نویسنده: علی محمدی آشنانی
بدون تردید هر جامعه، نیازمند حکومت است؛ برای تبیین نهاد حکومت در جامعه ی آرمانی باید به دو مطلب رهبری و مدیریت و نظام سیاسی آن توجه کرد:
الف) رهبری و مدیریت سیاسی
رهبری و مدیریت در جامعه ی آرمانی قرآن دارای ویژگی های ذیل است:
1. این رهبری نخست به صورت نبوت و امامت شکل می گیرد و در مرحله ی بعد، مدیران جامعه، از سوی خداوند و برگزیدگان او منصوب می شوند؛ به عنوان نمونه:
( إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ )؛ (1)
در حقیقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و نیروى بدن بر شما برترى بخشیده است و خداوند پادشاهى خود را به هر کس که بخواهد مىدهد و خدا گشایشگر داناست.
برابر آیات، حق رهبری و مدیریت در درجه ی نخست از آنِ پیام آوران الهی و پس از او بر عهده ی صاحبان امر یعنی اهل بیت آن حضرت و در زمان غیبت آن ها بر عهده ی نایبان خاص و عام آن هاست:
( إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ )؛ (2)
ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آوردهاند؛ همان کسانى که نماز برپا مىدارند و در حال رکوع زکات مىدهند.
بر این اساس، زمامداری سیاسی در جامعه ی آرمانی دارای مشروعیت الهی است، این زمامداری در جامعه ی نهایی در اختیار امام معصوم (علیه السّلام) و در جوامع آرمانی متوسط و در زمان غیبت آن ها برابر روایات، بر عهده ی اسلام شناسان جامع الشرایطی است که به صورت عام از سوی امامان اهل بیت (علیهم السّلام) بدین سِمت منصوب شده اند.
2. انتخاب رهبری یا امام برای جامعه ی آرمانی از سوی خداوند، بر اساس شایسته سالاری صورت می پذیرد؛ تنها آنان که خود را به ظلم نیالوده اند (3) و از عهده ی آزمون و ابتلای خداوند، برآمدند به امامت منصوب می شوند. (4) به همین دلیل، رئیس جامعه ی آرمانی، اسوه ی افراد جامعه ی آرمانی نیز هست. (5)
3. در جامعه ی آرمانی، نقش و جایگاه رهبران الهی، نقش و جایگاه معلمی آگاهی بخش، (6) بیم و هشدار دهنده، (7) خیرخواه و پندآموزی امین (8) است نه نقش وکیل (9) یا حکم فرمایی مجبور کننده که بر اساس رأی خود حرکت می کند. (10)
شهید صدر، نقش انبیا در درون جامعه را نقش شهادت یا شاهد و گواه بودن می داند؛ یعنی نقش هدایت و توجیه و مراقبت از انسان: « خطّ گواهی پیامبران در کنار خطّ خلافت، رسم شد تا مسئله ی گواهی بر اعمال انسان را رقم زند. » (11) بر این اساس:« پیامبران مردم را برای دو نوع جهاد دعوت نموده اند؛ یکی جهاد اکبر که بر اساس آن برای رسیدن مستضعفان به مقام پیشوایی و امامت، باید آنان را بر شهوات خود پیروز گرداند و خود را به نحو شایسته ای انقلابی بسازند و دیگری جهاد اصغر تا بهره کشان و ستمگران را از خود برانند و آنان را از جامعه ی بشری ریشه کن کنند. » (12)
4. در اندیشه ی مردم و شهروندان جامعه ی آرمانی، رهبران منصب الهی، از حقّ ولایت الهی برخوردارند. در نگرش اکثر افراد جامعه ی آرمانی، اطاعت از رهبری، اطاعت از خداوند است، (13) زیرا خداوند همگان را به اطاعت آنان فرا خوانده است:
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ )؛ (14)
اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را نیز.
بدین رو آنان هرگز از فرمان رهبری تخلف نکرده، برای دفاع از رهبری، به حفظ جان خود نمی اندیشند:
( مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لاَ یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ )؛ (15)
مردم مدینه و بادیهنشینانِ پیرامونشان را نَرَسد که از فرمان پیامبر خدا سر باز زنند و جان خود را عزیزتر از جانِ او بدانند.
بلکه مؤمنان، او را از هر جهت بر خود اَولی و ولیّ مطلق خود و جلوه ی ولایت مطلقه ی الهی دانسته، (16) از اوامر او به طور مطلق اطاعت کرده، (17) اختلاف های خود را به شوق و رغبت به او عرضه داشته و داوری او را با تمام وجود گردن می نهند (18) و به دنبال بهانه ای برای تخلف از اوامرش نمی گردند:
( وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاَ مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُبِیناً )؛ (19)
و هیچ مرد و زن مؤمنى را نرسد که چون خدا و فرستادهاش به کارى فرمان دهند، براى آنان در کارشان اختیارى باشد و هر کس خدا و فرستادهاش را نافرمانى کند، قطعاً دچار گمراهىِ آشکارى گردیده است.
شهروندان هیچ گاه رأی و دیدگاه خود را بر فرمان یا خواست و اشاره ی رهبری ترجیح نمی دهند و مؤمنین حقیقی در دل خود نیز نسبت به تصمیم و حکم رهبری، تردید نداشته و تمایل منفی حس نمی کنند. (20)
بدین سان جامعه ی آرمانی از حیث سازگاری و همراهی کامل امت با امام و در همراهی مردم با زمام داران نیز تام و کامل بوده، هیچ گونه خلل و نقصی ندارد. البته همین رابطه به طور نسبی در مورد رهبر غیر معصوم یعنی ولیّ فقیه نیز صادق است.
این اندیشه و این گونه رابطه ی بین امام و امت، بین رهبری و مردم، نه آن گونه که ادعا می شود، به دیکتاتوری و جباریت رهبران می انجامد که آنان یا معصوم هستند و یا از عدالتِ حداکثری برخوردارند و نه سر از نادیده گرفتن ایده و تجارب و بهره مندی از عقل و رأی جمعی بر می آورد که مردم در فرایند تصمیم گیری حضور و مشارکت دارند و به دلیل احساس مسئولیت الهی و از طریق ساز کار و نهادهای مشورتی، دیدگاه خیرخواهانه خود را به رهبری منتقل کرده و می کنند.
این اندیشه و رابطه، تنها از شکست های اجتماعی جلوگیری می کند، زیرا علت بسیاری از شکست های اجتماعی، سستی افراد جوامع در همراهی با رهبری صحیح الهی است که اگر از این جهت در کار رهبری، خدشه و خللی ایجاد شود، اغلب امور اجتماعی دچار خلل می گردد و آثار منفی آن در زوایای مختلف جامعه، آشکار می شود.
5. بین رهبری و شهروندان جامعه ی آرمانی، پیوندِ عاطفی مستحکمی برقرار است؛ رهبری جامعه ی آرمانی از مقبولیت بلکه محبوبیت بسیار گسترده ای نزد مردم دارد. به دیگر سخن، نه تنها مردم او را قبول دارند بلکه مورد محبت و ارادت قلبی اکثرِ آنان است و مردم او را از جان و دل دوست دارند، به همین جهت آنان پاسداشت جان رهبری امت را بر حفظ جان خود ترجیح داده و او را بر خویشتن، دارای اولویت می دانند:
( النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ )؛ (21)
پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.
6. مردم جامعه ی آرمانی، هماره شأن رهبری الهی را مدّ نظر قرار می دهند؛ آنان در هیچ کاری از رهبری پیشی نگرفته و تحت هیچ عنوانی بر او سبقت نمی گیرند:
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ )؛ (22)
اى کسانى که ایمان آوردهاید، در برابر خداوند و پیامبرش در هیچ کارى پیشى مجویید و از خدا پروا بدارید که خدا شنواى داناست.
و هیچ گاه با او با صدایی بلند و بی پروا سخن نمی گویند، زیرا می دانند این اقدام به حبط اعمالشان می انجامد:
( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ )؛ (23)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! صدایتان را بلندتر از صداى پیامبر نکنید، و هم چنان که بعضى از شما با بعضى دیگر بلند سخن مىگویید با او به صداى بلند سخن مگویید، مبادا بىآنکه بدانید کردههایتان تباه شود.
مدیران جامعه ی آرمانی
مدیران و کارگزاران جامعه ی آرمانی- چه در سطوح عالی و چه در سطوح میانی- باید دارای ویژگی های ذیل باشند:
الف) علم، تخصص و کارآمدی
قرآن کریم علت برگزیده طالوت از سوی خداوند به فرمان دهی را دانش و قدرت مندی معرفی نموده است:
( إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ )؛ (24)
در حقیقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و نیروى بدن بر شما برترى بخشیده است، و خداوند پادشاهى خود را به هر کس که بخواهد مىدهد، و خدا گشایش گرِ داناست.
حضرت یوسف (علیه السّلام) نیز راز پیشنهاد خود در به دست گرفتن امور کشور مصر را دانایی و تعهد ذکر می کند:
( قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ )؛ (25)
یوسف گفت: مرا بر خزانههاى این سرزمین بگمار، که من نگهبانى دانا هستم.
قرآن کریم علت واگذاری مسئولیت آوردن تخت بلقیس به آصف بن برخیا را توانایی او در آوردن تخت در کمتر از یک چشم بر هم زدن معرفی نموده، نیز او را بهره مند از دانشِ کتاب شناسانده است:
( قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ )؛ (26)
کسى که نزد او دانشى از کتاب الهى بود، گفت: من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مىآورم.
قرآن هم چنین علت آن که حضرت خضر (علیه السّلام) مسئولیت تعلیم حضرت موسی را بر عهده می گیرد، برخورداری از علم لدّنی می داند:
( فَوَجَدَا عَبْداً مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً )؛ (27)
تا بندهاى از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتى عطا کرده و از نزد خود بدو دانشى آموخته بودیم.
بدین سان قرآن کریم هر جا شایستگی فردی را برای مسئولیتی امضا نموده، او را برخوردار از دانش و توانایی لازم شناسانده است.
آری، هر یک از مدیران جامعه ی آرمانی در مسئولیت خود یا صالح ترین فرد از جهت دانش، تخصص و کارآمدی هستند یا حداقل، واجد حدّ نصاب لازمِ تخصص، علم و کارآمدی در مورد آن مسئولیت می باشند، زیرا اگر بدون دانش و تخصص لازم، مسئولیت را بر عهده بگیرند، موجب تضییع حقّ دیگران می گردد و چنین ظلمی در جامعه ی آرمانی امکان تحقق ندارد.
ب) ایمان و تقوا
قرآن کریم، افزون بر دانش و توانایی، تعهد، ایمان و تقوا را شرط می داند، زیرا این کتاب آسمانی به کارگیری و پیروی از اسراف کاران، (28) سفیهان و بی خردان، (29) گمراهان، (30) دروغ گویان، (31) عیب جویان، کینه توزان خشن، بدنام و شکم باره (32) و هواپرستان، (33) را نهی نموده است. بر این اساس می توان گفت رعایت این شرط در کارگزاران جامعه ی آرمانی الزامی است. (34)
نکته ی مهم آن است که اگر چه برخورداری از مدارج عالی ایمان و تقوا را برای همه ی مدیران جامعه ی نمی توان شرط لازم به شمار آورد، حدّ نصاب شرط ایمان، تقوا و تعهد دینی در مدیران این است که اعتقاد صحیح، قوی و تزلزل ناپذیری داشته با تحریکات و القائات شیاطین، ایمانشان متزلزل نگردد و جاذبه های دنیوی آنان را از عمل به مسئولیت های فردی، اجتماعی و حکومتی خود باز ندارد.
قرآن کریم تبعیت از کسی را تأیید می کند که هم کارش پسندیده و به اصطلاح، دارای حُسن فعلی باشد و هم خودش دارای انگیزه ی صحیح و به اصطلاح دارای حُسن فاعلی باشد:
( اتَّبِعُوا مَنْ لاَ یَسْأَلُکُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ )؛ (35)
از کسانى که پاداشى از شما نمىخواهند و خود نیز بر راه راست قرار دارند، پیروى کنید.
این اصل در خصوص مدیران و زمامداران اهمیت مضاعفی دارد؛ بر اساس آیه ی پیش گفته، کسانی که در زمینه ی مسئولیت اجتماعی فرد متخصص هستند و از علم و کارایی لازم برخوردارند، اما انگیزه ی الهی ندارند و اهداف غیر الهی و منفعت جویانه در سر دارند، شایسته ی مدیریت و مورد تبعیت قرار گرفتن نیستند، زیرا در هر کس، حسن فعلی یا حسن فاعلی توأم نباشد، حدّ نصاب فضیلت اخلاقی برای بر دوش گرفتن مدیریت در جامعه ی آرمانی را احراز نخواهد کرد.
ج) مهربانی و حُسن خلق با مردم
اگر چه ایمان و تقوای مدیران، آنان را به بسیاری از مکارم اخلاق آراسته و از بسیاری از رذایل اخلاقی پیراسته می سازد، زیرا خداوند همه ی مؤمنان را با فرا خواندن به مکارم اخلاقی تربیت نموده است:
( وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ )؛ (36)
و از مردم به نِخوت رُخ برمتاب، و در زمین خرامان راه مرو که خداوند خودپسندِ لاف زن را دوست نمىدارد.
( وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ )؛ (37)
و در راهرفتنِ خود میانهرو باش، و صدایت را آهسته ساز، که بدترین آوازها، بانگ الاغ است.
ولی اهمیت آراستگی به مهربانی در مدیران جامعه، موجب گردید به صورت جداگانه ذکر شود، چرا که اقتضای مسئولیت، آن است که با مهرورزی با مردم تعامل نمایند و گرنه آنان نمی توانند طعم شیرین و لذت حاکمیتِ نیکان و پاکان را در یک مدینه ی فاضله در کام خود حس نمایند.
قرآن کریم، ویژگی رئیس اوّل جامعه ی آرمانی را چنین بیان نموده است:
( فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ )؛ (38)
پس به برکتِ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند. پس، از آنان درگذر و برای شان آمرزش بخواه، و در کارها با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مىدارد.
مدیران جامعه ی آرمانی نیز هم چون رهبری جامعه، در عین صلابت، قاطعیت و عزت مندی، با روحیه ای متواضع و فروتنانه دارند:
( وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ )؛ (39)
و بال خویش براى مؤمنان فرو گستر.
در این جامعه، مدیران در موارد قابل اغماض، دارای روحیه ی تغافل و بخشایش گری هستند:
( فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ )؛ (40)
پس به خوبى صرف نظر کن.
ب) نظام سیاسی
در این جا پرسش آن است که: مدیران، باید جامعه را چگونه مدیریت و رهبری نمایند؟ به دیگر سخن، نظام سیاسی و فرایند تصمیم گیری و مدیریت جامعه ی آرمانی، چگونه است؟
نظام سیاسی جامعه ی آرمانی قرآن، بر اساس سه رکن؛ هدایت الهی، مشورت با مردمان و مشارکت دادن شهروندان در امور مختلف، شکل می گیرد:
1. رکن نخست یعنی هدایت الهی، مبانی، اهداف، روش و رویکردهای کلی و اساسی و خطّ مشیء اجرایی جامعه ی آرمانی را تعیین کند.
2. رکن دوم یعنی مشورت با مردم، فرایند اصیل تصمیم گیری در امور سیاسی و عمومی را بیان می کند.
3. و رکن سوم یا مشارکت دادن مردم و فراهم ساختن زمینه ی حضور آنان در امور مختلف، شیوه ی اجرایی متعارف جامعه ی آرمانی را پیشِ رو می نهد.
در فرهنگ قرآن کریم، شور و مشورت با مردم، یکی از وظایف و مسئولیت های حاکمان و اصلی از اصول حکومت اسلامی به حساب می آید که حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی خدا بدان مأمور می گردد:
( وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ )؛ (41)
و در کارها با آنان مشورت کن. و چون تصمیم گرفتى، بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مىدارد.
گرچه نتیجه ی مشورت، رهبری را ملزم نمی سازد تصمیم خود را برابر رأی اکثریت صادر کند. (42)
در جامعه ی آرمانی، مشورت، صوری و ظاهری نیست، بلکه حقیقی بوده و پدید آوردن نوعی گفتمان مداوم بین حاکمان و مردم است. هم چنین مشورت با مردم به چند مورد خاص منحصر نمی شود، بلکه در همه ی امور اجتماعی تحقق می یابد و اساساً فرایند تصمیم گیری ها بر مبنای تبادل تجارت و با مراجعه به آرای متخصصان بنیان نهاده شده است:
( وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ )؛ (43)
و کارشان در میانشان مشورت است.
در این جامعه، شکل و قالب مشورت ها نیز گوناگون است و در مراجعه به آرای مردم، برگزاری انتخابات یا تشکیل جلسات مشورتی و… جلوه گر می شود.
در جامعه ی آرمانی قرآن، هدف و رویکرد مشورت با مردم با هدف و رویکرد جوامع دیگر در این زمینه متفاوت است، زیرا در جامعه ی آرمانی، مراجعه به آرای مردم صرفاً برای جمع آوری دیدگاه شخصی و خواسته های فردی مردم نیست که ممکن است برآیندِ هوی و هوس و امیال بی مبنا و نادرست آنان باشد:
( وَ إِنَّ کَثِیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِینَ )؛ (44)
و به راستى، بسیارى از مردم دیگران را از روى نادانى با هوس هاى خود گمراه مىکنند. آرى، پروردگار تو به حال تجاوزکاران داناتر است.
بلکه هدف از مشورت، دست یافتن به یکی از دو مطلب ذیل است:
الف) بهره مندی از دیدگاه، دانش و تخصص افراد دیگر، زیرا خداوند به همگان پیام داده است که بدون دست یابی به دانشِ لازم، هیچ امری را دنبال نکنند:
( وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً )؛ (45)
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
به همین جهت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) مشورت را قوی ترین پشتوانه برای هر کاری معرفی نموده است:
لا مظاهرهَ أوثقُ مِن مشاورهٍ؛ (46)
هیچ پشتوانه ای محکم تر از مشاوره نیست.
ب) یافتن راه بهتر برای اجرای فرمان های الهی؛ در این مورد، شیوه های اجرایی و راه کارهای تحقق آموزه ها و بهترین روش انجام قوانین اسلامی و دست یابی به بهترین راه حلّ معضلات اجتماعی، مورد مشورت است.
بدیهی است تشخیص احکام شرع که بر اساس شیوه ی اجتهادی و بر اساس موازین، توسط فقیه جامع الشرایط استنباط می شود، هیچ گاه مورد مشورت قرار نمی گیرد. هم چنین هرگز نتیجه ی مشورت، با دستورهای صریح و آموزه های دینی، متناقض و متضاد نمی باشد. گفتنی است در جامعه ی آرمانی، در امور فردی نیز مشورت برای همگان مطلوب و پسندیده است.
3. رکن سوم یعنی مشارکت و حضور مردم در امورِ گوناگونِ جامعه ی آرمانی، حضوری تشریفاتی نیست، بلکه در امور مختلف نظریه پردازی، فرهنگی- تربیتی و امور اجرایی همانند فعالیت های اقتصادی و حتی مسائل امنیتی (47) و دفاعی (48)، عُموم مردم مشارکت داشته، از ظرفیت و استعداد همگان، استفاده می شود.
پی نوشت ها :
1. بقره، آیه ی 247 و 251؛ نساء، آیه ی 54 و ص، آیه ی 25.
2. مائده، آیه ی 55.
3. ( لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ )؛ بقره، آیه ی 124.
4. ( وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً )؛ همان.
5. احزاب، آیه ی 21.
6. بقره، آیه ی 129؛ آل عمران، آیه ی 164 و جمعه، آیه ی 2.
7. مائده، آیه ی 19 و هود، آیه ی 2.
8. اعراف، آیه ی 68.
9. انعام، آیه ی 66، 107 و 108؛ زمر، آیه ی 41 و اسراء، آیه ی 54.
10. غاشیه، آیه ی 22.
11. سید محمد باقر صدر، خلافت انسان در روی زمین، ترجمه ی دکتر جمال موسوی، ص 33-34.
12. همان، ص 40.
13. نساء، آیه ی 80.
14. همان، آیه ی 59.
15. توبه، آیه ی 120.
16. احزاب، آیه ی 6.
17. ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً )؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را نیز اطاعت کنید؛ پس هرگاه در امرى دینى اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به کتاب خدا و سنت پیامبر او عرضه بدارید، این بهتر و نیکفرجامتر است. نساء، آیه ی 59.
18. ( فَلاَ وَ رَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً )؛ ولى چنین نیست، به پروردگارت قَسَم که ایمان نمىآورند، مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه ی اختلاف است داور گردانند؛ سپس از حکمى که کردهاى در دلهایشان احساس ناراحتى و تردید نکنند و کاملاً سرِ تسلیم فرود آورند. همان، آیه ی 65.
19. احزاب، آیه ی 36.
20. نساء، آیه ی 65.
21. احزاب، آیه ی6.
22. حجرات، آیه ی 1.
23. همان، آیه ی 2.
24. بقره، آیه ی 247.
25. یوسف، آیه ی 55.
26. نمل، آیه ی 40.
27. کهف، آیه ی 65.
28. شعراء، آیه ی 151.
29. نساء، آیه ی 5.
30. کهف، آیه ی 51.
31. قلم، آیه ی 8.
32. همان، آیه ی 3-10.
33. نساء، آیه ی 135.
34. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، پیام قرآن، ج10، ص 131-132.
35. یس، آیه ی 21.
36. لقمان، آیه ی 18.
37. همان، آیه ی 19.
38. آل عمران، آیه ی 159.
39. حجر، آیه ی 88.
40. همان، آیه ی 85.
41. آل عمران، آیه ی 159.
42. همان.
43. شوری، آیه ی 38.
44. انعام، آیه ی 119.
45. اسراء، آیه ی 36.
46. نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 113.
47. نساء، آیه ی 83.
48. مائده، آیه ی 35؛ توبه، آیه ی 41 و حج، آیه ی 78.
منبع مقاله :
محمدی آشنانی، علی؛ (1392)، جامعه آرمانی قرآن کریم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول