نویسنده:آندره اشلمن
ترجمه :علی بورونی
مقدمه :
هنگامی که شخصی عملی اخلاقی انجام می دهد و یا درانجام آن قصور می کند تصورمی کنیم که نوعی از واکنش ( ستایش یا سرزنش ) را برای خود تضمین کرده است ؛مثلاً دریک صحنه ی تصادف اگر کسی کودکی را از ماشین آتش گرفته نجات دهد، سزاوارستایش است و اگر کسی [ حداقل برای کمک ] از تلفن همراهش استفاده نکند ،سزاوار سرزنش است . اما برای اینکه این دو را سزاوار ستایش و یا سرزنش بدانیم ،باید بتوانیم عنوان « مسئولیت اخلاقی » (1) را برای آنها حمل کنیم . [ این دو مورد نمونه هایی از واکنش افراد دیگر نسبت به عمل شخص است ممکن است خود فرد نیزخودش را در مورد ترک کاری مقصر دانسته و مستحق سرزنش بداند ].
درک و فهم مسئولیت اخلاقی مستلزم شرح و تفسیری است که خواهد آمد ،اما همین که بین اینگونه مسئولیت با دیگر مسئولیت ها که عمدتاً با عنوان عام « مسئولیت » و « مسئول » ازآنها نام برده می شود فرق بگذاریم ،کافی است .
برای توضیح بیشتر باید گفت : به عنوان مثال مسئولیت قاضی برای راهنمایی و مشورت با هیات منصفه قبل از شروع کردن به شور،مسلماً بالاتر و والاتر از مسئولیت باران بهاری برای رشد دادن نباتات است ؛چرا که در مورد باران ما به دنبال دلایل ،و رابطه ی علی بین باران و رشد گیاهان هستیم و در مورد قاضی درصدد آنیم که بگوییم اگر شخصی مسئولیت قضاوت را پذیرفت ،وظایف ویژه ای را به دنبال خواهد داشت ،اما در عین حال هیچ کدام از این دو مورد ،مسئولیت اخلاقی نیست ؛ زیرا در هر دو مورد ما واکنش ( ستایش یا سرزنش ) در قبال آنها نداریم .
اندیشه و تفکرفلسفی درمورد «مسئولیت اخلاقی » تاریخی بس طولانی دارد .شاید علت آن تصور مشترک ما ( انسان ها ) از مفهوم مسئولیت اخلاقی است . همه ی ما به نوعی از همدیگرمتمایزیم ،اما عنوان « اشخاص » (2) برهمه ی ما حمل می شود . « اشخاص » نیز ازدیگر موجودات که ما آنها را «گونه های زنده » می نامیم از نظر کیفی متمایزند .علی رغم تشابهات بسیار بین اشخاص ،بسیاری بر این باورند که عنوان «اشخاص عهده دار ،مسئولیت اخلاقی » (3) خود ، نوعی تمایز به حساب می آید .
مسئولیت اخلاقی نوع ویژه ای از کنترل فردی است که تنها افرادی می توانند آن را به کارگیرند که واجد آن باشند . کسانی که از این منظربه شخص نگاه می کنند ، نگران این مساله اند که نگرش دیگران از جهان هستی این شئونات را تهدید می کند ؛مثلاً اگر تشخیص عمل .خود برپایه ی قوانینی باشد که تبدیل و تحول درآنها بسته به شرایط و وضعیات فیزیکی باشد ،آیا شخص در چنین وضعیتی می تواند اخلاقاً مسئول رفتارش باشد ؟و یا اگرجهان هستی دارای خدای مقتدرباشد که همه ی امور آن را از پیش مقدر کرده و بر پایه ی تقدیر آن را به پیش می برد ،آیا بازهم شخص مسئول رفتار خویش خواهد بود ؟
فرضیه ی مسوولیت اخلاقی بیانگر موارد زیراست :
الف-بیان مفهوم مسوولیت اخلاقی ،فی نفسه
ب-معیارهایی برای تشخیص شخصیت اخلاقی به عبارت دیگر،این که چه کسی شایسته ی چنین عنوانی است؟[مثلاً فقط افرادی شایسته ی این عنوانند که توانایی کامل ونیزدلایلی برای انجام عمل داشته باشند .]
ج-شرایطی که مسوولیت اخلاقی در آنها شکل می گیرد یعنی ،شرایطی که شخص تحت آن شرایط مسوول اخلاقی شناخته می شود (مثلاً شخص درصورتی مسوول است که توانایی انجام آن را داشته باشد وآزادانه آن را انجام دهد .)
د – مواردی که درمسیرمسوولیت اخلاقی واقع می شوند.(ازقبیل اعمال،پی آمد ها ،خصیصه ها وعادات شخصی )
در خلال بحث به همه ی این موارد اشاره خواهد شد،اما تمرکزاصلی بحث بر مورداولی ،یعنی «مفهوم مسوولیت اخلاقی »است .
دربخش نخست ،خاستگاه تاریخی اندیشه ی غرب ازمسوولیت اخلاقی را مورد بحث قرارمی دهیم :
1-زمینه های تاریخی مسوولیت اخلاقی در اندیشه ی غرب (به طورگزیده):
دراین بخش چکیده ای از سیرتفکر فلسفی غرب درباره ی مسوولیت اخلاقی مورد بررسی قرارگرفته وتمایزی بین دوتصویرو ادراک ازمسوولیت اخلاقی که تاثیر قابل ملاحضه ای بر اندیشه ی متفکران متاخرگذاشته است بیان می گردد.یکی ازاین دوتصور،مفهومی تلویحی ازمتون به جای مانده ی یونانی کهن است ،یعنی اشعارحماسی هومر (4){درحدودقرن 8قبل از میلاد ،گرچه قبل از آن هم به صورت سنت شفاهی موجودبوده است }.
دراین نوشته ها غالباً افراد بشری وفوق بشری ،هردو بر پایه ی اعمال ورفتارشان مورد ستایش و یا سرزنش واقع شده اند ودر مواردی نیزعمل یک شخص به خاطر عواملی که کنترل فردی اورا تحلیل برده ،توجیه شده است (5)
تفکروتامل راجع به چنین اشخاصی منجر به نگرش «تقدیر گراییی »(6)شد ،نکرشی که براساس آن ،آینده شخص ویا برخی از جوانب آن ،توسط خدایان ،ستارگان ،زمان وبا بعضی از حقایق از قبل تعیین شده است »
بنابراین نگرش ،همه ی اندیشه ها ،تصمیمات واعمال ویژه ای که تحقق آن در آینده است ،بی ربط بیهوده است .(به عنوان یادآوری می توان به افسانه ی یونانی «امتحانات ادیپوس »(7) اشاره نمود ]
این گونه گرایش «تقدیرگرایانه » بعضی اوقات اثرتاریخی مهمی را برجای گذاشته است ،اما بسیاری ازفلاسفه منکر صحت آن شده و ادعا کرده اند که ما هیچ دلیل خاصی برای اینکه آینده مقرراست و تصمیمات و اندیشه های ما بی ربط است نداریم . ارسطو ( 348 ـ 323 قبل از میلاد ) (8) ظاهراً نخستین کسی است که صریحاً نظریه ی «مسئولیت اخلاقی »را بنا نهاده است .وی درطول بحث برروی فضایل انسانی و رذایل همترازبا آنها در اخلاق نیکوماخوس (9) برکاوش و تشخیص مبانی و شالوده ها تامل می کند .او با جمله ای کوتاه بحث آن مسئولیت اخلاقی را این گونه شروع می کند :
« واکنش و پاسخ (ستایش یا سرزنش ) به فرد در برخی مواقع مناسب است که بر اساس اعمال و رفتار و خلق و خویش صورت پذیرد ».کمی بعد او مشخص می کند که تنها نوعی خاص ازافراد برای انتساب این مسئولیت مناسب اند ؛یعنی اشخاصی که قابلیت تصمیم گیری دارند . تصمیم ، برای ارسطو ،نوع ویژه ای از میل و خواسته است که ازاندیشه و تامل ریشه می گیرد و بیانگر تصور و درک شخص از خوب و بد است .بقیه ی بحث ارسطو درباره ی شرایطی است که شخص تحت آن شرایط ، به جهت اعمالی که انجام می دهد و یا خصلت های ویژه ای که دارد سزاوار ستایش یا سرزنش خواهد گردید . طرح و پیشنهادی او اینگونه است :
« شخص زمانی سزاوار ستایش یا سرزنش است که فقط ، خواستی ارادی داشته باشد. »طبق نظر او ،یک عمل و یا خصیصه ی داوطلبانه دو ترکیب متمایزدارد :
الف )حالتی از کنترل فردی ؛ به این معنا که خاستگاه عمل در فرد است . بنابراین انجام عمل و داشتن خصیصه ای مشخص بر پایه ی خود فرد است و امری خارجی نیست .
ب ) ارسطو شرطی معرفتی را بیان می کند که بر اساس آن شخص باید از آنچه انجام می دهد و یا باعث انجام آن می شود آگاه باشد » (10)
در بیان ارسطو ابهامی وجود دارد که سبب شده است تفاسیری متفاوت ازنگرش وی ارائه شود .ارسطو درصد بیان و تشریح شرایطی است که براساس آنها مناسب است شخص ستایش و یا سرزنش شود ،اما کاملاً واضح نیست که مفاهیم محوری و اقتضائاتی که با آنها می توان مفهوم مسئولیت را مشخص کرد چیست ؟
در اینجا دست کم دو احتمال وجود دارد :
الف ) ستایش و سرزنش زمانی مناسب است که شخص شایسته ی آن باشد .
ب ) ستایش و سرزنش از این نظر مناسب است که احتمالاً دارای پیامدی مطلوب است ؛ یعنی رشد و تعالی درعمل و یا رفتار خود را به دنبال دارد .
این دو احتمال از دو نگرش متفاوت از مفهوم مسئولیت اخلاقی به دست می آید که عبارتند از :
1ـ « ارزش مدار ( شایسته مدار)(11)
برطبق این تفسیر ، ستایش و سرزنش ، واکنش مناسب در برابر کسی است که شایسته ی آن باشد ؛ به این معنا که فقط شایستگی خرد موجب چنین واکنشی است .
2 ـ «غایت مدار» (12)
بر طبق این نگرش ستایش و سرزنش تنها به خاطر این که احتمالاً موجب تغییر در شخص و یا رفتاراوست ،مناسب است .
اندیشمندان در مورد این که ارسطو کدام یک از این دو نظریه را مد نظرداشته ،اختلاف نظر داشتند .فیلسوفان هنگامی بر روی درک و فهمی نوین ازمفهوم مسئولیت اخلاقی تمرکز نمودند که مفهوم آن مورد تهدید قرار گرفت .بدین سان اهمیت تغییر دادن بین این دو نگرش رو به فزونی نهاد .
ارسطو ،زمانی که در مقابل نگرش تقدیرگرایی ،اقامه ی دلیل می کرد ( در بخش 9 ) ، بین تقدیرگرایی و « جبرگرایی علی » و تهدیدی که از سوی این نگرش متوجه مسئولیت اخلاقی می شد ،تفاوتی نمی گذاشت .
بر اساس نظریه ی «جبرگرایی علی » (13) هرچیزی که اتفاق می افتد و یا وجود دارد ناشی ازشرایطی پیشین است . این شرایط ، وجود و یا حدوث هر چیز دیگری ، غیر از آنچه موجود است را ناممکن می سازد و نوعی جبرگرایی علی و یا جبر گرایی عملی (14) این شرایط پیشین را به شکل ترکیبی ازوضعیات جهان و یا قوانین طبیعی معین می سازد .
نوع دیگرجبرگرایی ،«جبرگرایی الاهیاتی » (15) است . براساس این نوع جبرگرایی ، تعیین این وضعیات و شرایط بر پایه ی اراده ی خداوندی است . احتمال دارد این نوع جبرگرایی شکل تحول یافته ی مذاهب یونان و بین النهرین باستان باشد که از « چندگانه پرستی » (16) به ایمان به خدایی مقتدر و یا لااقل خدایی که بردیگرخدایان حاکم است ،منجرگردیده است . قدمت عقیده به جبرگرایی ،به ماده گرایان پیش از سقراط (17)(قرن 5 قبل از میلاد ) بر می گردد ،اما ظاهراً تفاوت بین این نوع نگرش و نگرش تقدیرگرایی تا زمان گسترش « فلسفه ی رواقی » روشن نگردید .
تقدیرگرایی هم مانند جبرگرایی علی ، ظاهراً با تهدید کنترل فردی ، مسئولیت اخلاقی را نیز تهدید می کرد .هرچند این دو در اهمیت دادن به اختیارات ،تصمیمات و تاملات خود ،ازیکدیگر متمایزند .
در صورت صحت تقدیرگرایی ،تصمیمات و تأملات و اعمال فرد ازآن نظر مهمل است که آنچه مقرراست روی خواهد داد و اهمیتی ندارد که فرد انجام چه کاری را اختیار نموده است .
اما درجبرگرایی علی ،این امور ضرورتاً با زنجیره ی علی که پدید آورنده ی شیء است پیوند دارند .به عبارت دیگر ،این اعمال و تصمیمات خودشان متعین اند ،اما موضوع اینجاست که روی دادن و یا وجود چیزهای دیگربسته به نحوه ی خاص این تصمیمات و تاملات است . (18)
پی نوشتها :
1 – moral responsibility
2 – persons
3 – morally responsible agents
4 – homeric epics
5 – irwin 1999:225
6 – fatalism
7 – the pligh of oedipus
8 – aristotle
9 – nicomachean ethics iii
10 – (iii.a-iiib-4)
11 – merit -based
12 – consequentiality viwe
13 – causal determinism
14 – scientific determinism
15 – thological determinism
16 – polytheism
17 – pre – socratic atomists
18ـ http://plato.standt ford.edu/contents.htm
منبع:نشریه پایگاه نور ،شماره 8