مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) می فرمایند:
قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدست مطلق دیدن است . یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعا – نه به صورت تعارف – خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند . این، آن روحیه ی کمال انسانی است که البته باید با تمرین به این جاها رسید.
شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف – که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحبدل زمان خودش بوده است – اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این که طلبه بود، ولی به شیوه ی اعیان و اشراف حرکت می کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می انداخت و لباسهای فاخری می پوشید؛ چون از خانواده ی اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک التجار بوده یا از خانواده ی ملک التجار بودند. ایشان، طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آن که توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به در خانه ی عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی – که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله ی اهل معنا و اهل دل بوده است و حتی بزرگان می رفتند در محضر ایشان می نشستند و استفاده می کردند – راهنمایی شد.
روز اولی که مرحوم حاج میرزا جواد آقا، با آن هیأت یک طلبه ی اعیان و اشراف متعین، به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می رود، وقتی که می خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن جا صدا می زند که همان جا – یعنی همان دم در، روی کفشها – بنشین . حاج میرزا جواد آقا هم همان جا می نشیند. البته به او برمی خورد و احساس اهانت می کند؛ اما خود این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی، او را پیش می برد. جلسات درس را ادامه می دهد. استاد را – آن چنان که حق آن استاد بوده – گرامی می دارد و به مجلس درس او می رود. یک روز در مجلس درس، او که در اواخر مجلس هم نشسته بود، بعد که درس تمام می شود، مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی، به حاج میرزا جواد آقا رو می کند و می گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می شود، قلیان را بیرون می برد؛ اما چه طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیان زاده، جلوی جمعیت، با آن لباسهای فاخر! ببینید، انسانهای صالح و بزرگ را این طور تربیت می کردند . قلیان را می برد، به نوکرش که بیرون در ایستاده بود، می دهد و می گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور . او می رود قلیان را درست می کند و می آورد به میرزا جواد آقا می دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می کند . البته این هم که قلیان را به دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این که بدهی نوکرت درست کند.
این، شکستن آن من متعرض فضول موجب شرک انسانی در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگ بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می برد و او را وارد جاده یی می کند و به مدارج کمالی می رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله ی اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست . بنابراین، قدم اول، شکستن من درونی هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت – همیمن طور ریاضتها – پست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
همه ی مفاسد عالم، زیر سر منیتهای افراد بشر است . همه ی ظلمها، همه ی تبعیضها، همه ی جنگها و خونریزیها، همه ی قتلهای نابه حقی که در دنیا اتفاق می افتد، همه ی کارهایی که زندگی را بر بشر تلخ می کند و انسان را از سعادت خود دور می نماید. زیر سر این منیت و فرعون درونی یی است که در باطن من و شماست . اگر او را مهار نکنیم و این اسب سرکش را که در وجود ماست، دهنه نزنیم، بسیار خطرناک خواهد بود . نه فقط برای خود انسان خطرناک است، بلکه به قدر شأن و تأثیر و شعاع وجودی هر کسی ، برای دنیای خارج از وجود و باطن خود او، خطرناک است. این منیت که خود انسان را به خاک سیاه می نشاند، به هر اندازه یی که یک انسان قدرت دارد در دنیای خارج و واقعی تأثیر بگذارد، به همان اندازه فساد ایجاد خواهد کرد . به همین خاطر است که در قرآن می فرماید: «ألیس فی جهنم مثوی للمتکبرین» (1): جهنم جایگاه متکبران است. گناهها، فسادها و بدبختیها، از تکبر ناشی می شود . کبر انسانهاست که دنیایی را در باطن خود آنها و همچنین در فضای محیط به آنها به وجود می آورد که در آن دنیا، شیطان مسلط و همه کاره است.
پی نوشت ها:
1- زمر: 60.
منبع:حدیث ولایت، جلد چهارم، ص 110-108