طهارت

طهارت

انواع طهارت

روایت: روایت کرده اند از امیر المؤمنین علی علیه السلام که گفت: مؤمن را به پنج طهارت حاجت است: اوّل طهارت به آب یا تیمم به خاک، دوم طهارت زبان از دروغ و غیبت، سوم طهارت دل از حسد و خیانت، چهارم طهارت شکم از حرام و شبهت، پنجم طهارت بدن از پوشش حرام .(1)

اهمیت طهارت

حکایت: آورده اند که در بنی اسرائیل چهار سال باران نبارید ودعای کسی مستجاب نشد، گفتند :خداوندا چگونه است، که دعای کسی مستجاب نمی شود؟ پیغامبر آن عهد را ندا آمد که این قوم کوی های خود را پاک نمی کنند و هم در آن راه در مسجد می روند و مسجد را آلوده می کنند، از آن سبب دعاهای ایشان را اثر نیست.(2)
روایت: اعرابی ای (3) در مسجد رسول (ص) بول کرد. صحابه قصد کردند که وی را بیازارند. رسول (ص) گفت: بگذارید او را، آب بر وی ریزید طهارت را؛ که ما را از بهرِآسانی فرستاده اند، و نفرستاده اند به دشواری، یعنی به دشوار کاری وسخت گیری و عذرناپذیری.(4)

نکوهش بدبویی دهان

روایت: اَنَس را پرسیدند که چه شنیدی از رسول خدای (ص) در حق کسی که پیاز و سیر و چیزهای بوی ناک خورد؟ انس گفت رسول خدا فرمود: هر که از آن خورد از مسجد بپرهیزد تا آن بوی زائل شود، تا مسلمانان را از بوی او رنج نرسد. حرام نکرد، امّا از آمدن به مسجد نهی کرد مادام که با آن بوی بُوَد، چون بوی را زائل کند اجازت است.(5)
لطیفه بیماری در شُرُف موت بود. شخصی که از دهانش بوی بد می آمد بر بالین بیمار نشسته بود، سر به نزدیک او می برد و تلقین شهادت می کرد و بر صورت اونفس می زد. هر چند بیمار صورت خود را بر می گرداند آن گنده دهان سرش را به بیمار نزدیک تر می بُرد. چون بیمار به تنگ آمد گفت: ای عزیز می گذاری که من راحت و خوش و پاکیزه بمیرم، یا می خواهی که مرگ مرا به هر چه ناپاک تر است الوده کنی؟
در جهان اهل فضل نایابند
گوش بر هر فضول (6) نتوان کرد
هر که بوی ریا دهد ز لبش
نفسش را قبول نتوان کرد (7)

اهمیت مسواک زدن

حدیث: امام صادق علیه السلام از قول رسول اکرم (ص) فرمود: «مسواک کردن پاک کننده دهان و موجب رضایت خداوند است. رسول اکرم (ص) بر مسواک کردن تأکید می کرد.
در مسواک کردن منافع ظاهری و باطنی بسیار است که قابل شمارش برای شخص اندیشمند نیست».(8)

درس گرفتن از مسواک

تمثیل: هر گاه مؤمن مسواک می کند و آن را بر گوهر صاف دندان هایش می کشد، فساد و دگرگونی از دندان ها زائل شده، دندان ها به حالت اولیه خود بر می گردد. همین طور خداوند قلب آدمی را پاک و صاف خلق کرده است و غذای آن را ذکر و اندیشه و ترس از خدای و تعظیم خدای قرار داد و آنگاه که این قلب صاف در اثر خوردن غذاهای غفلت و تیرگی آلوده شود، باید آن را با توبه صیقل دارد، و لازم است پاک کردن آن با آب توبه و زاری تا قلب به حالت اول و گوهر اصلی اش باز گردد.(9)
تمثیل: همان طور که آلودگی های دندان هایت به طعام و خوارک را با مسواک زائل می کنی، زائل کن پلیدی ها ی گناهانت را با زاری کردن به درگاه خدای و خشوع و شب زنده داری و استغفار در وقت سحر، و پاک کن به کلّی برای خدا ظاهرت را از نجاست ها و باطنت را از تیرگی های مخالفت با اوامر الهی و ارتکاب کارهای ناپسند. (10)

آداب اصلاح سرو صورت

توصیه: بدان که در محاسن (11) ده چیز است:
اول – خضابِ 12سیاه کردن؛ که در خبر آمده است که این خضابِ اهل دوزخ است، و خضاب کافران است. و اول کسی که این خضاب کرده، فرعون بوده است ابن عباس روایت می کند که رسول (ص) گفت: در آخر الزمان قومی باشند که خضاب سیاه کنند، وایشان بوی بهشت نشنوند. در خبر است که بدترین پیران آنان اند که خویشتن را به جوانان مانند کنند، و بهترین جوانان آنان اند که خویشتن را به پیران مانند کنند؛ و به سبب این نهی است که این مکری است به مقصودی فاسد.
دوم -خضاب به سرخی وزردی است؛ و این اگر جنگجویان کنند تا کافران بر ایشان گستاخ نشوند و به چشم ضعیفی و پیری بدیشان ننگرند، این سنت بود. و بدین غرض، بعضی از علما نیز چنین خضاب کرده اند. اما اگر این غرض نباشد هم پنهان کردن بود، و روا نباشد.
سوم – سپید کردن محاسن به گوگرد تا پندارند که پیر شده است و حرمت وی بیش دارند. و این حماقت بود؛ چه حرمت به علم و عقل باشند، نه پیری و جوانی. انس بن مالک می گوید که رسول خدا (ص) وفات یافت و برفت و در همه موی وی، بیست موی سپید نبود.
چهارم – آن که موی سپید از محاسن ببرد واز پیری ننگ دارد؛ و این چنان است که از نوری که خدای – تعالی – بدو داده است، از آن ننگ می دارد.، واین از جهل باشد.
پنجم – کندن موی به حکم هوس و سودا، درابتدای جوانی، تا به صورت بی ریشان نماید؛ و این از جهل باشد، که خدای – تعالی- را فرشتگانند که تسبیح ایشان این باشد که گویند: پاک است آن خدای که مردان را به محاسن و زنان را به گیسو بیاراست
ششم- محاسن را گِرد کردن – چون دم کبوتر؛ تا در چشم زنان نیکوتر نماید، و به وی رغبت پیش کنند.
هفتم- آن که موی سر در محاسن افزاید؛ وزلف از بنا گوش فروگذارد زیادت ازآن که عادت اهل صلاح است.
هشتم – به سیاهی یا سپیدی آن مغرور شود؛ که حق – تعالی- دوست ندارد کسی را که به چشم غرور در خود نگرد.
نهم – شانه کند برای چشم مردمان؛ نه برای به جای آوردن سنت.
دهم -آن که آشفته بگذارد برای اظهار زهد؛ تا مردمان پندارند که وی خود بدان نمی پردازد که موی شانه کند.(13)

پی نوشت ها :

1ـ گزیده در اخلاق و تصوف، ص39
2ـ سِلک سلوک، ص123
3ـ اعرابی: عرب صحرانشین.
4ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص187
5ـ همان، ص113
6ـ فضول: در اینجا یعنی یاوه گو
7ـ بازنویسی بهارستان جامی، ص123
8ـ چراغ راه دینداری (بازنویسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، ص51
9ـ همان، ص52
10ـ همان، ص51
11ـ محاسن: ریش و سبیل و شارب
12ـ خضاب: رنگ
13ـ کیمیای سعادت، ج1، صص156-158

منبع:گنجینه ش 81

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید