نویسندگان: دکتر محمدجواد سلمانپور (1)، حمیدرضا ایمانی فر (2)
2ــ3.تأثیر مذهب بر بیماران در حال مرگ از دیدگاه روان شناسی
تحقیقات به ارتباط مثبت بین کاهش درد و رنج مرگ با میزان مذهبی بودن فرد، اشاره دارند. جوامعی که اعمال مذهبی بیشتری انجام می دهند، اضطراب به مرگ کمتری دارند (داف (3)، 32). افرادی که انگیزه ی مذهبی درونی دارند، اضطراب مرگ کمتری دارند (تورسون (4) و همکاران 23) اعتقاد قوی تر به دنیای پس از مرگ نیز با شدّت اضطراب مرگ ارتباط منفی دارد (رشتی (5) و همکاران، 210). اضطراب مرگ با افسردگی، اضطراب منتشر و افکار خودکشی همراه است که همه ی این موارد منجر به کاهش عملکرد در یک فرد می شود. (مسعودزاده و همکاران، 90 ــ 84)
2ــ4.روان درمانی بیماران در حال مرگ
اشتراکات زیادی بین رویکردهای مختلف روان درمانی در مواجهه با بیماران در حال مرگ وجود دارد. ویژگی های منحصر به فرد بیماران در حال مرگ، شرایط و مشکلات خاصی را برای متخصصان سلامت روان ایجاد می کند. همه ی این بیماران در زمان محدودی خواهند مرد و درمان نیز باید در این محدودیت زمانی انجام شود. دادن عنوان «در حال مرگ» به یک فرد او را در زمره ی طبقه ی خاصی از انسان ها قرار می دهد که نیاز شدیدی به درمان های هیجانی، اجتماعی و روحی دارند.
فرد در حال مرگ، امیدی به بهبودی ندارد، از این رو، نگرش ها، راهبردهای روان درمانی،
اهداف ساختار و فرآیند درمان با توجه به نیازها و شرایط بیمار رو به مرگ باید تغییر نماید. (کوکین (6)، (7). در روان درمانی بیماران در حال مرگ، درمانگر با محدودیت زمانی، اهداف درمانی کوچک تر و محدودتر و شرایط خاص دیگر مثل نیاز به مراقبت های پزشکی، درگیر می باشد.
2ــ4ــ1.رویکرد روانکاوی
رویکرد روانکاوی بر روی تعارضات هیجانی و مکانیسم های دفاعی افراد تمرکز می نماید. تعارضات و دفاع های خاصی در افراد در حال مرگ به وجود می آید. مرگ، بزرگ ترین بحران زندگی فرد است. اریک اریکسون (8) آخرین مرحله ی رشد من (Ego) را یکپارچگی من در برابر ناامیدی (Ego integrity versus despair) نامید. ناامیدی، بحرانی است که در مقابله با مرگ ایجاد می شود. شکست اتحاد و یکپارچگی قبلی من، می تواند ترس از مرگ را شدّت ببخشد و یک نگرش شکست و ناامیدی را جایگزین نماید. (اریکسون، 110 ــ 105)
هدف اصلی درمان های روانکاوی با بیماران در حال مرگ، بازشناسی تعارضات و جایگزینی دفاع هایی است که بتواند نگرش های هیجانی سالمی را نسبت به مرگ ایجاد نماید. در فرآیند درمان ممکن است نیاز شود بر روی بعضی از مشکلات و تعارضات قدیمی و تثبیت شده که با بحران مرگ تشدید شده، کار شود. هدف درمان روان پویایی با بیماران در حال مرگ ایجاد بینش نمی باشد؛ زیرا به دلیل محدودیت زمانی، تغییرات شخصیتی بزرگ، نمی تواند هدف درمان باشد. درمانگر با قبول وضعیت دفاعی بیمار، برای غلبه بر نتایج خودشکننده (defeating ــ Self) این مکانیسم ها تلاش می کند.
2ــ4ــ2.رویکرد انسان گرایی
مرگ، در رویکرد انسان گرایی، نقشی ضروری و مهّم را بازی می کند. در فلسفه ی وجودگرایان هستی و مرگ از جایگاه خاصی برخوردار است. آگاهی از مرگ به انسان کمک می کند تا ارزش ها و اهدافش را در زندگی مشخص کند و به هستی انسان کمال و معنا بخشد. مرگ تهدید کننده ی مطلق وجود انسان است. مرگ باعث می شود تا قدر زندگی
محدود خود را بهتر بدانیم و برای نیستی (9) آماده شویم. (کستنبوم (10)، 100)
هدف درمان انسان گرایی در روبرو شدن با مرگ، کمک به تکامل انسان تا حد ممکن است. البته این رویکرد درمانی به دنبال دادن امیدهای واهی و خوش بینی نمی باشد. تلاش درمانگر در بسیج کردن میل بیمار برای زندگی، تشویق و تلاش برای بیان خود، رشد خود و تسهیل خودشکوفایی (11) است (جکسون (12)).
لیشن (13) یکی از طرفداران این رویکرد، دیدگاهش را درباره ی درمان انسان گرایی در یک جمله چنین بیان می دارد. «هدف واقعی درمان، کمک برای چگونه زندگی کردن است، نه چگونه مردن». (لیشن (14)، 100).
2ــ4ــ3.رویکرد رفتاری (15)
رفتارگرایان در درمان بیماران در حال مرگ بر آموزش مهارت های مقابله ای مناسب تر و کمک بهتر در مواجه با این بحران تأکید می کنند. مرگ قریب الوقوع یک موقعیت استرس زای وحشتناک است که نهایت واکنش های هیجانی، اضطراب و افسردگی را ایجاد می کند و باعث می شود باقی مانده ی عمر فرد نیز به سختی و عدم رضایت بگذرد. نشانگان بیماران در حال مرگ از طریق بعضی از تکنیک های رفتاردرمانی قابل مدیریت است. مثلاً آرامش آموزی (16) و حساسیت زدایی (17) در کمک به تسکین ترس و تنش، فوق العاده کمک کننده می باشد. همچنین مهارت های خودمدیریتی (18)، پسخوراند زیستی (19) و خودهیپنوتیزمی (20) در کنترل آشفتگی هیجانی بیماران مفید هستند.
هدف اساسی درمان از دیدگاه رفتارگرایی، فراهم کردن بعضی از مهارت های مقابله ای است که بیمار در حال مرگ بتواند کنترل بیشتری بر روی زندگیش داشته باشد و عدم رضایت او را کاهش دهد. اکتساب مهارت های مقابله ای نه تنها احساسات منفی را کاهش
می دهد، بلکه در بهبود عزت نفس (21)، شایستگی و خودکارآمدی (22) بیمار در حال مرگ مؤثر است.
2ــ4ــ4.رویکرد خانواده (23)
در رویکرد خانواده درمانی ممکن است از انواع روش های درمانی استفاده شود. بیماران در حال مرگ، اغلب یک نیاز برای نزدیکی و ارتباط و حمایت از دیگران دارند. خانواده درمانی می تواند ارتباطات مؤثرتر و گشوده تری را ایجاد کند. مکانیسم های دفاعی اعضای خانواده می تواند مشکلات بیشتری همچون انکار حقیقت و ایجاد خشم را برای بیمار در حال مرگ ایجاد نماید. خانواده درمانی می تواند در قبول حقیقت مرگ، همکاری و ارتباط بیمار با دیگران و بالا بردن کیفیت زندگی شخص در حال مرگ کمک کننده باشد.
خانواده ها، عموماً دامنه ای از هیجانات شدید مثل خشم، ترس، گناه و افسردگی را تجربه می کنند. اعضاء در خانواده درمانی، برای فهم، بیان و پیش بینی مرگ عزیزانشان تشویق می شوند.
3.مرگ از دیدگاه قرآن
انسانی با عمر ابد در این دنیا وجود ندارد (انبیا، 34)؛ چرا که خداوند قادر، مرگ را بر انسان مقدر ساخت (واقعه، 60). در دنیا زندگی می کند و در دنیا می میرد و از آن خارج می شود (اعراف، 25). هیچ کس نمی تواند مرگ را از خود دور کند (آل عمران، 168) و هر نفسی مرگ را می چشد (آل عمران، 185، عنکبوت، 57). مرگ، انسان را هر کجا که باشد درمی یابد، (نسا، 78). خداوند متعال، اجل کسی را به تعویق نمی اندازد (منافقون، 11). فلسفه ی مرگ و زندگی که از مخلوقات خداست برای آزمایش انسان می باشد که کدام شخص عملش نیکوتر است (ملک، 2). مرگ و میراندن انسان ها، همانند زندگی بخشیدن، نشانه ی قدرت خدا (یونس، 56) و از آیات اوست (بقره، 73).
تمامی نفس، هنگام مرگ گرفته می شود (زمر، 42) و هیچ نفسی نمی داند که در کدامین زمین می میرد (لقمان، 34). انسان سؤال دارد که آیا پس از مرگ، زندگی و حیات است (مریم، 66) و هنگامی که خاک شدیم و پوسیده شدیم چگونه زنده می شویم؟ (مؤمنون، 82). عزیر از چگونگی زنده شدن پس از مرگ سؤال می کند (بقره، 259) و حضرت ابراهیم
می خواست برای اطمینان قلبی، زنده شدن مردگان را ببیند (بقره، 260). تنها شخصی فکر می کند که زندگی جز مرگ و حیات نیست و مبعوث نخواهد شد که هوای نفسش خدایش باشد و خدا او را گمراه کرده و بر گوش و قلبش ختم و مهر نهاده باشد و بر چشمش پرده کشیده باشد (جاثیه، 24). کسانی که گمراهند قسم یاد می کنند که مبعوث نخواهند شد (نحل، 38)، همچنان که کافران زنده شدن پس از مرگ را سحر آشکار می دانند (هود، 7)، پیامبر بر مردگان مؤمن نماز می خواند (توبه، 84) و سفارش شده است که نمیرید، مگر آنکه مسلمان بمیرید (بقره، 132).
در میان آیات فوق، آیه ی 42 سوره ی زمر «الله یتوفّی الأنفس حین موتها» بحث تفسیری مفصلی دارد که برای بیان دیدگاه قرآن نسبت به مرگ مختصراً به آن می پردازیم:
در مجمع البیان گفته: کلمه «توفی» به معنای گرفتن چیزی است به طور تمام، مثلاً وقتی می گویند: «توفیت حقی من فلان» و نیز «استوفیت حقی من فلان» معنایش این است که من تمامی حقم را از فلانی گرفتم (طبرسی، 8/ 500)
و اگر در آیه شریفه مسندالیه «الله» را مقدم بر مسند «یتوفی» آورد، برای این است که حصر را برساند و بفهماند قبض روح تنها کار خدا است، نه غیر و اگر این آیه با آیه «قُل یتوفّاکم ملک الموت الّذی وُکّل بکم» «2» و آیه «حتّی إذا جاء أحدکم الموت توفّتهُ رسلنا» «3».
ضمیمه شود، این معنا را می دهد که: اصالت در گرفتن جان ها کار خداست نه غیر، ولی به تبعیت و به اجازه خدا کار ملک الموت و فرستادگان خدا که یاران ملک الموتند نیز هست، همانطور که این یاران هم به اجازه ملک الموت کار می کنند.
مراد از انفس، ارواح است، ارواحی که متعلق به بدن ها است، نه مجموع روح و بدن، چون مجموع روح و بدن کسی در هنگام مرگ گرفته نمی شود، تنها جان ها گرفته می شود، یعنی علاقه روح از بدن قطع می گردد و دیگر روح به کار تدبیر بدن و دخل و تصرف در آن نمی پردازد و مراد از کلمه «موتها» مرگ بدن ها است، حال یا اینکه مضافی در عبارت تقدیر بگیریم و بگوییم تقدیر آیه «الله یتوفی الانفس حین موت ابدانها» بوده و یا اینکه نسبت دادن مرگ به روح را مجاز عقلی بگیریم و عین همین حرف در کلمه «منامها» می آید، چون روح نمی خوابد، بلکه این بدن است که به خواب می رود. پس در اینجا یا باید بگوییم: تقدیر «فی منام ابدانها» است و یا مجاز عقلی قائل شویم. (موسوی همدانی، 408/17)
3ــ1.انواع مرگ در زمان مردن
در فرهنگ قرآن کریم، انواع متفاوتی از مرگ، بر اساس رفتارها و اعتقادات قبل از زمان مرگ بیان شده است.
الف)مردن در حال کفر: کسی که در حال کفر بمیرد، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم (ناس) بر آنان است (بقره، 161) و پیامبر نیز اجازه ی نماز خواندن بر آن ها را ندارد (توبه، 84). اعمالشان در دنیا و آخرت نابود می شود و اصحاب آتشند و تا ابد در آن می مانند (بقره، 217). کسانی که در حال کفر بمیرند؛ اهدای تمام طلاهای زمین نیز از ایشان پذیرفته نمی شود و عذاب الیمی در پیش دارند و یاوری ندارند (آل عمران، 91). کسانی که در قلبشان مرض است، خداوند پلیدی را بر پلیدی آن ها اضافه می کند تا در حال کفر بمیرند (توبه، 125). کافرانی که راه خدا را می بندند و در حال کفر بمیرند، خداوند هرگز آنان را نمی بخشد (محمد، 34). فرار از مرگ و کشته شدن در راه خدا سودی ندارد و به نفع انسان نیست؛ زیرا زمان کمی پس از آن زنده خواهیم بود (احزاب، 16).
ب)مرگ طبیعی در راه خدا: پس از فوتشان خداوند به آن ها رزق نیکو می دهد و به جایگاهی که می پسندند، وارد می کند (حج، 58). کسانی که به سوی پیامبر و خدا مهاجرت نمایند و در این راه بمیرند اجرشان با خداست و خدا غفور و رحیم است. (نسا، 100).
ج)کشته شدن در راه خدا (شهادت): اگر در راه خدا کشته شوید، آمرزش و رحمت خدا برای آنان است که بهتر از هر چیزی است که انسان ها جمع می کنند (آل عمران، 157) و اگر پس از مهاجرت فی سبیل الله کشته شوند، خداوند به آن ها رزق نیکو می دهد و به جایگاهی که می پسندند، وارد می کند (حج، 58). کشته شدگان در راه خدا مرده نیستند، بلکه آن ها زنده اند، ولی ما درک نمی کنیم (بقره، 154) و نزد پروردگارشان روزی می گیرند (آل عمران، 169).. کسی که در راه خدا بجنگد، کشته شود یا پیروز شود اجرش عظیم است (نسا، 74). کسانی که مهاجرت کردند و از خانه هایشان بیرون رانده شدند و آزار دیدند و جنگیدند و کشته شدند، گناهانشان را می پوشانیم و داخل بهشتی می کنیم که زیر درختانش، نهر جاری است و پاداش نیک در نزد خداست (آل عمران، 195).
د)مرگ با ترس و بدون ترس: کسانی هستند که از مرگ می ترسند (بقره، 243) و بیم دارند (بقره، 19). هنگام جنگ، چشمانشان دور می زند، مانند کسی که از ترس مرگ بی هوش می شود (احزاب، 19). کسانی که در قلبشان مرض است، هنگامی که آیه ی جنگ فرستاده می شود، نگاه می کنند بر پیامبر (ص)، مانند کسی که از شدّت ترس، مرگ آن ها
را پوشانده و بی حس کرده باشد (محمد، 20). کسانی که ایمان آورده اند، اما در قلبشان مرض است، از جنگ و مرگ در کنار پیامبر، به شدّت می ترسند (محمد، 20). کسانی که به آن ها وعده ی عذاب داده شده است، از مرگ گریزانند (ق، 19). مؤمنانی که از جنگ کراهت دارند و حرکت به سوی جنگ را مثل کشانده شدن، به سوی مرگ می بینند با پیامبر در ضرورت جهاد جدل می کنند (انفال، 5 و 6).
ه)مرگ با تمنا و بدون تمنا: کسانی تمنای مرگ می کنند که بدانند دار آخرت برای آن هاست و کسانی که کردار بدی دارند و ظالم بوده اند، نمی توانند تمنای مرگ کنند (بقره، 94). البته کسانی هستند که تمنای کشته شدن در راه خدا را دارند، اما در عمل و در صحنه ی کارزار تن به جنگ نمی دهند و می فهمند که تمنای آن ها مرگ نبوده است (آل عمران، 143). اولیاء خدا می توانند تمنای مرگ کنند (جمعه، 6)، اما عده ای دیگر به خاطر اعمال بد نمی توانند تمنای مرگ کنند (جمعه، 7).
و)مرگ با شدائد و سختی و بدون شدائد و سختی: گفتار غیر حق به خدا و افترا و دروغ بستن به خدا و تکبر در برابر آیات خدا باعث غمرات و سختی های مرگ می شود. این افترا، زیر مجموعه ی ظلم به خداست و هر نوع ظلمی باعث غمرات مرگ می شود (انعام، 93). همچنین انواع دیگر مردن شامل: ظ)مرگ در حال فسق و غیر فسق (توبه، 84)، ح)مرگ با سلام و بدون سلام (مریم، 33، مریم، 15)، ط)مرگ در زمان عمل معصیت و غیر معصیت (نسا، 18)، ی)مرگ با غیظ و بدون غیظ (آل عمران، 119)، ک)مرگ ظالم و غیر ظالم (انعام، 93)، ل)مرگ با مهاجرت و بدون مهاجرت در راه خدا (نسا، 100)، م)خواستن مرگ به خاطر سختی های دنیا (مریم، 23) و ن)حالتی بین مرگ و زندگی که ویژه ی جهنمیان در سرای آخرت است (طه، 74؛ اعلی، 13).
3ــ2.حالات و شرایط عاطفی و هیجانی هنگام مرگ
می توان حالات هیجانی و عاطفی افراد در حال مرگ را به دو گروه تقسیم کرد. هیجانات هنگام مرگ به نوع تفکر و رفتار قبل از مرگ ارتباط دارد و طیف گوناگونی از هیجانات را دربرمی گیرد و البته می توان برای هر گروه نیز درجاتی در نظر گرفت.
گروه اول: با رنج روان شناختی شدید: کافران از مرگ حذر و بیم دارند (بقره، 19) و از آن فرار می کنند (احزاب، 16). عده ای هستند که تمنای مرگ می کنند، اما هنگام جنگ می ترسند یعنی تمنای آن ها واقعی نبوده است (آل عمران، 143). مرگ برای ظالمان دارای سکرات، شدائد، سختی و غمرات است و فرشتگان به آن ها می گویند خارج کنید
نفس هایتان را (انعام، 93). کسانی هستند که به شدّت از جنگ می ترسند و نگاه می کنند به پیامبر و از ترس چشمانشان دور می زند مثل کسی که از مرگ بی حس و بی هوش شده باشد (احزاب، 19). کسانی که در قلبشان مرض است هنگامی که آیه ی جنگ فرستاده می شود نگاه می کنند بر تو مانند کسی که از شدّت ترس، مرگ آن ها را پوشانده و بی حس کرده باشد (محمد، 20)، عده ای از مرگ می ترسند، اما سکرات مرگ آن ها را دربرمی گیرد (ق، 19). کسانی که اولیای خدا نیستند از مرگ فرار می کنند، اما مرگ آن ها را ملاقات خواهد کرد (جمعه، 8). بعضی از افراد (مثلاً بعضی از اهل کتاب) با حالت خشم می میرند (آل عمران، 119).
ذیل آیه ی 93 انعام که حال گروه اول را در هنگام مرگ این چنین بیان می کند: «و لو تری إذ الظّالمون فی غمرات الموت و الملائکه باسطو أیدیهم أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تقولون علی الله غیر الحقّ و کنتم عن آیاته تستکبرون» علامه می نویسد: لفظ «غمر» در اصل لغت به معنای پوشانیدن و پنهان کردن چیزی است به طوری که هیچ اثری از آن آشکار نماند و لذا آب بسیار زیادی را که ته آن پیدا نیست و همچنین جهالت دائمی و نیز گرفتاری و شدتی را که احاطه به انسان داشته و از هر طرف راه نجات از آن مسدود باشد «غمر»: می گویند و در آیه مورد بحث به همین معنای آخری است و کلمه: «هون» و «هوان» به معنای ذلت است و «بسط ید» گرچه معنایش روشن است الا اینکه در اینجا مقصود از آن، معنای کنایی آن است که البته به اختلاف موارد مختلف می شود، مثلاً بسط ید در یک شخص توانگر به معنای بذل و بخشش مال و احسان به مستحقین است و بسط ید در یک زمامدار قدرت بر اداره امور مملکت است بدون اینکه مزاحمی در کارش باشد و بسط ید در یک مأمور و مجری دستور دولت درباره یک مجرم به معنای زدن و بستن و شکنجه کردن آن مجرم است.
بنابراین، بسط ید ملائکه به معنای شروع به عذاب گناهکاران و ستمگران است و از ظاهر سیاق آیه به دست می آید آن کاری که ملائکه بر سر ستمگران درمی آورند همان چیزی است که جمله «أخرجوا أنفسکم الیوم تجزون عذاب الهون» آن را بیان و حکایت می کند، چون این جمله حکایت قول ملائکه است نه قول خدای سبحان و تقدیر آن این است که: «ملائکه به آنان می گویند جانتان را بیرون کنید…» و این کلام را در هنگام گرفتن جان آنان می گویند و به طوری سخت جانشان را می گیرند که در دادن جان عذاب دردناکی را می چشند. این عذاب جان دادن ایشان است، هنوز عذاب قیامتشان در پی است، هم
چنان که فرموده: «و من ورائهم برزخٌ إلی یوم یُبعثونَ»
پس معلوم شد که مراد از «الیوم ــ روز» در جمله «الیوم تجزون» روز فرا رسیدن مرگ است که در آن روز عذاب دردناکی جزا داده می شوند، هم چنان که مقصود از برزخی که در آیه سابق الذکر بود همان روز است و نیز معلوم شد که مراد از «ظالمین» کسانی هستند که یکی از آن سه گناه را که خداوند آن ها را از شدیدترین ظلم ها دانسته مرتکب شوند و آن سه گناه عبارت بود از: دروغ بستن بر خدا، ادعای نبوت به دروغ و استهزا به آیات خداوندی.
شاهد بر اینکه مراد از ظالمین، مرتکبین همین ظلم های مذکور در آیه می باشند این است که سبب عذاب ظالمین را یکی قول به غیر حق دانسته و خود واضح است که این کار، کار همان کسانی است که به دروغ به خدا افترا می بندند و شرکائی به او نسبت داده و یا حکم تشریعی و یا وحی دروغی را به او نسبت می دهند و دیگر استکبار از پذیرفتن آیات خدا که کار همان کس است که گفته بود: «سأنزل مثل ما أنزل الله». (ترجمه المیزان، 7/ 395 و 396).
گروه دوم: استقبال از مرگ با آرامش و تمنا: کسانی تمنای مرگ می کنند که بدانند دار آخرت را در نزد خدا دارند و کسانی که ظالم بودند و کردار بدی داشته اند، نمی توانند تمنای مرگ کنند (بقره، 94). کسانی که اولیای خدا هستند، تمنای مرگ می کنند، اما بعضی دیگر به علت آنچه با دستشان ــ عمل بد ــ انجام داده اند، تمنای مرگ نمی کنند (جمعه، 6). عیسی بیان می دارد سلام بر من در روزی که می میرم (مریم، 33).
تفاسیر آیه ی 6 سوره ی جمعه را به گونه ای تفسیر کرده اند که بیانگر آن است که اولیای خدا مرگ را تمنا می کردند مثلاً صاحب مجمع ذیل آیه ی یاد شده آورده است: اگر معتقدید که تنها شما اولیای خدایید و نه هیچ کس دیگر و اگر در این اعتقادتان راست می گویید، آرزوی مرگ کنید و خریدار آن باشید، برای اینکه ولی خدا و دوست او باید دوستدار لقای او باشد.
3ــ3.شهادت در فرهنگ قرآن
با عنایت به آیات متعدد قرآن کریم، افرادی که ایمان به خدا و پیامبر داشته باشند و از پیامبر تبعیت و اطاعت کنند و به خاطر شنیدن آنچه به سوی رسول نازل شده است و شناختی که از حق پیدا کرده اند چشمانشان اشکبار شود (حدید، 19؛ آل عمران، 53؛ نسا،
69؛ حدید، 19؛ مائده، 83) از شهدا هستند و برخی مفسران آیه «الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصالحین و الشهدا» را نیز به معنای شهیدان گرفته اند و نیز کشته شدگان در راه خدا، شهید محسوب می شوند. از این رو تعداد شهدای امّت پیامبر بسیار بیشتر از تعداد کشته شدگان در راه خدا هستند و این نتیجه گیری توسط انبوهی از احادیث (ری شهری، 6/ 2887 ــ 2872) نیز مورد تأیید قرار گرفته است.
با مقایسه ی افرادی که در راه خدا می میرند و کسانی که در راه خدا کشته ــ شهید ــ شده اند، می توان مشاهده کرد که هر دو گروه، در رزق نیکو (حج، 58) غفران و رحمت خداوند و اجر (نساء، 100) شباهت دارند، اما خداوند سبحان به کشته شدگان در راه خدا اجر عظیم (نسا، 74) و پوشاندن گناه آن ها را (آل عمران، 195) وعده داده است که در دادن این دو امتیاز ــ اجر عظیم و پوشاندن گناهان آن ها ــ به مردگان در راه خدا آیه ای مشاهده نشد و می توان این دو امتیاز را از شاخص های برتری شهدا بر مردگان در راه خدا دانست. البته در برتری کشته شدن در راه خدا در سخنان معصومان (ع) احادیث فراوانی وارد شده است که در این تحقیق تلاش شده تنها از قرآن کریم، به عنوان منبع استفاده شود.
پی نوشت ها :
1.دانشیار گروه معارف اسلامی دانشگاه شیراز
نشانی الکترونیکی: msalman@rose.shirazu.ac.ir
2.عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور لامرد فارس
نشانی الکترونیکی: imainfar@gmail.com
*تاریخ دریافت مقاله: 1389/8/12
*تاریخ پذیرش مقاله: 1389/9/30
.Duff
4.Thorson
5.Roshdieh
6.Joseph Culkin
7.Erik erickson
8.Nothingness
9.Koestenbaum
10.Self-actualization
11.Jackson
12.Leshan
13.LeShan
14.Behavioral Approach
15.Relaxation
16.Desensitization
17.Self-management
18.Biofeedback
19.Self-hypnosis
20.Self-esteem
21.Self-efficacy
22.Family Approach
23.Life-span
منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 8.