او متولد شده است

او متولد شده است

نویسنده: آیت الله محمد باقر ایروانی
ترجمه: بهروز محمدی

اشاره:
درباره‏ ى ولادت حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه) دوگونه شبهه شده است . برخى گفته‏ اند، آن حضرت به دنیا نیامده است و چنین شخصى به دنیا هم نخواهد آمد . از دید اینان، «ظهور منجى‏» یک ایده‏ى محقق ناشدنى است .
بعضى دیگر گفته‏اند، آن حضرت، هنوز متولد نشده است و در آینده، به دنیا خواهد آمد .
این نوشتار، به هر دو شبهه، از طریق تواتر احادیث مهدوى و حساب احتمالات، پاسخ داده است .
آنگاه که هستى آفرین گل آدمى بسرشت و فرزندان آدم بر زمین منزل گزیدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزونى نهاد اما در این میان ایزد دادار نیکان و پاکان خود را از بین همین مردمان برگزید تا دستگیر خلقش بوده و آنان رهنمون‏گر راه هدایت‏باشند که از میان این نیک مردان گل سر سبد هستى را به عنوان آخرین هدایتگر خود بر مردمان قرار داد که سلسله جنبان راه هدایت تا همیشه روزگار باشد . پس از افول زندگانى پر از نور آن چراغ هدایت مشعل راه نجات به دست‏سکان داران کشتى نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ که به نوبت در ظلمات نمایانگر راه نجات و هدایت و سیراب گر تشنگان معرفت‏بودند، افسوس که شب پره‏ها را تاب نورافشانى خورشید نبود و هر از چند گاهى چراغى را خاموش کرده تا دوازدهمین نور روشنگر خدایى به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نیاز افتد که چون ماهى بیرون افتاده از آب براى وصالش بى تاب و بى‏قرار شوند . و مشتاقانه چشم بر پدیدار شدن او داشته باشند تا به راستى و پاکى او را یارى کرده و گردن طاعت‏بر او فرو آورند.
خداوند تبارک و تعالى در قرآن کریم مى‏فرماید:
«یریدون لیطفؤوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون‏» (1)
از زوایا و ابعاد گوناگونى مى‏توان به مقوله‏ى مهدویت نگریست . مسئله‏ى ولادت حضرت مهدى (عج) یکى از آن جهات است که در این نوشتار، در صدد اثبات آن و پاسخ به شبهات مطرح شده در این باره هستیم.

انواع شبهه درباره‏ى ولادت حضرت علیه السلام
درباره‏ى ولادت حضرت مهدى علیه السلام از دو جهت‏شبهه وارد شده است:
1-عده‏اى این گونه شبهه کرده‏اند که منجى موعود، پا به عرصه گیتى نگذاشته و به دنیا هم نخواهد آمد و پدیدار شدن یک منجى در آینده و اصلاح عالم به دست او، قابل پذیرش نیست و چنین ایده‏اى محقق نمى‏شود .
2- عده‏اى، اساس ایده‏ى مهدویت را فى الجمله پذیرفته‏اند، ولى بر این عقیده‏اند که امام مهدى علیه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام که مصلحى پدیدار شود تا اساس ظلم به دستان‏اش برچیده شود، ایده‏ى موعود، محقق مى‏شود.

شبهه یکم – شبهه در اصل مهدى باورى
همه‏ى مسلمانان، بر بطلان چنین شبهه‏اى، وحدت نظر دارند و امامیه و غیر امامیه، بر ظهور مردى در آخر الزمان که اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متفق هستند.
آیات و مجموعه‏ى زیادى از روایات نیز بر این مسئله، تصریح دارند.
آیات
پنج‏یا شش آیه، در اصل اعتقاد به مهدویت ظهور دارد و نیازى به تفسیر از جانب اهل‏بیت علیهم السلام نیست . (2) در این جا، به بعضى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
«یریدون لیطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره‏.»
مى‏خواهند نور خدا را با دهان‏شان خاموش کنند و حال آن که و خداوند، نور خود [اسلام] را تمام مى‏کند.
این بخش از آیه، پیامى از جانب خداوند هستى بخش است که نور خود را بر سر تا سر این کره‏ى خاکى مى‏گستراند . مصداق این بشارت، تا حال، واقعیت نیافته و از آن جا که امکان ندارد، خداوند خبر خلاف واقع دهد، باید روزى این نوید و بشارت صورت پذیرد . و تحقق آن، تنها، به دست امام مهدى (علیه السلام) است: بنابراین، این آیه، بدون نیاز به تفسیر روایى، به مطلب تصریح دارد .
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون‏» .
یقینا، بعد از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگان صالح، زمین را به ارث مى‏برند .
مراد از ارض، تمام زمین بوده و بندگان صالح، تا حال، وارث همه‏ى زمین نشده‏اند . پس بایسته است که این واقعیت، در آینده، تحقق یابد و وقوع این [مشیت] جز به دست مهدى منتظر (علیه السلام)، محتمل نیست.
این آیات و سایر آیات، بر اصل مهدى باورى دلالت دارند .
گفتنى است که این آیات، بر تولد امام مهدى (علیه السلام) و پنهان بودن ایشان از دیدگان، دلالتى ندارند، بلکه تنها تصریح دارند که این نوید و بشارت، روزى واقعیت‏یافته و بندگان صالح، وارث تمام زمین مى‏شوند; زیرا، این نوید با تولد منجى مصلح در آینده نیز مى‏سازد .
روایات
احادیث پر شمارى در باره‏ى اصل ایده‏ى مهدویت و وقوع این ارمغان و امید، موجود است، هر چند بر تولد امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) دلالتى ندارند .
این روایات، مورد پذیرش اهل سنت نیز واقع شده‏اند . آنان، با توجه به این روایات درباره‏ى حضرت مهدى موعود (عجل الله تعالی فرجه) و ظهور شخصى در آینده به این نام، کتاب‏ها نوشته‏اند . ما، بیش از سى کتاب از آنان را گرد آورده‏ایم .
اینک، به دو روایت از آن روایات، اشاره مى‏کنیم .
1-پیامبر اکرم فرمودند:
«لا تذهب الدنیا حتى یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطى‏ء اسمه اسمى‏» (3)
2- پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
«لاتقوم الساعه حتى تملا الارض ظلما و جورا و عدوانا ثم یخرج من اهل‏بیتی من یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا .» . (4) و (5)
از جمله مهدى باوران غیر شیعى، مى‏توان از ابن تیمیه و ابن حجر (6) و عبدالعزیز بن باز نام برد . بن باز (مفتى اعظم عربستان)، در مجله‏ى الجامعه یادآور مى‏شود که اعتقاد به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و روایات آن، صحیح بوده و شایسته نیست چنین اندیشه‏اى انکار شود .

شبهه‏ى دوم: تردید در ولادت .
ممکن است کسى بگوید: «ما، اصل اعتقاد به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و پدیدار شدن موعودى در آینده را مى‏پذیریم ولى لازم نیست این موعود، همان امام مهدى عجل الله تعالی فرجه) باشد که تولد یافته و از دیدگان پنهان است .
چه بسا، آن مهدى منتظر، در آینده، پا به گیتى گذاشته و غیبتى در کار نباشد . پس وقوع ولادت حضرت، چه گونه ثابت مى‏شود؟ » .
هدف از این نوشتار، اثبات ولادت حضرت است . براى اثبات آن، تلاش مى‏شود که ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) از طریق تواتر و حساب احتمالات ثابت‏شود .

چهار قضیه‏ى مهم
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضیه‏ى مهم را تبیین مى‏کنیم .

قضیه‏ى یکم
براى اثبات هر مسئله‏اى، دو راه وجود دارد: 1- تواتر; 2- حساب احتمالات .
تواتر
تواتر، بدین معنا است که انبوه زیادى از راویان، از یک مسئله خبر دهند، به گونه‏اى که احتمال اجتماع و تبانى آن‏ها بر کذب، محال باشد . اگر دویست‏یا سیصد تن که در مواقف و مواطن مختلفى به سر مى‏برند، روایتى نقل کنند، وقوع توافق آنان بر کذب، ممکن نیست . چنین خبرى را خبر متواتر مى‏گویند .
حساب احتمالات
اگر یک یا چند نفر، خبرى را حکایت کنند، این خبر، متواتر نیست، ولى اگر به انحاى مختلف، شواهدى به آن ضمیمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل مى‏شود .
به عنوان مثال، شخصى، به بیمارى صعب العلاجى دچار شده است و فردى به ما پیام مى‏رساند که «ایشان، شفا یافته است .» . با این خبر، تا سى در صد، احتمال بهبود مریض حاصل مى‏شود، ولى اگر شواهد و قرائنى به آن ضمیمه شود، ارزش احتمال، از سى در صد به چهل یا پنجاه درصد یا . . . مى‏رسد . این قرینه، مى‏تواند این باشد که مثلا او، دیگر از دوا استفاده نمى‏کند و یا این که شاد و خندان است و…
این خبر، در حقیقت، خبر متواتر نیست، ولى به سبب حساب احتمال و ضمیمه کردن قرائن، ارزش احتمال، قوت گرفته و یقین حاصل مى‏شود .

قضیه‏ى دوم – وثاقت و عدالت راوى
در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوى، ضرورى نیست . حال اگر یک یا چند نفر حکایتى نقل کنند، حجیت این خبر، مشروط به عدالت راوى است، ولى اگر صد یا دویست‏یا سیصد تن، قضیه‏اى را حکایت کنند، لازم نیست که راویان عادل باشند; زیرا، خبر متواتر، به دلیل کثرت راویان، افاده‏ى یقین کرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودى دیگر باقى نمى‏ماند . ما، عدالت را براى به دست آوردن یقین مى‏خواهیم، وقتى یقین حاصل شد، شرط عدالت لزومى ندارد .
با عنایت‏به این مطالب، تردید و ابهام‏آفرینى در روایات دلالت کننده بر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و مسائل مرتبط با حضرت، شایسته نیست و نمى‏توان گفت: «سند این روایت، ضعیف است‏» و یا «راویان، مجهول هستند» و یا….
آرى، اگر تعداد روایات، محدود بود، این خدشه‏ها وارد است، اما از آن جا که احادیث درباره‏ى حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) متواتر و مستفیض است، نباید در آن‏ها مناقشه کرد .

قضیه‏ى سوم – قدر مشترک این احادیث
ممکن است مجموعه‏اى از روایات، در خصوصیات و تفاصیل، با هم متفاوت باشند، ولى از یک زاویه، مدلول همه‏ى آن‏ها یکى باشد . مثلا افراد بى‏شمارى، از بهبود مریضى خبر مى‏دهند، ولى یکى از آنان از شفاى مریض در ساعت‏یک، و دیگرى از بهبود او در ساعت دو، و سومى از بهبود مریض در ساعت‏سه خبر مى‏دهد .
اگر چه خبر این راویان، در جزئیات یکى نیستند، ولى همه، از جهت‏بهبود مریض، متحد هستند که در این صورت، شفاى مریض، براى ما ثابت مى‏شود; زیرا، هر یک از این خبرها، در حقیقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفاى مریض است و خبر دوم، زمان شفاى او است . خوب مى‏نگریم، مى‏فهمیم که همه‏ى آنان در شفا یافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند .
اگر روایات پر شمارى، از یک زاویه، بر جریان معینى، اتفاق داشته باشند، نسبت‏به آن مسئله، یقین حاصل مى‏شود، هر چند این اخبار، در سایر تفاصیل و خصوصیات، با هم تمایز داشته باشند . پس شایسته نیست در احادیث میلاد امام مهدى علیه السلام مناقشه کرد و گفت: «این روایات، در تفاصیل، با هم اختلاف دارند . در این احادیث، گاه، مادر امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) «نرجس‏» و گاه «سوسن‏» نامیده شده، و یک بار خبر از تولد یافتن حضرت علیه السلام در این شب و بار دیگر از به دنیا آمدن امام (عجل الله تعالی فرجه) در شب دیگر حکایت کرده‏اند و یک روایت نقل مى‏کند که امام علیه السلام، در فلان سال به دنیا آمده و روایت دوم، خبر از متولد شدن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) در سالى دیگر مى‏دهد . پس با توجه به اختلاف‏ها، شایسته نیست‏به آن‏ها تمسک شود; زیرا، متواتر و مورد پذیرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصیل علم به ولادت حضرت، سودى نمى‏رسانند .» ; زیرا، این روایات، از جهت تصریح به ولادت امام (عجل الله تعالی فرجه) با هم مشترک‏اند و تفاوت آن‏ها در سایر شاخصه‏ها و ویژگى‏ها است .

قضیه‏ى چهارم – اجتهاد در مقابل نص
شایسته نیست کسى در مقابل نص، اجتهاد شخصى کند . پس اگر متن روایتى، دلالت صریح بر چیزى داشته باشد و از حیث‏سند هم تام باشد، نباید کسى در آن مسئله، اجتهاد شخصى کند .
خداوند تبارک و تعالى مى‏فرماید:
«واقیموا الصلاه وآتوا الزکاه‏» .
کاملا روشن است که این آیه، طلب اقامه‏ى نماز و پرداخت زکات را مى‏کند، حال اگر کسى بگوید: «این آیه اقامه‏ى نماز را طلب نمى‏کند و . . .» سخنى بر خلاف نص صریح رانده است و او، چنین حقى را ندارد .
بله، در این که آیا این درخواست، درخواستى وجوبى است‏یا امرى استحبابى مى‏تواند اجتهاد کند; زیرا، وجوب و استحباب، در این آیه، ظاهر و نص نیست .
احادیث امام مهدى علیه السلام، نیز این چنین است و اجتهاد شخصى بر نمى‏دارد; زیرا، دلالت این روایات، واضح و صریح‏اند و از حیث‏سند هم متواتر . زمانى مى‏توان اجتهاد کرد که دلالت روایت، صریح نباشد و سند آن، اشکال داشته باشد .
اینک، پس از بیان این چهار قضیه، به مسئله‏ى ولادت حضرت علیه السلام مى‏پردازیم و عواملى را که براى ما در این باره یقین مى‏آورد، بیان مى‏کنیم.

عامل نخست (احادیث عمومى)
عامل نخست، احادیث پرشمارى است که از مسلمات بین امامیه و غیر امامیه شمرده مى‏شود . در این احادیث، هر چند نام حضرت نیامده است، اما دلالت‏بر ولادت حضرت دارند .
در این زمینه، سه حدیث نقل مى‏کنیم:

الف) حدیث ثقلین
این روایت، میان امامیه و برادران اهل سنت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نیست . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم این حدیث‏شریف را در مواقف و مواطن متعددى، از جمله حجه‏الوداع، بازگو کرده است . اختلافاتى که در بعضى الفاظ حدیث دیده مى‏شود، برگرفته از گوناگونى مواقف صدور حدیث است .
حدیث ثقلین، چنین است:
انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی اهل بیتی . احدهما اکبر من الآخر . و لن یفترقا حتى یردا على الحوض; (7)
من، در میان شما، دو چیز گران بها به جاى مى‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیت‏ام . یکى از آن دو، از دیگرى بزرگ‏تر است . این دو، از هم جدا نمى‏شوند تا زمانى که در حوض، بر من وارد شوند . جمله‏ى «لن یفترقا حتى یردا على الحوض‏» بر استمرار همراهى اهل بیت علیهم السلام با قرآن کریم دلالت دارد و این پیوستگى در همراهى، جز با فرض تولد یافتن حضرت علیه السلام و پنهان بودن ایشان از دیدگان، امکان ندارد; زیرا، اگر حضرت علیه السلام، در آینده تولد یابد، مى‏باید در این زمان، قرآن، از اهل بیت علیهم السلام جدا باشد . و حال آن که پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم فرموده است، این دو از هم جداناشدنى هستند .
دلالت این حدیث‏بر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) روشن است . این حدیث، از آغاز، در شان امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) وارد نشده و براى موضوع دیگرى آمده است، ولى التزاما، ولادت امام مهدى علیه السلام از آن استفاده مى‏شود .
اشکال: امام مهدى علیه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام که رجعت فرا رسد و امام عسکرى علیه السلام بار دیگر پا به این جهان گذارد موعود تولد مى‏یابد .
بنابراین بین صدق حدیث و عدم ولادت امام (عجل الله تعالی فرجه) سازگارى ایجاد مى‏شود،
جواب: لازمه این سخن، جدایى بین اهل بیت و قرآن در زمان قبل از رجعت است زیرا در این هنگام امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و اهل بیت واقعیت‏خارجى نداشته و قرآن از آنها جدا مى‏باشد .

ب) حدیث «دوازده خلیفه‏»
این حدیث، از مسلمات میان امامیه و اهل سنت است .
از اهل سنت، بخارى و مسلم، و از امامیه، شیخ صدوق در کمال الدین این خبر را حکایت کرده‏اند . متن حدیث، این چنین است:
جابر بن سمره نقل مى‏کند: «با پدرم، به محضر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم رسیدیم و شنیدم که مى‏فرمایند: «ان هذا لاینقضی حتى یمضی فیهم اثنا عشر خلیفه .» . سپس پیامبر، آهسته سخن گفت . به پدرم گفتم: «پیامبر چه فرمود؟» .
پدرم گفت: «ایشان مى‏فرمایند، همه‏ى آنان، از قریش هستند .» . (8)
برخى تلاش کردند تا این حدیث را بر خلفاى راشد و دو یا سه نفر از بنى امیه و دو یا سه نفر از بنى عباس منطبق کنند . چنین تطبیقى، پذیرفته نیست . و تنها مصداق مورد پذیرش خبر غیبى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم ائمه‏ى اثنى عشر علیهم السلام مى‏باشند .
این حدیث، بر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) دلالت التزامى دارد; زیرا، اگر فرض کنیم از حضرت عسکرى علیه السلام فرزندى به نام مهدى علیه السلام متولد نشده باشد، خلفاى حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم، یازده تن خواهند بود و این، یعنى، نادرست گویى از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم که امرى محال است.
پس باید وقوع ولادت امام علیه السلام را پذیرفت و در غیر این صورت، این حدیث، مطابقت‏خارجى ندارد .

ج) حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه …»
این حدیث هم میان امامیه و اهل سنت، از مسلمات است و همه، آن را روایت کرده‏اند . متن حدیث این چنین است:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه; (9)
کسى که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، با مرگ جاهلیت مرده است .»
اگر امام مهدى علیه السلام هنوز به دنیا نیامده باشد، پس ما، معرفتى از امام زمان مان نداریم و گرفتار مرگ جاهلى شده‏ایم; زیرا، بنابراین حدیث، در هر زمان، امامى وجود دارد و لازم است معرفت‏به او وجود داشته باشد و در صورت متولد نشدن امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) چنین شناختى حاصل نمى‏شود .

عامل دوم: اخبار خاص
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام از تولد فرزندى براى امام حسن عسکرى علیه السلام خبر مى‏دهند که بعد از به دنیا آمدن، از دیدگان پنهان مى‏شود و زمین را پر از قسط و عدل خواهد کرد و ایمان به ایشان، براى هر مؤمنى ضرورى است .
شیخ صدوق، در کمال الدین، این احادیث را در ابواب زیر، تنظیم کرده است:
1-اخبار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم از حضرت مهدى (عج(45)حدیث)
2-اخبار امام على علیه السلام از امام مهدى (عج)
3- اخبار حضرت زهرا علیها السلام از امام مهدى (عج) (4 حدیث)
4- اخبار امام حسن علیه السلام از امام مهدى (عج) (2 حدیث)
5-اخبار امام حسین علیه السلام از امام مهدى (عج) (5 حدیث)
6-اخبار امام سجاد علیه السلام از امام مهدى (عج) (9 حدیث)
7- اخبار امام باقر علیه السلام از امام مهدى (عج) (17 حدیث)
8- اخبار امام صادق علیه السلام از امام مهدى (عج) (57 حدیث)
مجموع روایات موجود در کافى و الغیبه و کمال الدین و دیگر کتب، بیش از هزار حدیث است .
به عنوان نمونه، یک حدیث از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم و دو حدیث از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کنیم .
1-ابن عباس، روایت مى‏کند که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم فرمودند: «آگاه باش که خداوند تبارک و تعالى، من و امامان معصوم علیهم السلام را حجت‏بر بندگان‏اش قرار داده است . از صلب حسین، امامانى قرار داده است که امر مرا به پا مى‏دارند و وصیت و سفارش مرا محافظت مى‏کنند . امام نهم از آنان، قائم اهل بیت من و مهدى امت من است . او، در شمائل و افعال و اقوال، شبیه‏ترین مردم به من است . وى، بعد از یک غیبت طولانى ظهور مى‏کند . . .» . (10)
به این مضمون یا قریب به آن، احادیث زیادى وجود دارد که در بعضى از آن‏ها، نام ائمه علیهم السلام هم آمده است .
2-محمد بن مسلم، به سند صحیح، از امام صادق علیه السلام نقل مى‏کند که امام علیه السلام فرمودند:
ان بلغکم عن صاحبکم غیبه فلا تنکروها; (11)
اگر از صاحب تان، غیبتى به شما رسید، آن را انکار نکنید .» .
3-زراره مى‏گوید، شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود:
«ان للقائم غیبه قبل ان یقوم – یا زراره! – و هو المنتظر . و هو الذى یشک فى ولادته; (12)
قائم (عج) قبل از آن که قیام کند، غیبتى خواهد داشت، اى زراره! او، همان «منتظر» است . او، کسى است که درولادت‏اش، شک و تردید مى‏شود .» .
در این روایت امام صادق علیه السلام از شبهه‏ى در ولادت امام مهدى علیه السلام خبر داده است . جعفر، عموى امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) نخستین کسى بود که به سبب عدم اطلاع بر تولد حضرت، در ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) تردید آفرینى کرد . به سبب موقعیتهاى سختى که در آن هنگام مسئله‏ى امامت را احاطه کرده بود، از انتشار خبر ولادت حضرت، به شدت ممانعت مى‏شد، به نحوى که امامان معصوم علیهم السلام حتى تصریح به نام امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) را هم اجازه ندادند . بنابراین، جعفر، مطلع نبود که امام حسن عسکرى علیه السلام، فرزندى به نام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) دارد و به خاطر همین، آن واقعه پیش آمد و جعفر، ولادت حضرت را منکر شد .
ابن حزم نیز در کتاب الفصل فی الملل والاهواء والنحل در مسئله‏ى ولادت حضرت، ابهام آفرینى کرده و گفته است:
«جماعتى از شیعه، بر این عقیده‏اند که تا سال دویست و شصت هجرى قمرى – یعنى همان سال وفات امام حسن عسکرى علیه السلام – مهدى (عجل الله تعالی فرجه)، به دنیا نیامده است . (13)
مجد اسعاف النشاشیبى مى‏گوید: «امام حسن عسکرى علیه السلام، فرزند پسر یا دخترى به جاى نگذاشت .» . (14)
امام صادق علیه السلام به زراره مى‏فرماید:
«و او همان منتظر و کسى است که در ولادت او شک مى‏شود، بعضى مى‏گویند پدرش بدون جانشین فوت کرده و بعضى مى‏گویند او دو سال قبل از وفات پدر متولد شده است‏»
در ادامه امام علیه السلام مى‏فرماید:
«اى زراره! اگر آن زمان را درک کردى، این دعا را بخوان‏» :
«اللهم! عرفنى نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.
اللهم! عرفنی رسولک، فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک .
اللهم! عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک، ضللت عن دینى .» . (15)
ادعیه‏ى معروفه نبایستى فراموش شوند و از سوى ائمه علیهم السلام به آنها توصیه زیادى شده است:
«اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و على آبائه فى هذه الساعه و فى کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتى تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا» (16)
امامان معصومین علیهم السلام در این دعا به شیعیان مى‏آموزند که نام مبارک حضرت علیه السلام را مخفى نگاه دارند و تعبیر به حجت از سوى ائمه علیهم السلام بیانگر نهایت‏حالت کتمان مى‏باشد و حتى در دعاى فوق به جاى الحجه «فلان بن فلان‏» هم آمده است .
مرحوم کلینى در کافى و شیخ طوسى در الغیبه و دیگران، بیش از صدها حدیث در این زمینه نقل کرده‏اند . این روایات، با توجه به کثرت شان، متواتر بوده و قابل خدشه نیستند و اجتهاد در آن‏ها اجتهاد در مقابل نص است .

عامل سوم – دیدن آن حضرت
مجموعه‏اى از روایات، از دیدن امام زمان علیه السلام از سوى جمعى از شیعیان خبر مى‏دهند .
على رغم این که امامان معصوم علیهم السلام تاکید و توصیه‏ى زیادى داشتند تا نام و خبر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) پنهان باشد و منتشر نشود، ولى دستگاه حاکم، از خلال سنت نبوى و اخبار اهل بیت علیهم السلام دریافته بودند که براى امام حسن عسکرى علیه السلام فرزندى خواهد بود که زمین را پر از قسط و عدل مى‏کند و حکومت‏هاى ظالم، به دستان مبارک‏اش نابود مى‏شوند .
بنابراین، همان گونه که فرعون بر تولد حضرت موسى علیه السلام آگاه بوده و مراقب زنان و قابله‏ها بود، بنى عباس هم در زمان معتمد عباسى کاملا بر اوضاع محافظت و نظارت داشت، ولى همان گونه که حضرت موسى علیه السلام متولد شد، حضرت مهدى علیه السلام نیز دور از چشمان جاسوسان بنى عباس، به دنیا آمد و گروهى از شیعیان خالص، توفیق پیدا کردند، در کودکى آن حضرت را ببینند.
ابوالقاسم جعفرى داود بن قاسم از امام هادى علیه السلام نقل مى‏کند:
یقول: «الخلف من بعدى الحسن ابنى، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف فقلت و لم جعلنى الله فداک؟ قال انکم لاترون شخصه ولایحل لکم ذکره باسمه‏» فقلت: فکیف نذکره؟ قال: «قولوا الحجه من آل محمد صلى الله علیه و آله وسلم‏» (17)
جانشین من پس از من فرزندم حسن است‏شما چگونه باشید در جانشین بعد از آن جانشین؟ عرض کردم . قربانت گردم چرا؟ فرمود: شخص او را نبینید و بردن نام او براى شما روا نباشد، عرض کردم: پس چگونه او را ذکر کنیم؟ فرمود: بگویید حجت از آل محمد صلى الله علیه و آله وسلم
به هر حال على رغم اینکه ائمه علیهم السلام تلاش نمودند که خبر ولادت حضرت منتشر نشده و مخفى بماند ولى جماعتى از شیعه موفق به زیارت حضرت مهدى علیه السلام شدند .
شیخ کلینى، از محمد بن عبدالله و محمد بن یحیى، از عبدالله بن جعفر حمیرى، روایت کرده است که او گفت:
نزد احمد بن اسحاق (19) بودیم . احمد بن اسحاق، با چشم به من اشاره کرد که از «جانشین‏» سؤال کنم . به او گفتم: «اى ابا عمرو! من مى‏خواهم از تو راجع به چیزى بپرسم . البته، نسبت‏به آن چه که درباره‏ى آن از تو سؤال مى‏کنم، شک ندارم، عقیده‏ى من، این است که زمین، از حجت‏خالى نیست . . . ولى دوست دارم یقین‏ام زیاد شود . ابراهیم علیه السلام از خداوند خواست که به او نشان دهد چه گونه مردگان را زنده مى‏کند . خداوند فرمود: آیا ایمان ندارى؟ ; ابراهیم عرض کرد: مى‏خواهم قلب‏ام مطمئن شود . احمد بن اسحاق، از امام هادى علیه السلام به من خبر داد و گفت: از امام، پرسیدم: با چه کسى نشست و برخاست کنم و از چه کسى مطلب اخذ کنم و قول چه کسى را قبول کنم؟ . امام علیه السلام فرمود: «عمرى، ثقه است . هر چه از طرف من به تو رسانید، مطمئنا از من رسانده است . و هر چه از طرف من به تو گفت، مطمئنا، از جانب من مى‏گوید . پس به حرف او گوش فرا ده و از او اطاعت کن; زیرا، او، ثقه و مورد اعتماد است‏» .
ابوعلى به من خبر داد که از امام حسن عسکرى علیه السلام پرسیدم، امام علیه السلام فرمود: «عمرى و پسرش، ثقه هستند . پس هر چه از جانب من به تو رساندند، مطمئنا از من رسانده‏اند و هر چه به تو مى‏گویند، مطمئنا، از طرف من مى‏گویند . حرف آن دو را گوش کن و از آن دو اطاعت کن; زیرا، این دو، مورد اعتماد هستند» .
این، سخن دو امام در حق شما بود .» .
عبدالله بن جعفر گفت، ابو عمرو، سجده کرد و گریست . سپس گفت: «حاجت‏خود را بخواه .» . به او گفتم: «آیا جانشین بعد از امام حسن عسکرى علیه السلام را دیده‏اى؟» . گفت: بله……
به او گفتم: «یک سؤال باقى ماند .» . به من گفت: «بیا جلو» . گفتم: «اسم او چیست؟» . گفت: بر شما حرام است که از آن سؤال کنید . این را از جانب خود نمى‏گویم . و من، حق ندارم چیزى را حرام یا حلال کنم، بلکه این را از امام حسن عسکرى مى‏گویم . گمان حاکم و سلطان، این بود که ابا محمد وفات کرده و فرزندى به جا نگذاشته و میراث او هم تقسیم شده است . از خدا بترسید و از این کار خود دارى کنید .» .
دلالت این حدیث، صریح بوده و قابل اجتهاد شخصى نیست . اصولیان، در مسئله‏ى حجیت‏خبر ثقه، به آن استدلال کرده‏اند و شهید صدر قدس سره هم یاد آور مى‏شود که: این روایت، به تنهایى، افاده‏ى یقین مى‏کند . (20)
در این جا اشکال شده است که «این روایت، خبر واحد است . چه گونه مى‏توان به آن بر حجیت‏خبر واحد استدلال کرد؟ این گونه استدلال کردن، دور است .» .
شهید صدر گفته است، این روایت، افاده‏ى یقین مى‏کند; زیرا، هر زمانى که شیخ کلینى، خبرى را نقل کند و بگوید: «اخبرنى‏» ، در خبرش تردیدى نیست .
مرحوم کلینى، این خبر را از محمد بن عبدالله و محمد بن یحیى عطار که هر دو از بزرگان شیعه هستند و احتمال کذب ایشان نمى‏رود نقل کرده است . عبدالله بن جعفر حمیرى هم از بزرگان است . (21)
حکیمه، دخت گران مایه‏ى امام جواد علیه السلام هم داستان مشهورى را نقل مى‏کند که به بخشهایى از آن، اشاره مى‏شود:
حسن به على، کسى را به نزد من فرستاد و فرمود: «عمه جان! امشب که نیمه‏ى شعبان است، در منزل ما افطار کن; زیرا، خداوند تبارک و تعالى، امشب، تو را با ولى و حجت‏خود بر خلق‏اش و جانشین بعد از من، مسرور مى‏کند .» . حکیمه گفت: «به خاطر آن، بسیار مسرور شده و فورا لباس پوشیده و در همان ساعت از منزل خارج شده تا به محضر ابى محمد شرفیاب شدم . او، در صحن خانه‏اش نشسته بود و کنیزان‏اش گرداگرد او بودند . گفتم: «فدایت‏شوم اى آقایم! جانشین تو از چه کسى متولد مى‏شود؟» . امام علیه السلام فرمود: «از سوسن‏» . (22:
حکیمه گفت:
«وقتى نماز مغرب و عشاء را خواندم، سفره را آوردند و من و سوسن، افطار کردیم . با سوسن، در یک اتاق خوابیدیم . خواب کوتاهى رفتم و بیدار شدم . و پیوسته، در فکر آن چیزى بودم که ابو محمد از امر ولى الله به من وعده داده بود .
قبل از زمانى که هر شب براى نماز شب بیدار مى‏شدم، بیدار شدم و نماز شب را خواندم . تا به نماز وتر رسیدم، سوسن، ترسان از جا پرید و ایستاد و ترسان خارج شد . وضو گرفت و برگشت و نماز شب را خواند تا به نماز وتر رسید، به دلم الهام شد که فجر نزدیک است . بلند شدم تا نگاه کنم دیدم فجر اول طلوع کرده است .
در دلم، نسبت‏به وعده‏ى ابى محمد علیه السلام شک و تردید افتاد . امام، از حجره‏اش به من ندا داد که: «شک نکن که در همین ساعت، تو، به مطلب مى‏رسى .» .
حکیمه گفت:
«از ابى محمد علیه السلام به سبب آن چه در قلب‏ام خطور کرد، خجل شده و شرم کردم . خواستم برگردم که ناگهان سوسن، نماز را قطع کرده و ترسان خارج شد . نزد او رفتم . به او گفتم: «پدر و مادرم فدایت‏باد! آیا چیزى درک مى‏کنى؟» . گفت: «بله .» . گفتم: «ان شاء الله، ترسى براى تو نیست .» . بالشى برداشتم و در وسط خانه گذاشتم . و او را به گونه‏اى که آماده‏ى زایش باشد، بر روى آن نشاندم . او را فشار دادم، به گونه‏اى که ناله‏ى شدیدى کرد . تشهد گفتم، در این حال، ولى خدا را دیدم که سجده کنان بر روى زمین است .» . (23)
شیخ طوسى، حدیثى نقل کرده مى‏گوید:
چهل مرد از شیعیان داراى وجاهت، در خانه‏ى امام حسن عسکرى علیه السلام جمع شدند تا از حجت‏بعد از امام حسن عسکرى سؤال کنند . عثمان بن سعید عمرى قیام کرد، گفت: «اى پسر رسول خدا! مى‏خواهم از شما راجع به چیزى سؤال کنم که شما نسبت‏به آن، از من عالم‏تر هستى .» . امام به او فرمود: «اى عثمان! بنشین .» .
عثمان، ناراحت‏شد و خواست که خارج شود . امام فرمود: «هیچ کس خارج نشود .» . پس هیچ کس از ما خارج نشد . پس از لحظاتى، امام عسکرى علیه السلام عثمان را صدا کرد . عثمان، روى زانو ایستاد . امام فرمود: «آیا شما را خبر دهم که براى چه آمده‏اید؟» . گفتند: «اى پسر رسول خدا! بله .» . امام فرمود: «آمده‏اید تا از حجت‏بعد از من سؤال کنید؟» . گفتند: «آرى .» . در این حال، پسرى که مثل قرص ماه بوده و شبیه‏ترین مردم به ابى محمد علیه السلام بود، وارد شد . امام حسن عسکرى فرمود: «این پسر، پس از من، امام شما، و جانشین من بر شما است . از او اطاعت کنید و بعد از من متفرق نشوید که در دین‏تان هلاک مى‏شوید . آگاه باشید که بعد از این روز، شما، او را نمى‏بینید تا عمر او تمام شود .
هر چه عثمان مى‏گوید، قبول کنید و در امورتان به او مراجعه کنید . سخن او را بپذیرید که او، جانشین امام شما است و امر به دست او است .» . (24)

عامل چهارم – روشن بودن ولادت حضرت نزد شیعه
اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) نزد آحاد شیعیان، روشن و بدیهى است . بنا به گفته‏ى تاریخ و روایات، تفکر و اندیشه‏ى مهدویت و غایب بودن ایشان از دیدگان، از همان اوائل اسلام، متداول و یک امر بدیهى به شمار آمده است .
از همین رو است که فرقه‏ى ناووسیه، مدعى بودند که امام صادق علیه السلام همان امام پنهان است، ولى پس از وفات امام صادق علیه السلام بطلان این عقیده روشن شد .
نیز فرقه‏ى واقفیه، ادعا کردند که امام موسى بن جعفر علیه السلام، همان امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) است . البته سزاوار نیست این دعاوى و یاوه‏سرایى‏ها موجب تضعیف مهدى باورى شود بلکه عامل تقویت این ایده مى‏باشد، زیرا این موارد، بر بدیهى بودن اندیشه‏ى مهدویت نزد تمام آحاد شیعیان، دلالت دارند، و براى همین بود که نسبت‏هاى غیر صحیح مهدویت‏به سایر ائمه علیهم السلام مى‏دادند .
شیخ طوسى، در کتاب الغیبه تعدادى از وکیلان مذموم را نام مى‏برد . از جمله محمد بن نصیر نمیرى و احمد بن هلال کرخى و محمد بن على بن ابى العزاقر شلمغانى و . . . . او، بیش از ده تن از مدعیان دروغین وکالت و سفارت از جانب امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) را نام مى‏برد که مورد لعن و برائت‏شیعه واقع شده‏اند
این موارد هم موجب تضعیف قضیه مهدویت و ولادت یافتن و پنهان شدن امام علیه السلام از دیدگان نمى‏شود بلکه در قیقت‏سبب قوت بخشیدن به مهدى باورى و تولد و غیبت او مى‏باشند زیرا دلالت دارند بر این‏که این ایده (بین شیعه) ثابت و واضح بوده است و یاوه سرایى‏ها و ادعاهاى دروغین این افراد به دلیل بداهت و ثبوت این عقیده بوده است .

عامل پنجم – سفراء و توقیعات
در تاریخ شیعه، قضیه‏ى چهار سفیر امام علیه السلام و صدور توقیعات از جانب آنان، بسیار روشن و بدیهى است . از زمان على بن الحسین (پدر شیخ صدوق) و مرحوم کلینى (هم عصر سفراء) تا حال، کسى در این قضیه تردیدى به خود راه نداده است و در این زمان هم هیچ شیعه‏اى، در مقام و منزلت این سفراء، تردیدى نداشته و احتمال کذب آنان را نمى‏دهد .
سفراى چهار گانه، عبارت‏اند از:
1- ابوعمرو عثمان بن سعید
ایشان، فروشنده‏ى روغن بودند . شیعیان، نامه‏ها و اموال را به سوى او ارسال مى‏کردند و ایشان هم جهت پنهان کارى، آن‏ها را در ظرف قرار مى‏داد . و براى امام مى‏فرستاد .
ایشان، وکیل امام هادى علیه السلام و امام حسن عسکرى علیه السلام و بعد از آن دو بزرگوار، سفیر امام مهدى (عج) بود .
2-محمد بن عثمان بن سعید
3-حسین بن روح نوبختى
4-على بن محمد سمرى
توقیعات فراوانى از ناحیه‏ى این سفیران، صادر شد . تعدادى از آن‏ها در کمال الدین و الغیبه موجود است .
مسئله‏ى سفیر بودن و توقیعات آن‏ها، دلیل و شاهدى محکم براى تصدیق مقوله‏ى مهدویت و ولادت امام علیه السلام و غایب بودن ایشان از دیدگان است .

عامل ششم – نظارت و مراقبت دستگاه خلافت
در کتاب‏هاى تاریخى امامیه و غیر امامیه، آمده است که آن هنگام که معتمد عباسى شنید که براى امام حسن عسکرى علیه السلام فرزندى متولد شده، ماموران‏اش را به خانه‏ى امام فرستاد و تمامى زنان امام را دستگیر و بازداشت کردند تا بدانند فرزند از آن کدام یک است .
البته، بعضى از تواریخ نقل مى‏کنند که این جریان، به راهنمایى و ارشاد جعفر، عموى امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) بوده است .
بنابراین، نظارت و مراقبت دستگاه حاکم، قرینه‏ى روشن و آشکار بر وقوع ولادت حضرت علیه السلام است زیرا، در غیر این صورت، انگیزه‏اى براى این همه مراقبت و نظارت نبوده است . (25)

عامل هفتم – اعتراف تاریخ نگاران و تبارشناسان غیر شیعى
کلمات تاریخ نگاران و تبارشناسان غیر شیعى در ولادت امام مهدى (عج)، در نهایت وضوح است .
1- ابن خلکان مى‏گوید:
«به اعتقاد امامیه، ابوالقاسم محمد بن حسن العسکرى، امام دوازدهم است که به «حجت‏» شهرت دارد و در روز جمعه، نیمه‏ى شعبان سال دویست و پنجاه و پنج، متولد شده است .» . (26)
2-ذهبى مى‏گوید:
«شیعیان، معتقدند که پسر امام حسن عسکرى علیه السلام یعنى محمد بن الحسن قائم و جانشین و حجت است . ایشان، در سال دویست و پنجاه و هشتم و بنا به قولى، در سال دویست و پنجاه و شش، متولد شده است .» . (27)
3- ابن حجر هیتمى مى‏گوید:
«امام حسن عسکرى، غیر از ابى القاسم محمد الحجه، فرزندى به جا نگذاشت و آن هنگام که پدر بزرگوارش وفات یافت، او، نج‏سال داشت .» . (28)
4- خیر الدین زرکلى مى‏گوید:
«در سامراء متولد شد و در سن پنج‏سالگى، پدرش وفات کرد (29) و (30)

عامل هشتم – اتفاق شیعه
از زمان کلینى و پدر شیخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شیعیان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت علیه السلام وحدت نظر و اتفاق دارند . این ایده، از اصول مذهب شیعه است و در تمام اعصار شیعه، هیچ کس را نیافته‏ایم که در ولادت یافتن و غیبت‏حضرت، شک و تردید داشته باشد .

حساب احتمالات
خلاصه‏ى سخن این که یا تواتر این اخبار را مى‏پذیریم که در این صورت حق اجتهاد شخصى را نداریم و باید «نص‏» را بپذیریم و یا این که تواتر این اخبار را قبول نداریم، ولى با ضمیمه کردن آن هشت قرینه و عاملى که بیان شد براى ما روشن مى‏شود که آن روایات، طبق حساب احتمالات، درست و صحیح است .

پی نوشت :

1-الصف: 8 .
2-ر . ک تفاسیر آیات ذیل: 1- قصص: 5; 2- نور: 55; 3- طه: 115; 4- لقمان: 20; 5- زخرف: 28; 6- آل عمران: 83; 7- حج: 41; 8- ممتحنه: 13; و . . .
3-مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 .
4-مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; کنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691 .
5-از دیگر روایات سنت نبوى مى‏توان احادیث ذیل را ذکر کرد
الف) عن ابى نضره عن ابى سعید الخدری عن رسول الله: یکون بعدى خلیفه یحثى المال حثیا ولایعده عدا .(مسند احمد3/48
ب) عن ابى نضره عن ابى سعید الخدری، قال: قال رسول الله: المهدى منی اجلى الجبهه اقنى الانف، یملاء الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و یملک سبع سنین .(مسند ابى داوود: 4/152)
ج) عن ابى الصدیق الناجى عن ابى سعید الخدرى ان رسول الله قال: یخرج فى آخر امتی المهدى یسقیه الله الغیث و تخرج الارض نباتها، و یعطى المال صحاحا، و تکثر الحاشیه و تعظم الامه، و یعیش سبعا او ثمانیا یعنى حججا .(المستدرک على الصحیحین 4/557)
د) عن ابى سعید الخدری عن رسول الله: لتملان الارض ظلما و عدوانا ثم لیخرجن رجل من اهل بیتى یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا .(ینابیع الموده: 431)
ذ) عن ابى سعید الخدرى عن رسول الله: فیجى‏ء الیه الرجل فیقول: یا مهدی اعطنى . قال: فیحثی له فى ثوبه ما استطاع ان یحمله: (منتخب الاثر، ص 311، عن مصابیح السنه .)
ر) عن ابى سعید عن رسول الله: منا الذى یصلى عیسى بن مریم خلفه .(الامام المهدى من الولاده الى الظهور، على محمد على دخیل، 121 .) همچنین ر . ک
– تحفه الاحوذى/الامام الحافظ ابى العلى محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، ج 6، ص 484، باب 44، ما جاء فى المهدى .
– عون المعبود فى شرح سنن ابى داوود/علامه ابى الطیب محمد ثمن الحق العظیم آبادى، جزء 11، ص 361، ح 4259 الى 4265 .
– الفتاوى الحدیثه/شهاب الدین ابن حجر الهیتمى، ص 37، مطلب فى ذکر الهدى و بعض علامات الساعه .
– کنز العمال فى سنن الاقوال والافعال/علاء الدین علی‏المتقى، ج 14، ص 389، ح 38651 الى 38709 .
– المهدى المنتظر/ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصدیق الحسنى متوفى (1380 )
– المصنف فى الاحادیث و الآثار/ابن ابى شیبه، ج 15، ص 196، ح 19484 به بعد .
– سنن ابن ماجه، ج 2/ص 29، باب خروج المهدى، ح 4082 الى 4088 .
– سنن ابى دائود، ج 4، ص 37، ح 4279 کتاب المهدى تا 4285 .
– سنن الترمذى، ج 4، ص 43، باب ما جاء فى المهدى، ح 2230- 2232 .
– المعجم الکبیر/ابوالقاسم، سلیمان بن احمد بن ایوب بن نصیر اللخمى الطبرانى، ج 10، ص 55، 6-الصواعق المحرقه، ص 249 .
7–المستدرک للحاکم، ج 3، ص 109; المعجم الکبیر، الطبرانی، ج 5، ص 166، ح 4969; تاریخ بغداد، ج 8، ص 442 . 8- کمال الدین، ص 272; الغیبه، طوسی، ص 128; صحیح بخاری، ج 9، ص 729; صحیح مسلم، ج 3، ص 220، ح 1821، مسند احمد 5: 90 . 9- کمال الدین، 409، ح 9; الکافی، ج 1، ص 377، ح 3; صحیح مسلم، ج 3، ص 239، ح 1851; مسند الطیالسی، ص 259 . 10-کمال الدین، ص 257، ح 2; کفایه الاثر، ص 10 . 11- الکافی، ج 1، ص 340، ح 15; الغیبه، طوسی، ص 161، ح 118 . 12- کمال الدین، ص 342، ح 24 . 13- ابن حزم می‏گوید: البته به نظر ما هرگز امام مهدی خلق نشده است . 14- الاسلام الصحیح، ص 348 . 15- کمال الدین، ص 342، ح 24 . 16- الکافی، ج 4، ص 162 . 17- کمال الدین، ص 381، ح 5 . 18- عمروبن عثمان بن سعید العمری السمان . 19- احمدبن اسحاق القمی الاشعری المعروف بالوثاقه . 20- البته شهید صدر آن روایت را به مناسبت‏حجیت‏خبر ثقه ذکر می‏کند نه به مناسبت امام مهدی 21- عبدالله بن جعفر حمیری مستقیما از سفیر اول نقل می‏کند که سفیر اول فرمود: من با چشمان خود حضرت را دیدم . 22- مؤلف: نام مادر حضرت در بعضی روایات سوسن آمده و در بعضی دیگر نرجس ولی شایسته نیست کسی به این اختلافاتی که در روایات آمده تمسک کرده و بگوید این روایات به سبب متفاوت بودن محتوای آنها قابل پذیرش نیستند . 23- الغیبه، طوسی، ص 234، ح 204 . 24- اسامی ذیل از جمله کسانی هستند که به زیارت حضرت نائل آمده‏اند: – ابراهیم بن مهزیار: سفینه البحار، 2/704 – ابن اخت ابی بکر العصار الصوفی: منتخب الاثر، 381 – ابوجعفر الاحول الهمدانی: منتخب الاثر 379 – ابوالحسن الحسینی: منتخب الاثر، 380 – ابوالحسن العمری: منتخب الاثر، 380 – ابوالحسن بن کثیر النوبختی: منتخب الاثر، 380 – ابوالقاسم الروحی: تبصره الولی، 20 – ابوالهیثم الانباری: منتخب الاثر، 279 – احمد بن ابراهیم بن مخلد: منتخب الاثر، 380 – احمد بن ابی روح: منتخب الاثر، 380 – احمدالدینوری: تبصره الولی 230 – احمد بن سور: منتخب الاثر، 380 – ابوالطیب احمد بن محمد بن بطه: منتخب الاثر 381 – احمد بن محمد السراج الدینوری: منتخب الاثر 380 – جاریه ابی علی الخیزرانی: تبصره الولی 7 – الحسن بن الحسین الاسباب ابادی: منتخب الاثر 380 – الحسن بن جعفر القزوینی: منتخب الاثر 380 – راشد الاسد آبادی: سفینه البحار 2/704 – ابوالحسن خضر بن محمد: منتخب الاثر 380 – الحسن بن عبدالله التمیمی الزیدی: تبصره الولی، ص 24 – الحسین بن حمران: منتخب الاثر 380 – عبد احمد بن الحسن المادرانی: منتخب الاثر 380 – ابوطاهر علی بن یحیی الرازی: منتخب الاثر 380 – محمد بن احمد: منتخب الاثر 370 – نصر بن صباح: منتخب الاثر 380 – یوسف بن احمد الجعفری: الزام الناصب 1/379 – یمان بن الفتح بن دینار: الزام الناصب 1/362 – ابا نصر ظریف الخادم: اصول کافی، ج 1، باب فی تسمیه من رآه، ص 267، ح 13 . – نسیم جاریه: الثاقب فی المناقب/ص 203 – سعد بن عبدالله بن ابی خلف: الثاقب فی المناقب/ص 585 – عمروالاهوازی: تقریب المعارف فی الکلام/ص 184 – الازدی: الثاقب فی المناقب، ص 613 – رشیق حاجب المادرای: الخرائج والجرائح، ج 1/ص 460 . – علی بن ابراهیم بن مهزیار: دلائل الامامه/ص 296 – احمد بن اسحاق: کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 384 – ابراهیم بن ادریس ابواحمد: الغیبه شیخ طوسی، 37268- ابراهیم بن عبده النیشابوری: الارشاد، 2/351 – اسماعیل بن علی النوبختی: الغیبه، 272/237 – عبدالله بن صالح: الکافی، 1/331 – غانم ابوسعید الهندی: کافی 1/515 – کامل بن ابراهیم المدنی: الغیبه 247/216 – عبدالله السوری: کمال الدین 2: 441 – وکلاء امام مهدی (عج) – خدام و کنیزان حضرت . 25- کتابهای تاریخ طبری و غیره بیانگر آن هستند که معتمد کینه و عداوت شدیدی نسبت‏به اهل بیت علیهم السلام داشت، او بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام شخصا به جستجو برای یافتن حضرت پرداخت و دستور داد . کنیزان امام حسن عسکری را بازداشت کردند البته گفتنی است که جعفر کذاب هم به طمع نیل به منزلت‏برادرش او را یاری می‏کرد . لازم به ذکر است که معتز و مهدی از خلفای قبل، معتمد را به مساله‏ی ولادت حضرت آگاه کرده بودند و لذا امام حسن عسکری علیه السلام تلاش زیادی کرد که خبر ولادت حضرت منتشر نشود . 26- وفیات الاعیان، ج 4، ص 176، رقم 562 . 27- تاریخ الاسلام، ج 19، ص 113، ص 159 . 28- الصواعق، ص 255 و 314 . 29- الاعلام، ج 6، ص 80 . 30- از دیگر علماء اهل سنت که اعتراف به ولادت حضرت کرده‏اند می‏توان افراد ذیل را نام برد . – ابن الوردی: «ولد محمد بن الحسن الخالص سنه خمس و خمسین و ماتین‏ . نورالابصار: 186 – الشبراوی الشافعی: ایشان در کتاب الاتحاف به ولادت امام مهدی در شب نیمه شعبان سال 255 هجری تصریح کرده است . الاتحاف بحب الاشراف: 68 – مؤمن بن حسن الشبلنجی: بنابر عقیده‏ی امامیه ایشان آخرین امام از ائمه‏ی اثنا عشر است . نورالابصار/186 – ابن الاثیر الجزری، عزالدین: ایشان در کتاب الکامل فی التاریخ در ضمن حوادث سال «260» می‏گوید: در این سال ابومحمد علوی عسکری وفات کرده، ایشان بنا بر نظر امامیه یکی از ائمه‏ی اثنا عشر می‏باشد و او پدر همان محمد است که شیعه معتقدند او مهدی منتظر است . الکامل فی التاریخ، 7/274

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید