دعا و انقطاع الی الله (قسمت دوم)(1)
1-موانع استجابت دعا
همانطور که بیان شد، استجابت دعا از نظر قرآن و روایات، حتمی و قطعی است. ولی گاهی اوقات مصلحت بنده در استجابت دعای او نیست که خداوند جبران عدم استجابت دعای بندۀ خویش را مینماید. در برخی موارد نیز حکمت خداوند حکیم، اقتضای اجابت دعا را نمیکند. مثلاً خداوند خیر و صلاح بندۀ خود را در ذخیره سازی اجابت دعای او برای آخرت میداند.(2) و نیز گاهی خداوند دوست دارد صدای مناجات بندگان خاص خویش را بشنود، لذا یا به اندازۀ دعایی که کردهاند، در این دنیا بلا از آنان دفع میکند و یا بهتر از آن را در آخرت عطا میفرماید.(3)
در بسیاری از موارد نیز عواملی توسط خود انسان ایجاد میشود که از تحقق استجابت دعا جلوگیری مینماید. به عبارت دیگر اعمال برخی انسانها مانع رسیدن فیض و رحمت الهی به آنان میشود. وگرنه حضرت ربّ العالمین رحمت خود را از کسی دریغ نمیدارد و همۀ بندگان میتوانند از فیوضات رحمانی حق تعالی بهرهمند شوند.
در تعالیم اسلامی از عوامل مختلفی به عنوان موانع استجابت دعا یاد شده است. از جمله میتوان به عواملی همچون گناه،(4) ستم و کمک به ستمکار،(5) نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنان،(6) بریدن از خویشاوندان،(7) ترک امر به معروف و نهی از منکر،(8) سبک شمردن نماز،(9) سخنچینی،(10) متوسّل شدن به غیر خدا(11) و غذای حرام(12) اشاره کرد.
اینک به شرح سه مانع از موانع استجابت دعا پرداخته خواهد شد.
1-1.گناه و صفات رذیله
یکی از موانع مهم استجابت دعای انسان، ارتکاب گناه است. انسانی که از امر خدای سبحان نافرمانی میکند، چگونه انتظار دارد دعای او مستجاب شود؟ همچنین صفات رذیله، اجازۀ وصول رحمت حق به انسان را نمیدهد. آدمی که حسود، مغرور، متکبر و یا خودخواه است، نباید توقع برآورده شدن حاجات خود را داشته باشد. پولپرستی و ریاستطلبی، موانع بزرگی جهت دریافت فیض از جانب حق تعالی هستند. لااقل باید آتش صفات رذیلهای همچون حسادت، خاموش شود تا دعا مستجاب گردد.
«إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین؛ جز این نیست که خدا از پرهیزکاران مىپذیرد».(13)
این آیۀ شریفه با چند تأکید میفرماید خداوند متعال اعمال و دعای انسان متقی را میپذیرد. کسی که فاسق و فاجر است، نه تنها از دعا و استجابت دعا بیبهره میماند، بلکه بنابر تعبیر قرآن شریف، خداوند او را دوست ندارد. آنجا که میفرماید: «وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدین؛ و خدا مفسدان را دوست ندارد»(14) و «إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ؛ خدا تجاوزکنندگان از حد را دوست ندارد».(15)
خداوند کسی که به گناه آلوده شده باشد را دوست ندارد و دعای او را نمیپذیرد. در مقابل میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین؛ هر آینه خدا توبهکنندگان و پاکیزگان را دوست دارد»(16)
یعنی آدمی باید پس از شست و شوی باطنی و زدودن رذائل و آلودگیها، نام مبارک حقتعالی را بر زبان جاری کند و او را بخواند در این صورت میتواند توجّه و نظر عنایت خدای سبحان را به خود جلب نماید. حافظ در این باره میگوید:
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد به تو این دیر خراب آلوده
گاهی اوقات یک انسان آلوده به گناه، مانع استجابت دعای یک جمعیّت میشود. حضرت موسی«سلام الله علیه» مردم را برای دعای باران در بیابان جمع کرده بود. جمعیت کثیری دعا میکردند تا خداوند متعال رحمت خویش را بر آنان نازل کند. ناگهان به حضرت موسی«سلام الله علیه» خطاب شد که هرچه دعا کنید فایده ندارد. زیرا یک نفر که اهل نمّامی و سخنچینی است، در میان جمعیّت است و تا وقتی مردم را ترک نکند، دعا مستجاب نمیشود.(17) حضرت موسی«سلام الله علیه» فریاد زد: ای سخنچینی که در میان جمعیّت قرار داری، از خیل دعاکنندگان دورشو تا خداوند دعای ما را مستجاب کند. آن شخص متوجّه شد که منظور حضرت موسی«سلام الله علیه»، او است و اگر در این هنگام از جمعیّت خارج شود، رسوا میگردد، لذا توبه کرد و با شرمندگی و خجالت زدگی از خداوند عذرخواهی نمود. پروردگار متعال رحمت خویش را نازل کرد و باران بارید. بعد هم خطاب شد که به خاطر توبۀ همان شخص، باران بارید.
بنابراین وقتی آدمی وجود خود را از پلیدیهایی که او را فراگرفته است، پاکیزه نماید و از تاریکی گناه خارج شود، دعای او مستجاب خواهد شد. به همین جهت در شبهای قدر توصیه میشود ابتدا توبه و پس از آن دعا نمائید.
کسی که گناه میکند، مورد غضب الهی واقع میشود. ممکن است یک دروغ، یک غیبت، یک شایعه پراکنی و یا یک چشم چرانی، موجب برداشتن دست عنایت خدای سبحان از روی سر انسان شود. ناگفته پیداست کسی که دست عنایت خداوند بر سرش نباشد، نه تنها دعای مستجاب ندارد، بلکه در دو دنیا نگون بخت و بیچاره میشود.
تا وقتی گناه در جامعه رایج باشد، دعا مستجاب نمیشود. هنگامی که مفاسد اجتماعی، جامعهای را فراگرفت، نعمت و رحمت از آن جامعه رخت بر میبندد و بلا و عذاب جایگزین آن میشود. خدای سبحان در قرآن کریم میفرماید:
«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَهً کانَتْ آمِنَهً مُطْمَئِنَّهً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُون؛ خدا قریهاى را مثَل مىزند که امن و آرام بود، روزى مردمش به فراوانى از هر جاى مىرسید، اما کفران نعمت خدا کردند و خدا به کیفر اعمالشان به گرسنگى و وحشت مبتلایشان ساخت».(18)
خداوند به پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» میفرماید: یا رسول الله! برای آنان یک دهی را مثال بزن که در امنیّت، رفاه و آسایش کامل بودند و نعمت مثل باران برای آنها نازل میشد. امّا در میان آنان گناه پیدا شد و آن نعمتها را زائل کرد و ذلت، ناامنی و قحطی جایگزین آن نمود. بعد قرآن میفرماید: «بِما کانُوا یَصْنَعُون» و خود آنان را در این خصوص مقصّر میداند.
وقتی گناه جامعهای را احاطه کند، نه تنها بلا نازل میشود، بلکه از الطاف و نعمتهای معنوی نیز در آن جامعه خبری نیست و ملائکه از آن جامعه و مردم گریزانند. اگرچه ممکن است افراد مقدّس و وارستهای که شایستۀ دریافت فیض و رحمت الهی هستند، در آن جامعه حضور داشته باشند، ولی در محیط آلوده نمیتوانند کارهای خارق العاده و معنوی انجام دهند. در گذشته امور معنوی نظیر تشرّف خدمت امام زمان«ارواحنافداه» و یا طی الارض و امثال آن به وفور یافت میشد و این به علّت کمرنگ بودن گناه و فساد در بین مردم بود.
شخص موثّقی نقل میکرد که مادربزرگ مرحوم او به خواب وی آمده و گفته است: به کسانی که سر قبر من میآیند سفارش کن حجاب خود را مراعات کنند؛ زیرا ملائکه اطراف قبر مرا احاطه کردهاند و با آمدن زنهای بدونچادر و بدحجاب، گریزان میشوند.
1-2.ترک امر به معروف و نهی از منکر
اگر فساد اخلاقی و گناه علنی جامعهای را فراگرفته باشد و در آن جامعه به «امر به معروف و نهی از منکر» اهمیّت داده نشود، دعای هیچ کسی مستجاب نمیگردد. بیتفاوتی، موجب میشود دعای افراد متّقی هم پذیرفته نشود.
«إِذَا لَمْ یَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ یَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِبَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ فَیَدْعُوا خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُم؛ هنگامی که امر به معروف و ترک از منکر ننموده و از اهل بیت برگزیده من پیروی نکنند، خداوند بدترینشان را بر آنها مسلط می کند، پس خوبانشان دعا می کنند اما مستجاب نمی شود».(19)
وقتی گناهکار در جامعهای گناه کند و افراد مؤمن و غیر مؤمن جامعه، نسبت به گناه افراد خطاکار، بیتفاوت باشند، نه تنها دعای هیچ کدام مستجاب نمیشود، بلکه افراد شروری بر سر آنان مسلط میشوند و تر و خشک با هم میسوزند، راه گریزی هم ندارند به جز احیای امر به معروف و نهی از منکر در آن جامعه. لذا باید امر به معروف و نهی از منکر در جامعه زنده باشد تا گنهکار جرأت گناه کردن پیدا نکند. متأسّفانه رفتار برخی از مردم بهگونهای است که گنهکار را نسبت به ارتکاب گناه خود تشویق مینماید. مفاسد اخلاقی و علنی شدن گناه از این گونه رفتار سرچشمه میگیرد. ولی اگر همۀ افراد، با گناهکار به گونهای رفتار کنند که متوجّه گناه خود شود و نیز بفهمد که بیاعتنایی مردم به او به خاطر گناهی است که مرتکب میشود، حتماً در رفتار خود تغییر رویه خواهد داد.
اگر جامعه فاسد شد، دود آن فساد در چشم همه میرود. اگر افراد لاابالی و اراذل و اوباش، آتش گناه را برافروختند، آن آتش همۀ خانهها را میسوزاند و بین افراد گناهکار و بیگناه تفاوت قائل نمیشود.
1-3.غذای حرام
غذای حرام، یکی از مؤثّرترین عواملی است که مانع قبولی عبادات و استجابت دعا میشود. سفارش به کسب روزی حلال و پرهیز از غذای حرام، در کلام گهربار اهلبیت«سلام الله علیهم»ظهور برجستهای دارد و آن ذوات مقدّس برای این موضوع اهمیّت ویژهای قائل بودهاند.
«أَطِبْ کَسْبَکَ تُسْتَجَبْ دَعْوَتُکَ فَإِنَّ الرَّجُلَ یَرْفَعُ اللُّقْمَهَ إِلَی فِیهِ حَرَاماً فَمَا تُسْتَجَابُ لَهُ أَرْبَعِینَ یَوْما؛ رسولخدا«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند: کسب و کارت را پاک کن تا دعایت مستجاب شود؛ زیرا انسان، لقمه حرام را که به سوی دهانش میبرد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود».(20)
فقهای وارسته و علمای گرانقدر نیز همواره مراقب حلیّت غذای خود و خانواده و اطرافیان خود بودهاند. نقل میکنند مرحوم آیت الله العظمی سید محمد باقر درچهای«ره»که از مفاخر اصفهان به شمار میرفت، با اصرار فراوان دعوت به یک میهمانی را میپذیرد. بعد از صرف غذا، صاحب منزل قبالهای نزد آیت الله العظمی درچهای«ره»میآورد که وی امضاء یا تأیید نماید. مرحوم آیت الله درچهای«ره»درمییابد که غذایی که خورده است شبهۀ رشوه داشته است. بنابراین مثل انسان مار گزیده به خود میلرزد و رنگ او تغییر میکند و به صاحب منزل میگوید: من با تو چه کرده بودم که این زهرمار را به خورد من دادی؟ بعد هم از جلسه خارج میشود و غذای خورده شده را برمیگرداند. ولی تا مدّتی در اثر خوردن این غذای شبههناک آرام نمیگیرد و اظهار پریشانی و ناراحتی میکند. نگرانی این مرد متّقی، از درک والایی که از اثر سوء غذای حرام دارد، سرچشمه میگیرد.
کسی که غذای حرام میخورد، نه تنها توفیق سیر و سلوک و عروج به مقامات عرفانی پیدا نمیکند، بلکه ممکن است در اعتقادات خود سست و بیدین شود. لقمۀ حرام، اثرات سوء فراوانی دارد و آفات بیشماری به همراه خواهد داشت، که از آن جمله میتوان به تجمّل گرایی اشاره کرد. بسیاری از مردم به زندگی تجملّی مبتلا شدهاند و با این استکبار و خودخواهی که میورزند، انتظار استجابت دعا هم دارند. دعای آنان در اثر مالاندوزی حرام و خودگرایی مستجاب نمیشود و بدبختی بدتر این است که خداوند متعال را در گرفتاریها و مستجاب نشدن دعای خود، مقصر میدانند.
عدم پرداخت دیون شرعی نظیر خمس و زکات، رشوه خواری، رباخواری، کمکاری در اداره، غش در معامله و عدم رعایت انصاف در خرید و فروش، غذای انسان را حرام میکند و مانع استجابت دعا میشود.
2-مراتب دعا
مرتبۀ اوّل؛ دعای زبانی
دعای زبانی عبارت است از دعایی که انسان میخواند و جز خواندن دعا با زبان، توجّه به هیچ چیز ندارد. در حقیقت این دعا لقلقۀ زبان است. مثل وقتی که انسان یکی از ادعیۀ کمیل یا ابوحمزۀ ثمالی را بخواند و توجّه به معانی بلند و عرفانی آن دعا نداشته باشد. این مرتبۀ دعا خوب است و نتیجه هم دارد، ولی کاربرد ندارد. این نحوۀ دعا خواندن نمیتواند برای پیشرفت سالک در سیر و سلوک تأثیر چندانی داشته باشد.
استاد عالیقدر ما امام خمینی«ره» در کتاب چهل حدیث، مثالی در این خصوص بیان کردهاند و میفرمایند: اگر نامۀ پر محتوائی را به طفلی بدهند و بگویند در مقابل یک انسان بزرگ بخوان و آن بچه نامه را بخواند، کار خوبی است، امّا از محتوای نامه بهرهای نمیبرد و صرفاً نزد آن بزرگ تقرّبی پیدا میکند و مستحقّ پاداش میگردد. خواندن دعا هم اگر فقط با زبان باشد برای سالک به همین صورت است. از این رو شرکت در مجالس دعا و خواندن دعا نتایج مفیدی دارد و مستوجب پاداش و ثواب الهی است ولی برای سالک کافی نیست و باید به مراتب بعدی دعا دست یابد.
مرتبۀ دوّم؛ توجّه به معنی دعا
مرتبۀ دوّم دعا این است که انسان دعایی که میخواند با توجّه به معنای آن باشد و از عبارات پر محتوا و معانی شریف ادعیه بهرهبرداری کند. با خواندن دعای ابوحمزۀ ثمالی، توجّه به معانی عبارات آن داشته باشد و بفهمد چه جملاتی بر زبان میراند و متوجّه باشد چه دعایی میخواند. دعاهایی نظیر مناجات خمس عشر، دعای سحر یا مناجات شعبانیه را با معنی و دقت بخواند.
مرتبۀ سوّم؛ همراهی دل در دعا
مرتبۀ سوّم دعا این است که انسان در دعا کردن آداب ظاهری و باطنی را رعایت کند و در هنگام دعا خواندن هم خضوع داشته باشد و هم خشوع. یعنی علاوه بر رعایت طهارت ظاهری و داشتن وضو و رعایت ادب در نشستن و رفع حالت کسالت و خواب آلودگی در دعا، در قلب و دل دعا کننده نیز احترام و ادب دعا رعایت شود. به همان صورتی که نشاط ظاهر را در خود ایجاد کرده است، باطن او نیز از نشاط لازم برخوردار باشد و هنگامی که اشک میریزد و دعا میخواند، دل او همراه او شود و با او اشک بریزد. این مرتبه از دعا در سیر و سلوک اهمیّت فراوانی دارد.
مرتبۀ چهارم؛ تبتُّل
مرتبۀ چهارم دعا این است که انسان واقعاً خود را در محضر خدا بیابد. یعنی درک کند که خدای تعالی توجّه و عنایت به او دارد و دعای او را میشنود. وقتی انسان خود را در محضر خالق و مولای خود بیابد، با ادب دعا میکند و با حالت خاصّی خدا را میخواند. زبان فارسی و عربی برای او فرقی ندارد، مهم حالت تضرّع و زاری است که در دعا دارد. مهم این است که دعای او قلبی است. در این صورت برای خدا، تعیین تکلیف نمیکند. وقتی انسان برای خدا تعیین تکلیف نکرد و واقعاً با ادب و احترام خود را در محضر خدا یافت، دعایش نیز مستجاب میشود. اصلاً مستجاب الدّعوه میشود. چنین کسی توانسته است همۀ مراتب دعا را در خود بپرورد و به رستگاری برسد.
در حقیقت انسان واقعی کسی است که همیشه خود را در معرض سختترین کارها و مشکلات فرض کند و با همان حال تضرع و بیپناهی خدا را بخواند. در حالی که در ظاهر هیچ مشکلی ندارد، با این حالت دعا کند. در روایات داریم باید دعای شما دعای کسی باشد که در حال غرق شدن است. در این صورت خدا را مییابید، خدا را میبینید، نه با چشم سر بلکه با چشم دل خدا را میبینید. کسی که با این حالت خداوند را صدا میکند، خدایی را صدا میکند که او را رحیم، کریم و جواد میداند. خداوند را با جمیع صفات کمالش مییابد و میخواند. به مراتب توحید واقف میشود و به آنها یقین پیدا میکند. وقتی به توحید ذاتی یقین پیدا کرد، به دو مبدأ متصل نمیشود و خدای یگانه را میخواند. توحید افعالی را مییابد و درک میکند که هیچ کسی نمیتواند به فریادش برسد مگر خدای سبحان. به عبارت دیگر مییابد مؤثری در جهان نیست جز خدا. توحید عبادی را مییابد و درک میکند که معبودی در جهان نیست جز خدای یگانه.
به این حالت دعا کردن تبتُّل میگویند. لذا خداوند در قرآن کریم به پیامبر گرامی«صلی الله علیه و آله و سلم»دستور میدهد که «وَ تَبَتَّلْ إلَیهِ تَبْتیلاً؛ و از همه ببر و به او بپیوند»(21) ، خداوند میفرماید با حالت تبتّل دعا کن، یعنی در دعا کردن باید تمام توجّه به خدا باشد، هیچ کس دیگری در نظر نباشد، هیچ تعلّقی در دل نباشد، جز خداوند رحمان و رحیم. این امر مشکلی است، امّا استجابت دعا در همین حالت تبتّل است. در این حالت است که دست عنایت خدا روی سر بنده میآید و برای او ارائۀ طریق میشود. ایصال الی المطلوب برای سالک در سایۀ تبتّل رخ میدهد. یعنی پرودگار عالم این بنده را به مطلوب و مقصود میرساند.
در واقع سالک باید از هر موجودی غیر از خدای سبحان منقطع گردد و به خداوند وصل شود. واژۀ انقطاع را از دو زاویه میتوان نگریست. یکی «انقطاع عن الناس» و دیگری «انقطاع الی الله». در حقیقت دعا باید این مأموریت و نقش را در حالت معنوی بنده به وجود آورد. بریدن از همه چیز حتّی از خود و وصل شدن به خدا در همه چیز حتّی در استقلال خود. این حقیقت و فلسفۀ دعا است و همان توحید افعالی است که به دست آوردن آن بسیار مشکل میباشد.
در دعا انسان باید بتواند از همه چیز ببرد و به خدا وصل شود. مفهوم این بیان با یک مثال عامیانه روشنتر میگردد. اگر کسی بخواهد چراغی روشن کند و چند رشته سیم در اختیار داشته باشد، تا وقتی چراغ را به رشته سیمی که به نیروگاه برق متصّل است، وصل ننماید، روشن نخواهد شد. به همین صورت اگر کسی میخواهد از نور خداوند بهرهمند شود، باید رشتۀ دل خود را به نیروگاه لایزال الهی متصّل نماید تا چراغ دلش نورانی شود. بر همین اساس است که در مناجات شعبانیه میفرمایند:
«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور؛ معبودا، مرا به کمالِ گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت رسان و دیده قلبمان را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند، روشن فرما تا دیده دل ما حجابهای نورانی را بر درَد».(22)
دیدگان و چشمان قلب ما زمانی میتوانند حجابهای نور را کنار بزنند و جمال منور وجهالله را به نظاره بنشینند که از تمام تعلّقات و وابستگیهای به غیر، انقطاع حاصل شود.
3-توسّل در دعا
مطلب مهمّ دیگری که در مورد دعا کردن باید بدان اشاره شود این است که استجابت دعا نیاز به واسطه دارد. فیض و رحمت الهی بدون واسطه به بندگان نمی رسد. در مورد نزول قرآن کریم هم خداوند به واسطۀ حضرت جبرائیل کلام نورانی خودش را بر قلب پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله و سلم» القا کرد. البته نزد بزرگان واسطۀ فیض برای جبرئیل، پیامبر گرامی«صلی الله علیه و آله و سلم» بوده است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانى که ایمان آوردهاید، از خداوند پروا کنید و (برای تقرّب) به سوی او وسیله بجویید و در راه او جهاد کنید، شاید رستگار گردید».(23)
این آیه دو معنا دارد. معنای ظاهری آن این است که ای انسان تقوا داشته باش تا آن تقوا وسیلهای شود برای اینکه پروردگار عالم به تو رحم کند. امّا ائمۀ طاهرین«سلام الله علیهم»معنای دقیقتری برای این آیه بیان فرمودهاند. آن حضرات در ذیل این آیه میفرمایند: «نحن الوسیله فی القرآن؛ ما ائمه وسیلههایی هستیم از طرف خداوند برای مردم».(24) در واقع این وسیله که مورد نظر قرآن مجید است و بندگان باید از آن استفاده کنند، همان توسل به حضرات معصومین«سلام الله علیهم» است.
در جای دیگری از قرآن چنین آمده است:
«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها؛ و برای خداست بهترین نامها پس او را بدان نامها بخوانید».(25)
معنای ظاهری این آیه نیز یعنی اینکه اسماء حسنای خداوند زیاد است و هنگام دعا با توسل به اسماء خداوند، او را بخوانید. امّا معنای زیباتر این است که مظهر اسماء حسنی، همان اهل بیت«سلام الله علیهم» هستند. لذا امام صادق«سلام الله علیه»در ذیل این آیه نیز بیان زیبائی دارند و میفرمایند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى».(26) بنابراین واسطۀ فیض برای استجابت دعا حضرات معصومین«سلام الله علیهم» هستند.
بهترین زیارتی که برای واسطه قرار دادن آن ذوات مقدس بسیار مفید و مؤثر است، زیارت جامعه است. نقل شده است که علامه محمد تقی مجلسی، خدمت امام زمان«ارواحنافداه» رسید و مداح گونه زیارت جامعه را خطاب به آن حضرت خواند. حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» میفرمایند بیا جلو. مرحوم مجلسی«ره» ضمن اینکه متأثر از ابهت آن حضرت بوده، جلو میرود و امام عصر«ارواحنافداه» دست عنایتی روی شانۀ وی میگذارند و میفرمایند «نعم الزّیاره هذه» یعنی این زیارت، خوب زیارتی است. آقای مجلسی«ره» میگوید: از جدتان امام هادی«سلام الله علیه» است؟ حضرت میفرمایند: بله.
در حقیقت این زیارت، زیارت بسیار زیبا و عجیبی است و توسّل به ائمۀ طاهرین«سلام الله علیهم» در آن بسیار است. خصوصاً در آخر که میفرماید:
«بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ، وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ اِلاَّ بِاِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ»
عبارات دقیق و پر محتوایی به کار گرفته شده است. خطاب به ائمۀ طاهرین«سلام الله علیهم»میفرماید: عالم وجود وابسته به شما است. اگر زمین و آسمان پا برجاست به واسطۀ وجود شما است، اگر حاجتی از کسی برداشته میشود و یا مهمّی از کسی رفع میشود، به برکت وجود شما بزرگواران است.
این زیارت یکی از افتخارات شیعه است. انشاء الله که همه بتوانند تحت لوای ائمۀ هدی«سلام الله علیهم» به منزل سعادت راه پیدا کنند.
4-آثار اعراض از دعا و یأس از استجابت دعا
پروردگار متعال در قرآن کریم به تأکید بر لزوم دعا کردن اکتفا نمیکند و در آیات دیگری انسانی را که دعا نمیکند، تهدید مینماید و میفرماید اگر کسی اعراض از دعا داشته باشد و دعا در زندگی او دعا نباشد، به جهنّم خواهد رفت و در جهنّم خوار و ذلیل میگردد:
«وَ قالَ ربُّکُمُ ادعُونِی اَستَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ؛ و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، البته کسانى که از عبادت من تکبّر مىورزند به زودى خوار و سرافکنده وارد جهنم مىشوند».(27)
یعنی کسانی که از عبادت خدا رویگردان هستند و کسانی که حال دعا ندارند، اعراض از صحبت کردن و دعا و ارتباط با خدا دارند، در قیامت در حالی که خوار و ذلیل هستند، وارد جهنّم میشوند.
این مطلب خیلی مهم است، همانطور که دعاکردن پاداش دنیوی و اخروی دارد، اعراض از دعا نیز عقاب خداوند را در پی خواهد داشت. خداوند در این آیات میفرماید اگر دعا در زندگی شما نباشد من اعتنا به شما ندارم و دست عنایت من از روی سر شما برداشته میشود. نباید این مطلب را ساده بپنداریم. مثال بیاعتنایی خداوند به بندگان را میتوان اینگونه بیان کرد که اگر نیروگاه برق عنایتی به جامعه نداشته باشد و برق رسانی نکند، دیگر از نور و روشنایی خبری نیست.
اگر العیاذ بالله خداوند عنایت خود را از کسی منقطع گرداند، به گمراهی و حیرانی و بیدینی دچار خواهد شد. منکر تمام اعتقادات خویش از جمله منکر امام زمان«اروحنافداه»، منکر قرآن و ختم نبوت و تشیّع میشود. گاهی انسان با وجود اینکه میداند انجام کاری گناه و ناشایست است، آن را انجام میدهد. با این حال، هر چند خیلی بد است ولی قابل جبران است. مصیبت سختتر آن است که انسان به خود نیاید و نه تنها توبه نکند و از کردۀ خویش پشیمان نشود، بلکه گناه خود را توجیه کند و به قول جرج جرداق مسیحی کار را به جایی میرساند که ولی خدا را در مسجد، خانۀ خدا، هنگام نماز، قربه إلی الله میکشد! توجیهگری انسان، کار را به اینجا میکشاند!
در آیۀ دیگر میفرماید:
«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ؛ بگو: اگر پروردگار من شما را به طاعت خویش نخوانده بود به شما نمىپرداخت».(28)
یعنی اگر دعای شما نبود، خداوند به شما توجّه و اعتنایی نداشت. اگر در زندگی انسان روح دعا کردن حاکم نباشد، اگر انسان با دعا سر و کار نداشته باشد، دست عنایت خدای متعال از او برداشته میشود و کسی که خدا به او توجّه نکند و عنایتی به او نداشته باشد، روزگارش تیرهتر از شب تار است و سقوط او حتمی است.
آیۀ دیگری که تهدید بسیار مهمّی برای یأس از رحمت خداوند به شمار میرود، میفرماید:
«وَ لا تَیْأسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»(29) یعنی؛ از رحمت بیانتهای خدا ناامید نباشید، که هرگز جز کافران هیچ کس از رحمت خدا ناامید نمیشود. بنابراین بنده نباید از رحمت بی مقدار خدا و استجابت دعا مأیوس باشد، همیشه باید با حالت امیدواری دعا کند و بداند که دعا کردن خیلی پاداش و نتیجه دارد و نیز یأس و ناامیدی از رحمت خداوند گناهی در سر حدّ کفر خواهد داشت.
منابع:
1- برگرفته شده از مباحث اخلاقی حضرت آیت الله مظاهری حفظه الله
2- کلینی، محمدبن یعقوب. الکافی. دارالکتب الاسلامیه. تهران. 1407ق . ج 2، ص 253
3- زید بن علی بن الحسن علیهم السلام. مسند زید. دار مکتبه الحیاه. بیروت. ص 420.
4- الکافی، ج 2، ص 296
5- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳ ق. ص 338
6- الکافی، ج 2، ص 447
7- الحلوانی، الحسین بن محمد بن الحسن. نزهه الناظر وتنبیه الخاطر. تحقیق ونشر: مدرسه الامام المهدى علیه السلام. قم . ص 37
8- الکافی، ج 2، ص 374
9- حلّى، سید ابن طاووس .فلاح السائل، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى. قم. 1406ق. ص 160
10- مجلسی. محمدباقر. بحارالانوار. موسسه الطبع و انشر. بیروت. 1410ق ، ج 72، ص 268
11- شیخ طوسی. محمد بن حسن. الأمالی (للطوسی)، دارالثقافه. قم. 1414ق. ص 585
12- طبرسی، حسین بن فضل، مکارم الاخلاق، تصحیح: محمد حسین اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1392ق./1972م. ص 275
13- المائده / 27
14- المائده / 64
15- المائده / 87
16- البقره / 222
17- بحار الأنوار، ج 72، ص 268
18- النحل / 112
19- الکافی، ج 2، ص 374
20- مکارم الاخلاق، ص 275
21- المزّمّل / 8.
22- قمی. شیخ عباس. مفاتیح الجنان. مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیّه. اعمال ماه شعبان. ص 226.
23- المائده / 35
24- کاشانی. نورالدین. تفسیر المعین. تصحیح: حسین درگاهی. کتابخانه آیت الله مرعشی. قم. ج 1، ص 290.
25- الأعراف/180
26- الکافی. ج1. ص 144.
27- غافر / 60.
28- الفرقان / 77
29- یوسف / 87.
گروه حوزه علمیه تبیان – علی محمد سرلک