هدایت‏های معنوی حضرت مهدی (علیه السلام)

هدایت‏های معنوی حضرت مهدی (علیه السلام)

نویسنده: ابوالقاسم تجری گلستانی

اشاره:
وجود امام زمان، هر چند غایب‏اند، دو گونه فایده‏ی تکوینی و تشریعی دارد . فائده‏ی تشریعی وجود آن حضرت، بر سه گونه است . مهم‏ترین آن هدایت‏خلق است و مشهورترین لقب آن حضرت، یعنی «مهدی‏» ، بر آن دلالت می‏کند این هدایت‏ها به سه دوره تقسیم شده است: 1- از ولادت تا پایان غیبت صغرا 2- دوران غیبت کبرا 3- هدایت‏های پس از ظهور .
این مقاله، به پنج نمونه از هدایت‏های دوره‏ی نخست پرداخته است .
سلیمان اعمش می‏گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: «چه گونه مردم از حجت غایب بهره می‏برند؟» . فرمود: «همان گونه که از آفتاب زیر ابر بهره می‏برند .» . (1)
در این روایت، امام غایب، به آفتاب زیر ابر تشبیه شده و فوائد او به فوائد آفتاب پنهان در زیر ابر . پس در این تشبیه، دو وجه شباهت وجود دارد: یکی، اصل بهره برداری مردم از نور و گرما و اشعه‏ی مفید خورشید است که در روزهای ابری بر زمین می‏تابد و دیگری کم‏تر بودن مقدار آن بهره نسبت‏به روزهای آفتابی است .
همان گونه که در روزهای آفتابی، بهره‏ی مردم از آفتاب، بیش‏تر است، در عصر ظهور، بهره آنان از برکات وجود امام معصوم، بیش‏تر خواهد بود .
البته، برکات و فوائدی که از حجت غائب، امام مهدی، روحی فداه، به جهان خلقت و مردم می‏رسد، بحث مهمی است، ولی ما، در مقام استقصای این بحث نبوده و تنها برای روشن شدن موضوع مقاله، به بررسی آن می‏پردازیم اینک، با نگاهی به دلایل عقلی و نقلی، این فوائد را بر دو گونه می‏یابیم: (2)

1.فوائد تکوینی
می‏دانیم آن حضرت، به عنوان یکی از چهارده معصوم، علت غایی آفرینش انسان و جهان است; زیرا، همان گونه که مخلوقات، در پیدایش خود، نیازمند علت غایی هستند، در تداوم خلقت نیز به آن محتاج‏اند; یعنی، لطف و عنایت‏خداوند متعال، به خاطر وجود یکی از آن حضرات بر روی زمین است . در زیارت جامعه آمده است:
«بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض …» .
این فوائد، خارج از هدف این مقاله است

2.فوائد تشریعی
ما، در این مقاله، به سه گونه‏ی آن اشاره می‏کنیم:
الف) احکام ولایی; آن حضرت، گاهی به واسطه‏ی افرادی خاص، در مسائل مهم، حکم نهایی را بیان فرموده و گاه بی واسطه، حکم و اختلافی را بر طرف کرده است . این گونه احکام، مخصوصا، در عصر غیبت صغرا، نمونه‏های زیادی دارد .
ب) دعا یا استغفار آن حضرت برای مؤمنان و صالحان و مستضعفان و یا لعنت ایشان بر کافران و ظالمان; به این فائده، در روایات «عرض اعمال بندگان بر امام زمان علیه السلام‏» تصریح شده است . نیز دعاهایی که آن حضرت در شب قدر و عرضه‏ی مقدرات سالانه بر ایشان، برای افراد شایسته می‏کند، از این دسته است .
ج) هدایت‏های عمومی و خصوصی آن حضرت به ره جویان و حق طلبان در عصر غیبت صغرا و کبرا; هدایت عمومی و جهانی شان، پس از ظهور، مهم‏ترین فایده‏ی وجودی آن حضرت است، به همین جهت، مشهورترین لقب آن حضرت – که در روایات متواتر آمده – «مهدی‏» است . هر چند همه‏ی امامان ما، «مهدی‏» هستند، همان طور که همه‏ی آنان، سجاد و باقر و صادق و کاظم و رضا و تقی و نقی هستند، ولی این صفت، به صورت ویژه، بر خصوص امام دوازدهم «موعود منتظر» اطلاق شده است .
در این که لقب مذکور، به معنای اسم مفعول است‏یا به معنای فاعلی، دو نظر وجود دارد . روایت جابر از امام محمد باقر علیه السلام نظر نخست را تایید می‏کند; زیرا، در آن آمده است:
«انما سمی المهدی لانه یهدی الی امر خفی …» . (3)
از این روایت استفاده می‏شود که «مهدی‏» به معنای اسم مفعول است، ولی گاهی اسم مفعول، به جهت مبالغه، به معنای اسم فاعل می‏آید، مانند «محصن‏» به معنای «شخصی عفیف و خویشتن دار» . در این جا نیز «مهدی‏» به معنای «هادی‏» است . البته، کسی که از هر جهت هدایت‏شده باشد; هادی همه جانبه نیز خواهد بود .
حکمت اختصاص این لقب به امام زمان علیه السلام آن است که علاوه بر علوم و انواری که خداوند به همه‏ی ائمه علیهم السلام عنایت فرموده، الطاف و هدایت‏های ویژه‏ای به آن حضرت دارد که پس از ظهور، مردم جهان را با همه‏ی تنوع فکری و تفاوت نژادی و فرهنگی، به زیر فرمان خدای متعال رهبری می‏کند و راه سعادت را به همگان نشان خواهند داد . از این رو، طبری، در دلائل الامامه، از انس ابن مالک نقل می‏کند که:
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نزد ما آمد . وقتی علی علیه السلام را دید، دست‏بر دوش او گذاشت و فرمود: «ای علی! اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند، خداوند، آن روز را آن قدر طولانی کند که مردی از نسل تو به حکومت‏برسد که به او «مهدی‏» گفته می‏شود . او، به سوی خدای عزوجل هدایت می‏کند، و عرب به واسطه‏ی او، هدایت می‏شود، چنان که تو – یا علی! – کافران و مشرکان را از گمراهی نجات دادی و هدایت کردی … (4)
از این روایت استفاده می‏شود که این لقب، به معنای اسم فاعل است، ولی بهتر آن است که بگوییم، این لقب شریف، به هر دو معنای اسم فاعلی و اسم مفعولی، در حق آن جناب آمده است .
آری، او، هدایت‏یافته‏ی کامل و هدایت کننده‏ی تمام عیار بشر از جانب پروردگار جهان است .
قبل از بیان مصادیق این هدایت‏ها، لازم است‏به دو نکته اشاره کنیم:
یکم – در عصر غیبت کبرا، مردم، موظف‏اند برای تشخیص وظایف شرعی، یا خود به کتاب و سنت مراجعه کنند و یا از مجتهدان متخصص تقلید کنند، و هیچ نظر و حکمی، با ادعای صدور آن از امام غایب اعتباری ندارد . این قاعده‏ی مسلم، به مقدار زیادی، مانع فرصت‏طلبی شیادان و توطئه‏ی دشمنان و هرج و مرج فرهنگی شده است .
دوم – متاسفانه، در طول تاریخ غیبت و مخصوصا اخیرا، اشخاصی از عواطف پاک مؤمنان نسبت‏به حضرت، سوء استفاده کرده‏اند و برای موجه نشان دادن خود و بازار گرمی، داستان‏های دروغین و گاهی مبتذل، از ملاقات خود یا دیگران با حضرت نقل می‏کنند که باعث وهن مذهب و سستی اعتقاد مردم می‏شود .
در این مقاله، به احادیث‏یا داستان‏هایی که آن حضرت، فرد یا گروهی را هدایت فرموده‏اند، و مدرک معتبری دارد، (5) بسنده شده و از نقل مطالب سست و موهون، خودداری می‏کنیم .
این هدایت‏ها، در سه مرحله است:
1.از ولادت تا پایان غیبت صغرا؛
2.عصر غیبت کبرا؛
3.عصر ظهور .
این دسته بندی، از آن جهت است که تولد و زندگی آن حضرت تا شهادت پدربزرگوارشان، مانند دوران غیبت، مخفی و در هاله‏ای از کتمان و تقیه بود . به این جهت، احادیث دوران ولادت و کودکی حضرت، در این بخش از گفتار می‏آید .
1.شیخ طوسی، نقل می‏کند که گروهی از شیعیان مفوضه (افراطی) و مقصره (تفریطی)، شخصی به نام «کامل بن ابراهیم مدنی‏» را به سوی امام حسن عسکری علیه السلام فرستادند . کامل می‏گوید:
با خود گفتم: از امام بپرسم که «آیا صحیح است که داخل بهشت نمی‏شود مگر کسی که مانند من عقیده و معرفت داشته باشد (شیعه دوازده امامی باشد)» .
هنگامی که بر حضرت وارد شدم … و سلام کردم در مقابل دری نشستم که در مقابل آن، پرده‏ای آویخته بود . بادی وزیده و پرده را کنار زد . ناگهان چشم‏ام به نوجوانی مانند پاره‏ی ماه افتاد که حدود چهار سال سن داشت . او، مرا صدا کرد و گفت: «کامل بن ابراهیم!» .
بر خود لرزیدم و بی اختیار عرض کردم: «لبیک ای آقای من!» . فرمود: «به نزد ولی خداوند و به در خانه‏ی حجت‏خدا آمده‏ای تا بپرسی آیا علاوه بر آنان که مانند شما معرفت و عقیده داشته باشند کسان دیگری هم وارد بهشت می‏شوند؟ .» . گفتم: «آری! به خدا قسم، همین سؤال را داشتم .» . حضرت فرمود: «در آن صورت، تعداد بهشتیان، بسیار کم خواهد بود! به خدا قسم! علاوه بر آنان، گروه دیگری نیز وارد بهشت‏خواهند شد که به آنان «حقیه‏» (6) گفته می‏شود .» . پرسیدم: «آنان چه کسانی هستند؟» . فرمود: «گروهی که «علی‏» را دوست دارند و به خاطر محبت‏به «علی‏» ، قسم می‏خورند، اما حق و فضیلت او را نمی‏دانند .» .
سپس مدتی ساکت‏شد، آن گاه فرمود: «نیز آمده‏ای تا از عقیده‏ی مفوضه بپرسی؟» . فرمود: «آنان، دروغ می‏گویند، بلکه دل‏های ما، ظرف خواست‏خداوند است . هنگامی که او بخواهد، ما می‏خواهیم . خداوند، در قرآن می‏فرماید:
«و ما تشاءون الا ان یشاء الله‏» . (7) »
سپس پرده به حالت پیشین برگشت و دیگر من نتوانستم آن را بگشایم . در این حال، امام حسن عسکری علیه السلام به من فرمود: «دیگر چرا این جا نشسته‏ای، در حالی که حجت‏خداوند و جانشین من، به پرسش‏هایت پاسخ داد؟» . (8)
منزل امام، زیر نظر مراقبان خلیفه و جاسوسان بود و نشستن بیش از آن مصلحت نبود .
در این حدیث‏شریف، امام مهدی علیه السلام در دامن پدر، در حالی که کودکی چهارساله بود و هنوز به مقام امامت نرسیده بودند و زندگی مخفی داشتند و جز در مقابل بعضی از خواص شیعه ظاهر نمی‏شدند، به دو مسئله‏ی مهم پاسخ می‏دهند . طبق این روایت، امام فرمودند که دایره‏ی رحمت‏خداوند را تنگ نگیرید . هرچند بهشت، در اصل، برای شیعیان است، ولی گروهی از غیر شیعیان که مغرض نیستند و حضرت علی علیه السلام را دوست دارند، به بهشت وارد خواهند شد .
نیز حضرت تفویض را باطل دانستند . در تفسیر آن، دو احتمال است: یکی این که خداوند، پس از خلقت انسان، او را به حال خود واگذار کرده و هیچ تصرفی در افعال اختیاری و طاعت و معصیت و سعادت و شقاوت او ندارد . در مقابل اینان، جبریه هستند که اختیار را از انسان نفی می‏کنند . به نظر اهل بیت علیهم السلام هر دو نظر (جبر و تفویض) باطل است، و از این رو، امام علیه السلام مفوضه را تکذیب کردند و فرمودند: «دل‏های ما، ظرف خواست‏خداوند است و در محدوده‏ی مشیت و اراده‏ی او، انسان می‏تواند فعل یا ترک را اختیار کند .» .
احتمال دیگر، تفویض ربوبیت جهان به ائمه علیهم السلام است . شیعیان غالی، معتقد بودند که ائمه علیهم السلام، پروردگار جهان هستندو آنان‏اند که بر مردم روزی می‏دهند و زنده می‏کنند و می‏میرانند و امام علیه السلام این عقیده را نفی کرده، می‏فرماید: «دل‏های ما ائمه، ظرف خواست‏خداوند است و خواست ما، محدود و مقید به خواست او است و ما، مطیع او هستیم .» .
احتمال دوم، از آن جهت که مفوضه، در مقابل مقصره، (کسانی که مقام امام را از آن چه هست، پایین‏تر می‏دانند) قرار گرفته، صحیح‏تر است .
2.مرحوم صدوق، از شخصی به نام ابومحمد حسن بن علی بن وجناء نصیبی نقل می‏کند که:
در مسجد الحرام، در زیر ناودان طلا، در حال سجده بودم . پس از نماز عشا، در چهارمین روز پنجاه و چهارمین حج‏ام، در حال آه و زاری بودم که شخصی مرا حرکت داد و گفت: «ای حسن بن وجنا نصیبی!» . من، برخاستم . دیدم، کنیزک زردرنگ و لاغر اندامی، در حدود چهل سال یا بیش‏تر، پیشاپیش من راه افتاد . من، چیزی از او نپرسیدم تا آن که مرا به خانه‏ی حضرت خدیجه، صلوات الله علیها، آورد که در آن اتاقی بود که در آن، وسط دیوار بود و پله‏ای از چوب ساج داشت . کنیزک، بالا رفت . آن گاه صدایی برخاست و فرمود: «بیا بالا!» . من، بالا رفتم و مقابل در ایستادم .» . پس حضرت صاحب الزمان علیه السلام به من فرمود: «آیا فکر می‏کنی، احوال تو بر من مخفی است؟ به خدا قسم، هیچ گاه حج نیامدی، مگر آن که من همراه تو بودم .» . سپس یکایک اوقاتی که حج‏به جا آورده بودم یا به کار دیگر مشغول بودم، برای‏ام برشمرد .
من، از وحشت و تعجب، بی هوش شدم و افتادم . آن گاه، دستی را بر روی شانه‏ی خود احساس کردم . برخاستم . به من فرمود: «ای حسن! در خانه‏ی جعفر بن محمد [ ظاهرا، خانه امام صادق علیه السلام در مدینه ] بمان و در فکر غذا و آب و لباس مباش … .» .
سپس به من دفتری داد که در آن، دعای فرج و صلواتی بر آن جناب نوشته بود . فرمود: «این دعا را بخوان و این گونه نماز بخوان و این مطالب را جز به حق جویان از دوستان ما، نده . خداوند عزوجل، تو را موفق بدارد!» .
پرسیدم: «ای مولای من! آیا دیگر پس از این تو را نمی‏بینم؟» . فرمود: «هرگاه خداوند بخواهد .» .
حسن بن وجناء می‏گوید: از حج‏برگشتم و در خانه‏ی جعفر بن محمد علیه السلام ماندگار شدم و جز برای سه کار، بیرون نمی‏آمدم: برای تجدید وضو و خوابیدن و غذا خوردن .» .
پس هنگام غذا، وارد خانه‏ام می‏شدم، ظرف چهارگوشه‏ای پر از آب می‏یافتم که گرده‏ی نانی بر بالای آن بود و هر غذایی که در طول روز، دوست داشتم، در آن جا وجود داشت . از آن می‏خوردم و همان، مرا کفایت می‏کرد . لباس تابستانی، در فصل تابستان، و لباس زمستانی، در فصل زمستان، برای‏ام می‏آمد . و هرگاه (خانواده‏ام) برای‏ام آب می‏آوردند، با آن، خانه را آب پاشی کرده و کوزه را خالی می‏کردم (; زیرا، آب داشتم .) یا هنگامی که غذا می‏آوردند، چون نیازی به آن نداشتم، آن را شبانه، صدقه می‏دادم تا راز کار مرا، همراهان‏ام ندانند .» . (9)
از این واقعه استفاده می‏شود که امام علیه السلام از حال شیعیان خود، کاملا، خبر دارد، بلکه می‏فرماید: «من، در تمام سفرهای حج، همراه تو بودم .» . حضرت، با نشان دادن معجزه‏ای در خانه‏ی امام جعفر صادق علیه السلام – که ظاهرا در آن زمان، به صورت معبدی در آمده بود – صدق و صحت احساس و دریافت راوی (حسن بن وجناء) را تایید کرد و دعای فرج و صلوات مخصوص را به او تعلیم داد .
3.مرحوم صدوق، از ابوعبدالله بلخی نقل می‏کند که:
امام زمان علیه السلام بر جعفر کذاب، هنگامی که به ناحق، ادعای میراث امام حسن عسکری علیه السلام کرد، از مکان مجهولی ظاهر شد و فرمود: «ای جعفر! چرا می‏خواهی حق مرا ببری؟ !» . جعفر متحیر و مبهوت ماند . آن گاه حضرت غایب شد . جعفر، پس از آن، هر چه در میان مردم گشت، آن حضرت را نیافت تا آن که مادر امام حسن عسکری علیه السلام معروف به جده از دنیا رفت . او وصیت کرد، در همان خانه‏ی امام حسن علیه السلام دفن شود . جعفر، مانع شد و گفت: «نباید در این خانه دفن شود .» . این جا نیز حضرت بر او ظاهر شد و فرمود: «ای جعفر! آیا این خانه‏ی تو است؟» . سپس حضرت غایب گشت و دیگر دیده نشد . (10)
می‏دانیم با وجود فرزند (طبقه‏ی اول)، ارث، به برادر (طبقه‏ی دوم) نمی‏رسد . جعفر، مدعی بود از آن جا که امام حسن عسکری علیه السلام فرزند ندارد، او، وارث امام علیه السلام است و اجازه نمی‏دهد کسی در خانه‏ی امام دفن شود . حضرت، با ظهور خود، ادعای او را باطل ساخت .
4.مرحوم صدوق، بدون واسطه، از ابوالادیان نقل می‏کند که:
من، خدمتگزار امام حسن عسکری علیه السلام بودم و نامه‏های حضرت را به شهرهای اطراف می‏بردم . در بیماری وفات آن حضرت، بر وی وارد شدم . نامه‏هایی نوشتند و به من دادند و فرمودند: «آن‏ها را به مدائن ببر . چهارده روز، غیبت تو طول خواهد کشید . روز پانزدهم، وقتی وارد سامرا شدی، صدای ناله‏ی عزا را از خانه من خواهی شنید و بدن مرا برای غسل دادن بر روی مغسل می‏بینی .» .
ابوالادیان می‏گوید: پرسیدم: «ای آقای من! در آن صورت، پس از شما، چه کسی امام خواهد بود؟» . فرمود: «کسی که جواب نامه‏ها را از تو بخواهد، او، جانشین من خواهد بود .» . عرض کردم: «علامت دیگری بیفزایید!» . فرمود: «کسی که بر من نماز بخواند، او، جانشین من است .» . عرض کردم: «علامت دیگری بیفزایید!» . فرمود: «کسی که بگوید در کیسه‏ها چیست، او، جانشین من است .»
در این جا، هیبت‏حضرت، نگذاشت‏بپرسم: «منظور از کیسه‏ها چیست؟» .
ابوالادیان می‏گوید: «نامه‏ها را به مدائن بردم و جواب هایش را گرفتم . همان گونه که امام فرموده بود، روز پانزدهم، به سامرا برگشتم و دیدم از خانه‏ی امام علیه السلام صدای ناله و شیون بلند است و بدن آن حضرت، بر روی مغتسل قرار دارد و «جعفر بن علی برادرش‏» ، (فرزند امام علی النقی علیه السلام) در کنار در منزل نشسته و شیعیان، دسته دسته، بر وفات برادرش، به او تسلیت می‏دهند و به جهت رسیدن او به مقام امامت، تبریک می‏گویند .» . با خود گفتم: «اگر این شخص امام باشد، دیگر امامت‏شیعه، باطل شده است; زیرا، من، سابقا، او را با کارهای خلافی، چون شرب خمر و گوی بازی و طنبورنوازی می‏شناختم . با این حال، جلو رفتم و تسلیت و تهنیت گفتم . او، از من، چیزی نخواست . در این هنگام، عقید (غلام حضرت) نزد جعفر آمد و گفت: “آقای من! برادرتان کفن شده است . برخیز و بر وی نماز بخوان! ” . جعفر و شیعیانی که اطراف‏اش بودند، حرکت کردند، در حالی که پیشاپیش آنان، دو نفر از ماموران دولت‏بنی عباس، به نام سمان و حسن بن علی (معروف به سلمه از یاران معتصم عباسی) بودند .
هنگامی که به خانه‏ی امام رسیدیم، دیدم، امام علیه السلام کفن شده، روی تخت قرار گرفته است . جعفر، جلو رفت تا بر برادرش نماز بخواند . همین که خواست تکبیر بگوید، کودکی گندم گون و پیچیده موی و گشاده دندان، بیرون آمد و عبای جعفر را کشید و گفت: ” ای عمو! عقب بیا که من، برای نماز بر پدرم، سزاوارترم . ” جعفر، عقب آمد، در حالی که رنگ‏اش پریده و زرد شده بود . کودک، جلو رفت و بر حضرت نماز خواند . آن گاه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام را در کنار پدربزگوارش دفن کردند .» .
ابوالادیان می‏گوید: همان کودک، به من فرمود: “ای بصری! جواب نامه‏هایی که به همراه داری، به من بده . ” . من نیز پاسخ‏ها را به او دادم و با خود گفتم: “این، دو نشانه از علائم امامت که امام حسن عسکری علیه السلام به من فرموده بود . فقط، نشانه‏ی سوم باقی ماند . ” .
آن گاه به سوی جعفر بن علی رفتم . دیدم، ناراحت است و آه می‏کشد . یکی از شیعیان، به نام حاجز وشاء برای آن که حجت را بر او تمام کند، از وی پرسید: «این کودک چه کسی بود؟» . جعفر گفت: «به خدا قسم! تا کنون او را ندیده و نشناسم .» .
ابوالادیان می‏گوید: «در همین حال که نشسته بودیم، جماعتی از قم رسیدند و خواستند خدمت امام حسن عسکری علیه السلام برسند، وقتی از وفات حضرت آگاه شدند، پرسیدند: “به چه کسی تسلیت‏بگوییم؟ ” . آنان را به جعفر بن علی معرفی کردند . آنان، خدمت جعفر رسیدند و به او سلام کردند و تسلیت گفتند و افزودند: «همراه ما، نامه‏ها و اموالی است که باید بگویی از چه کسانی و چه قدر است تا بتوانیم آن را تحویل شما دهیم . ” .
جعفر، ناراحت‏شد و در حالی که لباس‏اش را تکان می‏داد، برخاست و گفت: “شما، از ما، علم غیب می‏خواهید” .
پس از رفتن جعفر، در حالی که این گروه متحیر بودند، خادمی از درون خانه‏ی امام بیرون آمده و نام یکایک صاحبان نامه‏ها و اموال را به ایشان گفت و افزود: “همراه شما، نامه‏های فلانی و فلانی و کیسه‏ای است که در آن هزار دینار سالم و ده دینار تقلبی وجود دارد . ” شیعیان قم نیز نامه‏ها و اموال را به آن خادم تحویل دادند و گفتند: “آن کس که تو را برای این کار فرستاده، همان، امام است . ”
جعفر، پس از این حادثه، نزد خلیفه (معتمد عباسی) آمد و آن را نقل کرد . معتمد نیز ماموران خود را برای تفتیش، به خانه‏ی امام علیه السلام فرستاد . آنان، صقیل کمال الدین (کنیز حضرت) را دستگیر کردند و آن کودک را از وی درخواست کردند . کنیز، با زیرکی، ادعا کرد، حامله است تا مسئله‏ی کودک را بپوشاند و دستگاه خلافت را، به انتظار تولد کودک بنشاند .
آنان نیز ساده لوحانه، کنیز را به قاضی ابی الشوارب سپردند، ولی مرگ عبیدالله بن خاقان (وزیر مقتدر عباسی) آنان را غافلگیر کرد و رشته‏ی کارهایشان به هم ریخت . از طرفی، قیام بردگان زنگی، در بصره، چنان آنان را سرگرم ساخت که از آن کنیز غافل شدند و او توانست‏به سلامت از نزد ایشان به منزل امام بازگردد .» . (11)
در این جریان، امام علیه السلام با حضور به جنازه‏ی پدر و نماز خواندن بر او و در خواست جواب نامه‏ها از ابوالادیان و معرفی صاحبان نامه‏ها به اهل قم و مقدار موجودی کیسه‏ها، حجت‏خداوند را معرفی و مدعی امامت را رسوا کرد . حضرت، با این که در شرایط تقیه و استتار بودند، خدا جویان و حق طلبان را هدایت فرمودند .

پی نوشت :

1.منتخب الاثر، ص 336 به نقل از ینابیع الموده .) مضمون این روایت، به روش‏ها و طرق مختلف، از ائمه‏ی اطهار علیهم السلام رسیده است .
2.گاهی گفته می‏شود: «یکی از فوائد وجود امام، وساطت در فیض است .» . اگر منظور از آن، همان علت غایی یا وساطت در فیوضات معنوی و تشریعی باشد، مورد قبول است، ولی اگر وساطت در ربوبیت جهان و علیت فاعلی آن باشد، مورد قبول متکلمان شیعه نیست‏یا مورد نقد و اشکال است . از این جهت، ما، از ذکر این عنوان، خودداری کردیم . البته توضیح کامل بحث علت غایی بودن حضرات معصومین علیهم السلام نیاز به مجال واسع دیگری دارد .
3.بحارالانوار، ج 51، ص 29 از کتاب الغیبه سید علی بن عبدالحمید .) نظیر این روایت، در همان جلد، ص 29 و 30 نیز آمده است .
4.این که خداوند به واسطه‏ی حضرت مهدی علیه السلام عرب را هدایت می‏کند، منافاتی با هدایت جهانی آن حضرت ندارد . شاید تاکید بر هدایت عرب، از جهت‏بلند پروازی و تعصب خاص این نژاد است .
5.منظور از مدرک معتبر، اصطلاح فقهی آن، یعنی حدیث صحیح یا موثق نیست، بلکه مراد، آن است که حدیث‏یا داستان، در کتب معتبر اصلی شیعه، آمده باشد و سلسله سند متصل یا مرسل، به علمای معتبر شیعه و در نهایت‏به معصوم علیه السلام منتهی شود .
6.مرحوم مجلسی، در بحار، ج 52، ص 50، می‏گوید: «مراد از حقیه، مستضعفان از اهل سنت، ضعفای شیعه یا هر دو گروه‏اند .» .
7.دهر: 30 .
8.الغیبه، شیخ طوسی، ص 246 .
9.کمال الدین، ج 2، ص 443 .
10.کمال الدین، ج 2، ص 442 . این داستان، از هدایت‏های تشریعی قسم نخست است .
11.کمال الدین، صدوق، ج 2، ص 475 .
منبع: فصلنامه انتظار

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید