جلوه های همگرایی دینی در نهضت حسینی

جلوه های همگرایی دینی در نهضت حسینی

نویسنده:جواد صبوحی

گفتگوی روزنامه قدس با حجه الاسلام دکتر محسن الویری
اشاره:
نهضت و قیام سرنوشت ساز سالار شهیدان امام حسین(ع) بازتاب نگرش والای تعالیم دینی و اسلامی برای ایجاد وحدت در میان
امت اسلامی است. یافتن مبانی مشترک برای تحقق این مقصود، مهمترین راهکاری است که می تواند به ما در ایجاد همگرایی دینی یاری کند. گفتگوی ما با دکتر محسن الویری عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق و معاون آموزشی دانشگاه تقریب مذاهب اسلامی، به بررسی این مهم اختصاص دارد.
* آقای دکتر، در آغاز این گفتگو بفرمایید مقصود از همگرایی دینی بویژه در بررسی قیام امام حسین(ع) چیست؟
** مفهوم همگرایی دینی این است که ما علاوه بر آنکه به حقانیت مکتب اهل بیت (ع) قایل هستیم، به آرای تمامی مسلمانان به عنوان بخشهای تشکیل دهنده امت واحده احترام بگذاریم؛ یعنی اعتقاد و همگرایی دینی مطلقا به مفهوم نادیده انگاشتن مکتب اهل بیت(ع) نیست. این است که در کنار این اعتبار بر روی هر فرد که نام مسلمان بر وی اطلاق، می شود یک نوع رابطه همبستگی قایل هستیم . گرچه می کوشیم همه مسلمانان را به سمت و سویی که با مکتب اهل بیت داریم نزدیک تر کنیم، اما به هیچ وجه آنها را نیز نفی و طرد نمی کنیم. با اعتقاد به اعتباری که برای آنها قایلیم و با احترام به آنها، می کوشیم در فضای مفهومی مشترک که
نشان دهنده مشترکات مذهبی و اعتقادی ماست، زندگی مسالمت آمیزی داشته باشیم. این مساله نه به مفهوم چشم پوشیدن از مکتب اهل بیت است و نه بدین معناست که با پوشیدن لباس دین، اعتقاد و حقانیت، برای دیگر مسلمانان اعتباری قایل نباشیم.نکته دیگر اینکه ما در مواجهه با سخنان معصومان(ع) قطعا باید از تحمیل سلیقه ها در سخنان این بزرگواران پرهیز کنیم. البته، باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که فهم جدید از سخنان ائمه(ع) و فهمی که در پرتو نیازهای جدید به دست می آوریم، به مفهوم تحمیل سلیقه نیست؛ چه بسا بشر در طول زندگی خود به جنبه هایی ازعظمت سخنان ائمه(ع) توجه نداشته و بعد متوجه آن شده است. توجه به ابعاد جدیدی که تاکنون مدنظر نبوده، به مفهوم تحمیل سلیقه و عقیده نیست. تحمیل عقیده آن است که بخواهیم آنچه را در سخنان این بزرگواران نبوده است، به این بزرگان نسبت بدهیم. مقصود ما از این بحث این است تا از پرتو نگاه تازه ای که نسبت به منابع دینی خود پیدا کرده ایم به این نتیجه برسیم که امام حسین(ع) نیز در سخنان خود از نوعی همگرایی دینی صحبت می کنند.
* امام حسین(ع) به چند شکل مقوله همگرایی دینی را مورد اشاره قرار می دادند؟
** به نظر می رسد امام حسین(ع) در کنارهدفی که دنبال می کردند و در نهضت بزرگی که پی ریختند و آن را مدیریت و رهبری کردند و سرانجام نیز جان مبارک خود را برسر همان فدا کردند دغدغه ای به نام همگرایی اسلامی را نیز داشته اند. یکی از مؤلفه هایی که در سخنان امام حسین(ع) وجود دارد توجهی است که آن حضرت به این موضوع دارند.
به نظر من، امام حسین(ع) به دو صورت بحث همگرایی را مورد توجه قرار داده اند؛ نخست به شیوه مستقیم که صراحتاً از زشت بودن و نکوهیده بودن تفرقه صحبت نموده اند و شیوه دوم به شکل غیر مستقیم که به آن اشاره خواهیم کرد. امام وقتی در بصره بودند، نامه هایی را به افراد متفاوتی در نقاط مختلف نوشتند و آنها را از نهضت خود آگاه کردند. یکی از این نامه ها، خطاب به سران طوایف بصره نوشته شد. در این نامه، امام پس از اینکه درباره بعثت پیامبر(ص) مطالبی را عنوان می کنند، می فرمایند: آل ما، خاندان پیامبر، اولیا، اوصیا و وارثان ایشان بودیم. ما شایسته ترین مردم برای تصدی مناصبی که پیامبر برعهده داشتند، پس ازایشان بودیم . مقام او در میان امت، مقامی بود که ما بعد از ایشان شایسته ترین فرد به این مقام بودیم، عده ای از اقوام ما این حق را از ما دریغ داشتند.»
ایشان دلیل این رضایت را این گونه بیان می فرمایند: «علت آن این است که ما از تفرقه دوری می جستیم و می خواستیم عافیت و آرامشی برای همه مردم وجود داشته باشد. امام حسین(ع) پرهیز از تفرقه را به عنوان مبنای حرکت خود معرفی می کنند. ایشان به صراحت از اینکه نباید بین امت اسلام که گرد قرآن و پیامبر جمع می شوند تفرقه وجود داشته باشد، تصریح می کنند. در این مقوله، امام(ع) به صراحت از مذمت تفرقه و در اهمیت همگرایی سخن به میان می آورند. ایشان معیارحرکت امیرمؤمنان(ع) رادعوت به وفاق ذکر می کنند .
امام در موارد متعددی به صورت غیر مستقیم این مقوله را مطرح می کنند. تأکید صریح ایشان،فراوان بودن ارجاعهایی است که در سخنان خود به پیامبراعظم(ص) دارند. چنانکه قبلاً اشاره شد، امام حسین(ع) به حقانیت مکتب اهل بیت(ع) معتقد می باشند و این حقانیت چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن چشم پوشید. اما بر مبنای تأکید بر همین مکتب، وظیفه پیدا می کنیم حرکتی همگرایانه داشته باشیم.
* چرا امام به جای آنکه مستقیماً بر مکتب اهل بیت(ع) اشاره کنند، به پیامبر گرامی خدا(ص) استناد می کنند و از این طریق سعی دارند حقانیت خود و امت خویش را ثابت کنند؟
** به نظر من، دلیل اینکه امام(ع) به جای آنکه مستقیما به حقانیت مکتب اهل بیت(ع) اشاره کنند و سخنان ائمه(ع) پیش از خود را سند گفتار خود بدانند، بر پیامبر(ص) تأکید می کنند؛ این است که مشترکاتی را که دیگر محل اختلاف نیست و تمامی مسلمانان به آنها اعتقاد دارند، مطرح می کنند. در وصیت نامه نخستین امام، خطاب به برادرشان محمد حنفیه جمله معروفی وجود دارد که: «انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی». تأکید بر«امت جد» برای نشان دادن همین مساله است. در حقیقت، به نوعی اعتبار و احترام برای هر فردی که پیرو پیامبر(ص) است تأکید کرده اند، هر چند اینکه این مجموعه دچار انحراف و یا آسیبی شده است که ایشان می کوشد آن را اصلاح کند. عده ای به نام دین و به نام پیروی از پیامبر(ص) در مقابل امیر المومنین ایستادند.
شمشیری که بر فرق امام فرود آمد، شمشیر کفر نبود بلکه شمشیر کسانی بود که به پاره ای از عبادتهای شبانه و کثرت خواندن قرآن و… شهرت داشتند. امام حسین(ع) علاوه بر وصیتنامه اولیه، در موارد متعددی بویژه آنجا که در پاسخ به نامه عبدا… ابن جعفر و عمربن سعد مطالبی را بیان می کنند، در بیان درستی حرکت خود می فرمایند: «فانه لم یشاقق ا… و رسوله من دعا الی ا… عزوجل و عمل صالحا و قال اننی من المسلمین. ایشان می فرمایند کسی که به خداوند دعوت کند و عمل صالح انجام دهد و بگوید که من مسلمانی هستم که نسبت به خدا و رسول او راه مخالفت و دشمنی را طی نمی کند… پس آنچه برای ایشان مهم است، این است که اگر کسی برخلاف مصلحت عمومی که خداوند و پیامبر اعلام کرده است، حرکت کند حرکتی مخالفت ورزانه انجام داده است. مخالفت با امام نیز مذموم است. باز هم در اینجا محور و معیار پیامبر اکرم(ص) است و امام حسین(ع) بر این نکته تصریح می کنند که من بر خلاف نظر خدا و پیامبرش حرکت نکردم.در وصیتی که امام(ع) در شب عاشورا به خاندان خود دارند نیز تصریح می کنند «تمامی مسلمانان می توانند به پیامبر به عنوان الگو تاسی جویند.»
در اینجا نیز بار دیگر امام بر پیامبر(ص) به عنوان یک معیار و ملاک مشترک تأکید می کنند. ایشان در روز عاشورا در یکی از خطبه هایی که ایراد می کنند، می فرمایند: ای مردم، می دانید من کیستم … آیا من فرزند دختر نبی شما نیستم؟… آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نبود، آیا جعفر طیار عموی من نبود؟ آیا این سخن رسول ا… درباره من و برادرم حسن که ما سرور جوانان اهل بهشت هستیم، به شما نرسیده است؟ … می بینید که اینجا نیز تأکید ایشان بر پیامبر خدا(ص) است. ایشان ترجیح می دهند به جای تأکید صرف و محض بر مکتب اهل بیت(ع)، بر روی پیامبر(ص) تأکید می کنند. ایشان حتی در آخرین مناجات خود به هنگام شهادت نیز به این نکته اشاره می کنند که خدایا این مردم سعی کردند ما را خوار بدارند و نسبت به ما مکر و نیرنگ بکار بستند در حالی که ما خاندان پیامبر اسلام و فرزندان محبوب پیامبر هستیم. علاوه بر این امام قبل از ترک مکه خطبه ای را در منا مطرح می کنند که دربیش از 15 مورد به نام پیامبر اعظم(ص) اشاره شده است و امام(ع) مرجع سخنان خود را پیامبر(ص) می دانند. از جمله اینکه می فرمایند: شما را به شهادت می طلبم، خدا را شاهد بگیرید، آیا می دانید که علی بن ابی طالب برادر رسول خدا بود.
آیا می دانید پیامبر در آخرین خطبه خود حدیث ثقلین راخواندند و مردم خطاب کردند که ما به این موضوع شهادت می دهیم؟
پس می توان گفت در این روش تأکید امام حسین(ع) بر پیامبر(ص) این پیام را برای ما دارد که به جنبه های مشترک میان مذاهب و نحله های اسلامی توجه داشته باشیم و ضمن اعتقاد راسخ به مکتب ائمه(ع) برای دیگر مسلمانان اعتبار و احترام قایل باشیم و بر مشترکات میان همه مسلمانان تأکید ورزیم تا در این مسیر بتوانیم حقانیت مکتب اهل بیت(ع) را معرفی کنیم

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید