یکی از ناهنجاری های رفتاری که درجوامع رفاه زده به عنوان ارزش مطرح می شود، کلاس گذاری است. این رفتار ناهنجار همان گونه که از نظر روان شناسی اجتماعی و علوم اخلاقی و تربیتی از مصادیق تفاخر به شمار می رود ، از نظر علوم رفتاری نیز مصداقی از تبذیر و اسراف است.
نویسنده دراین مطلب برآن است تا با بررسی این ناهنجاری اخلاقی و رفتاری ، ابعاد سوء آن را در شخصیت و جامعه نشان دهد و بر پایه آموزه های قرآنی آثار و پیامدهای آن را در زندگی مادی و معنوی و نیز دنیوی و اخروی تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
کلاس گذاری ، بیماری روحی جوامع عقب افتاده
بسیاری از رفتارهای ما ، متاثر از شرایط و مقتضیات درونی و بیرونی ماست. به این معنا که تعامل میان بیرون و درون است که رفتارهای ما را شکل می بخشد. از این رو شخصیت هرکسی ، رفتارهای خاصی را موجب می شود، چنان که مقتضیات و شرایط محیط نیز برخی از رفتارهای خاص را بر ما تحمیل می کند. این جاست که هیچ کسی نمی تواند به گونه ای رفتار کند که خودش می خواهد ، هر چند که اصرار دارد که در آزادی است و اوست که انتخاب می کند چه بخورد ، چه بپوشد و چه شغل و ماشین و خانه ای داشته باشد؟ ولی درحقیقت ، عوامل بسیاری این آدم به ظاهر آزاد را از جهات متعدد محدود می سازد و او را به سمت و سویی سوق می دهد که گاه کاملا در تضاد با علایق و خواسته های قبلی و درونی اش است.
بخشی از رفتارهای انسان های عادی و معمولی که از ثبات شخصیت قوی برخوردار نیستند، متأثر از این فشارهای بیرونی است. لذا برخلاف عقیده ای که دارند رفتار می کنند و به علایق و خواسته های خود پشت کرده و بر ضد آن عمل و رفتار می کنند؛ زیرا تنها توجیه شان این است که این کار کلاس دارد.
همان طور که انسان های دارای شخصیت سست ، بیش تر متاثر از گروه های اجتماعی و فشارهای بیرونی هستند و می کوشند تا با همراهی و هماهنگی با آن ها برای خود شخصیت مستقل و معتدلی را نشان دهند تا بیش تر مورد پذیرش گروه شوند، هم چنین جوامع انسانی نیز می کوشند تا رفتارهایی را درپیش گیرند که درجمع پذیرفته شوند و از جامعه جهانی طرد نشوند و یا بیرون از دایره تمدنی شناخته نشوند.
بسیاری از جوامع غیر متمدن به ویژه درمنطقه جنوب جغرافیای زمین می کوشند تا رفتارهای خویش را همانند رفتارهای جوامع منطقه شمالی استوا قرار دهند. از اینرو سرتا پا غربی و فرهنگی می شوند درحالی که اصول بسیاری را در اختیار دارند که می تواند به سبب ارزش های عقلانی و جمعی به عنوان الگو حتی برای جوامع به ظاهر متمدن قرارگیرد.
همان گونه که خودباختگی در شخصیت موجب می شود تا انسان برای جلوگیری از رسوایی، همرنگ جماعت شود و حتی به رفتارهای باطل و ضد ارزشی و غیر عقلانی آنان تن دهد، هم چنین جوامع خود باخته نیز این گونه رفتار می کنند و در قالب کلاس گذاری آن را توجیه می کنند.
فقدان شخصیت قوی و معتدل و متعادل در اشخاص به عنوان یک بیماری ظرفیت های شخص راکاهش می دهد و او را برای دست یابی به آزادی واقعی باز می دارد. این گونه است که اشخاص دیگری به طور مستقیم و غیر مستقیم، اراده شخص را مهار و مدیریت می کنند و او را برده و بنده افکار و رفتارهای خویش می سازند، درحالی که شخص فکر می کند که در آزادی مطلق است و از نعمت انتخاب و اختیار برخوردار است.
