نویسندگان:سید محمد صادق حسینی سرشت(1)
امیر اشرافی(2)
درآمدی برشناخت مفاهیم اخلاقی از دیدگاه قرآن و سنت
چکیده
تقوا،ورع و پرهیزاز حرام های خدا و اجتناب از ارتکاب معاصی است. در آیات قرآن تقوا به معنای محافظت خود از چیزهای است که باعث ضررو زیان است. تقوا در پی عمل به دستورات خدا و عبادت(بندگی) او ایجاد می شود، و امری مشکک (ذومراتب) است. تقوا؛ سرآمد فضائل اخلاقی، وصیت خداواهل بیت (ع) بالاترین کرامت، بهترین پوشش، محکم ترین عزت ،والاترین فضیلت و بهترین توشه برای آخرت است. در آیات قرآن متعلق تقوا، خداوند،آتش جهنم و بیت المال مسلمین است . مخاطب تقوا گاه عام و گاه خاص است . تقوا در زبان قرآن وسنت با مفاهیم: ایمان، سکته، اطاعت و ورع مرادف است.برخی از مفاهیم مقابل تقوا درزبان قرآن و سنت عبارتند از :فجور،غوایت و طغیان. ثمره این جستار، مفهوم شناسی علمی و روشمند تقوا است.
مقدمه
شناخت مفاهیم اخلاقی قرآن باید مبتنی بر مقدمات علمی باشد، زیرا، متن پژوهی براساس شناخت مفاهیم صورت می گیرد. اگر واژگان و مفاهیم کلیدی یک متن به درستی معنا نگردد، دستیابی به مفهوم و پیام متن میسر نخواهد شد. از دیگر سو قرآن کریم و روایت ائمه ی طاهرین (ع) به زبان عربی است ، اولین گام برای پژوهش های قرآنی و روایی، ارتباطی بس تنگاتنگ با تفسیر قرآن ، فقه الحدیث واستنباط مفاهیم ژرف و بالا بلند دینی دارد، واز آنجا که در قرآن و روایی در این باره راهگشاست. نگارنده سعی دارد در نوشتار حاضر، گامی هر چند کوچک ولی نو درحد توان خود بردارد، وبه سؤالات زیر پاسخ دهد:
1-مفهوم تقوا از دیدگاه قرآن و سنت چیست؟
2-مفاهیم مرتبط با تقوا- مرادف و مقابل- از دیدگاه قرآن وسنت کدامند؟
تقوا
معنای لغوی تقوا(3)
«تقوا» از ریشه «وق ی» است و «به اصطلاح علمای علم صرف، لفیف مفروق است. تقوا به معنای ورع و پرهیز از حرام های خدا و اجتناب از ارتکاب معاصی است که آدمی را به عذاب خدا می کشاند»(4).
خلیل بن احمد فراهیدی،لغت شناس بزرگ، تقوا را در اصل از «وقوی» دانسته است که «واو»آن به «تاء»بدل گشته است. (5) تقوا به معنای حفظ و نگاهداشتن از ضرر،پوشاندن از خطر و آسیب معنا شده است.(6)همچنین به معنای «ترسیدن از عقاب و دوری گزیدن از امر ناخوشایندو ناپسند نیز در کلام عرب به کار گرفته شده است. ودر قالب مصدری«وقیا»و «وقیا» به معنای اصلاح استعمال شده است » . (7) «متقی» اسم فاعل از ریشه «وقی» در باب افتعال است که «واو» به «تاء» قلب گشته است . «متقین» (8) از این ریشه جمع سالم از اسم فاعل«متقی»است و «ین » درآن علامت جمع مذکر است. از دیدگاه راغب اصفهانی(م 502هــ .ق) در آیات زیر تقوا و وقایه به معنای نگاهداری از چیزی است که ضررو زیان دهنده می باشد.
( فوقاهم الله شرذلک الیوم و لفاهم نضره و سروراً) (9)
(وما لهم من الله من واق )(10).
(مالک من الله من ولی ولا واق)(11).
( یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا)(12).
وی در بیان معنای تحقیقی تقوا آن را پناه دادن، حمایت و حصار کردن نفس از آن چه می ترسد دانسته است . در اصطلاح متشرعان، تقوا باز داشتن نفس از آنچه موجب گناهاست ،می باشد . این جزبا ترک مناهی و حتی برخی از اعمال مباح صورت نمی پذیرد.(13) در کلام امیرمؤمنان حضرت علی(ع) نیز «وقایه» به معنای محفوظ داشتن و حفظ کردن آمده است :
«اذا هبت امرا فقع فیه فان شده توقیه اعظم مما تخاف منه » (14) «توقوا البرد فی اوله» (15)که در اینجا «توقی» همان حذر کردن است . (16) در این کلام نیز«تقوا» به معنای پرهیزکردن به کار رفته است : «اتقوا ظنون المؤمنین فان الله تعالی جعل الحق علی السنتهم(17)
در قرآن کریم نیز این ماده گاه به معنای دفع کردن بلا و شر به کار رفته است :
(افمن یتقی بوجهه سوء العذاب یوم القیامه و قیل للظالمین ذوقوا ما کنتم تکسبون)(18) گاه نیز در آیات قرآن کریم به معنای حمایت کردن ترجمه شده است ؛ نظیر آیه :
( فوقاه الله سیئات ما مکروا و حاق بال فرعون سوء العذاب)(19).و(اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین کانوا من قبلهم کانوا هم اشد منهم قوه و آثارا فی الارض فاخذهم الله بذنوبهم و ما کان لهم من الله من واق)(20) گاه نیز به معنای اصطلاحی «تقیه »( 21) به کار رفته است: «(لا یتخذ المومنون الکافرین اولیاء من دون المومنین ومن یفعل ذلک فلیس من الله فی شیء الا ان تتقوا منهم تقاه و یحذرکم الله نفسه و الی الله المصیر)(22).
در روایت های حضرات معصومین(ع) نیز این ماده به معنای نگاهدارنده به کار رفته است : «… واملا قلوبنا من کنوز التوکل و التقوی الواقیه من البلوی برحمتک یا ارحم الراحمین».(23).دربسیاری از روایات نیز
به معنای لگام،ریسمان محکم و نفوذ ناپذیر به کار رفته است ؛ سپهسالارسخن مولای متقیان حضرت علی(ع) در عبارتی چنین فرموده اند:
«رحم الله امرا … رم نفسه من التقوی بزمام ..»(24) اوصیکم عبادلله بتقوی الله فانها الزمام و القوام فتمسکوا بوثائقها ، و اعتصموا بحقائقها و تول بکم الی اکنان الدعه و اوطان السعه ومعاقل الحرز و منازل العز فی یوم تشخص فیه الابصر تظلم له الاقطار و تعطل فیه صروم العشار…»(25)
«فاعتصموا بتقوی الله فان لها حبلاً وثیقاً عروته و معقلاً منیعاً ذروته …(26)
گاه نیز در روایات اسلامی وارده از ائمه معصومین(ع) به معنای ترس آمده است: ایها الناس اتقوا الله فما خلق امرو عبثا فیلهو و لا ترک سدی فیلغو….»(27).
کوتاه سخن این که تقوا به معنای نگاهداری و حفظ شی و جلوگیری از ضررو آسیب و زیان به آن است و به معنای پروا، پرهیز، ترس، حمایت، محافظت، افسار و زمام به کاررفته است.
معنای اصطلاحی تقوا
پس از بیان معنای لغوی تقوا،روشن ساختن معنای این واژه در فرهنگ قرآن و سنت و کلام متشرعین، ضرورتی دو چندان می نماید.سپهسالار سخن،حضرت علی(ع) تقوا را عمل با اعضا و جوارح دانسته اند:
«الاسلام علانیه؛ باللسان و الایمان سر بالقلب و التقوی عمل بالجوارح کیف تکون مسلما و لا یسلم الناس منک و کیف تکون مومنا و لا تامنک الناس و کیف تکون تقیا و الناس یتقون من شرک و اذاک »(28).
ابوهلال عسکری(م 359هـــ . ق )(29) لغت شناس سترگ ، هنگام سخن درباره تفاوت میان «تقوا» و «تقی» چنین اظهار نظر کرده است :
«تقوا خصلتی از اطاعت و بندگی است که به سبب آن آدمی از عقاب ایمن و مصون می ماندو «تقی » صفتی است که تنها شایسته کسانی است که ثواب کارند. » (30).
ابن فهد حلی(م 841هــ . ق) چنین آورده است.
«بدان که تقوا بر دو قسم است .یک قسم آن جنبه اکتسابی و قسم دیگر جنبه پروایی دارد. باید اطاعت و بندگی خدا را کسب کرد واز نواهی دوری گزید. جنبه پروایی برای بنده بسیار سازنده تر و مفیدتر و مهم تر از جنبه اکتسابی است؛ چه، با دوری گزیدن از محارم، اطاعت و بندگی نیز ثمربخش است و آن را رشد می دهد، اگر چه اندک باشد؛ ولی جنبه ی اکتسابی بدون جنبه ی پروایی سودی نمی دهد.» (31) .
درواقع همه این موارد به جنبه ی پروایی بازگشت دارد.
علامه مجلسی( م 1111هــ. ق )، صاحب دائره المعارف بزرگ شیعه- بحارالانوار الجامعه لدرراخبارالائمه (ع) در ذیل آیات و روایت مربوط به تقوا چنین آمده است:
«تقوا از وقایه گرفته شده و در لغت، به معنای نهایت خویشتن داری ودرعرف، بازداشتن نفس از آن چیزی است که در آخرت برای انسان زیان دارد و محصور کردن آن به چیزهایی است که برای او مفید است . تقوا دارای سه مرتبه است ، اول : نگه داشتن نفس از عذاب جاویدان توسط تصحیح عقاید دینی است . دوم : پرهیز از ترک یا انجام هر چیزی که گناه محسوب می شود که متعارف متشرعان است . سوم :
بازداری نفس ازهر آن چیزی است که قلب را از یاد حق باز می دارد و این درجه ی خواص بلکه فراتر ازآن ، مرتبه خاص الخواص است .»(32)
ایشان در عبارتی دیگر به تعریف علم تقوا پرداخته است :
«علم تقوا، همان علم به اوامر و نواهی و تکالیفی است که انسان مؤمن بدان وسیله، از عذاب خدامصون می ماند.»(33).
علامه طباطبایی ، بزرگ مفسر تشیع و بلکه جهان اسلام در قرن معاصر، معتقد است :
«تقوا یا خود فعل است ویا صفتی است که از فعل حاصل می شود .» (34)«تقوی وصف جمیلی است که هر انسانی از این که آن را از خود نفی کند کراهت دارد وبر هرکس گران است که به نداشتن آن اعتراف بورزد و چون باید با تقوا باشی، پس همان تقوایت باید تورا از سوء قصد و متعرض شدنت به من باز دارد.(35) و «متقی کسی است که یک بار از خود تقوا نشان دهد، همچنان که کسی را که یک نوبت زده باشد؛ می گویند«ضارب » وچون شرط صادق بودن وصف ، این نیست که همه انواع تقوا را انجام داده باشد، بلکه همین که ماهیت تقوا را انجام داده باشد، وصف متقی براو صادق خواهد بود، ولذا گفته اند که لفظ امر، دلالت بر وجوب بیش از یک بار مأمور به ندارد. بنابراین ظاهر آیه (36) اقتضاء دارد که [جناب عیون] نصیب هرکسی که یک گناه پرهیز کرده باشد، بشود .چیزی که هست امت اسلام همه متفقند بر این که در خصوص گناه کفر استمرار وصف،بهشتی بودن است… واگر بگویی در اوصافی که شمردی قرینه و شاهدی هست که آن اوصاف را به مرتکب در یک بار ودوبار صادق نمی داند، از قبیل آیات شفاعت و توبه و امثال آن، در جواب می گوییم در وصف متقین هم قرینه داریم که مراد از آن ، کسانی هستند که همیشه تقوی داشته باشند نه آنانی که هم گناهان را مرتکب شده، هم واجبات را ترک می کنند ودر همه عمر از یک گناه پرهیز می نمایند وآن قرینه عبارتست از آیاتی که وعده آتش بر مرتکب گناهان می دهد،مانند آیات زنا و قتل نفس بدون حق و ربا و خوردن مال یتیم و نظایر آن.»(37).
ایشان در تفسیرآیه (ذلک ومن یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب)(38) چنین قلم فرسایی نموده اند:
«اضافه تقوا به قلوب اشاره است به این که حقیقت تقوا و احتراز و اجتناب از عضب خدای تعالی و تورع از محارم او ، امری است معنوی که قائم است به دلها ومنظور از قلب، دل و نفوس است . پس تقوا قائم به اعمال، که عبارت است از حرکات وسکنات بدنی- نیست ، چون حرکات و سکنات دراطاعت و معصیت مشترک است ؛ مثلا دست زدن ولمس کردن بدن جنس مخالف در نکاح و زنا و همچنین بی جان کردن در جنایت ودر قصاص و نیز نماز برای خداو برای ریا و امثال اینها از نظر اسکلت ظاهری یکی است ، پس اگر یکی حلال و دیگری حرام، یکی زشت و دیگری معروف است ، به خاطر همان امر معنوی درونی و تقوای قلبی است، نه خود عمل و نه عناوینی که از افعال انتزاع می شود، مانند احسان واطاعت وامثال آن».(39).
از این کلام علامه، می توان دریافت که تقوا امری قلبی است روایت زیر مؤید آن است:«درتفسیر عیاشی از نشیط بن ناصح بجلی روایت کرده که گفت:
خدمت حضرت صادق(ع) عرض کردم: آیا برادران یوسف (ع) پیامبر بودند؟ فرمودند: پیامبرکه نبودند هیچ، حتی از نیکان هم نبودند.از مردم باتقوا هم نبودند، چگونه با تقوا بوده اند و حال آن که به پدر خود گفتند:( انک لفی ضلالک القدیم)(40)».(41)
امام خمینی(قدس سره)، در این باره چنین نگاشته اند:
«بدان که «تقوی» از «وقایه» به معنی «نگاهداری» است و در عرف ولسان اخبار،عبارت است از حفظ نفس از مخالفت اوامر ونواهی حق و متابعت رضای او و کثیراً استعمال شود ودرحفظ بلیغ و نگاهداری کامل نفس از وقوع در محظورات به ترک مشتبهات:«ومن اخذ بالشبهات ارتکب المحرمات و هلک من حیث لایعلم»(42) «فمن رعی حول الحمی یوشک ان یقع فیه»(43)»(44).
ایشان در جایی دیگرچنین نگاشته اند:
«بدان ای عزیز که چنانچه از برای این بدن صحت و مرضی است وعلاج و معالجی،برای نفس انسانی و روح آدمیزاد نیز صحت و مرض و سقم و سلامتی و علاج و معالجی است. صحت و سلامت آن عبارت است از اعتدال در طریق انسانیت؛و مرض وسقم آن اعوجاج از طریق و انحراف از جاده انسانیت است . واهمیت امراض نفسانیه هزاران
درجه بیشترازامراض جسمانیه است، زیرا که غایت این امراض منتهی می نماید انسان را به حلول موت و همین که مرگ آمد و توجه نفس از بدن سلب شد، تمام امراض جسمانیه وخلل های مادیه از او مرتفع می شود. وهیچیک ازآلام و اسقام بدنیه برای او باقی نماند ولیکن اگر خدای نخواسته دارای امراض روحیه و اسقام نفسیه باشد، اول سلب توجه نفس از بدن و حصول توجه به ملکوت خویش، اول پیدایش امراض و اسقام آن است. » (45) «تقوا نفوس را صاف و پاک کند از کدورات و آلایش،والبته اگر صفحه نفوس از حجب معاصی و کدورات آنها صافی باشد، اعمال حسنه در آن مؤثرتر و اصابه به غرض بهترنماید، وسر بزرگ عبادات، که ارتیاض طبیعت و قهر ملکوت برملک و نفوذ اراده ی فاعله نفس است ، بهتر انجام گیرد. پس، خشیت از حق را که مؤثر تام در تقوای نفوس است، یکی از عوامل بزرگ اصلاح نفوس و دخیل در اصابه اعمال و حسن و کمال آنها باید شمرد؛ زیرا که تقوا علاوه بر آن که خود یکی از مصلحات نفس است، مؤثر درتأثیر اعمال قلبیه وقالیبه ی انسان و موجب قبولی آنها نیز هست ، چنانچه خدای تعالی می فرماید:( انما یتقبل الله من المتقین)(46)(47).ایشان از این مرحله به تقوای عام نام می برند و براین عقیده اند که تقوا امری ذومراتب و مشکک است .
جان کلام این که تقوا، صفت یا فعلی درونی است که انسان را از ارتکاب معاصی باز می دارد وبه انجام واجبات ترغیب می نماید.
جایگاه تقوا
طبق متون اسلامی جایگاه تقوا،قلب آدمی است. روایت زیر بیانگر این مطلب است:
روایت اول:
قال ابو عبدالله (ع) یا علی بن عبدالعزیزلا یغرنک بکاؤهم فان التقوی فی القلب»(48).
روایت دوم:
عن انس قال: کان رسول الله:(ص) یقول: «الاسلام علانیه و الایمان فی القلب» قال: ثم یشیر بیده الی صدره ثلاث مرات، قال : ثم یقول هیهنا، التقوی هیهنا»(49).
نکته ی دیگر که در قرآن و روایات بدان تصریح شده است این است که تقوا از مقوله ی الهام است و الهام بارقه ای ربانی از جانب باری تعالی است که به قلب وارد می آید. خداوند درباره ی نفس انسان چنین فرموده است : ( فالهمها فجورها و تقواها )(50).
بر همین پایه است که امام سجاد(ع) در صحیفه ی سجادیه، زبورآل محمد(ص) از خداوند چنین درخواست نموده اند:
«…اللهم و انطقنی بالهدی، و الهمنی التقوی ، و وفقنی للتی هی ازکی و استعملنی بما هو ارضی.»(51).
پی نوشت ها :
1. دانش آموخته ی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث.
2. دانش آموخته ی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث.
3.piety،reverent،Vertue.
4.طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران ، ترجمه : سید محمد باقر موسوی همدانی، ج14،ص25.
5. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج5، صص 239-238.
6. ابن منظور، محمد بن مکرم ، لسان العرب، ج15،ص402.
7. انیس،الدکتور ابراهیم و المساعدون، المعجم الوسیط،ج2، ص1052.
8.pious،Virtuous.
9. «پس خدا[هم]آنان را از آسیب آن روز نگاه داشت….» [الانسان/11]
10.«… وبرای ایشان دربرابر خدا هیچ نگاهدارنده ای نیست .»[الرعد/34].
11. «…در برابر خدا هیچ دوست و حمایتگری نخواهی داشت.»[الرعد/37].
12. «… خودتان و کسانتان را از آتشی…حفظ کنید…» [التحریم/6]
13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد،المفردات فی غریب القرآن، صص 531-530.
14. «چون از کاری ترسیدی، آن را انجام ده، چون شدت خوف آن بزرگ تر از خود آن است . » [سید رضی، ابوالحسن بن محمد، نهج البلاغه، حکمت175].
15. «از آغاز سرما برحذر باشید. [همان، حکمت128].
16. قرشی، سید علی اکبر، مفردات نهج البلاغه، ج2،صص 559-558.
17. «از گمان مؤمنان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان قرار داده است.»[سید رضی، ابوالحسن حسین بن محمد، نهج البلاغه، ترجمه: دکتر علی شیروانی، حکمت309].
18.[الزمر/24].
19. «پس خداوند اورا از عواقب سوءآنچه مکر می کردند حمایت فرمود و فرعونیان را عذاب سخت فروگرفت.»[غافر/45].
20. «آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آن ها [ زیسته ]اند چگونه بوده است؟ آن ها از ایشان نیرومند تر[بوده ]وآثار [پایدارتری]درروی زمین [ از خود باقی گذاشتند]، با این همه، خدا آنان را به کیفر گناهانشان گرفتار کردو دربرابر خدا حمایتگری نداشتند. » [غافر/21]
21. به معنای مخفی نگاه داشتن عقیده و ایمان به منظور حفظ جان در برابر دشمنان دین است.
22. «مومنان نباید کافران را – به جان مومنان- به دوستی بگیرند؛ وهرکه چنین کند، در هیچ چیز[او را ]از [دوستی ]خدا[بهره ای ]نیست ، مگر این که ازآنان به نوعی تقیه کنید .خداوند، شما را از [عقوبت] خود می ترساند، وبازگشت [همه]به سوی خداست.»[آل عمران/28].
23. «…قلب های ما را از گنج های توکل سرشار گردان و تقوا که از بلاها ما را حفظ گرداند، به رحمت بی منتهایت ای بخشنده ترین بخشندگان.» [ابن طاووس ، علی بن موسی بن جعفر، الامان،ص142].
24. «خداوند رحمت کناد آن که رابا لگام تقوا، نفس خویش را مهار کند..» [ الحرانی،ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، ص208].
25. «بندگان خدا، شما را به تقوای الهی سفارش می کنم، که تقوا مهاری است [که شما را به راه سعادت در می آورد]، و[درراه بندگی]استوارتان می دارد. پس به رشته های استوار آن دست یازید و به حقیقت های آن چنگ زنید، تا شما را به مکان های راحت و اقامت گاه های فراخ و گسترده ؛ و پناهگاه های محفوظ ، و منزلگاه های عزت برساند، «در آن روز که چشم ها خیره ماند.» وهمه جارا تاریکی فرا گیرد، ورمه های شتران آبستن بی صاحب بمانند. …» [ سیدرضی، ابوالحسن حسین بن محمد، نهج البلاغه، ترجمه دکتر علی شیروان، خطبه ی 195].
26. «پس [ای مردم !] به ریسمان تقوا چنگ زنید که این ریسمان دستگیره اش محکم است، واین پناهگاه دیوارهایش بلند و نفوذ ناپذیر است. » [ سید رضی، ابوالحسن حسین بن محمد، نهج البلاغه، ترجمه دکتر علی شیروانی خطبه ی 190].
27. «ای مردم از خدای بترسیدکه هیچ کس بیهوده آفریده نشده است تابه بازی سرگرم گرددو سرخود رها نگردیده است تابیجا وخود سرانه کار کند.» [همان، حکمت370].
28. «اسلام با زبان، آشکار و هویدا می گردد و ایمان، رازی در قلب و تقوا، در عمل با اعضا و جوارحد است. آدمی چگونه می تواند مسلمان باشد ولی مردم از او در آسایش نباشند ومومن باشدومردم از او ایمن نباشند وبا تقوا باشد ومردم از شر و آزار او خود رانگاه دارند.»[دیلمی، ابی محمد حسن بن محمد؛ارشاد القلوب،ج1،ص70].
29. «احتمال قوی در این سال است ولی در حقیقت تراجم نگاران سال مشخصی را ذکر نکرده اند.»
30. عسکری، ابوهلال ، الفروق اللغویه، ص 137.
31.حلی، ابن فهد، عده الداعی و نجاح الساعی، ج1،ص312.
32.مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی ، بحارالانوار الجامعه لدرراخبار الائمه، ج67، ص136،و نیز ر. ک : ج74،ص293.
33. همان، ج2،ص32.
34. طباطبایی ، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ج1،ص443.
35. همان، ج14،ص53.
36. [الحجر/39].
37.طباطبایی، سیدمحمد حسین، پیشین،ج12،صص254-253.
38.الحج/32:ترجمه:«در این است ( مناسک حج)!وهر کس شعائرالهی را بزرگ دارد،این کار نشانه ی تقوای دل هاست».
39. طباطبایی، سید محم حسین، پیشین، ج14،ص528.
40. یوسف/95. ترجمه:«تودرهمان گمراهی سابقت هستی.»
41. طباطبائی، سید محمد حسین،المیزان فی تفسیرالقرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج11،ص344.
42. «وکسی که برشبهه ها کار کند در حرام ها افتد وازراهی که نمی داند هلاک شود.» [ر ک : کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی،ج1،صص68-66،حدیث10].درکافی به جای «وقع فی»«ارتکب المحرمات» است .
43. «کسی که اطراف قرقگاه چرا کند، زود است که در آن وارد شود. [ر. ک :حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج18،ص122،کتاب القضاءابواب صفات قاضی،باب12، حدیث39،در وسایل الشیعه «او شک » به جای «یوشک » است.
44. موسوی خمینی، سید روح الله ، شرح چهل حدیث(اربعین حدیث) ص206.
45.همان،ص207.
46. «… خداوند از پرهیزگاران قبول می کند و بس.»المائده /27.
47.موسوی خمینی ،سید روح الله ،پیشین ،ص325.106.
48.«پدرم که رحمت و درود خدا بر او باد ازسعد بن عبدالله بن علی بن عبدالعزیز و ایشان از امام صادق(ع) نقل کردند که ایشان فرمودند: ای علی بن عبدالعزیز، گریه ایشان، تورا فریب ندهد، چه چایگاه تقوا در قلب است . » [ صدوق،ابوجعفرمحمد بن علی بن الحسین، صفات الشیعه، ص 27].
49. «انس می گوید: پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: اسلام آشکاراست و ایمان در قلب است. انس گفت: پیغمبر(ص) با دستش به سینه اش سه بار اشاره کرده، سپس فرمودند: تقوا اینجاست، تقوی اینجاست.» [ابن حنبل، احمد ، مسند الامام احمد بن حنبل ، ج3، ص 134].
50. «سپس پلید کاری و پرهیزگاری اش را به آن الهام کرد.»[الشمس/8].
51.«… بارالها![زبان]مرا به هدایت به سخن آر و پرهیزگاری رابه من الهام کن وبه آنچه به رشد نزدیک تر است موفق گردان وبه آنچه مورد پسند تواست به کار گمار.[الامام زین العابدین، علی بن الحسین،الصحیفه السجادیه، ص98، دعای بیستم].
منبع:نشریه اخلاق،شماره 15.
ادامه دارد…