نقش های متفاوت زن
در قسمت قبل به نقش های متفاوت مردان پرداختیم . اینک در ادامه می خوانیم…
زنان : احساس خستگی مفرط و یک نواختی در زندگی و همین طور بروز مشکلات متعدد در زندگی ، تمایل به صحبت کردن که از خصوصیات زن هاست را کم می کند و رفته رفته آنان توان حل مشکلات روزانه خود را از دست داده و بدون این که خود بخواهند به سمت عدم تعادل پیش می روند. علایم متعددی نشان دهنده ی این عدم تعادل است که می توان به طور خلاصه به علایم زیر اشاره کرد:
1- احساس مسئولیت غیر اصولی برای حل مشکل خانواده و کار مفرط زمانی که روحیات زنانه ی زن ها تقویت و حمایت نمی شود آنها برای گریز از دلزدگی شوهرشان و ترس از طلاق ، ناخود آگاه به سمت جنبه ی مردانه خود و ابراز تمایلات مردانه پیش می روند. آنان به علاقه رفتارکردن خویش مفتخرند، بنابراین شدیداً کار می کنند و نیازهای زنانه خود را برای حل کردن مشکلات خانه و خانواده پنهان می کنند. تصور غلط این زن ها این است که نیازها و حساسیت های زنانه ، و احساس زن بود ن و زنانه رفتار کردن ، ناخوشایند است این گونه زن ها دایماً با خود درگیر هستند و روحیات زنانه خود را پس می زنند. آنها دوست دارند به جای ظریف و زنانه رفتار کردن ، در قالب رفتارهای مردانه خشک ، خشن و نفوذ ناپذیر درآیند و همین طور می خواهند به جای وابستگی به شوهرشان ، تمایل به استقلال داشتن را تجربه کنند. آنها تا جایی دراین عدم تعادل و افراط گرایی پیش می روند که حمایت مردها را به باد تمسخر می گیرند در صورتی که این حمایت مردها می باشد که حامی و حمایت گر همیشگی آنهاست.
2- تمایل به این که همسرشان پرحرفی کندواکنش دیگر زن ها نسبت به عدم تعادل خود این است که مایلند همسرشان بیشتر از آنها حرف بزند و احساساتش را با زنش در میان بگذارد. این دقیقاً نقشی است که زن ها در حالت تعادل باید برعهده داشته باشند. این گونه زن ها بیشتر تمایل دارند تا همسرشان زنانه رفتار کند، زیاد حرف بزند ، سفره دل بگشاید و درد دل کند. آنها احساس می کنند که با زنانه رفتار کردن مرد، امنیت خود را به دست می آورند و از این راه خود را راضی و خشنود می کنند. این تمایل زن یعنی زنانه رفتار کردن مرد و کاهش خشونت در او به این معنی است که نیازاصلی، جانشین نیاز دیگری شده است و تمایل خودشان به زنانه برخورد کردن را آشکار نمی سازند.
3- احساس خستگی بسیار و در نتیجه پرخوری واکنش غیرطبیعی دیگر نسبت به ارضا نشدن روحیه ی زنانه پرخوری است. خوردن می تواند آسان ترین راه برای تأمین کمبود عشق وعلاقه باشد. زن ها می توانند با غذا خوردن ، موقتاً احساس استرس، ناامنی و ترس را درخود سرکوب کنند. احساسی که از روحیه ی زنانگی آنها سرچشمه می گیرد. زن ها کم و بیش می توانند با پرخوری نیاز رسیدگی به روحیه ی زنانه ی خود را برطرف کنند ؛ یعنی در واقع با واکنش جانشین سازی می توانند نیاز اصلی خود که نیاز به عشق، محبت و هم دردی است ، با پرخوری پرکنند. البته نیاز به پرخوری برای مدت کوتاهی نیاز به عشق را برآورده می سازد و زن آن قدر تشنه می ماند تا نیاز او برای عشق برآورده شود و احساس آرامش در او به وجود آید. زن ها گاهی تا اندازه ای خود را فریب می دهند که به شادی و خوشحالی غیرطبیعی و ساختگی خود دل می بندند و ظاهراً نشان می دهند که تمامی نیازهای آنها برآورده شده است.
مبارزه با این عوارض
تمامی این واکنش ها به علت مشاهده نکردن حمایت مورد نیاز از روحیه ی زنانه است. یک زن احساس می کند که مجبور است از روحیه ی ظریف زنانه خود داری کند و به سمت رفتار مردانه گرایش پیدا کند. او فکر می کند که با این کار می تواند توجه شوهر خود را به خویش جلب کند و موجب حمایت از جانب او شود، درحالی که با چنین رفتاری وضعیت وخیم تر می شود. مردها باید به کمبودهای همسر خود در این زمینه توجه کنند و با حمایت های بی دریغ خود حس زنانگی را در آنها تقویت کنند و آنان را از گردابی چنین مهلک نجات دهند. در چنین شرایطی یک مرد باید با تمام وجود زنش را درک کند و متوجه باشد که ممکن است زنش به کمی استراحت و تنها ماندن احتیاج داشته باشد، تا آمادگی و تعادل لازم را برای زندگی به دست آورد. به عنوان مثال اگر زنی از کار خسته کننده و مفرط رنج می برد و احساس کسالت می کند ، تنها راه چاره حمایت صادقانه شوهراز اوست. شوهر باید در چنین شرایطی او را تحت حمایت بی دریغ خود قرار دهد و نیازهای عاطفی و روانی او را تا حد امکان بر آورده سازد تا زن بداند که همسرش به خاطر عشق به او از هیچ کوششی فروگذاری نمی کند.
منبع:www.hojatvahabi.blogfa.com