زیرا می تواند رفتارهایی از خود بروز دهد که حتی بیرون از دایره عقلانیت است و به سادگی می تواند ارزش ها و هنجارهای اجتماعی را نادیده گرفته و آن را زیر پا گذارد.
در جوامع غیرمستقل از نظر فرهنگی نیز این گونه رفتار به شدت به چشم می خورد. با آن که این جوامع، در ظاهر از استقلال سیاسی، نظامی و اقتصادی برخوردارند، ولی از نظر فرهنگی به شدت وابسته هستند، لذا به شدت متأثر از فرهنگ های بیرون بوده و رفتارهای جوامع دیگر را الگو قرار می دهند و تبعیت می کنند.
البته نباید از عنصر تبلیغات نیز غافل ماند، زیرا عنصر تبلیغات موجب می شود تا شخص باور کند جوامعی که از نظر اقتصادی و فن آوری های روز پیشرفت کرده اند، در بعد فرهنگی نیز سرآمد هستند و باید از آنان تقلید کرد.
چنین تفکری در بسیاری از جوامع گذشته و حال وجود داشته و دارد؛ زیرا مردم به این باور غلط می رسند که اگر شخصی در ثروت و قدرت ترکتازی می کند لاجرم از همه جهات پیشرو است، در حالی که این گونه نیست و نمی توان او را از هر جهت الگوی کامل قرار داد. از این قرآن بارها از انسان هایی مانند قارون ، فرعون ، هامان ، سامری و بلعم باعورا سخن می گوید که در اموری چون قدرت و ثروت و علم و بصیرت پیشتاز بودند و در اوج قرار داشتند ولی از نظرهای دیگر هیچ برتری بر دیگر افراد جامعه نداشتند بلکه گمراه بودند و به سبب همین مسئله ، شکست خوردند و نابود شدند.
هم چنین قرآن جوامعی را معرفی می کند که از نظر تمدنی بسیار پیشرفه بودند که از آن جمله جامعه عاد، ثمود و سبا است که به سبب فقدان رشد فرهنگی و اعتقادی و گاه اخلاقی و شکست هنجارها و رفتارهای ضدارزشی و عقلانی، نیست و نابود شدند.
به هر حال نباید فراموش کرد که عنصر تبلیغات حتی در کسانی تأثیر می گذارد که از نظر شخصیتی در تعادل و کمال هستند و دیگران به سادگی از طریق تبلیغات و بزرگ نمایی می توانند آنان را به سمت و سویی که خود می خواهند حرکت دهند و برده و بنده افکار و رفتارها و خواسته های خودشان کنند.
کلاس گذاری و تفاخر
انسان های کم ظرفیت و یا کم جنبه، کسانی هستند که دچار بیماری فقدان تعادل شخصیت هستند. این دسته از انسان ها به سبب این که نمی دانند و یا نمی توانند به کمالات واقعی دست یابند ، به جبران آن از طریق همانندسازی با انسان های موفق اقدام می کنند. لذا کمال سازی دروغینی را از خود به نمایش می گذارند.
می دانیم که انسان های موفق، انسان های با همت بلند و کار مضاعف و پشتکار بسیار، بوده اند. همین انسان ها بودند که جوامع را به سوی رشد و شکوفایی تمدنی سوق داده و می دهند. دانشمندانی که شبانه روز در اندیشه اختراع و اکتشاف بودند و حل مشکل و مسئله ای ، دغدغه شبانه روزی آنان بوده است. برخی از آنها در خواب و رویا و برخی دیگر در حالتی از مکاشفه به کشف مطلب و حل مسئله و اختراع و مانند آن موفق می شوند؛ زیرا تمام وجودشان را مسئله دربرمی گیرد و برای حل آن در اندیشه فرو می روند تا به حل آن نایل می گردند.
همین افراد بلند همت و پرتلاش، ملتی را به تمدن می رسانند و شرایط محیطی را برای شکوفایی اقتصادی و رفاه فراهم می آورند. در این میان افرادی سودجو ، از این علم و دانش دانشمندان استفاده کرده به ثروت و قدرت می رسند. آنها کسانی هستند که برای افراد دیگر جوامع به عنوان الگو مطرح می شوند و مردم جوامع دیگر گمان می کنند که علم و دانش در کافه های شانزه لیزه تولید شده و می شود. از این رو آزمایشگاه تاریک و تلاش های شبانه روزی دانشمندی چون ادیسون ، ماری کوری، انیشتن، ابن سینا ، زکریای رازی ، جمشید کاشانی و مانند ایشان را نمی بینند و به جای آن که آنان را الگوی رفتاری خود قرار دهند ، سوءاستفاده کنندگان از علم و دانش ایشان را الگوی خویش قرار می دهند.
آنانی که از شخصیت متعادل و قوی بهره ندارند، برای جبران چیزی که ندارند به تظاهر روی می آورند که تفاخر و فخرفروشی یکی از این رفتارهاست. در داستان ابلیس، هنگامی که آگاه می شود حضرت آدم(علیه السلام) از شخصیت قوی تر به سبب تعلیم اسمای الهی برخوردار است، برای ارضای خود بزرگ بینی خویش، از ماده اولیه خود یعنی آتش سخن می گوید که عنصر پاک و برتر است، در حالی که ماده اولیه انسانی، گلی بدبو است. از این رو با نادیده گرفتن عناصر قوی موجود در انسان می کوشد تا این گونه، برتری خویش را نشان دهد و با هنجارشکنی و جابه جائی ارزشی، امری کم ارزش و یا حتی ضدارزشی را به عنوان امری ارزشی مطرح کرده و به آن ببالد. (اعراف، آیه12 و نیز سوره ص، آیه76)
کسانی که از نقصان سرمایه روحی و معنوی برخوردارند، با بهره گیری از قدرت و ثروت می کوشند تا آن را جبران کنند. از اینرو ماشین گران بها و کاخ های شیشه ای برای آنها ارزش می شود.
خداوند در آیات 1تا 5 سوره تکاثر، جهالت آدمی را ریشه برترنمایی و تفاخر و مسابقه رقیبان در کسب مال و مقام معرفی می کند و آن را عامل کلاس گذاری می برد و در وادی تفاخر قرار می دهد. (کهف، آیات32و 34و 35و نیز نساء، آیات 36 و 38)
کسانی که به قدرت الهی (قصص، آیه78) ، منشأ پیدایش نژادها (حجرات، آیه13)، تقدیر الهی در ثروت و قدرت بخشی به افراد (کهف، آیات34و 39)، فرجام تفاخر (قصص، آیه78)، آخرت (تکاثر، آیات1 تا6) ایمان دارند، هرگز در دام تفاخر و کلاس گذاری نمی افتند؛ زیرا امکانات مادی و رفاه و اموری از این دست را عامل فخر و تفاخر نمی دانند (مریم، آیات 73و 74) و برای آن ارزش ذاتی قایل نیستند تا این گونه، کمالی را در تفاخر جست وجو کنند.
کلاس گذاری، شیوه انسانهای خود کم بین
عنوان عامیانه «کلاس گذاری» در واقع مترادف مفهوم تکبر ، تفاخر و خودبزرگ بینی است که متأسفانه در جامعه ما در حال رشد و گسترش است و تبدیل به یک فرهنگ غلط و غیراسلامی شده است.
این اصطلاح غیرعلمی و عامیانه در جامعه تا به آنجا پیشرفت کرده که جزئی از ادبیات و فرهنگ روزمره تمامی افراد اعم از جوان و بزرگسال ، زن و مرد ، پزشک و مهندس ، کارمند و غیره شده است و در رد و بدل کردن حرف های روزمره از آن استفاده می کنند در حالیکه نه تنها این اصطلاح بلکه کلمات مشابه دیگر نیز باید از صفحه ادبیات شیرین فارسی پاک شود.
شاید درک واقعی این واژه باعث شود که این کلمه از دایره المعارف کلمات روزمره فرهنگ عامیانه دوم کشورمان زایل گردد و دیگر شاهد نباشیم که افراد از این گونه واژه ها استفاده کنند. در واقع معنای واقعی کلاس گذاشتن همان فخر فروختن، تکبر، غرور و خودخواهی و اسراف و تبذیر است که متأسفانه برخی افراد خودکم بین از آن استفاده می کنند.
فخر فروختن و تکبر شامل همه موارد می شود چه از لحاظ ظاهری و نوع پوشش و لباس ، چه از نظر مسکن ، وسیله نقلیه شخصی ، و گاه فراتر هم می رود و برخی افراد ، معلومات ، تحقیقات و یاحتی برخی صفات معنوی را هم به رخ هم می کشند و احساس غرور و تکبر می کنند.
البته تعریف ، تمجید و ستایش به ویژه از دیگران اگر در جای خود به کار رود و کسی به جا و به موقع از دیگران تعریف کند نه تنها بد نیست بلکه در بسیاری از مواقع باعث ایجاد اعتماد و عزت نفس در فرد مقابل می شود ولی تعریف و ستایش بی جا و بی مورد فقط حس رضایت فرد را بر می انگیزاند و به اشتباه وی را وادار به پذیرش برخی باورها و صفات می کند که واقعاً در آن شخص وجود ندارد.
تکبر و فخر فروختن فقط به کار افرادی می آید که در خود احساس ناامنی می کنند و از استعدادها و توانایی های بالایی بهره نبرده اند، به همین دلیل برای سرپوش گذاشتن بر معایب و ضعف های خود به غرور و تکبر می پردازند و به اصطلاح عامیانه برای خود کلاس می گذارند و سعی دارند خود را بهتر ، بالاتر و بااستعدادتر قلمداد کنند در صورتی که اذهان آگاه و وجدان های بیدار هیچگاه این افراد متکبر و خودخواه را باور نمی کنند و ماهیت وجودی آنان را مورد شناسایی قرار می دهند.
از سوی دیگر افراد از خودراضی و مغرور که هر جا فرصت را مناسب دیدند به تعریف و تمجید از خود می پردازند معمولاً درجامعه، انسان های منزوی و مطرودی هستند که دیگران با آنها روابط اجتماعی برقرار نمی کنند چرا که عامل اصلی ایجاد یک رابطه خوب اجتماعی صداقت ، بی ریایی و سادگی است و اگر کسی از این چارچوب خارج شود و دوستی و رفاقت را فقط برای ابراز وجود و خودنمایی بخواهد سریعاً از حیطه مسائل اجتماعی خارج خواهد شد و کسی تمایل به دوستی با چنین اشخاصی ندارد.
هرچند که عامل اصلی انزوا و دوری گزیدن برخی افراد از دیگران همین مسئله دورویی، تفاخر، تکبر و خودبزرگ بینی نیست ولی یکی از عوامل مهمی است که باعث دوری فرد از اجتماع می گردد و انسان رامنزوی می کند. بنابر این مطابق فرمایش قرآن کریم که همه انسان ها برادر و برابر هستند باید این الگوی رفتاری در اذهان عمومی مردم جای بگیرد که هیچ کس برتری برکس دیگر ندارد مگر به واسطه تقوی و عمل صالح، در غیر این صورت همه با هم برابر و یکسان هستند و نباید به همدیگر فخر بفروشند.
آیات و احادیث بسیاری وجود دارد که همگی آنها دلالت بر این حقیقت دارد که افراد متکبر و خودخواه در روی زمین جایی ندارند و یا اینکه اگر کسی از روی تکبر و غرور در روی زمین راه برود همه فرشتگان خدا از او دور خواهند شد با توجه به اینکه خداوند خالق انسان هاست و از انسان ها حمایت می کند بنابر این توجه به فرامین الهی می تواند افراد را از تکبر ، نخوت و غرور دور کند و به صراط مستقیم الهی رهنمون سازد.
همه امکاناتی که خداوند بر روی زمین قرارداده و نعمت هایی که به وفور در اختیار انسان گذاشته برای ابراز بندگی و رسیدن به خدا است درک عظمت و توانایی خداست که انسان ها را حامد، شاکر و مرید می سازد و از صفات زشت و ناپسند دور می کند.
بنابر این با حمد خداوند می توان از تکبر و خودبینی جلوگیری کرد و عملاً به مبارزه با چنین فرهنگ تفاخرمدارانه برخاست.
برخی مصادیق کلاس گذاری و تبذیر و اسراف
اصولا کسانی که از فقدان چیزی در درون رنج می برند ولی به سبب موقعیت اجتماعی نمی توانند آن را داشته باشند، به گونه ای دیگر می کوشند تا آن را دارا شوند. لذا کلاس گذاری روشی برای جبران نداشته هاست. بارها دیده ایم که کسی سیب را پوست می کند در حالی که می داند که فواید پوست سیب هم کم نیست، ولی به جهت آن که می خواهد به زعم خود کلاس بگذارد حتی بخشی از سیب را نمی خورد و دور می اندازد.
در رستوران ها بارها با مجموعه سفارش های هنگفت مواجه می شویم که تنها بخشی اندک از آن خورده می شود و بقیه یا دست نخورده یا دست خورده به سوی ظروف اشغال هدایت می شوند؛ زیرا این گونه کارها کلاس دارد. گذاشتن باقیمانده چای و نوشابه و مانند آن زیاد دیده می شود. البته در برخی از رستوران ها ، برای افراد ظرفی برای غذاها و مواد غذایی اضافی تدارک می بینند ولی از آنجایی که کلاس دارد می بایست این غذاها همان جا روی میز بماند و در ظرف اشغال ریخته شود.در عروسی ها و میهمانی های بالا شهری ، اصولا کلاس ، در ریخت و پاش و تبذیر است. این تبذیر غیر از اسراف است؛ زیرا مسرف می خورد و زیاده روی می کند و خودش را اذیت می کند ولی مبذر کسی است که ریخت و پاش می خورد و مصداق «نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد» می کند. ای کاش طوری می کرد که این نعمت خداوند به سگها و گربه ها می رسید ولی این گونه نمی شود بلکه دور ریز می شود و هیچ موجودی جز انگل ها از آن استفاده نمی کنند، در حالی که انگل ها می توانند از طریق دیگر به سادگی تغذیه کنند و نیازی نیست تا از غذایی که دیگر موجودات بلکه حتی انسان ها به آن نیاز دارند ، دور ریز شود تا انگل ها بهره برند.
از دیگر مصادیق کلاس گذاری در جامعه، داشتن گوشی های متنوع و شیک تلفن همراه است. کسانی که هرازچندی گوشی موبایلی را عوض می کنند تا از کلاس گذاری جا نمانند. سفر به اروپا و حتی سفر به مکه و عتبات از سوی برخی و تغییر دکوراسیون منزل هر از گاهی ولو با قرض از دیگران، تغییر مدل ماشین ها و آرایشگاه های زنانه و مانند آن کلاس های بی جایی است که برای پرکردن کمبودها و جبران نقصان در شخصیت، مد روز شده است.
خرید کوله پشتی تجملاتی و با حال از جنس ضد واتر (که قابل شست وشو هم هست)، یا خرید مدل های جدید کامپیوترهای قابل حمل از نوع ریز و درشت آن ، یا تلویزیون های جدید که اندازه خود دیوار اتاق است و چسباندن آن به دیوار خانه و مانند آن نیز از کلاس گذاری روز است.
دریکی از نوشته ها، نمونه های ولو طنز ولی در حقیقت محل ابتلای جامعه را دیدم که درباره کلاس گذاری بود. نویسنده آورده بود:
1- فقط آب معدنی بخورین چون کلاس داره!!!
2- برای هر ده انگشت خودتون انگشترهای نگین دار بخرین (حالا هر رنگی) چون کلاس داره!!!
3- یکی دو تا از کتابهای پائولو کوئیلو رو بخونین و برای دیگران تعریف کنین (البته من خودم که سر در نمی آرم ولی مهم نیست) مهم اینکه کلاس داره!!!
4- سرپاچه های شلوارتون و آستینهای لباستون رو نخ، نخ کنین (حالا مهم نیست که بهتون بگن سرخپوست…) مهم اینه که کلاس داره!!!
5- شبانه روز عینک آفتابی به چشماتون بزنین (مهم نیست هوا ابریه یا بارون میاد) مهم اینه که کلاس داره!!!
6- عکسهای دوران بچگی خودتون رو قاب کنین بزنین به دیوار (حالا اگه عکساتون خیلی بی ریخت بود مشکلی نیست از عکسهای دیگرون می تونید استفاده کنین) آخه کی به کیه!! مهم اینه که کلاس داره!!!
7- وقتی می خواین از خونه برین بیرون هف هش تا کتاب بزرگ و قطور بگیرید دستتون (هرچی کتابها بزرگتر باشه بهتره، فکر اینو که دستاتون خسته میشه نکنین) مهم اینه که کلاس داره!!!
8- اگه پاچه های شلوارتون بلنده، تاش بزنین (البته دیگه الان تمام شلوارا کوتاه هستن) مهم نیست که بهتون بگن داره میره فرش بشوره!! مهم اینه که کلاس داره!!!
9- شلوار شما باید از بالا یا پایین کوتاه باشد، هرچند که بدجوری تو چشمه!!، ولی کلاس داره!!!
این ها نمونه ای از فرهنگ غلط و رایج کلاس گذاری در جامعه ماست و اگر بخواهیم این فهرست را کامل کنیم خود مثنوی هفتاد من کاغذ می شود.این در حالی است که خداوند در آیات زیادی از قرآن، مسرفان و مبذران را دشمن خویش و دوستان شیاطین برمی شمارد (اسراء آیه 72 و آیات دیگر) زیرا با اسراف و ریخت و پاش کردن، نه تنها کفران نعمت می کنند بلکه اجازه نمی دهند تا دیگران از نعمت های خداوند به درستی بهره گیرند. چنان که همین مترفان و مسرفان و مبذران هستند که زمینه افزایش جرم خیزی در جامعه را فراهم می کنند و رفاه زدگان، خود بزرگ ترین مجرمان جوامع بشری بشمار می روند.
مسرفان مایه فساد انگیزی و تباهی در جوامع و زمین هستند (شعراء، آیات 151 و 152) در حالی که از نظر خودشان رفتارشان بسیار ارزشی و درست است (یونس، آیه 21) از این رو خودپسندی نمی گذارد تا در مسیر درست قرار گیرند و دست از کلاس گذاری که موجبات اسراف و تبذیر و فساد می شود بردارند.
با توجه به آنچه گذشت نتیجه گرفته می شود که کلاس گذاری برای دیگران، نماد بارزی از فخرفروشی و تفاخر است که از نظر قرآن و روایات معصومین عملی شدیداً مذموم و مخالف آموزه های الهی بشمار می رود. جا دارد حسن ختام این مقاله را حدیث زیبایی از علی(علیه السلام) قرار دهیم که هشداری است جدی به همه کسانی که دنیا و زرق و برق پوچ و بی ارزش آن، آنان را فریفته و دچار غرور وتفاخر و کلاس گذاری کاذب و توخالی کرده است: آن حضرت می فرماید: «مالا بن آدم والفخر اوله نطفه و آخره جیفه ، لا یرزق نفسه ولا یدفع حتفه= فرزند آدم برای چه فخرفروشی و کلاس گذاری می کند؟ او که در آغاز، نطفه ای گندیده و در پایان مرداری بدبو است، نه می تواند روزی خود را تأمین کند و نه مرگ را از خود دور سازد! (نهج البلاغه، حکمت 454)
منبع:روزنامه کیهان