امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) میراثدار اوصیاء
اشاره:
وجود مبارک امام عصر(علیه السلام) علاوه بر اینکه وارث مواریث و ودایع نبوت است، وارث ائمه سلف خود نیز میباشد. آنچه در این مقاله بررسی شده، کتاب جامعه امام علی(علیه السلام) و مصحف امام علی(علیه السلام) است که تقدیم شما میشود.
1. کتاب جامعه علی(علیه السلام)
در خصوص این کتاب احادیث فراوانی وارده شده است که ما هم سعی میکنیم بر اساس همین احادیث روشن نماییم که این کتاب شریف (که جامعه نام دارد) چه بوده است و چه مطالبی در آن کتاب وجود دارد و اکنون کجاست؟
در این باره از ابوبصیر ـ از اصحاب امام باقر و امام صادق،( علیه السلام) ـ روایتی بدین مضمون نقل شده است:
ـ ابوبصیر میگوید: خدمت امام صادق(علیه السلام) رسیدم و عرض کردم فدایت شوم سؤالی دارم، آیا اینجا کسی هست که سخنان مرا بشنود؟ امام صادق(علیه السلام) پردهای را که بین آن اتاق و اتاق مجاور آویخته شده بود کناری زد و در آنجا سرکشید و سپس به من فرمود: «ای ابومحمد (کنیه ابوبصیر) هرچه میخواهی بپرس».
عرض کردم فدایت شوم، شیعیان تو طیّ احادیثی مدّعی هستند که رسول خدا(صلی الله علیه واله) بابی از علم به روی علی(علیه السلام) گشوده که از آن هزار باب دیگر گشوده میشود. امام(علیه السلام) فرمود: ای ابومحمد، ما جامعه داریم و آنها چه میدانند که جامعه چیست؟ پرسیدم: فدای تو گردم جامعه چیست؟
امام(علیه السلام) فرمود:
صحیفهای است به درازای هفتاد ذراع، به ذراع رسول خدا(صلی الله علیه واله) و املای آن حضرت که همه مطالب آن یک به یک، از دو لب مبارک ایشان بیرون آمد و علی(علیه السلام) آن را به خطّ خود نوشته است و در آن صحیفه از هر حلالی و حرامی و از هر آنچه که مردم به آن نیاز داشته و دارند، سخن رفته است؛ حتی دیه یک خراش سطحی بر پوست بدن.1
در حقیقت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) مجموعه احکام اسلام را بر امیرالمؤمنین(علیه السلام) املا فرموده و آن حضرت نیز آن را بهصورت کتابی به نام جامعه گردآوری نموده است، و این مجموعه گرانقدر به ترتیب نزد ائمه(علیهم السلام) بوده و آن بزرگواران گاهگاهی آن را بر مردم عرضه میداشتند.
حدیث دیگری را نیز در این خصوص نقل مینماییم. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
همانا نزد ما نوشتجاتی است که با وجود آنها نیازی به مردم نداریم ولی مردم به ما احتیاج دارند، نزد ما کتابی است به املای پیامبر(صلی الله علیه واله) و خطّ علی(علیه السلام) که هر حلال و حرامی در آن است. شما راجع به کاری نزد ما میآیید سپس ما میفهمیم که شما به آن عمل میکنید یا آن را ترک میکنید.2
در منابع اهل سنت به این مطلب اشاره شده که علی(علیه السلام) هر روز صبح و شام، برای تعلیم گرفتن قرآن و آنچه نازل شده بود، به خدمت پیامبر(صلی الله علیه واله) میرسید؛ ابن ماجه از علی(علیه السلام) روایت کرده که ایشان فرمود:
من سحرگاهان هر روز به خدمت پیامبر(صلی الله علیه واله)میرسیدم و از پشت در میگفتم: «السلام علیک یا نبیّالله»، و اگر آن حضرت آهسته و آرام سرفه میکرد، به خانه بازمیگشتم وگرنه داخل میشدم.3
در این ملاقاتها پیامبر(صلی الله علیه واله) به علی(علیه السلام) دستور نوشتن میداد، و میفرمود:
آنچه را به تو میگویم بنویس. و علی(علیه السلام) سؤال کرد: ای رسول خدا، از آن میترسی که فراموش کنم؟ پیامبر فرمود: نه، از خدا خواستهام حافظهات را نیرو بخشد و تو را دچار فراموشی نگرداند، آن را برای شریکانت یعنی امامان بعد از خودت بنویس؛ [و با اشاره به امامت امام حسن(علیه السلام) فرمودند:] این نخستین آنان است و فرمود: امامان، از فرزندان حسین( علیه السلام) هستند.4
ابوحمزه ثمالی میگوید: به حضرت علی بن الحسین( علیه السلام) عرض کردم: فدایت شوم، آنچه در نزد پیامبر اکرم(ص) بود، به امیرالمؤمنین( علیه السلام) عنایت شد، بعد از امیر المؤمنین( علیه السلام) به امام حسن( علیه السلام) ، سپس به امام حسین( علیه السلام) و بعد به هر امام تا روز قیامت؟ امام فرمودند:
«صحیح است، و به اضافه پیشامدهایی که هر سال رخ میدهد و در هر ماه و آری، به خدا قسم در هر ساعت.»5
پس تا کنون روشن شد که کتاب جامعه، تمام احکام حتی حکم خراش بر بدن را شامل میشود، و این کتاب به املای پیامبر(صلی الله علیه واله) و به خطّ علی(علیه السلام)، جمعآوری و تدوین شده و مورد استفاده ائمه(علیهم السلام) بوده است. امامان بعد از امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام)، جامعه را پس از سپری شدن امامت خویش، به امام پس از خود به ودیعت میسپردند؛ حال به چند حدیث در این زمینه اشاره مینماییم تا چگونگی انتقال این کتاب و سایر مواریث از علی(علیه السلام) به سایر ائمه روشن شود.
ثقهالاسلام کلینی در کتاب اصول کافی از قول سلیم بن قیس هلالی ـ از جمله اصحاب علی(علیه السلام) که تا امام سجاد(علیه السلام) را درک نموده است ـ چنین آورده است:
من شاهد وصیت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، به فرزندش، حسن( علیه السلام) بودم. آن حضرت پس از انجام وصیت، حسین(علیه السلام) و محمد حنیفه و همه پسرها و بزرگان شیعه و خانوادههایشان را بر آن وصیت گواه گرفت و آنگاه کتاب و سلاح خود را به فرزندش، حسن(علیه السلام) تحویل داد و گفت: پسرم، رسول خدا به من امر فرموده که تو را وصیّ خود گردانم و کتابها و اسلحهام را به تو تحویل دهم، همانطور که رسول خدا(صلی الله علیه واله) مرا وصیّ خود قرار داد و کتابها و اسلحهاش را به من سپرد و نیز فرمان داده تا به تو دستور دهم که چون مرگت فرارسد، آنها را به برادرت، حسین تحویل دهی.
سپس امیرالمؤمنین( علیه السلام) روی به جانب حسین(علیه السلام) کرد و به او فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه واله) تو را نیز فرمان داده که آنها را به این پسر خویش، علی بن الحسین(علیه السلام) تحویل دهی. سپس دست علی بن الحسین( علیه السلام) را گرفت و فرمود: و رسول خدا تو را نیز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمد تحویل دهی و از جانب رسول خدا(صلی الله علیه واله) و من، به او سلام برسان.6
ملاحظه میگردد که تمامی مواریث انبیا به وسیله پیامبر(صلی الله علیه واله) تحویل علی(علیه السلام) میشود و بهوسیله علی(علیه السلام) تمامی آن مواریث و کتاب جامعه خودش، تحویل امام حسن( علیه السلام) و امام بعدی تا امام باقر(علیه السلام) میشود و این حدیث روشن میسازد که مواریث انبیای الهی(علیه السلام) و امام علی به(علیه السلام) دست امام محمد باقر(علیه السلام) رسیده است.
در حدیث دیگری چگونگی انتقال مواریث، از جمله کتاب جامعه از امام حسین(علیه السلام) به امام سجاد(علیه السلام) روشن میشود؛ در کتاب کافی و بصائرالدرجات آمده است که حمران بن اعین شیبانی میگوید: از امام محمد باقر(علیه السلام) در مورد صحیفه مهر و موم شدهای که نزد ام سلمه به ودیعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن میگفتند سؤال نمودم و امام باقر(علیه السلام) فرمود:
چون اجل رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرارسید، علی(علیه السلام) علم و اسلحه آن حضرت و هرچه را نزد او بود به ارث برد، (این علوم و معارف و سلاح و کتاب جامعه و مصحف همچنان نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود) تا اینکه به امام حسن(علیه السلام) و پس از او به امام حسین(علیه السلام) رسید؛ در این موقع چون ما از غلبه دشمنان بیم داشتیم، این بود که آنها را ـ جدّم حسین(علیه السلام) ـ نزد ام سلمه به امانت سپرد و بعد از آن علی بن الحسین(علیه السلام) آنها را از ام سلمه ستاند.
من گفتم: بسیار خوب، سپس به پدرت رسید و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسیده است؟ امام باقر(علیه السلام) فرمود: آری، همینطور است.7 و نیز شیخ طوسی به روایت از فضیل بن یسار چنین آورده است:
ابو جعفر(علیه السلام) به من فرمود:
در همان هنگام که حسین(علیه السلام) عازم حرکت به سوی عراق (کربلا) بود، وصیت نامه پیغمبر و کتابها و دیگر اشیا، (مواریث انبیا و امامت) را به امانت نزد امسلمه گذاشت و به او فرمود: وقتی که پسر بزرگترم به تو مراجعه کرد، آنچه را که به تو به امانت سپردهام به او تسلیم کن. پس از اینکه حسین( علیه السلام) به شهادت رسید، علی بن الحسین(علیه السلام) نزد امسلمه رفت و آن بانو هم تمامی امانتهایی را که حسین(علیه السلام) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(علیه السلام) تحویل داد.8
همین داستان در بعضی دیگر از منابع حدیثی وارد گردیده است که برای جلوگیری از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری مینماییم؛ فقط یک نکته قابل ذکر است و آن، اینکه حضرت امام حسین(علیه السلام) در کربلا، وصیتنامه دیگری نیز دارد که نزد دخترش فاطمه سپرده و او هم بعدها آن را به علی بنالحسین( علیه السلام) تحویل داد و آن غیر از این مواریث بوده است.
اکنون که سلسله مواریث انبیای الهی و امامت تا امام باقر(علیه السلام) روشن گردید، به نقل دو روایت دیگر که نحوه انتقال این مواریث از امام سجاد(علیه السلام) به امام باقر(علیه السلام) را روشن میسازد، اشاره مینماییم.
در حدیثی از عیسیبن عبدالله روایت شده که:
در بستر مرگ امام سجاد(علیه السلام) ، آن حضرت به فرزندانش که پیرامون او گردآمده بودند نظری افکند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن علی(علیه السلام)، ـ امام باقر(علیه السلام)ـ انداخت و به او فرمود: محمد، این صندوق را بگیر و به خانه خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داده، فرمود:
در این صندوق به هیچ عنوان دینار و درهمی وجود ندارد، بلکه آکنده از علوم است.9
عیسی بن عبدالله بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است:
پیش از آنکه علی بن الحسین(علیه السلام) بدرود حیات گوید سبد یا صندوق را حاضر کرد و به فرزندش فرمود: محمد، این صندوق را ببر؛ او نیز صندوق را توسط چهار نفر حمل نمود و برد.
چون امام سجاد(علیه السلام) درگذشت، عموهایم برای گرفتن سهم خود از محتویات آن صندوق به پدرم مراجعه کردند و گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز.
امام باقر(علیه السلام) در پاسخ آنها فرمود: «به خدا قسم که شما را نصیبی از آن نیست، اگر شما را بهرهای در آن میبود، آن را (پدرم) به من تحویل نمیداد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(صلی الله علیه واله) و کتابهای او قرار داشت.»10
پس از امام باقر(علیه السلام)، تمامی مواریث انبیا و امامت به امام صادق(علیه السلام) منتقل گردید. به حدیثی در این زمینه توجه فرمایید.
از زُراره بن اعین شیبانی در بصائر الدرجات روایت شده که امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنوز امام باقر(علیه السلام) حیات داشت که آن مواریث و کتابها به من منتقل گردید.»11
این روایت نیز مشخص میسازد، مواریث که کتاب جامعه علی(علیه السلام) نیز شامل آن میشود؛ در زمان حیات امام باقر(علیه السلام) به فرزند گرامیاش، امام صادق(علیه السلام) منتقل گردیده است. در کتابهای دیگر در مورد سایر ائمه بعد از امام صادق(علیه السلام) ، نیز روایاتی وارد گردیده است.12
در پایان این مبحث به مواردی از رجوع امامان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به کتاب جامعه علی(علیه السلام) میپردازیم.
از ابان بن تغلب بن ریاح روایت شده که گفت:
از علی بن الحسین(علیه السلام) در مورد کسی سؤال شد که درباره مقداری از مال خود وصیت کرده است (بهطور مبهم وصیت کرده که مقداری از مال او را به فلان مصرف برسانید، اما مقدار آن را مشخص نکرده و عباراتی مانند «بخشی از اموالم» بکار برده است).
حضرت سجاد(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «شیء (بخشی)در کتاب علی( علیه السلام) یک ششم محسوب میشود».13
نجاشی روایت کرده است که:
عذافربن عیسی خزاعی صیرفی در معیّت حکم بن عتیبه کوفی به خدمت امام باقر(علیه السلام) رسیدند، حَکَم آغاز سخن کرد و مسائلی را مطرح ساخت و امام با اینکه دیدار حکم را خوش نداشت، او را پاسخ میداد تا اینکه در مسئلهای بینشان اختلاف نظر افتاد (حکم پاسخ امام را نپذیرفت)؛ در این هنگام امام باقر(علیه السلام) روی به فرزند خود کرده، فرمود: پسرم، برخیز و آن کتاب علی(علیه السلام) را بیاور؛ فرزند امام فرمان برد و کتابی بزرگ که طوماروار روی هم پیچیده شده بود، پیش روی آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جستجوی مسئله مورد بحث پرداخت تا آن را بیافت و سپس فرمود: این املای رسول خدا(ص) و خط علی(علیه السلام) است.14
آن حضرت، در ادامه همین حدیث فرمود:
به هر طرف که میخواهید، به شرق و به غرب بروید که به خدا سوگند، علمی از این مطمئنتر که نزد خانواده ماست و جبرییل بر ما فرودآورده، نزد هیچکس دیگر نخواهید یافت.
بارها استفاده ائمه از کتاب جامعه علی(علیه السلام) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شیعه آورده شده که ما در اینجا مواردی از آنها را ذکر مینماییم:
ـ باب طهارت: زراره به نقل از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده، که فرمودند: در کتاب علی(علیه السلام) آمده است: «گربه، درنده است و خوردن باقیمانده خوراکش ـ شرعاً ـ اشکالی ندارد. من از خدا شرم میکنم که خوراکی را به دلیل اینکه گربه آن را دهن زده، ترک کنم».15
ـ باب زکات: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در کتاب علی(علیه السلام) چنین یافتیم که رسول خدا(صلی الله علیه واله) فرمود: «هر گاه زکات پرداخت نشود، زمین، برکاتش را منع میکند».16
ـ باب حدود: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در کتاب علی(علیه السلام) آمده است که شارب خمر، هشتاد ضربه و شارب نبیذ نیز باید هشتاد ضربه زده شود».17
ـ باب دیات: امام صادق(علیه السلام) فرمودند: در کتاب علی(علیه السلام) دیه سگ شکاری، چهل درهم است».18
در روایتی امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند:
حدیث من، حدیث پدرم است و حدیث پدرم، حدیث جدّم و حدیث جدّم همان حدیث حسین است و حدیث حسین، حدیث حسن و حدیث حسن، حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین، حدیث رسول خدا(صلی الله علیه واله) و حدیث رسول خدا(صلی الله علیه واله)، سخن خدای عزّوجلّ است.19
2. مصحَف امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام)
درباره مصحف امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) ابتدا خود کلمه مُصحَف و معنای دقیق آن را بررسی مینماییم.
معنای مصحف
در زبان عربی به چیزی که در آن مینویسند صحیفه و جمع آن را صحائف و صحَف و صحُف میگویند20 و مصحف را مجموعه میان دو جلد میگویند، بنابراین مصحف نام کتاب جلد شده است؛ چه قرآن باشد و چه غیر قرآن (مانند مصحف حضرت زهرا(علیه السلام) که غیر از قرآن است و کلمهای ازقرآن در آن نیست).
اما مصحف علی(علیه السلام) چیست؟
پس از اینکه معلوم شد مصحف یعنی نوشتهای بین دو جلد و اینکه مصحف میتواند قرآن باشد، یا غیر از قرآن، باید گفت که آنچه معروف به مصحف علی(علیه السلام) است، همان قرآنست که آن حضرت جمع و تدوین نموده بود و دارای ویژگی تفسیر و شأن نزول آیات بوده و به همان ترتیب که پیامبر(صلی الله علیه واله) دستور داده بودند، سورهها را مرتب نموده بود. علی(علیه السلام) آن قرآن را پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه واله) به حکومت خلفا عرضه داشت، اما خلفا به دلیل آنکه آن قرآن همراه تفسیر و شأن نزول آیات بوده و برخی از آیات قرآن کریم در نکوهش بزرگان قریش و کسانی نازل شده بود که با رسول خدا(صلی الله علیه واله) میجنگیدند و بخشی نیز در نکوهش قبایل برخی از صحابه قریشی و خویشاوندان خلفا نازل شده و آنها را مذمت کرده بود، لذا خلفا مصحف علی(علیه السلام) را قبول نکردند.
در اینجا برخی از آیات را که شأن نزول آنها برای حکومت خلفا خوشایند نبود، میآوریم:
والشّجره الملعونه فی القرآن21؛
و آن درخت نفرین شده در قرآن؛
که شأن نزول آن درباره بنی امیه و یا افرادی از صحابه پیامبر(صلی الله علیه واله) است.
یا ایّها الّذین آمنوا ان جاء کم فاسق بنبأٍ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالهٍ؛
این آیه در شأن فاسقی از بنی امیه بنام ولید بن عقبه نازل شده و این ولید برادر مادر عثمان بن عفان، خلیفه سوم است که در زمان عثمان مدتی والی کوفه بود. داستان شرابخواری و خواندن نماز چهار رکعتی صبح در مسجد کوفه و سایر مفاسدش در تاریخ ثبت شده است.
3. اگر شما دو زن به سوی خدا بازگردید که دلهای شما منحرف گردیده (به سود شماست) و اگر علیه او (پیامبر) متحد شوید، بدانید که خدا خود یار و مددکار او بوده و جبرییل و صالح مؤمنان و فرشتگان بعد از آن پشتیبانی او خواهند بود ای بسا که اگر شما را طلاق گوید، خداوند زنانی بهتر از شما نصیب او کند، زنانی مسلمان، مؤمن، تسلیم، تائب، عابد و هجرت کننده غیر دوشیزه و دوشیزه.23
هر دو آیه درباره عایشه بنت ابی بکر و حفصه بنت عمر نازل شده که هر دو از زنان پیامبر بوده و هر دو هم دختران خلیفه اول و دوم بودند که علیه پیامبر توطئه نموده بودند.
و همچنین آیاتی در قرآن آمده که شأن نزول آنها در مدح و ستایش اهل بیت(ع) نازل شده و این آیات خوشایند مکتب خلفا و حکومت غاصبانه آنها نبود و نمیخواستند با تفسیر و شأن نزول آن آیات، حکومتشان متزلزل شود؛ مانند:
1. خداوند تنها اراده کرده تا رجس و پلیدی را از شما اهلبیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.24
این آیه در شأن پیامبر(صلی الله علیه واله)، علی(علیه السلام)، فاطمه(علیه السلام)، حسن( علیه السلام)، حسین(علیه السلام) (و به تبع آنها در شأن سایر ائمه(علیهم السلام) نیز نازل شده است.
2. و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله رؤوف بالعباد؛25
و از مردم کسی است که نفس و جان خود را در راه رضایت خدا میفروشد و خداوند به بندگان مهربان است.
این آیه در شأن علی(علیه السلام) نازل شده، آنگاه که آن حضرت در شب اول ربیعالاول سال 13 بعثت در بستر پیامبر(صلی الله علیه واله) خوابید و آن شب، پیامبر(صلی الله علیه واله) توانست از مکه به مدینه هجرت نماید و به شب لیله المبیت مشهور است.
آیات دیگری در ستایش و معرفی اهل بیت (علیهم السلام)(مانند سوره آل عمران، آیه 61 که به آیه مباهله مشهور است) در قرآن وجود دارد، اما تنها به ذکر این دو آیه اکتفا نمودیم.
لذا چون شأن نزول این آیات و غیر آنها در مصحف علی( علیه السلام) به املای رسول الله(صلی الله علیه واله) و خطّ علی(علیه السلام) آمده بود، این با سیاست خلفا سازگار نبود و آنها هم شعار «حسبنا کتاب الله» را اعلام نمودند (تنها قرآن ما را بس است) و قرآن را از حدیث پیامبر(صلی الله علیه واله) جدا ساختند، قرآن، تعلیم و تدریس و بیان و نسخهبرداری شد اما فقط لفظ قرآن بود، بدون تفسیر و بدون شأن نزول آیات، و با این سیاست جلوی بسیاری از حقایق و معارف عمیق اسلام را گرفتند و نگذاشتند تا این مصحف قرآنی که همراه با تفسیر و شأن نزول بود، در جامعه معرفی و تعلیم داده شود.
حضرت علی(علیه السلام) آن مصحف را نزد خود نگاه داشت، این مصحف بعد از ایشان در اختیار ائمه(ع) قرار گرفت و ائمه(علیهم السلام) از آن قرآن که همراه با تفسیر و شأن نزول بود، برای مردم و اصحاب روایت مینمودند و این مصحف اکنون در اختیار حضرت مهدی(علیه السلام) است که پس از ظهور آن را آشکار ساخته و دستور میفرمایند تا از روی آن تدریس شود.26
این مصحف با آن مشخصات که قرآنی همراه با تفسیر و شأن نزول آیات بود و به املای پیامبر(صلی الله علیه واله) و خط علی(علیه السلام) تدوین شده بود، به اضافه کتاب جامعه (که تنها احکام بود) و سایر مواریث نبوت و امامت را بعد از خود به امام حسن( علیه السلام) سپردند و بدین ترتیب تمام مواریث و این مصحف هم در حال حاضر در اختیار امام مهدی(علیه السلام) است تا انشاءالله در زمان ظهورش و حکومت عدلش، تعلیم و تدریس و عمل گردد.
پی نوشت :
1. اصول کافی، ج 1، ص 239؛ بصائرالدرجات، ص 151؛ وافی، ج2، ص135.
2. همان.
3. سنن ابن ماجه(باب استیذان)؛کتاب الادب و مسند احمد، ج 1، ص58 و ص 107.
4. شیخ صدوق، أمالی، ج 2، ص 56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهیم بن الحنفی القندوزی، ینابیع الموده، ص20.
5. بحارالانوار، ج 26، ص 91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص 16؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 314.
6. اصول کافی، ج1، ص 297؛ وافی، ج 2،ص 79.
7. کافی ج 1، ص 235 ـ بصائر الدرجات ص 177 و ص 186 و ص 188 ـ وافی ج 2 ص 132.
8. الغیبه، شیخ طوسی، ص 128 ؛مناقب ،ابن شهر آشوب، ج 4، ص 172؛ بحارالانوار، ج 46، ح3،ص 18.
9. کافی، ج 1، ص 305،ح 2؛ اعلام الوی به اعلام الهدی، ص 260؛ بصائرالدرجات، ص 24؛ بحارالانوار، ج 46، ص 229؛ وافی، ج 2، ص 83.
10. کافی، ج 1، ص 305؛ وافی، ج 2، ص 82؛بصائر الدرجات، ص 165؛ اعلام الوری، ص 260؛ بحارالانوار، ج 46، ص 229.
11. بصائر الدرجات، صص 158 و180 و 181 و 186.
12. الغیبه نعمانی، ص 177؛ بحارالانوار،ج 48، ص 22، ح 33؛ اصول کافی، ج1، ص 311 ؛ الارشاد، شیخ مفید؛ بصائر الدرجات، ص 164،ح 7 تا 9.
13. کافی، ج 7، ص 40،ح 1؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 151؛ معانی الاخبار، شیخ صدوق، ص 217؛ التهذیب، ج 9، ص 211، ح835؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 450، ح 1.
14. رجال نجاشی، ص 279.
15. وسائل الشیعه، ج 1 (کتاب الطهاره، باب السُور السفور).
16. همان. (کتاب الزّکوه، باب تحریم منع الزَّکوه).
17. همان ، ج 3 (کتاب الحدود،باب ثبوت الحد علی من شرب الخمر).
18. همان، ج 3 (کتاب الدیات ،باب مسأله دیه مِنَ الکِلاب).
19. کافی، ج 1، ص 53؛ الارشاد، شیخ مفید، ص 257.
20. لسانالعرب و مفردات راغب ،ماده صحف.
21. سوره اسراء(17) ، آیه 60.
22. سوره حجرات(49)، آیه 6.
23. سوره تحریم(66)، آیه 5.
24. سوره احزاب (33)، آیه 33.
25. سوره بقره(2)، آیه 207.
26. القرآن الکریم و روایات المدرستین (علامه سید مرتضی عسکری)، ج14، ص 175.
منبع:ماهنامه موعود شماره 87