نویسنده: آیت الله محمد باقر ایروانی
ترجمه: بهروز محمدی
اشاره:
درباره ى ولادت حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه) دوگونه شبهه شده است . برخى گفته اند، آن حضرت به دنیا نیامده است و چنین شخصى به دنیا هم نخواهد آمد . از دید اینان، «ظهور منجى» یک ایدهى محقق ناشدنى است .
بعضى دیگر گفتهاند، آن حضرت، هنوز متولد نشده است و در آینده، به دنیا خواهد آمد .
این نوشتار، به هر دو شبهه، از طریق تواتر احادیث مهدوى و حساب احتمالات، پاسخ داده است .
آنگاه که هستى آفرین گل آدمى بسرشت و فرزندان آدم بر زمین منزل گزیدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزونى نهاد اما در این میان ایزد دادار نیکان و پاکان خود را از بین همین مردمان برگزید تا دستگیر خلقش بوده و آنان رهنمونگر راه هدایتباشند که از میان این نیک مردان گل سر سبد هستى را به عنوان آخرین هدایتگر خود بر مردمان قرار داد که سلسله جنبان راه هدایت تا همیشه روزگار باشد . پس از افول زندگانى پر از نور آن چراغ هدایت مشعل راه نجات به دستسکان داران کشتى نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ که به نوبت در ظلمات نمایانگر راه نجات و هدایت و سیراب گر تشنگان معرفتبودند، افسوس که شب پرهها را تاب نورافشانى خورشید نبود و هر از چند گاهى چراغى را خاموش کرده تا دوازدهمین نور روشنگر خدایى به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نیاز افتد که چون ماهى بیرون افتاده از آب براى وصالش بى تاب و بىقرار شوند . و مشتاقانه چشم بر پدیدار شدن او داشته باشند تا به راستى و پاکى او را یارى کرده و گردن طاعتبر او فرو آورند.
خداوند تبارک و تعالى در قرآن کریم مىفرماید:
«یریدون لیطفؤوا نورالله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون» (1)
از زوایا و ابعاد گوناگونى مىتوان به مقولهى مهدویت نگریست . مسئلهى ولادت حضرت مهدى (عج) یکى از آن جهات است که در این نوشتار، در صدد اثبات آن و پاسخ به شبهات مطرح شده در این باره هستیم.
انواع شبهه دربارهى ولادت حضرت علیه السلام
دربارهى ولادت حضرت مهدى علیه السلام از دو جهتشبهه وارد شده است:
1-عدهاى این گونه شبهه کردهاند که منجى موعود، پا به عرصه گیتى نگذاشته و به دنیا هم نخواهد آمد و پدیدار شدن یک منجى در آینده و اصلاح عالم به دست او، قابل پذیرش نیست و چنین ایدهاى محقق نمىشود .
2- عدهاى، اساس ایدهى مهدویت را فى الجمله پذیرفتهاند، ولى بر این عقیدهاند که امام مهدى علیه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام که مصلحى پدیدار شود تا اساس ظلم به دستاناش برچیده شود، ایدهى موعود، محقق مىشود.
شبهه یکم – شبهه در اصل مهدى باورى
همهى مسلمانان، بر بطلان چنین شبههاى، وحدت نظر دارند و امامیه و غیر امامیه، بر ظهور مردى در آخر الزمان که اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متفق هستند.
آیات و مجموعهى زیادى از روایات نیز بر این مسئله، تصریح دارند.
آیات
پنجیا شش آیه، در اصل اعتقاد به مهدویت ظهور دارد و نیازى به تفسیر از جانب اهلبیت علیهم السلام نیست . (2) در این جا، به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
«یریدون لیطفؤوا نور الله بافواههم والله متم نوره.»
مىخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند و حال آن که و خداوند، نور خود [اسلام] را تمام مىکند.
این بخش از آیه، پیامى از جانب خداوند هستى بخش است که نور خود را بر سر تا سر این کرهى خاکى مىگستراند . مصداق این بشارت، تا حال، واقعیت نیافته و از آن جا که امکان ندارد، خداوند خبر خلاف واقع دهد، باید روزى این نوید و بشارت صورت پذیرد . و تحقق آن، تنها، به دست امام مهدى (علیه السلام) است: بنابراین، این آیه، بدون نیاز به تفسیر روایى، به مطلب تصریح دارد .
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادى الصالحون» .
یقینا، بعد از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگان صالح، زمین را به ارث مىبرند .
مراد از ارض، تمام زمین بوده و بندگان صالح، تا حال، وارث همهى زمین نشدهاند . پس بایسته است که این واقعیت، در آینده، تحقق یابد و وقوع این [مشیت] جز به دست مهدى منتظر (علیه السلام)، محتمل نیست.
این آیات و سایر آیات، بر اصل مهدى باورى دلالت دارند .
گفتنى است که این آیات، بر تولد امام مهدى (علیه السلام) و پنهان بودن ایشان از دیدگان، دلالتى ندارند، بلکه تنها تصریح دارند که این نوید و بشارت، روزى واقعیتیافته و بندگان صالح، وارث تمام زمین مىشوند; زیرا، این نوید با تولد منجى مصلح در آینده نیز مىسازد .
روایات
احادیث پر شمارى در بارهى اصل ایدهى مهدویت و وقوع این ارمغان و امید، موجود است، هر چند بر تولد امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) دلالتى ندارند .
این روایات، مورد پذیرش اهل سنت نیز واقع شدهاند . آنان، با توجه به این روایات دربارهى حضرت مهدى موعود (عجل الله تعالی فرجه) و ظهور شخصى در آینده به این نام، کتابها نوشتهاند . ما، بیش از سى کتاب از آنان را گرد آوردهایم .
اینک، به دو روایت از آن روایات، اشاره مىکنیم .
1-پیامبر اکرم فرمودند:
«لا تذهب الدنیا حتى یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطىء اسمه اسمى» (3)
2- پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
«لاتقوم الساعه حتى تملا الارض ظلما و جورا و عدوانا ثم یخرج من اهلبیتی من یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا .» . (4) و (5)
از جمله مهدى باوران غیر شیعى، مىتوان از ابن تیمیه و ابن حجر (6) و عبدالعزیز بن باز نام برد . بن باز (مفتى اعظم عربستان)، در مجلهى الجامعه یادآور مىشود که اعتقاد به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و روایات آن، صحیح بوده و شایسته نیست چنین اندیشهاى انکار شود .
شبههى دوم: تردید در ولادت .
ممکن است کسى بگوید: «ما، اصل اعتقاد به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و پدیدار شدن موعودى در آینده را مىپذیریم ولى لازم نیست این موعود، همان امام مهدى عجل الله تعالی فرجه) باشد که تولد یافته و از دیدگان پنهان است .
چه بسا، آن مهدى منتظر، در آینده، پا به گیتى گذاشته و غیبتى در کار نباشد . پس وقوع ولادت حضرت، چه گونه ثابت مىشود؟ » .
هدف از این نوشتار، اثبات ولادت حضرت است . براى اثبات آن، تلاش مىشود که ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) از طریق تواتر و حساب احتمالات ثابتشود .
چهار قضیهى مهم
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضیهى مهم را تبیین مىکنیم .
قضیهى یکم
براى اثبات هر مسئلهاى، دو راه وجود دارد: 1- تواتر; 2- حساب احتمالات .
تواتر
تواتر، بدین معنا است که انبوه زیادى از راویان، از یک مسئله خبر دهند، به گونهاى که احتمال اجتماع و تبانى آنها بر کذب، محال باشد . اگر دویستیا سیصد تن که در مواقف و مواطن مختلفى به سر مىبرند، روایتى نقل کنند، وقوع توافق آنان بر کذب، ممکن نیست . چنین خبرى را خبر متواتر مىگویند .
حساب احتمالات
اگر یک یا چند نفر، خبرى را حکایت کنند، این خبر، متواتر نیست، ولى اگر به انحاى مختلف، شواهدى به آن ضمیمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل مىشود .
به عنوان مثال، شخصى، به بیمارى صعب العلاجى دچار شده است و فردى به ما پیام مىرساند که «ایشان، شفا یافته است .» . با این خبر، تا سى در صد، احتمال بهبود مریض حاصل مىشود، ولى اگر شواهد و قرائنى به آن ضمیمه شود، ارزش احتمال، از سى در صد به چهل یا پنجاه درصد یا . . . مىرسد . این قرینه، مىتواند این باشد که مثلا او، دیگر از دوا استفاده نمىکند و یا این که شاد و خندان است و…
این خبر، در حقیقت، خبر متواتر نیست، ولى به سبب حساب احتمال و ضمیمه کردن قرائن، ارزش احتمال، قوت گرفته و یقین حاصل مىشود .
قضیهى دوم – وثاقت و عدالت راوى
در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوى، ضرورى نیست . حال اگر یک یا چند نفر حکایتى نقل کنند، حجیت این خبر، مشروط به عدالت راوى است، ولى اگر صد یا دویستیا سیصد تن، قضیهاى را حکایت کنند، لازم نیست که راویان عادل باشند; زیرا، خبر متواتر، به دلیل کثرت راویان، افادهى یقین کرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودى دیگر باقى نمىماند . ما، عدالت را براى به دست آوردن یقین مىخواهیم، وقتى یقین حاصل شد، شرط عدالت لزومى ندارد .
با عنایتبه این مطالب، تردید و ابهامآفرینى در روایات دلالت کننده بر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و مسائل مرتبط با حضرت، شایسته نیست و نمىتوان گفت: «سند این روایت، ضعیف است» و یا «راویان، مجهول هستند» و یا….
آرى، اگر تعداد روایات، محدود بود، این خدشهها وارد است، اما از آن جا که احادیث دربارهى حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) متواتر و مستفیض است، نباید در آنها مناقشه کرد .
قضیهى سوم – قدر مشترک این احادیث
ممکن است مجموعهاى از روایات، در خصوصیات و تفاصیل، با هم متفاوت باشند، ولى از یک زاویه، مدلول همهى آنها یکى باشد . مثلا افراد بىشمارى، از بهبود مریضى خبر مىدهند، ولى یکى از آنان از شفاى مریض در ساعتیک، و دیگرى از بهبود او در ساعت دو، و سومى از بهبود مریض در ساعتسه خبر مىدهد .
اگر چه خبر این راویان، در جزئیات یکى نیستند، ولى همه، از جهتبهبود مریض، متحد هستند که در این صورت، شفاى مریض، براى ما ثابت مىشود; زیرا، هر یک از این خبرها، در حقیقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفاى مریض است و خبر دوم، زمان شفاى او است . خوب مىنگریم، مىفهمیم که همهى آنان در شفا یافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند .
اگر روایات پر شمارى، از یک زاویه، بر جریان معینى، اتفاق داشته باشند، نسبتبه آن مسئله، یقین حاصل مىشود، هر چند این اخبار، در سایر تفاصیل و خصوصیات، با هم تمایز داشته باشند . پس شایسته نیست در احادیث میلاد امام مهدى علیه السلام مناقشه کرد و گفت: «این روایات، در تفاصیل، با هم اختلاف دارند . در این احادیث، گاه، مادر امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) «نرجس» و گاه «سوسن» نامیده شده، و یک بار خبر از تولد یافتن حضرت علیه السلام در این شب و بار دیگر از به دنیا آمدن امام (عجل الله تعالی فرجه) در شب دیگر حکایت کردهاند و یک روایت نقل مىکند که امام علیه السلام، در فلان سال به دنیا آمده و روایت دوم، خبر از متولد شدن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) در سالى دیگر مىدهد . پس با توجه به اختلافها، شایسته نیستبه آنها تمسک شود; زیرا، متواتر و مورد پذیرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصیل علم به ولادت حضرت، سودى نمىرسانند .» ; زیرا، این روایات، از جهت تصریح به ولادت امام (عجل الله تعالی فرجه) با هم مشترکاند و تفاوت آنها در سایر شاخصهها و ویژگىها است .
قضیهى چهارم – اجتهاد در مقابل نص
شایسته نیست کسى در مقابل نص، اجتهاد شخصى کند . پس اگر متن روایتى، دلالت صریح بر چیزى داشته باشد و از حیثسند هم تام باشد، نباید کسى در آن مسئله، اجتهاد شخصى کند .
خداوند تبارک و تعالى مىفرماید:
«واقیموا الصلاه وآتوا الزکاه» .
کاملا روشن است که این آیه، طلب اقامهى نماز و پرداخت زکات را مىکند، حال اگر کسى بگوید: «این آیه اقامهى نماز را طلب نمىکند و . . .» سخنى بر خلاف نص صریح رانده است و او، چنین حقى را ندارد .
بله، در این که آیا این درخواست، درخواستى وجوبى استیا امرى استحبابى مىتواند اجتهاد کند; زیرا، وجوب و استحباب، در این آیه، ظاهر و نص نیست .
احادیث امام مهدى علیه السلام، نیز این چنین است و اجتهاد شخصى بر نمىدارد; زیرا، دلالت این روایات، واضح و صریحاند و از حیثسند هم متواتر . زمانى مىتوان اجتهاد کرد که دلالت روایت، صریح نباشد و سند آن، اشکال داشته باشد .
اینک، پس از بیان این چهار قضیه، به مسئلهى ولادت حضرت علیه السلام مىپردازیم و عواملى را که براى ما در این باره یقین مىآورد، بیان مىکنیم.
عامل نخست (احادیث عمومى)
عامل نخست، احادیث پرشمارى است که از مسلمات بین امامیه و غیر امامیه شمرده مىشود . در این احادیث، هر چند نام حضرت نیامده است، اما دلالتبر ولادت حضرت دارند .
در این زمینه، سه حدیث نقل مىکنیم:
الف) حدیث ثقلین
این روایت، میان امامیه و برادران اهل سنت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نیست . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم این حدیثشریف را در مواقف و مواطن متعددى، از جمله حجهالوداع، بازگو کرده است . اختلافاتى که در بعضى الفاظ حدیث دیده مىشود، برگرفته از گوناگونى مواقف صدور حدیث است .
حدیث ثقلین، چنین است:
انی تارک فیکم الثقلین: کتاب الله و عترتی اهل بیتی . احدهما اکبر من الآخر . و لن یفترقا حتى یردا على الحوض; (7)
من، در میان شما، دو چیز گران بها به جاى مىگذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتام . یکى از آن دو، از دیگرى بزرگتر است . این دو، از هم جدا نمىشوند تا زمانى که در حوض، بر من وارد شوند . جملهى «لن یفترقا حتى یردا على الحوض» بر استمرار همراهى اهل بیت علیهم السلام با قرآن کریم دلالت دارد و این پیوستگى در همراهى، جز با فرض تولد یافتن حضرت علیه السلام و پنهان بودن ایشان از دیدگان، امکان ندارد; زیرا، اگر حضرت علیه السلام، در آینده تولد یابد، مىباید در این زمان، قرآن، از اهل بیت علیهم السلام جدا باشد . و حال آن که پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم فرموده است، این دو از هم جداناشدنى هستند .
دلالت این حدیثبر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) روشن است . این حدیث، از آغاز، در شان امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) وارد نشده و براى موضوع دیگرى آمده است، ولى التزاما، ولادت امام مهدى علیه السلام از آن استفاده مىشود .
اشکال: امام مهدى علیه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام که رجعت فرا رسد و امام عسکرى علیه السلام بار دیگر پا به این جهان گذارد موعود تولد مىیابد .
بنابراین بین صدق حدیث و عدم ولادت امام (عجل الله تعالی فرجه) سازگارى ایجاد مىشود،
جواب: لازمه این سخن، جدایى بین اهل بیت و قرآن در زمان قبل از رجعت است زیرا در این هنگام امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) و اهل بیت واقعیتخارجى نداشته و قرآن از آنها جدا مىباشد .
ب) حدیث «دوازده خلیفه»
این حدیث، از مسلمات میان امامیه و اهل سنت است .
از اهل سنت، بخارى و مسلم، و از امامیه، شیخ صدوق در کمال الدین این خبر را حکایت کردهاند . متن حدیث، این چنین است:
جابر بن سمره نقل مىکند: «با پدرم، به محضر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم رسیدیم و شنیدم که مىفرمایند: «ان هذا لاینقضی حتى یمضی فیهم اثنا عشر خلیفه .» . سپس پیامبر، آهسته سخن گفت . به پدرم گفتم: «پیامبر چه فرمود؟» .
پدرم گفت: «ایشان مىفرمایند، همهى آنان، از قریش هستند .» . (8)
برخى تلاش کردند تا این حدیث را بر خلفاى راشد و دو یا سه نفر از بنى امیه و دو یا سه نفر از بنى عباس منطبق کنند . چنین تطبیقى، پذیرفته نیست . و تنها مصداق مورد پذیرش خبر غیبى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم ائمهى اثنى عشر علیهم السلام مىباشند .
این حدیث، بر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) دلالت التزامى دارد; زیرا، اگر فرض کنیم از حضرت عسکرى علیه السلام فرزندى به نام مهدى علیه السلام متولد نشده باشد، خلفاى حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم، یازده تن خواهند بود و این، یعنى، نادرست گویى از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم که امرى محال است.
پس باید وقوع ولادت امام علیه السلام را پذیرفت و در غیر این صورت، این حدیث، مطابقتخارجى ندارد .
ج) حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه …»
این حدیث هم میان امامیه و اهل سنت، از مسلمات است و همه، آن را روایت کردهاند . متن حدیث این چنین است:
«من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه; (9)
کسى که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، با مرگ جاهلیت مرده است .»
اگر امام مهدى علیه السلام هنوز به دنیا نیامده باشد، پس ما، معرفتى از امام زمان مان نداریم و گرفتار مرگ جاهلى شدهایم; زیرا، بنابراین حدیث، در هر زمان، امامى وجود دارد و لازم است معرفتبه او وجود داشته باشد و در صورت متولد نشدن امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) چنین شناختى حاصل نمىشود .
عامل دوم: اخبار خاص
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام از تولد فرزندى براى امام حسن عسکرى علیه السلام خبر مىدهند که بعد از به دنیا آمدن، از دیدگان پنهان مىشود و زمین را پر از قسط و عدل خواهد کرد و ایمان به ایشان، براى هر مؤمنى ضرورى است .
شیخ صدوق، در کمال الدین، این احادیث را در ابواب زیر، تنظیم کرده است:
1-اخبار پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم از حضرت مهدى (عج(45)حدیث)
2-اخبار امام على علیه السلام از امام مهدى (عج)
3- اخبار حضرت زهرا علیها السلام از امام مهدى (عج) (4 حدیث)
4- اخبار امام حسن علیه السلام از امام مهدى (عج) (2 حدیث)
5-اخبار امام حسین علیه السلام از امام مهدى (عج) (5 حدیث)
6-اخبار امام سجاد علیه السلام از امام مهدى (عج) (9 حدیث)
7- اخبار امام باقر علیه السلام از امام مهدى (عج) (17 حدیث)
8- اخبار امام صادق علیه السلام از امام مهدى (عج) (57 حدیث)
مجموع روایات موجود در کافى و الغیبه و کمال الدین و دیگر کتب، بیش از هزار حدیث است .
به عنوان نمونه، یک حدیث از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم و دو حدیث از امام صادق علیه السلام نقل مىکنیم .
1-ابن عباس، روایت مىکند که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم فرمودند: «آگاه باش که خداوند تبارک و تعالى، من و امامان معصوم علیهم السلام را حجتبر بندگاناش قرار داده است . از صلب حسین، امامانى قرار داده است که امر مرا به پا مىدارند و وصیت و سفارش مرا محافظت مىکنند . امام نهم از آنان، قائم اهل بیت من و مهدى امت من است . او، در شمائل و افعال و اقوال، شبیهترین مردم به من است . وى، بعد از یک غیبت طولانى ظهور مىکند . . .» . (10)
به این مضمون یا قریب به آن، احادیث زیادى وجود دارد که در بعضى از آنها، نام ائمه علیهم السلام هم آمده است .
2-محمد بن مسلم، به سند صحیح، از امام صادق علیه السلام نقل مىکند که امام علیه السلام فرمودند:
ان بلغکم عن صاحبکم غیبه فلا تنکروها; (11)
اگر از صاحب تان، غیبتى به شما رسید، آن را انکار نکنید .» .
3-زراره مىگوید، شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود:
«ان للقائم غیبه قبل ان یقوم – یا زراره! – و هو المنتظر . و هو الذى یشک فى ولادته; (12)
قائم (عج) قبل از آن که قیام کند، غیبتى خواهد داشت، اى زراره! او، همان «منتظر» است . او، کسى است که درولادتاش، شک و تردید مىشود .» .
در این روایت امام صادق علیه السلام از شبههى در ولادت امام مهدى علیه السلام خبر داده است . جعفر، عموى امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) نخستین کسى بود که به سبب عدم اطلاع بر تولد حضرت، در ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) تردید آفرینى کرد . به سبب موقعیتهاى سختى که در آن هنگام مسئلهى امامت را احاطه کرده بود، از انتشار خبر ولادت حضرت، به شدت ممانعت مىشد، به نحوى که امامان معصوم علیهم السلام حتى تصریح به نام امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) را هم اجازه ندادند . بنابراین، جعفر، مطلع نبود که امام حسن عسکرى علیه السلام، فرزندى به نام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) دارد و به خاطر همین، آن واقعه پیش آمد و جعفر، ولادت حضرت را منکر شد .
ابن حزم نیز در کتاب الفصل فی الملل والاهواء والنحل در مسئلهى ولادت حضرت، ابهام آفرینى کرده و گفته است:
«جماعتى از شیعه، بر این عقیدهاند که تا سال دویست و شصت هجرى قمرى – یعنى همان سال وفات امام حسن عسکرى علیه السلام – مهدى (عجل الله تعالی فرجه)، به دنیا نیامده است . (13)
مجد اسعاف النشاشیبى مىگوید: «امام حسن عسکرى علیه السلام، فرزند پسر یا دخترى به جاى نگذاشت .» . (14)
امام صادق علیه السلام به زراره مىفرماید:
«و او همان منتظر و کسى است که در ولادت او شک مىشود، بعضى مىگویند پدرش بدون جانشین فوت کرده و بعضى مىگویند او دو سال قبل از وفات پدر متولد شده است»
در ادامه امام علیه السلام مىفرماید:
«اى زراره! اگر آن زمان را درک کردى، این دعا را بخوان» :
«اللهم! عرفنى نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.
اللهم! عرفنی رسولک، فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک .
اللهم! عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک، ضللت عن دینى .» . (15)
ادعیهى معروفه نبایستى فراموش شوند و از سوى ائمه علیهم السلام به آنها توصیه زیادى شده است:
«اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و على آبائه فى هذه الساعه و فى کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتى تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا» (16)
امامان معصومین علیهم السلام در این دعا به شیعیان مىآموزند که نام مبارک حضرت علیه السلام را مخفى نگاه دارند و تعبیر به حجت از سوى ائمه علیهم السلام بیانگر نهایتحالت کتمان مىباشد و حتى در دعاى فوق به جاى الحجه «فلان بن فلان» هم آمده است .
مرحوم کلینى در کافى و شیخ طوسى در الغیبه و دیگران، بیش از صدها حدیث در این زمینه نقل کردهاند . این روایات، با توجه به کثرت شان، متواتر بوده و قابل خدشه نیستند و اجتهاد در آنها اجتهاد در مقابل نص است .
عامل سوم – دیدن آن حضرت
مجموعهاى از روایات، از دیدن امام زمان علیه السلام از سوى جمعى از شیعیان خبر مىدهند .
على رغم این که امامان معصوم علیهم السلام تاکید و توصیهى زیادى داشتند تا نام و خبر ولادت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) پنهان باشد و منتشر نشود، ولى دستگاه حاکم، از خلال سنت نبوى و اخبار اهل بیت علیهم السلام دریافته بودند که براى امام حسن عسکرى علیه السلام فرزندى خواهد بود که زمین را پر از قسط و عدل مىکند و حکومتهاى ظالم، به دستان مبارکاش نابود مىشوند .
بنابراین، همان گونه که فرعون بر تولد حضرت موسى علیه السلام آگاه بوده و مراقب زنان و قابلهها بود، بنى عباس هم در زمان معتمد عباسى کاملا بر اوضاع محافظت و نظارت داشت، ولى همان گونه که حضرت موسى علیه السلام متولد شد، حضرت مهدى علیه السلام نیز دور از چشمان جاسوسان بنى عباس، به دنیا آمد و گروهى از شیعیان خالص، توفیق پیدا کردند، در کودکى آن حضرت را ببینند.
ابوالقاسم جعفرى داود بن قاسم از امام هادى علیه السلام نقل مىکند:
یقول: «الخلف من بعدى الحسن ابنى، فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف فقلت و لم جعلنى الله فداک؟ قال انکم لاترون شخصه ولایحل لکم ذکره باسمه» فقلت: فکیف نذکره؟ قال: «قولوا الحجه من آل محمد صلى الله علیه و آله وسلم» (17)
جانشین من پس از من فرزندم حسن استشما چگونه باشید در جانشین بعد از آن جانشین؟ عرض کردم . قربانت گردم چرا؟ فرمود: شخص او را نبینید و بردن نام او براى شما روا نباشد، عرض کردم: پس چگونه او را ذکر کنیم؟ فرمود: بگویید حجت از آل محمد صلى الله علیه و آله وسلم
به هر حال على رغم اینکه ائمه علیهم السلام تلاش نمودند که خبر ولادت حضرت منتشر نشده و مخفى بماند ولى جماعتى از شیعه موفق به زیارت حضرت مهدى علیه السلام شدند .
شیخ کلینى، از محمد بن عبدالله و محمد بن یحیى، از عبدالله بن جعفر حمیرى، روایت کرده است که او گفت:
نزد احمد بن اسحاق (19) بودیم . احمد بن اسحاق، با چشم به من اشاره کرد که از «جانشین» سؤال کنم . به او گفتم: «اى ابا عمرو! من مىخواهم از تو راجع به چیزى بپرسم . البته، نسبتبه آن چه که دربارهى آن از تو سؤال مىکنم، شک ندارم، عقیدهى من، این است که زمین، از حجتخالى نیست . . . ولى دوست دارم یقینام زیاد شود . ابراهیم علیه السلام از خداوند خواست که به او نشان دهد چه گونه مردگان را زنده مىکند . خداوند فرمود: آیا ایمان ندارى؟ ; ابراهیم عرض کرد: مىخواهم قلبام مطمئن شود . احمد بن اسحاق، از امام هادى علیه السلام به من خبر داد و گفت: از امام، پرسیدم: با چه کسى نشست و برخاست کنم و از چه کسى مطلب اخذ کنم و قول چه کسى را قبول کنم؟ . امام علیه السلام فرمود: «عمرى، ثقه است . هر چه از طرف من به تو رسانید، مطمئنا از من رسانده است . و هر چه از طرف من به تو گفت، مطمئنا، از جانب من مىگوید . پس به حرف او گوش فرا ده و از او اطاعت کن; زیرا، او، ثقه و مورد اعتماد است» .
ابوعلى به من خبر داد که از امام حسن عسکرى علیه السلام پرسیدم، امام علیه السلام فرمود: «عمرى و پسرش، ثقه هستند . پس هر چه از جانب من به تو رساندند، مطمئنا از من رساندهاند و هر چه به تو مىگویند، مطمئنا، از طرف من مىگویند . حرف آن دو را گوش کن و از آن دو اطاعت کن; زیرا، این دو، مورد اعتماد هستند» .
این، سخن دو امام در حق شما بود .» .
عبدالله بن جعفر گفت، ابو عمرو، سجده کرد و گریست . سپس گفت: «حاجتخود را بخواه .» . به او گفتم: «آیا جانشین بعد از امام حسن عسکرى علیه السلام را دیدهاى؟» . گفت: بله……
به او گفتم: «یک سؤال باقى ماند .» . به من گفت: «بیا جلو» . گفتم: «اسم او چیست؟» . گفت: بر شما حرام است که از آن سؤال کنید . این را از جانب خود نمىگویم . و من، حق ندارم چیزى را حرام یا حلال کنم، بلکه این را از امام حسن عسکرى مىگویم . گمان حاکم و سلطان، این بود که ابا محمد وفات کرده و فرزندى به جا نگذاشته و میراث او هم تقسیم شده است . از خدا بترسید و از این کار خود دارى کنید .» .
دلالت این حدیث، صریح بوده و قابل اجتهاد شخصى نیست . اصولیان، در مسئلهى حجیتخبر ثقه، به آن استدلال کردهاند و شهید صدر قدس سره هم یاد آور مىشود که: این روایت، به تنهایى، افادهى یقین مىکند . (20)
در این جا اشکال شده است که «این روایت، خبر واحد است . چه گونه مىتوان به آن بر حجیتخبر واحد استدلال کرد؟ این گونه استدلال کردن، دور است .» .
شهید صدر گفته است، این روایت، افادهى یقین مىکند; زیرا، هر زمانى که شیخ کلینى، خبرى را نقل کند و بگوید: «اخبرنى» ، در خبرش تردیدى نیست .
مرحوم کلینى، این خبر را از محمد بن عبدالله و محمد بن یحیى عطار که هر دو از بزرگان شیعه هستند و احتمال کذب ایشان نمىرود نقل کرده است . عبدالله بن جعفر حمیرى هم از بزرگان است . (21)
حکیمه، دخت گران مایهى امام جواد علیه السلام هم داستان مشهورى را نقل مىکند که به بخشهایى از آن، اشاره مىشود:
حسن به على، کسى را به نزد من فرستاد و فرمود: «عمه جان! امشب که نیمهى شعبان است، در منزل ما افطار کن; زیرا، خداوند تبارک و تعالى، امشب، تو را با ولى و حجتخود بر خلقاش و جانشین بعد از من، مسرور مىکند .» . حکیمه گفت: «به خاطر آن، بسیار مسرور شده و فورا لباس پوشیده و در همان ساعت از منزل خارج شده تا به محضر ابى محمد شرفیاب شدم . او، در صحن خانهاش نشسته بود و کنیزاناش گرداگرد او بودند . گفتم: «فدایتشوم اى آقایم! جانشین تو از چه کسى متولد مىشود؟» . امام علیه السلام فرمود: «از سوسن» . (22:
حکیمه گفت:
«وقتى نماز مغرب و عشاء را خواندم، سفره را آوردند و من و سوسن، افطار کردیم . با سوسن، در یک اتاق خوابیدیم . خواب کوتاهى رفتم و بیدار شدم . و پیوسته، در فکر آن چیزى بودم که ابو محمد از امر ولى الله به من وعده داده بود .
قبل از زمانى که هر شب براى نماز شب بیدار مىشدم، بیدار شدم و نماز شب را خواندم . تا به نماز وتر رسیدم، سوسن، ترسان از جا پرید و ایستاد و ترسان خارج شد . وضو گرفت و برگشت و نماز شب را خواند تا به نماز وتر رسید، به دلم الهام شد که فجر نزدیک است . بلند شدم تا نگاه کنم دیدم فجر اول طلوع کرده است .
در دلم، نسبتبه وعدهى ابى محمد علیه السلام شک و تردید افتاد . امام، از حجرهاش به من ندا داد که: «شک نکن که در همین ساعت، تو، به مطلب مىرسى .» .
حکیمه گفت:
«از ابى محمد علیه السلام به سبب آن چه در قلبام خطور کرد، خجل شده و شرم کردم . خواستم برگردم که ناگهان سوسن، نماز را قطع کرده و ترسان خارج شد . نزد او رفتم . به او گفتم: «پدر و مادرم فدایتباد! آیا چیزى درک مىکنى؟» . گفت: «بله .» . گفتم: «ان شاء الله، ترسى براى تو نیست .» . بالشى برداشتم و در وسط خانه گذاشتم . و او را به گونهاى که آمادهى زایش باشد، بر روى آن نشاندم . او را فشار دادم، به گونهاى که نالهى شدیدى کرد . تشهد گفتم، در این حال، ولى خدا را دیدم که سجده کنان بر روى زمین است .» . (23)
شیخ طوسى، حدیثى نقل کرده مىگوید:
چهل مرد از شیعیان داراى وجاهت، در خانهى امام حسن عسکرى علیه السلام جمع شدند تا از حجتبعد از امام حسن عسکرى سؤال کنند . عثمان بن سعید عمرى قیام کرد، گفت: «اى پسر رسول خدا! مىخواهم از شما راجع به چیزى سؤال کنم که شما نسبتبه آن، از من عالمتر هستى .» . امام به او فرمود: «اى عثمان! بنشین .» .
عثمان، ناراحتشد و خواست که خارج شود . امام فرمود: «هیچ کس خارج نشود .» . پس هیچ کس از ما خارج نشد . پس از لحظاتى، امام عسکرى علیه السلام عثمان را صدا کرد . عثمان، روى زانو ایستاد . امام فرمود: «آیا شما را خبر دهم که براى چه آمدهاید؟» . گفتند: «اى پسر رسول خدا! بله .» . امام فرمود: «آمدهاید تا از حجتبعد از من سؤال کنید؟» . گفتند: «آرى .» . در این حال، پسرى که مثل قرص ماه بوده و شبیهترین مردم به ابى محمد علیه السلام بود، وارد شد . امام حسن عسکرى فرمود: «این پسر، پس از من، امام شما، و جانشین من بر شما است . از او اطاعت کنید و بعد از من متفرق نشوید که در دینتان هلاک مىشوید . آگاه باشید که بعد از این روز، شما، او را نمىبینید تا عمر او تمام شود .
هر چه عثمان مىگوید، قبول کنید و در امورتان به او مراجعه کنید . سخن او را بپذیرید که او، جانشین امام شما است و امر به دست او است .» . (24)
عامل چهارم – روشن بودن ولادت حضرت نزد شیعه
اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) نزد آحاد شیعیان، روشن و بدیهى است . بنا به گفتهى تاریخ و روایات، تفکر و اندیشهى مهدویت و غایب بودن ایشان از دیدگان، از همان اوائل اسلام، متداول و یک امر بدیهى به شمار آمده است .
از همین رو است که فرقهى ناووسیه، مدعى بودند که امام صادق علیه السلام همان امام پنهان است، ولى پس از وفات امام صادق علیه السلام بطلان این عقیده روشن شد .
نیز فرقهى واقفیه، ادعا کردند که امام موسى بن جعفر علیه السلام، همان امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) است . البته سزاوار نیست این دعاوى و یاوهسرایىها موجب تضعیف مهدى باورى شود بلکه عامل تقویت این ایده مىباشد، زیرا این موارد، بر بدیهى بودن اندیشهى مهدویت نزد تمام آحاد شیعیان، دلالت دارند، و براى همین بود که نسبتهاى غیر صحیح مهدویتبه سایر ائمه علیهم السلام مىدادند .
شیخ طوسى، در کتاب الغیبه تعدادى از وکیلان مذموم را نام مىبرد . از جمله محمد بن نصیر نمیرى و احمد بن هلال کرخى و محمد بن على بن ابى العزاقر شلمغانى و . . . . او، بیش از ده تن از مدعیان دروغین وکالت و سفارت از جانب امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) را نام مىبرد که مورد لعن و برائتشیعه واقع شدهاند
این موارد هم موجب تضعیف قضیه مهدویت و ولادت یافتن و پنهان شدن امام علیه السلام از دیدگان نمىشود بلکه در قیقتسبب قوت بخشیدن به مهدى باورى و تولد و غیبت او مىباشند زیرا دلالت دارند بر اینکه این ایده (بین شیعه) ثابت و واضح بوده است و یاوه سرایىها و ادعاهاى دروغین این افراد به دلیل بداهت و ثبوت این عقیده بوده است .
عامل پنجم – سفراء و توقیعات
در تاریخ شیعه، قضیهى چهار سفیر امام علیه السلام و صدور توقیعات از جانب آنان، بسیار روشن و بدیهى است . از زمان على بن الحسین (پدر شیخ صدوق) و مرحوم کلینى (هم عصر سفراء) تا حال، کسى در این قضیه تردیدى به خود راه نداده است و در این زمان هم هیچ شیعهاى، در مقام و منزلت این سفراء، تردیدى نداشته و احتمال کذب آنان را نمىدهد .
سفراى چهار گانه، عبارتاند از:
1- ابوعمرو عثمان بن سعید
ایشان، فروشندهى روغن بودند . شیعیان، نامهها و اموال را به سوى او ارسال مىکردند و ایشان هم جهت پنهان کارى، آنها را در ظرف قرار مىداد . و براى امام مىفرستاد .
ایشان، وکیل امام هادى علیه السلام و امام حسن عسکرى علیه السلام و بعد از آن دو بزرگوار، سفیر امام مهدى (عج) بود .
2-محمد بن عثمان بن سعید
3-حسین بن روح نوبختى
4-على بن محمد سمرى
توقیعات فراوانى از ناحیهى این سفیران، صادر شد . تعدادى از آنها در کمال الدین و الغیبه موجود است .
مسئلهى سفیر بودن و توقیعات آنها، دلیل و شاهدى محکم براى تصدیق مقولهى مهدویت و ولادت امام علیه السلام و غایب بودن ایشان از دیدگان است .
عامل ششم – نظارت و مراقبت دستگاه خلافت
در کتابهاى تاریخى امامیه و غیر امامیه، آمده است که آن هنگام که معتمد عباسى شنید که براى امام حسن عسکرى علیه السلام فرزندى متولد شده، ماموراناش را به خانهى امام فرستاد و تمامى زنان امام را دستگیر و بازداشت کردند تا بدانند فرزند از آن کدام یک است .
البته، بعضى از تواریخ نقل مىکنند که این جریان، به راهنمایى و ارشاد جعفر، عموى امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) بوده است .
بنابراین، نظارت و مراقبت دستگاه حاکم، قرینهى روشن و آشکار بر وقوع ولادت حضرت علیه السلام است زیرا، در غیر این صورت، انگیزهاى براى این همه مراقبت و نظارت نبوده است . (25)
عامل هفتم – اعتراف تاریخ نگاران و تبارشناسان غیر شیعى
کلمات تاریخ نگاران و تبارشناسان غیر شیعى در ولادت امام مهدى (عج)، در نهایت وضوح است .
1- ابن خلکان مىگوید:
«به اعتقاد امامیه، ابوالقاسم محمد بن حسن العسکرى، امام دوازدهم است که به «حجت» شهرت دارد و در روز جمعه، نیمهى شعبان سال دویست و پنجاه و پنج، متولد شده است .» . (26)
2-ذهبى مىگوید:
«شیعیان، معتقدند که پسر امام حسن عسکرى علیه السلام یعنى محمد بن الحسن قائم و جانشین و حجت است . ایشان، در سال دویست و پنجاه و هشتم و بنا به قولى، در سال دویست و پنجاه و شش، متولد شده است .» . (27)
3- ابن حجر هیتمى مىگوید:
«امام حسن عسکرى، غیر از ابى القاسم محمد الحجه، فرزندى به جا نگذاشت و آن هنگام که پدر بزرگوارش وفات یافت، او، نجسال داشت .» . (28)
4- خیر الدین زرکلى مىگوید:
«در سامراء متولد شد و در سن پنجسالگى، پدرش وفات کرد (29) و (30)
عامل هشتم – اتفاق شیعه
از زمان کلینى و پدر شیخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شیعیان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت علیه السلام وحدت نظر و اتفاق دارند . این ایده، از اصول مذهب شیعه است و در تمام اعصار شیعه، هیچ کس را نیافتهایم که در ولادت یافتن و غیبتحضرت، شک و تردید داشته باشد .
حساب احتمالات
خلاصهى سخن این که یا تواتر این اخبار را مىپذیریم که در این صورت حق اجتهاد شخصى را نداریم و باید «نص» را بپذیریم و یا این که تواتر این اخبار را قبول نداریم، ولى با ضمیمه کردن آن هشت قرینه و عاملى که بیان شد براى ما روشن مىشود که آن روایات، طبق حساب احتمالات، درست و صحیح است .
پی نوشت :
1-الصف: 8 .
2-ر . ک تفاسیر آیات ذیل: 1- قصص: 5; 2- نور: 55; 3- طه: 115; 4- لقمان: 20; 5- زخرف: 28; 6- آل عمران: 83; 7- حج: 41; 8- ممتحنه: 13; و . . .
3-مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563 .
4-مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920; کنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691 .
5-از دیگر روایات سنت نبوى مىتوان احادیث ذیل را ذکر کرد
الف) عن ابى نضره عن ابى سعید الخدری عن رسول الله: یکون بعدى خلیفه یحثى المال حثیا ولایعده عدا .(مسند احمد3/48
ب) عن ابى نضره عن ابى سعید الخدری، قال: قال رسول الله: المهدى منی اجلى الجبهه اقنى الانف، یملاء الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما و یملک سبع سنین .(مسند ابى داوود: 4/152)
ج) عن ابى الصدیق الناجى عن ابى سعید الخدرى ان رسول الله قال: یخرج فى آخر امتی المهدى یسقیه الله الغیث و تخرج الارض نباتها، و یعطى المال صحاحا، و تکثر الحاشیه و تعظم الامه، و یعیش سبعا او ثمانیا یعنى حججا .(المستدرک على الصحیحین 4/557)
د) عن ابى سعید الخدری عن رسول الله: لتملان الارض ظلما و عدوانا ثم لیخرجن رجل من اهل بیتى یملاها قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و عدوانا .(ینابیع الموده: 431)
ذ) عن ابى سعید الخدرى عن رسول الله: فیجىء الیه الرجل فیقول: یا مهدی اعطنى . قال: فیحثی له فى ثوبه ما استطاع ان یحمله: (منتخب الاثر، ص 311، عن مصابیح السنه .)
ر) عن ابى سعید عن رسول الله: منا الذى یصلى عیسى بن مریم خلفه .(الامام المهدى من الولاده الى الظهور، على محمد على دخیل، 121 .) همچنین ر . ک
– تحفه الاحوذى/الامام الحافظ ابى العلى محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، ج 6، ص 484، باب 44، ما جاء فى المهدى .
– عون المعبود فى شرح سنن ابى داوود/علامه ابى الطیب محمد ثمن الحق العظیم آبادى، جزء 11، ص 361، ح 4259 الى 4265 .
– الفتاوى الحدیثه/شهاب الدین ابن حجر الهیتمى، ص 37، مطلب فى ذکر الهدى و بعض علامات الساعه .
– کنز العمال فى سنن الاقوال والافعال/علاء الدین علیالمتقى، ج 14، ص 389، ح 38651 الى 38709 .
– المهدى المنتظر/ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصدیق الحسنى متوفى (1380 )
– المصنف فى الاحادیث و الآثار/ابن ابى شیبه، ج 15، ص 196، ح 19484 به بعد .
– سنن ابن ماجه، ج 2/ص 29، باب خروج المهدى، ح 4082 الى 4088 .
– سنن ابى دائود، ج 4، ص 37، ح 4279 کتاب المهدى تا 4285 .
– سنن الترمذى، ج 4، ص 43، باب ما جاء فى المهدى، ح 2230- 2232 .
– المعجم الکبیر/ابوالقاسم، سلیمان بن احمد بن ایوب بن نصیر اللخمى الطبرانى، ج 10، ص 55، 6-الصواعق المحرقه، ص 249 .
7–المستدرک للحاکم، ج 3، ص 109; المعجم الکبیر، الطبرانی، ج 5، ص 166، ح 4969; تاریخ بغداد، ج 8، ص 442 . 8- کمال الدین، ص 272; الغیبه، طوسی، ص 128; صحیح بخاری، ج 9، ص 729; صحیح مسلم، ج 3، ص 220، ح 1821، مسند احمد 5: 90 . 9- کمال الدین، 409، ح 9; الکافی، ج 1، ص 377، ح 3; صحیح مسلم، ج 3، ص 239، ح 1851; مسند الطیالسی، ص 259 . 10-کمال الدین، ص 257، ح 2; کفایه الاثر، ص 10 . 11- الکافی، ج 1، ص 340، ح 15; الغیبه، طوسی، ص 161، ح 118 . 12- کمال الدین، ص 342، ح 24 . 13- ابن حزم میگوید: البته به نظر ما هرگز امام مهدی خلق نشده است . 14- الاسلام الصحیح، ص 348 . 15- کمال الدین، ص 342، ح 24 . 16- الکافی، ج 4، ص 162 . 17- کمال الدین، ص 381، ح 5 . 18- عمروبن عثمان بن سعید العمری السمان . 19- احمدبن اسحاق القمی الاشعری المعروف بالوثاقه . 20- البته شهید صدر آن روایت را به مناسبتحجیتخبر ثقه ذکر میکند نه به مناسبت امام مهدی 21- عبدالله بن جعفر حمیری مستقیما از سفیر اول نقل میکند که سفیر اول فرمود: من با چشمان خود حضرت را دیدم . 22- مؤلف: نام مادر حضرت در بعضی روایات سوسن آمده و در بعضی دیگر نرجس ولی شایسته نیست کسی به این اختلافاتی که در روایات آمده تمسک کرده و بگوید این روایات به سبب متفاوت بودن محتوای آنها قابل پذیرش نیستند . 23- الغیبه، طوسی، ص 234، ح 204 . 24- اسامی ذیل از جمله کسانی هستند که به زیارت حضرت نائل آمدهاند: – ابراهیم بن مهزیار: سفینه البحار، 2/704 – ابن اخت ابی بکر العصار الصوفی: منتخب الاثر، 381 – ابوجعفر الاحول الهمدانی: منتخب الاثر 379 – ابوالحسن الحسینی: منتخب الاثر، 380 – ابوالحسن العمری: منتخب الاثر، 380 – ابوالحسن بن کثیر النوبختی: منتخب الاثر، 380 – ابوالقاسم الروحی: تبصره الولی، 20 – ابوالهیثم الانباری: منتخب الاثر، 279 – احمد بن ابراهیم بن مخلد: منتخب الاثر، 380 – احمد بن ابی روح: منتخب الاثر، 380 – احمدالدینوری: تبصره الولی 230 – احمد بن سور: منتخب الاثر، 380 – ابوالطیب احمد بن محمد بن بطه: منتخب الاثر 381 – احمد بن محمد السراج الدینوری: منتخب الاثر 380 – جاریه ابی علی الخیزرانی: تبصره الولی 7 – الحسن بن الحسین الاسباب ابادی: منتخب الاثر 380 – الحسن بن جعفر القزوینی: منتخب الاثر 380 – راشد الاسد آبادی: سفینه البحار 2/704 – ابوالحسن خضر بن محمد: منتخب الاثر 380 – الحسن بن عبدالله التمیمی الزیدی: تبصره الولی، ص 24 – الحسین بن حمران: منتخب الاثر 380 – عبد احمد بن الحسن المادرانی: منتخب الاثر 380 – ابوطاهر علی بن یحیی الرازی: منتخب الاثر 380 – محمد بن احمد: منتخب الاثر 370 – نصر بن صباح: منتخب الاثر 380 – یوسف بن احمد الجعفری: الزام الناصب 1/379 – یمان بن الفتح بن دینار: الزام الناصب 1/362 – ابا نصر ظریف الخادم: اصول کافی، ج 1، باب فی تسمیه من رآه، ص 267، ح 13 . – نسیم جاریه: الثاقب فی المناقب/ص 203 – سعد بن عبدالله بن ابی خلف: الثاقب فی المناقب/ص 585 – عمروالاهوازی: تقریب المعارف فی الکلام/ص 184 – الازدی: الثاقب فی المناقب، ص 613 – رشیق حاجب المادرای: الخرائج والجرائح، ج 1/ص 460 . – علی بن ابراهیم بن مهزیار: دلائل الامامه/ص 296 – احمد بن اسحاق: کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 384 – ابراهیم بن ادریس ابواحمد: الغیبه شیخ طوسی، 37268- ابراهیم بن عبده النیشابوری: الارشاد، 2/351 – اسماعیل بن علی النوبختی: الغیبه، 272/237 – عبدالله بن صالح: الکافی، 1/331 – غانم ابوسعید الهندی: کافی 1/515 – کامل بن ابراهیم المدنی: الغیبه 247/216 – عبدالله السوری: کمال الدین 2: 441 – وکلاء امام مهدی (عج) – خدام و کنیزان حضرت . 25- کتابهای تاریخ طبری و غیره بیانگر آن هستند که معتمد کینه و عداوت شدیدی نسبتبه اهل بیت علیهم السلام داشت، او بعد از وفات امام حسن عسکری علیه السلام شخصا به جستجو برای یافتن حضرت پرداخت و دستور داد . کنیزان امام حسن عسکری را بازداشت کردند البته گفتنی است که جعفر کذاب هم به طمع نیل به منزلتبرادرش او را یاری میکرد . لازم به ذکر است که معتز و مهدی از خلفای قبل، معتمد را به مسالهی ولادت حضرت آگاه کرده بودند و لذا امام حسن عسکری علیه السلام تلاش زیادی کرد که خبر ولادت حضرت منتشر نشود . 26- وفیات الاعیان، ج 4، ص 176، رقم 562 . 27- تاریخ الاسلام، ج 19، ص 113، ص 159 . 28- الصواعق، ص 255 و 314 . 29- الاعلام، ج 6، ص 80 . 30- از دیگر علماء اهل سنت که اعتراف به ولادت حضرت کردهاند میتوان افراد ذیل را نام برد . – ابن الوردی: «ولد محمد بن الحسن الخالص سنه خمس و خمسین و ماتین . نورالابصار: 186 – الشبراوی الشافعی: ایشان در کتاب الاتحاف به ولادت امام مهدی در شب نیمه شعبان سال 255 هجری تصریح کرده است . الاتحاف بحب الاشراف: 68 – مؤمن بن حسن الشبلنجی: بنابر عقیدهی امامیه ایشان آخرین امام از ائمهی اثنا عشر است . نورالابصار/186 – ابن الاثیر الجزری، عزالدین: ایشان در کتاب الکامل فی التاریخ در ضمن حوادث سال «260» میگوید: در این سال ابومحمد علوی عسکری وفات کرده، ایشان بنا بر نظر امامیه یکی از ائمهی اثنا عشر میباشد و او پدر همان محمد است که شیعه معتقدند او مهدی منتظر است . الکامل فی التاریخ، 7/274