آن فکری از عبادت یک یا شصت سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اینکه انسان وقت نماز شب دراز بکشد و فکر بکند و به این بهانه از خواندن آن شانه خالی کند.
برای اولین بار که این حدیث را شنیدیم کلی کیف کردیم آن حدیث این بود که خداوند سبحانه و تعالى مىفرماید: هیچگاه بندهاى از بندگان من به من تقرب و نزدیکى نجسته است، که در نزد من محبوبتر باشد از آنچه من بر او واجب کردم، و بنده من پیوسته بواسطه بجا آوردن کار نافله و مستحب به من تقرب و نزدیکى مىجوید، تا جائیکه من او را دوست مىدارم، و چون او را دوست داشتم، من گوش او هستم که با آن مىشنود، و چشم او هستم که با آن مىبیند، و زبان او هستم که با آن تکلم مىکند، و دست او هستم که با آن مىگیرد. ابتدای سن بلوغ بودو اشتهای عجیب به مستحبات ، انقدر داغ بودیم و بی ترمز که اگر یک حدیث را می شنیدم می خواستیم تا ته حدیث برویم؛ تازه این اول قصه است بعد از هر نماز گوشهایمان را تیز می کردیم تا صدای فرشته ایی از جانب خدای متعال را بشنویم که فتبارک الله احسن الخالقین ،از این که بگذریم وقتی کسی را می دیدیم یا می شنیدیم که اهل عبادت است و قول معروف پیشانیش پینه بسته بد جوری مرید ش می شدیم و هرروز پا پیچش می شدیم تا مرا در ته لیست نماز شبش قرار بدهد.روزها گذشت تا حدیث دیگری را شنیدم که امام علی بن موسی الرضا(ع) می فرماید: «عبادت به روزه و نماز بسیار نیست، بلکه عبادت به اندیشیدن در امر خداست» «لیس العباده کثره الصیام و الصلوه ، انما العباده التفکر فی امرالله عز و جل» (اصول کافی، ج 2، ص 55) حالا دیگر از این طرف بام افتادیم دیگر سلام کسی را علیک نمی گفتم که جانا مشغول عبادت هستیم انهم از جنس تفکر؛ با این استدلال که امام صادق علیه السلام می فرماید: « تفکر ساعه خیر من عباده سنه: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است. » گذشت و گذشت و ما همچنان در کنج غزلت بودیم و هر صبح 19 عدد مویز میخوردیم تا حال اساسی به مغرمان بدهیم و بیشتر فکر کنیم ؛اما یک روز از همان روزهای خوب خدا از قول آقای بهجت حکایتی شنیدیم که حسابی روشن شدیم آن حکایت این بود:
« روزی آقا می فرمود: یکی از علمای بزرگ نجف اشرف هنگام سحر و وقت نماز شب پسر نوجوانش را که در اطاق آقا خوابیده بود صدا زد و گفت: برخیز و چند رکعت نماز شب بخوان. پسر پاسخ داد: چشم.
آقا مشغول نماز شد و چند رکعت نماز خواند. ولی آقا زاده بر نخاست. مجدداً آقا او را صدا زد که: پسرم، پا شو چند رکعت نماز بخوان. باز پسر گفت: چشم.
آقا مشغول نماز شد ولی دید فرزندش از رختخواب بر نمی خیزد، برای بار سوم او را صدا زد. پسر گفت: حاج آقا، من دارم فکر می کنم، همان فکری که درباره آن در روایت آمده است که: امام صادق علیه السلام می فرماید:
« تفکر ساعه خیر من عباده سنه: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است. »
آیت الله العظمی بهجت فرمودند: آقا پرخاش کرد و فرمود: … و خود آیت الله بهجت کلمه را بر زبان جاری نکرد، ولی ما همه فهمیدیم که آن بزرگ مرد فرموده بود: پدر سوخته، آن فکری از عبادت یک یا شصت سال بهتر است که انسان را به خواندن نماز شب وادارد، نه اینکه انسان وقت نماز شب دراز بکشد و فکر بکند و به این بهانه از خواندن آن شانه خالی کند.
آنچنان که امام علی علیه السلام می فرماید: التفکر یدعو الی البر و العمل .
نوشته شده توسط حسن رضایی