نویسنده:عبدالکریم پاکنیا
جغرافیای اسلام
از روزی که رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) آئین حیات بخش خویش را به جهانیان عرضه نمود، این دین آسمانی و جاویدان به سرعت در حال گسترش بود و در مدّت 23 سال رسالت حضرت پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ندای توحیدی اسلام از اقصا نقاط عربستان به خارج از آن کشیده شد. استقبال بینظیر تشنگان عدالت و معنویت در شام، یمن، ایران، روم، مصر و حبشه، آئین محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به عنوان یک مکتب جهانی مطرح کرده و در اندک زمانی مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و به گوش جهانیان رسانید. سه سال قبل از رحلت آن حضرت سفیران اسلام، جهانی بودن آن را به عالمیان عرضه کردند و خداوند متعال به صراحت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دستور دادند که به همه اعلان کند که: «یا اَیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسُولُ اللّهِ اِلَیْکُمْ جَمیعاً»1؛ ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.
بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ، جانشینان آن حضرت و پیشوایان معصوم (علیهمالسلام) هریک در عصر خود در مناطق مهم و حیاتی دنیای اسلام همچنان نفوذ داشتند و علیرغم فشارهای امویان و عبّاسیان، ارتباط محکم خود را با دوستداران و شیفتگان معارف قرآن و اهلبیت (علیهمالسلام) حفظ میکردند.
در عصر امام رضا (علیهالسلام) کشورهای زیادی در قلمرو جهان اسلام قرار داشت. ایران، افغانستان، سند، ترکستان، قفقاز، ترکیه، عراق، سوریه، فلسطین، عربستان، سودان، الجزائر، تونس، مراکش و اسپانیا(اندلس)، بخشی مهمّی از قلمرو جهان اسلام در آن عصر به شمار میآید. زمانی که امام رضا علیهالسلام با فشار حکومت وقت از مدینه به مرو ـ پایتخت آن روز جهان اسلام ـ وارد شد، ارتباط آن حضرت با بسیاری از سران ملّیتهای مختلف اسلامی و حتی غیر اسلامی افزایش یافت.
خلفای عباسی برای جلوگیری از نفوذ امامان معصوم (علیهمالسلام) در میان مسلمانان، از هرفرصت و وسیلهای سود جستند. اِعمال فشار و محدودیت کمسابقه، مهمترین حربه آنان بود. این فشارها بعد از شهادت امام رضا علیهالسلام در عصر امام جواد، امام هادی و امام عسکری (علیهما السلام) به اوج خود رسید. از آنجایی که شنیده بودند «مهدی موعود علیهالسلام » که طومار حکومت ستمگران را در هم خواهد پیچید و حکومت عدل جهانی تشکیل خواهد داد، از نسل حضرت عسکری علیهالسلام است، آن حضرت را بیشتر در تحت مراقبت و محدودیت قرار داده بودند؛ به طوری که امام یازدهم در میان سایر ائمّه اطهار (علیهمالسلام) از کوتاهترین زمان برای امامت و رهبری شیعیان برخوردار بوده است. چرا که امام علی علیهالسلام در حدود 30 سال، امام حسن علیهالسلام 10، امام حسین علیهالسلام 11، امام سجّاد علیهالسلام 35، امام باقر علیهالسلام 19، امام صادق علیهالسلام 34، امام کاظم علیهالسلام 35، امام رضا علیهالسلام 20، امام جواد علیهالسلام ـ با اینکه کوتاهترین عمر را داشت ـ 17، امام هادی علیهالسلام 33 و امام عسکری علیهالسلام فقط 6 سال (254 تا 260 ق.) امامت امت را عهدهدار گردیدند.
با این اوصاف، امام عسکری علیهالسلام در این مدت کوتاه برای نفوذ در افکار و اندیشههای مسلمانان و انسانهای تشنه معارف و معنویت از هیچ کوششی فروگذاری نکرد و با مناطق مختلف جهان اسلام ارتباط برقرار کرده و مردم مشتاق را راهنمایی نمود.
در عصر حضرت عسکری علیهالسلام شهرها و مناطقی چون: بغداد، نیشابور، قم، ری، بلخ و سمرقند از رهبریهای داهیانه آن برگزیده الهی برخوردار بودند.
در این نوشتار، افق رهبری و امامت آن حضرت را در شهرهای جهان اسلام، به نظاره مینشینیم.
غرب ایران
نگاهی به زندگانی حضرت عسکری علیهالسلام نشان میدهد که آن حضرت در نقاط مختلفی از جهان اسلام نفوذ داشته و شیعیان و دوستداران حضرتش با تلاشهای فراوان و اهتمام، به حضورش رسیده و یا به وسیله نامه و پیک با آن بزرگوار به گفت وگو میپرداختند. گزارش زیر، یکی از این موارد را نشان میدهد:
مردی از علویان در زمان امام عسکری علیهالسلام برای کار و امرار معاش به سوی غرب ایران و بخشهای کوهستانی (جبل) سفر کرد. در آنجا شخصی از اهالی سرپل ذهاب (حلوان) از دوستداران امام عسکری علیهالسلام با وی ملاقات نموده و از مرد علوی پرسید:
ـ از کجا آمدهای؟!
ـ از سامرّا.
ـ آیا در سامرّا فلان محلّه و فلان کوچه را میشناسی؟
ـ آری.
ـ از حسن بن علی علیهالسلام خبرداری؟
ـ نه.
ـ برای چه به اینجا آمدهای؟
ـ برای کسب درآمد و امرار معاش.
ـ من پنجاه دینار به تو میدهم، آن را بگیر و مرا در سامرّا به خانه حسن بن علی علیهالسلام برسان.
مرد علوی پیشنهادش را پذیرفته و او را در سامرّا به محضر امام حسن عسکری علیهالسلام آورد. امام در صحن منزل خود نشسته بود که آن مرد به همراه مرد علوی وارد شد. امام به وی نگاهی کرده، فرمودند:
آیا تو فلانی هستی؟
ـ بله.
ـ پدرت برای تو در مورد ما وصیّتی کرده و تو آمدهای آن را اداکنی! چهارهزار دینار به همراه توست، آن را بیاور!
ـ آری، چنین است.
و آنگاه اموال را به امام پرداخت و سپس امام رو به مرد علوی کرده، فرمودند:
ـ تو به ناحیه جبل در ایران رفته بودی تا درآمدی کسب کنی و این مرد، پنجاه دینار برایت پرداخت تا او را نزد ما آوری و ما نیز به تو پنجاه دینار دیگر میپردازیم.2
خراسان
امام عسکری علیهالسلام بیشترین نفوذ را در منطقه خراسان ـ به ویژه شهر نیشابورـ داشته است. فضل بن شاذان، از شخصیتهای برجسته نیشابوری است که پیشوای یازدهم تألیفات وی را تأیید نموده و در مورد برخی از احادیث او نوشته است: «صحیح است و شایسته است که به مطالب آنها عمل شود.» امام عسکری علیهالسلام در مورد این شخصیت خراسانی فرمودند: «اَغْبِطُ اَهْلَ خُراسانَ لِمَکانِ الْفَضلِ بن شاذان3؛ من بر مردم خراسان غبطه میخورم که فضل بن شاذان در میان آنهاست.»
ابراهیم بن عبده یکی دیگر از سرشناسان شیعه در نیشابور است که امام یازدهم وی را به عنوان وکیل خویش برگزید.
در بخشی از نامه امام عسکری علیهالسلام به اهلنیشابور آمده است:
«من ابراهیم بن عبده، را به عنوان نماینده خویش در نیشابور نصب کردم؛ تمام آن مناطق موظّفند وجوهات شرعی و حقوق واجب خود را به او بپردازند. و او را امین و مورد اعتماد خویش در میان شیعیان آنجا قرار دادم.»4
داود بن ابیزید، حمدان بن سلیمان، ابراهیم بن محمد، العمرکی و محمد بن احمد5 از دیگر بزرگان و محدّثان نیشابور هستند که در ردیف اصحاب امام حسنعسکری علیهالسلام به شمار میآیند.
بلخ
شهر بلخ نیز در عصر امام حسن عسکری علیهالسلام مورد توجّه آن حضرت بود. در این باره، ابن بابویه قمی مینویسد:
شخصی از اهالی بلخ مقداری وجوهات نقد و نامهای را که حاوی سؤالات شرعی بود، در سامرّا به محضر امام عسکری علیهالسلام ارسال داشت. وی در روی نامه با انگشت خود چیزهای نامرئی نوشت که اساساً خطّی در آن دیده نمیشد. او به حامل نامه تأکید کرد که: این مال را به سامرّا ببر و هرکس از قصّه آن گزارش داد و وجوهات نامه را مشخّص کرد، به او تحویل بده.
پیک مرد بلخی به سامرّا آمد و نزد جعفر برادر امام عسکری علیهالسلام رفت و ماجرا را بیان کرد. جعفر از وی پرسید: آیا تو «بداء» را قبول داری؟ حامل نامه گفت: بلی. جعفر گفت: برای فرستنده این اموال، بداء حاصل شده و به تو دستور داده که اموال را به من بدهی. این جواب، حامل نامه را قانع نکرد. لذا از پیش جعفر بیرون آمد و به دنبال اصحاب امام عسکری علیهالسلام میگشت تا اینکه رقعهای از سوی حضرت صاحب علیهالسلام بیرون آمد و قصّه اموال و مطالب نامه را بیان کرد و او را راهنمایی نمود.6
عبدالعزیز بلخی نیز از شیعیان برجسته آن سامان است که در سامرّا به حضور امام عسکری علیهالسلام رسیده و با حضرت از نزدیک گفت و گو نموده است.7
جرجان (گرگان)
گرگان (استرآباد) از ایّام گذشته، منطقه تاریخی و مذهبی بوده است. و مُعَرّب آن جرجان میباشد.
طبق روایتی که علاّمه مجلسی نقل میکند، حضرت عسکری علیهالسلام در عصر خویش به گرگان تشریف آورده و با دوستان و یاران بیشمار خویش دیدار داشته است.
جعفر بن شریف جرجانی میگوید:
در یکی از سالها که به حجّ میرفتم، در سامرّا به زیارت امام حسن عسکری علیهالسلام نائل شدم. در آن سفر، شیعیان گرگان اموال زیادی را در اختیار من گذاشته بودند تا به امام علیهالسلام برسانم. بعد از تحویل اموال، عرض کردم: شیعیان شما در گرگان سلام رساندند. امام فرمودند: آیا بعد از انجام حج به گرگان بازخواهی گشت؟ گفتم: بله. امام فرمودند:
از امروز تا صد و هفتاد روز دیگر و در روز جمعه، سوم ماه ربیع الآخر و در ساعتهای اوّل روز به شهر خود بازخواهی گشت. من نیز در آخرین ساعات آن روز برای دیدار با دوستان و شیعیانمان به گرگان خواهم آمد. به آنان این خبر را برسان.
در غیاب تو، نوهات متولّد میشود. او را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف نام گذار. به زودی خداوند او را به حدّ کمال میرساند و او از دوستان ما میباشد. برو به سلامت! خداوند تو را سالم به خانوادهات باز خواهد گرداند.
امام عسکری علیهالسلام در گرگان
جعفر بن شریف میگوید:
از محضر امام مرخّص شدم و بعد از انجام مراسم حج، در همان روز جمعه که امام فرموده بود، به وطن رسیدم. یاران و دوستانم به استقبال و تهنیت آمدند و من به همه آنان سلام و وعده امام را اعلام کردم و گفتم: که امام در پایان امروز به اینجا خواهد آمد، سؤالات و حاجات خود را آماده کرده و از امام علیهالسلام بخواهید.
شیعیان بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در منزل من اجتماع کرده بودند که ناگاه بدون اینکه ما ملتفت باشیم، امام را در میان خود یافتیم. حضرت فرمودند:
من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که در این ساعت نزد شما خواهم آمد. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خواندم و به میان شما آمدم تا با شما تجدید عهد کرده و مشکلاتتان را رفع نمایم. اکنون هر نوع حاجت و سؤالی دارید، بگویید.
نضربنجابر، اوّلین کسی بود که گفت: ای فرزند رسول خدا! پسرم نابینا است، شفای او را میخواهم. امام فرمودند: او را بیاور! حضرت با دستان مبارکش چشمان پسر را مسح کرد و او در همان لحظه شفا یافت. آنگاه شیعیان گرگان یکایک آمده، حاجات خود را از امام خواسته و همگی حاجت روا شدند. امام عسکری علیهالسلام در همان روز به سامرّا بازگشت.8
سمرقند
شیخ طوسی مینویسد:
حسین بن اشکیب مروزی، که در سمرقند مقیم بوده است، یکی دیگر از یاران حضرت عسکری علیهالسلام است. وی دانشمندی متکلّم و پدیدآورنده کتابهای متعدّد میباشد.9
این سخن شیخ طوسی، بیانگر وسعت دامنه رهبری پیشوای یازدهم ـ در دورترین نقاط جهان اسلام در آن عصر ـ میباشد که در اثر نفوذ معنوی آن حضرت، عالمان برجستهای از جهان اسلام به وی عشق ورزیده و با آن حضرت در تماس بودهاند.
یمن
ابوهاشم جعفری، یکی از یاران آن حضرت، نقل میکند:
در محضر امام عسکری علیهالسلام بودم که جوانی زیباروی، بلند قامت و درشت اندام از اهالی یمن به حضورش آمد. از خودم پرسیدم: این مرد کیست؟ که امام فرمودند: این، فرزند امّغانم است، همان زن اعرابی که دارای «سنگریزه» بود و پدران من به آن مُهر زدهاند. آنگاه امام عسکری علیهالسلام به آن مرد فرمودند: آن سنگریزهها را بیاور. او سنگریزههایی در مقابل امام گذاشت و حضرت یکی از سنگها را که یک سویش صاف بود، با انگشتر خویش مُهر زد.10
شیخ طوسی ارتباط نزدیک شیعیان یمن با امام عسکری علیهالسلام را چنین گزارش کرده است:
روزی در شهر سامرّا به امام خبر دادند که گروهی مسافر گردآلود، اجازه ورود میطلبند. امام فرمودند: آنها از شیعیان یمنی ما هستند. آنگاه به خادم خویش امر فرمودند: برو و عثمان بن سعید عمری را اینجا بیاور. وقتی که عثمان بن سعید آمد، حضرت به وی فرمودند: «ای عثمان! تو وکیل و مورد اعتماد ما هستی؛ از این برادران یمنی، اموال را تحویل بگیر که از کشور خود آوردهاند.»11
اهواز
اهواز نیز از جمله شهرهایی است که حضرت عسکری علیهالسلام با مردم آنجا ارتباط نزدیک داشت و در این راستا امام علیهالسلام ابراهیم بن مهزیار اهوازی را به عنوان نماینده خود در این شهر منصوب کرده بود. او وظیفه داشت با دریافت پاسخهای مسائل شرعی و رفع مشکلات اجتماعی و ارسال وجوهات مردم به امام عسکری علیهالسلام ،ارتباط اهالی آن شهر را با آن حضرت در سامرّا حفظ نماید. در این خصوص، شیخ مفید میگوید:
ابراهیم بن مهزیار اهوازی، مؤلّف کتاب البشارات و برادر علی بن مهزیار معروف، شاخصترین وکیل امام در اهواز بود. ابراهیم اموال زیادی از بیت المال را در اختیار داشت و قرار بود آنها را به محضر امام علیهالسلام برساند. هنگامی که پیشوای یازدهم به شهادت رسید، ابراهیم نیز بیمار شد و به فرزندش محمّد سفارش کرد که: این اموال، متعلّق به حجّت الهی است و باید به دست حضرت صاحب علیهالسلام برسد. محمد نیز به عراق رفته و آن اموال را به نماینده حضرت صاحب الزّمان علیهالسلام تحویل داد.12
آیت اللّه العظمی خوئی مینویسد:
احمد بن محمّد حضینی نیز از دوستان سرشناس امام عسکری علیهالسلام در اهواز بود.13
آذربایجان
قاسم بن علاء، از یاران نزدیک امام عسکری علیهالسلام و وکیل آن حضرت در منطقه ران (در فاصله میان مراغه و زنجان) بود.
محمّد بن احمد صفوانی میگوید:
من با قاسم بن علاء در سنّ صد و هفده سالگی دیدار کردم. او با امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام ملاقاتهایی داشته و از ناحیه مقدّسه حضرت صاحب الزّمان علیهالسلام توقیع دریافت کرده بود و نامههای حضرت مرتّب بر وی ارسال میشد.14
از این روایت، معلوم میشود که حضرت عسکری علیهالسلام در ناحیه آذربایجان نفوذ داشته و وکیل تامّ الاختیار معیّن کرده بود.
همچنین احمد بن ابراهیم، موسوم به «ابوحامد مراغی» از افرادی است که در رجال شیخ طوسی به عنوان صحابی حضرت عسکری علیهالسلام معرّفی شده است. روایات متعدّدی از این راوی آذری در کتابهای حدیث به چشم میخورد. از جمله در رجال کشّی روایتی آمده است که مقام ارجمند ابوحامد مراغی را نشان میدهد.15
شهر مقدّس قم
در قم، امام یازدهم علیهالسلام احمد بن اسحاق را به عنوان نماینده رسمی خویش برگزید. شیعیان، مرتّب در مسائل شرعی و وجوهات به او رجوع نموده و سؤال میکردند. او برای اینکه در مورد امام بعدی اطلاعات بیشتری کسب کند و جانشین حضرت عسکری علیهالسلام را شناخته و به اهل قم اطلاع دهد؛ به شهر سامرّا سفر کرده و به محضر امام حسن عسکری علیهالسلام شرفیاب شد.
احمد بن اسحاق از امام پرسید: ای پسر رسول اللّه! حجّت خدا بعد از شما کیست؟ امام به درون خانه رفته و لحظهای بعد، کودکی سه ساله را که رخسارش همچون ماه شب چهارده میدرخشید، در آغوش گرفته و بیرون آورد و فرمودند:
«ای احمد بن اسحاق! اگر در نزد خداوند متعال و ائمّه اطهار (علیهمالسلام) مقامی والا نداشتی، فرزندم را به تو نشان نمیدادم. این کودک، هم نام و هم کنیه رسول اللّه است. او زمین را بعد از آنکه از ظلم و ستم پر شد، مملو از عدالت خواهد کرد.»16
سعد بن عبداللّه اشعری، احمد بن ادریس، علی بن بابویه (پدر شیخ صدوق)، عروه الوکیل، عبداللّه بن جعفر حِمْیَری و محمّد بن ابیصهبان، از دیگر شیعیان و محدّثانی هستند که از شهر قم با امام عسکری علیهالسلام در تماس بودهاند.17
بغداد
بغداد، از مناطقی بود که امام عسکری علیهالسلام در آنجا نفوذ داشت و افراد متعدّدی از آن با امام علیهالسلام تماس گرفته و مشکلات مادّی و معنوی خود را حل میکردند.
حسن بن ظریف ـ از ساکنان شهر بغداد ـ میگوید:
در ذهن من دو سؤال بود که میخواستم به صورت مکاتبهای از امام عسکری علیهالسلام بپرسم. هنگام نگارش نامه، یکی از سؤالها را فراموش کرده و تنها یک سؤال از آن حضرت پرسیدم.
وقتی جواب نامهام آمد، با کمال تعجّب دیدم که حضرت عسکری علیهالسلام به هردو سؤال من پاسخ داده است!
علیّ بن عبداللّه بغدادی نیز از یاران امام یازدهم در شهر بغداد است. از این شخصیت فرزانه در باب« زیارات ائمّه (علیهمالسلام) » روایاتی نقل شده است.از دیگر شخصیتهای اهل بغداد، که امام عسکری علیهالسلام با آنان رابطه داشته، ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی است. او از متکلّمان و دانشمندان سرشناس بغداد بود. نجاشی از او به بزرگی یاد کرده و کتابهای متعدّد وی را نام برده است.
ابن ندیم نیز در مورد این صحابی گرانقدر مینویسد:
ابوسهل، کتابهای بسیاری تألیف کرده است. موضوعات آثار قلمی وی در علم کلام، فلسفه و اعتقادات است. و برخی از کتابهای او در ردّ مخالفان و گروههای باطل نوشته شده است.
پینوشتها:
1. اعراف / 158.
2. کشف الغمّه، ج 3، ص 307.
3. وسائل الشّیعه، ج 27، ص 101.
4. رجال کشّی، ج 2، ص 797.
5. رجال شیخ طوسی، ص 402.
6. الامامه والتبصره، ص 141.
7. سیره پیشوایان، ص 625.
8. بحارالانوار، ج50، ص 264.
9. رجال شیخ طوسی، ص 398.
10.کشفالغمّه، ج 3، ص 295؛ بحارالانوار، ج 50، ص 301.
11. الغیبه، شیخ طوسی، ص 356.
12. ر.ک: الارشاد، ج 2، ص 356؛ معجم رجال الحدیث، ذیل ابراهیم بن مهزیار.
13. معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 124.
14. الغیبه، ص 310.
15. رجال کشّی، ج 2، ص 816.
16. بحارالانوار، ج 52، ص 23.
17. ر.ک: رجال شیخ طوسی، شرح حال یاران امام یازدهم(علیه السلام).