نویسند: جواد ایروانی (1)
چکیده
از جمله نیازهای آدمی، نیاز به تفریح سالم است که براساس آموزههای دینی و سبک زندگی رضوی، بخشی از زمان مسلمانان را به خود اختصاص میدهد. با این حال، افراط در لذتجویی و سرگرمی، از مصادیق لهو و لغو و نیز اتراف و تنپروری، از آسیبهای تفریح ناسالم به شمار میرود. به همین دلیل در سیره و سخنان امام رضا (علیهالسلام) بر پرداختن به تفریح سالم و حلال در چارچوب موازین شرعی و به اندازه تأکید شده است. نکتهی جالب در سبک زندگی رضوی، توجه دادن فرد به شخصیت والا و اهداف متعالی انسانی است تا جایگاهش را بالاتر از آن بیند که به کارهای بیهوده دست یازد. از سوی دیگر، بر پرهیز از مصارف زائد، تشریفاتی و تجملاتی با هدف تفریح و سرگرمی نیز به عنوان نمودهای قناعت تأکید شده است. نکتهی قابل توجه در این عرصه، تأثیر منفی افراط در لذتجویی و زیادهروی در تفریح و سرگرمی و رفاهطلبی عمومی بر ایجاد تمدن و بقای آن است، طوری که به گفتهی ویل دورانت، این خود یکی از علل افول تمدن بزرگ اسلامی پس از سدهی هفتم بوده است.
مسئلهی اصلی نوشتار حاضر، تبیین حد و مرز تفریح سالم و نقش آن در تمدنسازی در پرتو آموزههای رضوی است. روش گردآوری مطالب به صورت کتابخانهای و شیوهی بررسی، توصیفی – تحلیلی است.
مقدمه
آدمی برای اینکه زنده، سالم و بانشاط باشد، نیازهایی دارد که بایستی در حد و کیفیت مطلوب تأمین شود، مثل نیاز به تفریح و سرگرمی و پاره ای از لذتهای زندگی. از سوی دیگر، برای رسیدن به اهداف والا و نیل به سعادت مادی و معنوی، مسیری جز عبور از سختیها، کار و تلاش مداوم و مجاهدت وجود ندارد. چنانکه ساختن تمدنی سترگ و الگو شدن در علم و دانش و توسعه و پیشرفت، نیازمند عزمی ملی، وجدان کاری و پرهیز از تنپروری است. حال با توجه به نوع نگاه آموزههای دینی به مقولههایی همچون لهو، لغو، لعب، اتراف و لذتگرایی از یکسو و کار و جهاد، زهد و قناعت و بهرهگیری حداکثری از زمان، از سوی دیگر، پرسشهایی مطرح میشود، از جمله اینکه تفریح، سرگرمی و لذتجویی در آموزههای دینی چه جایگاهی دارد؟ حد و مرز آن چگونه تعیین و تأثیر آن بر تمدنسازی چگونه ارزیابی میشود؟ اصولاً مقصود از لهو، لغو و لعب نکوهش شده در دین چیست و چگونه میتوان لذتهای حلال و تفریحهای سالم را – که حتی ممکن است نوعی عبادت به شمار رود – از اموری همچون لهو و لغو – که مکروه یا حرام تلقی میشود – تمایز داد؟ نوشتار پیش رو تلاش دارد به پرسشهایی از این دست با تأکید بر آموزههای رضوی پاسخ دهد.
تفریح و سرگرمی، نیاز آدمی
نیاز به تفریح و سرگرمیهای نشاطانگیز و لذتبخش، از نیازهای آدمی است. با این حال، روشن است که این نیاز در مقایسه با بسیاری از نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیک در اولویت نیست، چنان که چنین اولویتبندی در مورد سایر نیازهای انسان نیز مطرح شده است که نمونهی بارز آن را میتوان در هرم نیازهای آبراهام مازلو (1908-1970 م.) مشاهده کرد. با وجود این، تأمین نیازهای سطوح بالاتر، سلامت بهتر، عمر طولانیتر، کارایی بیشتر و نیز خوشی عمیقتر، سبب آرامش فکر و کمال زندگی درونی شخص میشود (نک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1372، ج 2: 475-463؛ شولتس، 1388: 117؛ مرویان حسینی، 1383: 217-214).
از این روی در روایتها تصریح شده که مؤمن، بایستی بخشی از وقت خود را به تفریح اختصاص دهد. امیرمؤمنان (علیهالسلام) فرمودند:
لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ: فَسَاعَهٌ یُنَاجِی فِیهَا رَبّهُ وَ سَاعَهٌ یَرُمُّ مَعَاشَهُ وَ سَاعَهٌ یُخَلِّی بَیْنَ نَفْسِهِ وَ بَیْنَ لَذَّتِهَا فِیمَا و یحل هم یَحِلُّ وَ یَجْمُلُ وَ لَیْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِی ثَلَاثٍ مَرَمَّهٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَهٍ فِی مَعَادٍ أَوْ لَذَّهٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّم؛ مؤمن وقت خویش را سه بخش میکند: بخشی را به مناجات با پروردگارش اختصاص میدهد، در بخشی دیگر به اصلاح معاش [کار روزانه] میپردازد، قسمتی دیگر را برای لذتجویی در آنچه حلال و زیباست، اختصاص میدهد و شایسته نیست جز آنکه خردمند در پی سه چیز حرکت کند: کسب حلال برای تأمین زندگی یا گام نهادن در راه آخرت یا به دست آوردن لذتهای حلال (شریف الرضی، 1370: حکمت 382؛ نک: کلینی، 1365، ج 5: 87).
از حضرت رضا (علیهالسلام) نیز نقل شده است که فرمودند:
إجْتَهِدوا أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات: ساعَهً منه لِمُناجاهِ، وَ ساعَهً لِأمرِ الْمَعاشِ، وَ ساعهً لِمُعاشَرَهِ الاْخوانِ و الثِّقاه، الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُم، و یُخَلِّصُونَ لَکُم فِی الباطِنِ، و ساعَهً تَخْلُونَ فِیها لِلَذّاتِکُم، وَ بِهذِهِ السّاعَهِ تَقدِروُن عَلَى الثَّلاثِ ساعات؛ تلاش کنید تا زمانتان چهار بخش باشد: بخشی برای مناجات، قسمتی برای تأمین زندگی، زمانی برای دیدار با دوستان مورد اعتماد که عیوب شما را به شما نشان دهند و در نهان، دوستی خالصانهی خود را نمایان سازند و بخشی را به لذتهای خود بپردازید و با این زمان، خود را برای سه بخش پیشین توانمند سازید (منسوب به امام رضا (علیهالسلام)، 1406 ق: 337).
نیک روشن است که مقصود از «ساعت» در اینگونه روایتها، محدودهی زمانی 60 دقیقه نیست، بلکه به معنی بخشی از زمان است، چنان که تساوی زمانی بخشهای یاد شده نیز مدنظر نیست، چون ممکن است ساعت کار روزانه، بسی بیشتر از ساعت عبادت یا تفریح باشد.
بر این اساس، اختصاص بخشی از وقت خود به تفریح سالم و لذتهای حلال، نه تنها نکوهیده و مکروه نیست، بلکه در شرایط عادی دستکم استحباب دارد و نوعی عبادت – به معنای گسترده – است. هرگاه ترک استراحت و تفریح سالم باعث زیان جسمی یا در مورد کارگر و کارمندی که برای دیگری کار میکند، موجب کاهش بازدهی در کار شود، مورد نکوهش قرار میگیرد (نک: کلینی، 1365، ج 5: 81).
تفریحهای سالم؛ چارچوب و فلسفه
تردیدی نیست که هرگونه سرگرمی و لذتی که فرد تمنای آن را دارد، نمیتواند مورد تأیید شرع هم باشد. بنابراین باید دید تفریحهای لذتبخش با چه شرایطی و در چه چارچوبی مطلوبیت مییابد. از روایتهای مربوط به بحث برمیآید که اباحه و بعضاً ارزشمندی آنها در گرو تحقق شرایط ذیل است:
1. به تصریح روایت یاد شده، تفریح و لذت مورد تأیید، آن است که در چارچوب مباحات باشد. بنابراین کارهای حرام، مانند غنا و نوازندگیهای حرام، قماربازی، شرابخواری و به کارگیری محصولات فرهنگی ناسالم و فتنهانگیز یا تفریحی که آزار و اذیت دیگران را به دنبال داشته باشد، جزء تفریحهای سالم به شمار نمیروند.
2. تفریحهای سالم و لذتبخش مورد تأیید و سفارش اسلام، آنهایی است که خستگی و ملالت را از آدمی رفع کند و به او نشاط و سرزندگی بخشد، به گونهای که وی را برای انجام بهتر کار و عبادت، مهیا سازد. در سخن پیش گفته از امام رضا (علیهالسلام)، «وَ بِهذِهِ السّاعَهِ تَقْدِروُنَ عَلَی الثَّلاثِ ساعات» و در روایت امام صادق (علیهالسلام) چنین آمده است: «فإنّها عَوَنٌ علی تلک السّاعتین» (همان: 87) که فلسفهی تشویق به تفریح سالم را روشن میسازد. بنابراین، آن دسته از سرگرمیها که آدمی را ملولتر و بینشاطتر سازد، دستکم رجحان و مطلوبیت ندارد و اگر به جسم زیان رساند، ممنوعیت نیز مییابد.
3. برنامهریزی فرد باید به گونهای باشد که هر یک از موارد یاد شده – کار، عبادت و تفریح – را در جای خود انجام دهد و زمان در نظر گرفته شده برای هر یک را با دیگری ادغام نکند. انجام برخی کارها در زمان تفریح یا سرگرم کردن خود در زمان کار یا کاستن از وقت عبادت به نفع کار و تفریح یا برعکس، همه نامطلوب بوده و پیامدهای منفی را در پی دارد. بدینجهت، در سخن معروف امیرمؤمنان (علیهالسلام)، پس از تقوا، به نظم و انضباط در کارها سفارش شده است: «أُصِیکُمَا.. وَمَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی… وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ؛ شما و هر کس را نامهی من بدو رسد، به… نظم در کارتان سفارش میکنم» (شریف الرضی، 1370: نامه 47).
در سیره و سخنان امام رضا (علیهالسلام)، هم بر انجام عبادت در حد مطلوب تأکید شده است (برای نمونه نک: صدوق، 1404 ق، ج 1: 215 و 504)، هم بر انجام کار و تلاش (برای نمونه نک: مجلسی، 1403 ق، ج 75: 338) و هم بر پرداختن به تفریح سالم و حلال در چارچوب موازین شرعی و به اندازه (نک: منسوب به امام رضا (علیهالسلام)، 1406 ق: 337).
4. حد زمانی مطلوب برای هر یک از موارد یاد شده بایستی مدنظر قرار گیرد و از هرگونه افراط و تفریط، دوری شود. کار و تلاش در حد توان و به دور از حرص و زیادهروی (کلینی، 1365، ج 5: 81)، عبادت و مناجات در زمان ویژه و پرداختن به مستحبات هنگام نشاط (نک: شریف الرضی، 1370: حکمت 312) و پرداختن به تفریح سالم به مقدار رفع خستگی و ایجاد نشاط روحی.
رعایت نکردن انضباط و حد زمانی، از جمله عواملی است که لذت و تفریح را به لهو و لغو مذموم – چنان که پس از این میآید – مبدل میسازد.
نمونههایی از تفریحهای سالم
تفریحهای سالم مصادیق گوناگونی دارند و براساس شرایط زمانی و مکانی، میزان درآمد و امکانات و نیز سلیقهی افراد متفاوت است. با این حال، مواردی را که در آموزههای دینی یاد شده، به اختصار مطرح میکنیم.
1. تفرج و گشت و گذار
در آموزههای دینی بر تفرج و گشت و گذار به عنوان تفریحی سالم اشاره شده و حتی از آنها برمیآید که در سیرهی برخی از معصومان (علیهمالسلام) نیز این کار وجود داشته است. قرآن کریم، تفرج فرزندان یعقوب (علیهالسلام) را تأییدگونه نقل کرده است: «أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدَاً یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ فردا او را با ما بفرست تا [در چمن] بگردد و بازی کند و ما به خوبی نگهبان او خواهیم بود» (یوسف/ 12).
از برخی روایتها چنین برمیآید که این نوع تفریحها در سیرهی امام رضا (علیهالسلام) نمود داشته است، در یکی از روایتها آمده است که حضرت رضا (علیهالسلام) فرمودند:
عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبیِ مَحْمُودٍ قالَ: قالَ لَنَا الرضا (علیهالسلام): أَیُّ الْإدَامِ أَجْزَأُ؟ فَقالَ بَعْضُنَا: اللَّحْمُ وَ قالَ بَعْضُنَا: الزَّیْتُ وَ قالَ بَعْضُنَا: اللَّبَنُ. فَقالَ هُوَ: لَا بَلِ الْملِحُ و لَقَدْ خَرَجْنا إلَی نُزْهَهٍ لَنَا وَ نَسِیَ بعض الْغِلْمَانُ الْملِحَ، فَذَبَحُوا لَنَا شّاهً مِنْ أَسْمَنِ مَا یَکُونُ فَمَا انْتَفَعْنَا بِشَیْءٍ حَتَّی انْصَرَفْنَا؛ ابراهیم بن ابی محمود گوید: امام رضا (علیهالسلام) به ما فرمودند: [وجود] کدام خورش [در کنار غذا] شایستهتر است؟ برخی از ما، گوشت را نام بردیم، برخی روغن و برخی هم شیر را. حضرت فرمودند: نه، بلکه نمک! ما [چندی پیش] به تفرجگاهی که از آن ما بود رفتیم، لیک برخی از خدمتکاران، نمک را فراموش کرده بودند. پس یکی از فربهترین گوسفندان را برای ما ذبح کردند، ولی بیآنکه استفادهای ببریم بازگشتیم (کلینی، 1365، ج 6: 326).
در روایتی دیگر آمده است: یکی از یاران امام صادق (علیهالسلام) گوید: «نزد ایشان رفتم در حالی که در منزل برادرشان عبدالله بن محمد به سر میبردند. عرض کردم: به چه انگیزهای به این منزل آمدهاید؟ فرمودند: طلب النُزهه» (همان، ج 2: 23)
همچنین براساس برخی روایتها، حضرت علی (علیهالسلام) همراه همسر مهربانشان فاطمه (سلام الله علیها)، گاه به صحرا میرفتند و با یکدیگر به گفتگویی صمیمی و سخنانی سرورآفرین میپرداختند (قمی، 1381 ق: 82-80).
2. ورزشهای سالم
در برخی روایتها، ورزشهای سالم و سودمندی همچون شنا و سوارکاری، جزء تفریحهای سالم به شمار رفته است (نک: کلینی، 1365، ج 2: 393؛ ابن حنبل، بیتا، ج 4: 146).
3. مسافرت
در آموزههای دینی، سفر کردن، مطلوب شمرده شده و آدابی نیز برای آن بیان شده است. نیک روشن است که سفر، گاه مسافرت کاری و برای کسب روزی و درآمد است، گاه سفر زیارتی و دیگر بار سفر سیاحتی و تفریحی. ضمن آنکه مسافرت به شهرهای مختلف و دیدن آثار باستانی برجای مانده از پیشینیان، کارکرد درسآموزی و عبرتگیری نیز داشته و ضمن سیاحت و تفریح، پیامهای تربیتی و اخلاقی نیز همراه دارد. تأکید قرآن کریم بر سیاحت و جهانگردی، بیشتر ناظر به این مورد اخیر است و گردشگری در قرآن، توأم با درک پیامهای یاد شده است. برای نمونه: «قُل سِیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ؛ بگو: در زمین بگردید، آنگاه بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟» (انعام/ 11).
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «سَافِروُا تَصِحُوا، سَافِرُوا تَغْنَمُوا؛ به سفر روید تا سالم بمانید، مسافرت کنید تا سود ببرید» (برقی، بیتا، ج 2: 345).
در سخنان امام رضا (علیهالسلام) نیز دربارهی سفر و اخلاق و رفتار مورد تأکید در آن چنین آمده است:
عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ (علیهالسلام) قالَ: قالَ رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): سِتّهٌ مِنَ الْمُروءَهِ ثَلاَثَهٌ مَنْهَا فی الْحَضَرِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فی السّفَرِ، فَأمّا الّتی فی الْحَضَرِ فَتِلَاوَهُ کِتابِ اللهِ، وَ عِمَارَهُ مَسَاجِدِ اللهِ، وَ اتّخَاذُ الإخوان فی الله عزوجل وَ الَّتِی فِی السَّفَرِ فَبَذْلُ الزّادِ وَحُسْنُ الْخُلْقِ وَ الْمِزاحُ فِی غَیْرِ الْمَعاصِی؛ امام رضا (علیهالسلام) از پدران خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردهاند که فرمودند: شش چیز از مروت است: سه مورد در غیر سفر و سه مورد در سفر. اما در غیر سفر، تلاوت کتاب خدا، آباد کردن مساجد و انتخاب برادر دینی برای رضای خدا و اما [مروت] در سفر عبارتاند از عرضهی زاد و توشه [به همسفران]، خوش اخلاقی و بذلهگویی به دور از گناه (صدوق، 1404 ق: 324).
بر این اساس، خوش اخلاقی و بذلهگویی بیشتر، همراهی با همسفران و مخالفت نکردن با تصمیم آنان تا حد امکان، به همراه داشتن امکانات و زاد و توشهی مناسب و آن را در اختیار دیگران قرار دادن و نیز یاری رساندن به آنان، مورد تأکید قرار گرفته است و این، افزون بر ارزش اخلاقی موجب لذتبخشتر شدن سفر میشود.
آسیبشناسی تفریح
در کنار تفریحهای سالم که در روایتهای یاد شده با عنوان «لَذّهٍ فِی غَیْرِ مُحَرّمٍ» و مانند آن آمده است، واژههای دیگری نیز وجود دارد که آموزههای دینی، به آنها نگاهی منفی دارد، واژههایی مانند: لهو و لعب. شاید به همین دلیل باشد که برخی افراد، هرگونه سرگرمی را کاری ضد ارزش و ناپسند میدانند و تلاش میکنند خود را از آنها به دور دارند. اکنون پرسش این است که مرز بین تفریحهای سالم با لهو و لغو و مانند آن چیست و اصولاً آیا هر لهوی، حرام یا دستکم مکروه است؟ به دیگر سخن، اگر لهو، لغو و لعب مذموم را هر کاری بدانیم که «فاقد سود مادی و فایدهی معنوی و اخروی» باشد، آیا میتوان مصداقی برای لذتهای حلال و تفریحهای سالم پیدا کرد که کاری لغو و امری لهو نباشد؟!
رابطهی مطلوبیت تفریح سالم با نکوهش لهو، لغو و لعب
«لهو» در اصل به هر کاری گویند که آدمی را به خود مشغول سازد و از کارهای مهم و اهداف اساسی بازدارد (فراهیدی، 1409 ق، ج 2: 87؛ ابن منظور، 1410 ق، ج 15: 258؛ راغب اصفهانی، 1416 ق: 748).
با این حال، لهو در موارد فراوان به مفهوم مطلق سرگرمی و بازی به کار میرود (همان: 748).
«لغو» نیز در اصل به معنای «باطل» است (فراهیدی، 1409 ق، ج 4: 449) و غالباً در مواردی به کار میرود که باطل و پوچ بودن، به جهت بیارزش بودن و فقدان سود و فایده باشد (ابن منظور، 1410 ق، ج 15: 250).
واژهی «لعب» در غالب فرهنگهای عربی به وضوح خود وانهاده شده است. اما برخی، آن را عمل بیفایده (طریحی، 1408 ق، ج 2: 166) و فاقد هدفی صحیح (راغب اصفهانی، 1416 ق: 741) معنا کردهاند.
از مجموع آیات (برای نمونه نک: منافقون/ 9؛ انبیاء/ 3؛ تکاثر/ 3-1 و نور/ 37) و روایتها – که پس از این اشاره میشود – و گفتار واژهشناسان چنین برمیآید که «لهو» گاه در مفهوم اصلی خود به کار میرود یعنی حالت غفلت و سرگرمی خاصی که آدمی را از انجام وظایف مهم بازدارد و دیگر بار به معنی هرگونه سرگرمی به انگیزهی لذت بردن یا سپری کردن وقت بیآنکه مانع کارهای مهم باشد. بر این اساس، میتوان گفت لهو، امری نسبی است، چون یک فعل ممکن است برای فردی بازدارنده از وظایف مهم باشد، ولی برای دیگری چنین پیامدی نداشته باشد.
حال با توجه به این مطلب، به نظر میرسد لهو و مصادیق آن دستکم چهار حکم: حرمت، کراهت، اباحه و استحباب را میتواند داشته باشد. پارهای از مصادیق لهو، حرام هستند و این در مواردی است که مصداق لهو به معنی اصلی آن باشد، بدین معنا که آدمی را به خود سرگرم سازد و «موجب اهمال وظایف واجب و مهم» شود (نک: منافقون/ 9؛ تکاثر/ 3-1) یا آنکه مصداق یاد شده – با قطع نظر از لهو – از مصادیق حرام باشد (مانند استهزاء به آیات الهی) (نک: نساء/ 140).
در برخی از موارد نیز مصداق لهو مقدمه و زمین هیا ابزار رسیدن به گناه قرار میگیرد، مانند آیهای که «لهو الحدیث» را وسیلهای برای گمراه کردن از راه خدا معرفی میکند (نک لقمان/ 6) یا دستکم مصادیقی از لهو که حالت «بطر» یعنی فرح برخاسته از قوای شهوانی حرام (انصاری، 1415 ق، ج 1: 160) را موجب میشوند که خود زمینهساز مفاسدی دیگر باشد.
از دیگر مصادیق لهو حرام میتوان به نواختن آلات لهو و استماع آن (کلینی، 1365، ج 6: 432؛ محقق حلی، 1409 ق، ج 4: 913)، وسایل قمار (نک: مائده/ 91-90) و افسانههای خرافی با هدف گمراهی از یاد خدا و رویگردانی مردم از قصص قرآنی (نک: لقمان/ 6؛ زمخشری، بیتا، ج 3: 490) یاد کرد.
لهو مکروه نیز بر مواردی صدق میکند که آدمی را به خود سرگرم میکند و هیچ سود اُخروی یا دنیویِ منتهی به آخرت ندارد و در عین حال، مانع انجام وظایف واجب نمیشود، مانند: سخنان بیهوده (مجلسی، 1403 ق، ج 68: 278)، افراط در مزاح و بذلهگویی و خندههای بیجا و فراوان (همان: 68 و 277 و ج 73: 58)، تجارت و خرید و فروش به وقت نماز (کلینی، 1365، ج 5: 154) و کارهای بیهودهی دیگر (نک: مؤمنون/ 3؛ قصص/ 67). در حقیقت لهو مکروه همان «لغو» است، چه، لهو به این معنا نیز به کار میرود، چنان که لعبِ مورد نکوهش نیز به همین معنا است.
مصادیق لهو مباح و مستحب نیز در روایتهایی یاد شدهاند. امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند:
«لَهْوُ الْمُؤْمِنِ فِی ثَلَاثَهِ أَشْیَاءَ: التّمَتُعِ بِالنِّسَاءِ وَ مُفَاکَهَهِ الْإخْوَانِ وَ الصّلاهِ بِاللّیْل؛ لهو مؤمن در سه چیز است: لذتجویی از همسر، بذلهگویی با برادران دینی و نماز شب» (2) (صدوق، 1404 ق، ج 1: 161).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمودند: «کُلُ لَهْو لِلْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِی ثَلَاثٍ: فِی تَأْدِیبِهِ الْفَرَسَ وَرَمْیِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإنَّهُنَّ حَقٌّ؛ هر کار لهوی از مؤمن باطل است، جز در سه مورد: پرورش اسب خود، تیراندازی و لذتجویی از همسرش که اینها حقاند» (کلینی، 1365، ج 2: 393).
توجه به مصادیق یاد شده به روشنی گواه آن است که منظور از لهو در اینجا، سرگرمی مطلق است، نه لهوی که غفلتزا و مانع وظایف مهمتر باشد. چنان که مصادیق لهوِ مستحب نیز مواردی هستند که از یکسو موجب غفلت از وظایف مهم و بالفعل دیگر نشوند و از سوی دیگر، یا به خودی خود مستحب باشند یا وسیله و زمینهساز مسائل مهم و مطلوب مانند آموزش شنا.
حال نکتهی مهم آن است که تفریح سالم در نوع اخیر جای میگیرد، چون موجب رفع خستگی جسمی و روحی و آمادگی برای انجام بهتر وظایف میشود.
بر این اساس، تفریح سالم با حدود و شرایط خود که پیشتر بیان شد، ارتباطی با لهو، لغو و لعب مذموم ندارد و فرد با ایمان، ضمن پرهیز از این سه، زمانی را به تفریح سالم اختصاص میدهد. از بُعد اقتصادی، بایستی بخشی از درآمد فرد و خانوار صرف هزینههای تفریح سالم شود که مقدار آن براساس میزان درآمد فرد، اولویتبندی نیازها و شرایط بهرهمندی از تفریحهای گوناگون، متغیر خواهد بود.
شخصیت والای انسانی و پرهیز از لهو و لغو در سبک زندگی رضوی
نکتهی جالب در سبک زندگی رضوی که از سخنان حضرت برداشت میشود، توجه دادن فرد به شخصیت والای انسانی و اهداف متعالی خود است تا از یکسو، خرد خویش را حاکم قرار دهد و مصادیق لغو و بیهوده را تشخیص دهد و از دیگر سو، شأن و جایگاه خود و ارزش وقت و امکانات خویش را بالاتر و بیشتر از آن ببیند که به چنین کارهایی دست یازد، بیآنکه برای وی سودی به همراه داشته باشد.
الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضا (علیهالسلام) یَوْماً بِخُراسانَ فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی إِنَّ هِشَامَ بْنَ إبْرَاهیِمَ الْعَبَّاسِیَّ حَکَی عَنْکَ أَنَّکَ رَخَّصْتَ لَهُ فِی اسْتِمَاعِ الْغِنَاءِ فَقَالَ: کَذَبَ الزِّنْدیِقُ إِنَّمَا سَأَلَنِی عَنْ ذَلِکَ فَقُلْتُ لَهُ: إنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ (علیهالسلام) عَنْ ذَلِکَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسلام): إذَا مَیَّزَ اللهُ بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ فَأَیْنَ یَکُونُ الْغِنَاءُ فَقَالَ: مَعَ الْبَاطِلِ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعفرِ (علیهالسلام) قَدْ قَضَیْتَ؛ ریان بن صلت گوید: روزی در خراسان از امام رضا (علیهالسلام) پرسیدم: سرورم! ابراهیم بن هاشم عباسی از شما نقل کرده که به او اجازهی گوش کردن به غنا دادهاید! حضرت فرمودند: دروغ گفته است کافر! او صرفاً از من در این باره پرسید و من به او گفتم: مردی از امام باقر (علیهالسلام) در این باره سؤال کرد. امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: هرگاه خدا حق را از باطل جدا سازد، غنا در کدام جهت قرار میگیرد؟ او پاسخ داد: در طرف باطل. امام (علیهالسلام) به او فرمودند: خود [به درستی] قضاوت کردی (صدوق، 1404 ق، ج 1: 17؛ کلینی، 1365، ج 6: 435-434 با اندکی اختلاف در لفظ).
«و سُئِلَ (علیهالسلام) عَنِ السِّفْلَهِ فَقالَ: مَنْ کانَ لَهُ شَیْءٌ یُلْهیهِ عَنِ الله؛ دربارهی افراد پست و فرومایه از حضرت سؤال شد. فرمودند: کسی که چیزی دارد که او را از [یاد و مسیر] خدا بازدارد و به خود سرگرم سازد» (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: 442).
عَنِ الرّضا (علیهالسلام) قالَ: جاءَ رَجُلٌ اِلی أَبی جَعفَرٍ (علیهالسلام) فَقالَ: یا اَبا جَعْفَرٍ ما تَقولُ فی الشَطْرَنْجِ التی یَلْعَبُ بِها؟ فَقالَ (علیهالسلام): أخْبَرَنی أَبی عَلِیّ بْنُ الحُسین (علیهالسلام) عَن الحُسَیْن بنَ عَلِیّ (علیهالسلام): عَنْ أمیرِالمؤمنینَ (علیهالسلام) قالَ: قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): مَنْ کانَ ناطِقاً فَکانَ مَنْطِقُهُ بِغَیر ذِکْرِ اللهِ کانَ لاغِیاً، وَ مَنْ کانَ صامِتاً فَکانَ صَمْتُهُ لِغَیْرِ ذِکْراللهِ کانَ ساهیاً، ثُمَ سَکَتَ فَقامَ الرّجُلُ وَ انْصَرَفَ؛ امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: مردی نزد امام باقر (علیهالسلام) آمد و گفت: دربارهی شطرنج که مردم با آن بازی میکنند چه میگویید؟ حضرت فرمودند: پدرم علی بن حسین (علیهالسلام) از حسین بن علی (علیهالسلام) از امیرمؤمنان (علیهالسلام) نقل کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: هر کس سخن گوید و سخنش برای غیر یاد خدا [و در مسیر غیر او] باشد، بیهوده گفته است، هر کس سکوت کند و سکوتش برای غیر یاد خدا باشد، خطا کرده است. آنگاه امام (علیهالسلام) سکوت کردند. مرد نیز برخاست و رفت (کلینی، 1365، ج 6: 437)
بدینسان، امام رضا (علیهالسلام) با نقل این سخنان، فرد را به خویشتن خویش میبرند و از او میخواهند که خود بیندیشد آیا شایسته است به کارهای لهو و لغو بپردازد و جایگاه خود را تنزل داده از مقام قرب و معنویت نیز باز ماند!؟
اتراف (رفاهزدگی و مصرفگرایی)
از آسیبهای تفریح و سرگرمی و مرزهای آن، افراط در لذتجویی در عرصهی مصرف و لذتهای مادی است که در قرآن کریم و روایتها، با نام «اتراف» تعبیر میشود. اتراف از واژهی «ترَف» به معنای نعمت و برخورداری از آن به کار رفته است و مُترف به کسی گویند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذرانیها، او را به غرور و سرکشی واداشته است (نک: ابن منظور، 1410 ق، ج 9: 17؛ راغب اصفهانی، 1416 ق: 166).
کاربرد معنایی این واژه در قرآن کریم، بیانگر زندگی اشرافی، رفاهزدگی و لذتگرایی ثروتمندان بوده که همراه با غرور و طغیان است. بنابراین، کاربرد آن ویژهی ثروتمندان بوده و برای افراد کم درآمد، هر چند به سهم خود مصرفگرا باشند، به کار نرفته است (نک: حکیمی، 1368، ج 3: 312؛ مدرسی، 1419ق، ج 14: 418).
در فرهنگ مصرفگرایی مترفان، مصرف، هم ارزش مادی مییابد و هم ارزش نمادین؛ بدینمعنا که مصرف، وسیلهای برای ابراز وجود و به دست آوردن هویت اجتماعی میشود، از این رو، نه تنها ارزش نمادین مییابد بلکه در برابر مصرف به معنای تأمین کنندهی نیازهای زیستی انسان قرار میگیرد و اولویت مییابد (نک: گلمحمدی، 1381: 106).
آنان تلاش میکنند با خرید و مصرف کالاهای لوکس و تجملاتی، مُدپرستی و ریخت و پاش، به پندار خود، پایگاه اجتماعی و آبروی فزونتری به دست آورند و در حقیقت به خودنمایی و فخرفروشی میپرازند. این کار برای آنان، نوعی تفریح و سرگرمی نیز به شمار میرود.
نیک روشن است که اتراف، زیانهای متعددی در عرصهی فردی و اجتماعی دارد؛ زندگی اترافی از چند سو، فساد اخلاقی و رفتاری را در پی دارد. از یکسو غرق شدن در شهوتها و هوسها و زیادهروی در لذتهای جسمانی، مجالی برای اندیشه در کمال معنوی و انسانی و توجه به بُعد روحی باقی نمیگذارد و راه را برای تهذیب اخلاقی میبندد، به ویژه آنکه افتادن در دام هوسها و لذتجوییها، نور و نیروی خرد را سخت ناتوان میکند و پذیرش دعوت ادیان و مصلحان را دشوار میسازد. زندگی توأم با افراز در لذت و تنپروری، آدمی را به سر منزل کمال نمیرساند، چه، «سختی و گرفتاری، هم تربیت کنندهی فرد و هم بیدار کنندهی ملتها است. شدائد، همچون صیقلی که به آهن و فولاد میدهند، هرچه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد او را مصممتر و فعالتر و برندهتر میکند» (مطهری، 1380: 156) بدینجهت، تفریح سالم بایستی به اندازه و در راستای رسیدن به کمال بیشتر باشد نه مزاحم آن.
از دیگر سو، حفظ این موقعیت و ادامهی آن غالباً مستلزم یا همراه رذیلتهای اخلاقی همچون آزمندی، طمع و بخل است (نک: قلم/ 14-12؛ مدثر/ 15-12).
از جنبهای دیگر، پرداختن به تجمل و کامجوییها نیز غالباً همراه با ناشایستهای اخلاقی و رفتاری همچون فخرفروشی، خودبرتربینی (نک: سبا/ 35-34) و بیبندوباری خواهد بود و از این رو، قرآن کریم، مترفان را مُفسِد و فاسق معرفی میکند (نک: شعراء/ 152-147؛ فجر/ 12-6؛ اسراء/ 16).
زیان اقتصادیِ مصرفگرایی و رفاهزدگی، بیش از همه، به افراد کمدرآمد و جوامع عقب مانده و در حال توسعه میرسد، زیرا گسترش این پدیده، موجب کشاندن امکانات و ثروتهایی که بایستی در بخشهای زیربنایی و تولید سرمایهگذاری شود، به سوی مصرفگرایی و خرید کالاهای تجملاتی و غیرضروری میشود.
اتراف، آفت تمدنسازی
نتیجهی آسیبهای متعدد پدیدهی اتراف، به ویژه سقوط اخلاقی و مفاسد اجتماعی، چیزی جز تهی شدن فرهنگها و جوامع از درون و در نتیجه، سقوط و نابودی آن نیست. قرآن کریم با تصریح به این نکته، میفرماید: «وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیراً؛ و چون بخواهیم شهری را نابود سازیم، خوشگذرانانش را فرمان میدهیم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتیجه، عذاب بر آن [شهر] لازم شود، پس آن را [به تمامی] نابود میکنیم» (اسراء/ 16).
تعبیر «أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا» یا بدینمعناست که مترفان را به اطاعت و فرمانبری، امر کردیم ولی آنان سر باز زدند و گناه کردند یا اینکه طبق ظاهر آیه، به این معناست که آنها را به فسق فرمان دادیم که در این صورت، نوعی مجاز است و کنایه از فراهم ساختن وسایل و امکانات برای آنان تا با استفادهی نادرست از آن، سزاوار نابودی شوند (زمخشری، بیتا، ج 2: 654؛ طباطبایی، 1417 ق، ج 13: 61-60).
با این حال، پیرامون مطلب و آیهی یاد شده پرسشی مطرح است: چرا جوامع به دور از ایمان و تقوا و غرق در «اتراف» و تباهی، از پیشرفت، تمدن و رفاه اقتصادی بیشتر در مقایسه با جوامع اسلامی برخوردارند؟ بنابراین، چگونه میتوان گفت اتراف و عیاشیهای بیحد و مرز، آفت تمدنسازی است؟
پاسخ این پرسش با توجه به نکات زیر روشن میشود:
1. ادعای یاد شده، کلیت ندارد و هیچگاه فساد و هوسرانی جوامع، با پیشرفت اقتصادی آن ملازمهای نداشته است (نک: ساعی، 1375: 83؛ شریف النسبی، 1375: 106-105).
افزون بر این، در درون بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز بر اثر بیعدالتی، شکاف طبقاتی و استثمار تودهها که ناشی از اتراف، خوشگذرانی افراطی و ریخت و پاش اقلیتی معدود است، میلیونها نفر از فقر و محرومیت رنج میبرند. در اینگونه کشورها، خلأ معنویت و نابسامانیهای اجتماعی ناشی از آن، امنیت روانی و آرامش روحی مردم را سخت به مخاطره افکنده است به گونهای که برای بسیاری از آنان، رفاه اقتصادی ملموس نیست.
2. بخش عمدهای از پیشرفت اینگونه جوامع، به ویژه در مرحلهی شکلگیری تمدن، نه معلول فساد اخلاقی، بلکه مرهون رعایت نسبی برخی اصول اخلاقی و در واقع، رعایت تقوای اقتصادی است که میراث پیامبران و ثمرهی تلاشهای دانشمندان در طول قرنهاست. عناصری چون دانش و تخصص، انضباط و برنامهریزی، سختکوشی، وجدان کاری، پرهیز از اتلاف وقت، تن ندادن به خوشگذرانیهای طولانی و مانند آن، که در متن آموزههای دینی جای دارند، نقش تعیین کنندهای در رشد اقتصادی دارد. بیگمان عمل به این آموزهها، بخشی از تعهد و تقوای دینی به شمار میرود که به گونهای تأثیر وضعی خود را به جای خواهد گذاشت (نک: قرضاوی، 1417 ق: 162-159).
3. بیتردید هنگامی ایمان و تقوا، تأثیرگذار است که در رفتارها و امور زندگی افراد نمود عینی یابد، وگرنه ادعای ایمان و پرهیزکاری، هیچگونه تأثیر مثبتی نخواهد داشت. امروزه در جوامع اسلامی، عمل به بسیاری از آموزههای اصیل اسلام، به فراموشی سپرده شده و بخش عظیمی از افراد و سران این کشورها، مبتلا به نوعی هدر دادن زمان، تنپروری یا غرق شدن در لذتجویی و خوشگذرانی شدهاند.
4. در کنار سنت الهی نابودی بر اثر اتراف، سنتهای دیگری نیز هست، از جمله سنت «املا» و «استدراج» که خداوند براساس آن، گناهکاران و سرکشان گستاخ را که امیدی به هدایت آنان نیست، به تندی گرفتار مجازات نمیکند، بلکه به آنان مهلت و نعمت فزونتری میبخشد تا کیفرشان دردناکتر شود (نک: طباطبایی، 1417 ق، ج 8: 205-204 و 350؛ ج 15: 39-38).
بنابراین، ممکن است رفاه اقتصادی فرد یا جامعهی فاسد، نشانهی گرفتاری آنان به مجازات استدراج باشد (همان، ج 18، 60-59)، چنانکه قرآن کریم میفرماید: «أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ، نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لاَّ یَشْعُرُونَ؛ آیا آنان چنین میپندارند که ثروت و فرزندانی که به آنان میدهیم برای این است که درهای خیرات را به رویشان بگشاییم؟! [هرگز چنین نیست] بلکه آنها نمیفهمند» (مؤمنون/ 56-55).
نشانهی استدراج نیز آن است که فرد یا جامعه، در برابر فزونی نعمتها، بیشتر در گناه و طغیان فرو میروند و از نعمت دهندهی حقیقی غافل میشوند (نک: کلینی، 1365، ج 2: 452).
مفهوم والای «قناعت»، در تقابل با فرهنگ اتراف
در فرهنگ دینی، مفاهیمی همچون «قناعت» با محتوای عمیق و فرازمند خود – و نه تلقی عوامانه که آن را صرفاً به معنی مصرف کمتر و صرفهجویی میدانند – در تقابل با پدیدههای نامطلوبی همچون اتراف قرار دارد.
واژهی قناعت در لغت به معنای «روی آوردن به چیزی» است و از آن مفهوم رضایت و خشنودی برداشت میشود (ابنفارس، 1404 ق، ج 5: 33؛ ابن منظور، 1410 ق، ج 8: 297).
در اصطلاح، این واژه گاه صفت فعل و به معنای «بسنده کردن به اندک در کالاهای مورد نیاز» (راغب اصفهانی، 1416 ق: 685) دانسته شده است و گاه صفت نفس است و به مفهوم «صفت پایدار نفسانی که موجب اکتفا کردن به اندازهی نیاز و ضرورت از مال» (نراقی، بیتا، ج 2: 101).
از مجموع سخنان واژهشناسان زبان عربی، دانشمندان اخلاق و آموزههای دینی چنین برمیآید که قناعت و عناصر مرتبط با آن همچون رضایت، ویژگی مثبتی در شخصیت انسان است که موجب خشنودی و لذت انسان از حداقلهای زندگی میشود و به صورت ترک آزمندی و فزونخواهی نمود مییابد. از این رو، طمع و حرص را نقطهی مقابل قناعت دانستهاند (نک: منسوب به امام صادق (علیهالسلام)، 1400 ق: 202؛ نراقی، بیتا، ج 2: 101).
با این همه، قناعت هرگز به معنای رها کردن کار و تولید و راضی شدن به مشکلات و عامل عقبماندگی اقتصادی نیست، بلکه خود، زمینهساز رشد اقتصادی است، زیرا جامعهای که مصارف اضافی خود را حذف کند و از تجملاتی که براساس نیازهای کاذب و روحیهی اشرافیگری به وجود میآید دوری کند، میتواند پسانداز بیشتری برای سرمایهگذاریهای لازم در توسعه داشته باشد، نکتهای که ماکس وبر بر آن تأکید داشت و در واقع، پیدایش سرمایهداری و توسعه در غرب، معلول زهد پروتستانیسم بود (نک: وبر، 1371: 150-147).
امام رضا (علیهالسلام) در تبیین قناعت فرمودهاند: «القناعه تَجتَمِعُ إلی صیانه النّفسِ وَعِزِّ القدر و طرح مؤونه الاستکثار…؛ قناعت با حفظ شخصیت و ارزشمندی جایگاه و رها کردن هزینههای فزونطلبی همراه است» (مجلسی، 1403 ق، ج 75: 349).
همچنین حضرت رضا (علیهالسلام)، کسی را در مسیر قناعت میدانند که خود را از مردم لئیم و پست، به دور میدارد: «ولا یسلک طریق القَناعَهِ إلا رجُلانِ: إمّا مُتَعبِّدٌ یُریدُ أجرَ الآخِرَه، أو کریمٌ مُتَنزِّهٌ عَن لِئامِ الناسِ؛ مسیر قناعت را جز دو نفر نپیمایند: اهل تعبدی که پاداش آخرت را میجوید یا بزرگواری که از مردم پست، خود را به دور دارد» (حلوانی، 1408 ق: 128 (با لفظ: متعلل به جای متعبد)؛ مجلسی، 1403 ق، ج 75: 357).
بدینسان، از نگاه روانشناختی، خشنودی و رضایتمندی، ارمغانِ قناعت است، به گونهای که فرد با وجود مصرف اندک و گاه نداشتن ثروت، از زندگی خویش لذت میبرد. قناعت در کنار غنا و ثروت نیز زندگی را گوارا میسازد (همان، ج 1: 83).
ثروتِ بدون قناعت، گوارایی زندگی را نخواهد چشاند؛ جامعهی مصرفگرایی که قناعتپیشه نیست، رضایت خاطر شهروندان خود را برآورده نمیسازد (نک: درنینگ، 1376: 31-23)، از همین روست که از منظر آموزههای روایی، زندگی پاک و حیات طیبهی بشری، حیاتی است که روح قناعت در آن دمیده شده باشد (نک: شریفالرضی، 1370: حکمت 221).
وارستگی حاصل از این روحیه آثار ذیل را به دنبال دارد: رشد یافتگی شخصیت، اعتماد و عزت نفس و عدم وابستگی.
به دیگر سخن، شخص تلاش کرده است خود را از قید و بند عادتهای متفاوت با مصرف کالاهایی خاص برهاند. چه بسیارند افرادی که به پارهای سرگرمیها، تفریحها و لذتجوییها وابسته شدهاند و این وابستگی، در مواردی حتی عزت و جایگاه اجتماعی و شخصیتی آنان را نیز به مخاطره میافکند. اینگونه است که در روایت حضرت رضا (علیهالسلام) بر بُعد روانی آن، یعنی وارستگی و آزادگی و ثمره این رویکرد، همچون عزت و شرافت فرد تأکید شده است.
پرهیز از مصارف زائد، تشریفاتی و تجملاتی با هدف تفریح و سرگرمی، از دیگر نمودهای قناعت بوده که به نظر میرسد بارزترین آنها نیز است. بدینسان، نهادینه شدن اصل قناعت به معنای یاد شده در الگوی مصرف و تفریح افراد جامعه، ثمره و برکتهای مادی و معنوی فراوانی به همراه خواهد داشت.
تأثیر منفی افراط در تفریح و لذتجویی بر تمدنسازی
از مسائل مهم در این بحث، نقش و تأثیر تفریح و سرگرمیهای رایج بین مردم بر پدیدهی تمدنسازی است. برای آنکه این تأثیر به صورت تاریخی و در عین حال اختصارگونه تحلیل شود، نگاهی به تاریخ فراز و فرود تمدن اسلامی میافکنیم:
علل ظهور و افول تمدن اسلامی
تمدن غرب، فروغ علم را از جهان اسلام، که خود در حال افول بود، گرفت و آن را فروزانتر از پیش نگاه داشت. از پرسشهای مهم در این باره آن است که چرا جهان اسلام در فاصلهی سدههای اول تا ششم هجری، به سرعت رشد کرد و پس از آن به افول گرایید؟ اگرچه برخی نیروهای بیدین و ضد اسلام تمایل دارند اسلام را عامل افول معرفی کنند (نک: فروغی، 1344: 128)، اما واقعیتهای تاریخی و نیز آموزههای اسلامی نشانگر آن است که رشد و پیشرفت اولیهی مسلمانان به سبب اجرای نسبی دستورهای اسلامی و افول و انحطاط آنان به سبب دوری از آموزههای دینی بوده است. برخی صاحبنظران همچون هیتی، هاجسون، بائک و لوئیس نشان دادهاند که اسلام نقشی مثبت در توسعهی جوامع مسلمان ایفا کرده است. تنها پاسخ این سؤال که چرا جامعهای بدوی که از صفر شروع کرده بود، توانست با این سرعت در برابر سختیها و مشکلات رشد کند، اسلام است. خصوصیت اصلی این جامعهی بدوی در آن زمان، نزاعهای خونین و خانمانبرانداز، کمبود منابع، آب و هوایی سخت و طاقتفرسا و زمینی نامناسب بود. این جامعه هیچ یک از سرمایههای مادی همسایگان قدرتمندش یعنی ساسانیان و امپراتوری بیزانس را نداشت. در چنین شرایطی، اسلام تنها عاملی بود که منجر به تغییر کیفیت این جامعهی بدوی شد، به گونهای که بر کاستیهای خود فائق آمد و به قدرتی بزرگ تبدیل شد. به گفتهی کاهن، قانونمندی قرآن به نفع محرومان در کنار تضمین عدالت، همبستگی اجتماعی، بهزیستی همگانی، اصلاحات اخلاقی و نهادی و ارائهی دولتی کارا و نظام حقوقی مقتدر، موجب فراهم آمدن الزامهای نهادی برای توسعه شد. بدینجهت اسکاتز میلر میگوید: «همهی عواملی که اروپا را قادر به موفقیت ساخت، خیلی پیش از اینها در اسلام وجود داشت» (نک: چپرا، 1384: 270-268). رودنسون نیز اسلام را واجد تمام خصوصیاتی معرفی میکند که موجب پیشرفت است، ولی مسلمانان هیچگاه اسلام واقعی را به کار نبستهاند (تفضلی، 1372: 50-49) این جملهی اخیر به درستی بیانگر عامل اصلی انحطاط و عقبماندگی جوامع اسلامی در سدههای اخیر است. برخی محققان، نمود بارز دوری از آموزههای اسلامی در این جوامع را در ضمن عواملی برشمردهاند، از جمله: فساد اخلاقی و سیاسی، فقدان پویایی پس از پیوند تحجر و تعصب، کاهش فعالیتهای عقلانی و علمی، شورش و تفرقههای درونی همراه تهاجم و جنگافروزیهای مستمر، عدم توازن مالی، رکود کشاورزی، صنعت و تجارت در نتیجه سستی و کمکاری و عواملی دیگر (نک: چپرا، 1384: 354-264).
ویل دورانت، در تحلیلی برونگروهی، سبب انحطاط تمدن اسلامی را به دو عامل بیرونی (حملهی مغول) و درونی (رفاهزدگی افراطی مسلمانان) تقسیم میکند:
هیچ یک از تمدنهای تاریخ چون تمدن اسلام دچار چنین ویرانی ناگهانی نشده است… وقتی موج خونین مغول بازپس رفت، آنچه برجای ماند، عبارت بود از اقتصادی به شدت آشفته، قناتهایی ویران یا کور، مدرسهها و کتابخانههایی سوخته، دولتهایی فقیر و ضعیف… و نفوسی که به نیم تقلیل یافته و روحیه باخته بودند. اما پیش از حملهی خارجی، لذتطلبی اپیکوری، خستگی جسمی و روحی، بزدلی و بیلیاقتی جنگی، فرقهگرایی و… دهها شهرآباد… را به فقر و بیماری و عقبماندگی کنونی دچار ساخت (1368، ج 4: 433-431).
بازگشت به اسلام ناب، تنها راه احیای تمدن اسلامی
براساس آنچه گذشت و به ویژه با توجه به تحلیل ویل دورانت، میتوان تأثیر منفی افراط در لذتجویی و زیادهروی در پرداختن به تفریح و سرگرمی و رفاهطلبی عمومی بر ایجاد تمدن و بقای آن را به روشنی فهمید. بدین ترتیب، نهادینه کردن سبک زندگی رضوی در خصوص پرهیز از لهو و لغو در زندگی و افراط در تفریح و سرگرمی، در کنار توصیه به تفریح سالم با هدف ایجاد نشاط و سرزندگی در کار و تلاش، میتواند زمینهساز احیای دوبارهی تمدن شکوهمند اسلامی بر پایهی پیشرفت و معنویت باشد.
بدینجهت، رنسانسی که جهان اسلام نیازمند آن است، نوعی بازگشت به خود و فرهنگ و آموزههای اصیل اسلامی و نوسازی در پرتو آن است و نه گونهای از اصلاحات که با خود، لذتگرایی، آسانگیری و هرج و مرج معرفتی و فرهنگی را به دنبال آورد. قرآن کریم آشکارا، تعیین سرنوشت هر ملتی را به دست خود آنان دانسته است: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمیدهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند» (رعد/ 11).
بحث و نتیجهگیری
1. تفریح سالم از جمله نیازهای آدمی است که براساس سبک زندگی رضوی، بخشی از وقت فرد مسلمان را به خود اختصاص میدهد.
2. افراط در لذتجویی و سرگرمی، پارهای مصادیق لهو و لغو و نیز اتراف و تنپروری، از آسیبهای تفریح سالم به شمار میرود. مرزهای عناوین یاد شده با تفریح سالم، در متن نوشتار تحلیل شده است. بدینجهت، در سیره و سخنان امام رضا (علیهالسلام)، هم بر انجام عبادت در حد مطلوب، هم بر انجام کار و تلاش و هم بر پرداختن به تفریح سالم و حلال در چارچوب موازین شرعی و به اندازه تأکید شده است.
3. نکتهی جالب در سبک زندگی رضوی، توجه دادن فرد به شخصیت والای انسانی و اهداف متعالی خود است تا از یکسو خرد خویش را حاکم قرار دهد و مصادیق لغو و بیهوده را تشخیص دهد و از دیگر سو شأن و جایگاه خود را بالاتر از آن بیند که به چنین کارهایی دست یازد، بیآنکه برای وی سودی به همراه داشته باشد.
4. در نقطهی مقابل اتراف، بر پرهیز از مصارف زائد، تشریفاتی و تجملاتی با هدف تفریح و سرگرمی، به عنوان نمودهای قناعت تأکید شده است.
5. افراط در لذتجویی و زیادهروی در پرداختن به تفریح و سرگرمی و رفاهطلبی عمومی، تأثیری منفی بر ایجاد تمدن و بقای آن دارد، به گونهای که یکی از عوامل مهم افول تمدن اسلامی از سدهی هفتم، همین عامل معرفی شده است. بدین ترتیب، نهادینه کردن سبک زندگی رضوی در خصوص پرهیز از لهو و لغو در زندگی و افراط در تفریح و سرگرمی، در کنار توصیه به تفریح سالم با هدف ایجاد نشاط و سرزندگی در کار و تلاش، میتواند زمینهساز احیای دوبارهی تمدن شکوهمند اسلامی بر پایهی پیشرفت و معنویت باشد.
پینوشتها
1. دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه علوم اسلامی رضوی irvani-javad@yahoo.com
2. ذکر «نماز شب» در شمار لهو مؤمن ممکن است بدینجهت باشد که معمولاً هدف اصلی از پرداختن به امور لهوی، ایجاد فرصتی برای تفریح، سرگرمی و التذاذ است و از آنجا که فردِ با ایمان، از تهجد و نماز شب و انس با خداوند لذت میبرد، در شمار لهو مجاز آمده است.
منابع :
قرآن کریم.
ابن حنبل، احمد، (بیتا). المسند. بیروت: دار صادر.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1404 ق)، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم). محقق علی اکبر غفاری، قم: اسلامی.
ابن فارس، احمد بن فارس، (1404 ق). معجم مقاییس اللغه. قم: الاعلام الاسلامی.
ابن منظور، محمد بن مکرم، (1410 ق). لسان العرب. چاپ اول، بیروت: دارالفکر.
انصاری، مرتضی، (1415 ق). المکاسب. قم: باقری.
برقی، احمد بن محمد بن خالد، (بیتا). المحاسن. محقق سید جلالالدین حسینی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
تفضلی، فریدون، (1372). تاریخ عقاید اقتصادی. چاپ اول، تهران: نی.
چپرا، محمد عمر، (1384). آیندهی علم اقتصاد (چشماندازی اسلامی). مترجم احمد شعبانی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (علیهالسلام).
حر عاملی، محمدبن حسن، (1403 ق). وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه. مصحح و محقق عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ ششم، تهران: مکتبه الاسلامیه.
حکیمی، محمدرضا و دیگران، (1368). الحیاه. چاپ اول، تهران: مکتب نشر الثقافه الاسلامیه.
حلوانی، حسین بن محمد، (1408 ق). نزهه الناظر و تنبیه الخاطر. چاپ اول، قم: مدرسه الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
درنینگ، آلن، (1376)، چقدر کافیست؟. مترجم عبدالحسین وهابزاده، چاپ دوم، مشهد: جهاد دانشگاهی.
دورانت، ویلیام جیمز، (1368). تاریخ تمدن. مترجم احمد آرام، چاپ دوم، تهران: انقلاب اسلامی.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، (1416 ق). مفردات الفاظ القرآن. محقق صفوان عدنان داوودی، چاپ اول، بیروت: دارالقلم؛ دمشق: الدار الشامیه.
زمخشری، محمود بن عمر، (بیتا). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل.
مصحح مصطفی حسین احمد، بیروت: منشورات البلاغه.
ساعی، احمد، (1375). درآمدی بر شناخت مسائل اقتصادی – سیاسی جهان سوم. چاپ دوم، تهران: قومس.
شریف الرضی، محمد بن حسین، (1370). نهجالبلاغه. مترجم و شرحنویس سیدعلی نقی فیض الاسلام، تهران: مرکز نشر آثار فیض الاسلامی.
شریف النسبی، مرتضی، (1375). چرخهی توسعهی راهنمای رشد شتابان. چاپ اول، تهران: رسا.
شولتش، دوان، (1388). روانشناسی کمال. مترجم گیتی خوشدل، چاپ شانزدهم، تهران: پیکان.
صدوق، محمد بن علی، (1404 ق). الخصال. قم: جامعهی مدرسین.
صدوق، محمد بن علی، (1404 ق). من لایحضره الفقیه. محقق علی اکبر غفاری، قم: اسلامی.
صدوق، محمد بن علی، (1404 ق). عیون اخبار الرضا (علیهالسلام). محقق حسین اعلمی، چاپ اول، بیروت: للمطبوعات.
طباطبایی، سید محمدحسین، (1417 ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ اول، بیروت: للمطبوعات.
طریحی، فخرالدین، (1408 ق). مجمع البحرین. محقق سید احمد حسینی، چاپ دوم، تهران، فرهنگ اسلامی.
فراهیدی، خلیل بن احمد، (1409 ق). کتاب العین. محقق مهدی المخزومی، قم: العین.
فروغی، محمدعلی، (1344). سیر حکمت در اروپا. تهران: زوار.
قرضاوی، یوسف، (1417 ق). دور القیم و الاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی. چاپ اول، بیروت: الرسالی.
قمی، شاذان بن جبرئیل، (1381 ق). الفضائل. نجف: منشورات حیدریه.
کلینی، محمد بن یعقوب، (1365). الکافی. چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
گل محمدی، احمد، (1381). جهانی شدن، فرهنگ، هویت. چاپ اول، تهران: نی.
مجلسی، محمدباقر، (1403 ق). بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
محقق حلی، جعفر بن حسن، (1409 ق). شرائع الاسلام. محقق سید صادق شیرازی، چاپ دوم، تهران: الاستقلال.
مدرسی، محمدتقی، (1419). من هدی القرآن. بیروت: دار محبی الحسین (علیهالسلام).
مرویان حسینی، سید محمود، (1383). نیازهای انسان از منظر آموزههای دینی و روانشناسی. چاپ اول، مشهد: به نشر.
مطهری، مرتضی، (1371). انسان و سرنوشت. چاپ یازدهم، تهران: صدرا.
مطهری، مرتضی، (1380). عدل الهی. چاپ هفدهم، تهران: صدرا.
دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، (1372). مکتبهای روانشناسی و نقد آن. جلد دوم، تهران: سمت.
منسوب به امام رضا (علیهالسلام)، (1406 ق). الفقه الرضا. محقق مؤسسهی آلالبیت، چاپ اول، مشهد: کنگرهی جهانی امام رضا (علیهالسلام).
منسوب به امام صادق (علیهالسلام)، (1400 ق). مصباح الشریعه. چاپ اول، بیروت: للمطبوعات.
نراقی، محمد مهدی، (بیتا). جامع السعادات. مصحح سید محمد کلانتر، چاپ چهارم، بیروت: للمطبوعات.
وبر، ماکس، (1371). اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری. مترجم عبدالمعبود انصاری، چاپ اول، تهران: سمت.
منبع مقاله :
فصلنامه فرهنگ رضوی علمی پژوهشی، سال سوم، شمارهی یازدهم (پاییز 1394)