امام صادق علیه السلام و امام حسین علیه السلام در کنیه عبدالله مشترک هستند و نشان از دو بازوی گفتمانی شیعه یعنی شمشیر و قلم دارد. هر دو امام علیهماالسلام ایجاد کننده دو گفتمان پر برکت و پر نور جهاد حربی و جهاد علمی با تفکر مخالف و معاند است.
سیدالشهداء علیه السلام با خون خود انسان خاموش شیعی را احیاء نموده است و به انسان مسلمان شیعه و حتی بالاتر به بشر آموخت که مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است. انسان عالم و روشنفکر هم می تواند جهادگر باشد و اگر دشمن همه گزینه های خود را برای محو انسانیت انسان روی میز قرار داد، شما هم گزینه آخر خود یعنی شهادت با عزت را روی میز قرار بدهید و از خشونت نترسید و فریب شعار جهان بدون جنگ داعیه داران جنگ های جهانی را نخورید و به بهانه نفی خشونت دست به انحراف در مبارزه کر بلا نزنیم و بدانیم که عالم ماده ،عالم تصادم و تزاحم است و در برخی مواقع از جنگ گریزی نیست.
شعار دهندگان با قیام هایی خون شیعیان را هدر دادند و شیعه را صرفا در شمشیر و تفکر اسلام انقلابی یا امام شمشیر محور خلاصه کردند ولی امام صادق علیه السلام گفتمانی را بنیان گذشتند که گفتمان حضور فعال غیر حربی بوده و خون قیام کربلا را به مغز انسان شیعه و حق محور رساند و به نوعی گفتمان گمشده 25 ساله علوی را احیا نمودند.
بعد از سید الشهداء علیه السلام تفکر انحرافی دیگری به بهانه دفاع از سید الشهداء علیه السلام و طبق سنت تاریخ به جای پیروی از گفتمان وصی یعنی گفتمان تقیه و سکوت امام سجاد علیه السلام به زمان ناشناسی گفتمانی و گفتمان های متضاد درونی دچار شدند و در زمان تولید علم و تربیت نیرو و بازسازی نیرو شعار هیهات من الذله با روش جنگ سر دادن «کلمه الحق ویراد بها الباطل».
شعار دهندگان با قیام هایی خون شیعیان را هدر دادند و شیعه را صرفا در شمشیر و تفکر اسلام انقلابی یا امام شمشیر محور خلاصه کردند ولی امام صادق علیه السلام گفتمانی را بنیان گذشتند که گفتمان حضور فعال غیر حربی بوده و خون قیام کربلا را به مغز انسان شیعه و حق محور رساند و به نوعی گفتمان گمشده 25 ساله علوی را احیا نمودند.
امام علیه السلام در مدت امامت خود به جای درگیری و اتلاف وقت در جنگ بی حاصل اموی -عباسی مشغول تربیت نیروی متخصص و متعهد شد و انقلابی اسلامی راه بودند که تا به حال تمام حوزه های علمی جهان را تحت تاثیر خود قرار داده و عامل ایجاد انقلابی شگرف در کشور ژاندارم منطقه شد و صاحبان علوم انسانی و متخصصین امور نظامی و امنیتی را در حیرت فرو برد.
امام علیه السلام به جامعه شیعی فهماند راه تحقق شعار هیهات من الذلِه صرفا شمشیر نیست بلکه می توان با گفتمان تقیه و دعا محوری و اعتقاد سازی و شریعت محوری عالم پروری هم عزت جامعه اسلامی را حفظ کرده وهم به کسی ظلم ننمود.
امام صادق علیه السلام به جامعه شیعه آموخت نمی توان فقط شعار داد، شیعه علاوه بر قلب و زبان ، عمل را همراه خود دارد اینگونه نیست انسان لوازم زندگیش اموی و عباسی باشد و لباس سقیفه بپوشد ولی شعار علوی بدهد.
گفتمان امام صادق علیه السلام ادامه گفتمان علی علیه السلام آن مرد مظلوم و محروم تاریخ است که خواص و عالمان متحجّر ظاهرگرا از سویی و عالمان سست شریعت از طرف دیگر او را خون دلها دادند: «قَصَمَ ظَهْرِی رَجُلَانِ عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ هَذَا یُضِلُ النَّاسَ عَنْ عِلْمِهِ بِتَهَتُّکِهِ وَ هَذَا یَدْعُوهُمْ إِلَى جَهِلِهِ بِتَنَسُّکِه»[1]همان سنتی که خانه امام صادق علیه السلام را سوزاند و شیخ الائمه را در کوچه کشاند تا مسلمانان بدانند هنوز در کوچه بنی هاشم هستند و عباسیان سیاه جامه با اموییان سبز جامه فرقی ندارند.
فرزند زمان خویشتن باشیم
شیعه باید بداند همانگونه شمشیر حسین بن علی علیهما السلام ادامه گفتمان علوی علیه السلام است چون جنگ های بدر و خبیر واحد و….گفتمان جعفر بن محمد علیهما السلام هم ادامه گفتمان 25 سال خانه نشینی است.
امام علیه السلام به جامعه شیعی فهماند راه تحقق شعار هیهات من الذلِه صرفا شمشیر نیست بلکه می توان با گفتمان تقیه و دعا محوری و اعتقاد سازی و شریعت محوری عالم پروری هم عزت جامعه اسلامی را حفظ کرده وهم به کسی ظلم ننمود.
امامان به عنوان اساس العباد و ولاه امر به ما آموختن فرزند زمان خویشتن باشیم و از دین و اعتقادات قالبی بپرهیزیم و در تمام مراحل زندگی و نحوه زندگی مستقل و محکم و استوار باشیم که خداوند هیچ راه نفوذ بر مومنان قرار نداده است حتی در چهره « …وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا[2]»
امام صادق علیه السلام بعد از پدر بزرگوار خود امام باقر علیه السلام که حوزه اعتقادات شیعه را در آشفته بازار نان خوری به نام سید الشهداء علیه السلام احیاء کرد و ما را از نشستن بر سفره زیدیه ها و غالیان و مر جئه ها بی نیاز نمود؛ ایشان جامعه شریعت محور علوی-نبوی را با عنوان مذهب جعفری بنیان نهاد و ما را از نشستن بر سفره حنفیه ها و شافعی ها رها نمود.
امام علیه السلام به ما آموخت می توان در چپ و راست نبود « الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّهُ عَلَیْهَا یَأْتِی الْکِتَابُ وَ آثَارُ النُّبُوَّهِ هَلَکَ مَنِ ادَّعَى وَ خابَ مَنِ افْتَرى[3]»بلکه در هر زمان ما بنابر مدار حق و اعتدال موضع بگیریم «انه الحق» و از ترس مسخره شدن توسط روشنفکران غرب زده به دامان توطئه سقیفه نیفتاده و سر از سبز علوی و اشرافیت در نیاوریم و در مقابل از ترس تهمت بی دینی به دامان سیاه جامگان پیرو شعار رضای آل محمد صلی الله علیهم و سفره های نان و پنیر تقلبی نیفتیم بلکه با شناخت عالمانه عاملانه از راه و امام و رسالت خود در عین حفظ گوهر دین، پایبند صدف آن باشیم و بدانیم مغز بی پوست هم می پوسد و سبز نمی شود و همچنین در عین تعبد به احکام الهی به دنبال غایت دین باشیم و بدانیم پوسته بی مغز باری ندارد و درختی ایجاد نمی شود.
پی نوشت ها:
[1] – معدن الجواهر و ریاضه الخواطر ؛ ؛ ص26
[2] – النساء : 141
[3] – المسترشد فی إمامه علی بن أبی طالب علیه السلام ؛ ؛ ص405