مسئله تهذیب نفس یک مسئله عقلی آن هم عقل ضروری است. اگر از عقل بپرسند از اوجب واجبات چه چیزی است میگوید: تهذیب نفس. عقل ما وقتی میفهمد که بدیها ماندگاری ندارد و آنچه میماند خوبی و صفات حسنه است، لذا میگوید: اگر صفت رذیلهای بر دل حکمفرما باشد، این انسان نمیتواند سعادتمند بشود. قرآن میفرماید: «یوم لا ینفع مال و لا بنون إلا من أتی الله بقلب سلیم»؛ (شعراء/89) تنها این قلب سلیم است که خالی از صفات رذیله میباشد. قلب تا به مرحله سلیم نرسد، ارزش ندارد؛ زیرا به قول قرآن اگر حتی یک صفت رذیله بر دل حکمفرما شد، نظیر یک کوزهای است که در آن شراب باشد، دیگر تراوش این کوزه شراب است. اگر در ظرف دل انسان صفت رذیلهای باشد، دیگر گفتارش، کردارش، ارادهاش پلید میشود. قرآن میفرماید: «والذی خبث لا یخرج إلا نکدا»؛ (اعراف/58)
زمینی که علفهای هرز آن وجین نشود، شخم زده نشود، و بخواهی در آن گندم بکاری معلوم است که چه محصولی میدهد، بهخصوص اگر زمین شورهزار هم باشد. اگر هم دیدید که گفتار و کردار چنین شخصی پلید نیست، بدانید که یک زور و سلطه بر نفس حاکم است وگرنه اگر دل را به حال خودش رها بکند، طوری دیگری ظاهر میشود که قرآن میفرماید: «کل یعمل علی شاکلته». (اسرا/84) به هر حال اگر انسان در دلش، خودیت و غرور باشد، اینها در اخلاقش اثر میگذارد، در فقه و درسش اثر میگذارد. به قول حضرت امام خمینی چنین فردی اگر کتاب هم بنویسد، آن صفت رذیله در نحوه نوشتن و ارائه مطالب در کتاب اثر دارد.
▪ قانون محاسبه
انسان با این خصوصیات، باید برای خودش برنامه محاسبه داشته باشد. معمولاً انسان از اعمال و گفتار انجام شدهاش غفلت میورزد و گمان میکند که این کار انجام و تمام شد! بهراستی اگر قانون محاسبه در زندگی باشد و در هر بیستوچهار ساعت بنشیند و مو را از ماست بیرون بکشد، میبینید که چه خبرهای خوبی میشود و چه چیزهای خوبی در میآید، البته به شرطی که خودت را با دقت و بدون توجیه به محاسبه بکشی. در روایت دارد: «لیس منّا من لمیحاسب نفسه کل یوم»؛ نظیر این روایت در کلام معلمان اخلاق زیاد است و هر کس برای خودش یک نوع قانون محاسبه درست کرده است. مرحوم آقای شیخ محمد بهاری رضواناللهتعالیعلیه میگفت: لا اقل در وقت خواب، وضو بگیر و رو به قبله بنشین و کلاه خودت را قاضی کن و ببین امروز چه شد و چطور گذشت!
▪ مانع برای محاسبه کردن
اما عجب است که ما وقتی به محاسبه نشستیم یک دشمنی پیدا میشود و بالاترین کسی که ما را در محاسبه گول میزند، نفس ماست که طبق روایت، دشمنترین دشمن ما هم اوست؛ نفس راههای توجیه را خوب هم بلد است، بهخصوص اگر فرد حسابگر طلبه هم باشد. شما یک چیز را پیدا کنید که قابل توجیه نباشد، ولی آدم سالک نباید سر خودش را کلاه بگذارد. باید در تهذیب نفس صادق و یک رنگ باشد، تا موفق شود.
▪ اخلاص راه موفقیت
از آنجایی که نفس خودمان ممکن است در مسیر خودسازی دشمن ما بشود، تنها یک راه باقی می ماند و آن این است که ما به خدا توکل کنیم و خدا را معلم اخلاق خود قرار دهیم که آیه دارد؛ «و لولا فضل الله علیکم و رحمته ما زکی منکم من احد أبداً و لکنّ الله یزکّی من یشاء»؛ (نور/21) اگر خدا معلم اخلاق باشد، راه باز می شود و آسان هم میشود. حالا چه کنیم تا خدا معلم اخلاق ما بشود و دست عنایت خدا روی سر ما بیاید.
طالب این مطلب باید در قدم اول اخلاص و صدق را در رفتار و گفتارش با خدا در پیش بگیرد و خلوص داشته باشد، خلوص در عمل و خلوص در دل. کاری کنیم که شیطان جن و انس را از دل بیرون کنیم و کمکم به جایی برسیم که هیچ چیزی نتواند روی بندگی ما تأثیر بگذارد. بنده خودمان نباشیم، بنده خدا باشیم. علیکل حال پیدا شدن این مراتب مشکل است و به راحتی حاصل نمیشود؛ زیرا متاع با ارزشی است و متاع فاخر و ذیقیمت را راحت به کسی نمیدهند. باید استعداد و شأنیت پیدا شود و اگر کسی پیدا کرد به خیلی مقامها میرسد و وقتی مال خدا شد هر چه بخواهد به اذن الله می شود. چنانچه ما الآن از نظر وجود ذهنی و متخیلات هرچه بخواهیم میتوانیم تصور کنیم و در ذهن تصرف میکنیم، اگر وجود ما قوی بشود، متصل به نور خدا بشود، در خارج هم تصرف میتوان صورت داد.
چنانچه حضرت امام رضا علیهالسلام عکس شیر را به اذن الله بهصورت شیر خارجی و واقعی تبدیل فرمودند. شاگردان مرحوم کاشی در همین مدرسه صدر اصفهان برایم نقل میکردند که آقای کاشی میگفت: وقتی نماز شب میخوانم، در و دیوار با من نماز میخوانند.
رسیدن به این مقامات یک شرط دارد و آن اخلاص است. ما به حقیقت بشویم بنده خدا. آیه شریفه دارد؛ «فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحاً و لا یشرک بعباده ربّه احداً»؛ (کهف/110) یعنی اگر کسی میخواهد به مقام قرب برسد، شرطش انجام عمل صالح، بهصورت خالصانه است، شرک در آن نباشد. این خلوص اگر باشد این کار ما پربرکت میشود، پر نور میشود، ولی اگر نباشد؛ «أو کظلمات فی بحر لجّیّ»؛ (نور/40) بیبرکت و تاریک میشود.
آیا فکر کردید که این شیخ انصاری و شهید اول و دوم چه کار کردهاند که کتابشان، بعد از مدتها همچنان در حوزهها خوانده میشود. بعضی اوقات انسان میبیند مدرسهای هست که جاذبه خاصی دارد و طلبههایش به جایی میرسند، مسجدی دارای جاذبه خاصی است و نماز در آن یک حالی دارد. اینها به برکت اخلاص است.
▪ مقام مخلصین
وقتی انسان دیو و دد را با اخلاص از دلش بیرون کند، فرشته توحید خودش میآید، دیگر انسان مال خدا میشود. آیه دارد: «واصطنعتک لنفسی»؛ (طه/41) یعنی ای بندهام! تو را خلق کردم برای خودم. اگر انسان به حقیقت برای خدا شد، به همه چیز پشت پا میزند، حتی بهشت هم برای او پوچ و بیارزش میشود. در این زمینه روایتی هم در ارشادالقلوب دیلمی آمد. آن کس که بهشت را ساخته، جمالش جذابتر از خود بهشت است.
آسیه که در دستگاه حکومت فرعون دارای امکانات بالایی بود به خدا میگوید: «ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّه و نجّنی من فرعون و عمله»؛ (تحریم/11) او مقام عنداللهی از خدا طلب میکند و بهشت را بدون خدا نمیخواهد. این مقامات را با خلوص در عمل و نیت باید رسید.
خدایا به حق آن کسانی که با اخلاصشان به خداوند رسیدهاند، صفت خلوص را به همه ما عنایت بفرما.
منبع: وبسایت افق حوزه