نویسنده:دکترسید حمیدرضا علوی
دراین قسمت هر کدام از موارد به ترتیب و بالاستقلال با توجه به متون دینی مورد بررسی قرار خواهند گرفت .
1 ـ طلب عزت فقط ازخدا
حضرت علی (ع) می فرماید :هرکس از غیر خدا عزت جوید ،آن عزت ( ظاهری ) وی را هلاک و نابود خواهد ساخت . (1)
در تفسیر نمونه ذیل آیه ی « الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعاً ) (2) این گونه آمده است : این آیه به همه ی مسلمانان هشدار می دهد که عزت خود را در تمام شؤون زندگی ،اعم از شؤون اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و مانند آن ، در دوستی با دشمنان اسلام نجویند ،بلکه تکیه گاه خود را ذات پاک خداوندی قرار دهند که سرچشمه ی همه ی عزت ها است و غیرخدا (دشمنان اسلام ) نه عزتی دارند که به کسی ببخشند و نه اگر می داشتند قابل اعتماد بودند ،زیرا هر روز که منافع آنها اقتضا کند فوری صمیمی ترین متحدان خود را رها کرده و به سراغ کارخویش می روند ، گویی هرگزبا هم آشنایی نداشتند ؛چنان که تاریخ معاصرشاهد بسیار گویای این واقعیت است . (3)
درتفسیرمنهج الصادقین در تفسیر آیه ی شریفه ی «فان العزه لله جمیعا » این گونه آمده است :نصب ( جمیعاً ) برحال است ، یعنی در حالتی که جمیع عزت از جانب حضرت عزت است پس متعزز نیست کسی که وی او را عزیزنگردانیده است و او ـ سبحانه ـ عزت را برای اولیای خود نوشته است . (4)
همچنین در تفسیر مجمع البیان در تفسیر آیه ی شریفه ی (سبحان ربک رب العزه عما یصفون ) (5) این گونه آمده است :منزه است خداوندت و پروردگارت که مالک عزت است .عزیز می کند از پیامبران و اولیا آن را که بخواهد .غیرازخداوند کسی مالک عزت دادن نمی باشد . (6)
بنابراین باید تمامی صاحبان قدرت بدانند و آگاه باشند که قدرتمندتر از آنان هم وجود دارد ،و بالاتر از تمامی قدرت و قوت ها ، قدرت ذات لایزال الهی است که هیچ قدرت و قوتی جز به واسطه ی او ینست :
«و لاحول و لا قوه الا بالله »
و لذا همگی نسبت به آن ذات قیوم بی نهایت خوار و ذلیل و بی مقدارند :
«کل عزیز داخل تحت القدره فذلیل » (7)
بدون تردید ،اوج شان و عزت آدمی نیز در آن است که در مقابل ذات لایتناهای الهی خود را ذره ی حقیر و ناقابل بیابد و با اتصال و وحدت خود با آن کل ،به بی نهایت وصل گردد و به عزتمندترین عنصر روزگار مبدل گردد . این جاست که قرآن کریم نیز بر این حقیقت مجزوم و مسلم صحه می گذارد و می فرماید :
هرآن کس که عزت طلبد پس تمامی عزت از آن خداست . (8)
خداوند نه تنها خود مالک و صاحب عزت است « رب العزه »،بلکه با توجه به معنای دوم « رب » پرورش دهنده و رشد دهنده ی عزت در آن دسته ازبندگان خود که شایستگی مقام عزت را یافته اند نیز می باشد ؛ لذاست که می فرماید :عزت ازآن خدا و ازآن رسولش و از آن مومنین است .(9)
به همین دلیل است که او خود عزت را به هرکه بخواهد ـ یعنی هر کس لیاقت آن را داشته باشد ـ می دهد :«تعزمن تشاء » (10) و لازم نیست آدمیان برای به ظاهر عزیز شدن خود عزت را از غیر خدا که توانایی آن را ندارند بطلبند :
«ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعاً » (11)
حال که تمامی عزت ها به دست خداست : «ان العزه لله جمیعا » (12) و خوبی ها همگی به دست اوست :«بیدک الخیر » (13) لذا به راستی باید گفت خدا برای ما کافی است :«حسبنا الله و نعم الوکیل » (14) و هرگز نباید از گفتار کسانی که عزت را ازغیرخدا می طلبند و در چیزی غیر از او می یابند دلتنگ و محزون گردید : «و لایحزنک قولهم » (15) و باید با استمداد از خدا صبرکرد و ازمکرها و نیرنگ های کفارو مشرکین مغموم و دلگیرنشد ،زیرا خدا با کسانی است که ایمان آوردند و نیکوکارشدند :«و اصبر و ما صبرک الا بالله و لاتحزن علیهم و لا تک فی ضیق مما یمکرون ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون » (16)
به همین علت است که اگر خداوند مومنین را نصرت عطا فرماید هیچ کس بر آنان غالب نخواهد شد ،اما اگر او آنان را خوار و بی عزت سازد ،آن گاه هیچ کس غیر از خود وی نخواهد توانست به آنان فتح و پیروزی عنایت فرماید .لذا فقط باید بر او توکل نمود :
«ان ینصرکم الله فلاغالب لکم و ان یخذلکم فمن ذا الذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المومنون » (17)
قرآن کریم می فرماید :
فتح و پیروزی جز از جانب خدا ینست ؛ خدایی که دارای عزت و حکمت است :
«و ما النصرالا من عندالله العزیزالحکیم »(18)
و یا آن که او هر کس را بخواهد نصرت عطا می کند که او عزتمند و رحیم است :
« ینصرمن یشاء و هو العزیز الرحیم » (19)
آنان که دوستان و یاوران خود را از اهل دنیا برمی گزینند ،خداوند هرگز به آنان عزت نخواهند بخشید . بیهوده نیست هنگامی که مشاجره ای بین امام علی (ع) و عثمان درگرفت و مغیره به عثمان گفت : من به جای تو پاسخگوی او خواهیم بود ، امام (ع) به مغیره فرمود : « به خدا سوگند ، خدا به کسی که تو یاورش باشی عزت نمی دهد و کسی که دستش را بگیری از جای به پا نخواهد خاست . (20)»(21)
2 ـ بندگی و اطاعت خدا :
بندگی خدا به آدمی عزت خواهد بخشید و لذاست که امام علی (ع) در مناجات خود خطاب به خداوند عرض می کند :
«خدایا ،همین قدر برای عزت من کافی است که بنده ی تو باشم و همین اندازه برای فخر و مباهات من کفایت می کند که تو پروردگارم باشی » (22)
واژه ی زیبای «عبد » یادآورمقام عبودیت و تسلیم بودن آدمی در مقابل پروردگار خویش و اطاعت کامل خداوند است . به همین لحاظ است که حضرت علی (ع) می فرماید : « کسی که خداوند سبحان را اطاعت کند عزیز و قوی خواهد شد . (23)
همچنین حضرت رسول اکرم (ص) می فرماید :
«خداوند هر روز می گوید که من پروردگار عزتمند شما هستم . پس هر کس عزت دو جهان را می طلبد باید از آن عزتمند و عزیز اطاعت کند » (24)
اصولاً عزت دنیا و آخرت لازم ملزوم یکدیگرند . مگر می شود انسانی در دنیا از عزت حقیقی که خدا به او عنایت فرموده برخوردار باشد اما در آخرت عزیز نباشد و یا انسانی درآخرت عزیزباشد اما در دنیا فاقد عزت حقیقی باشد ؟
حضرت امام جعفرصادق (ع) می فرماید : «برای کسی که خود را برای خدا خوار و ذلیل نسازد هیچ گونه عزتی نخواهد بود ، و همچنین انسانی که نسبت به خداوند تواضع و فروتنی نورزد ،هیچ رفعت و سربلندی نخواهد داشت » (25)
خوار و ذلیل ساختن خود در برابر خداوند نیز دقیقاً بیانگر مقام عبودیت و بندگی و تسلیم در مقابل خدای تعالی است و لذا تعالی بخش و عزت آفرین خواهد بود .
یکی از بالاترین مظاهربندگی خدا محترم شمردن اوامر الهی است . رسول خدا (ص) می فرماید :
«امرالهی را عزیز بشمار تا آن که خدا تو را عزیزکند » (26)
و آنان که با تمام وجود به یاری خدا و دین می شتابند باید بدانند و مطمئن باشند که « خداوند متکفل یاری کسی شده که او را یاری نماید و عزت کسی که او را عزیز دارد(27)».(28)
3 ـ تقوای الهی
گناه به منزله ی آلودگی و زشتی برای روح زیبا و فطرت پاک آدمی است و تقوا ، نیروی بازدارنده ای است که آدمی را از ارتکاب گناهان باز می دارد و لذا انسان را از زشتی و آلودگی محفوظ می دارد و به او عزت می بخشد.رسول اکرم (ص) می فرماید :«هرکس می خواهد عزت مندترین مردم باشد باید نسبت به خدای عزوجل تقوا داشته باشد » (29)
و علی (ع) هیچ عزتی را عزیزتر از تقوا نمی شمارد . (30)
حضرت علی (ع) مردم را به تقوای الهی و ترس ازخدا سفارش می کند و ترس از خدا را عاملی می داند که آدمیان را « به پناهگاه های استوار،و منزلگاه های پر عزت و اعتبار در روزی که دیده ها باز مانده است » (31) هدایت می کند . (32)
4 ـ ایمان
حضرت امام محمد باقر(ع) یکی از سه خصلتی را که خداوند برای انسان مومن عنایت فرموده ، عزت در دنیا و آخرت می داند . (33)
به طورکلی ،ایمان که از ریشه ی « امن » گرفته شده است ،حالتی از امنیت و آرامش معنوی به آدمی می بخشد که انسان به راستی از هیچ چیز و هیچ کس غیر از خدا نمی هراسد و خاطر و ذهن او از هر گونه تشویش و اضطراب و دغدغه ی دنیوی فارغ و رها می گردد و زندگی و حیات او حیاتی طیبه و معقول و مشحون از شادی اصیل و پایدارمی شود .روح بلند این چنین انسانی هرگز از گناه لذتی دریافت نمی دارد و انجام خوبی ها موجب لذتی حقیقی در وی می گردد . لذا او به دور از هرگونه غرور و تکبر ، احساس عزت نفسی حقیقی می نماید و دیگران نیز او را سرافراز و سربلند می بینند و در آخرت نیز سرافرازی و عزت از آن او خواهد بود و این جاست که سخن حکیمانه ی فوق در مورد چنین شخصی مصداق می یابد .
5 ـ درک وجود و محضر پیامبر اکرم (ص) و اطاعت و فرمانبرداری از او
هر کس رسول خدا (ص) را اطاعت کند ، خدا را اطاعت کرده است و هر آن کس خدا را اطاعت نماید قطعاً عزیزخواهد شد و عزت خواهد یافت ؛ چنان که خود پیامبر اکرم (ص) که در اوج اطاعت الهی بود ، عزیزترین فرد عالم در نزد خدا خواهد بود .
علی (ع) می فرماید : در پرتو نعمت وجود پیامبر اکرم (ص) « امور آنان در سایه ی قدرت کامل استوار گردید و در سایه ی عزتی پیروز قرار گرفتند ، و حکومتی ثابت و پایدارنصیبشان گردید ، پس آنان حاکم و زمامدار جهانیان شدند و سلاطین روی زمین گشتند ، و مالک و فرمانروای کسانی شدند که قبلاً بر آنها حکومت می کردند ، و قوانین و احکام را درباره ی کسانی به اجرا گذاردند که قبلاً درباره ی خودشان اجرا می نمودند . کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت و احدی خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند » (34)
حضرت علی (ع) از برخی گذشتگان بدین صورت یاد می کنند : قبل از نعمت وجود پیامبر اسلام (ص) « نه کسی داشتند تا آنها را دعوت به حق کند و به او پناهنده شوند ، و نه سایه ی الفت و اتحادی که به عزت و شوکتش تکیه نمایند .اوضاع آنان متشتت ، قدرت ها پراکنده ،و جمعیت انبوهشان متفرق بود ، در بلایی شدید و در میان جهالتی متراکم فرو رفته بودند ، دختران را زنده به گور می کردند ، بت ها را مورد پرستش قرار می دادند و قطع رحم و غارت های پی در پی درمیان آنان رواج داشت » (35)
امیرالمومنین علی (ع) بیان می دارد در پرتو وجود عزیز پیامبر اکرم (ص) ذلیلان محروم عزت یافتند ، و عزیزان خودخواه ( که به ظاهر خود را عزیز می پنداشتند ) ذلیل و خوار گردیدند ، (36) زیرا خداوند ارکان اسلام را در برابرآنان که با آن به ستیزه بر می خیزند عزت بخشیده و استوار نموده است . (37)
6 ـ اتحاد و پیوستگی
حضرت علی (ع) در زمان خود ، عرب را « از نظر تعداد کم ،اما با پیوستگی به اسلام فراوان ، و با اتحاد و اجتماع و هماهنگ عزیز و قدرتمند » (38) معرفی می کند . (39) اتحاد و وحدتی که در پرتو اسلام و توسل و تمسک همه ی مردم به احکام اسلامی شکل می گیرد ،عزت ،صلابت و قدرتی به اجتماع و جامعه ی اسلامی می بخشد که حقیقتاً درمقابل هرگونه قدرت خارجی شکست ناپذیرخواهد شد ،چنان که مصداق واقعی چنین حقیقتی را امیرالمومنین (ع) در سخن فوق بیان می دارد .
همچنین علی (ع) ،حالات مومنین عزتمند را در حالت حفظ وحدت و اتحاد و حالات ذلت و خواری آنان را در هنگام تفرقه و اختلاف این گونه توصیف و مقایسه می کند :
«بنگرید آنها چگونه بودند : هنگامی که جمعیت هاشان متحد ، خواسته ها متفق ، قلب ها و اندیشه ها معتدل ،دست ها پشتیبان هم ، شمشیرها یاری کننده ی یکدیگر ، دیده ها نافذ و عزم ها و مقصودشان همه یکی بود ، آیا آنها مالک و سرپرست اقطار زمین نگردیدند ؟ و آیا زمامدار و رئیس همه ی جهانیان نشدند ؟ از آن طرف ، پایان کار آنان را نیز نگاه کنید :آن هنگام که پراکندگی در میان آنها واقع شد ،الفتشان به تشتت گرایید ، اهداف و دل ها اختلاف پیدا کرد ، به گروه های متعددی تقسیم شدند و در عین پراکندگی با هم به نبرد پرداختند ، [ در این هنگام بود که ] خداوند لباس کرامت و عزت از تنشان بیرون کرد ،و وسعت نعمت را از آنان سلب نمود ، تنها آنچه از آنها باقی مانده سرگذشت آنان است که در بین شما به گونه ی درس عبرتی برای آنها که بخواهند عبرت گیرند ، دیده می شود » (40)
پی نوشتها :
1 ـ «من اعتزبغیرالله اهلکه العز » ( میزان الحکمه ، ج 3 ، ص 443 ) .
2 ـ نساء / 139 .
3 ـ مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ، ج 4 ، ص 170 .
4 ـ کاشانی ، ملا فتح الله ، منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملا فتح الله کاشانی ) ، ج 3 ، ص 132 .
5 ـ صافات / 180 .
6 ـ ترجمه ی تفسیر مجمع البیان ، ترجمه : گروه مترجمین ، ج 21 ، ص 63 .
7 ـ بحارالانوار ، ج 78 ، ص 54 ؛ تحف العقول ، ص 53 ، میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 286 .
8 ـ فاطر / 10 : « من کان یرید العزه فلله العزه جمیعاً » .
9 ـ منافقون / 8 : « و لله العزه و لرسوله و للمومنین » .
10 ـ آل عمران / 126 .
11 ـ نساء / 139 .
12 ـ یونس / 65 .
13 ـ آل عمران / 26 .
14 ـ آل عمرا / 173 .
15 ـ یونس / 65 .
16 ـ نحل / 127 ـ 128 .
17 ـ آل عمران / 160 .
18 ـ آل عمران / 126 .
19 ـ مریم / 5 .
20 ـ « قو الله ما اعز من انت ناصره و لا قام من انت منهضه » ( نهج البلاغه ، خطبه ی 135 ) .
21 ـ آشتیانی و امامی ، ترجمه ی نهج البلاغه ، ص 70 .
22 ـ « الهی کفی بی عزا ان اکون لک عبدا و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا » ( بحار الانوار ، ج 77 ، ص 40 ؛ میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 292 ).
23 ـ « من اطاع الله سبحانه عز و قوی » ( الحیاه ، ج1 ، ص 430 ) .
24 ـ « ان الله یقول کل یوم : انا ربکم العزیز ؛ فمن اراد عز الدارین فلیطع العزیز » ( کنز العمال ، خطبه ی 43101 ؛ میزان الحکمه ،ج 6 ، ص 290 ) .
25 ـ «اعلم انه لا عز لمن لا یتذلل الله ، و لا رفعه لمن لا یتواضع لله » ( بحار الانوار ، ج 78 ، ص 249 ؛ میزان الحکمه ، ج 1 ، ص 290 ) .
26 ـ « اعز امر الله یعزک الله » ( کنز العمال ، خطبه ی 43102 ؛ میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 291 ) .
27 ـ « فانه جل اسمه قد تکفل بنصر من نصره و اعزاز من اعزه »(نهج البلاغه ، نامه ی 53 ) .
28 ـ آشتیانی و امامی ،ترجمه ی نهج البلاغه ، ص 172 ) .
29 ـ « من اراد ان یکون اعز الناس فلیتق الله عزوجل » ( بحارالانوار ، ج 70 ، ص 285 ؛ میزان الحکمه ،ج 6 ، ص 291 ) .
30 ـ « و لا عز اعز من التقوی » ( نهج البلاغه ، حکمت 371 ) .
31 ـ شهیدی ، سید جعفر ؛ ترجمه ی نهج البلاغه ، ص 230 .
32 ـ « اوصیکم عباد الله بتقوی الله فانها الزمام و القوام ، فتمسکوا بوثائقها ، و اعتصموا بحقائقها تول بکم الی الا کنان الدعه ، و اطان السعه ،معاقل الحرز و منازل العز فی یوم تشخص فیه الابصار » ( نهج البلاغه ، خطبه ی 195 ) .
33 ـ فروع کافی ، ج 8 ، ص 243 ؛ میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 288 .
34 ـ آشتیانی و امامی ، ترجمه ی نهج البلاغه ، ص 14 .
35 ـ همان ، ص 117 .
36 ـ همان : ص 47 . « اعز به الذله ، و اذل به العزه [ نهج البلاغه ، خطبه ی 96 ] .
37 ـ « و اعز ارکانه علی من غالبه » [ همان ، خطبه ی 106 ] .
38 ـ آشتیانی و امامی ، ترجمه ی نهج البلاغه ، ص 74 .
39 ـ « و العرب الیوم و ان کانوا قلیلاً ، فهم کثیرون بالاسلام ،عزیزون بالاجتماع »( نهج البلاغه ، خطبه ی 146 ) .
40 ـ آشتیانی و امامی ، ترجمه ی نهج البلاغه ، صص 116 ـ 117 .
منبع:نشریه پایگاه نور،شماره 8