حدیث « فاطمه (س) پاره تن پیامبر (ص) » (2)

حدیث « فاطمه (س) پاره تن پیامبر (ص) » (2)

نویسنده : محمد حاج رسولى

مصادر اهل سنت
1 – مسند احمد، ج 4، ص 326.
2 – صحیح بخارى، ج 4، ص 210، 212 و ج 1، ص 532.
3 – صحیح مسلم، ج 7، ص 141.
4 – سنن الترمذى، ج 5، ص 360.
5 – المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 158.
6 – سنن الکبرى، ج 10، ص 201 ؛ بیهقى، ج 5، ص 147.
7 – المصنف، ج 7، ص 301، عبدالرزاق.
8 – شرح نهج‌البلاغه لابن أبی الحدید، ج 4، ص 64، ج 13، ص 36، ج 16، ص 273، 278.
9 – الجامع الصغیر، ج 1، ص 208.
10 – المناقب خوارزمى، ص 353.
11 – سبل الهدى و الرشاد، ج 10، ص 237.
12 – سنن الترمذى، ج 5، ص 698، ح 3967.
13 – صفه الصفوه، ج 2، ص 13.
14 – اسد الغابه، ج 5، ص 521.
15 – تذکره الخواص، ص 279.
16 – ذخائر العقبى، ص 37.
17 – حلیه الاولیأ، ج 2، ص 40.
18 – ینابیع الموده، ج 2، ص 52، 53، 97.

شأن نزول حدیث
اکنون باید اشاره کنیم که این حدیث از پیامبر گرامى(صلی الله علیه واله) در چه مناسبتهایى نقل شده است و به طور خلاصه شأن نزول این حدیث در چه مواردى بوده است.
1 – یکى از آن مناسبتها این است که روزى على(علیه السلام) از پیغمبر گرامى(صلی الله علیه واله) سؤال کرد: چه چیزى براى زنها بهتر است؟ حضرت سکوت نمودند و وقتى فاطمه(سلام الله علیها) آمد، از حضرت زهرا(سلام الله علیها) سؤال کردند چه چیزى براى زنها بهتر است. حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: اینکه مردها او را مشاهده نکنند. در این موقع، حضرت پیغمبر(صلی الله علیه واله) فرمودند: فاطمه بضعه منّى؛(37) یعنى فاطمه پاره تن من است.
2 – دومین مورد وقتى بود که ابولبابه براى قبول شدن توبه خود، خود را به ستون بسته بود. پس آیه توبه نازل شد که توبه ابولبابه مقبول است. حضرت زهرا(سلام الله علیها) خواستند او را از ستون باز کنند. ابولبابه گفت: من قسم خورده‌ام که کسى جز رسول خدا(صلی الله علیه واله) مرا باز نکند.
پس پیغمبر گرامى این جمله را فرمودند: «ان فاطمه بضعه منّى».(38)
3 – سومین مورد جایى بود که وقتى پیامبر گرامى خواستند فاطمه(سلام الله علیها) را معرفى کنند، فرمودند: «هى بضعه منّى». روایت از ابن‌صباغ مالکى از مجاهد است:
خرج النبى(صلی الله علیه واله) و هو اخذ بید فاطمه فقال: من عرف هذه فقد عرفها و من لم یعرفها فهى فاطمه بنت محمد و هى بضعه منّى و هى قلبى و روحى التى بین جنبى.(39)
4 – چهارمین مورد در شب عروسى فاطمه(سلام الله علیها) بود که حضرت این جمله را فرمود.
حضرت پیامبر(صلی الله علیه واله) «به حضرت زهرا» خطاب کرد و فرمود: اى دخترم، على(علیه السلام) خوب شوهرى است. با او مخالفت نکن. سپس به على(علیه السلام) خطاب کردند فرمودند: یا على (علیه السلام)، داخل خانه خود شو و با همسرت با مهر و محبت رفتار کن. سپس این جمله را فرمودند: «ان فاطمه بضعه منّى، یؤلمنى ما یؤلمها و یسرّنى ما یسرّها». مناقب خوارزمى، ص 353.
5 – پنجمین مورد را اهل سنت ذکر کرده‌اند: روزى على(علیه السلام) براى خواستگارى دختر ابوجهل پیش او رفت و حضرت پیغمبر(صلی الله علیه واله) فرمود: «ان فاطمه منّى…». علماى اهل سنت گفته‌اند: این خبر در باره على(علیه السلام) رسیده است. چون او خواست دختر ابى‌جهل را به عقد ازدواج گیرد، رسول خدا(صلی الله علیه واله) بر او غضبناک شد و فرمود «هر کس فاطمه را اذیت کند…»(40)
بر این مورد اشکالات بسیار وارد شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‌کنیم.
1 – خود علماى اهل سنت گفته‌اند که على(علیه السلام) مشمول آیه تطهیر است و طهارت ذاتى دارد، یعنى از هر رجس و پلیدى و لهو و لعب و اخلاق رذیله منزه و مبراست.
و دیگر آنکه در آیه مباهله خداوند او را به منزله نفس پیامبر(صلی الله علیه واله) خوانده است. از طرف دیگر، او باب علم رسول الله بوده و این همه در کتابهاى اهل سنت بیان شده است.
بنابراین، چگونه ممکن است عقل باور کند که آن حضرت عملى انجام دهد که به واسطه افعال و گفتار او رسول خدا(صلی الله علیه واله) غضبناک گردد؟ چگونه عقل باور مى‌کند که مجسمه«اخلاق عظیم» بر کسى که محبوب خداست غضب کند ؛ آن هم در امر مباحى که خدا در قرآن مجید در آن تبعیضى قائل نشده است. امر نکاح به حکم آیه سوم سوره نسأ: «فانکحوا ما طاب لکم من النسأ مثنى و ثلاث و رباع»، بین انبیأ و اوصیأ و جمیع امت یکسان است. اگر بر فرض على(علیه السلام) چنین خیالى مى‌کرد که زن دیگر بگیرد، طبق قرآن بر او جائز بود. رسول اکرم (صلی الله علیه واله) نیز براى یک امر مباح هرگز غضب نمى‌نمود و چنین کلماتى نمى‌فرمود.(41)
پس هر انسان عاقل بعد از تفکر درک مى‌کند که این حدیث از موضوعات و ساخته‌هاى امویها مى‌باشد که اکابر علماى اهل سنت هم به این امر اعتراف کرده‌اند.(42)
ابن ابى الحدید(43) از شیخ و استاد خود، ابى جعفر اسکافى بغدادى، نقل مى‌کند که او گوید: معاویه بن ابى سفیان جمعى از صحابه و تابعین را معیّن کرده بود که بر ضد على(علیه السلام) اخبارى جعل کنند و آن حضرت را مورد طعن و مذمت قرار دهند تا مردم از آن حضرت بیزارى بجویند.
از جمله این کسان ابوهریره، عمرو بن عاص، مغیره بن شعبه و عروه بن زبیرند.
ابوهریره کسى است که حدیث خواستگارى على (علیه السلام) را از ابوجهل روایت کرده است. آن‌گاه ابوجعفر اسکافى گوید: این حدیث مشهور است به روایت کرابیسى ؛ به این معنا که هر روایت بى‌اساس را کرابیسى مى‌خوانند. ابن ابى الحدید گوید: این حدیث در صحیحین بخارى و مسلم از مسور بن مخرمه الزحر، روایت شده است.
و سید مرتضى در کتاب تنزیه‌الانبیأ گوید: این روایت از حسین کرابیسى رسیده و او مشهور است به انحراف از اهل بیت و از نواصب و دشمنان بزرگ آن خاندان بوده است ؛ زیرا بنابر اخبار فراوان در کتابهاى اهل سنت، دشمن على منافق است و منافق به حکم قرآن اهل آتش شمرده مى‌شود، پس روایت او مردود است.
همچنین اخبار در مذمت ایذاکنندگان فاطمه(سلام الله علیها) اختصاص به نقل از کرابیسى یا ابو هریره ندارد، بلکه اخبار بسیارى در این موضوع وارد است. از جمله خواجه پارساى بخارى در فصل الخطاب و امام احمد بن حنبل در مسند و میر سید على همدانى شافعى در مودّت سیزدهم از موده القربى، حدیثى از سلمان محمدى نقل نموده‌اند که پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: «دوستى فاطمه در صد جا نفع مى‌بخشد. پس کسى که دختر من فاطمه از او راضى باشد، من از او راضى‌ام و کسى که من از او راضى باشم، خدا… و کسى که فاطمه بر او غضب نماید من بر او غضبناک مى‌باشم و بر هر کس من غضبناک باشم خداوند بر او غضبناک است. واى بر آن کس که ظلم کند به فاطمه… .»(44)
2 – اشکال دیگر این است که در متن این روایات، اختلافهاى بسیارى وجود دارد. در یک‌جا آمده است که على(علیه السلام) به خواستگارى دختر ابوجهل براى عموى خود حارث بن هشام رفت و بعد حضرت این جمله را فرمود.(45) در روایت دیگر از مسور بن مخرمه آمده است که على(علیه السلام) به خواستگارى دختر ابوجهل براى خود رفت.(46)
3 – این جمله که در روایت آمده است على (علیه السلام) پیامبر(صلی الله علیه واله) را غضبناک کرد، با این روایت که از على(علیه السلام) روایت شده است مناسبت ندارد. على (علیه السلام) فرمود:
فواللّه ما اغضبتها و لا اکرهتها على امر حتى قبضها الله عزوجل الیه ولا اغضبتنى ولا عصت لى أمراً.(47)
4 – طبق آنچه در روایت از شیخ صدوق‌(48) نقل شده، خود على(علیه السلام) این مطلب را تکذیب کرده است. امام صادق(علیه السلام)(49) نیز این مطلب را که على (علیه السلام) پیامبر (صلی الله علیه واله) را غضبناک نموده باشد نفى کرده‌اند.
5 – بر طبق یک گزارش، ابن عباس با عمر بحث کرده و به او گفته است: على(علیه السلام) پیامبر(صلی الله علیه واله) را به غضب نیاورد و هیچ‌گونه قصد و اراده‌اى براى زن گرفتن نداشت و داستان خواستگارى على(علیه السلام) از دختر ابوجهل نادرست است. عُمر نیز ابن عباس را تصدیق کرد(50) و گفت: تو درست مى‌گویى. 6 – چگونه پیامبر (صلی الله علیه واله) در این حدیث دختر ابوجهل را دختر دشمن خدا خوانده و ابوجهل را سب کرده است و حال آنکه خود فرموده است: مرده را سب نکنید، چون باعث اذیت زنده مى‌شود.(51)
7 – مسور بن مخرمه که راوى حدیث است، در سال دوم هجرت متولد شده‌است.
پس چگونه او مى‌گوید: من شنیدم که پیامبر(صلی الله علیه واله) بر روى منبر این مطلب را فرمود، درحالى‌که من جنب بودم. چگونه مى‌شود که یک طفل محتلم باشد؟ برخى این احتلام‌(52) را توجیه به کمال عقل کرده‌اند، ولى این مطلب مخالف لغت و عرف است چون در عرف کسى طفل شش ساله را محتلم نمى‌خواند.(53)
برخى از بزرگان به یارى حدیث «فاطمه بضعه منّى»، معصوم بودن حضرت زهرا(سلام الله علیها) را اثبات کرده‌اند. بنا به گفته آنان، پیامبر (صلی الله علیه واله) به طور مطلق فرموده است: هر کس زهرا(سلام الله علیها) را اذیت کند، مرا اذیت کرده است. از این سخن روشن مى‌شود که حضرت زهرا(سلام الله علیها) هرگز گناه نمى‌کند ؛ زیرا در غیر این صورت، پیامبر (صلی الله علیه واله) این مطلب کلى را درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها) نمى‌فرمود.(54) برخى بر این حدیث ایرادى وارد آورده‌اند. به گمان آنان، شاید این حدیث انصراف به این مطلب داشته باشد که هر کس زهرا(سلام الله علیها) را از سر ظلم اذیت و آزار کند، پیامبر(صلی الله علیه واله) را اذیت کرده است و کسى که آن حضرت را در مسیر عبادت خشنود کند، پیامبر(صلی الله علیه واله) را خشنود کرده است. به گمان این گروه، پیامبر(صلی الله علیه واله) سخنى کلى را نفرموده، بلکه آن را مقید کرده است. تخصیص عموم نیز فراوان است و بسیارى از عمومات به مورد متعارف منصرف مى‌شوند.
این اشکال پاسخهاى متفاوتى دارد که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‌کنیم. تخصیص، خلاف اصل و قاعده است و ما تنها در صورت وجود دلیل مى‌توانیم به تخصیص قائل شویم. در این مورد خاص هم هیچ دلیلى وجود ندارد. از سوى دیگر، بر اساس بیانى که در اشکال گذشت، روشن مى‌شود که فاطمه (سلام الله علیها) مزیت خاصى بر دیگر مسلمانان ندارد، بلکه مانند آنان است. این سخن نیز از چند جهت نادرست است :
1 – اگر زهرا(سلام الله علیها) همانند سایر مسلمانان باشد، سخن پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره او بى‌معنا خواهد بود. در این حال، پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمى‌توانست بگوید: هر کس زهرا(سلام الله علیها) را اذیت کند، مرا اذیت کرده است.
2 – اگر کسى چنین توجیه کند، لازم مى‌آید که پیامبر(صلی الله علیه واله) گفتارى بى‌فایده فرموده باشد ؛ زیرا معناى این سخن آن است که زهرا(سلام الله علیها) نیز همانند دیگر مسلمانان است. در این حال، کسى که اهل حکمت و معرفت باشد نیز چنین سخنى را بر زبان نمى‌آورد ؛ چه رسد به پیامبر خدا(صلی الله علیه واله). اما مى‌بینیم که علماى اهل سنت، این روایت را در باب فضایل حضرت زهرا(سلام الله علیها) آورده‌اند.
3 – اهل سنت، خود، مى‌گویند: بر اساس قرآن، ازدواج با چهار زن اشکال ندارد، ولى پیامبر(صلی الله علیه واله) براى على(علیه السلام) حرام کرده بود که در زمان حیات زهرا(سلام الله علیها) با زنى دیگر ازدواج کند. پیامبر فرموده است: این از آن روست که زهرا(سلام الله علیها) اذیت مى‌شود. از این سخن برخى از اهل سنت روشن مى‌شود که اذیت زهرا(سلام الله علیها) مطلقاً حرام است و به شرایط خاص انصراف نمى‌یابد.(55)

پی نوشت :

37. سبل الهدى و الرشاد فی سیره خیرالعباد، محمد بن یوسف الصالحى الشامى، ج 11، ص 45.
38. الروض الانف، سهیلى، ج 2، ص 196.
39. الفصول المهمه فی معرفه الائمه، ص 146.
40. مستدرک الحاکم، ج 3، ص 158 ؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 1903، کتاب فضائل الصحابه، ح 95.
41. اگرچه از اخبار شیعه استفاده مى‌شود که بر على(علیه السلام) جایز نبوده است در حیات فاطمه زنى دیگر اختیار کند.
42. شبهاى پیشاور، ص 703.
43. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 4، ص 64.
44. شبهاى پیشاور، ص 705.
45. الحاکم، ج 3، ص 158.
46. صحیح مسلم، ج 4، ص 1903.
47. کشف الغمه، اربلى، ج 1، ص 373.
48. علل الشرائع، ص 185، ب 149، ح 2.
49. امالى صدوق، ص 91، المجلس 22، ح 3.
50. الصحیح من سیره النبى الاعظم، ج 4، ص 56.
51. همان.
52. فتح البارى، ج 9، ص 286.
53. الصحیح من سیره النبى الاعظم(صلی الله علیه واله)، ج 4، ص 60.
54. بحارالأنوار، ج 29، ص 339.
55. بحارالأنوار، ج 29، ص 338.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید