مصافحه؛ چرا وچگونه؟ (1)

مصافحه؛ چرا وچگونه؟ (1)

نویسنده:محمد هادی مروجی طبسی

درآمد

درهر جامعه ای به فراخور سطح فرهنگی مردم آن، گونه ای از احترام وابراز محبت درهنگام دیدار ورویا رویی وجود دارد .یکی از رایج ترین نمادهای رفتاری دراین زمینه، «دست دادن» است که از دیرباز تا کنون درمیان جوامع مختلف بشری وجود داشته است. البته کاربرد «مصافحه» به ابتدای دیدارها محدود نمی شود، بلکه گونه هایی ازآن برای پیمان بستن واظهار وفاداری نیز به کار می رود.
دراین نوشتار کوتاه برآنیم که جایگاه واهمیت مصافحه را تبیین کنیم وبه سیره پیامبران الهی به ویژه رسول گرامی اسلام و امامان (ع) دراین زمینه بپردازیم. سپس به این دو سؤال، پاسخ دهیم که: با چه کسانی باید مصافحه کنیم وبا چه کسانی نباید دست بدهیم؟ در ادامه به آثار وضعی ومعنوی آن اشاره می کنیم وسپس آداب دست دادن را از نظر می گذرانیم.

مفهوم

واژه «مصافحه»، از ریشه «صفح» گرفته شده است که به طور کلی، این واژه دو معنا دارد: یکی، بخشایش وگذشت ودیگری، گستره وپهنا.
ابن منظور در مورد معنای مصافحه گفته است: «مصافحه؛ یعنی گرفتن با دست. هنگامی که کسی کف دست دیگری را با گستره کف دستش بگیرد، می گویند آن دو مصافحه کرده اند».(1)

جایگاه واهمیت مصافحه

روایات بسیاری، مسلمانان به ویژه هنگام دیدار با یکدیگر را به مصافحه سفارش کرده اند. این روایات که از طریق شیعه وسنی نقل شده اند، نویسندگان کتب روایی واخلاقی را واداشته که بخشی از کتاب های خود را به این مهم اختصاص دهند.
پیامبردرمورد اهمیت مصافحه فرموده است:
«تمام تحیاتکم بینکم المصافحه؛ (2) تحیت کامل بین شما (کامل کننده تحیت های شما)، دست دادن است».
«چون یکدیگر را ملاقات کردید، سلام ومصافحه کنید وچون از یکدیگر جدا شدید، برای هم طلب آمرزش کنید».(3)
«هرگاه یکی از شما برادر دینی اش را دید، بر او سلام کند وبا او دست بدهد…»(4)
«هرگاه برادران خود را ملاقات کردید، با آنها مصافحه کنید…»(5)
هشام بن سالم نیز گوید: ازامام صادق (ع) در مورد حد مصافحه پرسیدم.امام پاسخ داد: «اطراف یک درخت خرما»!
علامه مجلسی در ذیل این روایت می گوید: «این روایت بر این نکته دلالت می کند که برای استحباب دوباره دست دادن، پنهان شدن یکی از دو طرف حتی به اندازه یک درخت کافی است.»(6)
گفتنی است که در بعضی از روایات به روبوسی کردن درهنگام دیدار هم سفارش شده است، اما دربرخی دیگر، محدود به موارد خاص ویا حتی نهی شده است.همچنین بین علما درباره جواز ومحدودیت های روبوسی اختلافاتی وجود دارد، اما می توان گفت درمورد مصافحه، اختلاف چندانی به چشم نمی خورد که این خود بیانگر جایگاه و اهمیت این کار پسندیده است.
انس بن مالک گوید: به رسول خدا (ص) عرض کردیم: آیا جایزاست که برای یکدیگر خم بشویم؟ ایشان فرمود: نه. عرض کردیم: آیا می توانیم یکدیگر را ببوسیم( روبوسی کنیم)؟ پاسخ داد: نه. عرض کردیم: پس آیا جایز است با یکدیگر دست بدهیم؟ فرمود: آری.(7)
همچنین پیامبر (ص) فرموده است: «قبله المسلم اخاه المصافحه؛(8) دست دادن دو مسلمان، به منزله بوسیدن یکدیگر است».
از برخی روایات چنین استفاده می شود که دست دادن با برادران دینی آن قدر مهم است که حتی
در حال ناپاکی باطنی نیز نباید آن را ترک کرد. امام صادق (ع) فرمود:
«روزی پیامبر اکرم (ص) حذیفه را دید ودست مبارک خود را (برای مصافحه) به سوی او گرفت، اما حذیفه دست خود را عقب می کشید. پیامبر فرمود: ای حذیفه! دست خود را به سوی تو آوردم، اما تودست خود را دور کردی!
حذیفه در پاسخ گفت: ای رسول خدا! همگان مشتاق دستان مبارک شما هستند، اما چون ناپاک بودم (وهنوز غسل نکرده ام)، نمی خواستم دستم در چنین حالتی دست مبارکتان را لمس کند.
پیامبر فرمود: آیا نمی دانی که هر گاه دومسلمان با یکدیگر دیدار کنند وسپس دست بدهند، گناهانشان چون برگ های درختان می ریزد؟!».(9)
البته به مقتضای ادب، رعایت بهداشت ونظافت را هرگز نباید فراموش کرد، اما این روایت نشان از جایگاه مهم این سنت نیکو دارد.
درپاره ای از روایات، دست دادن با برادر مؤمن از مصافحه با فرشتگان برتر دانسته شده است.(10)
ودربرخی دیگر آمده که خداوند به آن دوبرادر مؤمنی که با یکدیگر مصافحه می کنند، بر فرشتگان مباهات می کند.(11)
درمواردی، مصافحه با انبیا وفرشتگان الهی، خود به عنوان پاداش در نظر گرفته شده که از آن جمله می توان به روایتی ازامام زین العابدین (ع) اشاره نمود. ایشان فرمود:
«من احب ان یصافحه ماه الف نبی واربعه و عشرون الف نبی، قلیزر قبر الحسین (ع) فی النصف من شعبان؛(12) هرکس دوست دارد که یکصد و بیست وچهار هزار پیامبر خدا با او مصافحه کنند، باید قبر مطهر امام حسین (ع) را درنیمه شعبان زیارت کند».
دریک حدیث شریف نبوی هم مصافحه، کنایه از نهایت لطف ومحبت به کار رفته است(13) که این همه بیانگر جایگاه واهمیت مصافحه در اسلام است.مسئله دیگری که اهمیت دست دادن را به خوبی نشان می دهد، سفارش امیر مؤمنان (ع) به دست دادن به دشمن است. ایشان در بیانی نورانی فرمود:
«صافح عدوک وان کره فانه مما امر الله عز وجل به عباده یقول: (ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک وبینه عداوه کانه ولی حمیم *وما یلقاها الا الذین صبروا وما یلقاها الا ذو حظ عظیم)؛(14) با دشمن خود مصافحه کن، حتی اگراو مایل نباشد؛ زیرا این کار، کاری است که خداوند دستور داده، آنجا که می فرماید:«بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) گویی همان کسی که میان تو و او
دشمنی است، دوستی گرم و صمیمی است، اما جز کسانی که صبر وشکیبایی وبهره عظیمی (از ایمان وتقوا) دارند، به این مقام نمی رسند».
شاید بتوان دست دادن را که یکی از شیوه های رایج وهمگانی انتقال صمیمیت در آغاز دیدار در میان جوامع مختلف بشری است، شاهد دیگری بر اهمیت آن دانست.
علاوه بر موارد یادشده، روش پیامبر وائمه معصوم(ع) وسفارش های ایشان به این سنت پسندیده وثواب ها وآثار مثبتی که برای آن شمرده اند، گواه بسیارخوبی بر اهمیت ویژه آن در نظر ایشان است.

مصافحه درسیره انبیا ومعصومان(ع)

از آنجا که همواره رهنمایان حقیقی بشر، خود پیشتازان عمل به دستورهای الهی ومزین به نیکوترین رفتارهای فردی واجتماعی بوده اند، نیم نگاهی به سیره های نورانی ایشان، به خوبی اهتمام وتوجه آنها را به سنت نیکوی مصافحه نشان می دهد که به مواردی چند اشاره می کنیم.
پیامبر گرامی اسلام فرمود:
«من اخلاق النبیین والصدیقین، البشاشه اذا تراءوا، والمصافحه اذا تلاقوا؛(15) یکی از منش های پیامبران و صدیقان، خوش رویی هنگام دیدار، و دست دادن هنگام ملاقات (بادیگران) است».
علامه مجلسی به سند خود از امام باقر(ع) نقل کرده است:
«اول اثنین تصافحا علی وجه الارض، دوالقرنین وابراهیم الخلیل؛ (16) اولین دو نفری که روی کره ی زمین با یکدیگر دست دادند، ذوالقرنین وحضرت ابراهیم (ع) بودند».
درخبر معراج آمده است که پیامبر (ص) در بیت المقدس به نماز ایستاد وپیامبران الهی به ایشان اقتدا کردند. پس از پایان نماز، پیامبر به سوی حضرت ابراهیم(ع) رفت وبا ایشان مصافحه کرد.(17)
درحالات پیامبر اکرم(ص) آمده است که:
هرگاه مسلمانی را می دید، دست خود را برای مصافحه جلو می برد.(18)
جابر نیز می گوید: پیامبر را دیدم وبه ایشان سلام کردم. ایشان نیز دست مرا به گرمی فشرد.(19)
ابوذر غفاری گوید: هیچ گاه با رسول خدا ملاقات نکردم، مگر اینکه ایشان با من مصافحه کرد. (20)
مسلمانان نیز که این رفتار پسندیده را از پیامبر (ص) می دیدند، دربرخوردهای اجتماعی خود، آن را به کار می بستند. امام صادق (ع) فرمود:
«هرگاه مسلمانان در جنگی همراه رسول خدا (ص) شرکت می کردند که در مسیر، از منطقه ای
پر درخت می گذشتند و سپس به فضای باز وارد می شدند، به یکدیگر می نگریستند ومصافحه می کردند.»(21)
ابوعبیده نیز گوید: درسفری با امام باقر(ع) هم کجاوه بودم، (هنگام سوار شدن )ابتدا من وارد کجاوه می شدم و سپس حضرت وارد می شد. وقتی هر دو درکجاوه قرار می گرفتیم، حضرت برمن سلام کرد ومانند کسانی که مدت هاست یکدیگر را ندیده اند، با من احوال پرسی و مصافحه نمود و هنگامی که از کجاوه بیرون می آمدیم، دوباره امام چنین رفتار می کرد.(22)

مصافحه پس از نماز؛ سنت با بدعت؟

یکی از مسائلی که از دیر زمان دربین مسلمانان شیعه وسنی رواج داشته، دست دادن با یکدیگر پس از نماز، به ویژه نمازهای جماعت بوده و این مسئله مورد بحث وگفت وگوی فقهای شیعه وسنی قرار گرفته که: آیا مصافحه بعد از نماز، سنت است یا بدعت؟
براساس مبانی فقهی امامیه، «بدعت» داخل کردن چیزی است که خارج بودنش از دین معلوم است ویا خارج کردن چیز از دایره دین است که داخل بودنش روشن است. بنابراین اگر دلیلی برای وجوب، استحباب، کراهت ویا حرمت چیزی نداشته باشیم، ولی معتقد به وجوب، استحباب، کراهت و یا حرمت برای آن باشیم، گرفتار بدعت شده ایم. وبالعکس درمورد دست دادن پس از نماز نیز هیچ روایتی که دلالت برجواز یا عدم جواز آن داشته باشد، درمنابع روایی شیعه واهل سنت یافت نمی شود و این شبهه به ذهن می رسد که ممکن است این کار بدعت باشد وباید از آن پرهیز کرد.
اما با مراجعه به فتاوای مراجع عظام، درمی یابیم که این کار گرچه ازتعقیبات نماز به شمار نمی آید. (وبه آن عنوان نباید انجام شود). اما فی نفسه کاری مستحب است واشکالی ندارد.
آیت الله خویی (قدس سره) در پاسخ به سؤالی در این باره فرمود: « (دست دادن) از تعقیبات نماز نیست، بلکه (استحباب آن) به این جهت است که ذاتاً کاری مستحب است ودرهر حال چنین است (اختصاصی به بعد از نماز ندارد)».(23)
حضرت آیت الله خامنه ای (دام ظله) نیز دراین باره می فرماید: «مصافحه پس از سلام نماز وتمام شدن آن اشکالی ندارد، بلکه به طور کلی (جایز است) چرا که مصافحه با مؤمن، مستحب است».(24)
محی الدین نوری، یکی از علمای اهل سنت، نیز گفته است: «آنچه درمیان مردم رواج یافته که
پس از نماز صبح و عصر با یکدیگر دست می دهند، دلیل واساس شرعی ندارد، اما اشکالی ندارد؛ چرا که اصل مصافحه از سنت ها و مستحبات است».(25)
بنابراین باید گفت چون دست دادن مؤمنان و مسلمانان همواره مطلوب ومستحب است، پس از نماز نیزجایز ومشروع است، اما نباید به نیت کار مستحب پس از نماز انجام شود.

پی نوشت ها :

1-لسان العرب، ج7، ص 356؛ ماده ی «صفح».
2-محجه البیضاء،ج3، ص387؛ بحار الانوار، ج73؛ ص42.
3-بحار الانوار، ج73، ص28؛ حلیه المتقین(چاپ سنگی)، ص 139.
4-کافی، ج2، ص181.
5-خصال شیخ صدوق، ج2، ص632؛ بحار الانوار، ج73، ص20.
6-بحارالانوار، ج73، ص27.
7-محجه البیضاء، ج3، ص27.
8-همان، ص 387، به نقل از فردوس الاخبار، دیلمی.
9-بحارالانوار، ج73، ص32، به نقل از کافی، ج2، ص 183.
10-یونس بن رفاعه قال: سمعه یقول: « مصافحه المؤمن افضل من مصافحه الملائکه» مرحوم مجلسی در توضیح این روایت فرمود: ممکن است معنا چنین باشد: مصافحه ی مؤمنین از مصافحه ی دو فرشته با یکدیگر برتر است ویا این که مصافحه ی مؤمن با مؤمن از مصافحه ی او با ملائکه (اگر برایش ممکن شود) برتر است که درهر صورت، براین نکته دلالت می کند که مؤمن کامل از فرشتگان برتر است. (بحار الانوار، ج73، ص33).
11-«…فاذا التقیا وتصافحا وتعانقا، اقبل الله علیهما بوجهه لم باهی بهما الملائکه.»؛ (همان، ص34).
12-کامل الزیارات،؛ ص179؛ بحار الانوار، ج101، ص95.
13-پیامبر (ص) فرمود: «علی اول من اتبعنی وهو اول من یصافحه الحق؛ علی (ع) اولین کسی است که از من پیروی کرد واو اولین کسی است که حق وحقیقت با او مصافحه کرده است.» مرحوم مجلسی درتوضیح این روایت فرمود: مصافحه با حق، کنایه از آغاز احسان ومحبت ونهایت لطف او درقیامت است؛ همان گونه که هر گاه دیگران را ملاقات می کرد، دست خود را برای مصافحه پیش می آورد و با این کار، نهایت مهر ومحبت خود را آشکار می کرد.(بحار الانوار، ج38، ص210).
14-فصلت / 34و 35؛ خصال، ج2، ص632و633؛ بحار الانوار، ج73، ص20.
15-سنن النبی، ص102؛ مجموعه ورام، ص29.
16-وسائل الشیعه، ج12، ص222؛ ح 16141؛ امالی، شیخ طوسی، ص215.
17-سفینه البحار، ج6، ص195.
18-مناقب ال ابی طالب، ج1، ص147؛ سنن النبی، ص102.
19-سفینه البحار، ج5، ص118؛ بحار الانوار، ج76؛ ص23.
20-محجه البیضاء، ج3، ص390.
21- کافی، ج2، ص179؛ محجه البیضاء، ج3، ص388.
22-محجه البیضاء، ج 3، ص387؛ بحارالانوار،ج73،ص23)؛ جریاناتی مشابه داستان مذکور نیز ازامام باقر و امام صادق(ع) نقل شده است. ر.ک: بحارالانوار، ج73،ص25 و 27؛ محجه البیضاء، ج3، ص388.
23-صراط النجاه ، ج3،ص72،سؤال 205.
24- اجوبه الاستفتاءات (عربی)، ج1، ص224، سژال 747.
25-المجموع، ج4، ص633.

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.
ادامه دارد ….

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید