نویسنده: نجم الدین طبسى
در این مقاله با توجه به روایات شریفه به خصوصیات جسمى، اخلاقى و کرامات امام زمان(علیه السلام) می پردازیم:
الف) خصوصیات جسمى
1. سن و چهره
عمران پسر حصین مىگوید: به رسول خدا(ص) گفتم: این مرد (مهدى) را برایم توصیف کن و شمّهاى از حالات او را بیان فرما. پیامبر(ص) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنى اسرائیل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختى و گرفتارى امّت من قیام مىکند؛ رنگ چهرهاش به عربها شباهت دارد؛ قیافهاش چون مرد چهل ساله مىنماید؛ صورتش چون پاره ماه مىدرخشد؛ زمین را پر از عدل و داد مىکند؛ آنگاه که آکنده از ظلم و ستم شود. بیست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاى کفر، چون قسطنطنیه، روم و… را مىگشاید..».(1)
امام حسن مجتبى(ع) مىفرماید: «… خداوند عمر حضرت مهدى(عج) را در روزگار غیبت طولانى مىگرداند. پس از آن با قدرت بىپایانش او را از چهره جوانى کمتر از چهلسال ظاهرمىکند».(2)
امام صادق(ع) مىفرماید: «زمانى که حضرت قائم(عج) ظهور مىکند، مردم او را انکارمىکنند و کسى بر او درنگ نمىکند؛ جز آنان که خداوند در عالم ذر(3) از آنان پیمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى کامل و موفّق – معتدل – ظاهر مىشود».(4)
امیرمؤمنان مىفرماید: «هنگامى که مهدى(عج) قیام مىکند، سن او بین سى تا چهل سال خواهد بود».(5)
مروى مىگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: نشانه و علامت قائم شما به هنگام قیام و ظهور چیست؟ امام فرمود: «نشانهاش این که سن حضرت زیاد است؛ ولى از نظر چهرهجوان مىنماید؛ به گونهاى که اگر کسى به او نظر کند، مىپندارد او در سن چهلسالگى یا کمتر است. نشانه دیگرش این که گذشت روزگار او را پیر نمىکند تازمانى که اجلش فرارسد».(6)
امام صادق(ع) مىفرماید: «بهطور حتم، ولىّ خدا صد و بیست سال همانند ابراهیم خلیل عمر خواهد کرد و به چهره و رخسار جوانى کامل و سى ساله ظاهر خواهد شد».(7)
مرحوم مجلسى مىگوید: شاید مراد مدت حکومت و سلطنت حضرت باشد یا این که عمر حضرتش به همان مقدار بوده است؛ امّا خداوند آن را طولانى کرده است.
مراد از کلمه موفّق، معتدل بودن اعضاست و کنایه از این که در سنین متوسط و یا آخر سنین جوانى است.(8)
درباره سن حضرت بههنگام ظهور، اقوال دیگرى نیز هست. ارطات مىگوید: حضرت مهدى(عج) شصت ساله است.(9) ابنحمّاد مىگوید: حضرت مهدى(عج) هیجده ساله است.(10)
2. مشخصات بدنى
ابوبصیر مىگوید: به امام صادق(ع) گفتم: از پدر شما شنیدهام که امام زمان(عج) سینهاى گشاده و کتفهایى باز و عریض دارد. حضرت فرمود: «اى ابا محمد! پدرم زره پیامبر(ص) را پوشید؛ ولى برایش بلند بود؛ بهطورى که بر زمین مىرسید. من نیز آن را پوشیدم؛ ولى بر قامتم بلند بود؛ ولى آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است که بر بدن رسول خدا(ص) اندازه بود و قسمت پایین آن زره کوتاه است؛ بهطورى که هر بیننده گمان مىکند اطراف آن را گره زدهاند».(11)
ریان پسر صلت مىگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟
فرمود: «من امام و صاحب امر هستم؛ ولى نه آن صاحب امرى که زمین را از عدل و داد پرمىکند؛ آنگاه که از ستم و بیداد پر شده باشد. چگونه مىتوانم صاحب آن امر باشم، درحالى که ناتوانى جسمى مرا مىبینى؟ حضرت قائم کسى است که وقتى ظهور مىکند، در سن پیران است؛ ولى به نظر جوان مىآید. اندامى قوى و تنومند دارد؛ بهطورى که اگر دست را به سوى بزرگترین درخت دراز کند، آن را از ریشه بیرون مىآورد و اگر میان کوهها فریاد برآورد، صخرهها مىشکند و از جا کنده مىشود. عصاى موسى و انگشتر سلیمان همراه اوست».(12)
ب) کمالات اخلاقى
حضرت مهدى(عج) مانند پیشوایان معصوم دیگر داراى کمالات اخلاقى ویژهاى است. از آنجا که معصومین(ع) انسانهاى کاملى هستند و از هر جهت اسوه و الگوى بشریت هستند، اخلاق نیکو را نیز در بالاترین حد دارا مىباشند.
حضرت رضا(ع) مىفرماید: «مهدى(عج) داناترین، بردبارترین و پرهیزگارترین مردمان است. او از همه انسانها بخشندهتر، شجاعتر و عابدتر است».(13)
1. ترس از خدا
کعب مىگوید: خشوع و ترس حضرت مهدى(عج) در برابر خداوند، مانند خشوع عقاب در برابر دو بالش است.(14) شاید مقصود کعب این باشد که هر چند عقاب پرندهاى قدرتمند است، امّا این نیرو بستگى تمام به میزان یارى بالهایش دارد؛ اگر بالها لحظهاى او را یارى نکنند، از آسمان به زمین سقوط مىکند. حضرت مهدى نیز هر چند قدرتمندترین رهبران الهى است، ولى این قدرت از ذات حق تعالى است. اگر خداوند، لحظهاى حضرتش را یارى نکند، توان ادامه فعّالیت را ندارد. از این رو، حضرتش در برابر ذات الهى، کمال خشوع و خضوع و ترس را دارد.
طبق نقل ابنطاووس(15) خشوع حضرت در برابر خداوند به خشوع دو طرف انتهاى نیزه تشبیه شده است. سرعت عمل و دقت نشانهگیرى در کار نیزه بستگى به دو سر آن که همانند دو بال هستند، دارد و اگر یک سرش کج باشد، نیزه به خطا مىرود.
شاید منظور این است که قدرت مهدى(عج) از خداوند است و بستگى تمام به یارى حق دارد.
2. زهد
امام صادق(ع) مىفرماید: «چرا در ظهور حضرت مهدى تعجیل مىکنید؟ خدا مىداند که پوشاک او سخت و خشن، خوراکش نان جو و حکومتش، حکومت شمشیر است و مرگ در سایه شمشیر».(16)
عثمان بن حمّاد مىگوید: در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم که شخصى به حضرتش عرض کرد: على بن ابىطالب لباسى سخت مىپوشید که ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن دارید! حضرت در پاسخ فرمود: «على(ع)در زمانى آن لباس را مىپوشید که مورد انکار و اعتراض قرار نمىگرفت. بهترین لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى که قائم ما قیام کند، نظیر لباس على(ع) را مىپوشد و از سیاست و خط مشى آن حضرت پیروى مىکند».(17)
ج) لباس
در روایات از لباس مخصوصى براى حضرت قائم(عج) به هنگام ظهور یاد شده است؛ گاهى از پیراهن رسول خدا(ص) سخن گفته شده و گاه از پیراهن یوسف(ع) به عنوان لباس حضرت به هنگام ظهور نام برده شده است.
یعقوب پسر شعیب مىگوید: امام صادق(ع) فرمود: «آیا نمىخواهى پیراهنى را که حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض کردم: البته مایلم آن را ببینم. حضرت، صندوقچهاى را خواست و آن را گشود و از آن پیراهن کرباسى بیرون آورد و آن را باز کرد و در گوشه آستین چپ آن لکه خونى بود.
امام(ع) فرمود: «این پیراهن پیامبر(ص) است و در روزى که چهار دندان پیشین حضرت را (در جنگ احد) شکستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم(عج) در حالى که این پیراهن را بر تن دارد، قیام مىکند. من آن خون را بوسیدم و بر دیده خود نهادم. آنگاه حضرت لباس را پیچیده و برداشت».(18)
مفضل بن عمر مىگوید: امام صادق(ع) فرمود: «مىدانى پیراهن یوسف چه بود؟» گفتم: خیر، فرمود: «چون براى ابراهیم(ع) آتش افروختند، جبرئیل براى او پیراهنى آورد و بر تن او پوشاند تا گرما و سرما به او آسیب نرساند و چون وفات او فرا رسید، آن را در جلد دعایى نهاد و به بازوى فرزندش اسحاق آویخت. او نیز آن را به یعقوب داد. آنگاه که یوسف متولد شد، یعقوب آن را در بازوى یوسف قرار داد. بر یوسف نیز حوادثى گذشت تا این که عزیز مصر شد. چون یوسف آن را در آنجا از جلد بیرون آورد، یعقوب(ع) بوى آن را شنید و این سخن خداوند در قرآن است که در حکایت یوسف از قول یعقوب مىفرماید: «و من بوى یوسف را استشمام مىکنم، اگر مرا به خطا نسبت ندهید»(19) و آن همان پیراهنى است که از بهشت فرود آمده است».
عرض کردم: قربانت گردم؛ آن پیراهن به دست چه کسى رسیده است؟ فرمود: «به دست اهل آن است؛ پیراهن همراه قائم ماست؛ آنگاه که ظهور کند». سپس فرمود: «هر پیامبرى که دانش یا چیز دیگرى را به ارث برده است، همه آنها به محمد(ص) رسیده است».(20)
د) اسلحه
رسول خدا(ص) به على(ع) فرمود: «هنگامى که قائم ما قیام مىکند و زمانى که مأموریت ظهورش فرا مىرسد، شمشیرى همراه دارد که به وى ندا مىدهد: اى ولىّ خدا! قیام کن و دشمنان خود را بکش».(21)
امام صادق(ع) مىفرماید: «حضرت مهدى(عج) به هنگام ظهور، پیراهن پیامبر(ص) را که در جنگ احد پوشیده بود و عمامه و زره آن حضرت را که بر قامت او آراسته است، مىپوشد و ذوالفقار (شمشیر) پیامبر(ص) را در دست مىگیرد و شمشیر مىکشد و در مدّت هشت ماه از کشته بىدینان، پشتهها مىسازد».(22)
جابر جعفى مىگوید، امام باقر(ع) فرمود: «امام مهدى(عج) از مکه بین رکن و مقام به همراه وزیر و سى صد و اندى (سیزده) نفر از یارانش ظهور مىکند؛ در حالى که عهد و دستور العمل پیامبر(ص) و پرچم و اسلحه آن حضرت با اوست. آنگاه ندا کنندهاى از آسمان مکه به نام و ولایت حضرتش ندا مىدهد؛ بهطورى که تمامى اهل زمین آن نام را مىشنوند و اسم حضرت، اسم پیامبر(ص) است».(23)
ه ) چهرهشناسى امام
یکى از ویژگىهاى حضرت مهدى(عج) این است که شخصیت درونى انسانها را از چهرهشان مىشناسد و افراد صالح را از ناصالح تشخیص مىدهد و مفسدان را با همان شناخت به سزاى اعمالشان مىرساند.
امام صادق(ع) مىفرماید: «هنگامى که حضرت قائم، قیام مىکند، احدى نمىماند، مگر آن که حضرت او را مىشناسد: که فردى صالح و نیک است یا منحرف و فاسد».(24)
نیز مىفرماید: «هنگامى که قائم ما قیام کند، دشمنان ما را از چهرههاىشان مىشناسد. آنگاه آنان را از پیشانى (سر) و پاهاىشان مىگیرد (و دستگیر مىکند) و خود با یارانش، آنان را با شمشیر به قتل مىرسانند».(25)
همچنین مىفرماید: «هنگامى که قائم آل محمد(ص) قیام کند، دوستانش را به کمک قدرت تشخیصى که دارد، از دشمنانش مىشناسد».
معاویه دهنى مىگوید: امام صادق(ع) در رابطه با آیه مجرمین از چهرههاىشان شناخته مىشوند، آنگاه از سر و قدمهاىشان گرفته مىشوند،(26) فرمود: «اى معاویه! دیگران درباره آن چه مىگویند؟» عرض کردم: مىپندارند که خداوند، روز قیامت، گناهکاران را از قیافهشان مىشناسند و از موهاى جلوى سر و پاهاىشان مىگیرند و آنان را در آتش مىاندازد. امام فرمود: «خداوند چه نیازى دارد که مجرمان را از چهرهشان بشناسد و حال آن که آنان را آفریده است». عرض کردم: پس معناى آیه چیست؟ فرمود: «هنگامى که حضرت قائم قیام کند، خداوند به او علم سیماشناسى عطا مىکند و حضرت دستور مىدهد، کافران را از سرو پا گرفته و با شمشیر ضربات سختى بر آنان بزنند».(27)
و) کرامات
در آخرالزمان هر چند مردم براى روى کارآمدن دولتى قدرتمند و در عین حال پشتیبان ستمدیدگان، لحظه شمارى مىکنند، ولى به بسیارى از دولتهایى که روى کار مىآیند، خوشبین نیستند و سخن هر حزب و گروهى را نمىپذیرند و اصولاً کسى را قادر نمىدانند که بتواند نظم را به جامعه جهانى بازگرداند و دنیاى پرآشوب را سامانبخشد.
از این رو، مدّعى بازگشت نظم به جامعه و گسترش امنیّت در جهان، باید داراى توانى فوق توان دیگر انسانها باشد و اثبات این مطلب نیاز به نشان دادن کرامات و کارهاى خارق العاده دارد و شاید براى این است که حضرت مهدى(عج) در آغاز ظهور، دست به یک سلسله کرامات و معجزات مىزند؛ به پرنده در حال پرواز اشاره مىکند و او فوراً فرودمىآید و در دست حضرت قرار مىگیرد. چوب خشک را در زمین بایر فرومىبرد و آن چوب بىدرنگ سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد.
با این کارها به مردم ثابت مىشود که سرو کار آنان با شخصیتى است که آسمان و زمین به امر خداوند در اختیار و تحت فرمان اوست. این کرامات نویدى براى مردمى است که سالها و بلکه قرنها خود را زیر فشار و قهر آسمان و زمین مىدیدند. مردمى که از بالاى سر، مورد تهاجم هواپیماها و موشکها قرار گرفته، میلیونها قربانى دادهاند و قدرتى را نمىیافتند که مانع آن همه تجاوزات گردد؛ ولى اینک خود را در برابر شخصیتى مىبینند که آسمان و زمین و آن چه در آنهاست در اختیار اویند.
مردمى که تا دیروز، چنان در قحطى به سر مىبردند که حتى براى تهیه نیازهاى اوّلیه زندگى، رنجها و مشکلاتى را متحمّل مىشدند و در اثر خشکسالى و کمبود زراعت، در محاصره اقتصادى شدیدى قرار گرفته بودند، امروز در برابر شخصیتى قرار گرفتهاند که با اشارهاى زمین را سبز و خرّم مىکند و آب و باران را جارى مىسازد.
مردمى که دچار بیمارىهاى بىدرمان شدهاند، با کسى رو به رو مىشوند که حتى بیمارىهاى غیر قابل درمان را نیز علاج مىکند و مردگان را زندگى مىبخشد. اینها معجزات و کراماتى هستند که حکایت از توانایى، صداقت و حق بودن گفتههاى این رهبر آسمانى دارد. کوتاه سخن آن که جهانیان باور مىکنند که این نوید دهنده با هیچ یک از مدّعیان پیشین شباهتى ندارد و او همان رهایى بخش واقعى و ذخیره الهى و مهدى موعود است.
کرامات مهدى(عج) گاهى براى رزمندگانش روى مىدهد که بر ایمانشان مىافزاید و اعتقادشان را استوارتر مىگرداند و گاه براى دشمنان و یا تردید کنندگان است که سبب ایمان و اعتقاد آنان به حضرت مىشود.
اینک به بخشى از آن معجزات و کرامات اشاره مىکنیم:
1. سخن گفتن پرنده
امیرمؤمنان(ع) مىفرماید: «حضرت مهدى(عج) در مسیر حرکت خود به یکى از سادات حسنى که دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مىکند؛ حسنى در مقام احتجاج برمىآید و خود را سزاوارتر به رهبرى مىداند. حضرت در پاسخ او مىگوید: «من مهدى هستم». حسنى مىپرسد: آیا دلیل و نشانهاى دارى تا با تو بیعت کنم؟ حضرت به پرندهاى که در آسمان در حال پرواز است، اشاره مىکند و آن پرنده فرود مىآید و در دستان حضرت قرار مىگیرد. آنگاه به قدرت خداوند لب به سخن مىگشاید و بر امامت حضرت مهدى(عج) گواهى مىدهد.
براى اطمینان بیشتر سیّد حسنى، امام(ع) چوب خشکى را به زمین فرو مىبرد؛ آن چوب سبز مىشود و شاخ و برگ مىدهد. بار دیگر، پاره سنگى را از زمین بر مىدارد و با یک فشار آن را خرد کرده، همانند خمیر نرم مىکند.
سیّد حسنى با دیدن آن کرامات به حضرت ایمان مىآورد. خود و همه نیروهایش تسلیم امام(ع) مىشوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نیروى خط مقدّم مىگمارد».(28)
2. جوشش آب و آذوقه از زمین
امام صادق(ع) مىفرماید: «هنگامى که امام(ع) در شهر مکه ظهور مىکند و قصد حرکت به کوفه را دارد، به نیروهایش اعلام مىکند که کسى آب و غذا و توشه راه با خود برندارد. حضرت(ع) سنگ موسى(ع) را که به وسیله آن دوازده چشمه آب زلال از زمین جوشاند، همراه دارد. در مسیر راه هر جا توقف مىکنند، آن سنگ را نصب مىکند و از زمین چشمههاى آب مىجوشد. هر کس گرسنه باشد با نوشیدن آن سیر مىگردد و هر کس تشنه باشد، سیراب مىشود.
تهیه آذوقه و آب بین راه سپاهیان به همین ترتیب است تا هنگامى که به شهر نجف برسند؛ در آنجا با نصب آن سنگ، براى همیشه از زمین آب و شیر مىجوشد که گرسنه و تشنهاى را سیر مىکند».(29)
امام باقر(ع) مىفرماید: «هنگامى که حضرت قائم(ع) ظهور مىکند، پرچم پیامبر(ص) و انگشتر سلیمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بین سپاهیان اعلام مىشود که کسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپایان بر ندارد. برخى از همراهان مىگویند: او مىخواهد ما را به هلاکت بیندازد و مرکبهاى مان را از گرسنگى و تشنگى نابود کند. اصحاب با حضرت حرکت مىکنند. به اوّلین جایى که مىرسند، حضرت سنگ را بر زمین مىکوبد و آب و غذا براى نیروها و علوفه براى حیوانات بیرون مىآید و از آن استفاده مىکنند تا به شهر نجف مىرسند».(30)
3. طىّ الارض و نداشتن سایه
امام رضا(ع) مىفرماید: «هنگامى که حضرت مهدى(عج) ظهور مىکند، زمین از نور خداوند روشن مىشود و زمین زیرپاى مهدى به سرعت حرکت مىکند (و او با سرعت، مسیرها را مىپیماید) و اوست که سایه نخواهد داشت».(31)
4. وسیله انتقال
امام باقر(ع) بهشخصى بهنام سوره فرمود: «ذوالقرنین مخیّر گردید که یکى از دوابرسخت و رام را برگزیند. او ابر رام برگزید و ابر سخت براى حضرت صاحب(ع) ذخیره شد».
سوره پرسید: ابر سخت چیست؟ حضرت فرمود: «ابرهایى که در آن رعد و برق و آذرخش و صاعقه باشد. هرگاه ابرى چنین بود، صاحب شما بر آن سوار است. بىشک او سوار بر ابر مىشود و با آن به سوى آسمان بالا مىرود و آسمانها و زمینهاى هفت گانه را مىپیماید؛ همان زمینهایى که پنج عدد آن مسکونى و دو تاى دیگر ویران است».(32)
امام صادق(ع) مىفرماید: «خداوند، ذوالقرنین را در انتخاب بین دو ابر سخت و رام مخیّر کرد. او ابر رام را برگزید و آن ابرى است که در آن رعد و برق وجود نداشت و اگر ابر سخت را برمى گزید، اجازه استفاده از آن را نداشت؛ زیرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم(عج) ذخیره کرده است».(33)
5. کُندى حرکت زمان
امام باقر(ع) مىفرماید: «چون امام زمان(ع) ظهور کند، به سوى کوفه حرکت مىنماید. در آنجا هفت سال حکومت مىکند که هر سال آن برابر ده سال از سالیان شماست. پس از آن، خداوند هر چه اراده کند، انجام مىدهد». گفته شد چگونه سالها طولانى مىشود؟ امام فرمود: «خداوند به منظومه (و فرشته اداره کننده آن) دستور مىدهد که از سرعت خود بکاهد. از این رو، روزها و سالها طولانى مىشود».
گفته شد: مىگویند اگر کمترین تغییرى در حرکت آنها پدید آید، آنها به هم مىریزند و فاسد مىشوند. امام فرمود: «این سخن افراد مادّى گرا و کافر به خداست؛ ولى مسلمانان (که عقیده به خداوند گرداننده آنها دارند) چنین سخنى را نمىتوانند بگویند».(34)
6. قدرت تکبیر
کعب درباره گشودن شهر قسطنطنیه به دست مهدى(عج) مىگوید: حضرت، پرچم را به زمین فرو مىبرد و به سوى آب مىرود تا براى نماز صبح وضو بگیرد؛ آب از حضرت دور مىشود. امام(ع) پرچم را بر مىدارد و به دنبال آب حرکت مىکند تا آن که از آن ناحیه مىگذرد. آنگاه پرچم را در زمین فرو مىبرد و سپاهیان را فرا مىخواند و مىفرماید: «اىمردم! خداوند دریا را براى شما شکافت؛ همچنانکه آن را براى بنى اسرائیل شکافت». پس سپاهیان از دریا مىگذرند و رو به روى شهر قسطنطنیه قرار مىگیرند. سپاهیان نداى تکبیر سر مىدهند و دیوارهاى شهر به لرزه درمىآید.
بار دیگر تکبیر مىگویند و دوباره دیوارها مىلرزد. بار سوم که صدا به تکبیر بلند مىکنند، دیوارهایى که میان دوازده بُرج مراقبت هستند، فرو مىریزند.(35)
رسول خدا(ص) مىفرماید: «… حضرت مهدى(عج) جلوى قسطنطنیه فرود مىآید. در آن روزگار، آن دژ، هفت دیوار دارد. حضرت هفت تکبیر مىگوید و دیوارها فرو مىریزد و با کشتن تعداد بسیارى از رومیان، آنجا به تصرف حضرت مهدى(عج) در مىآید و گروهى نیز به اسلام رو مىآورند».(36)
امیرمؤمنان(ع) در این زمینه مىفرماید: «… سپس حضرت مهدى و یارانش به حرکت خود ادامه مىدهند و بر هیچ دژى از دژهاى رومیان نمىگذرند، مگر آن که با گفتن «لا إله إلّا اللَّه» دیوارهاى آن فرو مىریزد تا آن که در نزدیکى شهر قسطنطنیه فرود مىآیند. در آن جا چند تکبیر مىگویند و ناگهان خلیجى که در مجاورت آن شهر است، خشک مىشود و آبهایش در زمین فرو مىرود و دیوارهاى شهر نیز فرو مىریزد. از آنجا به سوى شهر رومیه حرکت مىکنند و چون به آنجا مىرسند، مسلمانان سه تکبیر مىگویند و شهر چون رمل و شن نرم – که در برابر تند بادها قرار گرفته باشد – از هم مىپاشد».(37)
نیز آن حضرت مىفرماید: «… مهدى(عج) به پیش روى خود ادامه مىدهد تا این که به یکى از شهرهاى مشرف به دریا مىرسد. لشکریان حضرت تکبیر سر مىدهند و در پى آن دیوارهاى شهر از هم گسیخته شده، فرو مىریزند».(38)
7. عبور از آب
امام صادق(ع) مىفرماید: «پدرم فرمود: هنگامى که حضرت قائم قیام کند … سپاهیانى را به شهر قسطنطنیه مىفرستد. آنگاه که به خلیج برسند، جملهاى بر روى پاهاى خود مىنویسند و از روى آب مىگذرند. رومیان چون این معجزه و عظمت را مىبینند، بهیکدیگر مىگویند: وقتى سپاهیان امام زمان اینچنین باشند، خود حضرت چگونه خواهد بود! از این رو، درها را بر روى آنان مىگشایند و سپاهیان حضرت وارد شهر شده، در آنجا فرمانروایى مىکنند».(39)
8. شفاى بیماران
امیرمؤمنان(ع) مىفرماید: «… حضرت مهدى(عج) پرچمها را به اهتزاز درمى آورد و معجزات خود را آشکار مىکند و به اذن خداوند چیزهایى را از نیستى بهوجود مىآورد. بیماران دچار پیسى و خوره را شفا مىدهد و مردگان را زنده، و زندگانرا مىمیراند».(40)
9. عصاى موسى در دست
امام باقر(ع) مىفرماید: «عصاى موسى متعلّق به آدم بوده است که به شعیب (پیامبر) رسیده و پس از او به موسى بن عمران داده شده است. آن عصا نزد ماست و به تازگى که من آن را دیدم، هنوز سبز بود؛ مانند روزى که از درخت جدایش کردند. چون از آن عصا سؤال شود، سخن مىگوید و آن براى قائم ما آماده است و آن چه موسى با آن کرد، حضرت قائم نیز با آن انجام مىدهد و هر چه بدان عصا دستور داده شود، انجام مىدهد و هرجا افکنده شود، جادوها را مىبلعد».(41)
10. نداى ابر
امام صادق(ع) مىفرماید: «… حضرت مهدى(عج) در آخر الزمان ظهور مىکند. بر سر آن حضرت ابرى در حرکت است و هرجا برود، آن ابر نیز مىرود تا حضرت را از تابش خورشید حفظ کند و با صدایى رسا و آشکار، ندا مىدهد، این مهدى است».(42)
سرانجام طبق فرموده امام صادق(ع): «هیچ معجزهاى از معجزات پیامبران و اوصیا نمىماند، مگر آن که خداوند عزّوجلّ آن را به دست قائم ما انجام مىدهد تا حجّت بر دشمنان تمام گردد».(43)
پی نوشت :
1. ابنطاووس، ملاحم، ص142.
2. کمال الدین، ج1، ص315؛ کفایه الاثر، ص224؛ اعلام الورى، ص401؛ الاحتجاج، ص289.
3. عالم ذر – عالم پیش از آفرینش انسانها بر روى زمین است که خداوند در آن عالم، از انسانها درباره پروردگارى خودش اقرار گرفت؛ (وإذا أخَذَ ربُّکَ مِنْ بَنى آدَمَ من ظُهُورهِمْ ذریَّتهُمْ و أشْهَدهُمْ عَلى أنفُسهِمْ ألسْتُ بربِّکُم قالُوا بَلىشَهِدنا أنْ تَقُولوا یَوْم القیمَه إنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلینَ؛ اى رسول ما به یاد آ ور هنگامى که خداى تو از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و آنان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلى ما به خدایى تو گواهىمىدهیم.) برخى مفسران گفتهاند: مراد ظهور ارواح فرزندان آدم است در عالم روح وگواهى آنان به توحید خدا و پروردگارى او در عالم ملک و ملکوت تا آن که دیگر نگویند ما از این واقعه (قیامت یا یکتایى خدا) غافل بودیم؛ اعراف(7) آیه 172.
4. نعمانى، غیبه، ص188؛ عقد الدرر، ص41؛ بحارالانوار، ج52، ص287؛ ینابیع المودّه، ص492.
5. احقاق الحق، ج19، ص654.
6. کمال الدین، ج2، ص652؛ اعلام الورى، ص435؛ خرائج، ج3، ص1170.
7. بحارالانوار، ج52، ص283.
8. بحارالانوار، ج52، ص283.
9. ملاحم، ابنطاووس، ص73؛ کنز العمّال، ج14، ص586.
10. ابنحمّاد، فتن، ص102.
11. بصائر الدرجات، ج4، ص188؛ اثبات الهداه، ج3، ص440 و 520؛ بحارالانوار، ج52، ص319.
12. کمال الدین، ج2، ص48؛ اعلام الورى، ص407؛ کشف الغمّه، ج3، ص314؛ بحارالانوار، ج52، ص322؛ وافى، ج2، ص113؛ اثبات الهداه، ج3، ص478.
13. ینابیع المودّه، ص401؛ اثبات الهداه، ج3، ص537؛ احقاق الحق، ج13، ص367.
14. ابنحمّاد، فتن، ص100؛ عقد الدرر، ص158؛ ابنطاووس، ملاحم، ص73؛ متقى هندى، برهان، ص101.
15. ابنطاووس، ملاحم، ص73.
16. نعمانى، غیبه، ص233 و 234، با کمى تفاوت؛ بحارالانوار، ج52، ص354.
17. کافى، ج6، ص444؛ بحارالانوار، ج41، ص159، و ج47، ص55.
18. نعمانى، غیبه، ص243؛ اثبات الهداه، ج3، ص542؛ حلیه الابرار، ج2، ص575؛ بحارالانوار، ج52، ص355.
19. یوسف (12) آیه 94.
20. کافى، ج1، ص232؛ کمال الدین، ج2، ص674؛ بحارالانوار، ج52، ص327.
21. کفایه الاثر، ص263؛ بحارالانوار، ج36، ص409؛ عوالم، ج15، بخش3، ص269؛ اثبات الهداه، ج3، ص563.
22. نعمانى، غیبه، ص308؛ بحارالانوار، ج52، ص223؛ ر. ک: ارشاد، ص275.
23. الاصول السته عشر، ص79؛ اثبات الهداه، ج3، ص588؛ بحارالانوار، ج26، ص209؛ مستدرک الوسائل، ج11، ص38.
24. کمال الدین، ج2، ص671؛ خرائج، ج2، ص930؛ اثبات الهداه، ج3، ص493؛ بحارالانوار، ج51، ص58 و ج52، ص389.
25. احقاق الحق، ج13، ص357؛ ر. ک: نعمانى، غیبه، ص242؛ کمال الدین، ج2، ص366؛ ارشاد، ج5، 36؛ اعلام الورى، ص433؛ کشف الغمّه، ج3، ص256.
26. (یُعْرَفُ المُجرمونَ بِسیماهُمْ فَیْؤخَذُ بِالنَّواصى والأقْدامِ؛ (آن روز) بدکاران به سیماىشان شناخته مىشوند. پس موى پیشانى آنان با پاهاىشان بگیرند)؛ الرحمن (55) آیه 41.
27. اختصاص، ص304؛ نعمانى، غیبه، ص128؛ بصائر الدرجات، ص356؛ بحارالانوار، ج52، ص321؛ الشیعه و الرجعه، ج1، ص431؛ المحجه، ص217؛ ینابیع المودّه، ص429.
28. عقدالدرر، ص97، 138، 139؛ القول المختصر، ص19؛ الشیعه و الرجعه، ج1، ص158.
29. بصائر الدرجات، ص188؛ کافى، ج1، ص231؛ نعمانى، غیبه، ص238؛ خرائج، ج2، ص690؛ نورالثقلین، ج1، ص84؛ بحارالانوار، ج13، ص185 و ج52، ص324.
30. کمال الدین، ص670؛ بحارالانوار، ج52، ص351؛ وافى، ج2، ص112.
31. کمال الدین، ص372؛ کفایه الاثر، ص323؛ اعلام الورى، ص408؛ کشف الغمّه، ج3، ص314؛ فرائد السمطین، ج2، ص336؛ ینابیع المودّه، ص489؛ نورالثقلین، ج4، ص47؛ بحارالانوار، ج51، ص157؛ ر. ک: کفایه الاثر، ص324؛ احتجاج، ج2، ص449؛ اعلام الورى، ص409؛ خرائج، ج3، ص1171؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص33.
32. مفید، اختصاص، ص199؛ بصائر الدرجات، ص409؛ بحارالانوار، ج52، ص321.
33. اختصاص، ص326؛ بحارالانوار، ج52، ص312؛ غایه المرام، ص77.
34. مفید، ارشاد، ص365؛ بحارالانوار، ج52، ص337؛ الشیعه و الرجعه، ج1، ص400.
35. عقد الدرر، ص138.
36. العلل المتناهیه، ج2، ص855؛ عقد الدرر، ص180.
37. عقد الدرر، ص139.
38. الشیعه و الرجعه، ج1، ص161.
39. نعمانى، غیبه، ص159؛ دلائل الامامه، ص249؛ اثبات الهداه، ج3، ص573؛ بحارالانوار، ج52، ص365.
40. الشیعه و الرجعه، ج1، ص169.
41. کمال الدین، ج2، ص673؛ بحارالانوار، ج52، ص318، 351؛ کافى، ج1، ص232.
42. تاریخ موالید الائمه، ص200؛ کشف الغمّه، ج3، ص265؛ صراط المستقیم، ج2، ص260؛ بحارالانوار، ج51، ص240؛ اثبات الهداه، ج3، ص615؛ نورى، کشف الاستار، ص69.
43. خاتون آبادى، اربعین، ص67؛ اثبات الهداه، ج3، ص700.
منبع: چشم اندازى به حکومت حضرت مهدى (علیه السلام)