صبر در سلوک معنوی

صبر در سلوک معنوی

صبر(1)

دستورالعمل مهم و تعیین‌کنندۀ دیگر در موفّقیت پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم»، شکیبایی و صبر در مواجهه با مشکلات است: «وَاصْبِرْ عَلَی ما یَقُولُون؛ و بر آنچه مى‌گویند صبر کن».(2)

مسلّم است که هر کار مهمّی با مشکلات و سختی‌هایی همراه است؛ به‌ویژه اینکه اگر آن فعّالیت و مأموریت با امیال و منافع عدّه‌ای مغایرت داشته باشد. بنابراین رسالت پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» که عبارت بود از مقابله با جهالت‌ها و ظلم و ستم ستمگران و فرهنگ طاغوت و سوق دادن جامعه به سوی نیکی‌‌ها، با دشمنان متعددی مواجه بود. اوّلین عکس‌العمل بت‌پرستان و اشراف و ستمگران، خیل تهمت‌ها و نسبت‌های ناروا را به همراه داشت. از این‌‌رو، خداوند برای آمادگی پیامبر، با پیشگویی برخورد آنان، به آن حضرت می‌فرماید: ای رسول گرامی! این کار، صبر و استقامت لازم دارد.

هر چند صبر در مقابل مشکلات و تحمّل مصائب با تلخی همراه است؛ امّا میوه‌ای شیرین دارد. صبر و استقامت آن حضرت در سیزده سال اوّل بعثت و پشت سر نهادن هشتاد و چهار جنگ در مدینه و موفّقیّت ایشان در فراگیری اسلام را به همراه داشت. زندگی پرفراز و نشیب پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» بیانگر این نکتۀ مهم است که صبر از عوامل مهم در موفّقیت ایشان به شمار می‌آید.

به صبر اُمّ‌ الفضائل می‌گویند. همۀ فضیلت‌ها متوقّف بر صبر و استقامت است. اگر انسان بخواهد مُهذّب شود باید این صبر و استقامت را در سیر و سلوک داشته باشد. اگر کسی بخواهد عالم شود، صبر می‌خواهد، استقامت در علم می‌خواهد. اگر کسی بخواهد فضیلتی از فضائل انسانی راه پیدا کند، صبر و استقامت می‌خواهد. پیدا کردن ملکۀ تقوا متوقّف بر صبر و استقامت است. اگر در خانواده زن و شوهر بخواهند با هم یک زندگی موفّق داشته باشند، و اولاد شایسته تحویل اجتماع دهند، باید صبور باشند.

کسی که در طلب رسیدن به خداوند یگانه است و کامیابی روز قیامت را در سر می‌پروراند، باید صبر و شکیبائی پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» را سرمشق زندگی خود قرار دهد و از استقامت مسلمانان صدر اسلام پند بگیرد. پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» در طی بیست و سه سال که بار سنگین رسالت را به دوش می‌کشیدند، آن چنان آزار دیدند و اذیّت شدند که فرمودند:

«مَا أوذِیَ نَبی مِثل مَا أوذِیت؛ هیچ پیامبری به مانند من آزار و اذیت نشد».(3)

مسلمانان و پیروان مکتب رسول الله«صلی الله علیه و آله و سلم» در هشتاد و چهار جنگ طاقت فرسا شرکت کردند و با اینکه از لحاظ تعداد رزمندگان و تجهیزات جنگی، در مرتبه‌ای بسیار پائین‌تر از دشمن قرار داشتند، استقامت ورزیدند و پیروزی نهائی را به اسلام اختصاص دادند. در جنگ «ذات الرّقاع»، مسلمانان اسب و شتر نداشتند و باید مسیر جنگ را با پای پیاده طی می‌کردند و این در حالی بود که توان تهیۀ پای افزار نیز از آنان سلب شده بود و مجبور بودند مسیری که ریگزار بود را با پای برهنه طی کنند. برخی از آنان پارچه‌های کهنه که همراه داشتند را به پای خود بستند ولی این پارچه‌ها نیز نتوانست از جراحت کف پای آنان بکاهد. با پای مجروح و بدنی خسته جنگیدند و میوۀ صبر و استقامت خود را هنگام پیروزی بر دشمن چیدند.

پیروزی در هر میدانی محتاج صبر و شکیبائی است. جوانان باید بدانند که برای موفّق شدن در کارها به دو بال علم و عمل نیاز دارند. و باید از تخصّص و تعهّد کافی برخوردار باشند. و با این دو بال، به سوی موفّقیّت و پیروزی پرواز نمایند. به دست آوردن دو بال تخصّص و تعهّد، مرهون صبر است و بدون صبر کسی صعود نمی‌کند.

انسان باید صبر را از یک دانۀ گندم بیاموزد. هنگامی که دانۀ گندم کاشته می‌شود، اوّل باید شکفته شود، بعد ریشه پیدا کند، سپس سر از خاک بیرون بیاورد و بعد سبزه پیدا کند و در میان گل و لای بماند، استقامت ورزد تا رشد پیدا کند و کم کم بزرگ شود و خوشه کند. پس از آن، همین خوشه می‌تواند استکمال داشته باشد. تکامل دانۀ گندم در این است که پس از تحمّل مشکلات درون خاک و استقامت در برابر گرما و سرمای خارج خاک، رشد کند و آمادۀ برداشت شود. پس از برداشت گندم را به آسیاب می‌برند و زیر سنگ آسیاب به آرد مبدّل می‌کنند و پس از آنکه آرد را خمیر کردند، او را در آتش تنور می‌گدازند تا پخته شود. اگر گندم این مراحل سخت را صبورانه تحمّل ننماید، هیچگاه پخته نمی‌شود و نمی‌تواند در راه استکمال گام نهد. وقتی از زیر سنگ آسیاب و از درون آتش تنور با سربلندی خارج شود، آنگاه انسانی آن را می‌خورد و به جزئی از بدن انسان مبدّل می‌گردد و استکمال او آغاز خواهد شد. در این صورت لیاقت طی منازل هفتگانه را در بدن انسان، پیدا می‌کند و می‌تواند به لقاء الله نائل شود. سالک باید صبر دانۀ گندم و تحمّل او در برابر شدائدی همچون سنگ آسیاب و آتش تنور را در نظر بگیرد و قدم در راه گذارد و در مواجهه با موانعی که در مسیر او ایجاد می‌شود، شکیبائی پیشه کند تا به مقصود برسد.

صبر و استقامت امیرالمؤمنین حضرت علی«سلام الله علیه» در شصت و سه سال عمر با برکت آن حضرت ستودنی است. آن امام بزرگوار علاوه بر آنکه در همۀ مصائب و مشکلات پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم»همواره همراه آن نبیّ گرامی بودند و رنج و زحمت مقابله با کفّار و مشرکین را تحمّل کردند، پس از رحلت حضرت ختمی مرتبت«صلی الله علیه و آله و سلم» و هنگامی که خلافت ایشان غصب شد، صبر و استقامتی به یاد ماندنی آفریدند و به تعبیر خود آن حضرت، گویا خار در چشم و استخوان در گلوی داشتند.(4) و در مدّت بیست و پنج سال که به اصطلاح خانه نشین بودند، حاصل استقامت ایشان، احداث بیست و شش مزرعه برای بهره‌مندی فقرا و مستمندان بود. پس از آن هم پنج سال حکومت کردند و در آن مدّت با سه جنگ مهم و اساسی جمل، صفّین و نهروان مواجه شدند که هرکدام برای در هم شکستن صبر فولادین امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» کافی بود. امّا استقامت آن حضرت، از زوال تشیّع جلوگیری کرد. نکتۀ قابل توجّه اینکه امیرالمومنین«سلام الله علیه» در همان پنج سال حکومت، علیرغم هجوم مشکلات سیاسی و کارشکنی دشمنان، توانستند اقتصاد اسلام را در ممالک تحت حکومت خود حاکم کنند. آن چنان که می‌فرمایند: در این حکومت، فقیر و بی‌مسکن و محتاج به ازدواج وجود ندارد.(5) یک رفاه کامل از نظر خوراک، پوشاک،‌ مسکن و ازدواج، برای مردم فراهم کرده بودند. آن همه موفّقیّت و سربلندی، در پرتو صبر و استقامت نصیب امیرالمؤمنین«سلام الله علیه» شد. انجام هر کاری و به سرانجام رساندن هر مأموریتی با مشکلات عدیده‌ای همراه خواهد بود و انسان باید همراه با فعالیتی که دارد، صبورانه مشکلات را تحمّل کند و به رفع موانع بپردازد.

صبر در سلوک معنوی

کسی که می‌خواهد مسیر تقرّب به سوی حق‌تعالی را بپیماید، باید در مقابل شدائد و سختی‌های این راه پر پیچ و خم صبور باشد. اساساً رسیدن به هیچ موفّقیّتی بدون پشت سر گذاشتن مشکلات و مواجهه با موانع، امکان‌پذیر نیست و حرکت به سوی خدای سبحان نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود و موانع و مشکلاتی مخصوص به خود دارد که محتاج صبر فراوان است. صبر در سلوک معنوی ثمرات والائی برای سالک دارد. چنانچه قرآن کریم می‌فرماید:

«إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ؛ بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما «الله» است، سپس پایداری نمودند، فرشتگان بر انها فرود آیند و (گویند) که هرگز مترسید و غمگین نشوید و شما را مژده باد به بهشتی که (در دنیا) وعده داده می‌شدید. ما سرپرستان و دوستان و یاران شما در دنیا و‌ آخرتیم».(6)

از این آیۀ شریفه معلوم می‌شود که لیاقت نزول ملائکه، منحصر به وجود مبارک پیامبران الهی نیست، بلکه فرشتگان بر ائمۀ طاهرین«سلام الله علیهم» و در مرتبۀ بعدی بر اهل معرفت نیز نازل می‌شوند و ضمن اینکه مفتخر به مکالمه با اهل دل هستند، به آنان می‌گویند: «أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا»، یعنی ای کسی که راه تقرّب به پروردگار متعال را می‌پیمائی، مواظب باش از گذشته‌ها اصلاً و ابداً غصّه نداشته باشی و با یک دنیا نشاط، از آینده نیز هراسی در دل راه ندهی که ما در این دنیا یار و یاور تو هستیم و نمی‌گذاریم شیطان انسی و شیطان جنّی بر تو حکومت کند و در آخرت نیز با تو خواهیم بود.«نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ».

سالک باید از میان طوفان حوادث دنیای مادّی حرکت کند تا به مقصد برسد. دنیا به مثابۀ یک دریا است که طوفان و آشفتگی دارد. کسی که در دریا مسیری را طی می‌کند، باید منتظر امواج سهمگین و طوفان‌های شدید باشد و جزر و مدّ دریا را تحمّل نماید. رسول الله«صل الله علیه و آله» می‌فرمایند:

«الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا خَلْق کَثِیرٌ؛ دنیا دریایى عمیق است که بسیارى در آن غرق می شوند».(7)

بسیاری از مردم تاب و تحمل طوفان و گردآب را ندارند و تسلیم مشکلات می‌شوند و از مقصود باز می‌مانند. صبر و استقامت می‌تواند انسان را از بین امواج دریا عبور دهد و به مقصود برساند. اگر کسی در این دریای طوفانی صبوری پیشه نکند، در همان ابتدای ورود به دور خود می‌چرخد و نهایتاً غرق خواهد شد و این همان سقوط به ورطۀ غفلت است.

اگر سالک در سیر خود به مانع یا مشکلی برخورد، اوّلاً باید تلاش کند و به حل مشکل بپردازد، اگر گره‌ای در کار او ایجاد شده است با صبر و حوصله، سعی کند گره را باز کند. ثانیاً اگر حل مشکل میسّر نشد، حق ندارد در پشت مانع بایستد، بلکه باید از کنار مانعِ پیشِ رو، عبور کند و به حرکت خود ادامه دهد. ثالثاً اگر مانع نظیر سدّ محکمی در مقابل او خودنمایی کرد و اجازۀ عبور به وی نداد، باید به تحمل شدائد و سختی‌ها تن سپارد و با به دوش گرفتن مشکل، بدون هیچ توقفی حرکت خود را ادامه دهد. در هر صورت توقّف در مسیر حرکت ممنوع است و سقوط و گمراهی سالک را به همراه خواهد داشت. و گویا در قاموس انسان نوشته شده است: «توقّف ممنوع!»

سیر و سلوک نیز نظیر هر امر دیگری ممکن است با شکست‌های متعدّد مواجه شود. آنچه سالک را از مسیر حرکت خارج می‌سازد، هراس از شکست و ناامیدی از ادامۀ حرکت است. سالک باید اگر حتّی هزار مرتبه با شکست روبرو شد، هراسی در دل راه ندهد و با صبر و حوصله مجدداً حرکت خود را از سر گیرد. خداوند متعال کسانی را که پس از شکست در مسیر حرکت به سوی او باز می‌گردند و در جهت جبران خساراتی که به خود وارد نموده‌اند، بر می‌آیند دوست دارد. چنانکه قرآن کریم می‌فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ؛ هر آینه خدا توبه‌کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد».(8)

اگر چنین صبری همراه سالک باشد، به لقای پروردگار متعال نائل خواهد شد و مخاطب آیات الهی می‌گردد که فرمود:«یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ، ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً ، فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی، وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی؛ اى روح آرامش یافته، خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت باز گرد، و در زمره بندگان من داخل شو، و به بهشت من درآى».(9)

و همچنین:

«إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ ، فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر؛ پرهیزگاران در باغها و کنار جویبارانند. در جایگاهى پسندیده، نزد فرمانروایى توانا ».(10)

جایگاه کسی که به واقع راه را پیموده است، نزد خود خداوند است و در لحظۀ مرگ به او خطاب می‌شود: ای کسی که به مقام لقاء‌ رسیده‌ای نزد پروردگار خود بیا. نمی‌گوید بیا در بهشت! بلکه او را به مقام عنداللهی دعوت می‌نماید و این پاداش صبر و استقامت او است.

اقسام صبر

1‌ـ‌ صبر در مصیبت

قسم اوّل صبر، صبر در برابر مصائبی است که در زندگی نصیب انسان می‌شود. هر انسانی ممکن است در طول زندگی خود با مصائبی از قبیل مرگ و فقدان نزدیکان، فقر و تنگدستی، بیماری‌های صعب‌العلاج، معلولیّت جسمی فرزندان و… مواجه شود. معنی صبر در مصیبت آن است که انسان بتواند در ناملایمات و مشکلات و مصائبی که به او وارد می‌شود، خود را حفظ نماید.

چگونگیِ برخورد با این مصائب تأثیر به سزایی در نحوۀ زندگی آیندۀ انسان‌ها دارد. اگر شکیبایی پیشه کنند، به یک زندگی آرام و مطمئن دست خواهند یافت و در صورت ناشکیبی و بی‌صبری، دنیا و آخرت خود را تباه می‌کنند.

نکته‌ای که در این مجال شایان توجّه است اینکه بسیاری از مصائب، از الطاف خفیّۀ خدای تعالی است و الطاف خفیّۀحق‌تعالی نیز والاتر و مهم‌تر از الطاف جلیّه است.

اگر همۀ انسان‌ها تا ابد زنده بمانند، غوغایی در عالم پدیدار می‌شود و دیگر در جهان جایی برای زندگی افرادی که به دنیا می‌آیند یافت نمی‌شود و مصیبت مرگ در برابر مصیبتی که در اثر زنده ماندن انسان‌ها متوجّه آدمیان خواهد شد، بسیار ناچیز است. افزون بر این، گاهی اوقات مرگ انسان‌ها موجب عاقبت به خیری آنان و اطرافیان آن‌ها می‌گردد. جوانی که به مرگ نابهنگام دچار می‌شود، ممکن است در صورت ادامۀ حیات، موجب بی‌دینی و شقاوت خود و خانواده و نزدیکان شود.

اگر همۀ انسان‌ها از تموّل کافی برخوردار باشند، مشاغل به درستی تقسیم نمی‌شود. کسی حاضر نیست مشاغل سخت را بر عهده بگیرد و بدین سبب بسیاری از امور معطّل می‌ماند. در برخی موارد نیز دینداری و عفت آدمی در فقر و تنگدستی او نهفته است و در صورت کسب ثروت، دین و غیرت و عفّت خود را از دست می‌دهد. چه‌بسیار مشاهده می‌شود افرادی که وضعیت مالی آنان بهبود می‌یابد و به‌ثروتی دست می‌یابند، به تدریج نسبت به واجبات دینی بی‌تفاوت می‌شوند و در وهلۀ اوّل، چادر را نشانۀ عقب‌ ماندگی می‌دانند و به بدحجابی و پس از آن بی‌حجابی روی می‌آورند. اگر اشخاص فقیر احتمال بدهند که در صورت رفع تنگدستی، دختر آنان لاابالی و موجب آبروریزی می‌شود، هیچ‌گاه آرزوی ثروت را در سر نمی‌پرورانند و در مقابل سختی‌های زندگی صبوری پیشه می‌کنند. البتۀ در بین خانواده‌های متموّل نیز افراد مؤمن که مقیّد به انجام واجبات هستند و در حفظ حجاب و عفت خود می‌کوشند، به وفور یافت می‌شود و این موضوع بستگی به ظرفیّت آدمی دارد.

علی کلّ‌ حالٍ اکثر مصائب، از نظر انسان مصیبت است؛ ولی در حقیقت نعمتی از سوی حق‌‌تعالی است که از الطاف خفیّۀ خداوند شمرده می‌شود.

خداوند متعال به کسانی که در مقابل مصیبت خود را نمی‌بازند و صبر و استقامت می‌ورزند بشارت داده است. آنجا که می‌فرماید:

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ؛ و حتما شما را به اندکى از ترس و گرسنگى و کاهشى از مال‏ها و جان‏ها و محصولات آزمایش خواهیم نمود و شکیبایان را مژده ده».(11)

خدای سبحان به واسطۀ مصائبی که به انسان وارد می‌شود، او را امتحان می‌کند. گاهی اوقات امتحان به منظور این است که شخصی که در معرض آزمایش قرار گرفته است، متوجّه میزان توانمندی خود شود. معلّم از توان علمی شاگرد خود خبر دارد ولی با امتحان به او می‌فهماند که چه مقدار بر مطالبی که آموخته است تسلّط دارد.

گاهی نیز امتحان الهی به سبب زدودن ناخالصی‌ها و رذائل است. امتحانی که مهندس معدنی در کوره‌ای با چندین هزار درجۀ حرارت، از سنگ معدنی به عمل می‌آورد از همین قبیل است. اگر سنگ معدنی آن شدائد را تحمّل ننماید، تبدیل به طلای ناب نمی‌شود.

بنابر تعبیر قرآن کریم، انسان باید در این دنیا هر دوگونۀ امتحان را پشت سر بگذارد تا منازل سیر و سلوک را بپیماید و به لقای پروردگار متعال نایل آید.

بنده‌ای که در امتحانات الهی موفّق و سربلند شود، هنگام مصیبت نیز ثابت و استوار می‌ماند و ایستادگی می‌‌کند و چون می‌داند بازگشت او به سوی حق‌تعالی است، آن مصیبت او را از پای درنمی‌آورد.

«الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون؛ همان کسانى که چون مصیبتى بر آنها وارد شود گویند: همانا ما از آنِ خداییم و همانا به سوى او باز خواهیم گشت».(12)

کمال بندگان، مرهون صبر آنان در شدائد و سختی‌ها است. خداوند به بنده‌ای که در برابر مصائب زندگی صابر است درود می‌فرستد.

«أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ آنها هستند که بر آنها درودها و رحمتى از جانب پروردگارشان مى‏رسد، و آنها هستند که ره‌یافته‏اند».(13)

افزون بر درود و رحمت بی‌منتهای خداوند منّان، هدایت عنائیۀ او نیز شامل چنین بندگانی می‌شود. یعنی دست عنایت خداوند روی سر کسانی واقع می‌شود که در مصیبت صابر باشند. بنده‌ای که هدایت عنائیۀ حق‌تعالی را به خود جلب کند، دنیا و آخرتی آباد و روشن خواهد داشت. خداوند تبارک و تعالی را در همۀ شئونات و مراحل زندگی یار و یاور خود می‌یابد و با دلی آرام و قلبی مطمئن به سوی لقای پروردگار متعال حرکت می‌کند تا به مقصد برسد.

نمونۀ بارز این مرتبه از صبر، در روحیّات خاندان حضرت ابی عبدالله الحسین«سلام الله علیه» به ویژه در رفتار امام سجاد«سلام الله علیه» و حضرت زینب کبری«سلام الله علیها» مشاهده می‌شود. آن بزرگواران با آن همه مصائبی که در کربلا دیدند و با آن همه مشکلاتی که در زمان اسارت برای آنان حاصل شد، به ایراد خطبه‌هایی پرداختند که ستون حکومت بنی امیّه را به لرزه در آورد. اگر صبر و استقامت آنان نبود، حتماً قضیۀ کربلا در کربلا تمام می‌شد و به‌ جایی نمی‌رسید. صبر و استقامت حضرت زینب«سلام الله علیها» توانست خون امام حسین«سلام الله علیه» را زنده کند و اهداف قیام آن حضرت را به سراسر عالم منتشر نماید و پایه‌های حکومت ظالمانۀ بنی امیّه را متزلزل سازد. حضرت زینب«سلام الله علیها» راجع به گذشته و آنچه رخ داده بود، غم و غصه نداشت. لذا فرمود: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»(14) و با وجود اینکه اسیرِ بدترینِ انسان‌ها بود، از آینده نیز ترسی به دل نداشت و فرمود: «ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ یَا ابْنَ مَرْجَانَه»(15) .گفتن این جمله و رفتاری که حضرت زینب«سلام الله علیها» از خود نشان‌ دادند، نیاز به صبر و استقامتی فوق‌العاده دارد که عقیلۀ بنی‌هاشم از آن برخوردار بود. در نتیجۀ همین مقاومت‌ها، رسالت عاشورا در سراسر ممالک اسلامی طنین انداز شد و خشم مسلمانان را برانگیخت و قیام‌های متعدّدی به وجود آورد که موجب فروپاشی حکومت ظلم شد.

صبوری مردم ایران در هشت سال جنگ تحمیلی نیز مثال زدنی است. اگر صبر و استقامت جوانان این کشور و خانواده‌های آنان نبود، اکنون بیگانگان در ایران حکومت می‌کردند. انصافاً صبر و استقامت در آن دوران سخت بود. زیرا هر یک از شهداء، به دنیا و آن چه در دنیا است ارزش داشتند. امّا شهید شدند تا این نظام باقی بماند. جانبازان عزیز که اکنون زنده هستند ولی هر روز آنان یک شهادت است، با ایثار خود نگذاشتند این کشور به دست بیگانه بیفتد. همچنین خانوادۀ شهدا و جانبازان، در مدّت جنگ و پس از آن، صبر و استقامت بی نظیری از خود نشان داده‌اند که درود خداوند بر آنان باد.

2ـ‌ صبر در عبادت

قسم دیگر صبر، صبر در عبادت است. اهمیّت ویژه به واجبات و مستحبّات، نشانۀ صبوری در عبادات است.

کسب توفیق حضور قلب در عبادات، وابسته به‌رعایت آداب ظاهری و باطنی عبادات است و بدون خضوع و خشوع، حضور قلب حاصل نمی‌گردد. کسی که بنا دارد در عبادات خود خاضع و خاشع باشد، باید صبور باشد. عبادتی که با‌ عجله و در حال سبک‌سری انجام شود، نه خضوع دارد و نه خشوع. چنین عبادتی مقبول درگاه پروردگار عالم نیست و به سوی بنده برگردانده می‌شود.

حضور قلب در نماز و توجّه به ارکان و معانی این عبادت با فضیلت نیز، از صبر نمازگزار سرچشمه می‌گیرد.

نماز، سلوک صابران است و سالک باید به نماز واقعی دست یابد. یعنی نماز او به فرصتی برای گفتگو و مکالمه با خدای سبحان تبدیل شود. و این گفتگو کم‌کم حالت معاشقه به خود بگیرد. یعنی وقتی حمد و سوره می‌خواند، دریابد که حق‌تعالی با زبان او در حال گفتگو با او است. و در هنگام ادای اذکار رکوع، سجده، قیام و قعود، توجّه داشته باشد که در حال مکالمه با پروردگار خویش است. به عبارت روشن‌تر خود را در محضر خدای خودش بیابد و صبورانه به معاشقه با او ادامه دهد.

نماز شب، عبادتی بزرگ و فضیلتی بی‌همتا است و اهتمام به آن، محتاج صبر و استقامت است. اگر کسی صبور نباشد، نمی‌تواند عبادت و نماز نیمه شب را به خواب و استراحت ترجیح دهد.

کسی می‌تواند ادّعا کند در به‌‌جا آوردن عبادات صابر است که انجام اعمال عبادی را به هر کار دیگری مقدّم بدارد. هنگام نماز، همۀ امور زندگی خود را فدای نماز اوّل وقت و نماز جماعت کند، در ماه مبارک رمضان برنامۀ زندگی خود را به گونه‌ای تنظیم کند که به روزه و عبادت او لطمه وارد نشود، هنگام استطاعت، به انجام فریضۀ حج اهتمام ورزد و امر به معروف و نهی از منکر را از امور واجب و مهم زندگی خود بر شمرد.

افرادی که در پرداخت دیون شرعی خصوصاً خمس و زکات کوتاهی می‌کنند، صبر در عبادت ندارند. اگر مردم باور داشته باشند که باید خمس اموال خود را پرداخت کنند و صبورانه «حق ‌الله» و «حق ‌النّاس» را از دارایی خود جدا کنند و به اهل آن بپردازند، بسیاری از معضلات اقتصادی حل خواهد شد.

صبوری در عبادات موجب می‌شود بنده همۀ اعمال خود را خالصانه برای رضای خداوند متعال انجام دهد. در این صورت خدای سبحان نیز به یاری او می‌شتابد، توفیق حرکت به سوی خودش را به چنین بنده‌ای عطا می‌فرماید و دعای او را مستجاب می‌نماید. آن چنان که می‌فرماید:

«وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنین؛ و یارى دادن مؤمنان بر عهده ما بود‏».(16)

«وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ؛ و مؤمنان را اینچنین مى‌رهانیم».17

3ـ‌ صبر در معصیت

قسم بعدی صبر، صبر در برابر معصیت است. اجتناب از گناه و دوری گزیدن از عصیان، نیازمند صبر و استقامتی فولادین و همتی والا است که موجب تقویت ارادۀ انسان نیز می‌گردد. انسان با صبر در برابر معصیت به مقامی می رسد که می تواند در مقابل غرائز و شهوات و در برابر هوی و هوس، عرض اندام کند. این قسم از صبر نیز بسیار مشکل، امّا ثمربخش است. نتیجه و ثمرۀ این مرتبه از صبر، فوراً برای انسان نمایان می‌شود. صبر در ترک معاصی به مراتب از صبر در به جا آوردن واجبات سخت‌تر است. ولی شیرینی دوری از گناه و ترک لذّت حرام، زودتر به انسان چشانده می‌شود و قابلیت درک لذّت معنوی آن بیشتر است.

خداوند متعال به کسی که از معصیت پرهیز نماید، مقام فرقان عنایت می‌فرماید. چنین کسی می‌تواند بین حق و باطل تمیز دهد و راه درست را از بیراهه تشخیص دهد.

«إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا؛ اگر از خدا بترسید شما را بصیرت شناخت حق از باطل دهد».(18)

اگر از خدا پروا کنید براى شما نیرویى جدا کننده (تشخیص‏دهنده حق از باطل) قرار مى‏دهد.

«وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب؛ و کسى که از خدا پروا کند براى او راه خروجى (از مشکلات) قرار مى‏دهد، و او را از راهى که گمان نمى‏برد روزى مى‏دهد».(19)

مقام فرقان سبب‌ساز راهیابی سالک به مقصد نهایی می‌شود و از راهی که گمان نمی‌برد او را به مطلوب حقیقی می‌رساند و این نائل شدن به این مقام، مرهون کسب تقوا است.

تسلّط شیطان بر نفس آدمی تا زمانی ادامه می‌یابد که او متّقی شود و به مجرّد دوری جستن از گناه و کسب تقوا، شیطان رجیم نیز از انسان فاصله می‌گیرد و قدرت تسلط بر او را از دست می‌دهد. رهایی از تسلط شیطان، راه‌های انحراف و گمراهی را در سیر حرکت سالک مسدود می‌کند و او را منزل سلامت و هدایت، رهنمون می‌شود.

«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ؛ چرا که او را بر کسانى که ایمان آورده‏اند و بر پروردگار خود توکل مى‏کنند تسلطى نیست، جز این نیست که تسلط او بر کسانى است که او را به یارى و سرپرستى مى‏گیرند».(20)

تبعیّت از فرامین خداوند منّان موجب فروپاشی نظام سلطۀ شیطان در قلب انسان می‌گردد و حکومت الله «جل‌ّ جلاله» را در دل او اسقرار می‌بخشد.

دروغ، غیبت، تهمت، شایعه‌پراکنی، بد حجابی،‌ ربا، رشوه و دیگر مصادیق گناه و معصیت، حکومت شیطان و اعوان او را در دل انسان تثبیت می‌نمایند و او را از مسیر سعادت و نیکبختی دور می‌سازند.

سالک باید با صبر و استقامت از گناه چشم‌پوشی کند و به کنترل اعضاء و جوارح خود بپردازد. یعنی چشم خود را از نگاه آلوده و حرام و گوش خود را از شنیدنی‌های حرام نظیر غیبت و تهمت و ترانه‌های مبتذل، باز دارد. زبان هر کسی عامل بسیار مؤثری برای سقوط و تباهی او محسوب می‌شود. از این رو طالب معرفت باید از زبان خود مراقبت جدّی به عمل آورد و از گناهان لسانی پرهیز نماید.

اجتناب از همۀ گناهانی که ذکر شد، با صبر و استقامت سالک میسّر می‌شود و بدون صبر خودداری از معصیت ممکن نیست.

پروردگار متعال به کسانی که در برابر گناه استقامت می‌ورزند و از معصیت دوری می‌جویند، پاداش عطا می‌فرماید و گناهان آنان را می‌آمرزد.

«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریما؛ اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مى‏شوید دورى گزینید ما گناهان کوچک شما را از شما مى‏زداییم و شما را به جایگاهى گرامى درمى‏آوریم».(21)

کسی که برای رضای خدای سبحان، چشم خود را از نگاه به نامحرم باز دارد یا از شنیدن موسیقی حرام، دست بردارد و یا تاجری که هنگام خرید و فروش برای اطاعت فرمان پروردگار دروغ نگوید، پاداشی همانند آمرزش گناهان در انتظار او خواهد بود.

استاد عظیم‌‌الشأن ما علامه طباطبایی«ره» از قول یکی از دوستان خود نقل می‌کردند که گفته بود: در راه کربلا بودم و در صندلی پهلوی من یک جوان نشسته بود. خیلی مؤدّب و مشغول راز و نیاز خودش بود. وقتی رسیدیم به جایی که حدود چهار فرسخ تا حرم مطهّر فاصله داشت، دیدم آن جوان یک تلاطم درونی پیدا کرد و شروع کرد به گریه کردن. به وی گفتم: ای جوان چه شده؟ گفت: می‌دانی اینجا کجاست؟ اینجا کربلا است. من هم اینک شنیدم که امام حسین«سلام الله علیه» به همۀ ما خوش‌آمد گفتند.

آن شخص می‌گوید: خیلی تعجّب کردم و با خود گفتم این جوان به کجا رسیده است که صدای خوش آمد گوئی امام حسین«سلام الله علیه» را می‌شنود. از او پرسیدم تو چه کرده‌ای و چه شد که به این مقام رسیدی؟ جوان گفت: من سر تا پا گناه بودم. عادت به گناهان خود کرده بودم و نمی‌توانستم دست از عصیان بکشم. شبی در یک جلسۀ گناه تا نیمه شب ماندم و بعد از خروج از جلسه، به خدا گفتم: خدایا دست من را بگیر، ای خدا خسته شده‌ام. از این نوع زندگی و از گناه کردن خسته شده‌ام. به طور جدّی و همراه با انصراف از گناهان گذشته از خداوند طلب اصلاح کردم. صبح فردا عالم شهر مرا خواست و قبول کرد که من شاگرد او بشوم. اوّل یک دوره اعتقادات به من آموخت. سپس گفت: تو اعتقادات را از نظر علمی آموختی. ولی به تنهایی کاربرد ندارد. تو را به خواندن قرآن و دعا و توسّل به اهل بیت«سلام الله علیهم»، مخصوصاً توسّل به حضرت عصر«ارواحنافداه» سفارش می‌کنم. اگر هم گناه کردی، فوراً جبران کن. فوراً از خداوند عذر خواهی کن. در این صورت می‌توان گفت که دلت اصول دین را پذیرفته است. بعد از مدّتی هم استادم به من گفت: الحمدلله عقل و دل تو اعتقادات و دین را باورکرده است. امّا اکنون لازم است قدری اعتقادات خود را با «ولایت»، تزئین کنی تا تکمیل شود. به همین جهت من را به کربلای معلّی فرستاد. آمده‌ام به کربلا تا از امام حسین«سلام الله علیه» یک توفیق و جذبه‌ای بگیرم و برگردم.

استقامت در انصراف از گناهانی که برای انسان به صورت عادت در آمده است، مشکل است. امّا پاداشی اینچنین دارد.

ملکۀ عدالت در اثر مداومت بر اجتناب از گناه، در وجود آدمی پدیدار می‌شود. اگر پرهیز از نگاه آلوده برای انسان به صورت یک عادت درآید، به تدریج ملکۀ عدالت به سراغ او می‌آید و به طور ناخودآگاه از گناه چشم پرهیز می‌نماید. کسی که از نعمت ملکۀ عدالت برخوردار شود، آثار سوء گناه را درک می‌کند و به همین جهت نمی‌تواند به سمت معصیت حرکت نماید. پیمودن مسیر تقرب به درگاه پرورگار متعال نیز بدون ملکۀ عدالت میسّر نمی‌شود.

این مطلب را مکرّراً متذکّر شده‌ایم که انسان باید مراقب باشد گناه نکند، که گناه موجب ذلت دنیا و آخرت است. ولی اگر گناهی مرتکب شد، لازم است فوراً توبه کند و از خدای رحمان و رحیم، عذرخواهی نماید و اجازه ندهد گناه برای او به صورت عادت درآید. از گناه روی گناه بپرهیزد که موجب بدبختی او می‌شود. مواظب باشد در سرازیری گناه واقع نشود، زیرا در این صورت نظیر آدمی که در اتومبیلِ ترمز بریده نشسته است، به درۀ شقاوت سقوط می‌کند. و نهایتاً اگر گناه کرد و -‌العیاذ بالله- گناه او تکرار شد و به صورت عادت درآمد، باید مراقب باشد، آن گناه را توجیه نکند، که توجیه گناه انسان را می‌رساند بدانجا که نفس لوّامه را به نفس محسّنه مبدّل می‌کند. و هر کار بدی را در نظر او، به صورت یک امر نیکو جلوه می‌دهد:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً، الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا؛ بگو: آیا شما را آگاه کنیم که کردار چه کسانى بیش از همه به زیانشان بود؟ آنهایى که کوششان در زندگى دنیا تباه شد و مى‌پنداشتند کارى نیکو مى‌کنند».(22)

وقتی چنین شد، توفیق توبه از انسان سلب می‌گردد. چون کسی گمان می‌برد کار نیک انجام داده است و اعمالش نزد خودش نیکو جلوه می‌کند، نیازی به توبه و انابه در خود احساس نمی‌کند. کسی توبه می‌کند که بفهمد مرتکب گناه شده است. بزرگترین مصیبتی‌ که نصیب انسان توجیه‌گر می‌شود، این است که به‌تصوّر برخورداری از بهترین و روشن‌ترین پروندۀ اعمال، بدون توبه از دنیا می‌رود.

گناه موجب سقوط آدمی است و مانع بزرگی برای سیر انسان در منازل سیر و سلوک محسوب می‌شود. ائمۀ هدی«سلام الله علیهم» نه تنها هیچ مبادرتی به گناه نداشتند، بلکه فکر عصیان نیز به ذهن آن بزرگواران خطور نمی‌کرد و افزون بر این، گناه دیگران وجود نازنین آنان را به لرزه در می‌آرود. آن ذوات مقدّس وقتی مشاهده می‌نمودند کسی گناه می‌کند، متلاطم می‌شدند و با گناهکار برخورد قاطع می‌نمودند. شاهد این مدّعا در روایات فراوانی وجود دارد که در این مجال فرصت بازگویی آن نیست.

سیرۀ علمای ربّانی و اهل سیر و سلوک نیز اهمیّت ویژۀ طالبان معرفت به اجتناب از گناه را حکایت می‌کند و این از استقامت سالکان الی‌الله در برابر عصیان، سرچشمه می‌گیرد.

تقویت ارتباط جوانان با روحانیّت از طریق مسجد و نماز جماعت، موجب رسوخ ملکۀ عدالت در دل آنان می‌شود و به صبر و استقامت آنان در برابر گناه و معصیت، کمک می‌نماید.

منابع:
1 – برگرفته از مباحث اخلاقی آیت الله مظاهری حفظه الله.
2 – المزمل/ 10
3 – مجلسی. محمدباقر.ب حارالانوار. تحقیق: سید إبراهیم میانجی ، محمد الباقر بهبودی. دارالاحیاء التراث. بیروت. چاپ سوم. ۱۴۰۳ ق- ۱۹۸۳ م. ج 39 ص 56.
4 – شریف رضی. نهج البلاغه. تحقیق: صبحی صالح. دارالکتاب. بیروت. خطبه سوم. ص 48.
5 – بحارالأنوار، ج 40، ص 327.
6 – فصلت/ 30.
7 – تفسیر منسوب به امام عسکری علییه السلام. تحقیق: مدرسه الإمام المهدی (ع). ۱۴۰۹ق. ص432
8 – البقره/ 222
9 – الفجر/ 30-27
10 – القمر/ 55-54
11 – البقره/ 155
12 – البقره/ 156.
13 – البقره/ 157
14 – بحارالأنوار، ج 45، ص 116
15 – همان.
16 – الروم/ 47
17 – الانبیاء/ 88
18 – الانفال/ 29.
19 – الطلاق/ 3-2.
20 – النحل/ 100-99.
21 – النساء/ 31.
22 – الکهف/ 104-103

تبیان – علی محمد سرلک

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید