نویسنده: آیت الله رضا استادی
قبل از هر چیز باید یادآوری کنم که هدف از نگارش این مقاله این بود که روشن شود طبری هم مانند بسیاری دیگر از علمای اهل تسنن حاضر نبوده فضایل اهل بیت (علیهم السّلام) طهارت را با بی طرفی کامل در کتاب های خود یاد کند.
هنگام شروع این تحقیق متوجه شدم که فرصت زیادی می طلبد. بنابراین تصمیم گرفتم کاری در حد نمونه انجام دهم به این شرح:
با مراجعه به آیاتی که گفته اند درباره اهل بیت عصمت نازل شده، سی آیه را انتخاب و بررسی کردم؛ بدون این که قبلاً به تفسیر طبری مراجعه کنم، یعنی هنگام انتخاب آیات اطلاعی نداشتم که آیا این آیه از آیاتی است که طبری در ذیل آن، روایت مربوط به اهل بیت را آورده یا نه، از این رو می توان گفت این سی مورد به خوبی می تواند نمونه ای از طرز برخورد طبری با اهل بیت رسالت (علیه السّلام) و فضایل آنان باشد.
علمای اهل تسنن در برخورد با فضایل اهل بیت (علیهم السّلام) و سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و آیات نازل شده در مورد آن عزیزان، چند گونه اند:
نخست: آنان که از ذکر این قبیل مطالب خودداری نموده و به اصطلاح امروز گرفتار خود سانسوری هستند.
دوم: کسانی هستند که مطلب را ظاهراً نقل می کنند، ولی برای آن یا معارضی می آورند یا در سند یا دلالت آن، خدشه وارد می سازند.
سوم: هم مطلب را نقل می کنند و هم آن را از فضایل اهل بیت به شمار می آوردند، ولی از دلالت آن بر استحقاق امامت، یا سکوت می ورزند و یا در دلالت آن اشکال می کنند.
چهارم: کسانی هستند که در سند و یا دلالت این قبیل احادیث اشکالی نمی بینند، ولی می گویند عمل اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که پس از آن علی (علیه السّلام) را به عنوان جانشین رسول خدا نپذیرفتند، دلیل بر این است که این روایات باید به گونه ای توجیه شود.
بنابراین، هر چهار گروه دچار لغزش شده اند ولی شدت لغزش هر گروه، بیشتر از گروه بعدی است. لذا در این مقال درصدد هستیم که بدانیم ابن جریر طبری در کتاب تفسیرش جزء کدام یک از این چهار گروه است.
ملامحسن فیض کاشانی در مقدمه ای از مقدمات دوازده گانه تفسیر صافی، روایاتی از امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) و امام باقر (علیه السّلام) از کتاب کافی و تفسیر عیاشی نقل می کند که مضمون آن ها این است: بخشی از آیات قرآن مجید درباره اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی علی و فاطمه علیها السلام و یازده فرزند معصومشان نازل شده است.
گروهی از دانشمندان شیعه و سنی درصدد جمع آوری این قبیل آیات برآمده و کتاب ها و رساله هایی در این زمینه تألیف کرده اند. جناب آقای سیداحمد حسینی اشکوری در مقدمه چاپ اول رساله ی ما نزل من القرآن فی اهل بیت (علیهم السّلام) تألیف حسین بن حکم حبری، نام چهل و چهار اثر از این قبیل تألیفات را یاد کرده است. جناب آقای سیدمحمدرضا حسینی جلالی در مقدمه چاپ دوم همان رساله که به نام تفسیر الحبری چاپ شده، با تهذیب و تکمیل نوشته آقای اشکوری، نام شصت و پنج کتاب را ذکر نموده است.
در این جا نام ده اثر از کتاب های یادشده را می آوریم:
1. تفسیر الحبری ( ما نزل من القرآن فی اهل بیت ) از حسین بن حکم حبری ( م 286 هـ ).
2. الآیات النازله فی اهل البیت (علیهم السّلام) از حسن بن محمد یحیی نیشابوری، معروف به ابن فحام ( م 458 ).
3. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی الآیات النازله فی اهل بیت (علیهم السّلام) از حاکم حسکانی. این کتاب به همت علامه حاج شیخ محمد باقر محمودی در بیروت چاپ شده است.
4. المصابیح فی ذکر ما نزل من القرآن فی اهل البیت. از احمد بن حسن اسفراینی.
5. المصابیح فی ما نزل من القرآن فی اهل البیت. از احمد بن جعفر علوی خیبری ( م 376 ).
6. ابانه ما فی تنزیل من مناقب آل الرسول. از احمد بن حسن بن علی طوسی.
7. الآیات النازله فی اهل البیت. از سیدمحمد بن ابی زید عربشاه ورامینی، مؤلف کتاب احسن الکبار فی معرفه الائمه الاطهار که از علمای قرن هشتم است.
8. تأویل الآیات الباهره فی فضایل العتره الطاهره از شرف الدین سیدعلی حسینی استرآبادی.
9. اعظم المطالب فی آیات المناقب از سیداحمد امروهری ( م 1338 ).
10. تنزیل الآیات الباهره فی فضل العتره الطاهره از سید شرف الدین عاملی ( م 1377 )، مؤلف کتاب المراجعات.
این که گفته می شود فلان آیه درباره اهل بیت (علیهم السّلام) و یا درباره امیرمؤمنان (علیه السّلام) نازل شده است یکی از چند معنا را می تواند داشته باشد:
الف. عملی بسیار ارزنده از اهل بیت (علیهم السّلام) صادر گردیده که سبب نزول آیه شریفه شده است؛ مثلاً علی (علیه السّلام) در هنگامه خطر، در بستر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابیده و سبب نزول آیه: « وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ » شد. ولی آیه بر دیگران هم قابل صدق است؛ زیرا اعتبار، به لفظ آیه و عموم و اطلاق آن است، نه به خصوص مورد نزول.
ب. مصداق منحصر آیه شریفه، اهل بیت هستند و بر دیگران به هیچ وجه قابل انطباق نیست؛ مانند آیه تطهیر و آیه مباهله.
ج. اهل بیت مصداق اکمل و اظهر آیه شریفه هستند، از این رو مانعی ندارد که آیه بر دیگران هم صادق باشد مانند: « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ».
فرق این معنا با معنای اول آن است که در اولی، اهل بیت سبب نزول آیه بودند، ولی در این معنا ممکن است اهل بیت سبب نزول آیه نباشند و آیه بدون شأن نزول نازل شده باشد، ولی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه هدی، اهل بیت را به عنوان مصداق مسلّم و روشن آن معرفی کرده باشند.
ممکن است برخی از روایاتی که نازل شدن بعضی آیات را درباره اهل بیت اثبات می کند، محتوایش به گونه ای باشد که با ظاهر آن آیه هماهنگی کامل نداشته باشد، لذا سعی کرده ایم آیات و روایاتی را یاد کنیم که به خوبی با هم آهنگ باشد.
پس از ذکر هر آیه و روایاتی که شأن نزول آیه را درباره اهل بیت اثبات می کند به تفسیر طبری در ذیل همان آیه رجوع می کنیم تا از برخورد این مفسر بزرگ با اهل بیت (علیهم السّلام) آگاه شویم:
آیه اول:
« فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ »؛ (1)
آدم از پروردگار خود کلماتی را فراگرفت پس خدا توبه او را پذیرفت و خدا بسیار توبه پذیر است.
از عبدالله بن عباس و علی بن ابی طالب (علیه السّلام) روایت شده است که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال شد مراد از کلماتی که آدم از پروردگارش آموخت چیست؟ حضرت فرمود: « آدم خدای تعالی را سوگند داد به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السّلام) که توبه اش را بپذیرد، پس خداوند هم توبه او را پذیرفت ».
در احقاق الحق این روایت و مانند آن از مناقب ابن مغازلی و درالمنثور سیوطی و دلائل النبوه بیهقی و چند کتاب دیگر نقل شده است. (2)
در تفسیر طبری با این که درصدد ذکر اقوال مختلف درباره ی این آیه شریفه بوده و چند قول را هم نقل کرده، به روایتی که یاد شده اشاره ای ننموده است. (3)
آیه دوم:
« وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ »؛ (4)
از جمله مردم کسی است که جان خویش را به طلب رضایت و خشنودی خدا، به خدا می فروشد و خدا نسبت به بندگان رؤف و مهربان است.
از ابن عباس، حسن بن علی (علیه السّلام)، ابی سعید خدری، ابی رافع و خدیجه (علیه السّلام) روایت شده: در آن شبی که مشرکین تصمیم داشتند رسول الله را به قتل برسانند، علی (علیه السّلام) در بستر آن حضرت خوابید و خطر را به جان خود خرید، سپس این آیه شریفه نازل شد. در تفسیر طبری (5) با این که در مورد آیه روایات و اقوال متعددی نقل کرده اما به این روایت اشاره ای ندارند و اگر در موارد دیگر تفسیر احیاناً متعرض این روایت شده باشد، باز اشکال برطرف نمی شود؛ زیرا روایت مربوط به آیه، در ذیل خود آیه باید ذکر شود.
آیه سوم:
« الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِیَهً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ »؛ (6)
کسانی که اموال خویش را شب و روز و نهان و آشکارا انفاق می کنند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی بر آن ها هست و نه غمگین می شوند.
از ابن عباس و ابی و مجاهد روایت شده که علی (علیه السّلام) در یک زمانی چهار درهم داشت، یکی را شب و یکی را روز و یکی را مخفیانه و آخری را علنی در راه خدا انفاق کرد، این آیه درباره آن نازل شد.
این روایت در احقاق الحق از ده ها کتاب از جمله اسباب النزول واحدی و تفسیر حبری و تفسیر ثعلبی و کشاف زمخشری و مناقب ابن مغازلی، نقل شده است. (7)
در تفسیر طبری (8) در ذیل این آیه شریفه اشاره ای به این روایت نشده است.
آیه چهارم:
« وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ » (9)؛
همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و از اختلاف بپرهیزید، و نعمت خدا بر خود را یاد کنید، آن هنگام که دشمن یک دیگر بودید و خدا میان دل های شما الفت برقرار کرد، پس با یک دیگر برادر شدید و بر لب پرتگاهی از آتش بودید که خدا شما را از آن نجات داد، خداوند این چنین آیات خود را برای شما بیان می کند شاید هدایت شوید.
از حضرت صادق (علیه السّلام) و ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده که « حبل الله » در این آیه شریفه را به علی (علیه السّلام) و اهل بیت عصمت و طهارت تفسیر و تطبیق کرده اند. در احقاق الحق این روایت از کتاب های متعدد از جمله شواهد التنزیل حسکانی و تفسیر ثعلبی و العمده ابن بطریق و الصواعق المحرقه ابن حجر، نقل شده است. (10) در تفسیر طبری (11) ذیل این آیه شریفه این روایت را نمی بینیم.
آیه ی پنجم:
« فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَهُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ » (12)
هر که با تو درباره عیسی احتجاج و مجادله کند پس بگو: بیایید پسران و زنان و نفوس خویش را بخوانیم و سپس مباهله کنیم، آن گاه لعنت خدا بر دروغ گویان قرار دهیم.
نزول آیه مباهله درباره علی و زهرا و حسن و حسین (علیهم السّلام) از مسلّمات است، به رساله اهل البیت و آیه المباهله نوشته حاج شیخ قوام الدین وشنوی مراجعه شود که این مطلب از ده ها کتاب اهل تسنن از قرن سوم تا چهارم نقل شده است.
در تفسیر طبری، (13) برخی از روایات را آورده است که یکی از آن ها این است: جریر گوید: به مغیره گفتم: مردم می گویند: در روز مباهله رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با نصارای نجران، علی هم بوده است؟ مغیره در جواب گفت: در روایت شعبی، علی (علیه السّلام) ذکر نشده است و من نمی دانم که این عدم ذکر به خاطر سوء رأی بنی امیه با علی (علیه السّلام) است و یا این که اصلاً نام علی در حدیث نبوده است.
به نظر نویسنده این سطور، ذکر این روایت با این توضیحی که در ذیل آن است نمی تواند خالی از اشکال باشد، زیرا در مورد این که علی (علیه السّلام) در داستان مباهله بوده هیچ جای تردیدی نیست و این روایت درصدد ایجاد شک و تردید است.
البته دو سه روایت دیگر که طبری در این زمینه نقل کرده، مانند روایاتی است که در سایر کتاب ها آمده است.
آیه ی ششم:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ » (14)؛
ای مؤمنان از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا و « اولی الامر » از خودتان نیز اطاعت کنید.
از جابر بن عبدالله انصاری و سلیم بن قیس و ابن عباس به عبارات مختلف روایت شده که منظور از « اولی الامر » در این آیه شریفه علی (علیه السّلام) و اهل بیت هستند.
در احقاق الحق این روایت از کتاب های متعدد از جمله شواهد التنزیل حسکانی و تفسیر بحر المحیط و تفسیر غرائب القرآن، نقل شده است. (15)
در تفسیر طبری در ذیل آیه ی شریفه اقوال مختلفی را نقل کرده، ولی متعرض این روایت و احتمال نشده و سپس می گوید: « قول صحیح این است که بگوییم: مقصود از اولی الامر، امراء و ولاه هستند ». (16)
آیه ی هفتم:
« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ »؛ (17)
سرپرست و ولیّ شما خدا و رسول او و آنان که نماز اقامه کنند و در حال رکوع زکات دهنده می باشند.
از عمار یاسر، سلمه بن کهیل، انس بن مالک، ابی ذر غفاری، ابن عباس، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن سلام، مقداد و عطاء و برخی دیگر از صحابه روایت شده که این آیه شریفه درباره علی (علیه السّلام) نازل گردیده است و مقصود از « الَّذِینَ آمَنُواْ » تا آخر آیه علی (علیه السّلام) است که در حال رکوع به فقیری صدقه داد.
در احقاق الحق این روایات با سندهای متعدد از ده ها کتاب مانند معرفه علوم الحدیث حاکم نیشابوری و مناقب ابن مغازلی و ما نزل فی علم ابونعیم اصفهانی و تفسیر ثعلبی و لباب النقول سیوطی و تذکره ابن جوزی و تفسیر بیضاوی نقل شده است. (18)
در تفسیر طبری (19) آمده: اما جمله « وَالَّذِینَ آمَنُواْ … » در میان اهل تأویل درباره این که مقصود از این جمله کیست؟ دو قول است: قول اول این که مقصود علی (علیه السّلام) است. و قول دوم این که مقصود همه مؤمنان هستند، آن گاه سه روایت در تأیید قول دوم و دو روایت در تأیید قول اول می آورد.
بنابراین ایجاد تردید در چنین مطلبی که از متواترات به شمار می آید وجه صحیحی نمی تواند داشته باشد.
آیه ی هشتم:
« یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ » (20)؛
ای پیامبر آن چه از طرف پروردگارت به تو نازل شده به مردم برسان و اگر نرسانی رسالت الهی را انجام نداده ای، و خدا تو را از شر مردم حفظ می کند، خدا کافران را هدایت نمی نماید.
نزول این آیه در مورد امیرمؤمنان و واقعه غدیرخم، از مسلّمات تاریخ و حدیث است و آن طور که در مصادر قدیمی آمده، ابن جریر طبری صاحب جامع البیان رساله ای در مورد حدیث غدیر داشته که در آن رساله حدیث غدیر را با هفتاد سند روایت کرده است و اهل اطلاع می دانند که در بسیاری از روایاتی که داستان غدیر ذکر شده نزول این آیه در همان مورد یاد شده است. (21)
در تفسیر طبری (22) در ذیل آیه شریفه آن جا که سبب نزول آیه را مطرح می کند از داستان غدیر و نزول آیه درباره امیرمؤمنان، هیچ یاد نمی کند و این موجب بسی شگفتی است.
آیه ی نهم: « یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ » (23)؛ ای پیامبر آن که از مؤمنان پیرو کامل تو است برای تو کافی است.
در کتاب احقاق الحق از کشف الغمه اربلی از کتاب عز الدین عبدالرزاق محدث حنبلی ( م 589 ) و شواهدالتنزیل حسکانی و نزول القرآن فضل بن احمد اصفهانی، و ما نزل من القرآن فی علی (علیه السّلام) ابونعیم اصفهانی، نقل شده که این آیه شریفه درباره امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) نازل گردیده است. (24)
در تفسیر طبری (25) در ذیل آیه شریفه روایاتی نقل شده، ولی این روایت نیامده است.
آیه ی دهم:
« أَجَعَلْتُمْ سِقَایَهَ الْحَاجِّ وَعِمَارَهَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَ یَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ » (26)؛
آیا آب دادن به حاجیان و تعمیر مسجد الحرام را با ایمان به خدا و روز قیامت و جهاد در راه خدا یکسان قرار می دهید؟! نزد خدا یکسان نیستند.
هنگامی که طلحه بن شیبه و عباس بن عبدالمطلب بر یک دیگر مفاخره می کردند و طلحه می گفت: من نسبت به خانه خدا اولی هستم چون کلید دار حرم می باشم و عباس می گفت: من اولی هستم، زیرا سقایت حجاج با من است در این هنگام علی (علیه السّلام) فرمود: من در ایمان آوردن به خدا از شما مقدم می باشم و از شما بیشتر جهاد کرده ام، آیه شریفه نازل شد.
نزول این آیه در این مورد در ده ها کتاب از اهل تسنن ذکر شده است؛ مانند تفسیر ثعلبی، اسباب النزول واحدی، معالم التنزیل بغوی، مناقب ابن مغازلی و جامع الاصول ابن اثیر و ربیع الابرار زمخشری و تفسیر قرطبی و تفسیر فخر رازی (27) در تفسیر طبری (28) ذیل آیه شریفه همین روایت نقل شده است، اما روایت به طرز دیگر که نامی از علی (علیه السّلام) در آن دیده نمی شود نیز با سندهای متعدد یادآور شده است.
آیه یازدهم: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَکُونُواْ مَعَ الصَّادِقِینَ » (29)؛ ای مؤمنان تقوا داشته و با صادقان باشید.
از ابن عباس، عبدالله بن عمر و ابی جعفر باقر (علیه السّلام) روایت شده که مقصود از صادقین در این آیه شریفه اهل بیت رسالت هستند و واجب است مسلمانان با آنان بوده و از آن ها جدا نباشند.
این روایت در کتاب های فراوان، از جمله شواهد التنزیل حسکانی، و فرائد السمطین حموئی، مناقب خوارزمی، تفسیر ثعلبی، تذکره ابن الجوزی، کفایه الطالب کنجی، الدرّ المنثور سیوطی و تاریخ ابن عساکر آمده است. (30)
در تفسیر طبری (31) در ذیل آیه شریفه به این روایت اشاره ای نشده، ولی روایتی به این مضمون نقل شده که مقصود از صادقین، رسول خدا و اصحاب اوست. در روایت دیگر هم مقصود از صادقین را ابوبکر و عمر دانسته است.
آیه ی دوازدهم:
« أَفَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَهٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ » (32)؛
آیا کسی که از جانب پروردگار خود، دلیلی روشن دارد و از پی او گواهی از خدا که به صحت آن گواهی دهد دارد … ( دروغ می بافد )
از عباد بن عبدالله، زاذان، حارث، جابربن عبدالله، ابن عباس، ابوذر، ابوالطفیل، انس و ابوجعفر (علیه السّلام) روایت شده که آیه شریفه درباره علی (علیه السّلام) است، یعنی مقصود از « شَاهِدٌ مِّنْهُ » آن حضرت است.
این روایت در کتاب های متعددی مانند مناقب ابن مغازلی و شواهد التنزیل حسکانی و تفسیر ثعلبی و تفسیر حبری و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و تفسیر خازن و معالم التنزیل بغوی و تفسیر قرطبی و الدرالمنثور سیوطی آمده است. (33)
در تفسیر طبری (34) در ذیل آیه شریفه روایات زیادی نقل شده که مقصود از « شاهد » زبان رسول خدا، قرآن، جبرئیل و یا فرشته ای است که از طرف خدا حافظ رسول خدا است و فقط یک روایت از علی (علیه السّلام) نقل می کند که فرموده: این آیه درباره من نازل شده است، و طبری در پایان می گوید: « قولی که از همه اقوال به صواب نزدیک تر است این است که بگوییم: مقصود از « شَاهِدٌ مِّنْهُ » جبرئیل است ».
آیه ی سیزدهم:
« قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ »؛ (35)
ای پیامبر بگو: این راه من است با بصیرت و بینایی کامل، من و آن که پیرو من است به سوی خدا دعوت می کنم و منزّه است خدا، و من از مشرکان نیستم.
در کتاب مناقب ابن مردویه و شواهدالتنزیل حسکانی و توضیح الدلائل سید احمد شافعی، روایاتی آمده که مقصود از من اتبعنی در آیه شریفه، علی (علیه السّلام) و اهل بیت است (36)؛ تفسیر طبری (37) در ذیل آیه شریفه این روایت را نمی بینیم.
آیه ی چهاردهم:
« ُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَهِ وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ »؛ (38)
و خدا کسانی را که ایمان آورده اند به قول ثابت در زندگی دنیا و در آخرت استواری و ثبات دهد و ظالمان را گمراه کند و خدا هرچه خواهد می کند.
در تفسیر طبری، شواهدالتنزیل حسکانی، مناقب ابن مغازلی از ابن عباس روایت شده که گفت: مقصود از « قول ثابت » ولایت علی بن ابی طالب است. (39)
در تفسیر طبری (40) روایات متعددی آمده که مضمون آن ها این است که مقصود از تثبیت در حیات دنیا تثبیت مؤمن است هنگامی که در قبر از او سؤال می شود: پروردگار تو کیست؟ دین تو چیست؟ پیامبر تو کیست؟ … طبق روایات متظافره شیعه یکی از سؤال های قبر این است که امام تو کیست؟ که اگر از جواب این سؤال عاجز باشد اهل نجات نخواهد بود.
گفتنی است که مناسب بود اولاً: روایات سؤال قبر کامل ذکر گردد ولی در تفسیر طبری این روایات نقل نشده است.
آیه ی پانزدهم:
« وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا » (41)؛
حق خویشاوند و مسکین و در راه مانده را به آنان بده و اسراف مکن.
در شواهد التنزیل حسکانی از عطیه عوفی از ابی سعید خدری روایت شده است: هنگامی که این آیه نازل شد رسول خدا فدک را به فاطمه داد. هم چنین در همان کتاب همین مطلب از ابن عباس روایت شده است. در تفسیر ثعلبی آمده است که علی بن الحسین (علیه السّلام) فرمود: « ما ذوالقربی هستیم ». (42)
در تفسیر طبری (43) روایت علی بن الحسین (علیه السّلام) را آورده و گفته: احتمال دیگر این است که مقصود از « ذوالقربی » خویشاوندان هر کس باشد، نه خویشاوندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، و آن گاه قول دوم را مقرون به صواب دانسته است.
آیه شانزدهم:
« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا » (44)؛
آنان که ایمان آورده اند و اعمال صالح شایسته انجام می دهند خداوند رحمان برای آنان در دل های مردم مودت و محبت قرار می دهد.
در تفسیر ثعلبی و کشاف زمخشری و تفسیر قرطبی و تذکره ابن الجوزی و الصواعق المحرقه ابن حجر و الفصول المهمه ابن صباغ و درّ المنثور سیوطی و شواهدالتنزیل حسکانی و مناقب خوارزمی و چند کتاب دیگر روایت شده که آیه شریفه درباره علی (علیه السّلام) نازل گردیده است. (45)
در تفسیر طبری (46) پس از ذکر چند روایت که معنای عام آیه را دربردارد بدون این که بگوید مربوط به علی (علیه السّلام) است، می گوید: « بعضی گفته اند: این آیه درباره عبدالرحمان بن عوف نازل شده است ».
آیه ی هفدهم:
« فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ» (47)؛
در خانه هایی که خدا اجازه داده است رفعت و بلندی پیدا کنند و نام او در آن خانه ها برده شود مردانی که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا و نماز خواندن و زکات دادن مشغول نمی کند، صبح و شام در آن خانه ها خدا را تسبیح می کنند.
سیوطی در الدرالمنثور و آلوسی در روح المعانی از انس بن مالک و بریده روایت کرده اند که رسول الله این آیه را قرائت کرد، شخصی برخاست و گفت: این کدام خانه ها هستند؟ رسول خدا فرمود: « خانه های انبیا » پس ابوبکر برخاست و گفت: آیا خانه علی و فاطمه از همین خانه هاست؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: « بله با فضیلت ترین این خانه هاست ».
این روایت در شواهد التنزیل حسکانی و تفسیر ثعلبی و چند کتاب دیگر نقل شده که مقصود از این بیوت، مساجد و یا همه خانه ها است و به روایتی که در بالا ذکر شده اشاره نگردیده است.
آیه ی هجدهم:
« وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ » (48)؛
و خویشان نزدیک را هشدار ده.
در ده ها کتاب از اهل تسنن روایت شده که وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خویشاوندان خود را جمع کرد و نبوت خود را اعلام نمود و ضمناً وزارت و خلافت علی (علیه السّلام) پس از خود را به آنان گوشزد کرد. به محتوای همین روایات است که ما می گوییم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از روز اول که بعثت خود را به طور علنی اعلام نمود، امامت علی (علیه السّلام) را هم بیان کرد و تا پایان عمر مکرر آن را تأکید و تحکیم می نمود. (49)
در تفسیر طبری، در ذیل آیه شریفه این حدیث آورده است. علامه امینی گفته است:
طبری همین روایت را در تاریخ خود هم یاد کرده است ولی آن چه در تاریخ نقل شده با آن چه در تفسیر آمده با هم فرق دارد: در تفسیر جمله ی حساس « وصیّی و خلیفتی » حذف شده و به جای آن جمله « کذا و کذا » گذاشته شده است ولی در تاریخ، جمله: « وصیتی و خلیفتی » موجود است. (50)
آیه ی نوزدهم:
« إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا » (51)؛
خدا و فرشتگان او بر پیامبر صلوات می فرستند، ای مؤمنان شما هم بر او صلوات و سلام بفرستید.
از معتب بن عجره، ابی مسعود انصاری، زید بن خارجه، ابی سعید خدری، ابوهریره، ابوحمید ساعدی، بریده خزاعی، ابن عباس، ام سلمه و چند نفر دیگر از اصحاب رسول خدا روایت شده که آن حضرت درباره ی کیفیت صلوات فرموده است: « اللهمّ صلّ علی محمّد و علی آل محمّد ». پس صلوات بر رسول خدا باید تؤام با صلوات بر آل او باشد.
این روایت در ده ها کتاب از اهل تسنن مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم و صحیح نسائی و مسند طیالسی و تاریخ بغداد و مستدرک حاکم نقل شده است. (52)
در تفسیر طبری (53) با این که چند روایت به همان مضمون که در بالا ذکر شد آمده و لیکن دو روایت هم نقل کرده است که در آن ها در کیفیت صلوات، « آل » ذکر نشده است، در صورتی که کثرت روایات و مصادر معتبر آن جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد که باید در صلوات، « آل » ذکر شود.
آیه ی بیستم:
« إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا » (54)؛
خدا می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت ببرد و پاکیزه تان کند، پاکیزه کردن کامل.
نزول آیه تطهیر در مورد علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السّلام) از مسلّمات تاریخ و روایات است و روایت در این باب افزون تر از حد تواتر و یقین و اطمینان است، به حدی که مجموعه آن ها کتابی را تشکیل می دهد. گواه کثرت روایات این است که در تفسیر طبری (55) سیزده روایت که همه دلالت بر نزول آیه تطهیر درباره اهل بیت دارد نقل شده است. (56)
در تفسیر طبری گفته شده که در مقصود از « اهل بیت » در آیه شریفه اختلاف است، برخی می گویند: مقصود علی و فاطمه و حسن و حسین (علیه السّلام) هستند و عده ای می گویند: مقصود همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد و برای احتمال دوم فقط یک روایت نقل شده است. آیا انصاف است در مطلبی با این اهمیت و صحت که خود طبری سیزده روایت آن را نقل کرده، با ذکر یک روایت بی اصل ایجاد تردید و شک نمود؟
آیه ی بیست و یکم:
« وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ »؛ (57)
در روز قیامت گفته شود نگاهشان دارید که آنان باید مورد سؤال و بازخواست قرار گیرند.
در کتاب الصواعق المحرقه ابن حجر و کتاب شیخ عبدالرزاق حنبلی بنا به کشف الغمه، التذکره ابن الجوزی، تفسیر حبری، شواهد التنزیل حسکانی، مناقب خوارزمی، ما نزل من القرآن فی علی ابونعیم اصفهانی و چند کتاب دیگر از کتب اهل تسنن روایت شده که رسول خدا فرمود: قیامت از ولایت و حب علی ابن ابی طالب سؤال می شود. (58)
در تفسیر طبری، (59) در ذیل آیه شریفه، سه قول و روایاتی هم یاد شده، ولی به روایت مربوط به ولایت علی بن ابی طالب اشاره نشده است.
آیه ی بیست و دوم:
« وَالَّذِی جَاء بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ »؛ (60)
آن که راستی آورده ( رسول خدا ) و آن که راستی را تصدیق کرده اینها پرهیزکارانند.
در کتاب های مناقب ابن مغازلی و تاریخ ابن عساکر و کفایه الطائب کنجی و تفسیر قرطبی و درالمنثور سیوطی و روح المعانی آلوسی و تفسیر حبری و شواهد التنزیل حسکانی و ما نزل من القرآن فی علی ابونعیم اصفهانی به سندهای مختلف روایت شده که مراد از « الَّذِی جَاء بِالصِّدْقِ » محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مراد از « الذی صدق به » علی (علیه السّلام) است. (61)
در تفسیر طبری (62) آمده است که در تأویل « الذی صدق به » چند قول است: 1- رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، 2- ابوبکر، 3- مؤمنان، 4- مسلمین، 5- جبریل.
سپس می افزاید: قول صحیح این است که بگوییم: مقصود، همه مؤمنان به قرآن هستند.
آیه ی بیست و سوم:
« قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى » (63)؛
ای پیامبر به مردم بگو من از شما پاداشی نمی خواهم مگر دوستی خویشاوندم را.
در مسند احمد بن حنبل و صحیح بخاری و مستدرک حاکم نیشابوری و کشاف زمخشری و مقتل خوارزمی و جامع الاصول ابن اثیر و تفسیر ثعلبی و معجم کبیر طبرانی و ما نزل من القرآن فی علی ابونعیم اصفهانی و ذخائر العقبی طبری و فضائل الصحابه احمد بن حنبل و تفسیر بیضاوی و درالمنثور سیوطی و کتاب های دیگر روای شده که مقصود از آیه شریفه، لزوم مودت و حب اهل بیت رسالت است. (64)
در تفسیر طبری (65) در ذیل آیه شریفه می گوید: در تفسیر آیه چند قول است و برای هر کدام روایاتی نقل می کند:
قول اول: رسول خدا می فرماید: « مرا به خاطر خویشاوندی که با شما دارم دوست داشته باشید ».
قول دوم: رسول خدا می فرماید: « خویشاوندان مرا دوست بدارید ».
قول سوم: « از شما پاداشی نمی خواهم مگر دوستی در راه تقرب الی الله ».
سپس می گوید: نزدیک ترین اقوال به صواب، قول اول است.
آیه ی بیست و چهارم:
« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا نَاجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَهً ذَلِکَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَأَطْهَرُ فَإِن لَّمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ »؛ (66)
ای مؤمنان هنگامی که می خواهید خدمت رسول خدا برسید و با او صحبت کنید پیش از آن صدقه بدهید، این برای شما بهتر و پاک کننده تر است، پس اگر مالی نیافتید که صدقه بدهید خدا غفور و رحیم است.
در کتاب های احکام القرآن جصاص و الناسخ و المنسوخ هبه الله بن سلامه و مستدرک حاکم و اسباب النزول واحدی و مناقب ابن مغازلی و تفسیر ثعلبی و ربیع الابرار زمخشری و معالم التنزیل بغوی و شواهد التنزیل حسکانی و کتاب های دیگر آمده که تنها کسی که به این آیه شریفه عمل کرد و برای نجوا با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صدقه داد و سپس آیه نسخ شد، علی (علیه السّلام) بود. (67)
در تفسیر طبری (68) همین روایت نقل شده، ولی روایت دیگری هم که اطمینان به کذب آن داریم نقل گردیده است. مضمون آن روایت این است: وقتی این آیه نازل شد مسلمانان پیش از نجوای با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صدقه می دادند ( یعنی اختصاص به علی (علیه السّلام) ندارد ) و هنگامی که حکم زکات نازل شد این آیه نسخ گردید.
آیه بیست و پنجم:
« وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ » (69)؛
اگر بر ضد رسول خدا به هم دیگر کمک کنید خدا و جبریل و صالح المؤمنین دوستدار او هستند.
از ابن عباس، اسما بنت عمیس، عمرو بن عاص، حذیفه و علی (علیه السّلام) در کتاب هایی مانند تفسیر حبری و شواهد التنزیل حسکانی و مناقب ابن مغازلی و تفسیر ثعلبی و تفسیر قرطبی و درالمنثور سیوطی و تاریخ دمشق ابن عساکر و ما نزل من القرآن فی علی ابونعیم اصفهانی روایت شده که مراد از صالح المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) است. (70)
در تفسیر طبری (71) در ذیل آیه شریفه آمده: مقصود از « صالح المؤمنین » ابوبکر و عمر و یا انبیا و یا عموم مؤمنانِ یاد شده می باشند و به مضمون بالا اشاره نشده است.
آیه ی بیست و ششم:
« وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا » (72)؛
و به ( پاس ) دوستی ( خدا ) مستمند و یتیم و اسیر را خوراک می دادند. ما شما را فقط به خاطر خدا غذا می دهیم و از شما پاداش و سپاسی نمی خواهیم.
نزول سوره « هل اتی » و این آیه شریفه درباره اهل بیت جای هیچ تردیدی نیست (73) و در ده ها کتاب از اهل تسنن مانند کشاف زمخشری و اسباب النزول واحدی و معالم التنزیل بغوی و تذکره ابن جوزی و کفایه الطالب کنجی و تفسیر قرطبی و اسدالغابه ابن اثیر و ربیع الابرار زمخشری و الإصابه ابن اثیر و الصواعق المحرقه ابن حجر و مناقب خوارزمی و مناقب ابن مغازلی و تفسیر حبری به این مطلب تصریح شده است.
در تفسیر طبری (74) در ذیل آیه شریفه، هیچ اشاره ای به این مطلب نشده است.
آیه ی بیستم و هفتم:
« یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی » (75)؛
ای نفس و جان مطمئن به سوی پروردگارت خشنود و پسندیده بازگرد. پس در صف بندگانم داخل شو و به بهشتم وارد شو.
در کتاب شواهد التنزیل (76) روایت شده است که این آیه مبارکه درباره علی (علیه السّلام) نازل شده است. در تفسیر طبری (77) در ضمن روایات و مطالبی که ذکر شده به جای روایت بالا این روایت آمده است: سعید می گوید: این آیه را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قرائت کردم، ابوبکر که در آن جا حاضر بود گفت: « إنّ هذا الحسن » رسول خدا فرمود: هنگام مرگ تو فرشته ای همین آیه را خطاب به تو می گوید: أمّا إنّ الملک سیقولها عندالموت.
آیه بیست و هشتم:
« وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى » (78)؛
پروردگارت ( آنقدر ) به تو عطا کند که خشنود شوی.
در کتاب های الصواعق المحرقه ابن حجر و فرائد السمطین حموئی و مناقب ابن مغازلی و شواهد التنزیل حسکانی و احیاء المیت سیوطی و تفسیر ابن کثیر و چندین کتاب دیگر روایت شده: رسول خدا راضی نمی شود که اهل بیت او به آتش جهنم عذاب شوند. (79)
در تفسیر طبری (80) آمده: اهل علم در این که خدای متعال به رسولش چه عطا می کند که او راضی می شود اختلاف کرده اند؛ بعضی گویند: هزار قصر با ویژگی هایی که در روایت ذکر شده به او می دهد و برخی گویند: رضای رسول خدا به این است که اهل بیت او به آتش گرفتار نشوند و هر دو مطلب روایت دارد.
آیه بیست و نهم:
« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ » (81)؛
کسانی که ایمان آورده و عمل صالح و شایسته انجام داده اند، بهترین مردم هستند.
از ابوبرزه، ابوسعید، ابن عباس، علی (علیه السّلام) و جابربن عبدالله در کتاب هایی مانند شواهد التنزیل حسکانی و تفسیر حبری و ما نزل من القرآن فی علی ابونعیم اصفهانی و کفایه الطالب گنجی تذکره ابن الجوزی و الدرالمنثور سیوطی روایت شده که این آیه شریفه درباره علی (علیه السّلام) و شیعیان او است. (82)
در تفسیر طبری (83) همین روایت در ذیل آیه، آورده شده است: « قال النبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم): أنت یا علیّ و شیعتک ».
آیه ی سی ام:
« ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ »؛ (84)
سپس در آن روز از نعیم، سؤال و بازخواست خواهید شد.
در کتاب های شواهد التنزیل حسکانی و ما نزل من القرآن فی علی ابونعیم اصفهانی نظم دررالسمطین جمال الدین محمد زرندی و ثلاثین سوره ابن خالویه نحوی و ینابیع الموده قندوزی و روح المعانی آلوسی و مناقب خوارزمی و مناقب مرتضوی و برخی کتاب های دیگر روایت شده که مقصود از « نعیم » که روز قیامت مورد سؤال قرار می گیرد نعمت ولایت علی بن ابی طالب و اهل بیت رسالت است. (85) در تفسیر (86) طبری ذیل آیه شریفه می گوید: در این که مقصود از نعیم در این آیه چیست چند قول است:
1- امنیت و صحت، 2- سلامت گوش و چشم و صحت بدن، 3- عافیت، 4- برخی از غذاها و نوشیدنی ها مانند عسل، خرما و آب سرد 5- هر لذتی که انسان در دنیا می برد.
سپس طبری می گوید: قول صواب این است که بگوییم: همه نعمت ها مقصود است. لذا روایتی که می گوید: مقصود نعمت ولایت اهل بیت است یاد نمی کند.
در پایان یادآوری چند نکته لازم است:
1. آنان که با تاریخ زندگی علی (علیه السّلام) و اهل بیت آشنا باشند می دانند که مضمون سی آیه مذکور در وجود آن بزرگوار تجسم داشته و وجود این فضائل در آن جای تردید نیست. نزول این آیات در مورد اهل بیت و یا تطبیق و تفسیر آن ها به اهل بیت، مستلزم این نیست که آیات را برخلاف ظاهرش حمل کنیم، و به عبارت دیگر معنایی: را بر آیه تحمیل نماییم، بلکه بدون هیچ تکلف می توان اهل بیت را مصداق کامل این آیات و احیاناً سبب نزول برخی از آن ها دانست.
2. ممکن است گفته شود: اکثر قریب به اتفاق روایاتی که در این مقاله به آن ها اشاره شد مربوط به کتاب های قرن پنجم به بعد است و در کتاب های قرن سوم که عصر طبری بوده این قبیل روایات کمتر به چشم می خورد. و علت این که طبری این روایات را نیاورده این است که کتاب های قدیمی نبوده است. (87) در پاسخ می گوییم همین اعتراضی که به طبری هست به کتاب های مؤلفان معاصر او مانند صحیح بخاری و … نیز وارد است، یعنی آن ها هم با عدم ذکر این روایات بی طرف نبودن خود را ثابت کرده اند و اگر طبری بی طرف بود باید این روایت را از غیر آن کتاب ها یعنی از طریق نقل از مشایخ نقل می کرد.
3. ممکن است گفته شود: ذکر روایات در ذیل آیات، مختص به تفسیرهای روایی مانند الدرالمنثور سیوطی است و در غیر تفسیرهای روایی عدم ذکر روایات در ذیل آیات، نمی تواند مورد اعتراض قرار گیرد؛ در پاسخ می گوییم: با مراجعه به تفسیر طبری روشن می شود که در این کتاب ذکر روایات بیش از حد مورد عنایت بوده و می توان این تفسیر را از تفسیرهای روایی به شمار آورد.
4. روایاتی که در این مقاله به آن ها اشاره شد همه از مصادر اهل از مصادر اهل تسنن بود، آنان که بخواهند همین روایات را از مصادر شیعه ببینند می توانند به تفسیر البرهان تألیف سید هاشم بحرانی و تفسیر نورالثقلین تألیف علامه حویزی مراجعه کنند.
5. ممکن است کسی بگوید: در تفسیرهای قدیمی شیعه مانند تبیان شیخ طوسی هم در ذیل این آیات، به روایاتی که می گوید این آیات درباره اهل بیت نازل شده غالباً اشاره نمی شود، پس این که طبری روایات مزبور را نقل نکرده دلیل بر سوء نظر او نمی شود، در پاسخ می گوییم:
اولاً: تفسیر تبیان روایی نیست و عنایتی به نقل روایات در ذیل آیات ندارد، از این رو نقل نکردن او نمی تواند مورد اعتراض قرار گیرد، برخلاف تفسیر طبری که گفتیم تفسیر روایی است.
ثانیاً: در تفسیر تبیان در ذیل همین سی آیه حدود بیست مورد آمده و مرحوم شیخ طوسی تذکر داده است که این آیه به نظر عامه و خاصه و یا طبق روایات خاصه مربوط به علی (علیه السّلام) و یا اهل بیت عصمت و طهارت است.
6. نزول این آیات درباره اهل بیت و یا تطبیق و تفسیر و تأویل آن ها به اهل بیت، هیچ مشکلی پیش نمی آورد که نیاز به بحث داشته باشد، ولی در عین حال خوانندگان را به تفسیر المیزان تألیف علامه طباطبائی ( که با مراجعه معلوم شد جز در دو سه مورد بقیه روایات این سی مورد را متعرض شده اند ) ارجاع می دهیم، چون در این تفسیر با بیان های محکم و قانع کننده درباره ی مطابقت این روایات، با ظاهر آیات قرآن مجید آمده است.
7. کتاب هایی که در نوشتن این مقاله به آن ها مراجعه شده است:
– تفسیر صافی، اثر ملامحسن فیض کاشانی.
– احقاق الحق، اثر قاضی نورالله تستری.
– تعلیقات و ملحقات احقاق الحق در 21 جلد از آیه الله مرعشی.
– فهرست احقاق الحق، از حجه الاسلام فرج پور.
– اهل البیت و آیه المباهله، از شیخ قوام الدین و شنوی.
– تفسیر طبری= جامع البیان فی تفسیر القرآن.
– الغدیر، اثر علامه شیخ عبدالحسین امینی.
– فهرست الغدیر، از سید فاضل حسینی میلانی.
– مقدمه تفسیر الحبری، به قلم سیدمحمدرضا حسینی جلالی.
– مقدمه ما نزل من القرآن فی اهل البیت به قلم سید احمد حسینی اشکوری.
– تفسیر التبیان، تألیف شیخ طوسی.
– تفسیر المیزان، تألیف علامه طباطبائی.
شایان ذکر است که اگر فهرست کتاب احقاق الحق و ملحقات آن، نوشته حجه الاسلام جناب آقای فرج پور در اختیار نویسنده نبود و به هیچ وجه نمی توانست این مقاله ( هرچند کم ارزش را ) در حدود ده روز تنظیم کند. از این رو از زحمات این دانشمند و هم چنین سایر فهرست نگارها که انجام کارهای تحقیقی و علمی را تا حد زیادی آسان می کنند سپاس گزاری و قدردانی می شود.
پی نوشت ها :
1. بقره، آیه 37.
2. احقاق الحق، جلد 3، ص 76.
3. جامع البیان، ج1، ص 193 و 194.
4. بقره، آیه 207.
5. جامع البیان، ج2، ص 186 و 187.
6. بقره، آیه ی 274.
7. احقاق الحق، ج2، ص 44 و ج3، ص 246 و ج14، ص 249.
8. همان، ج3، ص 67.
9. آل عمران، آیه 103.
10. احقاق الحق، ج3، ص 539 و ج14، ص 384 و 521 و ج18، ص 535.
11. ج4، ص 21.
12. آل عمران، آیه 61.
13. جامع البیان، ج3، ص 211 و 212.
14. نساء، آیه 59.
15. احقاق الحق، ج3، ص 424 و ج14، ص 348.
16. جامع البیان، ج5، ص 95.
17. مائده، آیه 55.
18. احقاق الحق، ج2، ص 399 و ج3، ص 502 و ج4، ص 60، و ج14، ص 2 و ج20، ص 2.
19. جامع البیان، ج6، ص 186.
20. مائده، آیه 67.
21. احقاق الحق، ج2، ص 415 و ج3، ص 512 و ج14، ص 32 و ج20، ص 172.
22. جامع البیان، ج6، ص 198.
23. انفال، آیه ی 64.
24. احقاق الحق، ج3، ص 196 و ج 14، ص 247 و 502 و ج20، ص 193.
25. جامع البیان، ج10، ص 26.
26. توبه، آیه 19.
27. احقاق الحق، ج3، ص 122 و ج14، ص 194 و 589 و ج20، ص 32.
28. جامع البیان، ج10، ص 67.
29. توبه، 119.
30. احقاق الحق، ج3، ص 296 و ج14 ص 270، و ج20، ص 178.
31. جامع البیان، ج11، ص 46.
32. هود، آیه ی 17.
33. احقاق الحق، ج3، ص 352، و ج14، ص 309 و ج2، ص 33.
34. جامع البیان، ج12، ص 10.
35. یوسف، آیه ی 108.
36. احقاق الحق، ج3، ص 368 و ج14، ص 601، و ج20، ص 210.
37. ج 13، ص 52.
38. ابراهیم، آیه 27.
39. احقاق الحق، ج3، ص 548 و ج14، ص 402 و 641.
40. جامع البیان، ج13، ص 142.
41. اسراء، آیه 26.
42. احقاق الحق، ج3، ص 549 و ج14، ص 577 و 618.
43. جامع البیان، ج15، ص152.
44. مریم، آیه 96.
45. احقاق الحق، ج3، ص 82 و ج14، ص 105 و ج18، ص 541 و ج20، ص 51.
46. جامع البیان، ج16، ص 100.
47. نور، آیه ی 36.
48. شعراء، آیه ی 214.
49. احقاق الحق، ج3، ص 560، و ج14، ص 423 و ح 20، ص 119.
50. الغدیر، ج1، ص 206.
51. احزاب، آیه 55.
52. احقاق الحق، ج3، ص 252 و ج9، ص 524.
53. ج22، ص 31.
54. احزاب، آیه 33.
55. ج22، ص 6.
56. احقاق الحق، ج2، ص 501، و ج 3، ص 513 و ج9، ص 1-69 و ج14، ص 40 و ج 18، ص 359.
57. صافات، آیه 24.
58. احقاق الحق، ج3، ص 104 و ج14، ص 182 و ج20، ص 135.
59. ج23، ص 32.
60. زمر، آیه 33.
61. احقاق الحق، ج3، ص 177، ج14، ص 242، ج20، ص 146.
62. جامع البیان، ج24، ص 3.
63. شوری، آیه 22.
64. احقاق الحق، ج3، ص 2-23 و 533 و ج9، ص 92 و ج14، ص 106 و ج18، ص 336 و 538.
65. ج23، ص 15.
66. مجادله، آیه 12.
67. احقاق الحق، ج3، ص 129، و ج14، ص 200، ج20، ص 181.
68. جامع البیان، ج28، ص 14.
69. تحریم، آیه 4.
70. احقاق الحق، ج3، ص 311 و ج14، ص 287 و ج20، ص 67.
71. جامع البیان، ج28، ص 104.
72. دهر، آیه 8.
73. احقاق الحق، ج3، ص 583 و ج8، ص 576.
74. جامع البیان، ج29، ص 129.
75. فجر، آیه 26-30.
76. حسکانی، شواهد التنزیل، ج2، ص 330.
77. جامع البیان، ج30، ص 122.
78. الضحی، آیه 5.
79. احقاق الحق، ج3، ص 586 و ج9، ص 139 و ج14، ص 463 و ج18، ص 464 و 540.
80. جامع البیان، ج30، ص 149.
81. بینه، آیه 7.
82. احقاق الحق، ج3، و ص 287، ج14، و ص 258 و ج20، ص 26.
83. ج30، ص 171.
84. تکاثر، آیه 8.
85. احقاق الحق، ج3، ص 584 و ج14، ص 461.
86. جامع البیان، ج3، ص 184.
87. در تفسیر حسین بن حکم حبری که موضوعش آیات نازل شده درباره اهل بیت است، حدود بیست آیه از سی آیه ای که ما نقل کردیم آمده است و تألیف این تفسیر ظاهراً پیش از تألیف تفسیر طبری بوده است، زیرا وفات طبری 310 و وفات حسین حکم حبری 286 می باشد.
منبع مقاله :
صاحبی، محمدجواد؛ (1392)، شناخت نامه ی تفاسیر: مقالاتی در شناخت تفاسیر قرآن کریم، قم: بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیّه قم )، چاپ اول