زمان ولادت حضرت مهدی علیه السلام

زمان ولادت حضرت مهدی علیه السلام

نویسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت1-ص191 تا ص194
مطابق روایت‏های بسیاری از شیعه و برخی از اهل سنّت، میلاد خجسته امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب نیمه شعبان 255 هـ واقع و باعث مزید فضیلت این شب مبارک شده است. البته عده اندکی، زمان‌های دیگری را نیز نقل کرده اند.1
عصام از کلینی از علی بن محمد نقل کرده است: «وُلِدَ الصَّاحِبُ(علیه السلام) فِی النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ سَنَهَ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَینِ»؛2 «صاحب(علیه السلام) نیمه شعبان 255 هـ به دنیا آمد».
درباره چگونگی زندگی حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران پدر بزرگوارشان، احتمالات مختلفی ذکر شده است؛ از جمله:
الف. او تا آخرِ عمرِ امام عسکری(علیه السلام) ، در سامرا زندگی کرده است.
ب. مدتی پس از ولادت، برای حفاظت و رشد، به مدینه برده شد.
الف. دلایل احتمال نخست:
1. روایاتی که بیانگرتهنیت شیعیان، بر امام عسکری(علیه السلام) است: ابو الفضل حسین بن حسن علوی گوید: «دخلت علی ابی محمد بسر من رأی فهنأته بسیدنا صاحب الزمان(علیه السلام) لما ولد»؛3 «در سامرا، به منزل امام حسن(علیه السلام) رفتم و ولادت سرورمان، صاحب الزمان(علیه السلام) را به وی تبریک گفتم».
2. روایاتی که از زبان حکیمه خاتون، بر دیدن آن حضرت در خانه امام حسن عسکری(علیه السلام) دلالت دارد.
3. روایاتی که بیانگر دیده شدن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سوی گروهی از اصحاب در منزل امام عسکری(علیه السلام) است.
ب. دلایل احتمال دوم:
بر اساس این احتمال، آن حضرت مدتی پس از ولادت، به جهت مسائل امنیتی به ناگزیر سامرا را ترک کرد و به-مدینه منوره برده شد. برای تأیید این دیدگاه به-روایات و گزارش¬های چندی اشاره شده است: ابوهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری(علیه السلام) عرض کردم: بزرگواری شما مانع از آن است که من از شما پرسش کنم؛ اجازه می‌دهید چیزی بپرسم! حضرت فرمود: بپرس؛ گفتم: آقای من! آیا برای شما فرزندی هست؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاق ناگواری برای شما رخ داد، در کجا او را جست‏ وجو کنم؟ فرمود: «در مدینه».4
از این روایت استفاده می¬شود آن حضرت پس از ولادت، مدت نامعلومی در زادگاه خود سپری کرده است؛ آن گاه قبل از شهادت پدر خود به مدینه رفته است.
البته وجود روایت‌های مختلف، مبنی بر دیده شدن حضرت مهدی(علیه السلام) در زمان¬های مختلف در دوران حیات امام عسکری(علیه السلام) و نماز خواندن ایشان بر پیکر مطهر پدر، این احتمال را ضعیف می¬نماید. علاوه بر اینکه، در این روایت اشاره شده است: پس از رخ دادن حادثه¬ای برای امام عسکری(علیه السلام) (شهادت آن حضرت)، از مهدی(علیه السلام) در مدینه جست و جو شود. مؤید این سخن، روایاتی است که¬جایگاه حضرت را درمدت غیبت، در مدینه منوره ذکر کرده¬اند.
ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است: «لابُدَّ لِصاحِبِ هَذا الاَمرِ مِنْ غَیبَهٍ وَلابُدَّ لَهُ فِی غَیبَتِهِ مِنْ عُزْلَهٍ ونِعْمَ المَنْزِلُ طَیبَهُ وَما بِثَلاثینَ مِنْ وَحْشَهٍ»؛5 «صاحب این امر ناگزیر از غیبتی است و در این مدت ناچار از گوشه‏گیری و کناره جویی از دیگران است و طیبه (مدینه) خوش منزلی است و با وجود سی تن (یا به همراهی سی نفر) در آنجا وحشت و ترسی نیست».
بنابراین حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ، در نهان می¬زیست و مردم به طور عموم از او خبر نداشتند. در این مدت جز تنی چند، کسی او را ندیده بود تا اینکه روزِ در گذشتِ امام یازدهم (روز هشتم ماه ربیع¬الاول سال 260 هـ) فرا رسید. در این روز، چهار امر باعث شد تا حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خود را به گروهی از مردم بنمایاند و کسانی که برای مراسم تشییع و خاک سپاری امام یازدهم حاضر شده بودند، او را ببینند:
یکم. باید امام بر جنازه امام نماز گزارد. حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای رعایت این سنّت الهی و سرِّ ربانی، می¬بایست ظاهر شود و بر پیکر پدر نماز گزارد.
دوم. مانع این شود که کسی از سوی خلیفه بیاید و بر پیکر امام نماز بخواند و سپس جریان امامت ختم شده اعلام گردد. در نهایت خلیفه ستمگر عباسی، وارثِ امامت ِ شیعی معرفی شود!!
سوم. از روی دادن انحراف داخلی در جریان امامت جلو گیری شود؛ زیرا جعفر بن علی الهادی، معروف به جعفر کذّاب (برادر امام عسکری(علیه السلام))، در صدد ادعای امامت بود و
می¬خواست بر پیکر آن حضرت نماز گزارد.
چهارم. ادامه جریان امامت و ولایتِ آن حضرت تثبیت شود و بر معتقدان معلوم گردد که پس از امام حسنِ عسکری(علیه السلام) ، امام دوازدهم، حامل این وراثت معنوی و ولایت دینی و دنیایی است. او تولد یافته و موجود است.
بر این اساس مردمی که برای انجام مراسم آمده بودند، ناگاه کودکی خردسال را دیدند که در نهایت شکوه و حشمت همچون خورشیدی فروزان، از اندرون منزل خارج شد و عمویش جعفر را ـ که آماده نماز گزاردن بر پیکر پیشوای یازدهم شده بود ـ به یک سو زد و بر پیکر پدر نماز گزارد.6

پی نوشت ها:

1. ر. ک: کافی، ج1، ص329؛ کتاب الغیبه، ص231.
2. کافی، ج 1، ص 514؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 424؛ کتاب الغیبه، ص 147.
3. کتاب الغیبه، ص229؛ بحار الانوار، ج51، ص17.
4. کتاب الغیبه، ص 232، ح 199، کافی، ج 1، ص 328، ح 2.
5. کافی، ج 1، ص 340؛ الغیبه، ص 188، ح 41؛ کتاب الغیبه، ص 162، ح 121.
6. ر.ک: خورشید مغرب، ص24 و 25.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید