شرح واقعه حدیث معرفت به نورانیت
شرح واقعه این است که ابوذر غفاری از سلمان فارسی عین سؤال شما را مطرح نمود و پرسید: معرفت امام امیرالمؤمنین (ع) به «نورانیت» یعنی چه؟ سلمان در پاسخ گفت: بیا با هم نزد امام برویم و از خودشان بپرسیم. وقتی نزد حضرت مشرف شدند و بیان داشتند که برای چه آمدهاند، ایشان فرمودند: مَرْحَباً بِکُمَا مِنْ وَلِیَّیْنِ مُتَعَاهِدَیْنِ لِدِینِهِ، لَسْتُمَا بِمُقَصِّرَیْنِ لَعَمْرِی إِنَّ ذَلِکَ الواجب (وَاجِبٌ) عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ. آفرین بر شما دو دوست وفادار به دین خویش که کوتاهی کننده نیستند. به جانم سوگند که آن معرفت بر هر مرد و زن مومن واجب است.
سپس فرمودند: یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ! إِنَّهُ لَا یَسْتَکْمِلُ أَحَدٌ الْإِیمَانَ حَتَّى یَعْرِفَنِی کُنْهَ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَذِهِ الْمَعْرِفَهِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَهِ ذَلِکَ فَهُوَ شَاکٌّ وَ مُرْتَابٌ. ای سلمان و ای جندَب (ابوذر)، هیچ کس ایمان را به حد کمال خویش نمیرساند تا آنکه مرا به عمق معرفتم بشناسد. سپس آن گاه که مرا به این معرفت شناخت هر آینه خداوند قلب او را با ایمان آزموده سینهاش را برای اسلام گشاده ساخته و عارفی روشن بین گردیده است . و هر کس که از شناخت آن کوتاهی نمود و به آن نرسید شک کننده و تردیدگر است.
و سپس فرمودند: یَا سَلْمَانُ وَ یَا جُنْدَبُ! مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ وَ مَعْرِفَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِصُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاهَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ یَقُولُ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّهِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ الدِّینُ الْحَنِیفِیَّهُ الْمُحَمَّدِیَّهُ السَّمْحَهُ وَ قَوْلُهُ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ فَمَنْ أَقَامَ وَلَایَتِی فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاهَ وَ إِقَامَهُ وَلَایَتِی صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ …» (1)
معرفت من به نورانیت معرفت خداوند عزو جل است و معرفت خداوند عزوجل معرفت من به نورانیت است. و آن همان دین خالصی است که خداوند درباره آن فرمودند: و امر نشدند به چیزی مگر اینکه خدا را به اخلاص کامل و دین پرستش و از بندگی غیر از او روی بر گرداند و نماز به پا دارند و زکات بدهند و این است دین راست و استوار. (2).
خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پیامبری محمد (ص) و آن دین و آیین یکتا پرستی آسان محمدی است. و این کلام خدا که فرمود: «نماز به پا دارند»، پس هر کس که ولایت مرا به پا داشت نماز را به پا داشته است. و بر پا داشتن ولایت من سخت و دشوار است …
معرفت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به نورانیت
شناخت امیرالمؤمنین، حضرت امام علی علیه السلام به «نورانیت» از سنخ شناخت حقیقت این «نور» و شناخت نور الله جلّ جلاله میباشد، لذا در این خطبه فرمود: یا سلمان یا جندب إنه لا یستکمل أحد الایمان حتی یعرفنی کنه معرفتی بالنورانیه فاذا عرفنی بهذه المعرفه فقد امتحن الله قلبه للایمان وشرح صدره للاسلام وصار عارفا مستبصرا، ومن قصر عن معرفه ذلک فهو شاک ومرتاب یاسلمان ویا جندب قالا: لبیک یاأمیرالمؤمنین، قال علیهالسلام: معرفتی بالنورانیه معرفه الله عزوجل ومعرفه الله عزوجل معرفتی بالنورانیه وهو الدین الخالص.
ایمان کسی کامل نمی شود مگر مرا با نورانیت معرفت پیدا کند. هر کسی مرا به نورانیت شناخت، خداوند قلب او را با نورانیت امتحان کرده است. (امتحان همیشه به معنای آزمایش نیست. یعنی گداختن آهن و آماده شدن آن برای شکل گرفتن.) و کسی که این گونه شد عارف و مستبصر خواهد شد. هر کسی کم بگذارد یا شک دارد و یا تردید می کند. سلمان و ابوذر معرفت من به نورانیت، معرفت خداوند است و معرفت خداوند، معرفت من به نورانیت است.
تاکید به «عبد» بودن در حدیث
امام به حقیقت برخی از مقامات و مراتب خود اشاره نمودند و البته این بیان را با قید، تأکید و تصریح در «بنده بودن» آغاز کردند تا ذهنها دچار افراط و تفریط نگردد؛ برخی انکار نکنند و برخی دیگر او را خدا (یا ربّ) ننامند. امام فرمودند: اعْلَمْ یَا أَبَا ذَرٍّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّکُمْ لَا تَبْلُغُونَ کُنْهَ مَا فِینَا وَ لَا نِهَایَتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَعْطَانَا أَکْبَرَ وَ أَعْظَمَ مِمَّا یَصِفُهُ وَ أَصِفُکُمْ أَوْ یَخْطُرُ عَلَى قَلْبِ أَحَدِکُمْ فَإِذَا عَرَفْتُمُونَا هَکَذَا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُونَ.
ای اباذر بدان که من بنده خدای عز و وجل و خلیفه او بر بندگانش میباشم. ما را به مثابه خدایان قرار ندهید و دیگر هر چه میخواهید در فضیلت ما بگویید (که) به کنه و حقیقت و منتهای آنچه در ما وجود دارد نمیرسید. و خدای عز وجل به ما بزرگتر و عظیمتر از آنچه که خود وصف مینماید و آنچه من توصیف میکنم و یا به دل هر یک از شما خطور میکند عطا نموده است. پس آن گاه ما به اینگونه شناختید مومن میباشید.
صلاه، همان ولایت است
امیرالمومنین علی (ع) یک آیه از قرآن می خوانند و قسمت اول را شرح می دهند و قسمت دوم خداوند متعال می فرماید: «یقیمون الصلاه فمن أقام ولایتی فقد أقام الصلاه» (3) کسی ولایت مرا قبول کند، نماز خوانده است. معنای حقیقی نماز را ولایت خودش می گذارد و به همین دلیل نماز خواندن سخت است. نماز صعب و دشوار است، هر کسی نمی تواند انجام دهد، مگر بنده ای که خداوند قلبش را آماده کرده باشد.
سلمان و ابوذر سوال می کنند: اگر کسی نماز بخواند، ولایت شما را اقامه کرده است؟ فرمودند: بله. تصدیق این مسئله قول خداوند متعال است که فرمود: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ» (4) کمک بگیرید از صبر و نماز. کمک گرفتن از نماز سخت است، مگر برای خشوع کنندگان. صبر سخت نیست، ولایت سخت است. صلاه سخت است. نفرمودند: صبر و صلاه سخت است. خاشع یعنی شیعه. می فرمایند: صبر پذیرش رسول خدا (ص) است.
ولایت علی علیه السلام صعب مستصعب است
خداوند در قرآن می فرماید: نماز سخت است! فرمودند: یعنی ولایت من سخت است. ده ها هزار نفر در غدیر خم جمع شدند. با رسول خدا (ص) مشکلی ندارند، با علی (ع) مشکل دارند. رسول خدا (ص) استدلال ساده ای دارند می فرمایند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
چرا به حضرت می گویند: ابوالعجائب؟ تنها ولی خدا که بعد از شهادتش تا ده ها سال او را لعن می کردند علی بن ابیطالب (ع) است. امام حسین (ع) را قطعه قطعه کردند ولی کسی ایشان را لعن نکرد. چه تفاوتی دارد؟ علی بن ابیطالب (ع) مظهر علو و عظمت خداوند است. تواضع نسبت به مقام ربوبی در علی بن ابیطالب (ع) تجلی می کند. لذا هنگام ورود به بهشت علی بن ابیطالب (ع) محک ایمان هست. صبر یعنی این. می فرمایند: صبر سخت نیست صلاه سخت است. بلا سخت نیست، ولایت سخت است.
بعضی ها راحت نماز می خوانند ولی ولایت را قبول ندارند! آنها یک بلایی سر نماز خودشان آورده اند. شیطان نمی گذارد، در حالی که امام صادق (ع) فرمودند: اثافى الاسلام ثلاثه: الصلوه و الزکوه و الولایه،لا تصح واحده منهن الا بصاحبتیها. (5) سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست نمى شود.
عنوان صحیفه مؤمن محبت علی علیه السلام است
مردم باید به محضر علی بن ابیطالب (ع) بروند. چون عنوان صحیفه مومن، حب الحسین (ع) نیست. عنوان صحیفه مومن حب علی بن ابیطالب (ع) است. (6) چرا؟ چون هر گدایی ممکن است به در خانه امام حسین و امام حسن (ع) برود. اینهایی که عزادار امام حسین (ع) هستند دستشان را می گیرد و به خانه علی بن ابیطالب (ع) می برند.
پیامبر اکرم (ص) خیلی وقتها از علی بن ابیطالب (ع) تعریف نمی کردند برای اینکه دیگران کفرشان نگیرد. اصلا یک حسی نسبت به امیرالمومنین علی (ع) بوده است. عادی هم نبوده است. ایشان در حدیثی به اباذر فرمودند: یَا أَبَا ذَرٍّ یُؤْتَى بِجَاحِدِ حَقِّ عَلِیٍّ وَ وَلَایَتِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَصَمَّ وَ أَعْمَى وَ أَبْکَمَ یَتَکَبْکَبُ فِی ظُلُمَاتِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ یُنَادِی مُنَادٍ یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ و ألقی (یلقى) فی عنقه طوق من نار (النار)… (7)
ای اباذر، روز قیامت کسی را که از روی علم، حقِّ علی (ع) و ولایتش را انکار کرده است؛ می آورند در حالی که کر و لال و کور است و در تاریکی های قیامت با صورت به زمین می خورد و می غلتد، منادی (از جانب او) صدا می زند: افسوس بر من که در اطاعت فرمان خدا درباره ولایت علی (ع) کوتاهی کردم و طوقی از آتش به گردنش انداخته می شود.
پی نوشت ها:
(1) مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 26، ص1-3.
(2) بینه/5.
(3) مجلسی، محمد باقر، همان،ج26، ص1.
(4)بقره/45.
(5) کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافى، ج۲، ص۱۸.
(6) متقی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۵.
(7) ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج3، ص273.