عقل ما از شناخت ذات نورانی امام عصر علیه السلام و پی بردن به حقیقت وجودش ناتوان است . مقام آن حضرت بیرون از اندیشه و فراتر از دانش بشر می باشد ، از این رو هیچ اندیشمندی را نرسد که معرف او گردد و هیچ متفکری را نشاید که به تعریف او بپردازد . در معرفت نور مقدس آن حضرت باید به مکتب وحی و آنچه خدا درباره ی وی فرموده مراجعه کرد و از فروغ کتاب و سنت بهره گرفت چنانکه در سلام به امام زمان علیه السلام آمده است :
( السلام علیک سلام من عرفک بما عرفک به الله ) . (1)
( سلام بر تو ، سلام کسی که تو را شناخت به آنچه خدا تو را به آن معرفی کرد . )
اکنون برخی از مقامات حضرت بقیه الله را که از متون آسمانی و مدارک مکتب وحی استفاده می شود فهرست وار خاطرنشان می سازیم و شرح آنها را به فرصتی دیگر می سپاریم .
1- نور رب
او نور پروردگار است ، در آیه ی 69 سوره ی زمر فرموده :
( و اشرقت الارض بنور ربها . )
( زمین به نور پروردگارش روشن گردد .)
از کلام حضرت رضا علیه السلام استفاده می شود مراد از نور رب که روشنگر زمین است امام زمان ارواحنا فداه می باشد .
چنانکه فرمودند:
( فاذا خرج اشرقت الارض بنوره ) (2)
( هنگامی که او ظهور کند زمین به نور آن بزرگوار روشن گردد.)
2- دانش ناب
او سراسر علم وحکمت است ، نه اینکه دانش اکتسابی داشته باشد بلکه وجودش علم آفریده شده و خدا او را دانش ناب خلق کرده ،عظمت او فراتر از حد دانشمندی است که چند صباحی به فراگیری و مطالعه پرداخته و علومی آموخته و عنوان عالم به خود گرفته، زیرا ذات قدیس حضرتش نور علم ، و سرشتش همه فروغ دانش است . چنانکه در زیارت آل یاسین می خوانیم :
( السلام علیک ایها العلم المنصوب و العلم المصبوب )
(سلام بر تو ای پرچم افراشته شده و ای دانش ریخته شده . )
همان گونه که وقتی ریخته گر ، مواد مذاب را در قالب می ریزد یا هنگامی که باران می بارد و از ابرها آب فرو می ریزد واژه ی (صب) به کار می رود درباره ی حضرت مهدی علیه السلام نیز کلمه ی (مصبوب ) که اسم مفعول است آمده و فاعل آن خداوند می باشد ، یعنی پروردگار جهان روح مطهر امام عصر علیه السلام را دانش ناب و نور محض آفریده و چنین تعبیری بیانگر این حقیقت است که حضرتش سراپا نور و سراسر علم و معرفت و حکمت می باشد .
3- محرم اسرار الهی
او صاحب رازهای خداوند است و اسرار پروردگار نزد وی می باشد ، چنانکه در زیارتش گوییم :
( السلام علیک یا حافظ اسرار رب العالمین )
( سلام بر تو ای نگهدار رازهای پروردگار جهان ها . )
در پایان استغاثه ی به امام زمان علیه السلام که با جمله ی ( سلام الله الکامل التام ) شروع شده خطاب به آن حضرت عرضه می داریم :
( فبحق من اختصکم بأمره و ارتضاکم لسره ).
این جمله می رساند یکی از مقام های اختصاصی امام عصر علیه السلام این است که صاحب سر الهی می باشد زیرا اگر شخص دیگری از آن راز خبر داشت ( و ارتضاکم لسره ) نمی شد پس آنجا مقامی است که به روی جبرئیل و میکائیل بسته است ، دست عیسی و موسی و ابراهیم علیهم السلام از آن کوتاه است ، هیچ یک از فرشتگان و انبیاء و اوصیاء در آن خلوتگاه راز ربوبی راه ندارند فقط مقام ویژه ی پیامبر خاتم و اهلبیتش علیهم السلام است.
4- معیار برتری پیامبران
برخی از پیامبران دارای مقام عزم گردیدند و الواالعزم نامیده شدند مانند حضرت نوح و ابراهیم علیهماالسلام ، اما حضرت آدم علیه السلام در ردیف انبیاء اولواالعزم قرار نگرفت و به این مدال پرافتخار نایل نگردید .
خداوند در قرآن مجید فرموده :
( و لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما . ) (3)
عهد به معنای سفارش و توصیه و فرمان است . منظور از نسیان در این آیه فراموشی نیست بلکه وانهادن و ترک کردن یا اهمیت ندادن و توجه نکردن است . عزم به معنای تصمیم راسخ و اراده ی استوار و قصد محکم می باشد. بنابراین ترجمه ی آیه چنین می شود :
( قطعا فرمان دادیم به آدم از قبل ، پس وانهاد و ترک کرد ، و برای او تصمیم قطعی و قصد جزمی نیافتیم . )
در شرح و تفسیر این آیه و تفاوت انبیاء الواالعزم با غیر اولواالعزم و مراد از عهد خدا با حضرت آدم علیه السلام مطالب زیادی نقل شده که الان در صدد بررسی و تحقیق آن نیستیم ، فقط اشاره ای به تأویل آیه می نماییم و علت محروم شدن حضرت آدم علیه السلام را از این مقام توضیح می دهیم .
در کلمات اهلبیت علیهم السلام که بیانگر باطن آیه است حقایقی نهفته که شرحش در این مختصر نگنجد تنها به ترجمه ی دو حدیث اکتفا می کنیم .
حدیث اول
از حضرت باقرالعلوم علیه السلام روایت شده که فرمودند :
(خداوند ( قبل از این دنیا در عالم ارواح ) از پیامبران پیمان گرفت و فرمود : آیا پروردگارتان نیستم ؟ و آیا این محمد – صلی الله علیه و آله – رسول من نیست؟ و آیا این علی – علیه السلام –امیر اهل ایمان نمی باشد ؟ گفتند : چرا .
( پس از این قرار و پیمان ) نبوت آنان استوار گردید و خداوند از پیامبران الواالعزم چنین پیمان گرفت :
( اننی ربکم و محمد رسولی و علی امیرالمؤمنین و اوصیاؤه من بعده ولاه امری و خزان علمی و ان المهدی انتصر به لدینی و اظهر به دولتی و انتقم به من اعدائی و اعبد به طوعا و کرها . )
( من پروردگار شما هستم و محمد رسول من است و علی امیر مؤمنان می باشد و جانشینانش که بعد از اویند صاحبان امر و گنجینه های دانش من می باشند و به درستی که مهدی همان است که به وسیله ی او دینم را نصرت دهم و دولتم را آشکار گردانم و از دشمنانم انتقام گیرم و خواهی نخواهی عبادت و پرستش شوم . )
پیامران صاحب عزم گفتند : پروردگارا اعتراف نمودیم و گواهی دادیم . اما حضرت آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود .
( فثبتت العزیمه لهؤلاء الخمسه فی المهدی و لم یکن لآدم عزم علی الاقرار به . )
( آنگاه برای آن پنج پیامبر ( که به مقام اولواالعزمی رسیدند ) عزیمت و قصد استوار درباره ی مهدی – علیه السلام – ثابت گردید اما برای آدم عزم و تصمیم راسخی در مورد اعتراف به (عظمت و مقام حضرت ) مهدی – علیه السلام – نبود . )
این است منظور سخن خداوند که ( در قرآن فرموده ) دستور دادیم و عهد نمودیم با آدم از قبل ، پس ترک نمود و برای او عزم و قصد محکمی نیافتیم . ) (4)
حدیث دوم
در کتاب ( علل الشرایع ) بابی آمده تحت عنوان : ( علتی که به خاطر آن پیامبران صاحب عزم ، اولواالعزم نامیده شدند ) سپس از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که درباره ی آیه ی 115 سوره ی طه راجع به بی عزمی حضرت آدم فرمودند :
( عهد الیه فی محمد و الائمه من بعده فترک و لم یکن له عزم فیهم انهم هکذا و انما سموا اولوا العزم لانهم عهد الیهم فی محمد و الاوصیاء من بعده و المهدی و سیرته فاجمع عزمهم ان ذلک کذلک والاقرار به . )
( به آدم عهد و سفارش شد درباره ی حضرت محمد – صلی الله علیه و آله – و امامان بعد از وی ، پس آدم وانهاد و برای او عزمی درباره ی آن ( انوار مقدسه ) که دارای چنان مقامی هستند نبود و پیامبران اولواالعزم از این جهت به این نام خوانده شدند که وقتی با آنان عهد شد درباره ی حضرت محمد – صلی الله علیه وآله – و جانشینانش و درباره ی حضرت مهدی علیه السلام – و شیوه ی او ، چنان که توصیه شده بود عزم و تصمیم راسخ خود را گرد آوردند و به آن اعتراف نمودند .)
با آنکه حضرت آدم از پیامبران الهی و دارای عصمت و قداست است اما وقتی با مشاهده ی مقام آن بزرگوار ترک اولی می کند ، یعنی در اقرار نسبت به عظمت امام عصر ارواحنا فداه و اظهار خضوع و شوق تأخیر می نماید از درجه ی صاحب عزم بودن ساقط می شود و مشمول ( لم نجد له عزما ) می گردد .
جلالت شأن حضرت بقیه الله علیه السلام چنان است که در عالم اظله و اشباح ، پرتوی از عظمتش بر انبیاء می تابد و اشعه ای از خورشید تابناک کمالاتش بر آنان جلوه می کند سپس آنان که به برتری و مقام آن حضرت اعتراف نموده و ابراز شوق کردند مدال عزم گرفتند و از صاحبان عزم شدند ولی آدم که دچار ترک اولی گردید و نتوانست بی تزلزل و استوار اقرار نماید و توسل جوید از این کمال معنوی و نشان پر افتخار محروم شد .
پی نوشت:
1-بحارالانوار ، جلد 102 ، صفحه ی 117 .
2-کمال الدین صدوق ، جلد دوم ، صفحه ی 371 .
3-سوره ی طه ، آیه ی 115 .
4-اصول کافی ، جلد دوم ، صفحه 8 .
منبع: کتاب پیرامون مقام امام زمان علیه السلام