علاج واقعه (1)

علاج واقعه (1)

نویسنده:جواد محدثی

راه های درمان رذایل اخلاقی

پیش درآمد

ضعف های اخلاقی وآلودگی روحی، مانند بیماری در جسم است که اگر مداوا نشود، بیمار را نابود می سازد. سخت ترین بیماری ها هم بالاخره درمانی دارد؛ مهم آن است که مبتلای درد وبیماری، ناامید نشود وبرای بهبود بکوشد و راه های معالجه را بشناسد و به دستور طبیب حاذق گوش بسپارد وعمل کند.
آنچه دربحث های اخلاقی به عنوان «رذایل» مطرح است، هر کدام غده ای است که باید با نیشتر «اصلاح» از یپکره روح در آید ونسخه سالکان ومربیان روح واستادان اخلاق، مورد عمل قرار گیرد.
درکتب اخلاق ودر روایات اخلاقی، برای صفات ناپسند وخصلت های نکوهیده، درمان هایی یاد شده است که علاقه مندان به «خودسازی» و «تهذیب نفس»، طبق این نسخه ها به علاج خویش بپردازند.
شرط نخست، آن است که بیمار، عزم جدی بر درمان داشته باشد. والا «تاریشه به جاست، درد، درمان نشود.»
دراین نوشته، برخی از راه های درمان برای بعضی از امراض روحی ورذایل اخلاقی، براساس رهنمود روایات و منابع اخلاقی تقدیم می گردد.

1.خشم وغضب

نیروی غضب که خدا دروجود انسان نهاده است، فواید بسیاری دارد، به شرط آن که در اختیار وبه فرمان عقل باشد وبه جا به کار گرفته شود، والا شعله های آن همه هستی شخص غضبناک را می سوزاند وخاکستر می کند.
دربحث خشم، آنچه مهم است «مهار غضب» است تا از اختیار بیرون نرود وحریم ها را نشکند و پشیمانی به بار نیاورد. در روایات، ازخویشتن داری هنگام غضب، سخن گفته شده و تعبیر «کظم غیظ» و «فرو بردن خشم» بسیار به چشم می خورد. قرآن کریم نیز از فروخورندگان خشم، ستایش کرده است: (والکاظمین الغیظ) (1).
حضرت رسول(ص) فرموده است: « جرعه خشمی که به خاطر خدا فروبرده شود، نزد خداوند برترین جرعه است». (2) وازامام باقر (ع) نیز روایت است: «هرکسی که خشمی را فرو ببرد، درحالی که می تواند آن را اعمال کند، در روز قیامت، خداوند دل او را لبریز از ایمنی وایمان می سازد».(3)
پس توجه به آثار اخروی و محبوبیت فرو بردن خشم نزد خدا، یکی از راه های مهار این شعله سرکش است.
راه دیگر، کمک خواستن از خداوند است، گفتن «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» واستعاذه به خدای متعال، راه فوران این شعله شیطانی را مسدود می سازد.
تغییر حالت و وضعیت، از راه حل های پیشنهادی دیگری است که در احادیث آمده است؛ یعنی کسی که خشمگین شده است، اگر ایستاده بنشیند، اگر نشسته است برخیزد، خود را به زمین بچسباند، سکوت کند، آن مجلس را ترک کند، موقعیت خود را عوض کند، به آثار سوء غضب و پشیمانی های بعدی اعمال خشم توجه داشته باشد وبه یاد قدرت خدا باشد که او هم قهار و مقتدر است وبا این عنایت، با حلم ورزی آن طوفان را فرو بنشاند.
حضرت رسول (ص) به امیر مؤمنان (ع) فرمود:
«یا علی! لا تغضب فاذا عضبت فاقعد وتفکر فی قدره الرب علی العباد وحلمه عنهم…؛(4) ای علی! خشمگین نشو. هر گاه هم غضبناک شدی، پس بنشین ودراین اندیشه کن که خداوند بر بندگان قدرت دارد، ولی نسبت به آنان حلم می ورزد…».
درحدیثی هم امام باقر (ع) فرموده است:
«هر شخصی که خشمگین شود، درحالی که ایستاده است پس بنشیند که دراین صورت، پلیدی و رذیله شیطانی از او دور می شود واگر نشسته است، برخیزد».(5)
توجه به سیره اولیای دین نیز راهی برای تسلط یافتن برخویش است. رسول خدا (ص) دیرتر ازهمه عصبانی می شد وزودتر از همه راضی می گشت وعفو می نمود. امام کاظم (ع) را نیز به سبب این صفت شایسته؛ یعنی حلم ورزی وعفو وپرهیز از برخوردهای انتقام جویانه واز روی خشم و غضب، «کاظم» لقب داده اند. داستان امام علی (ع) در جنگ خندق که در پی جسارت «عمرو بن عبدود» از روی سینه او برخاست وچند قدم راه رفت تا خشمش فرو نشیند وآنگاه برای خدا سر از پیکر آن قهرمان کفر جدا کرد، الگوی دیگری برای مهار غضب است.

2. حسد

از رذیله های خانمان برانداز وایمان سوز و دشمن ساز، «حسد» است. حسد، حسود او به دشمنی می افکند، ومایه رنج دائمی او می گردد؛ به قول سعدی:
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم؟ کو زخود به رنج در است
چگونه می توان بر این رذایله غالب شد وخود را از چنگ آن رهاند؟ رهنمودهایی که در روایات آمده است، چنین است:
اول: توجه به عواقب سوء حسد وسرانجام تلخ حسودان؛ چه ابلیس، چه قابیل، وچه همه حسودان دیگر، حتی فرزندان یعقوب(ع) که بر یوسف(ع) حسد می بردند.
دوم: توجه به افراد محروم تر از خود، تا قدر نعمت ها و داشته ها را بداند ونسبت به برخورداران، حسد نورزد.
سوم: توجه به عذاب اخروی صاحبان این صفت و کیفر گناهانی که از رهگذر همین رذیله اخلاقی دامنگیر حسود می شود.
چهارم: نیکی نسبت به محسود وابراز محبت ودوستی به او، تاآن کینه ها و بدخواهی های حسودانه و درونی به تدریج از بین برود.
پنجم: توجه به اینکه زیان «حسد» نخست، به خود حسود می رسد. امام صادق (ع) فرمود:
«حسود، پیش از آنکه به محسود زیان برساند، به خودش ضرر می زد، مثل ابلیس که با حسدش، برای آدم، اجتباء و برگزیدگی را فراهم آورد وبرای خودش لعنت ابدی را ». (6)
حسد هر جا که آتش برفروزد.
هم اول صاحب خود را بسوزد.
ششم: از بین بردن زمینه های حسد وصفات بدی؛ مانند: حرص، طمع، تکبر، پستی وفرومایگی، جهل وکینه که موجب حسد می گردند.

3.ریا

هیچ رذیله ای همچون «ریا»، آتش به خرمن عمل نمی زند وآدمی را دچار «حبط اعمال» و تباه شدن عبادات وصالحات نمی سازد. ریا درعبادت، ریا دراحسان و انفاق، ریا در جهاد ومبارزه، ریا در تواضع وخشوع، ریا درعلم وتعلیم، ریا در وعظ و خطابه و…همه زیانباراست وعمل ها را ارزش و قیمت می اندازد. ریا، گاه چنان ظریف وناپیداست که چه بسا شخصی سال ها عمل ریایی انجام دهد وپندارد که از مخلصین است!
درمان ریا، درحل مشکلات «حب نفس» و خودخواهی نهفته است وعلاج غفلت از ذات باری تعالی. در درمان آن نکاتی گفته اند؛ ازجمله:
1.«توجه به آفات وزشتی آن»، اگر ریا کار بداند که ریا موجب «حبط عمل» می شود واز اجر الهی محروم می گردد و عمل های ریایی مقبول خدا نیست، چه بسا دست از آن بدارد وفریب نفس را نخورد.
2. نکته دیگر، توجه به این است که دل ها دست خداست. محبوبیت را خدا باید فراهم آورد، آن هم درسایه عمل صالح و خلوص. واگر کسانی ریاکارانه محبوب القلوب و وجیه المله می شوند، دوامی ندارد وحنایشان بی درنگ می شود.
3. درمان دیگر اینکه بداند اگر ریای شخص برمردم آشکار شود، از چشم ها می افتد وبی قدر و ارزش می شود وهم خسران دنیوی خواهد داشت، هم خسران اخروی.
4. تلاش برای انجام «عبادت مخفیانه» ودور از چشم دیگران، گامی دیگری است.
5. یادآوردن اینکه باید به پاداش الهی قناعت کرد وبه پسند این وآن چشم ندوخت، درمان دیگری است. مهم آن است که خدا از انسان راضی باشد وقبول کند. رضایت مردم چه ثمری دارد؟ اگر کار خیری خالصانه انجام گیرد، خدا آن را آشکار
می سازد. به فرموده امام صادق (ع)
«ما من عبد یسر خیراً الا لم تذهب الایام حتی یظهرالله له خیراً؛(7) هیچ بنده ای نیست که خیری را مخفی بدارد مگر آنکه پس از گذشت چند روز، خداوند برای او خیری آشکار می سازد.»
وقتی اجر وپاداش و بهشت رضوان در سایه رضایت وقبول خداست نه مردم، پس چرا آن مولای اصلی از یاد برود وبه رضایت وپسند این و آن روی آورده شود؟

4. تکبر

تکبر، منازعه با کبریا و جبروت الهی است. بزرگی، تنها سزاوار خداست وهرکه بخواهد جامه کبریایی وخودبزرگ بینی وفرعونیت بر تن کند، ذلیل می شود. پایه گذار تکبر، ابلیس بود که حاضر نشد به فرمان خدا بر آدم سجده کند و منفور ابدی گشت.
این رذیله، گاهی به خاطر مال وثروت پیش می آید، یا جاه و مقام، یا علم و فضل، یا خدم و حشم، یا خانواده ودودمان، به هر حال مرضی است زشت که باید درمانش کرد وبه زیور «تواضع» آراسته گشت.
برای درمان تکبر، باید ریشه های آن را شناخت و جدا، جدا به مداوا پرداخت.
تکبر بعضی ها به خاطر ذلت درونی وحقارت نفس است؛ امام صادق (ع) فرمود:
«ما من احد تکبر اوتجبر الا لذله وجدها فی نفسه؛(8) هیچ کس تکبر یا خود بزرگ بینی نمی ورزد مگر به خاطر ذلتی که در درون خویش می یابد».
پس جبران ودرمان آن، رسیدن به غنای روحی واعتلای شخصیتی است که در سایه عمل، فضل، ایمان ومعرفت به دست می آید.
توجه به اینکه متکبران نه نزد مردم جایی دارند نه نزد خدا، بیدارگر است.
توجه به اینکه همه صاحبان مال، مقام، مکنت، ثروت، ریاست، جمال، خاندان وحسب ونسب، مرده و به زیر خاک رفته اند، تکبر را می زداید.
یاد اینکه انسان به فرموده امام علی (ع) درآغاز، نطفه ای بوده ودر پایان هم جیفه ای خواهد بود، پس چه جای تکبر؟ هشدار دهنده است.
تمرین عملی برای پرهیز از نشستن درصدر مجلس، توقع سلام و احترام نداشتن از دیگران، پیشقدم شدن در سلام، همنشینی با ضعفا ومحرومان، رفت وآمد با فقرا وطبقات مستضعف، عبادت و بندگی و سجده های طولانی، دیگری را در مجالس ومهمانی ها و ورود و خروج به محفل برخود مقدم داشتن، تأکید بر گفتن فراوان «می دانم» وقتی سؤالی می کنند ونمی داند وامثال اینها، در زدودن روحیه تکبر وافزایش تواضع، مفید است. به گفته خواجه عبدالله انصاری:
عیب است بزرگ، برکشیدن خود را
از جمله خلق، برگزیدن خود را
ازمردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را (9)

پی نوشت ها :

1-آل عمران/134.
2- کنرالمعال، ح 8519.
3-اصول کافی، ج2، ص110.
4-تحف العقول، ص14.
5-بحارالانوار، ج73، ص264.
6-همان، ص255.
7-اصول کافی، ج2، ص295.
8-همان، ص312.
9-چکیده اندیشه ها، یحیی برقعی، ج2، ص91.

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.
ادامه دارد ….

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید