در قرآن و روایات اهلبیت علیهمالسلام براى مسایل اخلاقى، بنیان و اساس خاصى مطرح شده است. خداوند در آیاتى، پارهاى از مسایل اخلاقى را به ایمان ربط مىدهد و جالب اینکه هر کس ایمانش بیشتر شود تخلقش بیشتر شده و از مسایل خلاف اخلاقى اجتناب مىکند. در سوره مائده آیه 23 آمده: و علىاللّه فتوکلوا ان کنتم مؤمنین، فقط به خدا توکل کنید اگر مؤمن هستید. این آیه بر روى ایمان تکیه کرده و مىفرماید: اگر مؤمن هستید و خدا را قبول دارید و قدرت او را معتقدید و حکمت او را باور کردهاید، پس توکلتان هم باید به او باشد. امور خود را به او واگذار کن و به او توجه نما و او را پشتوانه خود قرار بده.
خداوند در این آیه مسئله توکل را که یک مسئله اخلاقى مىباشد، منوط به ایمان کرده است، هر چه ایمان بیشتر باشد توکل بیشتر مىشود. قضایاى حضرت ابراهیم علیهالسلام را مشاهده مىفرمائید هنگامى که خواستند او را در آتش بیندازند، جبرئیل مىآید و مىگوید: اگر حاجت دارى بگوى؟ او مىفرماید: “به تو حاجت ندارم، به خدا حاجت دارم.”همه را نور الهى مىبیند، اصل را خدا مىداند. وقتى ما اصل داریم؛ چگونه به سراغ چیزهاى دیگر برویم که اصل نیستند؟! این رجوع به غیر خدا با ایمان جور در نمىآید.
ایمان، اقتضا مىکند که توکل داشته باشیم، حالا هر چه ایمان بیشتر و پررنگتر باشد توکل هم پررنگتر مىشود و آیه هم این را مىگوید و على اللّه فتوکلوا. در آیه دیگر نیز آمده که: اطیعواللّه و رسوله ان کنتم مؤمنین، انفال/1؛ اگر از مومنین هستید و خدا و رسول او را قبول دارید، پس اطاعت کنید. ایمان به دنبال خود اطاعت را لازم دارد. وقتى انسان ایمان دارد، باید سمعا و طاعتا بگوید و به راهنمایى خدا و رسولش گوش داده و اطاعت کند.
اینجا هم اطاعت و بندگى را منوط به ایمان کرده و فرموده ان کنتم مؤمنین؛ چرا که انما کان قول المؤمنین اذا دعوا الىاللّه و رسوله لیحکم بینهم ان یقولوا سمعنا و اطعنا و اولئک هم المفلحون، نور/15. وقتى مؤمنان دعوت به سوى خدا و رسول او مىشوند و هر گاه خدا به آنان حکم مىکند، مىگویند سمعاً و طاعتاً. این سمعنا و اطعنا گفتن، قول آنان است که جز این، چیز دیگرى بر زبان نمىآورند. و در ادامه دارد که اولئک هم المفلحون، اینان کسانىاند که به دعوت الهى گوش فرا داده و اطاعت مىکنند، اینان مفلحاند و ظفر پیدا کردهاند و به هدف آفرینش خود رسیدهاند و پیروز و سعادتمند شدهاند.
البته باید گفت که در زندگى هر مسلمانى ممکن است مشکلاتى پیش بیاید، ولى مؤمن نباید وهن و سستى نشان دهد و نباید از حوادثى که پیش مىآید محزون گردد. حوادث را از جانب خدا بداند، در این صورت از این فراز و فرودها نباید حزن داشته باشد؛ اینها همه امتحان الهى است. تنها آنچه انسان را ناراحت مىکند این است که آیا به تکلیفش در این امتحانات عمل کرده یا خیر؟ عمل به وظیفه، اندوه و ناراحتى و سستى ندارد.
دست ذلت دادن به این دولت و آن دولت ندارد، خدا را دارد و بر همه اعلى است، انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین، آلعمران/139. خوب اگر انسان بداند خدایى حکیم وجود دارد و پس از این جهان، جهان دیگرى هم هست، چارهاى دیگر جز تقوا ندارد. انسان باید در اعتقادات خود بداند که اعمال او ثبت و ضبط مىگردد و کسى اعمال ما را ثبت و ضبط مىکند که اشتباه در او راه ندارد و هیچ فرقى بین بندگانش از کوچک و بزرگ نمىگذارد. باید این انسان از محرمات اجتناب و به انجام واجبات اهتمام کند. کارها همه حساب دارد عالم با حساب و کتاب است، نمىشود هر چه خواست انجام دهد.
خاصیت ایمان این است که انسان را با تقوا مىکند و هر چه ایمان بیشتر تقوا هم بیشتر مىشود. از مجموع این آیات استفاده مىشود که خداوند، یک ارتباط را بین مسایل اعتقادى و اخلاقى بیان کرده، همه این موارد را شرط ایمان قرار داده است. ایمان یک مسئله عقیدتى است و همین ایمان باعث بروز مسایل اخلاقى چون تقوا و خوف از خدا و توکل و… مىشود. اخلاق معرفى شده قرآن، با اساس و پا برجاست، ایثارها و جانفشانى کردن، اخلاص داشتن و … . همه این موارد ثمرات و مراتب ایمان است.
هر چه مراتب ایمان بالاتر رود مراتب اخلاقى هم بالا مىرود. ایمان، سبب همه صفات حمیده و اجتناب از صفات رذیله و مذمومه است و مؤمنین فائزاند. در پایان باید گفت که ایمان موانعى دارد و ما باید آنها را بشناسیم، همین ایمانى که موجب مراتب اخلاقى و عمل صالح مىگردد، داراى موانع بسیارى هم است. این موانع گاهى جلوى تأثیر ایمان را مىگیرد و شخص مؤمن باید جلوى این موانع را بگیرد تا بتواند از ایمان خود بهرهمند شود. نسبت به موانع ایمان باید حساس بود تا موفق شدیم آنها را کنار بنهیم.
از جمله آن موانع هوا و هوس نفس است که باعث ضعف ایمان و عدم دستیابى او به اخلاقیات مىگردد. از جمله موانع دیگر، حبّ دنیاست که انسان را کور و کر مىکند. مانع دیگر، شیطان و تسویلات اوست که شبانهروز، عمل بد ما را نزد ما خوب جلوه مىدهد و همیشه با ما حدیث نفس دارد.
بعضىها شیطانشان خیلى قوى و بعضىها هم ضعیف است، ولى وسوسهها و گفتوگوها را با نفس ما دائما دارد و نمىگذارد که ایمان انسان رشد کند و به مراتب عالیه برسد. اگر کسى بخواهد بهرهمند از این ایمان و مراتب اخلاقىاش گردد، باید روى این موانع و کنار گذاشتن آنها، حساس باشد. کنار گذاشتن موانع باعث شکوفایى ایمان و مترتب شدن آثارش مىگردد.
امیدواریم خداوند توفیق پیروى از راه قرآن و اهلبیت علیهمالسلام را به همه ما عنایت کند.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته