اشراف اطلاعاتی امیرالمؤمنین و کشف توطئه‌های دشمنان 3

اشراف اطلاعاتی امیرالمؤمنین و کشف توطئه‌های دشمنان 3

نویسنده: رضا محمدی (1)

مقدمه
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت به راه‌های سلامت جامعه در خطبه 216 می‌فرماید: (پس رعیت اصلاح نمی‌شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی‌شوند جز با درستکاری رعیت. و آنگاه که مردم حق رهبری را اداء کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد، و راه‌های دین پدیدار، و نشانه‌های عدالت برقرار، و سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود، و مردم در تداوم حکومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مأیوس می‌شود.) اما اگر کارگزاران، و مدیران مشاغل گوناگون جامعه دچار آفت زدگی شوند، به انحراف کشانده شده و از اهداف تکاملی دور بمانند سلامت فرد و جامعه را به خطر انداخته و انواع انحرافات و بیماری‌های اخلاقی دامن‌گیر جامعه خواهد شد. امام علی (علیه السلام) نسبت به شناسایی و جذب نیروهای پاک و صالح برای مدیریت‌های جامعه اسلامی به مالک اشتر دستور می‌دهد که: (سپس در نظامیان با خانواده‌های ریشه‌دار، دارای شخصیت حساب شده، خاندانی پارسا، دارای سوابقی نیکو و درخشان، که دلاور و سلحشور و بخشنده و بلند نظرند، روابط نزدیک برقرار کن، آنان همه بزرگواری را در خود جمع کرده، و نیکی‌ها را در خود گرد آورده‌اند، پس در کارهای آنان به گونه‌ای بیندیش که پدری مهربان درباره فرزندش می‌اندیشد، و مبادا آن چه را که آنان را نیرومند می‌کند در دیده‌ات بزرگ جلوه کند، و نیکوکاری تو نسبت به آنان هر چند اندک باشد را خوار مپندار، زیرا نیکی آنان را به خیرخواهی تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند، و رسیدگی به امور کوچک آنان را به اعتماد رسیدگی به کارهای بزرگشان وامگذار، زیرا نیکی اندک تو را جایگاهی است که از آن سود می‌برند، و نیکی‌های بزرگ تو را جایی است که از آن بی‌نیاز نیستند.)) یعنی آینده روشن، و سرنوشت تکاملی یک جامعه در حال رشد و کمال به تلاش و کوشش مداوم هسته‌های ((گزینش و کارشناسی نیروهای اطلاعاتی)) ارتباط خواهد داشت. تا انسان‌های لایق برای مسئولیت‌های گوناگون انتخاب گردند و مدیران متعهد و متخصص متناسب با جایگاه والای انواع مدیریت‌ها کشف و شناسایی شوند. و کار بدست کاردان قرار گیرد. و مدیران سالم با کار و تلاش مداوم، جامعه‌ای سالم را بازسازی کنند، و آینده را رنگ حقیقت زنند.
ضرورت سلامت کشور و نقش اطلاعات
معیارهای گزینش، ملاک‌های انتخاب مدیران، ارزیابی صفات و شرایط مدیریت‌ها، بررسی رفتاری مدیران موجود، تطبیق صفات مدیران با جایگاه مدیریت‌ها، یک بحث جدی و سرنوشت ساز است. که سلامت یا سقوط جامعه انسانی به آن بستگی کامل دارد. از این رو در تمام کشورها، با انواع گرایش‌ها و ملیت‌ها، به مبحث گزینش توجه ویژه‌ای دارند، تا مدیران نالایق در پُست‌های کلیدی جامعه راه نیابند و سلامت جامعه را مورد تهدید قرار ندهند.
اطلاعات و آفت‌شناسی
الف) انقلاب‌ها و آفت‌ها
یکی از شرایط رشد و کمال در کنار تقویت علل و عوامل رشد آفت‌شناسی و مقابله با انواع موانع و آفت‌هاست: علل و عوامل پیروزی‌ها یا شکست‌ها روشن است که تا حدودی به (آفت‌شناسی) و راه مقابله با موانع و آفت‌ها ارتباط دارد. هر انقلابی که توانست با آفت‌ها به گونه‌ای صحیح مقابله کند و ریشه‌های فاسد آن را بخشکاند تداوم یافت و تا مراحل نهایی تکامل پیش رفت. و هر انقلابی که در تارهای عنکبوتی آفات اسیر شد و نتوانست آفت‌ها را شناسایی کرده و از سر راه بردارد، آرام‌آرام از اهداف انقلابی و از ارزش‌های تکاملی دور شده و کارش به سقوط و شکست انجامید.
ب) راه‌های کشف واقعیت‌ها
یکی از وظایف نیروهای اطلاعاتی و حفاظت کشور اسلامی آن است که از ظن و گمان بپرهیزد و با شیوه‌ها و روش‌های کاربردی تلاش کنند تا واقعیت‌ها را کشف کرده به زلال حقیقت برسند.
1. بررسی رفتارها (رفتار‌شناسی)
از دیدگاه امام علی (علیه السلام) ارزیابی دقیق رفتار و گفتار انسان‌ها یکی از راه‌های کشف واقعیت است. زیرا انسان‌ها به آنچه دارند و می‌اندیشند زنده‌اند، و کُنش‌ها و واکنش‌های آنان به اندوخته‌های مغز و جانشان بی‌ارتباط نیست که نیکو سروده‌اند: «از کوزه همان بُرون طراود که در اوست» زیرا رفتار و گفتار و حالات ظاهری یک مجرم با یک انسان نیکو کار متفاوت است، که امام علی (علیه السلام) فرمود: کسی چیزی را در دل پنهان نکند جز آن که در لغرش‌های زبان، و رنگ رخسار، آشکار خواهد شد (نهج البلاغه، حکمت 26).
2. ارزیابی صحیح اخبار و اطلاعات
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: (چون خبری را شنیدید، آن را درک کرده عمل کنید، نه بشنوید و نقل کنید، زیرا راویان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند).
3. ارزیابی گفتار
یکی دیگر از راه‌های کشف واقعیت‌ها بررسی سخنان و گفتار افراد و شخصیت‌هاست که چه می‌گویند؟ و چگونه می‌گویند؟ با چه انگیزه‌هایی حرف می‌زنند؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمود: سخن گویید تا شناخته شوید، زیرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است.
4. آزمایش‌ها
یکی دیگر از راه‌های کشف واقعیت‌ها، آزمودن است، آزمایش کردن است. انسان‌ها در آزمایش‌ها و حوادث سخت، ماهیت خود را آشکار می‌کنند که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: (در دگرگونی روزگار گوهر شخصیت مردان شناخته می‌شود) (نهج البلاغه، قصار 217).
5. ارزیابی اشتباهات گذشته
یکی دیگر از راه‌های کشف واقعیت‌ها، ارزیابی اشتباهات گذشته افراد است. یعنی کسی که نوعی ضعف و کاستی در او وجود دارد که عامل بزهکاری یا خطا و اشتباهی شده است. چون ریشه‌ها زنده‌اند ممکن است دوباره همان خطا و اشتباه را تکرار کند.
6. عمل در سایه علم و یقین
یکی دیگر از راه‌های کشف واقعیت‌ها و پیروزی بر مشکلات آن است که ابتدا علم و آگاه بدست آوریم و سپس قاطعانه بر اساس آن عمل کنیم و هرگونه شک و تردید و تزلزل، آفت کشف واقعیت‌ها است برخی با اینکه می‌دانند، سرنخ‌های خوبی هم بدست آوردند اما در عمل دچار شک و تردید بوده شجاعت لازم را از نظر کاربردی ندارند، این دسته از افراد در کشف واقعیت‌ها ناتوانند هرچند آگاهی لازم را دارند. و در آستانه‌ی یقین ایستاده‌‌اند. اما چون قاطعیت در عمل را ندارند در کشف واقعیت‌ها ناتوانند که حضرت علی (علیه السلام) فرمود: (علم خود را نادانی، و یقین خود را شک و تردید مپندارید، پس هرگاه دانستید عمل کنید، و چون به یقین رسیدید اقدام کنید) (نهج البلاغه، قصار 274).
ضرورت اطلاعات
الف) اطلاعات برای مراقبت از قضات
قاضی یک روزه
امام علی (علیه السلام) بر قضات کشور اسلامی مأموران مخفی می‌گماشت که کارهای آنان را زیر نظر داشته باشند. لذا (ابو الاسود دوئلی) که از دوستان امام علی (علیه السلام) بود، در همان روز اول قضاوت با گزارش مأموران مخفی، عزل شد، زیرا به حضرت علی (علیه السلام) گزارش دادند که او با مردم تند خویی می‌کند. غروب وارد مسجد شد و گفت: یا امیرالمؤمنین قاضی یک روزه هم داشتیم؟ امام علی (علیه السلام) فرمود: آری به من گزارش دادند که تو در برخورد با مردم خشن هستی.
2. برخورد با شریح قاضی
وقتی به امام علی (علیه السلام) اطلاع دادند که شریح قاضی، خانه مجللی خریداری کرد، حضرت علی (علیه السلام) فوراً او را احضار کرد و در خریداری خانه‌ای گران‌قیمت او را مورد نکوهش قرار داد، و فرمود: اگر از مال خود خریدی، اسراف کردی و اگر از بیت‌المال مسلمین تهیه کردی، خیانت است.
ب) اطلاعات برای امنیت اقتصادی
1. گماردن نیروهای اطلاعاتی بر بازار
امام علی (علیه السلام) برای کنترل بازار، مأمورانی می‌گماشت، تا امور اقتصادی کشور دچار اختلال نگردد، از این رو تا (ابن هرمه) در بازار اهواز رشوه گرفت، محاکمه و عقوبت شد. در سیستم حکومتی حضرت علی (علیه السلام) (کنترل) و (نظارت) یکی از اساسی‌ترین محور مدیریت سیاسی به حساب می‌آمد که کار قضاوت و فرمانداران و استانداران و دیگر کارگزاران حکومتی را به وسیله نیروهای مؤمن ارزیابی می‌فرمود، و سریع و به موقع عکس العمل نشان می‌داد. از نظر اقتصادی بازار شهرها را با حضور نیروهای اطلاعاتی زیر نظر داشت تا به مردم ستم روا ندارند، و با گران فروشی و احتکار اساس نظام را تضعیف نکنند. ابن هرمه، متولی و مراقب بازار اهواز بود، او مرتکب خیانتی شد، هنگامی که خبر خیانت وی به حضرت علی (علیه السلام) رسید، فوراً نامه‌ای به این مضمون برای (رفاعه بن شداد) حاکم اهواز نوشت: (وقتی که نامه‌ام به دستت رسید، فوراً (ابن هرمه) را از مسئولیت بازار، عزل می‌کنی، به خاطر حقوق مردم، او را زندانی کن و همه را از این کار باخبر نما تا اگر شکایتی دارند بگویند. این حکم را به همه کارمندان زیر دستت، گزارش کن تا نظر مرا بدانند. در این کار، نسبت به (ابن هرمه) نباید غفلت و کوتاهی شود، والاّ نزد خدا هلاک خواهی شد و من هم به بدترین وجه تو را از کار برکنار می‌کنم، و تو را به خدا پناه می‌دهم از این که در این کار، کوتاهی کنی ای رفاعه! روزهای جمعه، او را از زندان خارج کن و سی و پنج تازیانه بر او بزن و او را در بازار بگردان.
پس اگر کسی از او شکایتی با شاهد آورد، او و شاهدش را قَسَم بده، آن وقت حق او را از مال «ابن هرمه» بپرداز. سپس دست بسته و با خواری او را در زندان برگردان و بر پایش زنجیر بزن، فقط هنگام نماز زنجیر از پایش در آور و اگر برای او خوردنی و نوشیدنی و یا پوشیدنی آوردند، مانع نشو و به کسی هم اجازه نده که بر او داخل شود تا راه مخاصمه و طریق نجات را به او بیاموزد و اگر به تو گزارش رسید که کسی در زندان چیزی به او یاد داده که مسلمانی از آن ضرر می‌بیند آن کس را بزن و زندانی کن تا توبه کند و از عمل خود پشیمان شود.‌ ای رفاعه! همه زندانیان را برای تفریح به حیاط زندان بیاور، غیر از او (ابن هرمه)، مگر آن که برای جانش، بیمناک باشی که در این صورت، او را با زندانیان دیگر به صحن زندان می‌آوری. اگر قدرت بدنی دارد هر سی روز، سی و پنج شلاق بر بدنش می‌زنی و قضیّه را برای من بنویس و نام جانشین او را هم گزارش کن و حقوق (ابن هرمه) را قطع کن.
2. نظارت بر رفتار متولی بازار (ضدّ اطلاعات)
امام علی (علیه السلام) رفتار نیروهای اطلاعاتی بازار را هم به شدت کنترل می‌کرده است. و اگر خطایی از آنان سر می‌زد، به هیچ وجه، چشم پوشی نمی‌کرد. چنان که (علی بن اصمع) را بر منطقه‌ای به نام (بارجاه) گماشت و چون خیانت کرد، دستش را برید. این مرد، آن قدر زیست تا زمان حجاج را درک کرد، روزی به حجاج گفت: خانواده‌ام به من بدی کرده‌‌اند. حجاج گفت: چگونه؟ علی ابن اصمع گفت: چون نام (علی) بر من نهاده‌اند! حجّاج گفت: چه زیبا گفتی! آنگاه امارت محلی را به او واگذار کرد و گفت: اگر مطلع شوم که خیانتی کرده‌ای، آن اندازه از دستت را که علی بی‌ابیطالب باقی گذاشته، قطع می‌کنم. همچنین نحوه برخورد آن حضرت علی (علیه السلام) با (ابن هرمه) حکایت از به کارگیری نیروهای اطلاعاتی دارد که نظارت دقیق آن بزرگوار بر امر تجارت و بازار را تحقق می‌بخشید.
ج) اطلاعات و ضرورت بازرسی کل کشور
امام علی (علیه السلام) کشور پهناور خود را با گماردن انسان‌‌های صالح و استفاده از نیروهای اطلاعاتی و اصل بازرسی از امور، به خوبی اداره می‌کرد، که توجّه به یکی از آن‌ها جالب است: در نامه‌ای به کعب بن مالک نوشت:
«جانشینی برای خود بگذار و خودت با گروهی از افراد مورد اعتماد، تا مطقه سواد عراق، در میان فرات و عذیب پیشروی کن و در آنجا از کارمندان و کارگزاران من از مردم سؤال کن و روش و کارکرد آن‌ها را بررسی نما، سپس به منطقه «بهقباذها» برو و از حال و وضع مردم آنجا تحقیق کن و مشکلات آن سامان را برطرف ساز و بدان که همه کارهای تو و فرزندان آدم دقیقاً محاسبه خواهد شد». روشن است که اداره کشوری با داشتن بیش از هزار فرمانده و فرماندار و کارگزاران متفاوت که گستردگی خاک آن امروز بیش از 40 کشور اسلامی را در بردارد بدون اطلاعات قوی و سیستم اطلاعاتی لازم و سیستم بازرسی کل کشور ممکن نیست. برخورد با یک زن جاسوس خداوند بزرگ در سوره مبارکه ممتحنه آیه 1 برای اینکه این جریان بار دیگر تکرار نگردد، آیاتی چند در این باره نازل فرمود: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبت می‌کنید، در حالی که آن‌ها به آنچه از حق برای شما آمده کافر شده‌‌اند و رسول الله و شما را به خاطر ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون می‌رانند؛ اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده‌اید؛ (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید!) شما مخفیانه با آن‌ها رابطه دوستی برقرار می‌کنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار می‌سازید از همه داناترم! و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است!
د) آگاهی دادن به مردم در مواقع ضروری
1. آگاهی نسبت به تحرکات دشمن
یکی از وظایف مهم نیروهای اطلاعاتی کشور آگاهی از تحرکات دشمن داخلی و خارجی است، تا اطلاعات ضروری را در اختیار رهبری گذاشته و رهبر بتواند آگاهی ضروری را برای بیداری مردم در اختیارشان قرار دهد. همواره بیدار باشند و دشمن را غافل مپندارند، مانند: (آگاه باشید! شیطان حزب خویش را گرد آورده، و سواره و پیادگان لشکر خود را فراخوانده است اما من آگاهی و بینش و بصیرت خود را همچنان همراه دارم، من حقیقت را بر خود مشتبه نساخته‌ام و بر من مشتبه نیز نشده است. به خدا سوگند! گردابی برای آن‌ها فراهم سازم که جز من کسی نتواند آن را چاره کند (و در آن سرانجام غرق شوند) و هرگز از آن بیرون نیایند و (آن عده) که از آن بیرون نتوانند آمد) (نهج البلاغه، خطبه 10).
2. آگاهی دادن از اهداف شیطانی دشمن
حضرت علی (علیه السلام) پس از ورود به صحرای صفین و اطلاع یافتن از محاصره آب فرات، خطاب به سربازان خط شکن خود فرمود: (شامیان با بستن آب شما را به پیکار دعوت کردند. اکنون بر سر دو راهی قرار دارید، یا به ذلّت و خواری بر جای خو بنشینید و یا شمشیرها را از خود آن‌ها سیراب سازید تا از آب سیراب شوید. پس بدانید که مرگ در زندگی توام با شکست و زندگی جاویدان در مرگ پیروزمندانه شماست. آگاه باشید! معاویه گروهی از گمراهان را همراه آورده و حقیقت را از آنان می‌پوشاند. تا کورکورانه گلوهاشان را آماج تیر و شمشیر کنند).
اطلاعات و دشمن‌شناسی
در سال هشتم هجری نبرد (ذات السّلاسل) اتفاق افتاد که یکی از دیگر از ویژگی‌های رهبری امام علی (علیه السلام) در رعایت مسائل اطلاعاتی در نبرد است: طبق نقل شیخ مفید، مرد عربی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: آمده‌ام تا تو را نصیحتی کنم. حضرت پرسید: نصیحت چیست؟ عرض کرد: گروهی از اعراب در وادی (رَمل) اجتماع کرده و می‌خواهند به شما در مدینه شبیخون بزنند، سپس خصوصیات آن‌ها را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان داشت. رسول خدا، دستور داد که مردم را به مسجد دعوت کنند، پس از اجتماع مردم، آنگاه به منبر رفت و آنچه را مرد عرب گزارش داده بود به اطلاع رساند و فرمود: چه کسی از شما آمادگی دارد تا برای دفع شر این گروه حرکت کند؟ جماعتی از اهل صُفّه برخاستند و گفتند: ما به جنگ ایشان می‌رویم، فرماندهی برای ما تعیین فرما تا تحت فرماندهی او حرکت کنیم. پیامبر خدا از روی قرعه، هشتاد نفرشان را انتخاب کرد و سپس خلیفه اول را به فرماندهی آن‌ها برگزید. خلیفه اول حرکت کرد و نزدیک اعراب مزبور که در وسط دره‌ای جای داشتند و اطراف آن‌ها را سنگ و درخت زیادی احاطه کرده بود، رسید. چون به قصد حمله به آن‌ها از دره سرازیر شدند، اعراب مزبور از اطراف دره به آن‌ها حمله کردند و چند تن از مسلمانان را به قتل رسانده، خلیفه اول را فراری دادند. خلیفه اول و همراهانش به مدینه بازگشتند، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بار دیگر خلیفه دوم را بدان سو فرستاد. اعراب شورشی این مرتبه در پشت درخت‌ها و سنگ‌ها کمین کرده بودند و چون خلیفه دوم با لشگریان از دره سرازیر شدند، ناگهان از کمینگاه‌ها بیرون آمده او را نیز فراری دادند، با ورود خلیفه دوم و همراهان به مدینه رسول خدا سخت ناراحت شد. عمروعاص گفت:‌ ای رسول خدا مرا به این جنگ بفرست، زیرا جنگ خدعه و نیرنگ است، شاید من بتوانم با خدعه و نیرنگ آن‌ها را سرکوب کنم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او را با جمعی فرستاد، اما عروعاص نیز در برابر حمله آن‌ها نتوانست مقاومت کند و با از دست دادن چند تن از سربازان اسلام فرار کرد. علت اساسی شکست آن سه نفر عدم رعایت مسائل اطلاعاتی در نبرد بود، زیرا به گونه‌ای حرکت می‌کردند که همه می‌فهمیدند و دشمن نیز با جاسوس‌هایی که داشت از حرکت سپاه اسلام با خبر گشته، در کمین‌گاه‌ها، استقرار یافته، ضربات کاری بر سپاه اسلام وارد می‌کردند، آن سه نفر از (اصل غافلگیری) و (حفظ مسائل اطلاعاتی) غفلت داشتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که اوضاع را چنان دید، چند روزی صبر کرد، سپس علی (علیه السلام) را طلبید و پرچم جنگ را برای او بست و در حق او دعا کرده او را به سوی دشمن فرستاد و خلیفه اول و خلیفه دوم و عمروبن عاص را نیز همراه او روانه ساخت تا روش‌های رزمی حضرت علی (علیه السلام) را از نزدیک بنگرند.
امام علی (علیه السلام) لشگر را برداشته و راه عراق را در پیش گرفت و از راه سختی آن‌ها را عبور داد و برای آنکه دشمن را غافلگیر کند، شب‌ها راه می‌پیمود و روزها پنها می‌شد تا وقتی که خود را به دهانه آن دره که دشمن در آن منزل گرفته بود، رسانید و چون بدان جا رسید به همراهان خود دستور داد. دهان اسبان را ببندند و آن‌ها را در جایی متوقّف کرد و خود در سویی دیگر قرار گرفت. عمرو بن عاص که چنان دید، به خیال خود دانست که با این تدبیر شکست حتمی است – درصدد کارشکنی بر آمده به خلیفه اول گفت: من در این بیابان‌ها از علی آشناترم، در اینجا درّندگانی چون گرگ و کفتار وجود دارد که خطرشان برای سربازان ما بدتر از دشمن است، به نزد علی برو و از او اجازه بگیر تا به بالای دره برویم. خلیفه اول پیش امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و سخن عمروعاص را به وی گفت. ولی امام علی (علیه السلام) هیچ پاسخی نداد. خلیفه اول بازگشت و به آن‌ها گفت: علی به من پاسخی نداد. عمروعاص این بار خلیفه دوم را فرستاد و به او گفت: تو قدرت بیشتری در سخن داری. ولی خلیفه دوم نیز وقتی سخن عمروبن عاص را برای علی (علیه السلام) اظهار کرد با سکوت آن حضرت مواجه شد، عمروبن عاص که وضعیت را این گونه دید به سربازان اظهار کرد: ما نمی‌توانیم خود را به هلاکت اندازیم، بیایید تا به بالای دره برویم. ولی با مخالفت شدید سربازان مواجه شده همگی گفتند: ما دست از اطاعت و فرمانبرداری فرمانده خود برنمی‌داریم. بدین ترتیب در همان جایی که علی (علیه السلام) دستور داده بود، ماندند و چون نزدیکی‌های سپیده صبح شد، علی (علیه السلام) دستور حمله داد و لشکریان از هر سو به دشمن حمله کردند. اعراب بنی سلیم تا خواستند به خود آیند و آماده جنگ شوند، شکست خورده و مسلمانان بر آن‌ها پیروز شدند که وحی الهی به صورت این آیات: «وَالعادِیاتِ ضبحا» تا آخر سوره در شأن علی (علیه السلام) و لشکریان او نازل گردید (سوره مبارکه عادیات آیه 1). وقتی سپاه پیروز امام علی (علیه السلام) به مدینه بازگشتند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با دیگر مسلمانان به استقبال علی (علیه السلام) آمدند، چون چشم علی (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) افتاد به احترام آن حضرت از اسب پیاده شد، پیامبر به او فرمود: سوار شو که خدا و رسول او از تو خشنودند. علی (علیه السلام) از خوشحالی گریان شد، پیامبر به او فرمود: «ای علی، اگر نمی‌ترسیدم که گروه‌هایی از امت من درباره تو همان سخنی را بگویند که نصاری درباره حضرت عیسی بن مریم گفتند، امروز درباره تو سخنی می‌گفتم که بر هیچ دسته‌ای از مردم عبور نکنی جز آنکه خاک زیر پایت را (به منظور تبرک) بردارند».
اطلاعات و مسئله فراریان
الف) نکوهش از فراریان
مسئله فرار دوستان ضعیف‌النفس، در همه دوران‌های تاریخ وجود داشت. اگر علل و عوامل آن تبیین نگردد و عوامل بازدارنده، دقیقاً مورد ارزیابی قرار نگیرد، ممکن است فراگیر شده یک نظام را از پای درآورد، باید دید چرا یک انسان از مسئولیت خود دست می‌کشد؟ و به طرف دشمن فرار می‌کند؟ چرا تمام روزنه‌های امید به روی او بسته شده است؟ اگر ضعفی در رفتار حکومتی مدیران وجود دارد، باید برطرف شود، و اگر به ضعف و سستی ایمان افراد ارتباط دارد باید به تقویت روحیه و ایمان پرداخت که موارد یاد شده مورد توجه حضرت عیسی (علیه السلام) قرار دارد. یکی از فرماندهان امام علی (علیه السلام) شخصی به نام (مصقله بن هبیره شیبانی) بود که پس از ارتکاب جرم، به شام گریخت، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسبت به عمل زشت او فرمود: (خدا زشت گرداند روی مصقله را که کار بزرگان را انجام داد اما چون بردگان گریخت) پس از ماجرای حکمیت در صفین، یکی از افرادی که فریب خورد، (خریت بن راشد) از قبیله (بنی ناجیه) بود که به طرف مدائن و اهواز گریخت و شورش کرد و توسط (معقل بن قیس) در کوه‌های رامهرمز ایران سرکوب شد و به طرف دریا و شمال ایران گریخت. سرانجام به دست (نعمان بن صهبان) کشته شد. مسئولیت آزادی اسرای این جنگ را فرماندار امام علی (علیه السلام) (مصطقه) در نواحی آذربایجان بر عهده گرفت که با 500 هزار درهم غرامت آزاد گردند. پس از پرداخت 200 هزار درهم احساس کرد که نمی‌تواند همه را بپردازد، از این رو به طرف معاویه به شام گریخت.
ب) شناخت عوامل فرار
1. عامل فکری، تبلیغی
اگر دشمن بر اساس شایعات، تبلیغات مسموم، دروغ‌پردازی‌ها، غیر واقعی نشان دادن روش‌های حکومت حق، مردم را، مدیران و سربازان را به فرار سوق می‌دهد، باید رهبری امت و مسئولین تبلیغاتی، با تبلیغات حساب شده، تلاش تبلیغاتی دشمن را خنثی کند. به مصقله گفته بودند که: علی (علیه السلام) سختگیر است، از حق نمی‌گذرد، تو را ادب می‌کند، تا غرامت‌ها را نپردازی، مورد محبت علی (علیه السلام) قرار نمی‌گیری، و با انواع وسوسه‌ها کوشیدند، مصقله را به فرار تشویق نمایند که فرار کرد. امام علی (علیه السلام) برای خنثی کردن روش‌های انحرافی دشمن، در یک سخنرانی رسمی، عمل جوان مردانه (مصقله) را ستود، که دیگران بدانند زحمت و تلاش و اقدامات اساسی مدیران جامعه اسلامی هرگز فراموش نمی‌شود. که امام فرمود: سپس به زشتی فرار کردن از حق و مسئولیت‌های الهی پرداخت که فرمود: مثل برده‌ها گریخت؟ چرا باید انسان آزاد چون بردگان بگریزد؟ و فرمود: «هنوز ستایشگران برابر عمل جوانمردانه‌اش به مداحی او نپرداخته بودند که آن‌ها را ساکت کرد و هنوز ستایش ستایشگران به پایان نرسیده بود، که آن‌ها را به زحمت انداخت.» یعنی تازه می‌خواستیم او را تشویق کنیم، ارتقاء درجه بدهیم که با فرارش همه چیز را خراب کرد و آنگاه روزنه‌های امید را باز و پرنور می‌گشاید که: (اگر مردانه در پُست خود می‌ایستاد از او به مقدار توانش می‌پذیرفتیم.) (و تا هنگام قدرت و توانایی صبر می‌کردیم.) با این سخنرانی، حضرت علی (علیه السلام) به دیگر مدیران امیدواری داد که اگر در محورهای عملیاتی و مدیریت سیاسی و نظامی اقدام درستی انجام دادند، منتظر پاداش باشند. و اگر نتوانستند یا کوتاهی کرده مشکلی به وجود آمد، جوان‌مردانه مشکلات را با رهبری در میان بگذارند، که با موازین حق و رحمت اسلامی برخورد خواهد شد. پس دیگر بهانه‌ای برای فرار باقی نمی‌ماند.
2. عامل خویشاوندی
اگر دشمن از طریق روابط خانوادگی و پیوندهای خویشاوندی، می‌خواهد سربازی را یا مدیری را بفریبد، باید با توضیحات و تبلیغات حساب شده، راه این توطئه را نیز بست، که پیوندهای فامیلی و خانوادگی خللی در ایمان و عقیده انسان ایجاد نکند. وقتی معاویه به زیاد بن ابیه نامه وسوسه آمیزی می‌نویسد تا با ادّعای دروغین ابوسفیان، او را بفریبد زیرا در آستانه جنگ صفین معاویه می‌خواهد به بهانه، برادری و فامیلی، زیاد را به فرار تشویق کند، و چون زیاد هم از نظر روانی سرخورده بود که چرا پدر قانونی ندارد، وسوسه‌های معاویه سرانجام در او کارگر شد و به شام گریخت که امام علی (علیه السلام) در نامه‌ای جداگانه هشدارهای لازم را به او داد. پس عامل خویشاوندی یا ادعای دروغین خویشاوندی را باید با توضیحات لازم، و هشدارهای به مورد از مقدّمه فرار کنار زد، یا با تقویت روح ایمان و هدفداری در جهاد با آن مقابله نمود. حضرت علی (علیه السلام) با نوشتن نامه‌ای به زیاد، به دروغین بودن ادعای ابوسفیان می‌پردازد که:
افشای توطئه معاویه نسبت به زیاد:
اطلاع یافتم که معاویه برای تو نامه‌ای نوشته تا عقل تو را بلغزاند، و اراده تو را سُست کند، از او بترس که شیطان است، و از پیش رو، و پشت سر، و از راست و چپ به سوی انسان می‌آید تا در حال فراموشی، او را تسلیم خود سازد، و شعور و درکش را برباید. آری ابوسفیان در زمان عمر بن خطّاب ادّعایی بدون اندیشه و با وسوسه شیطان کرد که نه نَسَبی را درست می‌کند، و نه کسی با آن سزاوار ارث است. ایمان به خدا و آرمان اسلامی می‌تواند بر همه عامل‌ها غلبه کند. اردوی حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) لحظات حساسی را می‌گذراند، در جنگ صفین حوادث تلخ و شیرینی به چشم می‌خورد. گاهی پدر در لشگر امام علی (علیه السلام) و پسر در اردوی معاویه بود، برادری در لشکر حق و برادر دیگر در سپاه باطل بود، خویشاوندان یک قبیله، یک فامیل رو در روی هم قرار گرفته بودند که تنها راه مقابله با علاقه‌های خویشاوندی تقویت روح ایمان و هدفداری در جهاد است.
3. عامل سیاسی
برخی با فریب خوردن می‌گریزند (عامل فرهنگی)، و بعضی، عامل خویشاوندی آن‌ها را می‌لغزاند، و گروهی مشکل سیاسی دارند، می‌خواهند به قدرت و مال و امکانات دنیا برسند، رفاه طلب و دین فروشند، هرجا که لقمه چربی باشد حاضر می‌شوند، در پیکار و مبارزه هدف و آرمان مقدسی ندارند، معامله‌گرند، تجارت‌کننده‌‌اند، با سران قدرت‌ها، با شاهان و سلاطین، وارد معامله می‌شوند، هرکس آن‌ها را تأمین کرد، به آن روی می‌آورند، و دیگر وجدان و عاطفه و وطن دوستی و ایمان و تعهد در آنان راه ندارد. این عده را باید با تبلیغات حساب شده افشا کرد، و زشتی فرار را تبلیغ نمود، تا انسان آزاده‌ای به خودفروشی و بردگی روی نیاورد. که حضرت علی (علیه السلام) نسبت به مصقله فرمود: (خدا زشت گرداند روی مصقله را که چون بردگان گریخت) امام علی (علیه السلام) نسبت به فرار عمروعاص فرمود: (عمروعاص با معاویه بیعت نکرد مگر آنکه شرط نمود تا عوض بیعت بهایی دریافت کند، هرگز دست بیعت کننده به پیروزی نرسد) و آنگاه که جمعی از مردم مدینه به شام گریختند، فرار آن‌ها را به زشتی یاد کرد، که فرار از حق به باطل، و از نور به تاریکی‌ها بود؛ (پس از حمد و ستایش خدا! به من خبر رسیده که افرادی از قلمرو تو مخفیانه به (معاویه) پیوسته‌‌اند بر این تعداد که از دست داده‌ای و از کمک آنان بی‌بهره مانده‌ای افسوس مخور برای آن‌ها همین گمراهی بس که از هدایت حق به سوی کوردلی و جهل شتافته‌‌اند و این برای تو مایه آرامش خاطر است. آن‌ها دنیاپرستانی هستند که با سرعت به آن روی آورده‌‌اند در حالی که عدالت را به خوبی شناخته و دیده و گزارش آن را شنیده‌‌اند و به خاطر سپرده‌‌اند که همه مردم در نزد ما و در آیین حکومت ما حقوق برابر دارند آن‌ها از این برابری به سوی خودخواهی و تبعیض و منفعت‌طلبی گریخته‌‌اند. دور باشند از رحمت خدا! به خدا سوگند! آن‌ها از ستم نگریخته‌‌اند و به عدل روی نیاورده‌‌اند.
نتیجه‌گیری
امام علی (علیه السلام) راه رشد و کمال جامعه اسلامی را در سلامت امت اسلامی و کارگزاران نظام اسلامی می‌داند، که اگر سالم و پر تلاش باشند، در آینده کشور اسلامی نقش تعیین کننده خواهند داشت، اما اگر دچار انواع کاستی‌ها گردند و تفرقه و جدایی رشته‌های وحدت آن‌ها را ریشه‌کن سازد، و پیوند امت با رهبر قطع گردد، جامعه آفت زده نمی‌تواند به سعادت و رستگاری رسیده، همواره راه کمال بپیماید. به هر مقدار که کارگزاران و مدیران مدیریت‌های گوناگون جامعه سالم باشند، دارای آگاهی لازم باشند از انواع آفت‌ها، رشوه‌خواری‌ها، امتیاز طلبی‌ها، تبعیض و نابرابری‌ها دور باشند. جامعه نیز سالم خواهد بود و کشور در ریل ترقی و سعادت پیش خواهد رفت.

پی‌نوشت‌ها:

1. سرگرد رضا محمدی جمعی عقیدتی سیاسی ف.ا.ا کرمانشاه
منابع تحقیق :
* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
* انصاری قمی، حاج شیخ محمد علی (1377.ش)؛ غررالحکم، انتشارات تهران.
* حر عاملی، شیخ محمد حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، انتشارات آل البیت، قم.
* علامه مجلسی، بحارالأنوار، ترجمه علی دوانی، انتشارات تهران.
* اخوان کاظمی، بهرام، امنیت در نظامی سیاسی اسلام (1386)، انتشارات کانون اندیشه جوان.
* جهان بزرگی، احمد، امنیت در نظام سیاسی اسلام (1388)، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید