فاطمه (س) خشنودی فرشتگان خدا بود

فاطمه (س) خشنودی فرشتگان خدا بود

نویسنده : سهند صادقی بهمنی

فاطمه (سلام الله علیها) بانویی است که گرچه برای بروز و تجلی فرصت چندانی نیافت، اما در همان 18‌سالی که از این زندگی دنیایی بهره گرفت، لقب « سیده نساء اهل الجنه» سرور زنان اهل بهشت را یافت و این نشان ژرفای معنا و عمق معنویتی است که در وجود این برترین بانوی تاریخ نهفته است.
پرسش اصلی این جستار نیز بر سر همین مفهوم شکل یافته است؛ اندکی فرصت و کم‌بهره‌ بودن از حیات ظاهری و در عین‌حال پربار بودن و رسیدن به مقامی که پیش و پس از او احدی بدان نایل نیامده است. چگونه دخت 18 ساله محمد (ص) اینگونه درخشید.
بانویی که پدری پیامبر داشت و شویی امام و خلیفه مسلمانان، ‌چگونه توانست خود را از سایه سنگین ایشان رهایی دهد، آن هم در عصری که اصولاً نگاه مثبتی به زن و فعالیت‌هایش وجود نداشته است؟ هر چند باید بر این امر پای بفشاریم که تعالیم اسلام و آموزه‌های پیامبر در زمینه سازی و تجلی شخصیت اجتماعی زن بسیار اثر نهاده است، ‌منتها انتظار اینکه این فعالیت‌ها گشایش‌های آنی در پی خود داشته‌اند نیز اندکی بیجا به‌نظر می‌آید. نگاهی مختصر و فهرست‌گونه به حیات فاطمه زهرا (س) می‌تواند اندکی زوایای زندگی ایشان را بکاود.

فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی:
هر عصری، قوانین و مقتضیات و شیوه‌های فعالیت متناسب با خویش را برای چگونگی کارکردهای اجتماعی زنان و مردان و تعامل ایشان با اجتماع ارائه می‌دهد و نحوه انتظار از ایشان و نوع نگاهی که به اثرگذاری ایشان وجود دارد نیز بر همین پایه سنجیده و محاسبه می‌شود. با این نگاه می‌توان اینگونه اثرگذاری زهرای اطهر را ملاحظه کرد. ایشان در جامعه آن روز مورد مراجعه مردم در امور مختلف اجتماعی بودند، البته تاکیدهای مکرر پیامبر در گفتار و رفتار بسیار در این باره نقش ایفا کرد و سبب شد تا حضرت (س) از چنان جایگاه و موقعیت خاصی برخوردار شوند که بیت ایشان تبدیل به مأمن و مرجع مردم شود. در این‌باره می‌توان به تفکیک برخی از این فعالیت‌ها اشاره کرد:

الف- بیان احکام شرعی بانوان؛
زنان مدینه خدمت ایشان می‌رسیدند و پرسش‌های شرعی خود را که احتمالاً بنابر دلایلی نمی‌توانستند از مردان بپرسند از ایشان می‌پرسیدند. حضرت نیز با صبر و حوصله بی‌پایان به ایشان پاسخ می‌گفتند.
امام حسن عسکری (ع) می‌گوید: زنی به حضور فاطمه رسید و عرض کرد: من مادری ناتوان دارم که نسبت به مسائل و احکام نمازش دچار شبهه و شکی شده است، مرا نزد شما فرستاده تا آن‌را بپرسم. حضرت به پرسش او پاسخ گفتند. او پرسش دیگری پرسید و حضرت پاسخ گفتند و پرسش سوم تا 10 پرسش را آن زن مطرح کرده و حضرت فاطمه پاسخ گفتند. آن زن از اینکه پرسش‌های زیادی را مطرح کرده است شرمسار شد و عرض کرد: ای دختر رسول خدا نمی‌خواستم به شما زحمت بدهم، مرا ببخشید. حضرت فرمودند: «هر وقت خواستی بیا و هر چه می‌خواهی بپرس!» (بحار الانوار، ج 2، ص 3، چ قدیم)،

ب- حل اختلاف در مسائل دینی؛
در این باره امام حسن (ع) می‌گوید: دو زن که در یکی از مباحث دینی با هم اختلاف داشتند، خدمت حضرت آمدند، بحث آن دو به نزاع و دعوا کشید، یکی از آن‌دو با ایمان بود، دیگری مخالف و معاند با اسلام. حضرت به زن مسلمان در گفتن دلایل و ادله خود کمک کرد تا بتواند مطالب حق خود را بیان کند. او نیز با کمک فکری ایشان توانست بر خصم خویش فارغ آید و از این بابت اظهار خوشحالی و فرح فراوان کرد. حضرت (س) فرمودند: خشنودی فرشتگان از پیروزی تو بر او بیش از خشنودی تو است چنانکه غمگین شدن شیطان و پیروانش بیش از ناراحتی و حزن آن زن می‌باشد. (همان)

ج- بیان معارف الهی؛
ابن مسعود از بزرگان صحابه پیامبر (ص) می‌گوید: مردی نزد حضرت زهرا (س) آمد و عرض کرد: آیا رسول خدا (ص) چیزی نزد شما گذاشته که من از آن بهره ببرم. آن حضرت به خدمتکار منزل فرمود که برود آن دستمال ابریشمی را بیاورد. او هر چه به دنبال آن گشت آن را پیدا نکرد. حضرت زهرا فرمودند: حتماً آن را پیدا کن چرا که آن بسیار برایم ارزش دارد. خدمتکار پس از جستجو آن را پیدا کرد. در آن صحیفه نوشته‌ای بود که بر آن چنین نوشته بود: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: کسی که همسایه‌اش از شر او در امان نباشد از مومنان نیست. هر کس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد، همسایه‌اش را آزار ندهد. کسی که به خدا در روز قیامت ایمان دارد، یا سخن نیکو بگوید یا سکوت کند. همانا خداوند انسان نیکوکردار و بردبار و پاکدامن را دوست دارد و انسان زشت‌کار، بخیل و بسیار سؤال کننده و پررو را مبغوض دارد. همانا حیا از ایمان است و ایمان نیز در بهشت جای دارد. فحش و ناسزاگویی از بی‌حیایی است و بی‌حیا در آتش است. (سفینه البحار، ج2، ص 112)

د- پرسش مردان از ایشان؛
در برخی موارد، مومنان، همسران خود را به خدمت ایشان می‌فرستادند تا پرسش‌های خود را از محضر آن بزرگوار بپرسند.
مردی، همسرش را فرستاد تا به نزد حضرت برود و از ایشان بپرسد که آیا او از شیعیان و پیروان شماست یا خیر؟ او به حضور حضرت آمد و چنین پاسخ شنید، که به شوهرت بگو: اگر به آنچه به شما امر کرده‌ایم، عمل می‌کنی و از آنچه که نهی کرده‌ایم دوری می‌کنی، از شیعیان ما هستی وگرنه خیر. مرد پس از شنیدن پاسخ آن حضرت، مضطرب شد و به خود گفت: وای بر من، چه کسی پیدا می‌شود که از گناه و خطا دور باشد؟ پس من همواره در جهنم خواهم بود زیرا هر کس از شیعیان آنان نباشد در آتش جهنم جاودان است. همسرش به حضور حضرت برگشت و سخنان شوهرش را بازگو کرد. حضرت فرمودند: به او بگو این چنین نیست. شیعیان ما از بهترین اهل بهشتند و همه دوستان ما و دوستداران دوستان ما و دشمنان دشمنان ما و هر کس با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت باشد. اگر با اوامر و نواهی‌ ما در دیگر گناهان مخالفت کنند، از شیعیان ما نخواهند بود ولی در عین‌حال آنان نیز در بهشت خواهند بود البته پس از آنکه در این دنیا به بلایا و گرفتاری‌ها یا در عرصه‌ قیامت به انواع شدائد و سختی‌ها و یا در طبقه بالای جهنم گرفتار عذاب شدند، تا ما به خاطر محبت و دوستی که با ما داشته‌اند نجاتشان دهیم و آنان را به نزد خود منتقل سازیم. (بحار الانوار، ج 68، ص 155، چ قدیم)

فعالیت‌های سیاسی:
الف- برانگیختگی پیامبر (ص) همراه بود با هجمه‌های شدید قریش به ایشان. این جملات گاه از حد حملات لفظی خارج می‌شد و حالت فیزیکی به خویش می‌گرفت. در ابتدا کسانی چون حمزه از ایشان دفاع می‌کردند، پس از حمزه اما فاطمه را باید در صف نخستین مدافعان جدی پیامبر به شمار آورد. ابوبکر احمدبن‌حسین بیهقی در دلائل النبوه، ج2، ص 47- 41 ترجمه محمود مهدوی دامغانی و علامه مجلسی در بحار الانوار، ج 18، باب یک از ابواب اصول حضرت رسول (ص) برخی از این دفاع‌ها را ثبت کرده‌اند.
بیهقی می‌نویسد: روایت شده است که مشرکان قریش در حجر اسماعیل گرد آمده بودند و می‌گفتند: چون محمد (ص) عبور کند، هر یک از ما ضربه‌ای به او خواهیم زد و چون فاطمه این را شنید، پیش مادر رفت و سپس مطلب را به اطلاع پیامبر (ص) رسانید. (همان) عبدالله بن‌مسعود می‌گوید: با پیامبر (ص) در کنار کعبه بودیم حضرت در سایه خانه خدا مشغول نماز بود، گروهی از قریش و از جمله ابوجهل در گوشه‌ای از مکه چند شتر نحر کرده بودند، شکمبه آنان را آوردند و بر پشت پیامبر (ص) گذاشتند، فاطمه آمد و آنها را از پشت پدرش برداشت. (بحار الانوار، ج 18، ص57‌/ دلائل النبوه، ج 2، ص 44) عمروبن میمون از عبدالله بن مسعود روایت می‌کند و می‌گوید: روزی پیامبر به حال سجده بود.
گروهی از قریش گرد او بودند و مقداری از شکمبه و احشای شتر و یا گاوی که آن را کشته بودند نیز آنجا بود. آنها با خود گفتند: چه کسی این شکمبه را برمی‌دارد و بر پشت او می‌گذارد؟ عقبه‌بن‌ابی محیط گفت: من این کار را انجام می‌دهم و انجام داد. فاطمه آمد و آن را از پشت پدرش محمد (ص) برداشت. (دلائل النبوه، ج 2، ص 43)
ب- دفاع و حمایت از ولایت، پس از پیامبر اکثر مسلمانان از جانشین وی، امام علی (ع) روی بر می‌تافتند. گرچه در ابتدای کار لااقل چهار گروه از بیعت با خلیفه جدید سرباز زدند، اما به تدریج ایشان نیز به صف بیعت‌کنندگان خلیفه نو پیوستند. ا ین گروه‌ها عبارت بودند از:
1 – قبیله خزرج از انصار 2- بنی‌امیه و در راس آنها ابوسفیان 3- بنی‌هاشم 4- گروهی از مسلمانان مهاجر از کشورهای دیگر مانند سلمان فارسی. بنابراین امام علی (ع) اندکی پس از رحلت پیامبر بی‌دفاع و تنها ماندند. در این مقطع باید فاطمه (س) را تنها مدافع راستین ولایت و امامت دید.

تعلیم و تربیت
در وصیتی که شفاهاً آن را به امام حسن القاء کرده است در فرازی می‌گوید: الله الله من جارکم، خدا را در رابطه با همسایه‌هایتان در نظر گیرید. او سپس می‌گوید پیامبر آنقدر درباره همسایگان سفارش کرده که گمان می‌کردم ایشان نیز ارث می‌برند. بنابراین کاملاً طبیعی است اگر فاطمه (س) را در این‌باره چون امام علی (ع) تحت تاثیر پیامبر ببینیم، ایشان درباره رعایت حق همسایه مطالب گران‌سنگی را به یادگار نهاده‌اند.
امام حسن (ع) می‌گوید: مادرم فاطمه (س) را شب جمعه‌ای دیدم که در محراب خود ایستاده و پیوسته به رکوع و سجود می‌رفت، تا سپیدی صبح آشکار شد و شنیدم که در حق مردان و زنان مومن بسیار دعا می‌کرد و اسم آنها را می‌برد و برای ایشان دعا می‌کرد. اما برای خودش دعا نفرمود. عرض کردم مادر! چرا برای خودت چون دیگران دعا نکردی؟ فرمود: یا بنی! الجار ثم الدار» پسرکم! اول همسایه سپس خانه. این اهتمام ایشان به همسایگان به مثابه حدیث پیامبر (ص) تا به آنجا بود که به عیادت ایشان می‌رفت و در مجالس تعزیت و تسلیت ایشان شرکت می‌کرد. ایثار و انفاق از دیگر مظاهر فاطمه (س) بوده است که البته دامنه وسیع‌تری را نسبت به همسایگان در برمی‌گیرد. خانه فاطمه از جمله مکان‌هایی بود که فقرا و مستمندان جامعه آن روز مدینه آنگاه که از دستگیری دیگران احساس ناامیدی می‌‌کردند، به آنجا مراجعه می‌کردند.
جابربن‌عبدالله انصاری می‌گوید: نماز عصر را با پیامبر (ص) به جا آوردیم، حضرت هنوز در محراب نماز نشسته بودندکه پیرمردی از مهاجران عرب که لباس کهنه و مندرس به تن داشت وارد شد، پیامبر اکرم (ص) احوال او را پرسید و از او دلجویی کرد. آن مرد گفت: ای رسول خدا! شکمم گرسنه است، غذایم ده. تنم برهنه است، جامه‌ام بپوشان. تهیدستم بی‌نیازم فرما! پیامبراکرم (ص) فرمودند: چیزی برای تو نیست، به در خانه کسی برو که خدا و رسولش او را دوست دارند، او هم خدا و رسولش را دوست دارد، برو به خانه فاطمه. آنگاه به بلال فرمود: او را به در خانه فاطمه ببر. بلال با آن بینوا آمد و او را به در خانه فاطمه آورد.
حضرت زهرا (س) گردنبندی را که فاطمه دختر حمزه سیدالشهدا، به او هدیه داده بود از گردن در آورد و به آن مرد فقیر داد و فرمود: این را بگیر و بفروش، امید است که خدا در برابر آن چیزی به تو دهد که از آن بهتر است. » (بحارالانوار، ج 43، ص 58- 56، ح 50، چ قدیم) و این‌گونه بود که زهرا، بهترین زمان خویش شد و با وجود عمر اندک و بهره بسیار کم از زندگی، اسوه زنان و مردانی شد که خود اسوه دیگران بودند. زهرا اینگونه اسوه‌ساز شد.
سلام بر او آنگاه که به دنیا آمد، آنگاه که به شهادت رسید و آنگاه که محشور خواهد شد.
منبع: روزنامه همشهری

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید