نویسنده: سید ابراهیم سجادی
ضمیر عصر حاضر بی نقاب است *** گشادش در نمود رنگ و آب است
جهانتابی ز نور حق بیاموز *** که او با صد تجلی در نقاب است (1) تاریخ مکتوب انسان مدنی، بر این واقعیت گواهی میدهد که هم زمان با آغاز زندگی اجتماعی زن در قالب خانواده، خویشاوندان و جامعه، مفاهیم محرم و نامحرم، گونهای از حریم گیری و محدودیت، به عنوان معیار بایدها و نبایدها در برقراری روابط جنسی، شکل معاشرت، چگونگی تماس گفتاری و پوشش بدنی مطرح بوده و جلوه حجب، حیا و عفاف او به حساب میآمده است. یکی از نمادهای حیا و عفاف، نماد پوشش و لباس بوده و پایبندی به آنان، یک کمال بوده و حراست از آن برای مردان، افتخار و شرافت به حساب میآمده است. ولی چهار قرن پیش، در اثر رنسانس در غرب، فرهنگ شرم ستیزی و عفت گریزی، طراحی گردید. با این تحول، محرم و نامحرم معنای خود را از دست داد و شرم، حیا و عفت، همراه با لباس زن فروریخت. تمام محدودیتها، در تعامل دو جنس مخالف، از میان برداشته شد (2) و پوشش اندام مشخص کنندهی جنسیت زن، نشانه عقب ماندگی و مخالف حق آزادی او قلمداد گردید.
فرهنگ حیاگریزی، به سرعت غرب را درهم نوردید و شعار جهان گشایی سرداد و هم اکنون، نه تنها تمام جوامع غیر اسلامی را زیر سلطه خود دارد که نبرد سنگینی را در جوامع اسلامی نیز رهبری میکند و با استخدام بسیاری از دولتها و جریانهای سیاسی – مدنی در این بخش از جامعه بشری، به پیش روی در مسیر حیاستیزی و عفاف گریزی ادامه میدهد.
پیامد این جنگ نابرابر، قبل از هر چیز به فراموشی سپرده شدن نظام خانوادگی پیشنهادی قرآن و دیگر ادیان آسمانی است که با تکیه بر دو شاخص دوستی و اعتماد متقابل زن و شوهر، تربیت نسلی را نوید میدهد که در ذات خود، ظرفیت ساختن جامعه و تمدن معنویت محور را – که نیاز اصلی بشر امروز است – نهفته دارد.
این نوشتار، ضمن تأکید بر واقع بینانه بودن دغدغهی فروپاشی نهاد خانواده و کارکردهای مثبت آن، میکوشد تا راز و رمز آموزههای قرآن در باب حجاب را بازجسته و معرفی کند تا مگر از این رهگذر، به مبانی عقلانی و فطری حجاب پرداخته، از این راه گامی در جهت آسیب شناسی فرهنگِ برهنگی بردارد.
خاستگاه حجاب
حجاب به هر حال محدودیتهایی را به همراه دارد و چه بسا آنان که فرصت تأمل ندارند یا در سایه وسوسه فرهنگ غرب زندگی میکنند، پیشنهاد حجاب را برای زنان، تبعیض آمیز و مصداقی از استبداد و خودخواهی مردان تلقی نمایند و تحت فشار تبلیغات رو به گسترش فمینیستی، آهنگ رویارویی با آن را سر دهند یا در صورت ناگزیری با احساس مظلومیت، سر تسلیم در برابر آن فرود آورند!
وقتی طرح حجاب با چنین ذهنیتی روبهرو باشد، نه تنها مقبولیت پیدا نمیکند که از پیدایش صمیمیت در کانون خانواده نیز جلوگیری مینماید؛ چه این که در این صورت، زنان، حجاب و عفاف را تحمیلی از سوی مردان تلقی خواهند کرد که سرپوشی بر خودخواهی و منیت و سلطه جویی آنان است!
بنابراین کسانی که جز این میاندیشند و برای حجاب، فلسفه و کارکرد دیگری قائلاند، باید پیش از هر چیز به ابهام زدایی از چهره حجاب بپردازند.
در جوامع دینی، بیحجابی و باحجابی را بازتاب بیحیایی و باحیایی قلمداد کردهاند. (3) و معتقدند که شرم، حیا و حجب درونی زنان، به صورت حجاب تن نمود مییابد و بیپروایی در برهنگی حکایت از بیحجابی دارد.
بیتردید حیا و عفاف دو حالت روحی است که بخشی از رفتار بیرونی انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و با استمرار رفتار مناسب، به ثبات و استواری بیشتر میانجامد. راغب میگوید:
“حیا عبارت است از خودداری نفس از انجام هر کاری که آن را زشت میداند.” (4)
عفاف یعنی پدید آمدن حالتی در جان آدمی که به وسیله آن، از غلبه و تسلط تمایلات سرکش جلوگیری میشود. (5)
فمینیستها و طرف داران زن و مرد، اساساً حالات ویژه روحی زنان را نتیجهی تلاش استثمارگرایانه مردان میدانند و فطری و غریزی بودن حیا و عفاف زنان را به عنوان بستر و خاستگاه روانی حجاب، نمیپذیرند.
جان استوارت میل میگوید:
“طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند، قابل شناخت نیست. اگر مردان در جامعه بدون زن، زنان در جامعه بدون مرد به سر برده بودند و یا اگر جامعهای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آن گاه میتوانستیم درباره تفاوت ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم که احتمالاً از طبیعت آنان سرچشمه میگیرند. آنچه امروز طبیعت زنان مینامند، چیزی یکسره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است.” (6)
ولی دیدگاه دیگر، بر طبیعی بودن حیا و عفت زن تأکید دارد و آن را باور مشترک تمام ملتهای جهان میشناسد. «منتسکیو» براساس این دیدگاه به قانون گذار اجازه میدهد که در صورت تأثیر منفی محیط طبیعی و مشاهده بیبند و باری زنان، با تشریع قانون مناسب، به حراست از طبیعت و قانون طبیعی همت گمارد:
“تمام ملل جهان در این عقیده مشترک هستند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند خودداری کنند؛ علتش این است که قوانین طبیعت این طور حکم کرده و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند. طبیعت، مرد را طوری آفریده که تهورش زیادتر میباشد، ولی زن را طوری آفریده که خودداری و تحملش زیادتر است؛ بنابراین هرگز نباید تصور کرد افسار گسیختگی زنها بر طبق قوانین طبیعی است، بلکه افسارگسیختگی برخلاف قوانین طبیعت میباشد و برعکس، حجب و حیا و خودداری مطابق قوانین طبیعت است، زیرا طبیعت ما را به طوری آفریده که به نقص خود پی ببریم و به همین جهت است که دارای حجب و حیا هستیم، زیرا حجب و حیا همانا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد.”
حال اگر تأثیر آب و هوای محلی، به قدری زیاد باشد که این قانون طبیعی؛ یعنی حجب و حیا را نقض نماید، قانون گذاران، باید به وسیله وضع قوانین مخصوصی، این نقصان را رفع کنند تا قوانین طبیعی به قوت خود باقی بماند. (7)
روسو نیز اعتقاد داشت که مرد و زن تمایلات جنسی نامحدودی دارند. برای فروکش کردن نیروی شهوت مرد، به او عقل ارزانی داشته و به زن حجب و حیا بخشیده است. (8)
در این میان، دیدگاه قرآن در عین برخورداری از ویژگی مخصوص به خود، دیدگاه نخست را نمیپذیرد و طرح و نگاهی دارد که به دیدگاه دوم نزدیکتر است.
عفاف، دارای ریشه در ذات انسان
قرآن موضوع حیا و عفاف را مخصوص زنان نمیداند، بلکه معتقد است که ذات و سرشت انسان، اقتضای حیا و عفاف را دارد و این محیط اجتماعی و القائات دینی – فرهنگی و یا سودجویانه نیست که شرم از برهنگی و خطا را باعث شده است؛ هر چند این عوامل در شکوفایی یا کاسته شدن آن تأثیر دارند.
قرآن برای این که مفهوم فوق را بیان کند، برای انسان، مرحلهای را ترسیم کرده که در آن مرحله، انسان هنوز به فرهنگ، دین، روابط تولید و توزیع، مناسبات اجتماعی، رقابت، حس مالکیت و… دست نیافته است تا از آنها تأثیرپذیر باشد.
قرآن از زمان و مکانی یاد کرده که انسان نخستین، در قالب یک مرد و یک زن، حیات خود را بی هیچ دغدغه فراانسانی آغاز کرده بودند.
در این فضای کاملاً طبیعی، آدم و حوا به هر حال راهی را انتخاب میکنند که نتیجه آن فروافتادن حجاب و آشکار شدن چیزهایی بود که آن را براساس ذات و سرشت انسانی خود، زشت میدانستند و چون زشتی را احساس کردند، درصدد پوشاندن آن برآمدند.
(فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّهِ)؛ (9)
چون آدم و همسرش از آن درخت بچشیدند، شرمگاهشان پدیدار گشت و آنها شروع کردند به چسباندن برگهای بهشت بر تن خود.
براساس روایتی، امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
وقتی آدم و حوا از آن درخت خوردند، زیور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند. (10)
با اتکا به ذاتی بودن حیا و عفاف، قرآن زنان و مردان را دعوت به عفت ورزی میکند؛ با این تفاوت که عفت ورزی مردان با کنترل بر شهوت و پرهیز از چشم چرانی حاصل میآید و حیای زن، با حریم گیریهایی که یکی از نمونههای آن، پوشش تن میباشد. قرآن به مردانی که به دلیل فقر، نمیتوانند ازدواج کنند، میگوید:
(وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ)؛ (11)
کسانی که توان ازدواج ندارند، باید راه عفت پیش گیرند تا خداوند با بخشش خود آنها را بینیاز گرداند.
رفتار حضرت موسی (علیه السلام) میتواند مصداق بارز این نوع عفت ورزی باشد که پس از اجابت دعوت شعیب هنگام رفتن به خانه ایشان، برای این که چشمش به قد و قامت زن نامحرم نیفتد، به دختر شعیب پیشنهاد کرد که پشت سر او حرکت کند و راه خانه را به او بنمایاند. این برخورد موسی را، دختر شعیب نوعی امانت داری شمرد. (12) و خداوند نیز تلقی او را مورد تأیید قرار داد.
قرآن در دو آیه مختلف با بیانی خاص حیای زن و نیز عفاف وی را ستوده است.
1. در داستان موسی، آن گاه که دختر شعیب بازگشت تا موسی را نزد پدر فراخواند، قرآن میگوید:
(فَجاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیَاءٍ)؛ (13)
پس یکی از آن دو دختر که با شرم و حیا راه میرفت، نزد موسی آمد.
2. قرآن به زنان سالخورده اجازه میدهد که حجاب رویین و روپوششان را که زنان روی لباسهای معمولی میپوشند، کنار نهند، ولی سپس میگوید اگر به قصد عفت ورزی، خود را با آن بپوشانند، بهتر است.
(وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لاَ یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَهٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)؛ (14)
بر زنان بازنشسته که امیدی به زناشویی ندارند، باکی نیست که روپوش خود را فرونهند، بی آن که زیور و آرایش خود را به نمایش گذارند و اگر عفت ورزی کنند [و آن را بپوشند] برایشان بهتر است و خداوند شنوا و داناست.
حریم گیریهای بایسته
براساس اظهارات و مطالعات علمی و تجربی، زنان در قدم نخست دنبال علاقهی قلبی مرد هستد و انتظار دارند که مردان، دنبال پیوند وجودی با آنان باشند، نه برقراری رابطه جنسی! همان گونه که تهاجم جنسی و شهوانی مرد برای زن، ناخوشایند و مایه نفرت است، نگاه جنسی و شهوانی او نیز برایش ننگ آور مینماید.
در این رابطه اظهارات خانم «سیمون دوبوار» دانشمند و حقوق دان فرانسوی – که از یک جامعهی سکولار گزارش میدهد – خواندنی است. وی میگوید:
“دختران جوان دوست دارند که مردان، خود آنها را بخواهند، نه برقراری رابطه جنسی با آنان را؛ از این رو نگاههای مردان در عین این که آنها را میستاید، آزار هم میدهد. هوس مرد، به همان اندازه که تحسین است، توهین هم هست. دختران طبیعتاً اگر احساس کنند مردان به بدن آنها نظر جنسی دارند، سعی میکنند خود را بپوشانند، شرم و حیا از همین جا معلوم میشود.” (15)
تخیلات جنسی ناشی از نگاه مردان به اندام زنان، هم مایه شرم برای زنان است و هم عامل ترس، زیرا خطر تجاوز و تعرض را در ذهنشان ایجاد میکند؛ به همین دلیل، زن با تمام اعضا و جوارحش «عورت» شمرده شده که در معنای آن، ترس و حیا نهفته میباشد.
دیدگاه دیگر این است:
وجود دو خصوصیت در زنان به آنها فرصت میدهد که توهّم جنسی مردان مایه نگرانیشان باشد؛ نخست این که غریزه جنسی در حال غلیان ندارند که در نخستین برخورد با مردان به یاد اشباع آن باشند. دوم این که به صورت طبیعی و با الهام از فطرت خدادادی، پاک دامنی و عفت برای آنها، از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ به همین دلیل احساس خطر تجاوز جنسی بر لباس پوشیدن آنان اثر میگذارد. (16)
در روایت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
الحیاءُ عَشرهُ أجزاءٍ فتسعهٌ فی النساءِ و واحدٌ فی الرجال؛ (17)
حیا ده جزء دارد، نُه تای آن در زنان است و یکی از آن در مردان.
به هر حال اگر بپذیریم که نگاه صرفاً جنسی مردان به زنان، آمیزهای از نفرت و ترس را در روح زن به وجود میآورد و همین حالت روحی به او انگیزهی حریم گیری و میل به عفت ورزی میدهد، تدابیری لازم مینماید که به دغدغههای روحی و ارزشی زنان پاسخ مثبت دهد.
قرآن کریم در این زمینه پیشنهادها و راهکارهایی ارائه میدهد که در این مقاله، تحت عنوان «گونههای حریم گیری» مورد بحث قرار میگیرد و رعایت آنها منجر به تأمین عفت در حیات اجتماعی میگردد.
حریم گیریها به دو بخش «مشترک» و «مختص»، تقسیم میشود؛ برخی مشترک میان زن و مرد است و بعضی ویژهی هر یک. زن و مرد هر دو وظیفه دارند که از چشم چرانی بپرهیزند و برای اندام جنسی خود، پوششی برگزینند که مانع رؤیت شود:
(قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یُغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ * وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ)؛ (18)
به مؤمنان بگو: چشمهای خود را فروگیرند و شرمگاه خود را بپوشانند، این برای آنها پاکیزهتر است. خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است و به زنان با ایمان بگو: چشمهای خود را فروگیرند و شرمگاه خود را بپوشانند.
حفظ و پوشش اندام جنسی، همان گونه که با برهنگی تضاد دارد، با لباسی که در اثر تنگی یا نازکی پوشش کامل به حساب نیاید نیز ناسازگار است.
عایشه میگوید: خواهرش اسماء بر پیامبر وارد شد، در حالی که جامه نازکی بر تن داشت، پیامبر از او روگرداند و فرمود:
یا أسماء! إنّ المرأهَ إذا بلغت المحیضَ لم تَصلَح أن یُری منها إلا هذا و هذا «إشارهٌ إلی وجهها و کَفَّیها»؛ (19)
ای اسماء! هرگاه زن به رشد جسمی (و به سن تکلیف رسید) شایسته نیست از اندام او جز صورت و کف دستانش دیده شود.
در بخش وظایف ویژه، به مردان فرمان داده شده که سرزده و بدون اجازه به خانه کسی وارد نشوند و بدین وسیله، آسایش و آزادی زنان را در خلوت گاهشان به هم نزنند. زنی خدمت پیامبر عرض کرد: یا رسول الله، من در خانهام وضعیتی دارم که نمیپسندم هیچ کسی مرا با آن وضعیت ببیند، اگر در چنین شرایطی کسی بر من وارد گردید، چه کار کنم؟ پس آیه زیر نازل شد (20): (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ)؛ (21)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خانههایی غیر از خانه خود، بدون اجازه گرفتن و سلام کردن بر اهل آن، وارد نشوید، این برای شما بهتر است، امید است متوجه سرّ این فرمان بشوید.
اگر مرد بناست چیزی بخواهد، حق ندارد بدین بهانه، سرزده وارد خانهی دیگران شود، بلکه باید از پشت پرده یا دیوار، صدا بزند و خواستهاش را با اهل خانه در میان گذارد. (22)
قرآن در مورد زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
(وَإِذَا سَأَلْتُمُوهنَّ مَتَاعاً فَسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذلِکُمْ أَطْهَر لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ)؛ (23)
هرگاه از زنان پیامبر کالایی خواهید، از پشت پرده بخواهید، این برای پاکی دلهای شما و آنان تأثیرگذارتر است.
حتی به موجب آیه قرآن غلامان و پسران نابالغ هم حق ندارند در ساعتهای معین که زمان خلوت زن و شوهر است، بدون کسب اجازه بر آنان وارد شوند.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُم مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاهِ الفَجْرِ وَحینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِن الظَّهِیرَهِ وَمِن بَعْدِ صَلاَهِ الْعِشَاءِ ثَلاَثُ عَوْرَاتٍ…)؛ (24)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! باید خدمت کاران و پسران نابالغتان، در سه وقت اجازه ورود بگیرند: پیش از نماز صبح، در نیم روز موقعی که لباسهای خود را برای استراحت بیرون میآورید و بعد از نماز عشا. این سه وقت، سه زمان اختصاصی برای شماست.
حریم گیریهای پیشنهادی قرآن در مورد زنان، مربوط به رفتار، گفتار و لباس پوشیدن آنان میشود و آمیخته با هشدار و بیدارباش است.
قرآن پذیرفته که تعامل زن و مرد در حیات اجتماعی، اجتناب ناپذیر است، ولی دربارهی محتوا، شکل و شیوهی معاشرت، طرح و توصیهی ویژه دارد. از این رو، با پذیرش مشروعیت اصل گفت و گو، از به کارگیری شیوه نازکی و لطافت در صدا و کلمات و جملات دارای معانی باطل و ناروا باز میدارد.
(فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاَ مَعْرُوفاً)؛ (25)
پس در گفتار فروتنانه و با کرشمه سخن مگویید تا بیماردلان به طمع نیفتند. و لحن پیراسته از باطل بر زبان جاری کنید.
خودنمایی – حتی اگر توسط زنان سالخورده هم صورت بگیرد – نارواست. قرآن در این باره میفرماید:
(وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى)؛ (26)
به گونه خودنمایی جاهلیت پیشین، به خودنمایی نپردازید.
این که منظور از «جاهلیت اولی» چیست و آنها چه رفتاری داشتهاند، نقلهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله:
1. جاهلیت اولی عصر پیش از اسلام است که در آن عصر، زنان غیر از همسر خود، ارتباط دوستی با مردان دیگر نیز داشتند، با این تفاوت که آمیزش جنسی را حق همسر خود میدانستند، ولی با دوستانش سایر ارتباطهای جنسی را مانند بوسیدن، در آغوش کشیدن را مجاز میشمردهاند. (27) چیزی که امروزه در جامعهی سکولار و غیر دینی رواج دارد!
2. تبرّج جاهلیت اول، مربوط به زمان تولد حضرت ابراهیم میشود که در آن زمان، زنان پیراهنهای تزیین شده با مراورید میپوشیدند، در وسط راه، حرکت میکردند و در برابر چشم مردان جلوه میکردند. (28)
3. جاهلیت پیشین عبارت است از فاصلهی زمانی هزار ساله بین ادریس و نوح که در آن روز عیدی رسمیت پیدا کرد، همهی مردم در آن روز گرد هم جمع میشدند و زنان خویشتن میآراستند و این گردهمایی و جلوهگری، زمینه درآمیختن زنان و مردان را فراهم میآورد و تمایلات جنسی را مشتعل میساخت و به رفتار ناشایست میانجامید. (29)
دیدگاههای فوق میتواند گویای این باشد که تبرّج، همان خودنمایی با انگیزه جنسی است که سطوح گوناگونی دارد. رسواترین گونههای آن را خودنمایی آمیخته با اختلاط و فحشا تشکیل میدهد که در عصر حاضر نیز بر روابط بسیاری از زنان و مردان جوامع غیر دینی، سایه افکنده است. گویا آیهی قرآن (احزاب، آیه 33) هم پیشاپیش از این واقعیت تلخ خبر داده است، زیرا رفتار انسانها در طول تاریخ تکرارپذیر است.
امام صادق (علیه السلام) نیز با اشاره به چنین پیش بینی، ذیل آیه یاد شده میفرماید:
أی سَیکون جاهلیهٌ اُخری؛ (30)
در آینده نه چندان دور، جاهلیت دیگری شکل خواهد گرفت.
آخرین گونه حریمگیری ویژه زن، پوشش و حجاب است که تبیین فلسفه آن هدف اصلی این مقاله باشد.
ادامه دارد…
پینوشتها:
1. اقبال لاهوری، کلیات اشعار فارسی، ص 544.
2. برتراند راسل، جهانی که من میشناسم، ترجمه روح الله عباسی، ص 68.
3. پوران میرشاهی، ماده وجود زن، ص 105.
4. راغب اصفهانی، مفردات فی ألفاظ القرآن، ص 270.
5. همان، ص 573.
6. جان استوارت میل، انقیاد زنان، ص 32.
7. منتسکیو، روح القوانین، ص 442.
8. آکین، زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب، ص 167.
9. اعراف، آیه 22.
10. حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 12.
11. نور، آیه 33.
12. تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 122.
13. قصص، آیه 25.
14. نور، آیه 60.
15. سیمون دوبوار، جنس دوم، ترجمه حسین مهری، ص 56.
16. پاملا آبوت، جامعه شناسی زنان، ص 234.
17. متقی هندی، کنزالعمال، ج 3، ص 121.
18. نور، آیات 30 و 31.
19. سنن ابی داوود، ج 4، ص 131.
20. سیوطی، الدرالمنثور، ج 6، ص 171.
21. نور، آیه 27.
22. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 19، ص 498.
23. احزاب، آیه 53.
24. نور، آیه 58.
25. احزاب، آیه 32.
26. همان، آیه 33.
27. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 356.
28. همو، جوامع الجامع، ج 2، ص 321.
29. رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 416.
30. تفسیر القمی، ج 2، ص 193.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول