آخرین سفر

آخرین سفر

هرکدام از ما در طول چندین سال گذشته حداقل یک‌بار و شاید هم بیشتر گذرمان به آرامگاه افتاده است. برای شرکت در مراسم تشییع و تدفین و یا چهلم و سالگرد. بعضی‌ها آن‌قدر فکرشان مشغول است و سرشان شلوغ که شرکت در مراسم سالگرد شخصی که سال‌های سال رفیق گرمابه و گلستانشان بوده، با شرکت در یک مهمانی فامیلی اجباری برایشان تفاوت چندانی ندارد. در هر دو مراسم فکرشان درگیر کارهای عقب‌مانده‌شان است و سرشان توی موبایل و تبلت، فقط ظاهرشان فرق می‌کند؛ در مهمانی لبخند می‌زنند و در مراسم ختم، نه!

اما برای بعضی دیگر شرکت در مراسم ختم و یا حتی دیدن اعلامیه فوت یک دوست یا یک آشنا، تلنگری است که ساعت‌ها ذهنشان را مشغول می‌کند. تا آگهی ترحیم رفیق قدیمی‌شان را می‌بینند، شروع می‌کنند به یادآوری خاطرات مشترک و بعد هم یاد برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت او می‌افتند و این‌که چه فکر و خیال‌هایی در سر داشت برای آینده‌اش. بعد هم خودشان را می‌گذارند جای مرحوم و یا مرحومه و فکر می‌کنند اگر قرار بود امروز را در آن دنیا بگذرانند، چقدر باید غصه می‌خوردند. غصه بابت تمامی گناهانی انجام داده‌اند، از حق‌الله گرفته تا حق‌الناس. البته می‌دانند که مرگ حق است و دیر یا زود نوبتشان می‌شود و باید بار ببندند برای آخرین سفر، سفر به مقصدی که بازگشت ندارد؛ برای همین شروع می‌کنند به جبران اشتباهات گذشته‌شان.

حضرت زهرا (س) در ادامهٔ خطبهٔ فدکیه، سرزنش می‌کند آن مسلمانانی را که مصیب بزرگ وفات پیامبر (ص) برایشان مایه پند و اندرز نبود. آن‌هایی که باید درس می‌گرفتند و می‌فهمیدند که حتی مقرب‌ترین بندگان الهی نیز روزی به این سفر بدون بازگشت می‌روند و باید خودشان را ماده این مسیر کنند؛ ولی نه‌تنها این داغ بزرگ برایشان مایه تفکر و تأمل نشد، بلکه به‌گونه‌ای به اسلام و آموزه‌هایش پشت کردند که گویا از حضور پیامبر (ص) در فشار بودند و در حضور ایشان جرئت بروز باطن خبیث خود را نداشتند.

خطبه فدکیه:
فَتِلْکَ وَ اللَّهِ النَّازِلَهُ الْکُبْرَى وَ الْمُصِیبَهُ الْعُظْمَى لَا مِثْلُهَا نَازِلَهٌ وَ لَا بَائِقَهٌ عَاجِلَهٌ أَعْلَنَ بِهَا کِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِی أَفْنِیَتِکُمْ وَ فِی مُمْسَاکُمْ وَ مُصْبَحِکُمْ یَهْتِفُ فِی أَفْنِیَتِکُمْ هُتَافاً وَ صُرَاخاً وَ تِلَاوَهً وَ إِلْحَاناً وَ لَقَبْلَهُ مَا حَلَّ بِأَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ حُکْمٌ فَصْلٌ وَ قَضَاءٌ حَتْمٌ «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى‏ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَ سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ»[1]؛[2]

به خدا سوگند که این فاجعهٔ بزرگ‌تر و مصیبتِ عظیم‌تر است که نه مانند آن مصیبتی بوده و نه بلای جان‌گدازی در این دنیا به پایه آن می‌رسد. [مصیبتی] که کتاب خدا آن را آشکار کرده است، کتاب خدایی که در خانه‌هایتان و در مجالس شبانه و روزانه‌تان، آرام و بلند و با تلاوت و خوانندگی آن را می‌خوانید. این بلائی است که پیش‌ازاین به انبیاء و فرستاده شدگان واردشده است، حکمی است حتمی و قضائی است قطعی، خداوند می‌فرماید: «محمد پیامبری است که پیش از وی پیامبران دیگری درگذشتند، پس اگر او بمیرد و یا کشته گردد به عقب برمی‌گردید و آن‌کس که به عقب برگردد به خدا زیانی نمی‌رساند و خدا شکر کنندگان را پاداش خواهد داد».

پینوشت:
[1] سوره آل‌عمران، آیه 144.
[2] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 103.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید