پیشگفتار
از ورای قرون, چون کوهی استوار از صبر, بر اسبی راهوار از عزم میآید… در دستان آسمانیش برای سرکوبی نامردان شمشیر میخروشد, و برای هدایت مردمان قرآن میدرخشد؛ میآید چون شهابی درخشان در تیرهترین شب بشریت, میآید چون قامت بلند راستی در جنگل هراس انگیز ناراستیها… عمامهی محمد (صلی الله علیه و آله) بر سر, پیراهن محمد (صلی الله علیه و آله) در بر, پای افزار محمد(صلی الله علیه و آله) بر پا, قرآن محمد (صلی الله علیه و آله) در سینه, و شمشیر علی در دست؛ با مهر زهرا, و صبر حسن, و شجاعت حسین,و عبادت سجاد, و علم باقر, و صدق صادق, وبردباری کاظم, و رضای رضا و جود جواد, و هدایت هادی, و هیبت عسکری (علیهمالسلام) میآید… .
سراپا نماد نبوت و ولایت است, تمام پیامبران را در خویش دارد؛ چون آدم آدمیتی نو را بنیاد مینهد,چون نوح با کوله بار صدها سال درد و ستمکشی بر پشت, خدا را بر کافران میخواند, چون ابراهیم ندای توحید در میدهد و بتها را سرنگون میکند, چون موسی بر فرعونیان ستمگر میشورد, چون عیسی انسانیت مرده را زنده میسازد, و چونان محمد (صلی الله علیه و آله) صلای فلاح عالمیان برمیدارد… .
آیینهی پرستش حق ازلی است آنگاه که به نماز میایستد, طنین وحی پیامبران در گفتار او چون به موعظه مینشیند؛ فریادش قرون را در مینوردد و شمشیر خشمش فرعونیان را برای ابد در هرم نابودی دفن میکند.
قیامش که همسنگ قیامت است قیامت دنیا را برمیانگیزد, و ظهورش که مظهر دیانت است دین را بر جهان حکمفرما میسازد؛ دستانش که شاخههای پر بار درخت امامت است زمین را به آسمان پیوند میزند, و گفتارش که قرین وحی خداست فرشتگان را به همسایگی انسان میخواند… .
چون برمیخیزد ضلالت به خاک میافتد, و چون سر برمیدارد هدایت قیام میکند؛ قیامش مسلخ تباهیهاست, و نامش مرگ نامردیها؛ آغازش پایان جباران است, و دوامش استمرار صلاح درستکاران, غیبتش شب یلدای مشتاقان ستمدیدهی اوست, و ظهورش صبح راستین محبان به جان رسیدهی او …
خلاصهی زندگی
نامش: پیشوایان معصوم علیهمالسلام, پیروان خویش را از ذکر نام امام قائم (علیهالسلام) نهی کرده و همین قدر فرمودهاند که او همنام پیامبر (صلی الله علیه و آله) و کنیهی او نیز کنیهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) است, و جایز و روا نیست نام اصلی او را آشکارا بر زبان آورند تا هنگامی که ظهور فرماید.
لقبش: مشهورترین القاب آن گرامی «مهدی», «قائم», «حجت» و «بقیهالله» است.
پدرش: پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام).
مادرش: بانوی گرامی «نرجس» نوادهی قیصر روم.
تاریخ تولد: جمعه نیمهی شعبان سال 255 هجری قمری.
محل تولد: شهر سامرا از شهرهای عراق.
اعتقاد به حضرت مهدی موعود در سایر ادیان اعتقاد به امام مهدی موعود (علیهالسلام) که مصلحی الهی و جهانی است در بسیاری از مذاهب و ادیان وجود دارد, و نه تنها شیعه که اهل تسنن و حتی پیروان ادیان دیگر مانند یهود و نصاری و زردشتیان و هندویان به ظهور یک مصلح بزرگ الهی اذعان و اعتراف دارند و آنرا ا نتظار میبرند.
در کتاب «دید» که نزد هندویان از کتب آسمانی است آمده: پس از خرابی دنیا پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام او منصور باشد, و تمام عالم را بگیرد و بدین خود درآورد و همه کس را از مؤمن و کافر بشناسد و هرچه از خدا خواهد برآید.
و در کتاب «جاماسب» شاگرد زردشت ذکر شده: مردی بیرون آید از زمین تازیان از فرزندان هاشم, مردی بزرگ سر و بزرگ تن و بزرگ ساق و بر دین جد خویش بود با سپه بسیار و روی به ایران نهد و آبادان کند و زمین پر داد کند و از داد وی باشد گرگ با میش آب خورد.
در کتاب «زند» که از کتابهای مذهبی زردشتیان است آمده: آنگاه فیرزوی بزرگ از طرف ایزدان میشود, و اهریمنان را منقرض میسازند و تمام اقتدار اهریمنان در زمین است و در آسمان راه ندارند, و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان, عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهند نشست.
و در تورات,در سفر تکوین از دوازده امام که از نسل اسماعیل پیامبر بوجود میآیند سخن گفته شده است:« و در حق اسماعیل ترا شنیدم اینک او را برکت دادهام و او را بارور گردانیده به غایت زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمی خواهم نمود.»
و در مزامیر حضرت داود (علیهالسلام) نوشته است: «… و اما صالحان را خداوند تأیید میکند… صالحان وارث زمین خواهند بود و در آن تا همیشه ساکن خواهند بود.»
و در قرآن کریم نیز ذکر شده است: « ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»
ما در زبور(داود) بدنبال ذکر (یعنی تورات) نوشتیم که بندگان شایستهی ما وارث زمین خواهند شد.
و باز قرآن میفرماید: « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا»
خداوند به کسانی از شمایان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را در زمین خلیفه و جانشین سازد چنانکه گذشتگان راخلافت و جانشینی بخشید و دینی را که خدا بر ایشان پسندیده است برقرار نماید و ترس آنان را به ایمنی تبدیل کند که مرا عبادت میکنند و چیزی را شریک من قرار نمیدهند.
این گونه آیات نمونهای از آن ذکر شد گواه آن است که سرانجام, جهان در دست بندگان شایستهی الهی قرار خواهد گرفت و این میراث به آنان خواهد رسید و به مقام رهبری و پیشوایی جهانیان نائل خواهند آمد. اگر بشر از مسیر صحیح و راه خدا منحرف مانده و تا عمق پرتگاههای انحراف و پستی سقوط و نزول کرده است, در واقع به حد نهایی این قوس نزولی چیزی نمانده است و به زودی وجدان بشریت بیدار میشود و درمییابد که با تکیه بر زور و توانایی خرد و اندیشهی خود و تکنیک و علوم مادی نمیتواند نظم و عدالت و سعادت فراگیر را در جهان مستقر سازد, و راهی جز این ندارد که مناسبات خود را بر اساس ایمان و وحی و پذیرش ولایت الهی استوار سازد و با رهبری مصلحی الهی و جهانی خود را از گرداب خطرها نجات بخشد و راه کمال را بپیماید تا حکومتی جهانی براساس عدالت همراه با امنیت, صفا و صمیمیت برقرار گردد.
میلاد امام
دوازدهمین پیشوای آسمانی اسلام حضرت حجه بن الحسن المهدی (صلوات الله علیه و علی ابائه) در اوان سپیده دم جمعه نیمهی شعبان سال 255 هجری قمری, مطابق 868 میلادی در شهر «سامرا» درخانه امام یازدهم (علیهالسلام) چشم به جهان گشود.
پدر گرامی او پیشوای یازدهم حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام), و مادرش بانوی بزرگوار «نرجس» که «سوسن» و «صیقل» نیز نامیده شده و دختر «یوشعا» پسر قیصر روم,و از نسل «شمعون» یکی از حواریون مسیح (علیهالسلام) است. نرجس چنان بافضیلت بود که «حکیمه» خواهر امام هادی (علیهالسلام) که خود از بزرگان بانوان خاندان امامت است او را سیدهی خود و سیده خانوادهی خود , و خود را خدمتگزار او خطاب کرد.
«حکیمه» هرگاه خدمت امام عسکری (علیهالسلام) میرسید دعا میکرد خداوند به او فرزندی عطا فرماید؛ میگوید: یکروز که مطابق عادت به دیدار امام عسکری (علیهالسلام) رفته بودم همان دعا را تکرار کردم, آن گرامی فرمود: فرزندی که دعا میکنی خدا به من عطا فرماید امشب به دنیا میآید.
«نرجس» پیش آمد تا کفش مرا درآورد, و گفت: بانوی من کفشت را به من بده.
گفتم: تو سرور و بانوی منی, به خدا سوگند نمیگذارم کفش مرا درآوری, و نمیگذارم به من خدمت کنی, من بر روی چشم خویش ترا خدمت میکنم.
امام عسکری (علیهالسلام) سخن مرا شنید و فرمود: عمه خدا به تو پاداش نیکو دهد.
تا غروب نزد او بودم, و کنیز را صدا زدم و گفتم. لباس مرا بیاور تا بروم, امام فرمود: عمه, امشب نزد ما بمان زیرا امشب مولودی که نزد خدای متعال گرامی است به دنیا میآید که خدا بوسیلهی او زمین را پس از مردن زنده میگرداند.
عرض کردم: سرور من از چه کسی متولد میشود؟ من در نرجس اثری از حمل نمیبینم!
فرمود: از نرجس نه غیر او.
من برخاستم و نرجس را دقیقاً جستجو کردم,هیچ اثری از حاملگی در او نبود, به سوی امام بازگشتم و او را از کار خود آگاه ساختم, امام تبسم کرد و فرمود: سپیده دم بر تو آشکار میشود که او فرزندی دارد, زیرا او نیز همچون مادر موسی کلیمالله است که حمل او آشکار نبود, و کسی تا هنگام ولادت نمیدانست, زیرا فرعون در جستجوی موسی(برای آنکه چنان طفلی بوجود نیاید) شکم زنان حامله را میدرید, و این (طفل که امشب متولد میشود) مانند موسی (علیهالسلام) است (طومار حکومت فرعونان را درهم خواهد پیچید) و در جستجوی اویند.
«حیکمه» میگوید: من تا سپیده دم مراقب نرجس بودم, و او با آرامش نزد من خوابیده بود, و هیچ حرکتی هم نمیکرد, تا در شب و به هنگام طلوع فجر هراسان از جای جست, من او را در آغوش گرفتم ونام خدا را بر او خواندم.
امام (علیهالسلام) ـ از اطاق دیگر ـ صدا زد: «انا انزلنا» را بر او بخوان! و من خواندم و از نرجس حالش را جویا شدم, گفت: آنچه مولای من به تو خبر داد آشکار شده است.
من همچنانکه امام فرمان داده بود به خواندن «انا انزلنا» ادامه دادم, در این هنگام جنین از درون شکم با من همصدا شد و همچنانکه من انا انزلنا میخواندم او نیز میخواند, و بر من سلام کرد. سخت هراسان شدم, امام (علیهالسلام) صدازد: از امر خدای متعال تعجب مکن, خدای متعال ما ـ ائمه ـ را در کوچکی به حکمت گویا میسازد و در بزرگی حجت در زمین قرار میدهد.
هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که نرجس از نزد من ناپدید شد چنانکه گویی پردهیی میان من و او آویختهاند که او را نمیدیدم؛ فریاد کشیدم و به سوی امام دویدم, امام فرمود: عمه بازگرد, او را درجای خویش خواهی یافت.
بازگشتم, و طولی نکشید که حجاب میان من و او برطرف شد و نرجس را دیدم که چنان در نور غرق است که چشمم را از دیدنش میپوشاند, و پسری را که متولد شده بود دیدم که در سجده است و به زانو افتاده و انگشتان سبابه بلند کرده و میگوید:« اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان جدی محمداً رسول الله صلی الله علیه و آله و ان ابی امیرالمؤمنین» و آنگاه بر امامت یکایک تا خودش گواهی داد, و گفت: بارخدایا! میعاد مرا عملی ساز, و کارم را به سرانجام برسان, و گامم را استوار بدار, و زمین را بوسیلهی من از عدل و داد پر کن…»
نام، کنیه و القاب
نام و کنیه امام عصر(علیه السّلام) همان نام و کنیه پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. در برخی روایات آمده است:
تا زمانی که خداوند، زمین را به ظهور او و استقرار دولتش زینت نبخشیده است، بر کسی روا نیست که نام و کنیه آن حضرت را بر زبان جاری سازد.[1]
بر همین اساس، عدهای از فقیهان، قائل به حرمت نام بردن از آن حضرت به نام واقعیاش شده و عدهای دیگر نیز این امر را مکروه دانستهاند. بیشتر فقیهان، نهی از نام بردن حضرت را خاص زمان غیبت صغرا و شرایطی شمردهاند که بیم خطر جانی برای آن حضرت وجود داشت.[2]
به دلیل وجود روایات یادشده، شیعیان، آن حضرت را با القاب مختلفی چون: حجّت، قائم، مهدی، خلف صالح، صاحب، صاحب الزّمان، صاحبالدار مینامیدند و در دوران غیبت کوتاه آن امام، ارادتمندان و دوستداران حضرتش با تعبیرهایی چون «ناحیه مقدسه» از ایشان یاد میکردند.[3]
پنهان بودن میلاد امام
تاریخ دوران بنی امیه و بنی عباس, به ویژه از زمان امام ششم حضرت صادق (علیه السلام)به بعد، گواه آنست که خلفاء نسبت به امامان معصوم بسیار حساس شده بودند,و این بدان جهت بود که آن گرامیان بسیار مورد توجه جامعه بودند, و هر چه زمان پیش میرفت نفوذ آنان بیشتر و علاقهی مردم به آن بزرگواران افزونتر میشد, تا آنجا که خلفاء عباسی حکومت را در معرض خطر میدیدند, به ویژه شهرت داشت مهدی موعود (علیهالسلام) از نسل پیامبر و از دودمان امامان معصوم و حضرت عسکری بوجود خواهد آمد و دنیا را از عدل و داد پر میسازد؛ از این رو امام عسکری (علیهالسلام) سخت مورد مراقبت بود و همانند پدر و جد و جد اعلای خویش در مرکز حکومت عباسی «سامرا» زیر نظر قرار داشت, و از سوی عباسیان کوشش میشد تا از به وجود آمدن و پرورش کودک موعود جلوگیری شود, ولی مشیت الهی بر حتمیت این تولد قرار گرفته بود و تلاش آن بیثمر ماند, و خدای متعال ولادت او را همانند موسی مخفی قرار داد؛ در عین حال اصحاب خاص امام عسکری (علیهالسلام) بارها امام موعود را در زمان حیات پدرش دیدند, و به هنگام درگذشت حضرت عسکری (علیهالسلام) نیز امام عصر (عج) ظاهر شد و بر جنازهی پدر نماز گزارد و مردم او را مشاهده کردند و پس از آن غایب گردید.
از هنگام تولد امام قائم (علیهالسلام) تا شهادت پدرش حضرت عسکری (علیهالسلام) بسیاری از بستگان و یاران ویژهی امام یازدهم موفق به دیدار او شدند یا از وجود او در خانهی امام آگاه گشتند؛ اصولاً روش امام عسکری (علیهالسلام) چنین بود که در عین پنهان داشتن فرزند ارجمند خویش, در فرصتهای مناسب یاران مورد اطمینان را از وجود او آگاه میفرمود تا آنان به شیعیان برسانند و پس از او در گمراهی نمانند؛ برای نمونه به چند مورد اشاره میکنیم:
1ـ «احمد بن اسحاق» که از بزرگان شیعه و پیروان ویژه امام عسکری (علیهالسلام) است میگوید: « خدمت امام عسکری (علیهالسلام) شرفیاب شدم, و میخواستم در مورد جانشین پس از او پرسش کنم, و آن گرامی بدون آنکه سؤال کنم فرمود: ای احمد, همانا خدای متعال از آن هنگام که آدم را آفرید زمین را از حجت خدا خالی نگذاشته و نیز تا قیامت خالی نخواهد گذاشت, به جهت حجت خدا از اهل زمین رفع بلا میشود و باران میبارد وبرکات زمین خارج میگردد.
عرض کردم: ای پسر رسول خدا, امام و جانشین پس از شما کیست؟
آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت درحالیکه پسری سهساله که رویی همانند ماه تمام داشت بر دوش خویش حمل میکرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق,اگر نزد خدای متعال و حجتهای او گرامی نبودی این پسرم را به تو نشان نمیدادم, همانا او همنام رسول خدا و هم کنیهی اوست, او کسی است که زمین را از عدل و داد پر میسازد و همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد. ای احمد بن اسحاق مثل او در این امت مثل «خضر» (علیهالسلام) و «ذوالقرنین» است, سوگند به خدا غایب می شود بطوریکه در زمان غیبت او از هلاکت نجات نمییابد مگر کسی که خداوند او را بر اعتراف به امامت وی ثابت قدم بدارد و موفق سازد که برای تعجیل فرج او دعا کند.
عرض کردم: سرور من, آیا نشانهای دارد که دل من به آن اطمینان (بیشتری) پیدا کند؟
( در این هنگام) آن پسر به عربی فصیح گفت:« منم بقیه الله در زمین,همانکه از دشمنان خدا انتقام میگیرد, ای احمد بن اسحاق پس از مشاهدهی عینی دنبال اثر نگرد…»
مرحوم صدوق میفرماید این روایت را به خط «علی بن عبدالله وراق» یافتم و از او پرسیدم آنرا برای من از «سعد بن عبدالله» و او از «احمد بن اسحاق» نقل کرد.
2ـ «احمد بن حسن بن اسحاق قمی» میگوید: هنگامی که خلف صالح ـ حضرت مهدی علیهالسلام ـ متولد شد نامهای از مولای ما ابو محمد حسن عسکری (علیهالسلام) برای جدم «احمد بن اسحق» آمد که در آن امام به خط خودش ـ همان خطی که فرمانها و نامههای امام با آن صادر میشد ـ نوشته بود: برای ما فرزندی متولد شد, لازم است خبر تولد او را پنهان بداری و به هیچ کس از مردم بازگو نکنی, ما کسی را بر این تولد آگاه نمیکنیم جز خویشاوند نزدیک را به جهت خویشاوندی, و دوست را به جهت ولایتش,دوست داشتیم خبر این تولد را به تو اعلام کنیم تا خداوند به جهت آن ترا مسرور سازد, همچنانکه ما را مسرور ساخت. والسلام.
3ـ بانوی گرامی و پرهیزکار «حکیمه» عمهی امام, « نسیم» خادم امام عسکری (علیه السلام) «ابوجعفر محمد بن عثمان عمری», « حسن بن الحسن العلوی», « عمرو الاهوازی»,«ابو نصر خادم», « کامل بن ابراهیم», « علی بن عاصم کوفی», « عبدالله بن عباس علوی», «اسماعیل بن علی», «یعقوب بن یوسف ضراب» و «اسماعیل بن موسی بن جعفر»، « علی بن مطهر»,«ابراهیم بن ادریس», « طریف خادم» و «ابوسهل نوبختی» از جمله کسانی هستند که از تولد امام موعود (علیهالسلام) اطلاع یافته و از آن خبر دادهاند.
4ـ «جعفر بن محمد بن مالک» از جماعتی از شیعه نقل میکند که امام عسکری (علیه السلام) به آنان فرمود: آمدهاید از حجت بعد از من سؤال کنید؟
عرض کردند: آری.
ناگاه پسری چون پارهی ماه که از هرکس به آن حضرت شبیهتر بود نمایان شد؛ امام فرمود: این امام و جانشین من بر شماست, فرمانش را اطاعت کنید و پراکنده نگردید که هلاک میشوید, آگاه باشید که شما پس از این او را نمیبینید تا عمر او کامل شود, از «عثمان بن سعید» (اولین نایب خاص از نواب اربعهی امام زمان (علیهالسلام) ) آنچه را میگوید بپذیرید و فرمان او را اطاعت کنید که او جانشین امام شماست و کار بدست اوست.
5ـ «عیسی بن محمد جوهری» میگوید: من و گروهی جهت تهنیت تولد حضرت مهدی (علیهالسلام) خدمت امام عسکری (علیهالسلام) رفتیم, و برادران ما خبر داده بودند که حضرت مهدی شب جمعه در ماه شعبان هنگام طلوع فجر بدنیا آمده است. وقتی بر امام عسکری وارد شدیم پیش از عرض سلام به او تهنیت عرض کردیم… قبل از آنکه سؤالی کنیم فرمود: در میان شما کسی است که این سؤال را در دل دارد که فرزندم مهدی کجاست؛ من او را نزد خدا بودیعه گذاشتم چنانکه مادر موسی آنگاه که موسی را در صندوق نهاد و به دریا افکند, او را نزد خدا بودیعه گذارد تا سرانجام خدا او را به او برگرداند.
امام قائم (علیهالسلام) هیچ رژیمی و حکومتی را حتی از روی تقیه هم به رسمیت نشناخته و نمیشناسد و مأمور به تقیه از حاکمی و سلطانی نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگری در نیامده و در نخواهد آمد؛ وقتی ظهور قرماید بیعتی با کسی ندارد« یقوم القائم و لیس لاحد فی عنقه عهد و لا عقد ولا بیعه» چرا که باید مطابق واقع عمل کند و دین خدا را بطور کامل و بیهیچ پرده پوشی و بیم و ملاحظهای اجرا و در جامعه مستقر سازد, بنابراین جای عهد و میثاق با کسی و مماشات و مراعات نسبت به کسی باقی نمیماند.
پی نوشت :
[1]- إعلام الوری و بأعلام الهدی، ج 2، ص 213[2]- ر.ک: سید محسن امین، سیرهمعصومان، ترجمه: علی حجتی کرمانی، ج 6 ، صص 263 ـ 261.
[3]- ر.ک: إعلام الوری بأعلام الهدی، ج 2، ص 213.
ادامه دارد ……