مدیریت آگاهانه در خانواده
شاید یکی از عمده ترین دغدغه های فکری والدین در دوران کنونی ، میل و تظاهر ناهنجاری ها در میان فرزندان خود باشد . به گونه ای که به لحاظ تربیت های مستبدانه هنجارها به صورت متعادل ظهور و بروز نمی یابد. در این میان رفتارهای سرپرست می تواند سبب ساز عمده ای از این ناهنجاری ها در بسیاری از خانواده ها و در جامعه فعلی باشد . اما با توجه به تحولات ارتباطاتی ضروری است تا مدیریت آگاهانه در خانواده ها جایگزین گردد. مدیریت آگاهانه بیش از هر چیز ، یک راه انتشار شور و شوق و توسعه خلاقیت ها در میان اعضای خانواده می باشد . در این وضعیت ، سرپرست سعی می نماید قابلیت ها و عملکرد اعضای خانواده را به گونه ای توسعه بخشد که حتی بهتر از خودش باشند . چنانچه بخواهیم مدیریت مستبدانه با مدیریت آگاهانه را مقایسه نماییم ، تفاوت آنها در دو وجه ، خود را نشان خواهند داد. اول آنکه ، آنها به اعضای خانواده چگونه می نگرند ؟ دوم آنکه ، آنها نقش و وظیفه خود را در زندگی خانوادگی چگونه می بینند؟
یک سرپرست مستبد خانوار به همسر و فرزندانش همچون «شیء» نگاه می کند و فکر می کند آنان ابزارهایی هستند که باید مورد استفاده قرار گیرند و یا برای او سودی در بر داشته باشد اما یک سرپرست آگاه ، همسر و فرزندانش را همچون یک «منبع» می بیند که یار و یاور او هستند او قلبا رضایت و سعادت خانواده خود را مد نظر دارد.
یک سرپرست آگاه ، به علت اینکه از روش باز در برخوردهایش در محیط خانه استفاده می نماید ، معمولا راحت و آسان اطلاعاتی را که برای مدیریت در خانه لازم دارد به دست می آورد در حالی که سرپرست مستبد فقط آن چیزی را از افراد خانه دریافت می نماید که به نظر آنان برای وی خوشایند هستند و از همین جا نطفه جدایی باطنی میان اعضای یک خانواده بسته می شود. در نتیجه معمولا سرپرست خانواده شکایت می کند که «چرا آنان به سخنانم توجهی نشان نمی دهند؟» اما واقعیت امر این است که بچه ها و همسر می فهمند لیکن با سرپرست مستبد موافق نمی باشند.
جلوه دیگر مدیریت آگاهانه ، مشارکت همگانی برای یک زندگی بهتر است به طوری که در این سبک ، مهم ترین وظیفه سرپرست ، آماده نمودن اعضای خانواده جهت نیل به اهداف متعالی و زیبا می باشد . در مدیریت آگاهانه چنانچه سرپرست خانواده در عملکردش پیروز شود یا شکست بخورد ، همه اعضای خانواده خود را در آن سهیم و شریک می بینند . اما وقتی سرپرست خانواده فردی مستبد باشد ، موفقیت یا شکست برنامه های زندگی صرفا متعلق به او خواهد بود. در اینجا لازم به ذکر است اگر یک عنصر ضروری در ساختن یک زندگی ایده آل خانوادگی لازم باشد ، آن عنصر ، وجود اعتماد فی ما بین افراد می باشد . سرپرست آگاه باید به اعضای خانواده اعتماد داشته باشد که نتیجه آن یادگیری فعال و رشد همه افراد خواهد شد . برای دستیابی به یک مدیریت آگاهی در خانواده ، سرپرست باید دارای 4 ویژگی اساسی باشد :
1- هوش و فراست ؛
2- حس کنجکاوی خردمندانه و هوشمندانه ؛
3- توانایی حل مسائل و استدلال بالا ؛
4- سخت کوشی.
5- البته باید توجه داشت که این 4 ویژگی به خودی خود ، ضامن موفقیت نیست بلکه علاوه بر اینجا سرپرست باید از ویژگی های دیگری نیز برخوردار باشد مثل مهرورزی به همسر و فرزندان.
در یک مدیریت آگاهانه ، سرپرست خردمند بچه ها را تشویق می کند تا در حل مسائل و مشکلات پیش آمده یکدیگر را کمک و یاری رسانند. نتیجه این تشویق و ترغیب ، ارائه ایده های بیشتر ، دیدگاه های متنوع و راه حل های بهتر خواهد بود . وقتی هر کسی در خانواده هم آموزش دهنده و هم نقش آموزش گیرنده را داشته باشند فضای زندگی شاداب تر و مطبوع تر خواهد بود. در چنین شرایطی یک فشار مضاعف و مثبت وجود خواهد داشت که بسیار اثر بخش است و در میان اعضای خانواده یک ارتباط صادقانه و بدون ریا و انسان دوستانه به وجود خواهد آمد.
سرپرستان آگاه باید به خاطر بسپارند که «حقایق همیشه و بسیار دوست داشتنی می باشند.» آنان باید حقایق را صادقانه با همسر و فرزندان خود در میان بگذارند و آنها را در تاریکی رها نسازند چون در این شرایط عوامل منفی همچون قارچ رشد و نمو خواهند کرد که برای روابط خانوادگی بسیار سمی و مهلک هستند. وقتی همسر و فرزندان از دانسته ها و حقایق لازم آگاهند ، تصمیماتی هم جهت با سرپرست خانواده خود اتخاذ می کنند اما اگر آنان به حقایق دسترسی نداشته یا از آنان پوشیده نگه داشته شود ، ممکن است به تصمیم های نادرستی مبادرت ورزند. البته باید توجه داشت که مدیریت آگاهانه الزاما سریع ترین راه برای کسب نتایج مثبت نیست بلکه بهترین راه کسب نتایج موفقیت آمیز برای تمامی افراد خانواده است . بنابراین ، این گونه مدیریت ممکن است یک شروع آهسته داشته باشد اما یک پایان سریع به همراه خواهد داشت . کمی صرف وقت برای استفاده از نظرات دلسوزانه و مؤثر همسر و فرزندان (و مشارکت دادن آنان در تصمیم گیری ها و مشکلات پیش آمده خانوادگی) موجب گرمی در روابط و استحکام پیوندها خواهد شد . وقتی سرپرست خانواده با رویی گشاده ، همسر و فرزندان را پذیرا باشد ، همین ویژگی فردی کانال های محبت را به رویش خواهد گشود. او با اهمیت دادن به اعضای خانواده اش وفاداری و محبت آنان را نسبت به خود جلب خواهد نمود.
منبع: فصلنامه یادگاران ماندگار 14