تنها یک خطای محاسباتی کافی بود تا او را از ردیف ملائک ساقط کند. او که از نظر آفرینش جزء طایفه جن بود، اما به دلیل عبادت سالیان دراز در صف مقربان درگاه خدا و فرشتگان بزرگش جاى گرفته بود. ابلیس را می گویم. او که شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود، با یک خطای محاسباتی از ردیف ملائک خارج شد و سقوط کرد. این خطای بزرگ که ابلیس را از عرش به فرش ساقط کرد چه بود؟ پاسخ را از زبان امام صادق علیه السلام بشنویم،آنجا که حضرت فرمود «فَأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِیسُ وَ اسْتَکْبَرَ وَ الِاسْتِکْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِیَهٍ عُصِیَ اللَّهُ بِهَا…؛اولین کسی که قیاس کرد ابلیس بود.تکبر ورزید و تکبر اولین گناهی بود که به با آن معصیت خدا شد…»؛ یک مقایسه اشتباه ریشه تکبر و همان عامل نابودی ابلیس بود. وقتی خدای متعال بعد از خلقت آدم دستور سجده داد، ابلیس دچار خطای محاسباتی شد. او آفرینش خود را از نظر مادى با آفرینش آدم، مقایسه کرد و برترى آتش را در پارهاى از جهات، بر خاک دلیل بر برترى همه جانبه گرفت و گفت «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ، خَلَقْتَنِی مِن نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» بدون اینکه به سایر امتیازات خاک و از آن بالاتر به امتیازات روحانى و معنوى آدم توجه کند، حکم به برترى خود بر آدم کرد و فرمان خدا را به خاطر همین مقایسه باطل زیر پا گذاشت و سقوط کرد. آن هم به جایگاهی که تا روز قیامت مورد لعن خدای متعال قرار گرفت. متأسفانه بعدها این مقایسه و محاسبه شیطانی بین انسان ها نیز رایج شد. در بین انسان ها می توان از ابو حنیفه به عنوان رییس قیاس کننده ها نام برد. رییس مذهب حنفی بزرگترین مذهب اهل سنت. او کوفى الاصل و از مردم کابل متولد 80 هجرى قمرى در شهر کوفه و البته هم عصر امام صادق(ع) بود. روزی ابو حنیفه وارد بر امام صادق(ع) شد؛ امام(ع) به او فرمود به من خبر داده اند که تو در احکام خدا قیاس مى کنى، ابو حنیفه گفت: آرى چنین است من قیاس مى کنم، امام(ع) گفتند: این کار را دیگر تکرار نکن، زیرا نخستین کسى که قیاس کرد ابلیس بود، آنجا که گفت «خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ» او آتش و گل را با هم مقایسه کرد، در حالى اگر نورانیت و روحانیت آدم را با نورانیت آتش مقایسه مىکرد، تفاوت میان آن دو را در مى یافت و برترى یکى را بر دیگرى تشخیص مىداد. آری! روش فقهی ابوحنیفه همان قیاس شیطانی بود. یعنی به مجرد اینکه دو موضوع از پاره اى جهات، مساوى بودند، حکم یکى را درباره دیگرى اجرا می کرد و به این ترتیب هرج و مرجى از نظر قوانین و احکام دینى به وجود آورد. اما اگر چه قیاس روش فقهی ابوحنیفه و پیروانش بود، اما امروزه قیاس بین مردم عادی در اعمال فردی و روزانه نیز بسیار شایع است. وقتی به بعضی گفته می شود چرا بی نمازی؟ چرا کم فروشی؟ چرا دروغ؟ چرا رشوه؟ چرا بد حجابی؟…چرا دزدی؟…چرا عروسی مختلط و بزن و برقص حرام؟، در جواب پاسخ می دهند «آیا هر کس نماز می خواند فرد خوبی است؟ نماز خوانی را می شناسم اهل رشوه گرفتن است! همه می گیرند ما چرا نگیریم! مگر هر کس حجاب دارد پاک است؟ هستند کسانی که چادر می گیرند ولی اهل فسادند! شتر را با بار بردند خوردند حالا کمی ما بخوریم چه می شود؟ برو جلوی 3 هزار میلیارد را بگیر، برو جلوی فیش های حقوقی چند ده میلیونی را بگیر و از این دست جواب ها که امروزه بسیار شنیده می شود. این پاسخ ها به چه معناست؟ آیا جز قیاس چیز دیگری است؟ قیاس بین عمل خود و دیگران.یعنی چون دیگران خیلی بد هستند کمی بد بودن من چه اشکالی دارد؟ گویا خدا دنیا را کنکور قرار داده و سهمیه ای برای بهشت و جهنم تعیین کرده است. لذا چون تعداد افراد جهنمی و صاحبان گناهان بزرگ زیاد است پس صاحبان گناهان کوچک و کم یقینا سهمیه ورود به بهشت می گیرند! در حالی که خدای متعال دنیا را مدرسه ای قرار داده که قبولی یا رد شدن افراد ارتباطی به یکدیگر ندارد. بهشت و جهنم او آن قدر وسعت دارد که نیازی به سهمیه بندی نباشد. خداوند در مورد جهنم می فرماید «یَومَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امتَلاَتِ وَ تَقُولُ هَل مِن مَزید؛ روزی که به دوزخ میگوییم آیا پر شدی؟ و می گوید آیا باز هم هست؟». همچنین در مورد بهشت نیز می فرماید «وسارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ؛ بشتابید به سوی بخششی(عظیم) از پروردگار تان وبهشتی که گستره آن همان گستره آسمانها به انضمام زمین میباشد که فراهم و تدارک دیده شده است برای اهل تقوا». بهشت و جهنم او آنقدر وسعت دارد که نیاز به سهمیه بندی نیست. همین است که خدای متعال پنج بار در قرآن فرموده است «أَلاَّ تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى؛ هیچ باربردارى بار گناه دیگرى را برنمىدارد» و با صراحت اعلام کرده گناه عمل کسی به دیگری مربوط نیست و هر کس باید پاسخ گوی اعمال خودش باشد، چه گناهان کوچک و کمی انجام داده باشد چه گناهان بزرگ و زیاد و هر کسی هر عملی هر چقدر کوچک انجام داده باشد آن را خواهد دید. امیرالمؤمنین(ع) نیز در جواب شخصی که از حضرت درخواست کرد که درجات اهل محبت را برایم بیان کنید،حضرت فرمودند «أَدْنَى دَرَجَاتِهِمْ مَنِ اسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنْ لَیْسَ فِی الدَّارَیْنِ مَأْخُوذٌ غَیْرُهُ؛ پایین ترین درجه اهل محبت این است که شخص طاعت خود را کوچک و گناه خود را بزرگ بداند وگمانش هم این است که خدا در دنیا و آخرت فقط او را به محاکمه میکشاند». بنابراین نباید بزرگی و زیادی گناهان دیگران ما را دچار خطای محاسباتی ای کند و مثلا تصور کنیم چون فردی 3 هزار میلیارد اختلاس کرد پس مصرف نامشروع 3میلیون از بیت المال چیزی نیست وگناهی محسوب نمی شود. متأسفانه امروز در عرصه های مختلف اجتماع اینگونه قیاس ها مجوز گناهان شمرده شده و توجیهی برای عدم پذیرش امر به معروف ها و خیر خواهی دیگران است، غافل از اینکه همین قیاس و محاسبه خطا عامل اولین گناهی بود که انجام شد و ابلیس را از مقام قرب الهی به مقام لعن ابدی ساقط کرد.
ــــــــــــــ
منابع
سوره کهف آیه 50
سوره ص/ 76
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ-وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلى یَوْمِ الدِّینِ(77-78/سوره ص)
سجده/30
آل عمران/133
نجم/ 38
سوره الزّلزَله/ 7و8
مستدرک الوسائل/ محدث نوری/ج1/ 20- باب استحباب الاعتراف بالتقصیر ص 133
منبع: خبرگزاری رسانیوز