نویسنده: احمد ترابی
عینیتهای جهان معاصر و آنچه به عنوان یک واقعیت در بستر این تاریخ جریان دارد، نشان میدهد که نهاد خانواده به شدت آسیب دیده و هم چنان دست خوش آفتهای بیشتر است.
ذهنیتهای برآمده از این شرایط – که خود جزئی از همان شرایط به حساب میآید و برون داد همان درون آشفته و مضطرب است – خود را به دو صورت نمایانده است:
الف) نگرانیها و دلواپسیهای اصطلاح طلبانه و دردمندانه برای برون رفت از شرایطی که پدید آمده و آزادی انسان به نام آزادی به اسارت رفته و عزت و شرافتی که به امید دستیابی به آن قربانی شده است.
ب) افراط گریها و رادیکالیسمی که به امید رهیافت دست و پا میزند و خود را به صورت فمینیسم رادیکال نمایانده است!
اکنون باید دید که قرآن به عنوان نهاییترین پیام الهی، برای نسل حاضر چه رهنمودی دارد و طرحها و قواعد آن برای نهاد خانواده چیست.
خانواده، شروع انسان
به روایت قرآن، وقتی خدا اراده کرد تا از عناصر گوناگون خاک، کالبد موجودی را رقم زند که دارای ظرفیتها، استعدادها و نمودهای برتری – در مقایسه با بسیاری از موجودات دیگر – باشد موجودی را آفرید و آدم نام نهاد.
آدم برخلاف دیگر موجودات زمین – که هر یک در مداری بسته از غرایز و گرایشهای از پیش طراحی شده حرکت میکردند – آمیزهای از همه توانها، استعدادها و گرایشهایی بوده که میتوانست در عالم خاک و نظام ماده حضور پیدا کند و در مداری وسیعتر از مدار بسته غرایز گام بردارد.
خداوند دستور داد تا فرشتگان از عناصر خاک ظرفیتهای گوناگون پیکر آدم را برگیرند و آن را با عناصر حیاتی آب طراوت و تحرک بخشند و منعطف سازند و بشری آراسته فراهم آورند. (1)
بدین گونه کالبد آدم با تمام ویژگیهای ظاهری و ظرفیتهای طبیعی شکل یافت، اما آدم هنوز در شمار جنبندگانی بود که به حکم غریزه و ساختار مادی وجودش میتوانست بر کره خاک زیست کند و با این که قابلیتهای استعدادی او بیش از همه موجودات خاک بود، اما هنوز در درون وجود و ظرفیتهای گسترده او، اطلاعاتی ثبت نشده و برنامه لازم – فراتر از برنامههای غریزی – نصب نشده بود.
در این جا بود که خداوند به فرشتگان اعلام کرد:
(فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ)؛ (2)
پس آن گاه که کالبد را سامان دادم و از روح خویش در او دمیدم، همگان برای او تعظیم و در برابرش سجده کنید.
سپس خداوند ساختار وجود انسان را سامان داد و از روح خویش در او دمید. این چنین بود که این آفریده ویژه الهی، آفرینشی دیگر و ممتاز یافت و از دیگر خاک زیان و جنبندگان زمین متمایز شد (3)!
انسان در پرتو این موهبت الهی، به عنوان بهترین نماد آفرینش و آفریدگاری خدا شناخته شد و در نتیجه برخورداری از این امتیاز، به ساحت دانش و معرفت راه یافت و قادر به تشخیص زیبایی از زشتی، پاکی از پلیدی و حقیقت از باطل شد. (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا) (4).
آدم به مقام والایی دست یافته بود، اما هنوز نگران و مضطرب و ناآرام مینمود، چرا که آدم شیفته الفت بود و تنهایی او را گرفتار یأس و احساس پوچی میکرد! وجود فرشتگان و کارگزاران اراده الهی در تنظیم جهان و محیط زندگی انسان نمیتوانست به او آرامش دهد و خداوند که این نیاز آدم را میدانست، بار دیگر بر او منت نهاد و با آفرینش همسری از جان و نفس خود او، وی را از ناآرامی و اضطراب بیرون آورد و به سوی آرامش و تعادل رهنمون شد.
– و آدم، این چنین با همسر خویش الفت یافت، انس گرفت و هر یک در پرتو وجود دیگری شکوفا شد.
آفریدگار هستی، نه تنها وجود همسر را مایه توازن روحی انسان (زن و مرد) در تلاطم امواج زندگی و کوران آزمونها و مشکلات قرار داد، بلکه چنان اهمیت داد تا نشانهای از خدا برای خلق به شمار آید و هرگاه که گرفتار غفلت و سردرگمی شد، به این نشانه بیندیشد و راه را بازیابد:
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا)؛ (5)
و از نشانههای اوست که از جان و نفس خودتان، همسرانی برایتان قرار داد تا در سایه وجود آنان و الفت با ایشان آرامش بیابید.
از آن پس بود که نعمت الهی بر انسان تمام شد؛ وجودی کارآمد، ظرفیتی فراخ و گسترده، دانشی ژرف و پرداخته، شناخت و ارادهای نافذ و تعادل و آرامشی بایسته یافت و زمان آن فرا رسید که از این همه بهره گیرد و شایستگی وجود خویش را بر فرشتگان به اثبات برساند.
انسان برخوردار از نعمتها و تواناییهای فراوان، اکنون میبایست بار مسئولیت را نیز بر دوش میکشید و البته او با داشتن توان مندیهای ویژه خود، عملاً مسئولیت حفاظت و بهره گیری صحیح از آنها را پذیرفته بود و خوشبختانه آدم در مسیر این بهره گیری و مسئولیت پذیری تنها نبود.
(وَقُلْنَا یَاآدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتَما وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ)؛ (6)
و به آدم گفتیم: تو و همسرت در این بهشت سکنا گیرید و هر جا میخواهید و هر چه میخواهید به شادکامی بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که اگر نزدیک شوید، از سیه کاران خواهید بود.
سرخوشیها و شادکامیها، آرامش و آسایشهای انسان، این گونه، با هشدار و مسئولیت آغاز شد و او میبایست اکنون از همه ظرفیتهای وجودی درونی و بیرونی خود، برای استمرار شادکامی و کام یابی خود بهره گیرد و مواظب باشد با گامهای خویش به سوی تیرگی و تیره روزی حرکت نکند!
نیاز انسان به همسر و تشکیل خانواده نیاز فوق غریزی
از آیات گذشته این معنا به دست آمد که حیات انسانی از نظر قرآن، در محیط جمعی «خانواده» سامان یافته است.
انسان منفرد، قادر به بهره گیری از ظرفیتهای وجودی خود نیست و این ظرفیتها بیش از آن که مادی، جسمانی و غریزی تعریف شود، از نظر قرآن، دارای بعد روحی و احساس مبتنی بر نوعی ادراک است، زیرا قرآن تنها بیانی را که در فلسفه زوجیت نسل انسان و ترکیب خانواده از یک زن و یک مرد داشته است، مسئله آرامش و دست یابی به «سکینت» است.
این که میگوییم: «تنها بیان قرآن در بیان فلسفه نظام همسری، دستیابی انسان به آرامش بوده» بدین خاطر است که هر چند خانواده بر مسئله زوجیت و همسری نتایج دیگری را نیز مترتب دانسته است؛ مانند تداوم نسل و گسترش آن و یا توجه یافتن انسان از مسئله زوجیت و همسری به یکی دیگر از آیات الهی، اما تنها موردی که با «لام تعلیل» آمده است که بیان کننده فلسفه همسری و نتیجه دستاورد مهم آن میباشد، تعبیر «لتسکنوا الیها» است.
از جمله آیاتی که نتایج دیگری بر مسئله زوجیت مترتب شده، بی آن که با «لام تعلیل» آمده باشد، این آیات است:
(جَعَلَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ)؛ (7)
برای شما از نفس خودتان همسرانی قرار داد، و هم چنین برای دیگر جان داران و چارپایان زوجیت را قرار داد تا از طریق آن نسل شما در زمین فزونی یابد.
(وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَهً)؛ (8)
و قرارداد برای شما از همسرانتان، فرزندان و نوادگان.
علاوه بر این حتی آیه و نشانه خدایی بودنِ موضوع همسر و زوجیت نسل انسان، وقتی ظهور مییابد و برای انسان قابل فهم میشود که وی بتواند آثار و نتایج مهم و غیرقابل چشم پوشی این نعمت الهی را دریابد؛ چه این که صرف وجود همسر، بدون نتایج قابل قبول، نمیتواند نشانهای از لطف، رحمت، حکمت، علم و قدرت الهی باشد. به همین دلیل، موضوع آیه و نشانه بودن «همسری» با تعبیر «لتسکنوا» یاد شده است؛ یعنی «زوجیت نسل انسان به ضمیمه اثر مهم سکینت آفرینی آن» اگر مورد بررسی قرار گیرد، آیتی روشنگر و تأمل برانگیز خواهد بود. بنابراین، یک مرتبه دیگر، آیه را با این ویژگی مورد توجه قرار میدهیم:
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا). (9)
نکته دیگری که باید در این مطالعه مورد توجه قرار گیرد، این است که هر چند موضوع زوجیت در کل زندگی جانداران، بلکه مجموع گیاهان بلکه همه نظام ماده، از سوی خدا تدبیر شده است. چنان که در آیات قرآن آمده است:
(وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّکمْ تَذَکَّرُونَ)؛ (10)
و ما از هر چیز، زوج آفریدیم تا مگر – از طریق توجه به اهمیت آن – تذکر یابید.
اما در این گونه موارد، مهمترین نتیجهای که خداوند، ما را بدان توجه داده، موضوع تداوم و گسترش حیات حیوانی و گیاهی و اسرار علمی و نهفته در زوجیت نظام ماده است که هرگاه از این زاویه مطالعه شود، آیات علم، قدرت و حکمت و تدبیر الهی، بر انسان آشکار میگردد.
مسئله زوجیت در حیوانات، هر چند در برخی انواع آن به گونهای است که به نظر میرسد آنها نیز مانند انسان، از تنهایی رنج میبرند و با قرار گرفتن در کنار زوج آرامش رفتاری پیدا میکنند، اما قرآن از این حالت مشهود و در برخی انواع حیوانات، هرگز به عنوان یک هدف و فلسفه یاد نکرده و اصلاً به آن تصریح نداشته است، زیرا از نظر قرآن، محور اصلی موضوع و زوجیت در حیوانات و گیاهان در درجه اول، مسئله تداوم و گسترش بوده است و نه آرامش یابی روحی و احساسی و ادراکی، زیرا اگر این نیاز در آنها جدی و حیاتی بود، باید در همه آنان قرار داده میشد. این در حالی است که بسیاری از انواع حیوان، فقط در دوران جفت گیری جنس نر و ماده، یکدیگر را تحمل میکنند و قبل و پس از آن، در حالت نفرت یا بی تفاوتی نسبت به هم به سر میبرند.
اما در آن گروه از حیوانات که زیستن جفتها در کنار هم و یا در زندگی جمعی دیده میشود، این حالت آنها جزئی از حیات غریزی به حساب میآید و مقدمه و تدبیر برای حفظ نسل آن هاست و نه چیزی از آن. این در حالی است که در انسان، علاوه بر ملاحظه شدن این تدبیر، مقولهای برتر نیز مورد عنایت بوده که فراتر از حفظ و تکثیر نسل میباشد و خداوند از آن به عنوان «سکینت» و «آرامش» یاد کرده است.
موجود زنده، چه حیوان و چه انسان، تحت شرایطی ناآرام است؛ وقتی تشنه یا گرسنه است، وقتی نیاز جنسی دارد، زمانی که میترسد و در هراس است و نیز از برخی گونهها وقتی که تنهاست. برای بازگرداندن آرامش به این موجودات، بسته به عامل نگرانی و اضطراب و هیجان آنها، پاسخی متناسب لازم است.
موجودی که در نتیجه هیجان جنسی ناآرام شده، در نتیجه جفت گیری – که لازمه آن وجود جنس نرد برای ماده و جنس ماده برای نر است – آرامش مییابد.
انسان هم به عنوان یک موجود جاندار از این قاعده مستثنا نیست؛ با این تفاوت که در حیوانات عامل اصلی برای پذیرش جنس مخالف و احساس تمایل آن، هیجان جنسی است، ولی در انسان از لفظ قرآن، این الفت جویی و زیست جمعی و خانوادگی، معلول یک نیاز فوق غریزی است و عاملِ نیاز جنسی در درجه بعد قرار دارد.
نقش نیاز جنسی در شکل گیری خانواده
نمی توان انکار کرد که «نیاز جنسی» نقش جدی و مؤثر در شکل گیری خانواده داشته و خواهد داشت، ولی مهم این است که بدانیم از نظر قرآن، این نقش تا چه پایه مهم و اساسی شناخته شده است. آیا نقش اول را دارد یا خیر؟
از نظر مکاتب مادی و دیدگاههای ماتریالیستی – که برای هستی، تدبیری فرامادی قائل نیستند و معتقدند که برای هر پدیده، باید در جست و جوی علل مادی و تک بعدی گشت – بدیهی است که میان انسان و سایر حیوانات هیچ تمایز بنیادی وجود ندارد و نیازهای مادی انسان، عامل همه گرایشها و انتخابها و کارکردهای اوست، هم چنان که در حیوانات است.
ماتریالیستهای روان شناسی در جست و جوی اهرمها و محرکهای روانی – با تفسیر مادی – برای تمایلات و رفتار انسان بودهاند و در یکی از مشهورترین دیدگاههای روان شناختی، موضوع «غریزه جنسی» محرک اول و بنیادین معرفی شده است.
کمونیستها، همه چیز حتی گرایشهای غریزی و جنسی را تحت تأثیر معیشت و روابط اقتصادی دانستهاند و معتقدند که همه تصمیم گیریها، تمایلات و ادراکات انسانی، در نهایت متأثر از نیازهای اقتصادی اوست و اگر زنان به زندگی خانوادگی تن میدهند، نه به خاطر احساس نیاز روحی و عاطفی به آن است، بلکه نیاز مادی و وابستگی اقتصادی، آنان را ناگزیر میکند تا رنج و ذلت زندگی خانوادگی را تحت مدیریت زورگویانهی مردان بپذیرند.
از سوی دیگر، اگر مردان تمایل دارند تا خانواده تشکیل دهند، به دلیل این است که زنان میتوانند منابع مالی ارزان قیمت برای آنان به حساب آیند و در پرتو وجود آنان و فرزندانی که به دنیا میآورند، به ثروت و امکانات بیشتری دست یابند.
فمینیستهای ماتریالیست و رادیکال معتقدند که روح سلطه طلبی جنس مرد، در طول تاریخ باعث شده تا نهادی به عنوان نهاد خانواده شکل گیرد، زیرا مردان، شیفته مردسالاری هستند و از طریق خانواده و سلطه بر آن است که این حس منفور خود را پاسخ میدهند و به زنان، زن بودن و حتی نیاز به جنس مخالف را تلقین میکنند.
حیا، پاک دامنی، وفاداری زن به خانواده و همسر، فداکاری برای خانواده، عشق به فرزند تا سر حد تحمل خانواده و سلطه مرد، همه و همه مفاهیمی است که در طول تاریخ توسط مردان و فرهنگ مردسالار و اخلاق مردانه ساخته و پرداخته شده و به عنوان یک ارزش به زنان تلقین و تحمیل گشته است!
همه این دیدگاهها از آن جا نشئت یافته که انسان، چیزی فراتر از یک جاندار نیست و او میتواند مانند همه جانداران، فارغ از هر باید و نباید، مطابق آنچه غرایزش میخواهد، زندگی کند.
قرآن، در عین پذیرش غرایز انسان و جدی دانستن آن، حاکمیت غرایز را در انسان، حاکمیتی ثانوی، عارضی، جنبی و تبعی میداند و میفرماید که بنیاد انسان، روح و گرایشها و طلبهای روحی اوست و چون روح خدا زورق تن است، ناگزیر است شرایط مادی تن را نیز پاسخ دهد وگرنه این ناخدا بی زورق شده، قادر به طی مسیر وحی بر زورق حیات مادی نخواهد بود.
از نظر قرآن، آن چیزی که بنیاد همسری، زوجیت و نهاد خانواده را در زندگی انسان از کارکرد زوجیت در حیات حیوانی تمایز بخشیده، ماهیت آن است که تماماً غریزی نیست. تعبیر قرآن، برای بیان این معنا چنین است:
(وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ). (11)
نقطه نظر ما، توجه به ارتباط میان سه بخش از آیه است:
1. (خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً)؛
2. (لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا)؛
3. (وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهً وَرَحْمَهً).
قسمت سوم، بخشی است که تا این جا به آن اشاره نداشتهایم و آن عبارت است از این که مفهوم و حقیقت «مودت و رحمت» در رابطه انسان با همسرش، مفهومی است که از آرامش یابی انسان در خانواده، طرحی جدید و متمایز با ارضاپذیری حیوانات در جفت گیری و جفت یابی ارائه میکند.
مودت و رحمت مفاهیمی فطری و درونیاند که در فرهنگ انسان جایگاه خود را داشته و دارد. این مفاهیم در روابط انسانی معنا و مصداق مییابد و محیط اولیه و طبیعی آن خانواده است؛ یعنی از نظر قرآن، خانواده و محیط خانواده است که میتواند این مفاهیم را در نسلها، یکی پس از دیگری شکوفا و بالنده کند و به آنها تمرین دهد و به این مفاهیم عینیت بخشد.
پینوشتها:
1. انبیاء، آیه 30 و فرقان، آیه 54.
2. حجر، آیه 29.
3. (ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ) (مؤمنون، آیه 14).
4. بقره، آیه 31.
5. روم، آیه 21.
6. بقره، آیه 35.
7. شوری، آیه 11.
8. نحل، آیه 72.
9. روم، آیه 21.
10. ذاریات، آیه 49.
11. روم، آیه 21.
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان، (1391)، زن و خانواده در افق وحی، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول.