مهدی قائم علیه السلام منجی و امام دواردهم (2)

مهدی قائم علیه السلام منجی و امام دواردهم (2)

نویسنده :دکتر عبدالعزیزعبدالحسین ساشادینا
مترجم : دکترسید محمد تقی آیت اللهی

اختلافات نظرهای نوبختی ومفید در مورد فرقه های امامیه

بنابربررسی این دو عالم برجسته شیعی اثناعشری، موقعیت امامیه درباره ثبت امام دوازدهم، در طی یک قرن بعد از شهادت امام عسکری (ع) نشان داده می شود. نوبختی، درآغاز قرن چهارم هجری (دهم میلادی) دار فانی را وداع گفت. اثر او جنبه دفاعی دارد، اما قدیمی ترین واصیل ترین دیدگاه امامیه را درباره غیبت آخرین امام معصوم حفظ کرده است. گزارش او از فرقه قطعیه هیچ گونه جزئیاتی را درباره ماهیت غیبت دربرنمی گیرد و خط مشی دو نوع غیبت را مشخص نمی سازد. علاوه بر آن مباحثات و استدلالات او از تداوم امامت جانب داری کرده و برجانشینی پسر امام عسکری (ع) به امامت تأکید دارد، بدون آن که بر نقش منجی گری آخرین امام اصرار ورزد.
هنگامی که شیخ مفید (متوفای 413 قمری و 1022 میلادی)، مطالب خود را درباره امام دوازدهم ارائه داد، موضوع جانشینی امام عسکری (ع) در بین امامیه جا افتاده بود. از این رو، شیخ مفید به بحث پیرامون سوالات وموضوعات دیگری، چون غیبت و مهدویت امام دوازدهم پرداخت ومطالب نوبخیت را تفصیل داد. نوبختی قبل از شیخ مفید می زیسته وبخشی از انشعابات فرعی شیعیان پس از امام عسکری (ع) را نوشته است.
مذهب امامیه در یک قرن فاصله بین این دوعامل ربانی با رهبری مدبرانه، خردمندانه وهوشیارانه سفرای امام عصر(عج) در دوران غیبت صغرا استحکام یافته بود. دراین دوره تلاش های علمی تعدادی از نخبگان برجسته فقه چون کلینی ( متوفای 329 قمری و 940-941 میلادی)، نعمانی (متوفای 360 قمری و 970 -971 میلادی)، ابن بابویه (متوفای 381 قمری و 991 -992 میلادی) وپشتیبانی از شکل تشیع امامی توسط سلسله شیعی مذهب آل بویه در بغداد، در تثبیت مذهب تشیع امامی موثر بود. مذهب تشیع دراین دوره به دلیل نفوذ سلسله های فاطیمان وآل بویه در سرزمین های مرکزی امپراتوری اسلامی، مستحکم ترین بنیادهای مذهبی وفکری خود را بنا نهاد و آثار معیاری اعتقادات شیعی را برای نسل های آینده فراهم ساخت. آل بویه علوم شیعی را ترویج کردند وعلمای ربانی را از مکاتب گوناگون حمایت نمودند. این امر به پرورش تفکر معتزلی کلام در میان شیعیان کمک کرد. شیخ مفید از درخشان ترین چهره های متکلمان این قرن بود که تلاش های فکری او سبب شد تا از بسط های آیینی دوره های قبلی بهره برداری کند وشکل مشخصی را به آیین های امامی دهد. بررسی دیدگا ه های شیخ مفید ونوبختی در مورد فرقه قطعیه به وضوح ازدیدگاه شیخ مفید جانب داری می کند؛ دیدگاهی که تأکید دارد بخش مهمی از آیین در این دوره شکل گرفته است. درنتیجه، بیان او را می توان به صورت دیدگاه بسط یافته وسیستمی امامت امام دوازدهم در نظرگرفت. به منظو رآن که بسط سیستمی تشیع دوازده امامی را در موردغیبت امام دوازدهم بررسی کنیم، بیان شرح کامل شیخ مفید از امامیه قطعیه اهمیت خاصی دارد؛ همان گونه که در مورد گزارش نوبختی از فرقه دوازدهم پیش از این توضیح دادیم. شیخ مفید می گوید:
چون ابومحمد حسن بن علی (ع) درگذشت، چنان که ابومحمد حسن بن موسی (نوبختی)، که خدا از او خشنود باد، گزارش می دهد، هوادارانش به چهارده فرقه تقسیم شدند. اکثر آنها، امامت پسرش قائم منتظر(عج) را پذیرفتند. آنان ولادت حضرتش را تصدیق کردند و شاهد نص امامت او توسط پدرش بودند. آنان اعتقاد دارند که او همان کسی است که پس از پیامبر خدا (ص) می آید و مهدی مردم است. به اعتقاد ایشان او دو نوع غیبت دارد که یکی از دیگری طولانی تر است.نخستین غیبت کوتاه تر بوده (القصری) و در طول آن، امام (دوازدهم) نوابی (سفیران) دارد که واسطه بین او ومردمند. آنان به اسناد بعضی از رهبران موثقشان روایت می کنند که ابومحمد حسن بن علی (ع) او(پسرش) را به آنها معرفی کرده و شخص او را به ایشان نشان داده است. باوجود این، در مورد او بعداز فوت پدرش اتفاق نظر ندارند. بسیاری از آنها اعتقاد دارند که در زمان شهادت پدرش درسال 260 قمری، (873 -874 میلادی) پنج ساله بوده و قائم(عج) درسال 255 قمری (868-869 میلادی) به دنیا آمده است. باوجود این، عقیده بعضی آن است که او درسال 252 قمری (866-867 میلادی) چشم به جهان گشوده و بنابراین، درهنگام مرگ پدر هشت ساله بوده است. بازهم برخی دیگر براین باورند که پدرش دار فانی را وداع نکرده تا آن که خدا فکر قائم (عج ) را کامل نماید و او را حکمت آموزد و به او حکم خطا ناپذیر (فصل الخطاب) دهد و وی را از سایر خلق ممتاز سازد؛ زیرا او خاتم حجج (ختم الحجه)، وصی الاوصیاء و قائم عصر است. توجیه امکان این امر بر پایه عقلانیت استوار بوده وعدم امکان از آن زدوده شده است. (اگر می توانند ثابت کنند که این امر امکان ناپذیر است). این امر نشان از قدرت الهی دارد، چنان که درباره عیسی (ع) بیان می فرماید: «و او در گهواره با مردم سخن می گوید.»(61) و در داستان یحیی می فرماید: «وما به او در دوران کودکی حکمت (نبوت) بخشیدیم.»(62)
اینان معتقدند که صاحب الامر(عج) زنده است وهرگز نمرده ونخواهد مرد، حتی اگر هزار سال (یا ببیشتر) زندگی کند، تا آن که جهان را از عدالت ومساوات پر کند، آن چنان که با ظلم وبی عدالتی پرشده است ودر زمان ظهورش جوان وقوی است وچهره مردی سی ساله دارد. آنان این (ویژگی ها) را با استناد به معجزات او اثبات می کنند و اینها را به دلایل ونشانه ها ( ی وجود مبارکش) می گیرند.(63)
گویا شیخ مفید، علاوه بر گزارش جزئیات غیبت ونقش امام دوازدهم (عج) به عنوان مهدی (عج) در گزارش خود، دو نکته دیگر را متوجه بوده است که امکان دارد مخالفان امامیه آن رانفد کرده باشند: نکته اول، این امکان که امام حتی در نوباوگی وکودکی نیز صاحب قدرت و مسئولیت شده وحجت خدا گردیده ونکته دوم امکان عمر طولانی او در دوران غیبت است. در مورد نکته اول، شیخ مفید بانقل آیاتی از قرآن کریم درباره عیسی ویحیی (ع) به تأیید مطلب می پردازد. در مورد نکته دوم نیز دفاع می کند که مهدی (عج) امام منجی خواهد بود وهواداران او با معجزاتش وعلاماتش او را به صورت جوانی مشاهده می کنند.این استدلال ممکن است به بخش هایی از اثر ابن بابویه درباره امام دوازدهم بازگردد که درآن فهرست کسانی را روایت کرده که از عمر بسیار طولانی (معمرون) برخوردار بوده اند ویا امام عصر (عج) را همیشه در چهره جوانی دیده اند. اینان شخصیت های موثق و اعتماد پذیری بوده اند که وجود مبارک ومعجزات امام دوازدهم را گزارش کرده اند. عاری بودن این دیدگاه از هرگونه نقدی از جانب دیدگاه های فطحیه یا واقفیه، انشای شیخ مفید را به اثبات می رسند که امام دوازدهم به عنوان خاتم حجج الهی وامام منجی که درآینده نزدیکی ظهور خواهد کرد، شناخته شده است. از این رو، امکان دارد از این دوره به بعد واژه «امامیه» مترادف با «قطعیه» یا «اثناعشریه» به کار رفته باشد.
هم چنین قبل از شیخ مفید، عنوان قائم به قائم منتظرمعین شد وتنها شیخ مفید آن را به کاربرد. درمنابع اولیه امامیه به دلیل آن که امامیه از افشای نام امام عصر(عج) منع شده بودند، ازعناوین متعددی برای امام دوازدهم استفاده می شده است. برخی ازاین عناوین بر دیگران برتری داشته اند. عناوین مهدی، قائم، صاحب الامر و حجت که درمنابع گوناگون جداگانه مورد بحث قرار می گیرند، فراوانی بیشتری دارند. این عناوین درک والهام امامیه را از نقش آخرین امام معصوم گزارش می دهند. عناوین مهدی و قائم تأکید بیشتری بر نقش سیاسی امام دوازدهم دارد تا جنبه انجام شناسی جهان ومنجی گرایی آن حضرت که البته اشاره ضمنی به آن در واژه مهدی (عج) دیده می شود. صاحب الامر عنوانی است که اساساً بر طبیعت امام به عنوان وارث رسالت پیامبر خدا (ص) دلالت دارد. تفاوت بارزی که در بیان شیخ مفید ونوبختی ملاحظه می شود، در جنبه های آیینی مشخص فرقه امامیه به شمار می رود که براین عناوین نهاده شده است.
مطالعه منابع اولیه این دوره ما را بدین نکته رهنمون می سازد که تصور کنیم حداقل در آغاز تاریخ امامیه (اواخر قرن سوم وآغاز قرن چهارم قمری و نهم و دهم میلادی) نقش امام دوازدهم بیشتر به صورت قائم وصاحب الامر درک می شده و مهدویت آن حضرت به عنوان منجی انتهای تاریخ برجسته نشده ومورد تأکید قرار نداشته است. عنوان مهدی، با بازتاب های منجی گرایی، ویژگی برجسته اعتقادات شیعی را در دوره بعد ازغیبت صغرا (873-945 میلادی) نمایان می سازد. غیبت کبرای امام دوازدهم از عوامل موثر درونی سازی نقش مهدی منتظر ومهدی آخرالزمان است وآن را توجیه منطقی می کند، به ویژه آن که با خلافت حاکم خلفای جور، امکان دست یابی به استقرارعدالت حقیقی اسلامی از بین رفته بود. بسط اخیر در آیین امامت امام غایب منتظر(عج) اوج تلاش های اعتدال گونه امام جعفر صادق (ع) را که از نیمه قرن دوم هجری (قرن هشتم میلادی) شروع شده بود، نشان می دهد. از این رو امید به ظهور آینده امام عصر (عج) نیروی اعتدال درمیان امامیه را به وجود آورد و آنان هرگونه اقدام سیاسی را به ظهور مهدی منتظر قائم (عج) سپردند. این عناوین براین نکته تأکید دارد که در دوره شیخ مفید منجی گرایی اثناعشری بسط کامل یافته است. حرکت موثر سکوت سیاسی (تقیه) که با هدف هم زیستی مسالمت آمیز در جامعه مسلمین انجام شد درعین حال آنان را به عقاید اختصاصی خود به ویژه امامت حجت غایب عصر (عج) پای بند نمود.

قائم (عج)

به نظر می رسد ترجمه ای که ماسینیون از این عنوان ارائه داده، با آن چه درخود کلمه بدان اشاره ضمنی شده، خیلی نزدیک باشد و بانظریه علمای امامیه در احادیثی که به اسناد خود از امامان معصوم نقل کرده اند، هم گرایی وسازگاری دارد. برای نمونه ، شخصی موسوم به ابوسعید خراسانی از اصحاب امام جعفر صادق (ع) از آن حضرت می پرسد: «چرا قائم به قائم معروف شده است؟ امام پاسخ می دهد: «زیرا او پس از مرگش (فراموش شدن یادش) برای یک امر مهم با اراده الهی قیام خواهد کرد.»(64)
در روایت دیگری به اسناد از امام باقر (ع) نقل می شود: «وظیفه ما به شخصی شباهت دارد که خدا او را صد سال می میراند و آن گاه دوباره برمی انگیزاند.»
به نظر می رسد، برخی از فرقه ها رستاخیز قائم را پس از مرگ پذیرفته اند، چنان که پیش تر در گزارش فرقه دوم نوبختی گذشت، ولی پس از آنها علمای امامیه مانند شیخ طوسی در حمایت از آیین امامت امام همیشه زنده حاضر می گویند که قائم آن نیست که پس از مرگ قیام کند؛ زیرا بنابر چنین فرضی لازم می آید که زمین تا رجعت او از حجت خالی باشد.(65)
پس از آن در قرن دهم هجری ( شانزدهم میلادی) علامه محمد باقر مجلسی به دفاع از دیدگاه امامیه می پردازد وتفسیری دل نشین را از احادیث فوق ارائه می دهد. او روایات مرگ قائم را دارای صورت نمادین می داند. به عبارت دیگر، یاد قائم در دل های مردم می میرد تا آن جا که تصور می کنند استخوانهای او از هم پاشیده است. سپس، آن چنان که خدا در مورد عزیز پیامبر انجام داد و او را بعد از صد سال مرگ واقعی زندگی بخشید، قائم را دوباره ظاهر خواهد کرد. استدلال دیگری که علامه مجلسی در تأیید این موضوع به کار می برد و درمیان محدثان مسلمان معمول است، واحد (نادر) شمردن این احادیث است که آنها را نامعتبر می شمرد، مگر آن که توثیق گردند. احادیث شاذ ونادر در پی هم گزارش نشده اند و به منظور حصول اطمینان باید مطمئن شد که راوی آن کاملاً مورد اعتماد باشد.(66)
نعمانی که اثر او منبع اصلی در موضوع غیبت به شمار می آید، در دوران غیبت صغرای امام دوازدهم می زیسته است. او عنوان قائم را در اثرش بر عنوان مهدی ترجیح می دهد و ترکیب «القائم المهدی» را به کار می برد. به نظر می رسد، این ترکیب رانخستین بار او به کاربرده باشد.علاوه بر آن، استفاده از این ترکیب دلالت برآن دارد که قائم عنوان اصلی است و مهدی جنبه فرعی دارد. به علاوه، حدیثی وجود دارد که شیعیان نخستین، در مورد این عنوان متحیر شده اند. ابوبصیر، یکی از اصحاب امام صادق(ع) از آن حضرت می پرسد: «آیا مهدی وقائم یکی هستند (یک شخص هستند)» امام پاسخ می فرماید: «بلی!» از این رو پرسیده شده: «چرا او را مهدی می نامند؟» ودرپاسخ فرمودند: «زیرا او به امور سری هدایت می کند و قائم نامیده می شود چون پس از مرگ برای وظیفه مهمی قیام خواهد کرد.»(67) نعمانی روایت دیگری را با مطلبی شبیه به آن از امام محمد باقر (ع) روایت می کند که فرموده است:
چون قائم آل محمد(عج) قیام کند، اموال را درمیان مردم با مساوات توزیع نماید ودر بین مردم عدالت را استقرار بخشد. از این رو، آنان که ازاو اطاعت کنند، از خدا اطاعت کرده اند وآنان که با او ستیزه جویند، با خدا ستیزه کرده اند. اما او را مهدی خوانند که هدایت گراست ؛ چون مردم را به اسرار(امرالخفی) هدایت خواهد کرد و تورات و سایرکتب آسمانی را از غاری بیرون خواهد آورد وبا اهل تورات با تورات وبا اهل انجیل با انجیل وبا اهل قرآن با قرآن حکومت خواهد کرد.(68)
این روایت براهمیت عنوان قائم در منابع اصلی امامیه نور بیشتری می تاباند و به نظر می رسد استفاده از واژه مهدی تنها به صفت آن حضرت اشاره داشته باشد. همه امامان قائمند. زمانی از امام پنجم محمد باقر (عج) درباره قائم سوال شد. او به امام ششم جعفر صادق (ع) اشاره کرد وفرمود: «به خدا، او قائم آل محمد (ص) است.»چون امام باقر (ع) به شهادت رسید (113قمری و731-732 میلادی)، شخصی که آن حدیث را از امام شهید شنیده بود، نزد امام ششم آمد وروایت مذکور را نزد آن حضرت نقل کرد. امام ششم (ع) فرمود: «روایت جابر صحیح است.» آن گاه افزود: «آیا شما معتقد نیستید که امامی که بعد از امام دیگر می آید، قائم است؟»(69)

وظیفه قائم

در بعضی از احادیث بر وظیفه خاص آخرین قائم تأکید ویژه ای شده است، چنان که گزارش زیر نشان می دهد که همه امامان قائم بوده اند:
… ولی قائمی که علم پیامبر، لباس یوسف، عصای موسی وانگشتری سلیمان را به ارث می برد، همان شخصیتی است که بار دیگر علم پیامبر را که آخرین بار امام علی (ع) آن را درجنگ جمل گشود، باز خواهد کرد.(70)
علامه مجلسی در شرحی که برکتاب کافی ثقه الاسلام کلینی نگاشته، چنین شرح می دهد که قائم در احادیث شیعی به شخصی برمی گردد که با شمشیر قیام خواهد کرد واین امر درباره همه امامان، به ویژه آخرین امام کاربرد دارد، اما گاهی امامان آن را به صورت «القائم بالامه» به کار برده اند، بدین معنا که در مورد تمام امامان صادق است و زمانی به صورت «القائم بالجهاد» به کار می رود که وظیفه جهاد مقدس را انجام می دهد که در مورد آخرین امام نیز به کار می رود. مجلسی گزینش این شیوه را از آن روی می داند که امامان می خواسته اند شیعیان منتظر قیام قائم علیه شرایط دشوار را ناامید نسازند. بنابراین، امام دوازدهم قائم است؛ زیرا علیه بی عدالتی قیام خواهد کرد.(71) از این رو، او همان کسی است که انتقام خون امام حسین (ع) د رکربلا را می گیرد. فرشتگان به درگاه خدا زاری می کنند و می گویند: «ای خدا! آیا آنان با برگزیده تو، حسین(ع)، این گونه رفتار کردند؟» او می فرماید: «خدا برای آنان (دشمنان حسین (ع)) خروش قائم را برمی انگیزاند.» مجلسی می افزاید:
بدین گونه خدا از آنان که به او ظلم کردند، انتقام خواهد گرفت.(72)
قائم مردم را به اسلام دعوت می کند، همان گونه که پیامبر خدا چنین کرد. وظیفه اصلی سیاسی قائم فریادرسی ستم هایی است که امت برخاندان پیامبر (ص) تحمیل کرده اند. این تأکید سیاسی در وظیفه قائم به اندازه ای است که امامیه معتقدند او خلافت ها وحکومت های اموی وعباسی گونه را که هرگز شمشیرهای خود را از خاندان پیامبر (ص) بازنداشته اند، جای گزین خواهد کرد. بیشتر شیعیان چنین شعار می دهند: استقرار عدات ومساوات در زمین.
جهاد، ویژگی قائم آخرین است وامامان از امام صادق (ع) به بعد برآن تأکید می ورزیدند تا با انتظار پیروان خود را به استقرار نظم عادلانه تسکین بخشند، اما جنبه انقلابی وظیفه قائم ادامه یافت ودر متون مربوط به امام دوازدهم مورد تأکید قرار گرفت. پس از آن، وقتی دولت صفوی روی کار آمد و تشیع امامی را به عنوان مذهب رسمی اعلام داشت، فصل نوی را در تاریخ امامت گشود. احادیث درباره نقش موقت قائم تفسیر شد و با پیشرفت امور به شاه اسماعیل صفوی (967-968 قمری و 1501 میلادی) تطبیق داده شد. سیدمیرلوحی، عالم معاصر مجلسی و چهره برجسته دینی دوران صفوی، چنین حدیثی را نقل می کند و در نقد ترجمه تفسیر گونه حدیث درباره قائم ، روایت زیر را از امام صادق (ع) می آورد که گفته اند:
وقتی قائم درخراسان قیام کند، رهسپار کوفه می شود و از آن جا به مولتان و از مسیر جزیره بنو کوان می گذرد، ولی قائم درمیان ما از گیلان دربین مردم دیلم ظهور خواهد کرد و برای پسرم پرچم های ترکی ظاهر خواهد شد.(73)
این حدیث، بنا به آن چه سید میرلوحی می گوید، توسط مجلسی به زبان فارسی به صورت زیر بازگردانده شده است:
وقتی شاهی درخراسان قیام کند وکوفه ومولتان را فتح نماید واز جزیره بنوکوان بگذرد که در نزدیکی بصره قرار دارد، در آن زمان شاهی در گیلان ظهور خواهد کرد که مورد حمایت ویار ی مردم برکه درحوالی استرآباد واقع شده، قرار خواهد گرفت.(74)
آن گاه مجلسی می افزاید:
واضح است که شخصی که در خراسان قیام کند، دلالت برامیر ترکان چنگیزخان.. دارد و…و شخصی که در گیلان برمی خیزد، دلالت برشاه دین پناه، شاه اسماعیل صفوی دارد، که خدایش در روز رستاخیز او را با امامان معصوم محشور نماید. بدین سبب است که امام ششم (ع) دراین حدیث از او به عنوان «پسرش» اشاره کرده است.(75)
تردیدی نیست که بعدها دربیان این حدیث، جعلی صورت گرفته است، اما نکته مهمی که باید آنر ابه خاطر سپرد این است که مجلسی با کام یابی تواسته بود شاه اسماعیل صفوی را شناسایی کند. موفقیت سیاسی او در برقراری وترویج مذهب امامیه به عنوان مذهب رسمی کشور هدف اصلی تفسیر مجلسی بود که آن رابه نقش قائم آل محمد (عج) می پیوست.
منابع اصلی امامیه نشان می دهند که شیعیان ازهنگام غیبت امام دوازدهم امکان موفقیت سیاسی قائم را درآینده ای نزدیک انتظار می کشیده اند، نه در آخر الزمان که به آیین غیبت نسبت داده می شود.
عنوان «صاحب الامر» نیز که برای امام دوازدهم (عج) به کار می رود دلیل دیگری برمدعای ماست.

عنوان صاحب الامر

صاحب الامر عنوان دیگر امام دوازدهم (عج) است که درکنار وهمراه با قائم ظاهر می شود. زمانی از امام جعفر صادق(ع) پرسیده شد که آیا آن حضرت همان صاحب الامری هستند که شیعیان انتظار ظهور او را می کشند.
امام پاسخ فرمود که نه او نه فرزند ش ونه فرزند فرزندش هیچ کدام صاحب الامر نیستند؛ زیرا صاحب الامر کسی است که زمین را از عدالت پر می کند ، همان گونه که از ظلم وشر پر شده است. امام افزود که بین امامان دوره فترتی وجود دارد، همان گونه که قبل از ظهور پیامبر اسلام (ص) (بین پیامبران) وجود داشته است.(76)
کلینی روایت دیگری را نقل می کند که عبدالله عطا، از یاران نزدیک امام محمد باقر(ع)، روزی به امام اصرار کرد تا قیام کند؛ زیرا هم پیروان بسیاری در عراق دارد وهم از موقعیت منحصر به فردی در خاندان پیامبر (ص) برخوردار است. امام با جملات زیر پاسخ فرمود که او صاحب الامر نیست و صاحب الامر همان شخصیتی به شمار می رود که ولادتش ازمردم مخفی نگاه داشته شده است.
امام باقر (ع) افزود:
او مولای شماست. مطمئناً هیچ کس در بین ما (امامان) نیست که درمیان مردم شناخته شود وبتواند از مرگ ظالمانه (که به او تحمیل می شود) رهایی یابد.(77)
این تصور وجود دارد که صاحب الامر با شمشیر قیام خواهد کرد و باهمه کسانی که به اهل بیت بدی کرده اند، خواهد جنگید. در نتیجه او «صاحب السیف» (مولای شمشیر) است.(78) مهم تر آن که زمان دقیق ظهور صاحب السیف را معین کرده اند. همان گونه که انتظار می رود، احادیث متعددی روز عاشورا را روز ظهور آن حضرت دانسته اند. دهم محرم، روزی است که امام حسین(ع) درکربلا به شهادت رسیدند؛ روزی است که خاندان پیامبرتوسط امویان موردستم قرار گرفتند.(79)
روز عاشورا در ادبیات مقدس شیعی مظهر ظلم هایی است که به خاندان پیامبر تحمیل شده و روزی است که مطالبات اهل بیت را که صالح ترین، عادل ترین وشایسته ترین جانشین پیامبر بوده اند، مطرح می سازد وبه نمایش درمی آورد. این همه براین نکته تأکید دارد که شیعیان نخستین در انتظار بودند تا نه تنها امام دوازدهم بلکه سایر اسلاف پاک از امامان در برابر وضع موجودقیام کنند و از رنج ها و شکایات خود در برابر مقامات خلافت فریادرسی می نمودند. کلینی حدیث مهمی را حفظ کرده که نشان می دهد شیعیان، بیش از هرچیز دیگر از امامانشان انتظار داشتند تا نظارت کامل صحیفه سیاسی را عهده دار شوند وامور را درجای خود قراردهند، درحالی که امامان با درایت تمام از بیهودگی هرگونه اقدام مستقیم سیاسی آگاه بودند وهواداران خود را به انتظار آینده تشویق می کردند که قائم وصاحب الامر از پرده غیبت بیرون می آید ونظام عدل را برپا می دارد. یکی ازیاران نزدیک امام هشتم علی بن موسی (ع)، شاید بعد از انتصاب آن حضرت به ولایت عهدی، به امام عرض کرد که امید دارد ایشان صاحب الامر باشد وخدا امامت را آشکارا به ایشان ارزانی دارد، بی آنکه نیازی به شمشیر باشد، زیرا مردم با ایشان بیعت کرده بودند وسکه به نامشان زده شده بود. امام پاسخ فرمود که هیچ امامی درمیان ما نیست که پس از آن که مشهور شود، مرجعیت دینی گردد وآشکارا وجوهات دریافت دارد و به زهر جفا به شهادت نرسد. این وضعیت هم چنان ادامه می یابد تا آن که «خدا کودکی را از میان ما به امامت برگزیند، که تولد و رشد و نموش پنهان گردیده ونژاد ونسب او به خوبی شناخته شده باشد.»(80)
تاکنون به تفصیل دو عنوان حضرت ولی عصر(عج) امام دوازدهم را که بسیار در مورد آن حضرت به کار رفته ودر احادیث اصیل شیعی آمده بحث کردیم و دلالت های ضمنی آنها را به تفصیل بین داشتیم. هردوعنوان، برمسئولیت سیاسی و دنیوی آن امام بیشتر تأکید می نمودند تا شخصیت نجات بخشی مهدی که درآخرالزمان ظهور می کند. به نظر می رسد، اهمیت منجی گرایی مهدویت مفهوم بعدی باشد؛ زیرا حتی کلمه مهدی، همان گونه که پیش از ین بدان اشاره شد، درآغاز نظریه متفاوتی را می نمود وبه صورت یک علامت خاص درامامت شیعی به کار می رفته که نشان از دانشی به امور سری وکتب وحی الهی بوده است. این مفهوم برای کلمه مهدی وکاربرد آن که حتی نویسندگان امامیه معاصر مفهوم آن را پذیرفته اند، باید بررسی گردد.
امام دوازدهم به مهدی شهرت یافته، زیرا او خود راه را یافته و وظیفه هدایت انسان به او واگذار شده است. آنان که تحت حکومت او می زیند، همگی مسلمان و پیرو قرآن خواهند بود.(81) این توضیح از واژه مهدی با آن چه در عنوان قائم از آن سخن رفت ودر منابع اولیه امامیه به کار گرفته می شد. هم خوانی دارد وبه نظر می رسد مترادف باقائم، به کار رفته باشد و یا محتمل تر آن که بیان وظیفه قائم را با تأکید بر نقش نجات بخشی در طول دوره غیبت امام دوازدهم تکمیل کند.
تأخیر در برقراری عدالت ومساوات درآینده، عامل مهمی برای تأکید بر نقش مهدویت به عنوان منجی اسلامی بود؛ علاوه برآن که او قائم خاندان پیامبر بوده، حجت خواست؛ عنوان دیگری که در زیر بحث خواهد شد.این عنوان در فرهنگ امامیه معروف ترین عنوان امام دوازدهم به شمار می آید وشاید تنها عنوانی باشدکه نقش مذهبی امام دوازدهم را نشان دهد. وقتی این عنوان همراه با قائم یا صاحب الامر به کار رود، با خود تصویر کاملی از آیین امامت را آن چنان که در آموزه های امامیه آمده، ارائه می دهد.

عنوان حجت

همان گونه که پیش از این اشاره شد، تمام امامان شیعه حجت خدایند وبدین ترتیب از شایستگی ویژه ای برخوردارند که به آنان حق می دهد تا علیه کسانی که از قبول امر الهی و پیروی از دستورهای ایشان سرباز می زنند، شهادت دهند. امامان شیعه تنها حجت ها ی وجود خدا و وجود الهی وی در زمینند. به عبارت دیگر، امامان به عنوان حجت، مقامات شایسته مذهبی هستند که خداوند آنها را به دلیل شایستگی ومسئولیت خاصشان به منصب حجت خود درمیان مردم برگزیده است. ایشان الگوی قداست بوده و مردم را به کسب معارف الهی فرا می خوانند. ازاین رو، حجت خدا، اما علی بن ابیطالب (ع)، د رخطبه ای که به گونه ای گسترده آن حضرت روایت شده، به درگاه خدا دعا می کند که حجت های خود را یکی پس از دیگری در میان مردم نصب نماید تا انسان را به دین حق هدایت کنند وخدا را به مردم بشناسانند تا خداجویان خدا باور از هم پراکنده و پایمال نشوند؛ حجت های الهی ممکن است ظاهر باشند ومورد اطاعت هم قرار نگیرند، یا پنهان باشند و عده ای ظهورشان را انتظار کشند.(82)
از این رو، حجج الهی مردم را به دین حق هدایت می کنند و خدا را به مردم می شناسانند. این مهم ایجاب می کند تا حجت الهی عالی ترین مسئولیت امور دینی را عهده دار باشد و به دلیل شایستگی هایش در علوم الهی بتوان به او تکیه کرد. روایت دیگری به استناد خود امام صادق (ع) بر نفش مذهبی حجت تأکید می ورزد و می فرماید: «حجت خدا در زمین باقی است. او حلال وحرام خدا را می داند ومردم را به راه خدا دعوت می کند.»(83)
دراین مفهوم، امام داوازدهم، حجت خدا نامیده می شود، گرچه مأخذها افشای نام اورا حرام می دانند. از امام هادی (ع) دهمین امام که تعداد اندکی حدیث از او روایت شده، نقل می شود: «جانشین من حسن (عسکری) است. شما (پیروانم) چگونه با جانشین او رفتار می کنید؟» راوی پرسید: «ای پسر پیامبر! منظورتان چیست؟» امام فرمود: «چون شما سیمای او را نخواهید دید واجازه ندارید تا نام او را بر زبان آورید.» راوی پرسید: «پس چگونه اورا نام ببریم؟» امام پاسخ داد: «او راحجت خاندان پیامبر بخوانید.»(84)
از این رو، امام دوازدهم، حجه بن العسکری نامیده شد. درنتیجه عنوان حجت به صورت اسم آن حضرت درآمد. امام ششم جعفرصادق (ع) دریکی از مباحثی که با اصحاب خود داشت، ضرورت وجود حجت را برای بقای عالم تبیین فرمود. بنا به دیدگاه امام صادق (ع) آن که به او وحی نمی شود، باید پیامبری را جوید که اطاعتش واجب است. پیامبراکرم (ص) حجت خدا برخلق بود و چون او رحلت کرد، علی (ع) حجتی بود که جانشین او شد. قرآن کریم، که برخی از مسلمین آن را حجت می شمرند، به هیچ وجه نمی تواند حجت باشد؛ زیرا کتاب خدا خود به متولی ای نیاز دارد که حقیقت را بازگوید و گروه هایی که آیاتی از قرآن را می خوانند وبدان ایمان ندارند، چون مرجئه، قدریه و حتی زنادقه و علمای بزرگ قرآن را هم مغلوب می سازند، نتوانند بر او چیره شوند. متولی قرآن پس از پیامبر اعظم (ص) امام علی (ع) «مفترض الطاعه» بود که هرچه از قرآن می گفت، صحت داشت.(85)دراین مفهوم، امام علی (ع) وسایر امامان به مفاهیم باطنی قرآن عالم بوده اند و علم لدنی داشته اند که دیگران از آن محروم بوده اند.
آنان حجت خدا برمردمند وتنها آنان که شایستگانند و واجد شرایط ، می توانند کلام الهی را تفسیر کنند. از این رو، پیامبر وامام هر دو حجت خدایند وهمتای هم، حجت بعدی (امام) وظیفه مهم تری را برعهده دارد؛ تفسیر حقیقی وی با اوست؛ زیرا درغیراین صورت، دردست کسانی که شایسته اجرای این وظیفه قاطع نیستند قرار می گیرد.بنابراین، درآثار کلامی واژه حجت، به مقوله ای دلالت دارد که ازپیامبران وامامان تشکیل می شود. همیشه یکی از آنان به عنوان راهنمای اراده الهی بر زمین باید وجود داشته باشد، آن چنان که امام صادق (ع) بیان فرمود. تنها چنان حجت الهی با این ظرفیت فکری عالمانه خطا ناپذیرست که می تواند مسائل مذهبی را حل و فصل کند و از تفسیر نادرست قرآن پیش گیری نماید. اینان مفسران مسئول شایسته کلام خدایند، بنا به اعتقاد امامیه، در حال حاضر چنین مقام شایسته ای در اختیار امام دوازدهم حضرت حجه بن الحسن العکسری قرار دارد.
بنابرگفته ابن بابویه (متوفای 381قمری و 991-992 میلادی) معتزله از دیدگاه های امامیه درباره حجت غایب انتقاد می کنند و می گویند این شخص چگونه می تواند حجت خدا باشد، درحالی که مردم حتی او را ندیده ویا نشناخته اند. ابن بابویه در رد گفتار آنان پاسخ می دهد که حجت غایب چون قلب دربدن است که درعین حال که در سینه پنهان است، مهم ترین نقش حیاتی را درهدایت بخش های مختلف بدن انسان به بهترین گونه ایفا کند.(86)
بنابراین، عنوان حجت که غالباً درمورد امام دوازدهم به کار می رود، بر جنبه های مذهبی و روحانی وظایف آن حضرت تأکید می ورزد، درحالی که عناوین قائم وصاحب الامر بر نقش آن امام به عنوان حاکم مطلوب (ایده آل) اسلام، که برپا دارنده وبازگرداننده عدالت درجهان است، تکیه دارد.
امام دوازدهم؛ مهدی الانام (مهدی مردم)
اعتقاد به امام منجی و دارای علم لدنی، به هدف استقرار عدالت راستین اسلامی درمیان مستضعفان حتی قبل از قرن چهارم قمری (دهم میلادی) درمیان مسلمانان چنان شایع بود که در دهه های آخر حکومت اموی، الهامات واندیشه های بسیاری را تسخیر کرد.از این رو، چون امامیه درگیر موضوع جانشینی امام عسکری (ع) شدند، نقش نجات بخشی و منجی گرایی امام بعدی، اساس تمام فرقه های امامیه راتشکیل داد. درآغاز لقب مهدی که گاهی همراه با قائم ظاهر می شد، تنها حاکم ایده آل اسلامی را مشخص می نمود، اما با تأخیری که در انتقال بزرگ اجتماعی تحت فرمان مهدی صورت گرفت، این واژه در شیعه امامیه آهنگ سرانجام شناسی عالم را به خود یافت.امامت امام دوازدهم باتوجه به این مفهوم که جنبه منحصر به فردی داشت، براین نکته اساسی تأکید شد که او تنها مهدی حقیقی و موعود راستین در احادیث پیامبر است و وظیفه ای متفاوت از قائم وصاحب الامر دارد. به نظر می رسد، به غیر از عنصر زمان دو دلیل دیگر در شکل گیری این نظریه موثر بودند: نخست آن که، طولانی شدن غیبت آن حضرت اعتقاد بسیاری از پیروانش را تکان داد. اینان می بایست دوباره مطمئن شوند که او مهدی از پیش تعیین شده است و موعود پیامبر خدا ست که در انتظار فرمان الهی است تا در زمان مقرر ظهور کند. دراین میان، هواداران امام می بایست با هوشیاری آمادگی لازم را برای ظهور مهدی کسب کنند.ابن بابویه، در مقدمه کتا ب کمال الدین وتمام النعمه که درباره امام دوازدهم نوشته، دلیل نگارش اثر خودرا چنین بیان می دارد:
انگیزه ام از نگارش این کتاب آن بود که چون از انجام زیارت مرقد مولایم امام ابوالحسن الرضا (ع) فارغ شدم، به نیشابور بازگشتم و درآن جا مدتی اقامت گزیدم ودراین دوره اقامت موقتی ام متوجه شدم بسیاری از شیعیان که به دیدارم می آمدند، درباره غیبت (امام دوازدهم) گیج وگمراه شده ودرباره قائم در شک بوده ومنحرف شده بودند.(87)
نقل قول فوق نشان می دهد که چگونه علمای امامیه در درون جامه تشیع با وضعیت دشواری مواجه شده بودند. دیگر آن که عنوان مهدی با دلالت ضمنی برسرانجام شناسی جهان از القاب دیگر امام دوازدهم چون قائم وحجت، از معروفیت بیشتری برخوردار بوده است. حدیث مهدی، تا اواخر قرن چهارم (اوایل قرن دهم میلادی) حتی درمیان اهل سنت پذیرش همگانی داشت. آنان علی (ع) را همان شخصیت بی همتایی می دانستند که پیامبر(ص) اسرار باطنی دین را به او آموخت وبه وی انتقال داد. درحقیقت، روشن سازی آغازین واژه مهدی بر ویژگی بعدی امام دوازدهم تأکید می کرد. امام تأکید برنقش نجات بخشی آن حضرت، تأیید امامت امام غایب در برابر اشکالاتی بود که مخالفان امامیه مطرح می کردند. بنابراین، مهدویت امام دوازدهم برجسته ترین ویژگی تشیع اثنا عشری شد. تنها او توانایی برقرارسازی ایمان حقیقی را درجامعه بشری دارد و تنها او می تواند جهان را از شر مستکبران ظالم درآخر الزمان رهایی بخشد. این اعتقاد، امامیه را یاری داد تا در برابر حکومت ظالمان خلفا استقامت کنند.
دراین میان، شیعیان به نواب منصوب امام مراجعه کردند. نواب امام عصر(عج) متولیان دستورهای او در دوران غیبت بودده وهستند و چنان که خواهد آمد، مسئولیت های بسیار سنگینی را در گردآوری داده های لازم وایجاد رابطه معنوی با امام غایب برعهده داشته اند تا امید به امام زمان زنده را در دل ها نگه دارند و به شیعیان بیاموزند وپیوسته یادآور شوند که هیچ عملی با فضیلت تر از معرفت امام وجود ندارد؛ زیرا «آن کس که امام خود را بشناسد وقبل ازقیام صاحب الامر بمیرد، چون کسی است که در ارتش امام وتحت لوای او می جنگند.» در ادامه، متون مقدس را که درباره امام دوازدهم نگارش یافته، بررسی خواهیم کرد. این متون به بررسی ویژگی های امام مهدی (عج) در مذهب امامیه می پردازد.

ولادت معجزه گونه مهدی (عج) امامیه

به طور کلی، ولادت امامان جایگاه مهمی درتاریخ قدیسان شیعه دارد، زیرا هیچ یک از منابع تاریخی آن چه را متون مقدس امامیه برایمان حفظ کرده اند، گزارش نمی دهند. به علاوه، اگر آثار تاریخی به جا مانده از امثال شیخ مفید درشرح روی دادهای خارق العاده پیرامون تولد امامان را بنگریم، این آثار در مقوله شرح حال اولیا وقدیسان قرار می گیرد. در آثاری که شیعیان خود در سیره امامان نوشته اند، بسیار دشوار است تا خط متمایزی را بین این دو نوع نوشتار ترسیم کنیم؛ زیرا ماجراها معمولاً با داستان های مشابهی احاطه شده است که صوفیه درباره اولیا ومرشدان واقطاب خود دارند. در مطالعه زندگی امامان شیعه به ویژه امام دوازدهم بر منابعی تکیه می کنیم که نمی توان آنها را صرفاً تاریخی ویا منحصراً تاریخ اولیا و قدیسان دانست. با وجود این، منابع بررسی شده برای فهم دوره برجسته شدن نقش نجات بخشی مهدی در مذهب امامیه اهمیت فراوان دارد. بسیاری از علما که با تکیه خاص به منابع غیرامامی به تفسیر امامی ایده مهدویت پرداخته اند، به این متون توجه نکرده اند. نوشتارهای امامیه دراین موضوع، کلید فهم نیروی اعتقادی به شخصیت انسان معصوم والایی است ک دیریا زود جهان را با عدالت پر می کند. این وجود مقدس، کسی جز امام دوازدهم شیعیان نیست. از این، رو شایسته است تحلیل جامع وبحثی جدی را به خود اختصاص دهد.
اهمیت ولادت امامان معصوم را به وضوع در احادیثی که درباره ماهیت وجودی وخلقت آنان روایت شده، می توان ملاحظه کرد. امامان بی شباهت به دیگر مردم خلق شده از خاک نیستند، بلکه ابتدا در اشکال نوری آفریده شدند. آنان بسیار قبل از آن که عالم به وجود آید، به حمد وستایش خدا مشغول بودند. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی طولانی خطاب به دخترشان حضرت فاطمه (س) فرموده اند:
ای دخترم، خدای سبحان جل و علا، نگاهی به ساکنان زمین افکند و پدرت را به پیامبری برگزید. آن گاه نگاه دومی انداخت وشوهرت علی (ع) را انتخاب نمود واو را برادر و وصی من قرار داد. سپس نگاه سومی انداخت و تو ومادرت را برگزید وشما را دو بانوی زنان عالم کرد. آن گاه نگاه چهارمی انداخت و دو پسرت را انتخاب نمود وآن دو را دو سرور جوانان اهل بهشت قرار داد.(89)
سپس خدا در خلقت امامان چهره به عالم گشود و نگاهش اهل بیت (ع) را آفرید که منبع اصلی حقیقی رحمت الهی به شمار می آیند. بنابراین، در شبی که امام به دنیا می آید، هیچ کودکی به دنیا نمی آید، مگر آن که از مومنان باشد واگر مشرک درآن شب زاییده شود، خدا آن را به برکت امام تازه به دنیا آمده به مومن مبدل می سازد.(90) ولادت امام دوازدهم مهدی موعود وافضل امامان،(91) به اندازه ولادت موسی وعیسی و حتی فراتر و مهم تر از آنها معجزه گونه است.(92)
ابن بابویه و شیخ طوسی داستان ولادت امام دوازدهم رابه تفصیل بیان کرده اند،(93) اما شیخ مفید گزارش معجزه گونه ولادت امام عصر (عج) را در ارشاد نیاورده است. شیخ مفید دربین علمای اولیه امامیه، نوشتارهایش را با متانت وعینیت ظاهری ارائه می دهد. شایدتوجیه پذیر باشد که ضرورتی نمی دیده تا پای جای پای ابن بابویه گذارد ودر تنظیم اثرش درباره امام دوازدهم هدف متفاوتی را دنبال کرده است. وی کوشیده تا شیعیان سرگشته را به وجود مبارک امامشان مطمئن سازد. چنان که خواهیم دید، شیخ مفید، نوشتارهای ابن بابویه را حتی در موضوعاتی که به اصول دین ومذهب هم مربوط می شود، بدون نقد نمی پذیرد. شیخ طوسی که در مکتب شیخ مفید تحصیل کرده بود، در نگارش اثرش در موضوع غیبت جای پای شیخ مفید گذاشت وهدف او را دنبال کرد ومطالبی را در اثرش گنجاند که برای زندگانی معنوی و وفاداران ومعتقدان به امامت امام دوازدهم (عج) مفیداست.(94)
پیش از این، به ملیت حضرت مهدی (عج) ومادر آن حضرت در بحث پیرامون شهادت امام عسکری (ع) پرداختیم. بنابراین حدیث، آن حضرت از کنیزی به نام نرجس به دنیا آمد. نرجس از روم شرقی بود. دراین باره باز هم شیخ مفید از کنیز بودن، یا رومی بودن نرجس سخنی به میان نمی آورد. شیخ حسین بن عبدالوهاب، نویسنده دیگرشیعی که احتمالاً معاصر او بوده، معتقداست که مادر امام کنیز بوده ومی افزاید که بسیاری از گزارش های موثق را بررسی کرده وملاحظه نموده که نرجس کنیز حکیمه، دختر امام جواد (ع) وعمه امام عسکری (ع) بوده که در خانه اش دیده به جهان گشوده و رشد ونمو کرده است. روی امام هادی (ع)، امام دهم، او را می بیند و اعلام می دارد از او شخصیتی به دنیا خواهد آمد که حامل فیض الهی است.(95)
نکته مهم دیگر آن که مقایسه های فراوانی بین ولادت امام مهدی (عج) و تولد موسی صورت گرفته وتشابه محیط هایی که نرجس ومادر موسی با آنها مواجه بودند باهم بررسی شده اند. امامیه نقل می کنند که هم موسی (ع) وهم مهدی(عج) با وجود تهدید حاکمان زمان دیده به جهان گشودند؛ زیرا حاکمان جور آگاه شده بودند که ظهور این دو به حکم رانی آنان خاتمه می دهد. درنتیجه، خدا، که عالم به اسرار خفی و روی دادهای آینده است، تمهیدات خاص خود را در مورد مادران آنها به عمل آورد تا بارداری آنان را تا زمان ولادت مخفی نگه دارد. داستان ولادت حضرت مهدی (عج) به سبک شرح حال قدیسان امامیه به زیبایی بیان شده است. گزارش آن در منابع ما قدری متفاوت می نماید، اما به قدیمی ترین گزارش که ابن بابویه آن را ثبت وضبط کرده، تکیه می شود. نقل زیر، به خواننده در موضوع ولادت امام دوازدهم احساس مقدسی می دهد و روشی را که امامیه در مورد آخرین امام خودتصور می کنند، باز می تاباند. او تنها امام مشروع بعد از امام عسکری (ع) است وتنها شخصیتی به شمار می رود که از طریق او حقیقت وعدالت بار دیگر به پیروزی خواهد رسید. علاوه بر آن، این گزارش موقعیت ممتاز امام را که از کودکی با قدرت معجزه همراه بوده نشان می دهد واو را قادر می سازد تا سرنوشت حقیقی امت را درک کند ومنجی آخرالزمان گردد بدون آنکه آموزه های امامیه را درباره امام قائم ومهدی درک کنیم، مشکل است بتوانیم هدف چنین روایات مقدسی را بفهمیم.
ابن بابویه روایتی را ازحکیمه نقل می کند که جایگاه بسیار قاطعی دارد زیرا او شاهد ولادت امام دوازده (عج) بوده است. منابع نشان می دهند که حکیمه بسیارمورداحترام وتکریم امامان دهم و یازدهم قرار داشته وصاحب علوم باطنی بوده است. او را این گونه توصیف می کنند:
ازعلوم باطنی امامان بهره مند بود و پس از شهادت امام عسکری (ع) از کارگزاران وابواب (وسایطی که با امام غایب در ارتباط بودند) امام دوازدهم (عج) به شمار می آمد.(96)
حکیمه می گوید:
درسال 255 قمری در شب پانزدهم شعبان (هفتم مرداد 249 شمسی و 29 ژوئیه 870 میلادی) ابومحمد (ع) (امام یازدهم)، با این پیام فرا خواند: «ای عمه، امشب پانزدهم شعبان است.(97) افطار را با ما صرف کن!هر آینه، خداوند متعال، درآینده ای نزدیک، حجت خود را درزمین ظاهر خواهد ساخت او حجت خدا بر زمین وجانشین (امامت) خواهد بود.» از شنیدن این جریان بی اندازه مسرور شدم. لباس هایم را پوشیدم وبا شتاب خود را به محضر ابومحمد رساندم. او درحیاط منزلش نشسته بود از آن حضرت پرسیدم: «مادر این کودک کیست؟» او فرمود: «نرجس.» گفتم: جانم فدایت! ولی آثار بارداری در او وجود ندارد.» امام فرمود: «به همین دلیل است که ( تنها) به شما گفته ام. بنابراین وارد شدم وبه آنها سلام کردم وجای گرفتم. نرجس پیش آمد و کفش هایم را
ازپای درآورد وگفت: «ای بانوی من و بانوی خاندانم، امشب حالتان چگونه است؟ من پاسخ دادم: «شما بانوی من و بانوی خاندان هستید.» او متوجه منظورم نشد و پرسید: «عمه جان، چه می فرمایید؟» به او گفتم: «دخترم، امشب خداوند متعال پسری به شما عطا می فرماید که مولای این جهان و آن جهان خواهد بود.» چهره مبارکش از حیا سرخ شد. پس از آن که نمازهای مغرب وعشا را به جا آوردم، افطار کردم ودراز کشیدم. نیمه شب از خواب برخاستم ونمازهای شب را ادا کردم. چون از نماز فارغ شدم، او (نرجس) هنوز در خواب بود، بی آن که اثری از وضع حمل در او دیده شود. آن گاه نشستم و به تعقیبات نماز مشغول شدم، پس از آن دوباره دراز کشیدم. دوباره وحشت زده بیدارم شدم، ولی او هنوز خواب بود. پس از لحظاتی از خواب برخاست. نمازهایش را خواند ودوباره به خواب رفت. تردید کردم ( در مورد آن چه ابومحمد انتظار می کشید) ودرهمان حال ابومحمد از جای خود مرا صدا زد «ای عمه! عجله مکن، امر نزدیک است (الامرقریب) .» بنابراین نشستم وسوره های حم سجده ویس(98) را تلاوت کردم. درهمان لحظات، او (نرجس) باهوشیاری از خواب برخاست. من به سوی او دوان شدم وگفتم: بسم الله علیک! – نام خدا برتو باد! آیا چیزی احساس می کنی؟» او پاسخ داد: «عمه جان،آری!» بدو گفتم : «خود را جمع کن و آرامش دل به دست آر!» درعین حال در آن لحظه خواب برما چیره شد. پس از آن با صدای مولایم از خواب برخاستم وچون پوشش را از او برگرفتم، حضرتش ( که درود خدا براو باد!) را دیدم به حال سجده بر زمین افتاده بود (ومواضع سجده اش با زمین در تماس بود).(99) او را بردامان گرفتم ومتوجه شدم پاک و تمیز است.(100) ابومحمد مرا صدا زد وگفت: «عمه جان، پسرم را نزد من آر! او را نزد ابومحمد بردم. او را در آغوش گرفت، دستانش را زیر پشت او نهاد وپاهایش را به سینه چسباند و زبان خود را در دهانش نهاد و با آرامی دست هایش را به چشمان، گوش ها و آرنج هایش کشید. آنگاه کودک لب به سخن گشود وگفت: «شهادت می دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست. او یکتا ست وشریک وانبازی ندارد. شهادت می دهم محمد (ص) پیامبر خداست.» سپس برامیرالمومنین علی(ع) درود فرستاد و بر دیگر امامان، یکی پس از دیگری تا به نام پدرش رسید. آن گاه از ادامه سخن باز ایستاد.
ابومحمد فرمود: «عمه جان، او را نزد مادرش بر تا وی را سلام گوید وسپس او را به من بازگردان!» او را نزد مادرش بردم. بدو سلام کرد و دوباره او را به سوی امام بازگردانم ونزدش گذاشتم. آن گاه امام فرمود: «عمه جان، هفت روز دیگر برای دیدارمان بیا!» روز بعد بدان جا رفتم و ابومحمد را سلام گفتم و پرده را بالا زدم تا مولایم را ببینم. ولی او را ندیدم. از ابو محمد پرسیدم: «جانم به فدایت برسرمولای من چه آمده؟ او فرمود: «عمه جان، او را به همان کسی سپردم که مادر موسی فرزندش را بدو سپرد.» روز هفتم آمدم وبه امام سلام کردم ونشستم. امام فرمود: «پسرم را نزدمن بیاور!» مولایم را نزد او بردم. او را قنداق کرده بودند و امام آن چه را روز اول انجام داده بود، تکرار کرد…
مقایسه دیگری که بین مهدی(عج) وعیسی (ع) بسیار مطرح می شود، به قدرت تکلم آن حضرت در زمان تولد اوست، چنان که قرآن کریم آشکارا به تکلم مسیح بن مریم در گهواره می پردازد.(102) این دو بزرگوار که هر دو حجت خدایند، درکودکی هم چون انسان رشید وبزرگ شده ونمو یافته، از توانایی سخن گفتن برخوردار بوده اند.
از احمد بن اسحاق، دست یار امام عسکری (ع) روایت می شودکه پس از تولد امام دوازدهم (عج) از امام عسکری(ع) پرسیدند: چگونه می توان به امامت کودک او پس از آن حضرت اطمینان یافت یا به تعبیر خودش «نشانه ای که مردم را به امامت کودک امام مطمئن سازد، چیست؟» بلافاصله کودک لب به سخن بازکرد وگفت: «من بقیه الله (آخرین حجت خدا) بر روی زمینم ومنتقم دشمنان اویم.»(103)
این امر درست همانند نشانی است که عیسی در گهواره انجام داد تا از طریق اعجاز رسالت خود را اثبات کند. مهدی (عج) نیز حجیت امامت خود را به همان صورت بیان کرد. امامیه معتقدند که هردو حجت خدایند و توانایی های خود را با معجزه در میدان عمل اثبات می کنند.

ظهور معجزه گونه مهدی(عج) درمراسم حج

حضور حضرت مهدی (عج) در مراسم حج ازخصوصیات آن امام به شمار می آید. مکه نه تنها نقطه آغازین قیام آن حضرت درآخرالزمان محسوب می شود، بلکه هم چنین (چنان که بعضی از شیعیان معتقدند) اقامت گاه آن بزرگوار به شمارمی رود. درحدیث شاذ و نادری روایت می شود که صاحب الزمان (عج) خانه مخصوصی به نام «بیت الحمد» (خانه ستایش) دارد وچراغی درخشان از زمان ولادت آن حضرت تا زمان قیام آن بزرگوار با شمشیر درآن روشن است.(104) حدیث دیگری خانه حضرت مهدی(عج) را بین کوه های مکه وطائف ذکر می کند.(105) شیعیان معتقدند که اعم از این که خانه آن حضرت در مکه باشد یاغیر آن، حضرت همه ساله برای انجام مناسک حج به مکه می روند. شیخ طوسی در روایتی نقل می کند که شخصی به نام علی بن ابراهیم فدکی درحین طواف مکه متوجه جوانی شده که گروهی از مردم سیمای درخشان او را احاطه کرده بودند و او با فصاحت تمام با آنها سخن می گفت. فدکی از شخصی که درآن جا ایستاده بود، از هویت آن جوان خوش سیما پرسید و جواب شنید: «او پسر فرستاده خداست که روزی در سال برای پیروان خود ظهور می کند و با آنها سخن می گوید.(106)
منابع امامیه در مورد امام دوازدهم از چنین احادیثی مشحونند وهمه بر یک موضوع تأکید دارند که حج هرساله با حضور یکی از اعضای خاندان پیامبر(ص) که موعود منتظر انتهای تاریخ است، برگزار می شود اکثر این احادیث، به صورت یکنواخت به پایان می رسد؛ یعنی روایت با مردجوانی (امام) خاتمه می یابد که از شخصی می پرسد (دراکثر موارد راوی حدیث) آیا شخصی را که با او صحبت می کند، می شناسد وآن شخص جواب منفی می دهد ومرد جوان با این آگاهی ادامه می دهد: «من قائم زمانم، من همان کسی هستم که زمین را باعدالت و مساوات پر می کنم. زمین هرگز از حجت خدا خالی نیست و مردم درهیچ زمانی نمی توانند بدون او باقی بمانند.»
اهمیت مکه به عنوان مقدس ترین حرم مسلمین جهان روشن می نماید وانتخاب آن به صورت اقامت گاه امام دوازدهم یا زیارت گاه آن حضرت (به ویژه در فصل حج) مشخص است، به ویژه چون ظهور مجدد او به عنوان مهدی (عج) نیز ازمکه شروع می شود. دراحادیث پیش دیدیم که ظهور امام دوازدهم را روز عاشورا برشمرده اند و انتظار می رود که اقامت گاه او یا ظهور مجدد او ازکوفه یا کربلا باشد؛ دو مکانی که در بعضی از احادیث اصالت متأخری دارند، ولی آنها نقش امام دوازدهم را به صورت قائم علوی محدود می سازد، در حالی که گویا تأکید برمکه تأثیر گسترده تری دارد، به ویژه اگر توجه کنیم در نوشتارهای متأخرتر امامیه او را تنها مهدی حقیقی می دانند که پیش از قیامت ظهور می کند، چنان که پیامبر خدا (ص) وعده داد و او کسی نیست جز از اعقاب حسین بن علی (ع). به احتمال فراوان، خروج دیگر فرزندان علی (ع) از این حوزه و تأکید بر مهدویت فرزندی از اعقاب حسین (ع) وفاطمه (ع) راهی بود که دعوای مهدویت حقیقی امام دوازدهم را اثبات می نمود، گرچه بسیاری از دیگر اعقاب حسین (ع) را دیگر گروه های شیعی در فاصله بین محمد حنفیه ( نخستین مهدی رسمی) و امام دوازدهم مهدی موعود (عج) تلقی می کردند. امامیه اعتقاد دارند که چون حسین (ع) از دست امت رنج فراوان برده، خداوند متعال بدو پاداش داد و یکی از اعقابش را به عنوان سلطان عالم برگزید که حجت خلق خدا برتمام امت و نه فقط شیعیان باشد.(107)
بنابه حدیث دیگری، شخصی که امام دوازدهم را در مکه دیده بود، از زمان ظهور حضرتش جویا شد. امام پاسخ فرمود که هرج ومرج واغتشاش عمومی در جهان، علامت ظهور اوست. درآن زمان او راهی مکه خواهد شد ودرکعبه خواهد ماند و مردم درخواست دارند که امامی برای آنها منصوب شود. بحث ادامه می یابد تا آن که شخصی از میان این گروه برمی خیزد و به امام می نگرد و آن گاه می گوید: «ای مردم، این مهدی (عج) است، به او بنگرید!» آن گاه مردم دست مبارکش را می گیرند وبا او دربین رکن ومقام (دونقطه مقدس در حرم کعبه) بیعت می کنند، گرچه تا آن زمان در ناامیدی به سر برده اند.(108)

نتیجه گیری

شهادت امام عسکری(ع) دوره ای حساس را درتاریخ تشیع اثنا عشری نشان می دهد موضوع جانشینی آن امام، نه تنها امامیه را به چندین فرقه تقسیم کرد، بلکه مباحث چندی را درآیین امامت مطرح ساخت. بقای نهایی قطعیه درمیان فرقه های امامیه، تا اندازه فراوان به دلیل شناسایی اقتدار سفرای امام غایب که مسئولیت وحدت امامیه و رهبری آنها را در دوره شکل گیری تشیع دوازده امامی داشتند، صورت گرفت. در طول این دوره، نقش امام دوازدهم به صورت قائم، صاحب الامر وحجت وفراتر ازهمه مهدی، تبیین وتعریف گردید. غیبت امام دوازدهم دشوارترین وجدی ترین دوره را در زندگی نواب اربعه آن حضرت به وجود آورد که با انتقادات درونی و برونی جامعه تشیع مواجه گردید.
تأکید بر مهدویت امام دوازدهم همراه با قائمیت آن حضرت، تأخیر در ظهور وقیام حضرتش را توجیه می کند ونقش جهانی آن امام بزرگوار را به عنوان منجی انسان ارتقا می بخشد، ولی برای چه مدت وتا چه حد متکلمان وعلمای امامیه توانسته اند به گونه ای موثر امامت حجت غایب را تأیید واثبات کنند؟ این موضوع به استدلال های عقلی و نقلی فراوانی نیاز دارد که در طول قرون وسطا، امامیه شیعی آن را فراهم آورده اند. توجیه غیبت امام دوازدهم کوشش های فکری و تلاش های عقلانی وعلمی امامیه را در طول سال های بعدی غیبت به خود مشغول ساخته است.

پی نوشت ها:

1- مقاله حاضر ترجمه فصل دوم کتاب امام مهدی(عج) منجی اسلام به شمار می رود که به زبان انگلیسی نگارش یافته است. روش شناسی پژوهش اثر مذکور تحت عنوان امام مهدی(عج) منجی اسلام (1) در صفحات 99-122 فصل نامه علمی تخصصی انتظار موعود، سال سوم، شماره دهم، زمستان 1382 وفصل اول آن تحت عنوان «منجی اسلام (2)» در صفحات 153-196 همان فصل نامه سال چهارم شماره یازدهم ودوازدهم بهار وتابستان 1383 منتشر شده است. ویرایش نهایی و فهرست منابع این مقاله، در کتابی که مجموع این مقالات را گرد خواهد آورد، ارائه خواهد شد.
2- استاد مطالعات مذهبی دانشگاه ویرجینیای آمریکا.
3- استاد دانشگاه علوم پزشکی شیراز.
4- واژه امامیه در این جا و در دیگر جاها برای شیعیانی به کار می رود که خط امامان حسینی را تا امام حسن عسکری(ع)، از طریق امام علی بن موسی الرضا (ع) پذیرفتند و پس از آن، امامت امام دوازدهم را قبول کردند و گروه شیعیان اثنا عشری را تشکیل دادند. شیخ مفید درمیان متقدمان از متکلمان شیعه، دلیل نام گذاری امامیه را شیعیانی می داند که به ضرورت امامت در اعقاب حسین (ع)، از طریق نفس یک انسان معصوم اعتقاد داشتند، (شیخ مفید، فصول، ص239- 240)؛ لاهیجی، متکلم بعدی، امامیه ار هر گروه شیعی که به معصوم بودن امام اعتقاد دارند، تعریف می کند و وجود چنین امامی را ضرورت اجتناب ناپذیر در هرعصری می داند. از این رو، لاهیجی می افزاید کیسانیه وزیدیه، امامیه نیستند. ( گوهر، فصل دهم، بخش سوم، گفتمان سوم)؛ واژه قطعیه که مترادف با امامیه به کار رفته، قدیمی تر و وسیع تر از واژه بعدی است، در حالی که اثنا عشر به خیلی بعد از آن مورد استفاده قرار گرفته است. (دراین باره نک: شیخ مفید، ارشاد)
5- همان ، ص 670
6-اصفهانی، مقاتل، ص 140 و 157 نویسنده در گزارش خود درباره نفس زکیه به روشنی یادآوری می کند که پس از آن که اکثر شیعیان به غیر از امام صادق(ع) به نفس زکیه عنوان مهدی دادند، او حکومت علویان را استقرار بخشید. امام صادق (ع) پیروزی سفاح وپس از او منصور عباسی را دراین ماجرا پیش بینی کرد. منصور به او وبرادرش ابراهیم دست یازید. این اقدام آنان بدین جهت صورت گرفت که در آغاز هر دو با او بیعت کرده بودند و اکنون به دلیل رقابت آنها درامر خلافت هراسان بودند.
7- نوبختی، فرق، ص 94 ، شیخ طوسی، الغیبه، ص 62 و 145
8-کلینی، کافی ج 2 ، ص 154؛ شیخ طوسی الغیبه، ص 134؛ ابن بابویه، کمال ، ج 1 ، ص 329؛ ملل ج 1 ص 170.
9- فرق ، ص 79
10- ملل، ج 1 ، ص 170
11-مسعودی، مروج ، ج 8 ، ص 40
12- کمال، ج 1 ، ص 124
13- نام مادر امام دوازدهم (عج) در مأخذها به عناوین گوناگون ثبت شده است: صیقل، ریحانه، سوسن و نرجس.
14-کمال، ج 2 ، ص 152
15- همان.
16- خاندان، ص 108؛ فرق، ص 79؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 141 به بعد.
17- تفصیل شرح زندگانی وآثارش را در خاندان، ص 125 به بعد ملاحظه کنید. مقدمه هلمرت ریتر (Helmert Ritter) بر کتاب فرق و مأخذ آن را در مورد زندگی نوبختی را ببینید!
18- این واژه معمولا به دلیل، گواه ونشانه ترجمه می شود. در واژه شناسی امامت، به حجت اشاره شده، یعنی نشان وحجت خدا در زمین، افزون براین مفهوم ضمنی که او «مرجع شایسته» ای است که ولایت و خلافت الهی را در روی زمین برعهده دارد و دلیل وجود ذات باری وگواه وحی ربانی بر زمین است. (نک: فصل اول، پاورقی 24)
19- این عنوان با دشواری به انگلیسی ترجمه می شود. فیزی (Fyzee) در ترجمه «اعتقادات» ابن بابویه، آن را «حامی» ترجمه کرده است وچون عنوان کامل آن القائم بامرالله؛ کسی که از امر خدا حمایت می کند است و چنان که در زیربحث خواهد شد، من با توضیحات علامه مجلسی درباره این لقب موافقم که در مورد یکی از احادیث اصلی در کتاب کافی ارائه کرده است. روایت به اسناد خود از امام پنجم حضرت محمد باقر(ع) که از او درباره قائم سوال شد، نقل شده است امام باقر (ع) با دست به پسرش حضرت صادق (ع) زد وگفت: «به خدا این شخص قائم است.» راوی می افزاید وقتی امام باقر (ع) شهید شد، حدیث را برای امام ششم حضرت صادق(ع) نقل کردم. او فرمود: «صحیح است. شاید شما باور نداشته باشید که هرامامی که پس از امام قبلی می آید، قائم نباشد.» (کافی، ج 2، ص 114) مجلسی در تبیین واژه قائم که در چنین روایاتی آمده، منظور از آن را «قائم بالجهاد» می داند؛ کسی که با شمشیر قیام می کند واین در مورد تمام امامان مصداق دارد. مجلسی می افزاید: «این راهی بود که امامان آن را برگزیدند تا شیعیانی را که در انتظار امامان برای قیام علیه خلفای جور بودند، را ناامید نگردانند.» (نک: همان صفحه ازکتاب کافی)
20- فرق، ص 79-80؛ ملل، ج 1، ص 170؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 141؛ کمال، ج 1 ، ص 24؛ شیخ مفید فصول مختاره ، ص 259.
21- فرق، ص 80-81 ؛ ملل ج 1، ص 170؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 62 و 142؛ فصول مختاره ، ص 259.
22- فرق، ص 82، ملل، ج 1 ، ص 170؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 143 ؛ فصول مختاره، ص 259.
23- رجال کشی، ص 520؛ رجال نجاشی، ص 219.
24- 1:355 (1975 Louis Massignon,La passion de Husayn Ibn Mansur Hallaj (Paris
شیخ طوسی، فهرست، ص 72 به بعد؛ قمی، کنی، ج 2، ص 96.
25- فرق، ص 82 ؛ ملل ،ج 1 ، ص 171؛ شیخ طوسی ، الغیبه ، ص 142 ؛ فصول مختاره ، ص 259 در مورد احادیث مربوط دراین موضوع نک: کافی ، ج 2 ، ص 68
26- ماسینیون، به اهمیت مباهله که در 21 ذی الحجه سال دهم قمری (دوم فروردین سال دهم شمسی/22مارس 632 میلادی) صورت گرفت، می پردازد. دراین باره پیامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) شرکت داشتند. از این رو، چون همراهان این واقعه که درقداست شیعی از بزرگترین اهمیت ها برخوردارند، حضرت امام حسن و حضرت امام حسین (ع) پسران امام علی (ع) هستند که امامت درآنها یکی پس از دیگری قرار گرفته است. این امتیاز وموهبت فقط به این دو برادر محدود شده است.
27- فرق، ص 83 -84 ؛ فصول مختاره، ص 259؛ ملل، ج 1، ص 171؛ می افزاید که مردم معتقد بودند که حتی امام عسکری (ع) (العیاذ بالله) طبیعتی نادرست اما پنهان داشت، درحالی که جعفر آشکارا تباه کار بود.
28- فرق، ص 84-85؛ ملل، ج 1 ، ص 171.
29-فصول مختاره، ص 259-260.
30- 1:355 ، Passion.
31-فرق، ص 85؛ ملل، ج 1، ص 181؛ فصول مختاره ، ص 261.
32-فرق، ص 87 ؛ فصول مختاره، ص 261؛ ملل، این فرقه را به حساب نمی آورد، ولی در ارائه اصول اعتقادات فرقه بعدی به این گروه اشاره می کند.
33- فترت، دوره ای که بین پایان یک پیامبر وظهور پیامبر دیگر است ودقیق تر، به دوره بین عیسی (ع) و محمد (ص) اطلاق می گردد.( نک: کمال، ج 2 ، ص 371 به بعد)
34- فرق، ص 87؛ فصول مختاره ، ص 260؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 3 ، 51 و145؛ ملل، ج 1 ، ص 171 می افزاید که این گروه تأکید داشتند که امام عسکری (ع) فرزندی ندارد، از این رو ادعای آنان را که به بارداری کنیزش معتقد بودند، نپذیرفتند وکسی را بعد از او امام کردند.
35-فرق، ص 87 ؛فصول مختاره، ص 260 . ملل وطوسی از این گروه (فرقه) اسمی نمی برند.
36- فرق؛ ص90؛ ملل، ج1، ص172؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص 163 ؛ فصول مختاره ، ص 260.
37- نهج البلاغه، تحقیق شیخ محمد عبده، ج 3 ، ص 37، خطبه 147، دارالمعرفه، بیروت.
38- کافی، ج 2، ص 157-161؛ کمال، ج 2، ص 361، چندین حدیث را درباره این ممنوعیت روایت می کند: بحث زیر را در مورد این موضوع ببینید.
39- او از افسران ارشد عباسیان بود که درسال 200 (4-873) درگذشت.
40- فرق، ص 91-93؛ فصول مختاره، ص 259؛ این حزم، این فرقه را قطعیه می شمرد که بنا به گفته او، به امامیه رافضی متعلقند. ( نک: 47. Heterodoxies p) ملل از این فرقه نامی نمی برد.
41- درمورد امامت پسر بزرگ تر نک: رجال کشی، ص 282.
42- آیین امت اسماعیلی در مورد دو برادر وتفسیر آنها را از این موضوع مقایسه کنید. بنا به عقاید ایشان، امام حسن(ع) «امام المستودع» بود، یعنی امامت به طور موقت به او واگذار شد وامام حسین (ع) «امام المستقر» بود، یا «امام مقرر» یعنی امامت دائم با او بود. به همین دلیل امامت در اعقاب او وراثت یافت. همین مورد در خصوص این گروه با تفسیری گوناگون مصداق داشت.
نک : هفت باب ابواسحاق، ترجمه وتصحیح Ivanow، ص22،بمبئی 1959 میلادی.
43- فرق، ص 93.
44-فصول مختاره، ص260.
45-خاندان، ص 154.
46- Reconstruction of last work of al-masudi inTariff Khalidi, Islamic Historiogrphy.The histories of Masudi(Albany ;SUNY /1975) 158- )
especially pp/.157
47 – چارچوبی که بدعت گزاران، مسلمان آثار خود را در ملل تصنیف کرده اند، در مقدمه watt برکتاب Formative period ، ص 3 به بعد خلاصه شده است.
48- قبل از آن ابومسلم خراسانی در دوران تبلیغات وانقلاب عباسیان، این عبارت را به دلایل مشابه به کار برده بود.(نک: غلامحسین یوسفی، ابومسلم، سردار خراسان، ص50 ، مشهد 1344 شمسی)
49- ملل، ج1، ص 172.
50- Heterodoxies,p. 47
51 در مورد مواضع و اقفیه نک: مقالات، ج1 ص 100، شیخ طوسی، الغیبه، ص 99 و 142؛ فرق، ص 97. در مورد موقعیت قطعیه نک: مسعودی، مروج، ج 8، ص 40؛ بغدادی، فرق، ص 23؛ اسفراینی، تبصره، ص 42. نویسنده آخری قطعیه را اثنا عشری دوازده امامی می خواند.
52- ملل، ج 1 ، ص 127.
53- ابن هشام این واژه را برای مشخص سازی قطعیه به کار نمی برد، ولی مسعودی در مروج، ج 7، ص 40؛ بغدادی، فرق، ص 63؛ اسفراینی، تبصره، ص 42 ، این کلمه را استفاده می کنند. با کمال تعجب وبا اثبات اصالت این کلمه بعد از آن، حتی نوبختی این کلمه را برای امامیه به کار نمی برد. در مورد تبدیل کلمه از امامیه به اثناعشریه، به مأخذهای زیر مراجعه شود:
534- E.Kolberg “Form Imamiyya to Ithna Ashariyya” .534 in BSoas 59 (1976) ,pt 3,521
54- تنبیه، ص 198-199
55- ابن ندیم، فهرست، ص219؛ قمی، کنی، ص 293؛ طوسی، فهرست، ص107، این را ذکر نمی کند.
56- همان.
57- رجال نجاشی، ص304.
58- ابن ندیم، فهرست، ص 176-177 نک: خاندان، ص 111. به نظر او انتساب چنین عقیده ای به ابوسهل مورد تردید قرار دارد، چون هیچ یک از مأخذهای امامیه متذکر آن نشده اند. به احتمال فراوان، باید دیدگاه اولیه او چنین باشد که بعدها تعدیل شده است، ولی مباحثاتی که استدلالات برآن بنا شده ضعیفند. تصور می شود که رهبران بعدی امامیه نظیر ابن بابویه چنین عقده ای را در کلامی ها برجسته شان تصدیق کرده اند. نوبختی، با درک موضوع، این دیدگاه را در گزارش چهارده فرقه متذکر نشده، ولی ممکن است ابن بابویه عقیده ابوسهل را قبل از نقل آن درکمال، پاک سازی کرده باشد. نظر من به تأیید نتیجه گیری او درباره ابوسهل گرایش دارد که او ممکن است چنین عقیده ای را داشته و بعدها آن را تعدیل کرده وبا دیدگاه رسمی امامیه تطابق یافته است.
59- طوسی ، الغیبه ، ص 147.
60- 371: 1 Passion
61- سوره آل عمران ، آیه 46
62-سوره مریم ، آیه 12
63- فصول مختاره، ص 258- 259.
64- طوسی، الغیبه، ص 282
65- همان ، ص 132
66- بحارالانوار، ج 2، ص 310 به بعد.
67- طوسی، الغیبه ، ص 282
68-نعمانی، الغیبه، ص 124. برای اهمیت عناوین گوناگون مورد استفاده امام دوازدهم ،نک: بحارالانوار، ج 2، ص 229.
69- کافی، ج 2، ص 114
70- نعمانی، الغیبه، ص 164. جنگ جمل (35 قمری / 556 -656 میلادی) نماد پیروزی سیاسی علویان است.
71- کافی ، ج 2 ، ص 114، پاورقی زیر حدیث هفتم، به پاورقی2 ، ص 8 نیز مراجعه شود.
72- طوسی، امالی ، ج 2 ، ص 33؛ نک: ابن بابویه، علل، ج 1 ، ص 218 به بعد.
73- محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص 283، تحقیق فارس حسون، چاپ اول، ناشر: انوار المهدی.
74- مجلسی، بحارالانوار، الغیبه، ص 52، ص 236، تحقیق محمدباقر بهبودی، محل چاپ: قم 1422، ناشر در احیاء التراث العربی، بیروت 1403.
75- کفایه، بعداز 28-27-26 ؛ بحارالانوار، همان.
76- نعمانی، الغیبه، ص 98.
77- کافی، ج 2، ص 180؛ کمال، ج 2، ص 48.
78- کمال، ج 1، ص 128.
79- همان، ج 2 ، ص 268؛ ارشاد، ص 700. من توفیق یافتم تا یک نسخه تصویری میکروفیلمی ازدست نویس را درکتاب خانه مکه بیت الله الحرام (شماره 45) ودرکتاب خانه امیرالمومنین (ع) نجف در عراق بررسی کنم که در آن حتی زمان ظهور قائم (ع) را در روز عاشورا بیان می دارد. روایت چنین می گوید: «او از مکه در ماه محرم، در روز عاشورا، پس از نماز عصر در سال هزار و دویست خروج خواهد کرد. (المتقی الهندی، تلخیص، بعد از 4)
80- کافی، ج 2 ،ص 180.
81- احمد زمردیان، بیان حقیقت، ص 22 ، شیراز 1350 شمسی .
82- کافی، ج 2، ص 176؛ نک، نعمانی، الغیبه، ص 7 ، که روایتی را از امام علی (ع) می آورد ودرآن به کمیل بن زیاد، از شاخص ترین یاران خود، درباره ضرورت حضور حجت خدا در زمین فرمود ه اند که حجت یا ظاهر المعلوم ( آشکار، شناخته شده) یا خائف المغمور ( پنهان، ناشناخته ) است.
83- نعمانی، الغیبه، ص 68.
84- همان، ص 7؛ کمال، ج2 ، ص 361-362؛ طوسی، الغیبه، ص 122.
85- کافی، ج 2 ، ص 213 ؛ رجال کشی، ص 320-321.
86- کمال، ج 1 ، ص 217 -218 و 318.
87- همان، ج 1 ،ص 73.
88- نعمانی، الغیبه، ص 179.
89- اخباه الموثق الخوارزمی، مقتل الحسین، ج 1 ، ص 67، نجف 1367. نویسنده سرآمد شاگردان مفسر بزرگ زمخشری است. در میان محدثان سنی، خوارزمی بسیاری از احادیث نامعمول شیعی را می پذیرد ونقل می کند. این اصل برخی از علمای امامیه را رهنمون ساخته تا کتابش را یکی از مأخذهای مهم خود بررسی کنند.
90- امالی، ج 2 ، ص 26، بخش چهارم.
91- حلی، نافع، فصل 211، ص 78.
92- کمال، ج 9 ، ص 9.
93- همان، ج 2، ص 98.
94-طوسی، الغیبه، ص 124-128.
95- عیون، ص 127. در مقدمه ای براین چاپ محمدعلی اوردآبادی می گوید که شیخ با دو شریف مشاوره کرد؛ شریف مرتضی و شریف رضی که هردو از شاگردان ومریدان شیخ مفید بودند.
96- بحارالانوار،ج 102، ص 79.
97- اهمیت این شب ونمازهای مستحبی درآن و روزه روز آن در کتاب قمی، مفاتیح الجنان ، ص 165 به بعد آمده است.
98-سوره های 32 و 36. مستحب است در هنگام تولد نوزاد هر دو سوره تلاوت شود.
99- اینها هفت موضع در فقه به شمار می روند: پیشانی، کف های دو دست، زانوها، دو انگشت بزرگ پاها.
100- دراین جا عبارت بدین معناست که او ختنه شده و بند ناف وی بریده شده و ناف او پاک وتمیز بوده است.
101- کمال، ج 2 ، ص 96-98.
102-سوره مریم، آیه 30.
103- همان، ص 56.
104-عیون، ص 134.
105-کمال، ج 2 ، ص 317 ؛ بحارالانوار، ج 2 ، ص 596.
106- طوسی، الغیبه، ص 152.
107- همان، ص 183.
108- همان، ص 115.

منبع:فصلنامه مشرق موعود(1

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید