نویسنده: حسین الهی نژاد
چکیده
برهان لطف، به سبب اهمیت جایگاه آن، به قاعده لطف مشهور است. این قاعده، میان متکلمان و اندیشمندان اسلامی از دیر باز مطرح بوده و خاستگاه بسیاری از باورهای و گزینههای اعتقادی است که که بعثت، نصب، وعده، وعید، بهشت، جهنم و تکالیف ـاعم از تکالیف شرعی و عقلی ـ با آن توجیه و تثبیت میشود. لطف، به لطف مقرب و لطف محصل تقسیم میشود.
از جمله باورهایی که از طریق این قاعده قابل پی گیری است، مسأله امامت میباشد که تعیین و نصب و اثبات آن بر اساس قاعده لطف انجام میشود. اما وقتی این مسأله را در دوران غیبت و پنهان زیستی امام مطرح میکنیم، با یک سری پرسشهای اساسی رو به رو میشویم که به نوعی تعارض را به نمایش میگذارد، مثلا: از طرفی گفته میشود وجود و ظهور اما در هر زمان لطف است و از طرف دیگر گفته میشود غیبت نیز لطف است، زیرا مردم در دوران غیبت به واسطه غیبت، مورد امتحان الهی قرار میگیرند و امتحان نیز زمینه تکامل و ترقی بشر را فراهم میکند. پس با این نگاه، هم غیبت لطف است و هم ظهور و این، به نوعی تعارض و تهافت میان آن دو را به نمایش میگذارد. در پاسخ پرسش بالا گفته میشود اگر بحث را با نگرش عمیقتر و با دقت بیشتر مورد توجه قرار دهیم، نه تنها میان غیبت و ظهور، تعارضی نمیبینیم، بلکه به نوعی میان آن دو رابطه اقل و اکثر، را خواهیم دید؛ زیرا اولا بر اساس لطف محصل که اصل وجود امام برای بشر لطف بوده و بشر در آفرینش خویش، مدیون وجود امام میباشد این امر، با اصل غیبت هیچ گونه تعارضی ندارد. ثانیا، در لطف مقرب نیز هیچ گونه تعارضی میان غیبت و ظهور نیست؛ زیرا امام در دوران غیبت دست بسته نیست، بلکه ارشادها و تصرفات امام در قالب تعیین نایب خاص و عام تبلور پیدا میکند و به این صورت به رتق و فتق امور مردم میپردازد، پس امام چه در غیبت و پنهان زیستی به سر ببرد و چه در ظهور، در این که مردم میتوانند از الطاف او بهره مند شوند، هیچ تفاوتی وجود ندارد. تنها تفاوت در اقل و اکثر است که در دوران ظهور، به سبب حضور عادی امام در میان مردم، بهره مندی جامعه از او بیشتر است.
الف. مفهوم شناسی
1. برهان لطف: برهان لطف که به قاعده لطف مشهور است، یکی از مهمترین دلائل عقلی متکلمان امامیه در اثبات امامت است وهمچنین مسائل کلامی بسیاری بر این قاعده، استوار میباشد. وجوب نبوت، عصمت پیامبران، تکالیف شرعی، وعده و وعید، حسن انجام تکالیف و امامت، از جمله مسائل کلامیای است که از مصادیق و متفرعات قاعده لطف به شمار میروند.
2. لطف محصل: فراهم شدن زمینهها برای تحقق تکامل انسانها را لطف محصل میگویند که اگر فراهم نشود، نقض غرض از آفرینش انسان حاصل میشود.
3. لطف مقرب: فراهم شدن زمینهها برای انجام تکالیف شرعی و عقلی را لطف مقرب میگویند که اگر فراهم نشود، نقض غرض از انجام تکالیف حاصل میشود.
4. غیبت: به دورانی گفته میشود که امام و رهبر، از زعامت و رهبری جامعه دست شسته و زندگی پنهانی را اختیار کرده است که خود به غیبت صغرا و کبرا تقسیم میشود.
5. فلسفه غیبت: در فلسفه غیبت، از چرایی غیبت بحث میشود؛ برای نمونه از عواملی مانند ظلم و جور مردم، تأدیب مردم، بیعت نکردن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با ظالمان، آماده نبودن مردم و … بحث خواهد شد.
6. چگونگی غیبت: رخداد غیبت، چگونه انجام میپذیرد؟ آیا غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به صورت ناپیدایی و نامریی است یا به صورت ناشناس؟ در مورد ناشناسی، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف درمیان مردم رفت و آمد داشته و در مجالس و محافل حضور مییابد. مردم، او را میبینند، ولی نمیشناسند؛ اما در صورت ناپیدایی، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از دیدگان مردم ناپیدا است و مردم اصلا او را نمیبینند که در مورد هر دو نوع غیبت، روایاتی از امامان معصوم علیه السلام آمده است.
7. فواید امام غایب: در دورانی که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از انظار مردم مخفی شده و زندگی پنهانی را تجربه میکند، فواید و آثار آن حضرت برای مردم و جامعه چیست؟ در پاسخ این پر سش، برخی بزرگان فوایدی مانند نظارت و تعیین جانشین (به صورت خاص و عام) و نیز موضوع انتظار را پیش کشیدهاند.
ب. طرح مسأله
از سؤالات یا شبهات مهمی که در عرصه مهدویت مطرح است، تعارض میان قاعده لطف و غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است، زیرا قاعده لطف، وجوب امام را در همه زمانها برای هدایت و ارشاد مردم، ضروری میداند. در مقابل مقوله غیبت، پنهان زیستی امام را تجویز میکند؛ از این رو میان دو مقوله لطف و غیبت، به ظاهر تعارض به چشم میخورد که لازم است با طرح مسأله و نیز با تتبع و پژوهش فراگیر در باره آن، پاسخهای عمیق و درخور داده شود.
برهان لطف
متکلمان، از دیر باز برای اثبات مسائل اعتقادی گوناگون از قاعده لطف بهره میبردند. این قاعده یک قاعده برون دینی قلمداد میشود؛ زیرا اولا قاعده لطف یک برهان عقلی است و عقل به ضرورت و وجوب آن خبر میدهد (طوسی، محمد، 1384: ج1، ص 30). ثانیا، قبل از آن که میان متکلمان اسلامی مطرح شود، میان متکلمان مسیحی و غیر مسیحی نیز مطرح بوده و در قالب نظام کلامی ویژهای به عنوان«الهیات لطف» مشهور بوده است.[1]
در میان متکلمان اسلامی (معتزله و شیعه) قاعده لطف، جایگاه مهمی دارد و شاید بعد از قاعده«حسن و قبح عقلی» از بنیادیترین قواعد کلامی به شمار رود.
کار برد این قاعده، منحصر در مباحث کلامی نیست، بلکه دامنه آن، مباحثی از علم اصول مانند حجیت اجماع[2] را در نوردیده و به علم فقه هم مانند مباحث امر به معروف و نهی از منکر (سیوری الحلی، 1396: ص 154) نفوذ کرده است.
الف. تعریف لطف
1. نوبختی در کتاب الیاقوت لطف را چنین تعریف کرده است:
لطف امری است که خداوند، نسبت به مکلف انجام میدهد و مستلزم ضرر نیست، و از بسترهای وقوع طاعت از مکلف دانسته میشود که خداوند، آن را در حق مکلف انجام داده است و در صورتی که لطف نباشد، خداوند اطاعت نمیشد (نوبختی، 1413: ص 186).
2. سید مرتضی در کتاب الذخیره فی العلم الکتاب در تعریف گفته است:
لطف، آن است که مکلف را به انجام دادن طاعت دعوت میکند. لطف، بر دوقسم است: یکی آن که مکلف به سبب آن، فعل طاعت را بر میگزیند و اگر آن لطف نبود فعل طاعت را بر نمیگزید. دیگری آن که مکلف، به سبب آن به انجام دادن طاعت، نزدیکتر خواهد شد (سید مرتضی، 1411: ص 254).
3. علامه حلی در کشف الاسرار در تعریف لطف چنین گفته است:
مقصود ما از لطف، چیزی است که مکلف با وجود آن، به فعل طاعت نزدیکتر و از فعل معصیت دورتر خواهد شد. لطف، به مرز اجبار نخواهد رسید (طوسی، 1405: ص510).
تعاریف دیگری از برخی اندیشوران و متکلمان اسلامی نیز نقل شده است که به دلیل رعایت اختصار از آنها صرف نظر میشود.
ب. اقسام لطف
لطف، با نگاههای مختلف دارای اقسام گوناگونی است؛ مثلا از یک نگاه، میتوان آن را محصل و مقرب تقسیم کرد و از نگاه دیگر، لطف، یا فعل خدا است یا فعل انسان؛ از این رو میتوان آن را لطف خدا یا لطف انسان تعبیر کرد. با توجه به مورد لطف نیز لطف به لطف واجب و مستحب قابل تقسیم است.
1. لطف محصل
لطف محصل، عبارت است از انجام یک سری زمینهها و مقدمات از سوی خداوند که تحقق هدف خلقت و آفرینش، بر آنها متوقف است؛ به گونهای که اگر خداوند، آن امور را در حق انسانها انجام ندهد، کار آفرینش، لغو و بیهوده میشود (جمیل، 1421: ص 400).
اصل تکلیف، بیان تکلیف، توانمندی انسان در انجام تکلیف، بعثت، نصب امام و … از مصادیق لطف محصل به شمار میآیند (سبحانی، 1410: ج 2، ص 47).
علامه حلی در تعریف لطف محصل گفته است:
لطف، گاهی محصل است و آن، چیزی است که به سبب آن، فعل طاعت از مکلف به اختیار او حاصل میشود.[3]
پس لطف به این معنا، محقق و محصل اصل تکلیف و طاعت است (سبحانی، همان: ج2، ص 48).
2. لطف مقرب
لطف مقرب، عبارت است از اموری که خداوند برای بندگان انجام میدهد و در سایه آن، هدف و غرض تکلیف برآورده میشود؛ به گونهای که اگر این امور انجام نمیشد، امتثال و اطاعت برای افراد زیادی میسور نبود (جوادی آملی، بیتا: ص141).
شیخ مفید در باره لطف مقرب گفته است:
لطف مقرب، آن است که به سبب آن، مکلف به طاعت نزدیک و از معصیت دور میشود و در قدرت مکلف به انجام دادن تکلیف، مؤثر نیست و به مرز اجبار نمیرسد.[4]
مصادیق لطف مقرب، نظیر بعثت، نصب، و عده، وعید، نعمتها و سختیها به عنوان امتحان و امر به معروف و نهی از منکر است.
در یک نگاه کلی تفاوت اساسی میان لطف محصل و مقرب در این است که عاملی که جلوی نقض غرض از خلقت و آفرینش را میگیرد، لطف محصل نام دارد و عاملی که جلوی نقض تکالیف و طاعت را میگیرد، لطف مقرب نام دارد.
پی نوشت ها :
[1]. ر.ک: نقد و نظر، سال سوم، شماره اول، زمستان 1375 (مقاله لطف در نزد آکویناس و در کلام شیعه، حسین واله ص 166، به نقل از دائره المعارف دین، مدخل و فرهنگ آکسفورد همان مدخل، و دایرهالمعارف فارسی غلام حسین، مصاحب، ج 2، ص 1970).[2]. المتصف بالعلم و العصبه.
[3]. و قد یکون اللطف محصلا و هم ما یحصل عند الطاعه من المکلف علی سبیل الاختیار (طوسی، بیتا: ص 254).
[4]. اللطف ما یقرب المکلف معه الی الطاعه و یبعد عن المعصیه، و لا حظ فی التمکین و لم یبلغ حد الاسجاء (شیخ مفید، 1414: ص 31).
منبع:www.entizar.ir
ادامه دارد