وحدت و کشف توطئه‌های دشمن

وحدت و کشف توطئه‌های دشمن

نویسنده: مهدی عرب انصاری (1)

مقدمه
اتکاء روزافزون به اشراف اطلاعاتی در سازمان‌های امنیتی مستلزم جمع‌آوری، تولید، توزیع و کاربرد اطلاعات می‌باشد. در دنیای امروز جامعه اطلاعاتی را بیش از یک شعار یک واقعیت تلقی می‌کنند و آن را در حکم یک نیروی عظیم می‌دانند. عامل اساسی جامعه اطلاعاتی جهت دستیابی به اشراف اطلاعاتی در جامعه‌ی نوین اطلاعات است، اطلاعات در پایداری امنیت یک نقش جادویی ایفاء می‌کند. در دنیای نوین نیاز به اطلاعات است، اطلاعات در پایداری امنیت یک نقش جادویی ایفاء می‌کند. در دنیای نوین نیاز به اطلاعات منحصر به سازمان‌های اطلاعاتی نبوده و نهادهای حکومتی و اجزای آنان نیز برای تحقق مأموریت‌های خود با تمام ابزار و امکانات خود جهت انجام وظایف و مأموریت ذاتی خود، نیازمند اطلاعات بوده و تلاش می‌نمایند تا در حوزه قلمرو فعالیت خود، اشراف اطلاعاتی داشته باشند. به تعبیری هرگونه اقدام و فعالیتی مستلزم اطلاع از موضوع و وضعیت هدف مورد نظر بوده و میزان موفقیت هر سازمان و نهادی بستگی به میزان آگاهی و اشرافیت اطلاعاتی آن دستگاه بر محیط و اهداف مورد نظر دارد. اما نکته حائز اهمیت این است که سازمان‌های امنیتی کشور در جهت اجرای مأموریت خود در تحقق جامعه امن نیازمند اشراف اطلاعاتی مبتنی بر اصول شرعیه در جمع‌آوری اخبار و اطلاعات می‌باشند.
لذا ضرورت مطالعه و پژوهش سیره‌ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در باب اشراف اطلاعاتی در جامعه اسلامی به منظور وحدت و کشف توطئه‌های دشمن امری ضروری و اجتناب ناپذیر می‌باشد. حضرت علی (علیه السلام) کسب خبر از کارگزاران را برای حفظ خود آنان از لغزش‌ها، امری لازم برمی‌شمارد. همچنین از نامه‌های حضرت علی (علیه السلام) برمی‌آید که حضرت علی (علیه السلام) کارگزاران خود را به نحو شایسته‌ای کنترل می‌کرده است. تا جایی که مهمانی‌ها، خرید و فروش‌های آنان در بازار، استفاده از نوع لباس، رفت و آمدها، نشست و برخاست‌های آنان را کنترل می‌کرده است. از جمله سؤالات اساسی این است، که آیا مسئولین، مدیران و کارشناسان سازمان‌های اهمیتی کشور با اشراف اطلاعاتی مبتنی بر سیره علوی برای اجرای مأموریت‌هایشان آگاه می‌باشند؟ آیا اصول کسب اخبار و اطلاعات مبتنی بر سیره علوی است؟ آیا روح مدیریت اطلاعات مبتنی بر شرع مقدس بر نحوه‌ی اشراف اطلاعاتی در جامعه اطلاعاتی کشور حاکم می‌باشد؟
در این مقاله چند ملاحظه مدنظر می‌باشد:
1. تدوین و تبیین ماهیت و مفهوم‌شناسی اطلاعات.
2. شناخت و بررسی مفهوم اشراف اطلاعاتی و اهمیت و جایگاه آن در اسلام.
3. تبیین و تدوین اشراف اطلاعاتی مبتنی بر سیره امیرالمؤمنین علی (علیه السلام).
4. شناخت نحوه تحقق و تأمین امنیت در جامعه اسلامی برگرفته از سیره امیرالمؤمنین علی (علیه السلام).
پر واضح است جامعه اطلاعاتی کشور برای تدوین راهبرد اطلاعاتی خود در حکومت دینی مبتنی بر اشراف اطلاعاتی نیازمند تبیین اصول و مبانی بنیادی خود بر پایه سیره علوی می‌باشد.
سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی
در فقه اسلامی در باب فعالیت‌ها و اقدامات اطلاعاتی مبتنی بر اشراف اطلاعاتی مصادیق متعددی از حضرت علی (علیه السلام) وجود دارد. لیکن تکیه و اعتماد یک‌سوی به اقدامات و فعالیت‌های کارگزاران و مأموران حکومتی و عدم تلاش آنان را برای پاک ماندن و دوری از لغزش‌ها می‌تواند ضربات و صدمات را بر حکومت تحمیل نماید. از این رو در فقه اسلامی علاوه بر تأکید بر پاکدامنی، صداقت، امانتداری و پرهیزگاری کارگزاران از ابزار نظارت و کنترل پنهانی بر عملکرد زمام‌داران و مأموران حکومتی تأکید گردیده است. مصادیق این نظارت و کنترل پنهانی را می‌توان به چهار دسته کلی زیر تقسیم نمود:
1. کنترل و صیانت مسئولین حکومتی؛
2. مراقبت از امت اسلامی؛
3. حفظ بیت‌المال؛
4. حفظ آمادگی نظامی؛
5. نظارت و بازرسی؛
آنچه حائز اهمیت است تأکید فقه اسلامی برگرفته از سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) درباره لزوم بهره‌گیری و هوشیاری در مسایل مختلف حکومتی، رصد مخالفین، مراقبت امت اسلامی و همچنین تحرکات دشمن می‌باشد. پر واضح است انجام امور اطلاعاتی در چهار دسته‌ی مذکور، بدون توجه به رعایت اصول حفاظتی، می‌توانست به عنوان عامل عدم تحقق و اجرای مأموریت‌ها از سوی یاران و معتمدین باشد. لذا در سیر مراحل اجرای عملیات اطلاعاتی توجه به اشراف اطلاعاتی افراد همیشه به عنوان یک اصل مهم قابل تعمیم و توجه بوده است.
الف) کنترل و صیانت مسئولین
در حکومت اسلامی فقط تعیین مسئولین حکومتی لشکری و کشوری برای انجام مسئولیت‌ها و وظایف جامعه اسلامی کافی نمی‌باشد. بلکه علاوه بر احراز شایستگی‌های کارگزاران بایستی عملکرد و اقدامات آنان مورد بررسی و مداقّه قرار گیرد، بالاخص مسئولین که از حکومت مرکزی فاصله دارند. لذا گماردن افرادی مخفی برای زیر نظر گرفتن اعمال و رفتار آن‌ها امری لازم محسوب می‌گردد. ریان بن الصلت نقل نموده است:
«شنیدم که حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، هرگاه لشکری را به مأموریت می‌فرستاد بر آن‌ها فرمانده‌ای می‌گماشت و با آن فرمانده عده‌ای امنای ثقات خویش را اعزام می‌کرد تا آن حضرت را از اوضاع و اخبار مطلع سازند.»
در عهدنامه معروف حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر (نامه‌ی 53، نهج البلاغه)، پس از ذکر اوصاف کارگزاران دولتی و نحوه‌ی انتخاب آنان از میان افراد عفیف و با تجربه موارد ذیل ذکر گردیده است:
«سپس مراقب کردار کارگزاران باش و بازرس‌های مخفی که راستگو و وفادارند بر آن‌ها بگمار. زیرا تو اگر به صورت پنهانی، پیگیر کارهای آن‌ها باشی سبب می‌شود که ایشان امانت را رعایت کرده و با زیردستان به رفق و ملایمت رفتار کنند و… و اگر یکی از کارگزارانت به خیانت و نادرستی بیالاید و بازرسانت هم بر خیانت او گواهی و خبر دهند، به گواهی ایشان بسنده کن و او را وامگذار و به مجازات برسان.»
اهمیت کنترل و نظارت بر عملکرد مسئولین حکومت اسلامی صرفاً مختص امور کشوری بلکه در خصوص فرماندهان نظامی نیز به طور اخص سفارشاتی از حضرت امیر (علیه السلام) به مالک اشتر ابلاغ گردیده است:
«سپس باید بر آن‌ها (فرماندهان ارتش) مأموریتی مخفی که در میان مردم به امانت و حق‌گویی معروف باشند، بگماری تا حسن خدمت هر کدام از مخلصین آنان را ثبت کنند و آن‌ها نیز اعتماد داشته باشند که تو حسن خدمت ایشان را می‌دانی و از هر کدام که خدمت بهتر ارائه می‌دهند، تقدیر می‌کنی.»
حضرت علی (علیه السلام) کسب خبر از کارگزاران را برای حفظ خود آنان از لغزش‌ها، امری لازم برمی‌شمارد. همچنین از نامه‌های حضرت علی (علیه السلام) برمی‌آید که حضرت علی (علیه السلام) کارگزاران خود را به نحو شایسته‌ای کنترل می‌کرده است. تا جایی که مهمانی‌ها، خرید و فروش‌های آنان در بازار، استفاده از نوع لباس، رفت و آمدها، نشست و برخاست‌های آنان را کنترل می‌کرده است. نامه ایشان به اشعث بن قیس، کارگزار ایشان در آذربایجان، نامه ایشان به نعمان عجلان، کارگزار وی در بحرین، نامه به عبدالله بن عباس، کارگزار ایشان در بصره و نامه ایشان به عثمان بن حنیف انصاری در بصره و… همه نشان از زیرکی و احاطه اطلاعاتی حضرت امیر (علیه السلام) درباره کارگزاران است. نامه ایشان به عثمان بن حنیف در بصره نشان از احاطه کامل اطلاعاتی آن بزرگوار بر کارگزار خویش دارد.
«اما پس از حمد و درود بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ای پسر حنیف، به من خبر رسیده است که یکی از جوانان بصره تو را به طعام دعوت کرده است و به سوی آن شتابان و با عجله رفته‌ای و خورشت رنگارنگ گوارا و لذیذ برای تو آورده‌اند، پس بنگر به آن غذایی که دندان‌‌هایت را بر آن فشرده‌ای و آن را می‌جوی و …».
ب) مراقبت از امت اسلامی
در قرون اولیه اسلام واسطه‌هایی بین مردم حکومت وجود داشتند، که به آن‌ها نقباء و عرفاء می‌گفتند. نقیب کسی بود که در پی کاوش از مردم و از احوال و چگونگی وضع آن‌ها خبری می‌داد و به جمع آن‌ها نقباء اطلاق می‌شد. عرافه نیز به پیشگویی‌های حوادث آینده از روی حوادث زمان حاضر گفته می‌شد و اعراب دوره‌ی جاهلیت به این کار اعتقاد بسیاری داشتند. لیکن عرافه اوایل اسلام براساس روایات مورد ذم و انتقاد بودند زیرا شخص عریف از جانب حکومت جور و زمامداران ستمگر برای شناسایی افراد مؤمن به استخدام درآمده بودند (عرب انصاری، 1389: 12).
در بحارالانوار (جلد 13، 19) این گونه آمده است:
«پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دوازده تن نقیب که کفالت شما را داشته باشند، نزد من بفرستید تا همانطور که موسی (علیه السلام) از بنی اسرائیل دوازده نقیب گرفت من نیز چنان کنم، ایشان گفتند: تو خود هر که را می‌خواهی انتخاب کن.»
وظیفه عریفان در برخی مواقع نمایندگی بین قبایل و حکومت بود و حکومت براساس اعتبار عریفان تصمیم‌گیری می‌نمود، بر همین اساس عدالت و درستکاری عریفات مورد تأکید پیامبر اعظم (علیه السلام) بوده است، در کتاب تجسس از دیدگاه فقه اسلامی آمده است:
«پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وای بر امیران، وای بر عریفان، وای بر امناء. اقوام و گروه‌هایی در روز قیامت آرزو می‌کنند که ای کاش گیسوان آن‌ها به ثریا بسته می‌شد و میان آسمان و زمین معلق می‌گشتند و هیچ گاه به مشاغل امارات و عرافات و امانتداری نزدیک نمی‌شدند» (کرمانی، 1387: 86).
وظیفه نقباء و عرفاء اطلاع رسانی وضعیت امت اسلامی بود و اینان خبررسانان وضعیت قبایل و عشایر نیز بودند و در برخی مواقع از آنان در امور حکومتی نیز استفاده می‌شد. در شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه چنین آمده است:
«علی (علیه السلام) دستور داد تا خانه حنظله را منهدم سازند، و آن خانه توسط عریفان قوم و طایفه حنظله، ویران گردید. علت این فرمان آن بود که حنظله با 23 تن از مردان طایفه خویش به معاویه ملحق شده بود.»

ج) حفظ بیت‌المال
همچنان که در تاریخ آمده، اهمیت حفظ بیت‌المال از سوی حضرت علی (علیه السلام) بیش از هر چیزی بوده است. حضرت علی (علیه السلام) در یکی از نامه‌های عبرت آمیز خود به مصقله فرزند هبیره، کارگزار ایشان در ناحیه خره می‌نویسند:
«اما بعد درباره کار تو به من خبر داده‌اند و برای من بسیار سنگین و گران است که باور کنم تو بیت‌المال مسلمین را میان مردم تقسیم کرده و از بیت‌المال به چاپلوسان و دروغ گویان از جمله شاعران بخشیده‌ای. قسم به کسی که دانه را در زمین شکافت و جانداران را آفرید من در ارتباط به این موضوع بررسی کامل را به عمل خواهم آورد و راجع به آن تحقیق خواهم کرد و چنانچه این موضوع حقیقت داشته باشد، مطمئن باش که تو را به خاک ذلت خواهم نشاند».
د) حفظ آمادگی نظامی
حرکت خصمانه و تهدید دایم دشمن برای صلح و امنیت عمومی، هوشیاری و احتیاط دائم حکومت اسلامی را ایجاب می‌کند. برای هوشیاری و خوب عمل کردن در مقابل دشمن، اطلاع از برنامه آنان امری لازم و ضروری است.
حضرت علی (علیه السلام) در نامه‌ای به عامل خود در مکه می‌نویسد که آماده و مهیا برای مقابله با شبیخون‌های معاویه که در موسم حج رو به سوی مکه نموده بشود تا مبادا با ورود او غافلگیر شده و بدون آمادگی قبلی شکست خورد، می‌فرماید:
«جاسوس من در مغرب با نامه‌ای مرا آگاه کرده است که مردمی از دیار شام به مکه گسیل شده‌اند و…».
در نوشته منور بالا مشخص است که آن بزرگوار برای حفظ حکومت خود و کارگزارانش افرادی را جهت کسب خبر در تمامی مناطق داشته است.
ه) نظارت و بازرسی
از جمله کارکردهای اشراف اطلاعاتی در سیره علوی، نقش نظارت بر افراد در جامعه و سازمان‌ها می‌باشد. نظارت و بازرسی در مدیریت اسلام، توجه و یاری کردن به افراد برای رسیدن به امانتداری است. لذا باید از کانال ابزار و وسایلی از قبیل انسان‌های صادق و وفادار صورت گیرد تا هم عادلانه باشد و هم از اغراض و هوا و هوس‌های شخصی مصون بماند.
امام علی (علیه السلام) در این باره به مالک اشتر می‌فرماید:
«رفتار کارگزارانت را بررسی کن و بازرسانی راستگو و وفاپیشه بر آنان بگمار» (نهج البلاغه، نامه 53).
همچنین در سیره علوی، نظارت بیش از آنکه بیرونی و مستقیم باشد، درونی و فردی است. اسلام به جای کنترل بیرونی به «خودکنترلی» تأکید دارد و تمام توصیه‌ها و سفارشات اسلامی به تقوا، ناظر به همین مطلب است. علاوه بر آن، انسان مسلمان در همه حال، خداوند و فرشتگان الهی را حاضر و ناظر بر اعمال خویش می‌بیند. لذا در مخفی‌ترین مکان‌ها و پنهان‌ترین دژها نیز، دست به اعمال خلاف نمی‌زند. درحالی که در نظام بورکراتیک به محض قطع شدن کنترل و نظارت، ممکن است فرد، خود را آزاد و رها حس کرده و دست به هر کاری بزند ولی در مدیریت علوی این موارد به هیچ وجه دیده نمی‌شود.
نظارت یکی از مباحث مهم و اساسی در آموزه‌های دینی و مدیریت اسلامی است و شرط تحقق صحیح و دقیق اهداف هر سازمانی به شمار می‌رود. مسئله نظارت بر عملکرد کارکنان و اجرای برنامه‌ها در سازمان به دو صورت نظارت آشکار و پنهانی مطرح است. نظام جامع نظارتی که می‌توان با استفاده از منابع و آموزه‌های دینی به بخش‌های زیر تقسیم نمود:
* نظارت خداوند متعال (نظارت الهی)؛
* نظارت فرد بر اعمال خود (خود کنترلی)؛
* نظارت عمومی (نظارت همگانی)؛
* نظارت سازمانی (خدمتی، 56، 1386).
سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تحقق امنیت (مبتنی بر وحدت و کشف توطئه‌های دشمن)
از آن جا که وحدت از نیازهای اساسی جامعه است، می‌توان گفت که امنیت جامعه در سایه وحدت امنیت جامعه محقق می‌گردد، لذا اگر اتحاد اجتماع گسسته شود، امنیت نیز از میان می‌رود. امام علی (علیه السلام) نیز به آن توجه فرموده و در گفتار و روش خود در دوران خانه نشینی و نیز در زمان حکومت، به آن اهتمام ورزیده و همواره در راه استقرار و حدت در جامعه اسلامی تلاش کرده‌اند.
هنگامی که خلافت از امام (علیه السلام) غصب شد و دیگران بر مسند جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تکیه زدند، افرادی بودند که امام را به قیام و گرفتن حق خود دعوت می‌کردند که برخی از روی دلسوزی و ایمان و برخی از دیگر با مطامع سیاسی در پی تحریک امام بودند. ابوسفیان یکی از این افراد بود که حکومت ابوبکر را که از قبایل ضعیف قریش بود، تحمل نکرد و امام را به قیام و گرفتن حق خود دعوت کرد. او که می‌خواست با عنوان حمایت علی (علیه السلام) فتنه برپا کند، با این جواب امام روبه‌رو شد که فرمود: شُقّوا امواج الفِتنِ بسفنِ النجاه و عرجوا عن طریق المنافره و ضعوا تیجان المفاخره (امواج دریای فتنه را با کشتی‌های نجات بشکافید. از راه خلاف و تفرقه دوری گزینید و نشانه‌های تفاخر بر یکدیگر را از سر بر زمین نهید) (نهج البلاغه، خطبه 57، 8).
امام علی (علیه السلام) ضمن سخنانی با اشاره به توانایی خود در گرفتن حقش فقط علت اقدام نکردن برای گرفتن حق خود را، جلوگیری از تفرقه مسلمین بیان کرد و فرمود:
به خدا سوگند اگر بیم تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آنان طور دیگر بود (ابی الحدید، 307، 1358).
و در جای دیگر می‌فرماید:
فرأیت انّ الصبر علی ذلک افضل من تفریق کلمهِ المسلمین و سفک دمائهم؛ (دیدم که صبر از تفرق کلمه مسلمین در ریختن خون آنان بهتر است) (نهج البلاغه، خطبه 46، 3).
چنانکه ملاحظه می‌شود امام علی (علیه السلام) در راه برقراری وحدت مسلمین، از حق خود نیز گذشتند و 25 سال را در حالی به سختی سپری کردند که به فرموده آن حضرت «فصبرت و فی العین قذیّ و فی الحلق شجاً» (پس صبر کردم در حالی که چشمانم را خاشاک و غبار و گلویم را استخوان گرفته بود) (همان، 46).
امام علی (علیه السلام) در دوران خلافت نیز حفظ وحدت را مهم‌تر از اقدامات نظامی می‌دانسته و در برخورد با بیعت شکنان جمل و خوارج نهروان و سپاهیان شام و معاویه پیش از آن که اقدام به جنگ نماید، همه تلاش خود را به کار بسته است تا از جنگ و خون‌ریزی میان مسلمانان جلوگیری کند و در همه جنگ‌ها نیز پس از آن که مجبور به جنگی شد یارانش را فرمانی داد که آغازگر جنگ نباشند.
به هر حال از آنجا که وحدت از جمله نخستین فاکتورهای مهم برای استقرار امنیت است، امام علی (علیه السلام) نیز همواره بر آن تأکید داشتند، که این مهم در گفتار و روش آن حضرت، نمایان بود.
الف) سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کشف توطئه‌های دشمنان
از جمله فاکتورهای بسیار مهم که هر حکومت در راه تأمین امنیت خود به آن نیازمند است، رفع اختلالات داخلی و کشف توطئه‌های دشمنان داخلی و خارجی است که با وجود آن، تأمین، امنیت با مشکل مواجه خواهد شد. اقدامات امام علی (علیه السلام) در این راستا و در برخورد با مخالفان در راستای وحدت ملی بسیار مهم است. آن حضرت در همان آغاز خلافت با مشکلات فراوانی روبه‌رو شدند که مهم‌ترین آن‌ها پدید آمدن جنگ‌های داخلی بود. از یک طرف طلحه و زبیر، بیعت شکستند و گروهی از جمله عایشه را با خود همراه کردند و از سوی دیگر معاویه با بهانه قرار دادن خون خواهی عثمان به مخالفت با امام علی (علیه السلام) پرداخت و از بیعت با آن حضرت خودداری کرد، که سرانجام آن، جنگ صفین و پیامد این حنگ نیز پیدایی گروهی متعصب به نام خوارج بود. امام علی (علیه السلام) در رویارویی با این گروه‌های مخالف پیش از جنگ و مبارزه به مذاکره می‌پرداخت و تلاش می‌کرد که آنان را از تصمیم خود منصرف سازند.
نخستین گروه پیمان شکنان بودند که پس از رسیدن به عراق و تسلط بر بصره بیت‌المال را غارت کردند و پنجاه تن از نگهبانان بیت‌المال را کشتند و عثمان به حنیف حاکم بصره را بر خلاف پیمانی که داشت دستگیر و شکنجه و از بصره اخراج کردند (مسعودی، 1991 م، ج 321، 9).
امام علی (علیه السلام) پس از رسیدن به بصره با ارسال پیام‌های مکرر کوشید تا شورشیان را از تصمیم خود منصرف کند به جماعت بازگرداند، اما پاسخ مثبتی نشنید.
آن حضرت صعصعه بن صوحان را همراه نامه‌ای به بصره فرستاد که دست خالی بازگشت و امام، عبدالله بن عباس را فرستاد که او نیز با پاسخ منفی شورشیان مواجه شد (شیخ مفید، 188، 1367).
علی رغم این رفتار این اصحاب جمل، امام علی (علیه السلام) خود نیز به مذاکره مستقیم با طلحه و زبیر اقدام کرد و ضمن اشاره به وقایعی از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را در تصمیم خود متزلزل کرد (دینوری، 184، 1371).
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در برخورد با معاویه نیز پیش از جنگ از طریق مذاکره و نامه‌نگاری، سعی در جلوگیری از جنگ داشت. امام (علیه السلام) در نامه‌ای به معاویه ضمن اشاره به بیعت مردم مدینه با آن حضرت این بیعت را برای معاویه لازم الاتباع دانسته فرمودند:
همانا بیعتی که مردم در مدینه با من کرده‌اند برای تو نیز که در شام هستی الزامی است، زیرا همان کسانی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، با من نیز بیعت کردند. از این رو هیچ فرد حاضر را چاره‌ای نیست جز آنکه بیعت کند و هیچ غائب را راهی نیست جز آنکه آن را بپذیرد (نهج البلاغه، نامه 840، 6).
امام نامه‌های دیگر نیز به معاویه نوشتند که با تسلیم نشدن معاویه، جنگ حتمی شد و امام (علیه السلام) در بحبوحه جنگ نیز تلاش کردند که آتش جنگ را خاموش کنند. در این راستا یکی از سپاهیانشان را همراه قرآن به سوی سپاه شام فرستاد تا آنان را به حکمیت قرآن دعوت کند. اما سپاه شام او را به شهادت رساندند. امام (علیه السلام) حتی پیشنهاد مبارزه مستقیم و تن به تن به معاویه دادند تا هر یک پیروز شدند حکومت از آن او باشد و دین به وسیله وحدت مسلمانان حفظ و از جنگ و خونریزی جلوگیری شود. اگرچه پیشنهادهای امام را معاویه نپذیرفت، اما نشان دهنده تلاش امام علی (علیه السلام) برای استقرار وحدت و جلوگیری از جنگ بود. از جمله تهدیدهای خطرناک برای هر حکومت، ارتباط دشمن با کارگزاران آن حکومت است. رفع این تهدید، نظارت مستمر و حتی پنهانی بر رفت و آمد و ارتباطات والیان را طلب می‌کند. در این راستا امام علی (علیه السلام) به وسیله نیروهای اطلاعاتی خود، ارتباطات احتمالی دشمن با برخی کارگزاران خود را نیز زیر نظر داشت و در مواردی ضروری آنان را از مخاطراتی که در کمین ایشان بود، آگاه می‌کرد و به ایشان هشدار می‌دادند. جنگ صفین و پیشنهاد حکمیت که معاویه مطرح کرد، سبب ظهور و پیدایی فرقه‌ای جدید در میان مسلمانان به نام «خوارج» گردید که اینان نیز مشکلات فراوانی برای امام و شیعیان به وجود آوردند و سرانجام به رویارویی با امام برخاستند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آنکه می‌دانست آنان از مسیر حق منحرف شده‌اند، اما با فرستادن افراد گوناگون برای مذاکره با آنان و حتی صحبت مستقیم و پاسخ‌گویی به پرسش‌ها و شبهات ایشان تلاش کرد و آنان را به صفوف مسلمانان بازگرداند و با همین اقدامات عده بسیاری از ایشان از سپاه خوارج جدا شدند و سرانجام فقط افراد متعصب و کج اندیش باقی ماندند و با امام وارد جنگ شدند (ابی الحدید، ج 29، 2).
آن حضرت هم چنان که خود، خواهان صلح بودند، کارگزاران خود را نیز به آن توجه می‌دادند و توصیه می‌کردند چنان که در نامه خود به مالک می‌فرماید: و لا تدفعنّ صلحاً دعاک الیه عدوک، لله فیه رضی فانّ فی الصلح دعهً لجنودک و راحه من همومک وامناً لبلادک» (همان، 29) (صلح و آشتی که رضای خدا در آن است و دشمنت تو را به آن خوانده رد مکن، زیرا در آشتی، راحت لشکریان و آسایش از اندوه و آسودگی برای اهل شهریایت هست).
البته امام علی (علیه السلام) شرایطی برای این صلح در نظر گرفته بود و می‌فرمود: این صلح باید به نحوی باشد که رضای خدا در آن باشد، یعنی عزت مسلمین در آن حفظ شود. در ادامه به نیرنگ احتمالی دشمنان نیز اشاره کرد و فرمود: بعد از صلح به شدت مراقب دشمن باش، زیرا ممکن است دشمن خود را به تو نزدیک کند تا تو را غافل‌‌گیر نماید، پس احتیاط را پیشه کن.
ب) سیره حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تأمین امنیت (مبتنی بر اشراف اطلاعاتی)
امام علی (علیه السلام) اقدامات متعددی را در راه برقراری و گسترش امنیت مبتنی بر اشراف اطلاعاتی در سرزمین‌های تحت قلمرو خود انجام دادند، که برخی از آن‌ها سیاسی و برخی امنیتی و بعضی تاکتیک‌های نظامی بودند که به آن‌ها اشاره می‌شود:
1. اقدامات سیاسی
در این زمینه اقدامات متعددی در زمان خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) انجام گرفت که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به تغییر پایتخت و مرکز حکومت از مدینه (حجاز) به کوفه (عراق) و به کارگیری روش‌های دیپلماتیک و مذاکره و نامه نگاری با طرف‌های متخاصم اشاره کرد.
اول) انتقال پایتخت به کوفه
از جمله اقدامات امام در اوایل خلافت، انتقال مرکز حکومت از مدینه به کوفه بود. اگر نگاهی به وضع جامعه مسلمانان آن زمان افکنده و وضعیّت جغرافیایی و انسانی و اقتصادی عراق به ویژه کوفه را در نظر بگیریم، بهتر می‌توانیم به علت این اقدام دست یابیم.
کوفه از جهت اقتصادی، جغرافیایی و نیروی انسانی بر حجاز برتری داشت. از نظر جغرافیایی عراق حالت مرکزیتی برای سرزمین‌های اسلامی داشت و بهتر و زودتر می‌توانست به مقابله مخاطرات احتمالی که از نواحی گوناگون، متوجه سرزمین‌های اسلامی می‌شد، بشتابد، در حالی که مدینه از چنین موقعیتی برخوردار نبود.
از جهت اقتصادی نیز وضع اقتصادی عراق با حجاز شایان مقایسه نبود. حجاز سرزمینی خشک و بی‌آب و از جهت کشاورزی فقیر بود، در حالی که منطقه عراق سرزمینی پر نعمت و سرسبز بود و همین سرسبزی آن، که از دور به سیاهی می‌زد سبب نام‌گذاری آن به منطقه سواد شده بود. از جهت نیروی انسانی هم علاوه بر آنکه منطقه عراق جمعیت بسیار بیشتری در برابر حجاز داشت، دوستداران و شیعیان امام علی (علیه السلام) در آن جا به ویژه در کوفه فراوان بودند، در حالی که حجاز برعکس عراق، اولاً جمعیت بسیار محدودی داشت، ثانیاً بسیاری از کسانی که پدران آنان در جنگ‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مشرکان، به دست امام علی (علیه السلام) کشته شده بودند در مدینه بودند و آنان کینه شدیدی درباره‌ی آن حضرت در دل داشتند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خصوص علت انتخاب کوفه و در جواب عده‌ای از اشراف انصار، که از آن حضرت خواستند تا همانند خلفای پیشین در مدینه بماند، فرمود:
اموال و مردان در عراق هستند و مردم شام در حال شورش، دوست می‌دارم نزدیک آنان باشم و دستور حرکت داد و خود حرکت فرمود و مردم هم با ایشان حرکت کردند (دینوری، 180، 1371).
دوم) مذاکره و نامه‌نگاری
امام علی (علیه السلام) در دوران خلافت همواره بر جلوگیری از جنگ و خونریزی تأکید می‌کردند و در مقابل دشمنان، نخست به مذاکره و نامه‌نگاری و استفاده از روش‌های دیپلماتیک توجه داشتند و تلاش می‌کردند تا اختلافات را بدون درگیری و جنگ خاتمه دهند و رقیبان و دشمنان را با استدلال و برهان متقاعد کنند. رفتار آن حضرت پیش از جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین که بدان اشاره شد، گویای این مدعاست.
2. اقدامات امنیتی
از جمله روش‌های امام علی (علیه السلام) در راه تأمین امنیت جامعه اسلامی به کارگیری روش‌های امنیت بود. کسب خبر به وسیله نیروهای مخفی در میان دشمنان، و نظارت پنهان بر ارتباطات کارگزاران خود، به منظور جلوگیری از فریب خوردن آنان به وسیله دشمن و نیز حفظ اسرار نظامی از جمله این روش‌ها بود.
اول) کسب خبر از دشمن
از جمله مهم‌ترین اقدامات اطلاعاتی و امنیتی در مقابله با دشمنان، آگاه بودن از اقدامات و امکانات آنان است. در زمان خلافت امام علی (علیه السلام) همواره افرادی از طرف آن حضرت به صورت مخفیانه برای خبرگیری از نفوذ دشمن به نقاط گوناگون فرستاده می‌شدند که اخبار دشمن و تصمیمات آنان را به امام گزارش می‌کردند. این گزارش‌ها سبب می‌شد تا آن حضرت به شکل مناسب با دشمنان مقابله کند. چنان که گفته شده معاویه قصد داشت افرادی را در قالب زائر خانه خدا به حج اعزام کند که در واقع هدف آنان تبلیغ برای معاویه و نیز مقصر جلوه دادن امام در قتل عثمان بود. نیروهای اطلاعاتی این خبر را به امام گزارش کردند و امام نیز در نامه‌ای به قثم بن عباس والی مکه چنین نوشتند:
(جاسوس من در مغرب (شام) در نامه‌ای به من اطلاع داده که مردمی از اهل شام با دل‌های نابینا و گوش‌های ناشنوا و دیده‌های کور مادرزاد، گسیل شده‌اند، کسانی که حق را از راه باطل می‌جویند و در معصیت آفرینی و نافرمانی خدا از مخلوق پیروی می‌کنند. پس به آن چه در دست توست (حکومت مکه و حفظ امنیت آن) پایداری کن. و مبادا کاری کنی که به عذرخواهی بیفتی) (نهج البلاغه، نامه 942، 33).
دوم) نظارت بر کارگزاران
از جمله تهدیدهای خطرناک برای هر حکومت، ارتباط دشمن با کارگزاران آن حکومت است. رفع این تهدید، نظارت مستمر و حتی پنهانی بر رفت و آمد و ارتباطات والیان را طلب می‌کند. در این راستا امام علی (علیه السلام) به وسیله نیروهای اطلاعاتی خود، ارتباطات احتمالی دشمن با برخی کارگزاران خود را نیز زیر نظر داشت و در مواردی ضروری آنان را از مخاطراتی که در کمین ایشان بود، آگاه می‌کرد و به ایشان هشدار می‌دادند. چنان که معاویه نامه‌ای به زیاد ابن ابیه نوشت و او را به سوی خود فراخواند و برای تحریک و ترغیب او قضیه انتساب او به ابوسفیان را نیز مطرح کرد، که امام علی (علیه السلام) که از طریق مأموران مخفی خود از جریان آگاه شده بود در نامه‌ای به زیاد این نکته را متذکر شده و او را درباره‌ی خطری که از جانب معاویه او را تهدید می‌کرد، هشدار داد و چنین نوشت:
“آگاهی یافتم که معاویه نامه‌ای به تو نوشته، می‌خواهد دلت را بلغزاند و در زیرکی تو رخنه کند، پس از او برحذر باش، زیرا او شیطانی است که از پس و پیش و راست و چپ شخصی می‌آید، تا ناگهان در هنگام غفلت عقل او را برباید (نهج البلاغه، نامه 44، 963).”
نظارت مخفی امام علی (علیه السلام) بر کارگزاران خود در موارد دیگری نیز گزارش شده است. برای نمونه می‌توان به نامه آن حضرت به مصقله بن هبیره شیبانی حاکم اردشیر خوره از جانب امام و نیز عثمان بن حنیف انصاری حاکم بصره، از طرف حضرت اشاره کرد (همان، 965).
سوم) حفظ اسرار نظامی
برخی از اطلاعات و امکانات هر کشور به ویژه امور نظامی آن در هر مقطع زمانی چه جنگ و چه صلح، باید از دید عموم حتی ساکنان و کارگزاران آن کشور، مخفی باشد و فقط در موقع لزوم از آن آگاه شود. اهمیت اسرار نظامی به اندازه‌ای است که سربازان و نیروهای نظامی نیز تا زمان اجرا نباید از آن آگاه شوند تا مبادا دشمن از طریق جاسوسان و نیروهای مخفی خود از آن آگاه شود و در صدد ضربه زدن، به آن برآید، یا به تدارک قوا و آمادگی نیروهایش بپردازد. امام علی (علیه السلام) نیز به این نکته توجه می‌فرمود و در نامه‌ای خطاب به مرزداران و نیروهای مسلح خود ضمن اشاره به برخی از حقوق آنان بر حاکم می‌فرمود:
بدانید که حق شما بر من این است که هیچ رازی جز اسرار نظامی را از شما پوشیده ندارم (نهج البلاغه، نامه 983، 50).
دو نکته بسیار مهم در این کلام امام علی (علیه السلام) نهفته است. نخست آنکه اسرار مربوط به جنگ به دلیل مراعات اصل غافلگیری باید در سطح فرماندهی کلان باقی بماند و نیروهای عمل کننده تا زمان اجرای عملیات از آن مطلع نشوند، تا مبادا دشمن از اخبار و اسرار آگاه شود و به تدارک قوا بپردازد و دیگر آنکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) اهمیت فراوانی به مرزداران می‌داده است، که می‌فرماید «حق شما این است که هیچ چیز را از شما پنهان نکنم».

اقدامات نظامی
سیره‌ی حکومتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر این اساس استوار بود که بدون جنگ و خونریزی امنیت جامعه برقرار گردد، اما این، به آن معنا نبود که آن حضرت توجهی به اقدامات دفاعی نداشته باشد، بلکه براساس دستور صریح قرآن «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ» (انفال (8)، آیه 60) امام علی (علیه السلام) نیز توجه خاصی به نیروهای نظامی داشت و آنان را حافظ مردم و زینت و آراستگی حکمرانان می‌دانست و می‌فرمود:
پس سپاهیان به فرمان خدا برای رعیت مانن دژها و قلعه‌ها که آنان را از شرّ دشمنان آسوده می‌دارند و زینت و آراستگی حکمرانان و ارجمندی دین و راه‌های امن و آسایش هستند و رعیت بر پا نمی‌ماند، مگر با بودن ایشان (نهج البلاغه، نامه 53، 1003).
آن حضرت در جای دیگر خطاب به قیس بن سعد هنگامی که او را به حکومت مصر اعزام می‌کرد فرمود: به همراهی سپاهی به مصر برو، زیرا داشتن سپاهی جنگجو و آماده برای دشمنت ترسانده‌تر و برای دوستانت عزت‌آورتر است» چنان که ملاحظه می‌شود امام علی (علیه السلام) آمادگی دفاعی لازم و حضور نیروهای مقتدر را سبب آرامش مردم و آسودگی حاکمان و ترس دشمنان دانست (طبری، ج 549، 3).
اول) اقدام پیشگیرانه
از جمله نکات بسیار مهم در برخورد با دشمن این است که باید فرصت حمله را از وی گرفت و او را در موضع دفاعی قرار داد. امام علی (علیه السلام) نیز به این نکته توجه داشت و همواره تأکید می‌فرمود که قبل از حمله دشمن باید در مقابل او آماده شد و قبل از آن که در خانه، غافلگیر دشمن شوند، اقدام به مقابله کرد.
زمانی که طلحه و زبیر و دیگران بیعت شکنی کردند و به سمت عراق رفتند، برخی اصحاب امام از آن حضرت خواستند تا از تعقیب آنان خودداری کند، اما امام ضمن ردّ این درخواست فرمود:
سوگند به خدا من خوابیده نیستم تا صیاد به او رسیده و او را در دام اندازد، بلکه همراه کسی که به حق رو آورد و شنوا و فرمانبردار است، بر گناهکارانی که از حق رو گردانیده شک و تردید در آن دارد شمشیر می‌زنم و می‌جنگم تا زنده هستم (نهج البلاغه، خطبه 6، 58).
و در جای دیگر نیز ضمن سرزنش کوفیان و یاران خویش و اشاره به تقاضاهای مکرر خود از آنان برای آماده شدن در جنگ با دشمنان به این نکته اشاره می‌کند که اگر جنگ به میان دیار کسانی کشیده شود، سبب ذلت و خواری آنان خواهد شد، یعنی اگر کسانی در جنگ و جهاد سستی کنند تا دشمن وارد دیار آن‌ها شود، شکست خورده و خوار می‌شوند. در خطبه 27 نهج البلاغه به این نکته اشاره کرده، می‌فرمایند:
آگاه باشید که من شما را به جنگیدن (با معاویه) شب و روز، نهان و آشکار دعوت کردم و گفتم پیش از آنکه آنان به جنگ شما بیایند شما به جنگشان بروید. سوگند به خدا هرگز با قومی در میان خانه (دیار) ایشان جنگ نشده، مگر آنکه ذلیل و مغلوب گشته‌اند). بنابراین، به این اصل مهم باید توجه شود، که همواره باید فرصت حمله را از دشمن گرفت (نهج البلاغه، خطبه 94، 27).
دوم) گزینش سپاهیان
امام علی (علیه السلام) علاوه بر اهتمام ویژه به حضور سپاهیان و سربازان، رسیدگی به وضع آن‌ها و نیز به انتخاب فرماندهان شایسته و مهربان در خصوص سربازان نیز توجه می‌فرمود، چنانکه در نامه خود خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: فرمانده سپاهت را کسی قرار ده که برای خدا و رسول او و برای امام و پیشوایت پند پذیرتر، پاک دل تر و خردمندتر و بردبارترین آنان باشد، از کسانی که دیر به خشم می‌آید و زود عذر پذیرند و به زیردستان مهربان هستند و به زورمندان سخت گیری و گردن فرازی نمایند، و از آنکه درشتی، او را از جای نکند و نرمی او را ننشاند». (همان، 94)
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جای دیگری در ادامه همان نامه می‌فرماید: «باید برگزیده‌ترین سران سپاهت (فرمانده) کسی باشد که با لشکر در همراهی (مال و دارایی) مواسات کند و از توانایی خود به آنان احساس نماید، به اندازه‌ای که ایشان و خانواده‌های ایشان در آسایش باشند، تا در جنگ با دشمن یک دل و یک اندیشه گردند».
امام علی (علیه السلام) در این فراز از نامه به دغدغه‌ی معیشتی سپاهیان توجه فرموده و به مالک دستور می‌دهد کسی را به فرماندهی سپاه بگمار که این نکته را مدنظر داشته باشد، زیرا آرامش فکری آنان و اینکه از جهت تأمین معیشت مشکلی نداشته باشند، سبب می‌شود تا با آرامش خیال در جنگ بر ضدّ دشمن شرکت کنند و علاوه بر این، مهربانی فرمانده سپاه به زیر دستانش سبب می‌شود که دل‌های ایشان متوجه او شود و در هنگام سختی او را تنها نگذارند.
سوم) تاکتیک‌های نظامی در جنگ‌ها
امام علی (علیه السلام) نه فقط به تهیه و تدارک سپاه همت می‌گمارد و آن را پایه و اساس امنیت و زینت والیان و حاکمان می‌دانستند و در انتخاب فرماندهان و سپاهیان، دقت و ظرافت‌های خاصی مبذول می‌داشتند، بلکه در اتخاذ شیوه‌های تاکتیکی جنگی نیز آنان را راهنمایی می‌کردند. ایشان در همین زمینه خطاب به لشکریان خود می‌فرمودند: «هرگاه با دشمن رویارو شدید لشکرگاه خود را در جاهای بلندی یا دامنه‌ی کوه‌ها، یا کنار رودخانه قرار دهید تا برای شما کمک راه و مانع آنان (دشمنان) شود و جبهه جنگ (عرصه کارزار) را از یک یا دو سو (جهت) قرار دهید» (نهج البلاغه، نامه 854، 11). زیرا لازمه جنگیدن از چند طرف پراکندگی و ضعف و شکست است.
امام علی (علیه السلام) فقط به پیشروی و ایستادگی کامل در برابر دشمن تأکید نمی‌کردند، بلکه در مواقع اضطراری عقب نشینی را نیز نظر داشتند و آن را مقدمه پیروزی می‌دانستند، چنانکه در یکی از نامه‌های خود به سپاهیانش می‌فرماید.
گریزی را که در پی آن بازگشت و شکستی که بعد از آن هجوم و حمله به دشمن است، بر شما ناگوار نباشد. یعنی اگر موقعیت جنگی، شما را در وضعی قرار داد که مجبور به عقب نشینی شوید، آن را ننگ ندانید. زیرا شاید مصلحت در گریز باشد تا دشمنان به طمع تعقیب شما از سنگرها بیرون بیایند، آن گاه به آنان حمله‌رو شوید و آنان را شکست دهید، یا آن که این گریز و شکست شما سبب شود تا علت آن را بیابید و با جبران آن، به جنگ با دشمن برگردید (نهج البلاغه، نامه 863، 16).
امام علی (علیه السلام) به آرایش و جاگیری (موضع گیری) نیروهای گوناگون سپاه نیز توجه داشتند و «معقل بن قیس ریاحی» یکی از فرماندهان خود را که او را به شام اعزام می‌کرد، ضمن اشاره و توجه دادن به زمان و چگونگی حرکت و رفتار با مردم، می‌فرماید:
هنگامی که با دشمن روبه‌رو شدی میانه لشکر خود بایست و به دشمنان نزدیک مشو، مانند نزدیک شدن کسی که می‌خواهد جنگ برپا کند. و از آنان دور مشو، هم چون دور شدن کسی که از جنگ می‌ترسد، تا فرمان من به تو رسد) (نهج البلاغه، نامه 858، 12).
چهارم) توجه به امنیت داخلی پیش از جنگ
نکته دیگری بود که امام علی (علیه السلام) با آن التفات می‌فرمود، آن که پشت سر باید محفوظ بماند و هنگام رویارویی با دشمنان، سرزمین‌های داخلی باید در امنیت باشند، تا سربازان بدون نگرانی و با آرامش خیال به جنگ با دشمنان بپردازند.
زمانی که امام برای بار دوم، آماده رفتن به جنگ با معاویه بود، با مشکل خوارج روبه‌رو گردید؛ آنان که با برداشت خشک و متعصبانه دینی خود در برابر امام ایستاده بودند، خطری جدی برای مسلمانان و خانواده‌های ایشان پدید می‌آوردند، به طوری که حتی زنان و کودکان نیز از جانب آنان در امان نبودند، چنانکه «عبدالله بن خباب بن ارت» را به سبب همراهی با امام کشتند و همسر او را نیز که باردار بود، شکم دریدند (دینوری، 252).
حضور خوارج موجب نگرانی سپاهیان و خانواده آنان شده بود و رفتن به جنگ معاویه، در حالی که چنین خطری مرکز حکومت علوی را تهدید می‌کرد، بسیار خطرناک بود. بنابراین لازم بود که ابتدا این خطر برطرف گردد و امام علی (علیه السلام) نیز سپاهیان خود را، که به قصد رفتن به شام و جنگ با معاویه گرد آمده بودند، به سوی خوارج راهنمایی کرد و ایشان را از میان برد (ابی الحدید، ج 29، 2) تا بعد از آن به سوی معاویه برود، اگرچه بعد از جنگ خوارج دیگر سپاه امام علی (علیه السلام) و آمادگی جنگ پیدا نکرد، اما نکته مهم آن بود که خطر خوارج دفع گردید.
نتیجه‌گیری
اهمیت و جایگاه اشراف اطلاعاتی به منظور حفظ و صیانت کارکنان، حفظ سازمان‌ها و نهادها و در واقع حفظ و صیانت از حکومت اسلامی از دلایل اصلی و عقلی اشراف اطلاعاتی در اسلام است. اشراف اطلاعاتی در اسلام دارای ادله‌ی نقلی نیز می‌باشد. آیات و روایات متعددی در خصوص اهمیت انجام امور اطلاعاتی در فرمایشات ائمه‌ی معصومین (علیهم السلام) وجود دارد. در فقه اسلامی ضرورت و مصادیقی از اشراف اطلاعاتی و نحوه‌ی حکومت‌داری و کنترل و نظارت بر زمامداران حکومت اسلامی وجود دارد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دوران گوهربار خلافت خود فرمایشات و دستورات مؤکدی بر نحوه‌ی کنترل و مراقبت از زمامداران ابلاغ فرموده‌اند. بررسی سیره و سنت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) ضرورت و اهمیت اشراف اطلاعاتی از طریق کنترل و صیانت مسئولین حکومت اسلامی، توجه به مراقبت از امت اسلامی و همچنین دقت در حفظ بیت‌المال و آمادگی نیروهای نظامی و نحوه نظارت و بازرسی را برای ما نمایان می‌نماید. اشراف اطلاعاتی زمانی اثربخشی خود را دارد که آحاد کارکنان جامعه اطلاعاتی کشور دلایل اهمیت آن و جایگاه این موضوع مبتنی بر سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) را کامل درک نمایند. ارتقای اشراف اطلاعاتی مبتنی بر سیره علوی نیازمند تلاش سازمانی و فردی جامعه اطلاعاتی کشور می‌باشد. سازمان‌ها و نهادهای امنیتی در تحقق تبیین و تدوین این امر خطیر دارای وظایف و مسئولیت‌هایی می‌باشند. تدوین سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حوزه امور امنیتی و اشراف اطلاعاتی در سایه توجهات و اعتقادات دینی و همچنین توجه فردی و سازمانی کارکنان و مسئولین به اصول لازم الشرعیه در امور اطلاعاتی، تحقق امنیت پایدار برای آحاد جامعه اسلامی فراهم می‌نماید.
پیشنهادات
در خصوص تبیین و تدوین سیره امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی و ارتقای آن در اذهان و افکار جامعه اطلاعاتی کشور پیشنهادات زیر ارائه می‌گردد:
1. انجام پژوهش و تحقیقات علمی در حوزه‌ی سیره امیرالمؤمنین (علیه السلام) در اشراف اطلاعاتی به منظور شناسایی روش‌ها و راهکارهای علمی و فقهی.
2. ایجاد مرکز مشاوره صیانت شرعی مبتنی بر فقه اطلاعاتی به منظور ارائه خدمات دینی به فرماندهان و کارکنان.
3. ارتقاء برنامه‌های مذهبی و تشویق کارکنان به حضور در مراسمات دینی.
4. ارتقاء کلاس‌های آگاه سازی صیانت شرعی با بهره‌گیری از اساتید مجرّب و روش‌های نوین آموزشی.
5. شناسایی و اطلاع رسانی مناسب و صحیح تهدیدات و آسیب‌پذیری‌های مشاغل امنیتی به فرماندهان، مسئولین و کارکنان نیروهای مسلح.
6. نظارت مستمر و مؤثر مجموعه صیانت شرعی بر گزینش و استخدام کارکنان جامعه اطلاعاتی.
7. ارتقاء شیوه و شگرد نظارت‌ها و کنترل‌های سازمانی بالاخص در حوزه صیانت شرعی.
8. تعامل مناسب و منطقی مجموعه‌های صیانت شرعی با فرماندهان و مسئولین به منظور ارتقاء سیره علوی در آحاد جامعه کارکنان.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی امین
منابع تحقیق :
* قرآن کریم.
* دشتی، محمد، (1387)، نهج البلاغه، مؤسسه انتشارات دارالعلم، چاپ پنجم، قم.
* صبوری، حسین، (1388)، حفاظت اطلاعات و اطلاعات در سوره یوسف، انتشارات صبوری، چاپ اول، تهران.
* ابن ابی الحدید، (1385)، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، جلد اول، چاپ دوم.
* ابوالحسن علی بن حسین بن علی مسعودی، (1411 ه.ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، بیروت، مؤسسه العلی، للمطبوعات.
* ابوحنیفه احمد ابن داود دینوری، (1371)، اخبار الطول، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشرنی، چاپ چهارم، تهران.
* ابوعبدالله محمد بن نعمان شیخ مفید، (1367)، نبرد جمل، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، نشر نی، چاپ اول، تهران.
* محمد بن جریر طبری، (1371)، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ تبری)، مؤسسه‌ی الاعلمی للمطبوعات، ج 3.
* مجلسی، بحارالأنوار، دارحیاء، العربی، بیروت، ج 33.
* هیل، مایکل، (1381)، تأثیر اطلاعات بر جامعه، مترجم؛ محسن نوکاریزی، انتشارات چاپار، چاپ اول، تهران.
* کرمانی، عباس، (1387)، گفتگو در محضر امیرالمؤمنین (علیه السلام)، انتشارات بنیاد نهج البلاغه، چاپ دوم، تهران.
* آجرلو، محمد جعفر، (1389)، اشراف اطلاعاتی و رابطه آن با ژئوپلیتیک اطلاعات، دانشگاه جامع امام حسین (علیه السلام)، مرکز مطالعات کاربرد اطلاعات، چاپ اول، تهران.
* ثمیری، غلامرضا، (1389)، مبانی حقوقی اشراف اطلاعاتی با تأکید بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دانشکده و پژوهشکده اطلاعات و امنیت، چاپ اول، تهران.
* دژاکام، رضا، (1389)، درآمدی بر چیستی و چرایی اشراف اطلاعاتی، دانشگاه جامع امام حسین (علیه السلام)، مرکز مطالعات کاربرد اطلاعات، چاپ اول، تهران.
* معاونت اطلاعات سپاه، (1388)، اشراف اطلاعات، چاپ اول، تهران.
* خدمتی، ابوطالب، (1386)، انواع کنترل و نظارت در مدیریت اسلامی، سایت باشگاه اندیشه.
* مولایی، سید یوسف، (1389)، اشراف اطلاعاتی محصول یا فرآیند دانشکده و پژوهشکده اطلاعات و امنیت، چاپ اول، تهران.
* مزینانی، احمد، عباس زاده، مهدی، (1389)، عوامل مؤثر در تحقق اشراف اطلاعاتی، دانشکده و پژوهشکده اطلاعات و امنیت، چاپ اول، تهران.
* عرب انصاری، مهدی، (1389)، بررسی نقش آموزه‌های دینی در پیشگیری از جرایم و تخلفات، ساحفاناجا، تهران.
* عرب انصاری، مهدی، (1388)، نقش مؤثر مدیریت اطلاعات در سازمان، فصلنامه دانش حفاظتی و امنیتی، شماره 11، چاپ و نشر حدیث کوثر، تهران.
* هیل، مایکل، (1999)، تأثیر اطلاعات بر مدیریت اطلاعاتی، مترجم؛ محسن نوکاریزی، انتشارات چاپار، تهران، چاپ اول.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید