نویسنده: لاله صفایی
درآمد
یک زندگی موفق، زندگی توأم با احساس رضایت و خرسندی است که می تواند بستر تکامل انسان باشد. چرا که این احساس سبب تصمیم گیری درست و منطقی در مشکلات و بحران ها می شود و موفقیت را به دنبال خواهد داشت. افراد راضی و شادکام نگرش خوشبینانه ای نسبت به وقایع و رویدادهای اطراف خود دارند و سعی می کنند از آن ها به بهترین شکل بهره برند. این احساس به طرز قابل ملاحظه ای سطح امید را در فرد بالا می برد و فرد موانع اضطراب آفرین زندگی را بهتر حل و فصل می نماید. چگونه می توان به خرسندی پایدار دست یافت؟ قرآن کریم، که الگو داشتن زندگی سعادتمندانه است، چه عواملی را مایه خرسندی انسان می داند؟
از آنجا که خرسندی احساسی است قلبی که ریشه در عمق افکار و باورهای انسان دارد و بر سایر احساسات و رفتارهای آدمی تأثیر گذار است، لازم می نماید این مسئله با توجه به باورها، احساسات و رفتارهای انسان مورد واکاوی قرار گیرد؛ تا نقش و اثر هر یک از این عوامل بر رضامندی انسان مشخص گردد. از این رو با هدف شناخت عوامل خرسندی و رضایت انسان در زندگی با رویکرد به قرآن کریم، پژوهش حاضر شکل می گیرد.
ضرورت این کنکاش آنگاه آشکار می شود که به مشکلات روحی و روانی قرن حاضر بنگریم، عصری که با همه پیشرفت های مادی، رضایت و آرامش را کم دارد. بشر به دنبال ارضاء غرایز و تأمین هوس ها و نیازهای خود است اما با وجود رسیدن به خواسته ها، باز هم به پوچی و سرگردانی مبتلاست و رسیدن به احساس خرسندی در زندگی، امری غیر ممکن و آرزویی دور می نماید.
قرآن کریم در آیات بسیاری ویژگی های انسان و زندگی او را مورد بررسی قرار داده اما آنچه که پایه مباحث این پژوهش قرار گرفت و چهارچوب بحث را شکل داد، آیات مبارک سوره عصر است. خداوند در این سوره انسان ها را همواره در خسران و زیان می داند مگر زمانی که به باورها، احساسات و رفتارهای خود توجه ویژه نماید: إن الانسان لفی خسر إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (1) «انسان ها همه در زیانند؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند.» ایمان مصداق باورها، عمل صالح همان کنترل و اصلاح رفتارها و صبر مدیریت احساسات است که در سوره عصر به عنوان عوامل نجات از ضرر و زیان ذکر شده اند. بنابراین با یک نگاهی فراگیر می توان انسان را از سه بُعد مورد بررسی قرار داد: 1. افکار یا باورها 2. احساسات 3. رفتار ها. روان شناسان نیز به این ابعاد آدمی توجه دارند. حال می توان با رویکرد به قرآن کریم سؤالات جزئی تری را مطرح کرد:
1. چه رابطه ای بین خرسندی و اعتقادات و باورهای انسان وجود دارد؟
2. چه رابطه ای بین خرسندی و احساسات و عواطف آدمی وجود دارد؟
3. چه رابطه ای بین خرسندی و اعمال و رفتار انسان وجود دارد؟
مفهوم خرسندی
انتخاب واژه خرسندی از این جهت بوده است که نه تنها حالت شادی و شادمانی را به ذهن می رساند بلکه رضامندی، شادکامی و قناعت را نیز در بردارد.(2) حالاتی که اگر انسانی تمام آن ها را با هم داشته باشد، می توان به او گفت خرسند. در لغتنامه دهخدا خرسندی به معانی قنوع، اقناع، قناعت، شادی، شادکامی، شادمان گشتن آمده است و خرسند همیشه خوش، خشنود، شادان و راضی معنا شده است. شادکامی و خرسندی معمولاً مترادف با هم، به کار برده می شود اما خرسندی و شادکامی با شادی که معادل آن در زبان عربی، فرح است و به معنی لذت های زودگذر می باشد، متفاوت است. خرسندی نوعی شادی پایدار و قلبی، به معنای احساس شادکامی و رضایت مندی پایدار از زندگی است که به نتیجه مجموع زندگی بر می گردد، اما شادی لذتی است که در لحظه خاصی اتفاق می افتد. ممکن است انسان در لحظه خاصی از زندگی شاد باشد اما در مجموع آن احساس رضایت و شادکامی نداشته باشد.
خرسندی احساس درونی است که هر چند این حس، منقطع از دنیای خارج و واقعیت های بیرونی نبوده و می تواند تحت تأثیر آن ها باشد، اما وابسته به آن نیز نیست و این امکان وجود دارد که در بدترین شرایط نیز بتوان از زندگی، احساس رضایت و خرسندی داشت.(3).
پیوند افکار، احساسات و رفتارها
هر اندیشه فرایندی ساده و به ظاهر بی گزند و بی دوام است. با این حال همین اندیشه به بیان دقیق تر سلسله اندیشه ها، تأثیر قابل ملاحظه ای بر ذهن، جسم و احساسات انسان دارد. احساس، ناشی از تفکر انسان است. احساسات و عواطف ما آن گونه شکل می گیرند که می اندیشیم. همه احساسات منفی و مثبت، نتیجه مستقیم افکارند. بدون داشتن افکار غم گینانه نمی توان احساس غم کرد، یا بدون داشتن افکار خشمگینانه نمی توان احساس خشم کرد، بدون داشتن افکار حاسدانه نمی توان احساس حسادت کرد و بدون داشتن افکار افسرده، نمی توان احساس افسردگی کرد. افکاری که با باور بدل می شوند دیگر بی دوام نیستند، ثابت و قلبی می شوند اثری دائمی بر روی احساسات و در نتیجه رفتارهای انسان دارند. قرآن کریم با ظرافت از قلبی و درونی بودن باورها سخن می گوید:
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ(4) عرب های بادیه نشین گفتند: «ایمان آورده ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است» علت اینکه این افراد هنوز ایمانشان قلبی نشده این است که در احساسات و رفتارشان نمود نیافته است، بلکه در حد تصدیق زبانی مانده است. این نشان می دهد اگر فکر و اندیشه ای به باوری قلبی تبدیل شود در احساسات و رفتارها اثر می گذارد. ما می خواهیم احساس ناخرسندی را از خود دور کنیم، لازم است ابتدا باورهایی که سبب ناخرسندی ما می شوند بشناسیم و به جای آن ها باورهای صحیح و منطقی جایگزین کنیم. بسیاری از انسان ها فکر می کنند که بروز شرایط سخت و حوادث ناخوشایند موجب آشفتگی و ناخرسندی می شود ولی باید دانست که دلیل اصلی آن، افکار و باورهای نادرست انسان هستند.(5)
الف- نقش باورها در خرسندی انسان
باور با علم و اندیشه متفاوت است. ممکن است انسان چیزی را بداند، اما دلش زیربار نرود و آن را نپذیرد و به آن باور و اطمینان پیدا نکند. با نگاهی فراگیر به انسان و زندگی او، می توان باورهای اصلی انسان را به 4 دسته تقسیم کرد، که به زندگی او جهت می دهند و در رضامندی و خرسندی نقش مؤثری دارند: باورهای آدمی نسبت به: 1- خود 2- زندگی 3- خدا 4- مرگ.
باورهای آدمی نسبت به خود: لازمه دستیابی به خرسندی، داشتن نگاهی واقع بینانه، نسبت به خویش است. قرآن کریم انسان را نه منفی مطلق و نه مثبت محض می داند. بلکه او را موجودی دارای نقاط ضعف و قوت می داند که با داشتن اختیار و انتخاب می تواند در مسیر رشد حرکت کند. در واقع شیوه قرآن در معرفی نقاط ضعف و قوت انسان، آسیب شناسی شخصیت و هویت اوست. منفی نگری، مثبت نگری و سلب آزادی و اختیار سه آفت عمده در سلب رضامندی از زندگی انسان هستند.
انسان هایی که نگاه منفی به خود دارند، تنها عیوب، نقص ها، مشکلات و سختی های خود، یعنی فقط نیمه خالی لیوان را می نگرند. احساس ضعف و ناتوانی، احساس گناه، ترس و حسرت، نتیجه منفی نگری نسبت به خود است که طبق تحقیقات روانشناسان تمامی این امور، باعث کاهش میزان رضامندی از زندگی می شوند. در واقع هولناک ترین ناباوری، ناباوری نسبت به خویش است.(6) در نگاه قرآنی انسان جانشین خدا بر روی زمین است و بدترین انسان ها و گناه کارترین افراد، پس از توبه و ترک عمل ناپسندشان، قابل بخشش و عفو خداوند هستند و خداوند نسبت به بندگان رئوف و رحیم است. قرآن به انسان کرامت و عزت نفس می دهد و این دو موهبت بزرگ زمینه موفقیت وی را در امور مختلف فراهم می کند. مصیبت ها و ناملایمات در روح چنین انسانی تأثیر نمی گذارد. «النفس الکریم لا تؤثر فیها نکبات»(7).
در مقابل منفی نگری، عده ای از انسان ها تنها نقاط مثبت خود را می بینند. در نتیجه نسبت به عیوب و نقص ها غفلت کرده و دچار غرور، خودخواهی و فراموشی نعمات و محبت های دیگران می شوند.(8) آن ها توقعات بالایی از دیگران در قبال خود دارند، که در بسیاری مواقع این انتظارات، برآوده نمی شوند و سبب ناراحتی و نارضایتی از عملکرد دیگران می شود. در اثر این غرور و خودخواهی، آن ها در مجموعه ای از حصارهای خودساخته محبوس و اسیر خلق بد و ناپسند خویش می شوند و تصور می کند دیگران مشکل دارند، حال آنکه مشکل از درون خودشان به بیرون تراوش می کند. این غرور مایه شکست در زندگی و سبب عقب افتادگی و از بین رفتن رضایت از زندگی می شود.
سومین باوری که برخی انسان ها درباره خود دارند که خرسندی را از آن ها می گیرد، باور به جبر است. انسان اگر خود را مجبور و مقهور زندگی بداند، همواره خود را اسیری می بیند که زندگی هر گونه بخواهد او را آزار می دهد. اینچنین دیدگاهی نه تنها خرسندی و رضایتی برای انسان باقی نمی گذارد، بلکه میل به خودکشی و رهایی از زندگی را در او ایجاد می کند. خداوند انسان را مختار آفریده است که خود شخصیت، هویت و زندگی خود را آنگونه که می پسندد رقم بزند.(9)
باورهای آدمی نسبت به جهان: انسان، خود را در زندگی دنیا می یابد، آینده وی نیز در این دنیا رقم می خورد. حال اگر تلقی درستی از عالم هستی نداشته باشد و یا به صورت مشکوک و تردیدآمیز به هستی بنگرد، خواه ناخواه، بر زندگی اش تأثیر نامطلوب خواهد گذاشت. اگر معتقد باشد که در ماورای زندگی مادی، دنیایی هست، این زندگی قبل و بعد و هدفی به دنبال دارد، و پوچ و باطل نیست(10) به دنبال هدف خواهد رفت اما اگر هستی را همین زندگی مادی بداند، که روزی با مرگ از بین می رود و نابود می شود، پوچی، یأس و افسردگی به دنبال خواهد داشت. فرانکل که واضح معنا درمانی است می گوید: «این نه رنج است که موجب روان رنجوری و روان پریشی است، بلکه نیافتن معنا در زندگی و نداشتن معنی در رویارویی با رنج است که فروپاشی روانی را سبب می شود(11)» رویدادهای دنیا، یا دلخواه و مطابق میل انسان هستند یا بر خلاف طبع و میل او اما هر چه باشند، خداوند آن ها را وسیله آزمایش انسان قرار می دهد(12) دانستن علت سختی ها و بلاها، خیر و نیکو دیدن آن ها، انسان را آرام تر و صبورتر می کند، به گونه ای که هیچ حادثه ای را در عالم بیهوده و بی دلیل نمی بیند.
سختی ها را عامل سازندگی و آن ها را لطف و محبت الهی می داند. در واقع رویدادهای زندگی، آزمایش و وسیله رشد انسان خواهند شد مثل پلکانی که انسان باید آن را طی کند تا به طبقات بالاتر برسد. دنیا نسبت به ظرف و موقعیتی که برای انسان ها دارد، جایگاهی است برای استکمال آن ها. چنین جایگاهی بالذات شر و بد نیست، موانع و مشکلات دنیا مانند موانع و سختی های انجام یک مسابقه یا آزمون های یک مدرسه است. هیچ گاه کسی تمی گوید مسابقه چون مانع دارد، بد است! مدرسه چون آزمون دارد شر است! چهره ای که خداوند در قرآن از دنیا به نمایش می گذارد، صحنه مسابقه است که انسان برای طی آن در سعی و تلاش است و در نهایت این تلاش ها جوایزی بسیار شیرین وجود دارد.(13)
افراد ناراضی از زندگی، معمولاً کسانی اند که از دنیا انتظارات بالایی دارند، می خواهند به تمام آرزوهای خود برسند گویی از دنیا توقع بهشت دارند. در چنین دیدگاهی، میان انتظارات و واقعیت های زندگی، ناهماهنگی به وجود خواهد آمد و این ناهماهنگی، به ناکامی، فشار روانی و اضطراب می انجامد. قرآن کریم به کوتاهی و کم و بی ارزش بودن حیات دنیا می پردازد(14)، تا انتظارات آدمیان را از دنیا بکاهد و حقیقت آن را بنمایاند. اگر انسان چیزی را بسیار مهم بداند، به خاطر به دست نیاوردن و یا از دست دادن آن به شدت غمگین می شود و تحمل فقدان آن را ندارد اما وقتی بداند دنیا یک زندگی کوتاه مدت و ناچیز است و همه هستی انسان نیست، حیات انسان به این دنیای کم و کوتاه محدود نیست بلکه دنیا قطعه ای از حیات و مقدمه و زمینه ساز حیات اصیل و پایدار بشر است به خاطر فقدان آن، افسرده و ناراحت نمی شود.
پس از ترک قطار، هتل یا مسافر خانه، معمولاً مسافران باید وسایلی که در آن مدت، از آن ها استفاده می کردند، برگردانند. هیچ مسافری نیست که از تحویل وسایلی که مدتی به امانت، در اختیارش بوده، افسرده و ناراحت شود. خداوند واژه «متاع (15)» را برای دنیا به کار می برد، که به معنای حظ و بهره کوتاه مدت است و موقتی بودن آن را می رساند(16) پیامبر اکرم 9 می فرماید: «هیچ کس در دنیا نیست مگر اینکه مهمان و مال او امانت است؛ پس مهمان می رود و امانت برگردانده می شود. (17)» صلاح باورهای اشتباه نسبت به زندگی دنیا، به آرامش و خرسندی می انجامد.
باورهای آدمی نسبت به خدا: ایمان به خدا به زندگی معنی و جهت می دهد. «از طریق ایمان است که به قله خوشبختی و اوج شادمانی می توان رسید (18)» در نگاه قرآن «ایمنی تنها از آن هاست که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند (19).». جایی برای ترس، اضطراب و افسردگی برای اولیاء الهی وجود ندارد(20). ازمه رسیدن به چنین جایگاهی آن است که انسان نسبت به علم و قدرت خدا، رابطه صمیمانه و عاشقانه با خدا، اعتماد و توکل به خدا و رضایت به قضای الهی، باور عمیق و قلبی داشته باشد، به طوری که در عملش نمود یابد. باور به اینکه «تمام قدرت هر چه هست، از آن خداست(21)» و غیر او هر چه هست ضعیف است، باور داشتن به خدایی که مقهور هیچ موجودی نمی شود و همواره شکست ناپذیر است(22) و از حل کردن هیچ مشکلی ناتوان نمی شود، اضطراب ها و ناآرامی های درونی انسان را از بین می برد و امید را در دل می نشاند. باور به همراهی خدا احساس ترس و تنهایی را از انسان دور می کند(23) مؤمنان واقعی باور دارند که میان خداوند تعالی و انسان رابطه دوسویه برقرار است.(24)
از دیگر مصادیق ایمان به خدا، باور به روزی دهنده بودن خداست (25). باور به اینکه رویِ هیچ کسی را فراموش نمی کند و میزان و مقدار آن را با توجه به صلاحیت بندگان معین کرده است(26) انسان را از نگرانی ها و اضطراب های بیهوده درباره معیشت نجات می دهد او را از جدل ها، دشمنی ها و نارضایتی از رفتار مردم باز می دارد.
قله ایمان انسان به خدا مقام رضاست. انسان به جایگاهی می رسد که احساس می کند همه چیز را می پسندد همه چیز را خوش می دارد. امام صادق 7 در پاسخ به این پرسش که: مؤمن بودن مؤمن به چه چیز شناخته می شود؟ فرمود: «به تسلیم در برابر خدا و خشنود بودن به هر آنچه از غم و شادی که به او می رسد(27)».
اگر به زندگی های امروزی نظر کنیم می بینیم باورها نسبت به خدا سست و ضعیف شده است. امیدها به پول و پارتی و… بر امید به خدا ترجیح داده می شود، بدون رفع این آفات از ایمان، ایجاد خرسندی در زندگی بعید می نماید.(28)
باورهای آدمی نسبت به مرگ: اینکه مرگ را عامل از دست دادن ها و پایان زندگی بدانیم، نتیجه ای جز غم و اندوه ندارد اما اگر آن را آغاز زندگی دیگر و بازگشت به سوی مالک، خالق و محبوب خود بنگریم جایی برای ترس و اضطراب باقی نمی ماند. خداوند این باور را رد می کند که زندگی برای انسان مؤمن، به معنای حیات مادی آن، فراتر و بهتر است، از آن حقیقتی است که مرگ برایش به همراه می آورد(29). انسانی که در مسیر الهی حرکت و تلاش می کند چه بمیرد چه کشته شود به رحمت الهی متصل می شود. یکی از زیباترین باورهای قرآنی که همواره می تواند انسان را در همه حال تسکین دهد آن است که بدانیم «ما از خداییم و به سوی خدا بر می گردیم»(30).
ب- نقش احساسات در خرسندی انسان
در قرآن کریم قلب، علاوه بر اینکه عمل فهم و ادراک را انجام می دهد، مرکز احساسات و عواطف نیز است. حالاتی چون قساوت، غلظت، خشوع، لینت، رأفت، رحمت، اخبات، اطمینان، سکینه، تثبیت، شوق، تمایل و انس به دل نسبت داده شده است. احساسات بیانگر وضعیت روانی افراد بوده و برای رفتار مناسب در شرایط مختلف مهم هستند اما عدم مدیریت و کنترل صحیح آن هاست که انسان را به تصمیم گیری اشتباه، در نتیجه، انجام رفتارهای نادرست و ناشایست سوق می دهد(31). در ادامه به برخی از احساسات مؤثر در خرسندی اشاره می شود:
اندوه: حالتی عاطفی است که هنگام از دست دادن نعمت یا فرصت به انسان دست می دهد. «اندوه ها ناخوشی های دل هستند همچنان که بیماریها ناخوشی های تن اند(32)» برخی از عوامل اندوه زا با رویکرد به قرآن و روایات عبارتند از: دلبستگی به دنیا، گناه، کوتاهی در عمل، جزع و بی تابی کردن، چشم به مال دیگران داشتن، حسادت، لذت گرایی و شهوت رانی، تنگدستی و بدهی و… برخی از عوامل اندوه زدا عبارتند از: دل کندن از دنیا، صبر و شکیبایی، باور به قضا و قدر، یقین.
ترس و نگرانی: ترس اگر معتدل باشد در واداشتن انسان به انجام درست کارها سودمند است؛ اما اگر بسیار شدید باشد به اضطراب انسان و عملکرد بد منتهی می شود. کالبد شکافی هیجان های منفی نشان می دهد که اکثر آن ها مولود ترس هستند. با تحلیل هیجان های آزار دهنده ای چون غم، اضطراب، احساس گناه، خشم، حقارت، انزجار و شرم که روانشناسان معرفی می کنند، می توان دریافت که همه آن ها نتیجه ترس هستند(33).
برخی از ترس های رایج بین انسان ها عبارتند از: ترس از فقر، ترس از آینده و ترس از گناه. چنگ زدن و تکیه کردن به یک منبع قدرت که هیچ قدرتی در برابرش، توان ایستادن ندارد، خود بهترین عامل برای رفع بسیاری از ترس هاست.
امید و ناامیدی: امید، مهم ترین انگیزه در زندگی انسان است. کسی که نومید می شود دچار سستی و ضعف می شود(34) و در برابر مشکلات، خود را می بازد. از عواملی که انسان را به ناامیدی سوق می دهد نرسیدن به خواسته ها و آرزوها و مواجه شدن با مصیبت ها، سختی ها و مشکلات است. انسان موجودی ضعیف است و در برخورد با سختی ها خود را در بن بست می پندارد. سستی، عدم تلاش و نرسیدن به خواسته ها و در نهایت به افسردگی منجر می شود. باور به خدا، علم و قدرت او و اعتماد به او در آرزوها و مشکلات یکی از بهترین عوامل رفع ناامیدی است.
حسرت، خسران و پشیمانی: حسرت به معنای دریغ؛ اندوه بر گذشته و افسوس است. گاهی فرد، با این که از زندگی خود راضی نیست، ولی حسرت نمی خورد؛ زیرا در محرومیت و کمبود خود، احساس مسئولیت نمی کند. اما گاهی این نارضایتی را ناشی از کوتاهی ها و رفتارهای خود می داند. در این حالت است که پشیمان می شود و خود را ملامت خواهد کرد(35). در قرآن و روایات مصادیقی چون از دست دادن عمر، سلامت، نیرومندی، نشاط، امنیت، جوانی، بی نیازی، فراغت، زندگی و نعمت ولایت و حب اهل بیت: را بر می شمارند که افراد، نسبت به آن ها حسرت می خورند.
خشم: در فرهنگ روایی و قرآنی خشم ضد رضا به کار می رود(36) فردی که از چیزی خشمگین است مطمئناً از آن، راضی و خرسند نخواهد بود. خشم خرد و عقل انسان را تباه می کند؛ او را از جاده صواب زندگی دور می سازد، به طوری که گاهی خشم، سبب می شود انسان به انتقام، کینه جویی، حسد و گناهان دیگر کشیده شود.
محبت: یکی از ویژگی های ذاتی انسان است که رفتار و صفات انسان را متأثر می کند. نیرو آفرین و قادر به اصلاح و تربیت انسان است. نفس و جان انسان را تکمیل و موجب شکوفایی استعدادها می شود؛ اما عدم مدیریت و کنترل دلبستگی ها و محبت ها می تواند زندگی انسان را به شدت تحت تأثیر قرار داده و خرسندی و رضامندی را سلب کند. هر چه دلبستگی به دنیا و تعلقات آن بیشتر باشد، ناراحتی و نارضایتی در هنگام فقدان و از دست دادن آن ها بیشتر می شود.
احساس آرامش و اطمینان: آرامش مؤلفه اصلی سعادت و خرسندی است. اکثر ناآرامی های آدمیان به دلیل اتکای آنان به چیزهایی است که خود تکیه گاه ندارند، کسانی که به دنیا تکیه می کند، هر لحظه ممکن است احساس خطر کنند زیرا دنیا ثابت و دوام ندارد. خداوند در قرآن نگرانی، اضطراب و زندگی سخت و دشوار را نتیجه فراموشی یاد پروردگار می داند و یاد خدا را عامل ایجاد سکون و آرامش معرفی می کند.(37)
ج- نقش رفتارها در خرسندی انسان
قرآن عمل صالح را بعد از ایمان، شرط بهره مندی از رحمت و موهبت الهی و رسیدن به سعادت و خوشبختی معرفی نموده است(38). با عمل به باورها و قدم برداشتن در راه آن ها خداوند بر بینش و معرفت می افزاید(39) و ایمان را قوی تر می کند.
یکی از قوانین حاکم در زندگی قانون عمل و عکس العمل است. بین اعمال نیک و بد انسان و حوادث و وقایع زندگی رابطه مستقیم وجود دارد. ثمره عمل هر کسی به او بر می گردد، آن کس که نیکی می کند در زندگیش خیر می بیند و سعادتمند می شود و آن کس که ستمگر و شرور است، دیر یا زود نتیجه عمل خود را می چشد. خداوند در قرآن می فرماید: إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا(40) گاه می شود که آثار عمل نیکوی یک فرد علاوه بر خود او، به اولاد و اعقاب او نیز می رسد و همچنین آثار سوء عملش دامن آنان را نیز می گیرد. «هر مصیبتی به شما رسد به خاطر اعمالی است که انجام داده اید، و بسیاری را نیز عفو می کند(41)» زندگی و آینده انسان، ساخته و پرداخته اعمال و رفتار امروز اوست.
برخی از رفتارها عامل رضامندی و خرسندی انسان می شوند از جمله: اطاعت و عبودیت خدا، نماز، راز و نیاز با خدا، اذکار و تلقین یاد خدا، دعا و انسان با خدا و… نماز مانع کمرنگ شدن باورهای الهی در وجود انسان می شود؛ کسانی که به اعماق نماز توجه دارند و اهل ذکر و انس با خدا هستند، لحظه ای از باور نسبت به خدا، خود، دنیا و مرگ، غفلت نمی ورزند. نمازی که دائمی و همیشگی باشد انسان را از بی صبری، حرص، بخل و دلبستگی به دنیا و به تبع آن غم و اندوه های بیهوده، در امان می دارد.(42)
تقوا و پرهیزگاری، صبر، شکر و سپاس، شاد کردن دیگران با احسان، انفاق، صدقه، هدیه، داشتن کار و حرفه مناسب، قناعت کردن، داشتن روابط اجتماعی نیکو از جمله رفتارهای شایسته ای هستند که در رضامندی انسان از زندگی نقش مؤثری دارند.
جمع بندی
انسان در نگاه قرآن موجودی مرکب از جسم و روح(43) دارای فطرت الهی(44) است. هر آنچه بر خلاف فطرتش انجام گیرد، می تواند آرامش و خرسندی او را متأثر کند. آدمی مقهور و اسیر زندگی نیست، بلکه می تواند با اراده و اختیار در راه بهبود شرایط درون و برون خود گام بردارد.
اندیشه ها و باورها می توانند احساسات انسان را ایجاد و مدیریت کنند و او را به انجام رفتار شایسته سوق دهند. معمولاً علت نارضایتی انسان از زندگی، داشتن باورهای ناردست نسبت به خود، خدا، دنیا و مرگ است که می تواند انسان را به نارضایتی در زندگی مبتلا سازد.
از مهم ترین عوامل ایجاد خرسندی، داشتن باورهای مطابق با واقع، در زندگی است اما مادامی که این باورها به عمل و رفتار تبدیل نشوند، چندان مؤثر نخواهند بود. باوری که عمل را تحت تأثیر قرار دهد، خواهد توانست احساسات را کنترل کند. با کنترل احساساتی چون اندوه، ترس، ناامید، حسرت، محبت و… انسان می تواند به خرسندی در زندگی دست یابد. قرآن کریم با ترسیم باورها، احساسات و رفتارهای نیک، الگوی یک زندگی بالنده و سرشار از خرسندی را به انسان ها نشان می دهد.
پینوشتها:
1. عصر: 2 و 3.
2. ر. ک: دهخدا، علی اکبر، 1377، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران مؤسسه لغت نامه دهخدا.
3. ر. ک: پسندیده، عباس، 1386، رضایت از زندگی، چاپ پنجم، قم، دار الحدیث: 18-19.
4. حجرات: 14.
5. ر. ک: خلجی موحد، امان اله، 1377، روانشناسی و خداباوری نگرشی نو به روانشناسی مذهبی، آبادگان، چاپ: آذر: 17.
6. ر. ک: خلجی موحد، امان اله، 1379، روان درمانی با کلام آسمانی، تهران، ناشر شهر اندیشه: 2-3.
7. آمدی، عبدالواحدبن محمد، 1366، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی: 1، 59.
8. ر. ک: زمر: 49، فجر: 15، انفطار: 6.
9. ر. ک: رعد: 11، کهف: 29.
10. ر. ک: آل عمران: 191.
11. خلجی موحد، امان اله، 1379، روان درمانی با کلام آسمانی، تهران، ناشر شهر اندیشه: 93.
12. ر. ک: کهف: 7، بقره: 155، محمد: 31.
13. ر. ک: انشقاق: 6، حدید: 21، واقعه: 10 و 11.
14. ر. ک: نساء: 77، نازعات: 46.
15. ر. ک: نساء: 77، آل عمران: 14 و 185.
16. قرشی بنایی، علی اکبر، 1354، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 6، 226.
17. دیلمی، حسن، 1412 ق، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی: 23.
18. محمدی ری شهری، 1384، میزان الحکمه همراه با ترجمه فارسی، چاپ پنجم، قم، دار الحدیث: ح 8544.
19. انعام: 82.
20. ر. ک: یونس: 62.
21. بقره: 165.
22. ر. ک: هود: 66.
23. ر. ک: حدید: 4، انفال: 19، محمد: 35.
24. ر. ک: اسراء: 8، محمد: 7، بقره: 152، بقره: 40.
25. ر. ک: ذاریات: 58.
26. ر. ک: اسراء: 30.
27. محمدی ری شهری، محمد، 1381، منتخب میزان الحکمه، قم، دار الحدیث: 63، 667.
28. ر. ک: آل عمران: 153 و 154، ماجرای جنگ احد و شکست مسلمانان به خاطر میل به دنیا و سستی ایمان.
29. ر. ک: آل عمران: 157.
30. بقره: 156.
31. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، 1372، اخلاق در قرآن، تهران، چاپخانه سپهر: 215.
32. راوندی، قطب الدین، 1407 ق، الدعوات، قم، مؤسسه امام مهدی 7: 118، 276.
33. ر. ک: خلجی موحد، امان اله، 1379، روان درمانی با کلام آسمانی، تهران، ناشر شهر اندیشه: 96 تا 98.
34. ر. ک: نساء: 104.
35. ر. ک: سروش، محمد علی، 1386، آه سرد، قم، سازمان چاپ و نشر دار الحدیث: 32.
36. الرضا ضد السخط، ر. ک: ابن منظور، محمد بن مکرم، 1416 ق، لسان العرب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 14، 323.
37. ر. ک: طه: 124، فتح: 4.
38. ر. ک: جاثیه: 30، نحل: 97.
39. ر. ک: عنکبوت: 69، بقره: 282.
40. اسراء: 7.
41. شوری: 30.
42. ر. ک: معارج: 17 تا 23.
43. ر. ک: سجده: 7 تا 9.
44. ر. ک: روم: 30.
منبع مقاله: ماهنامه دین، شماره 185، اسفندماه 1391