غنا و موسیقی در آیات قرآن (3)

غنا و موسیقی در آیات قرآن (3)

 

 

آیه هفتم

خداوند حکیم برای این که انسان ها را متوجه خطر نموده و از راه های گمراهی و فریب های شیطان آگاه فرماید، در خطاب به آن دشمن دیرینه انسان می فرماید:
(واستقرز من استطعت منهم بصوتک…)(1)
هر کدام از آنها را می توانی، با صدایت تحریک کن.
واژه «استقزاز» به معنای تحریک و برانگیختن است؛ تحریکی سریع و ساده، ولی در اصل به معنای قطع و بریدن چیزی است و استعمال این واژه در معنای تحریک و برانگیختن به جهت بریدن کسی از حق و کشاندن او به سوی باطل است.(2)

تفسیر آیه

1. امین الاسلام طبرسی (قدس سره) پس از آن که کلمه «بصوتک» را به معنای وسوسه شیطان تفسیر کرده، می افزاید:
و قیل: «بصوتک» ای بالغناء، و المزامیر، و الملاهی. عن مجاهد. و قیل: کل صوت یدعی به الی الفساد، فهو من صوت الشیاطین.
مجاهد(یکی از مفسران صدر اسلام) گفته است: مراد از صدای شیطان، غنا و انواع آلات موسیقی است و گفته شده: هر صدایی که به وسیله آن، به سوی فساد دعوت شود از مصایق صدای شیاطین است.(3)
2. ابوبکر جابر جزایری، در تفسیر آیه فوق می نویسد:
بصوتک: ای بدعائک ایاهم الی طاعتک و معصیتی بأصوات المزامیر و الاغانی و اللهو؛
طبق این تفسیر معنای آیه چنین می شود: خداوند به شیطان می فرماید:
هر کدام از مردم را که می توانی با صدای موسیقی و صدای خوانندگان و لهویات دیگر به سوی معصیت من و طاعت خودت تحریک و دعوت کن.
وی در ادامه مطلب می گوید:
از این آیه استفاده می شود که خوانندگان و نوازندگان با همه آلات لهو و کسانی که در مجالس آنها حاضر می شوند، از لشکریان شیطان هستند که با آدمیان می جنگند.(4)
3. علامه امینی (قدس سره) در کتاب شریف الغدیر از نه کتاب تفسیر اهل سنت نقل کرده که ابن عباس گفته است:
انه الغناء والمزامیر واللهو؛ مراد از صوت شیطان در این آیه، خوانندگی و نوازندگی و کارهای لهو می باشد.(5)
4. در تفسیر نمونه ضمن بیان نکته های مربوط به آیه شریفه می نویسد:
جمله (واستقزر من استطعت منهم بصوتک) که بعضی از مفسران آن را تنها به معنای نغمه های هوس انگیز موسیقی و خوانندگی تفسیر کرده اند، معنای وسیعی دارد و هرگونه تبلیغات گمراه کننده را که در آن از وسایل صوتی و سمعی استفاده می شود شامل می گردد. به این ترتیب، نخستین برنامه شیطان، استفاده از این وسایل است.
این مسئله، به ویژه در دنیای امروز که دنیای فرستنده رادیویی و تبلیغات گسترده سمعی و بصری است، از هر زمانی روشن تر و آشکارتر است، چرا که شیاطین و احزاب آنها، در شرق و غرب جهان بر این وسیله مؤثر تکیه دارند و بخش عظیمی از سرمایه های خود را در این راه مصرف می کنند، تا بندگان خدا را استعمار کنند و از راه حق که راه آزادی و استقلال و ایمان و تقواست منحرف سازند و به صورت بردگانی بی اراده و ناتوان در آورند. (6)

آیه هشتم

خدای متعال، پس از بیان مطالبی در باره اقوام پیشین، می فرماید:
(هذا نذیر من النذر الاولی * ازفت الازفه * لیس لها من دون الله کاشفه * افمن هذا الحدیث تعجبون * و تصحکون و لا تبکون * و انتم سامدون) (7)
این (پیامبر) بیم دهنده ای از بیم دهندگان پیشین است. آن چه باید نزدیک شود، نزدیک شده است (و قیامت فرا می رسد) و هیچ کس جز خدا نمی تواند سختی های آن را برطرف سازد. آیا از این سخن تعجب می کنید و می خندید و نمی گریید و پیوسته در غفلت و هوس رانی به سر می برید؟!

تفسیرآیه

برخی از مفسران قرآن، کلمه «سامدون» را در این آیه شریفه به معنای اشتغال به غنا و آوازخوانی دانسته اند که در این جا به خلاصه مضمون برخی از آنها اشاره می گردد.
1. علی شربجی در تفسیر البشائر:
«سمود» به معنای لهو و «سامد» به معنای لاهی است و معنای آیه ( وانتم سامدون) این است: شما مشغول لهو و لعب هستید و از هدف آفرینش خود غافلید.(8)
2. سعید حوی در الآساس فی التفسیر:
( وانتم سامدون): ای مغنون، او غافلون، او لاهون لاعبون، او معرضون؛ (9)
معنای آیه این است: شما آواز خوانی می کنید، یا غافل هستید، یا مشغول لهو و لعب می باشید و یا از حق اعراض می کنید.
3. ابوبکر جابر جزایری در ایسر التفاسیر:
( وانتم سامدون) ای لاهون مشتغلون بالباطل من القول کالغناء، والعمل کعباده الاصنام والأوثان؛ (10)
شما عمرتان را بیهوده صرف می کنید و مشغول گفتار باطل از قبیل غنا و آوازخوانی و نیز کارهای باطل همانند بت پرستی می شوید.
4. علامه امینی (قدس سره) در کتاب الغدیر، از دوازده تفسیر اهل سنت نقل کرده است که طبق روایت عکرمه از ابن عباس: منظور از «سمود» غنا و آوازخوانی است، زیرا در لغت قبیله حمیر هرگاه بگویند: «سمدلنا» منظورشان این است که، برای ما آواز بخوان.(11)
5. در تفسیر شریف لاهیجی پس از آن که «سامد» را به معنای تکبر تفسیر کرده می نویسد: و می تواند «سامد» به معنای لاهی و لاعب باشد و بعضی گفته اند: «سمود» به معنای غناست؛ یعنی: شما معارضه قرآن به غنا می کنید.(12)
6. علامه طباطبائی (قدس سره) در تفسیر آیات فوق می نویسد:
اشاره «هذا الحدیث» به مطالبی است که در آیات قبل بیان شده است و کلمه «سمود» به معنای لهو است و این آیه متفرع بر آیات گذشته و استفهام آن توبیخی است.
پس معنای آیات چنین می شود: وقتی دانستید که خدای تعالی پروردگار شماست که همه امور به او منتهی می شود و آوردن نشئه آخرت به عهده اوست، و آمدن قیامت نزدیک است، و غیر از خدا کسی نیست که گرفتاری های قیامت را از شما بر طرف سازد، با چنین وضعی که دارید و از کوتاهی هایی که نسبت به دستورات خدای تعالی کرده و خود را در معرض شقاوت دائمی قرار داده اید باید گریه کنید. آیا از این بیانات قرآن، که شما را به راه نجات می خواند تعجب کرده و راه انکار پیش می گیرید؟! و از در استهزا و مسخره به آن می خندید؟! و گریه نمی کنید؟! (13)
و ایشان در بحث روایی، از ابن عباس نقل می کند که گفته است:
وقتی آیه شریفه (افمن هذا الحدیث تعجبون * و تضحکون و لا تبکون ) نازل شد، دیگر کسی پیامبر اسلام (ص) را خندان ندید.(14)

آیه نهم

خدای مهربان پس از بیان حکم نماز جمعه، به قضیه ای که در زمان پیامبر اتفاق افتاده اشاره کرده می فرماید:
(و اذا راوا تجاره او لهواً انفضوا الیها و ترکوک قائماً قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره و الله خیر الرازقین)؛ (15)
هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند، پراکنده می شوند و به سوی آن می روند و تو را ایستاده به حال خود رها می کنند! بگو: «آن چه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.

شأن نزول آیه

علامه طباطبائیی (قدس سره) در تفسیر این آیه شریفه می گوید:
مضمون روایاتی که از طرق شیعه و سنی نقل شده در این جهت متفق است که، کاروانی از تجار، در روز جمعه هنگام نماز، که رسول خدا مشغول خطبه نماز جمعه بود، وارد مدینه شد و به منظور اعلام ورود خود، طبل و دهل زدند. مردم پیامبر را در حال خطبه رها کرده و به طرف کاروان رفتند؛ آیه فوق به همین مناسبت نازل شد. پس مراد از «لهو» در این آیه، استعمال طبل، دهل، دایره و سایر آلات طرب به قصد جمع شدن مردم است.(16)
روایات متعددی با مضامین مختلف مطلب فوق را بازگو می کند، از جمله روایتی است که، شخصی به نام «مقاتل بن سلیمان» نقل کرده است:
«تاجری به نام «دحیه کلبی» بود که هرگاه به مدینه می آمد، همه وسایل مورد نیاز مردم از قبیل آرد، گندم و..را با کاروان خود می آورد و چون هنوز دحیه کلبی مسلمان مردم از قبیل آرد، گندم و… را با کاروان خود می آورد و چون هنوز دحیه کلبی مسلمان نشده بود، ورود کاروان تجاری او با طبل اعلام می شد و همه ی مردم مدینه برای خرید کالا به سوی کاروان او می رفتند. در یکی از سفرهای دحیه کاروان تجاری او زمانی از شام به مدینه رسید که روز جمعه بود. مردم برای اقامه نماز جمعه در مسجد جمع شده بودند و رسول خدا (ص) مشغول ایراد خطبه نماز جمعه بود. کاروان دحیه طبق روال همیشگی خود، طبل زدند. مردم با شنیدن صدای طبل کاروان دحیه، به این فکر افتادند که زودتر بروند و جنس بهتری بخرند. از این رو نماز را رها کرده و پیامبر را در حال خطبه ترک کرده و رفتند. تنها دوازده نفر باقی ماندند و پیامبر (ص) فرمود:
لو لا هولاء لسومت علیهم الحجاره من السماء؛
اگر این دوازده نفر باقی نمی ماندند، از آسمان بر سر مردم سنگ می بارید.
این جا بود که این آیه ( آیه 11 سوره جمعه ) نازل شد.»(17)
علامه طباطبائی (قدس سره) در بحث روایی، پس از نقل روایت فوق می افزاید:
این داستان، با سندهای بسیاری از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده است، ولی مضمون روایات در تعداد افرادی که در مسجد باقی ماندند، از هفت نفر تا چهل نفر اختلاف دارد.(18)
در تفسیر نمونه می نویسد:
تعبیر به «لهو» اشاره به طبل و سایر آلات لهوی است که به هنگام ورود قافله تازه ای به مدینه می زدند که هم نوعی اخبار و اعلام بود و هم وسیله ای برای سرگرمی و تبلیغ، همان گونه که در دنیای امروز نیز در فروشگاه هایی که به سبک غرب است، نمونه آن دیده می شود.(19)

آیه دهم

خداوند حکیم در رد نظریه کسانی که آفرینش جهان را بی هدف می دانند، می فرماید:
( و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لاعبین* لو اردنا ان نتخذ لهواً لاتخذناه من لدنا ان کنا فاعلین * بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مما تصفون) (20).
به سند «موثق» روایت شده که شخصی به نام «عبدالأعلی بن اعین» می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آنان (اهل سنت) گمان می کنند که رسول خدا (ص) اجازه داده است که با این کلمات آوازخوانی شود: «جئناکم جئناکم، حیونا، حیونا نحیکم».(21)
حضرت فرمود:
کذبوا، ان الله عز وجل یقول:
(و ما خلقنا السماء والارض و ما بینهما لاعبین* لو اردنا ان نتخذ لهواً لا تخذناه من لدنا ان کنا فاعلین* بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مما تصفون). (22)
ثم قال: ویل لفلان مما یصف رجل لم یحضر المجلس؛
آنان دروغ گفته اند؛ زیرا خداوند در قرآن می فرماید:
ما آسمان و زمین و آن چه در میان آنهاست از روی بازی نیافریدیم (به فرض محال) اگر می خواستیم سرگرمی انتخاب کنیم، چیزی متناسب خود انتخاب می کردیم؛ اگر این کار را انجام می دادیم. بلکه ما حق را بر سر باطل می کوبیم تا آن را هلاک سازد و این گونه، باطل محو و نابود می شود، اما وای بر شما از توصیفی که (درباره خدا و هدف آفرینش ) می کنید.(23)
سپس امام فرمود:
وای بر فلان شخص، برای نسبت دروغی که به پیامبر می دهد.
به احتمال قوی منظور امام (ع) همام مردی بود که این دروغ را به پیامبر نسبت داده بود و در مجلس امام، حاضر نبود.
امام خمینی (قدس سره) پس از نقل حدیث فوق، مطلبی دارد که مضمونش چنین است:
این حدیث دلالت دارد. بر این که، غنا و آوازخوانی حتی با این گونه کلمات غیر باطل نیز حرام است؛ زیرا اگر حرام نبود و پیامبر (ص) اجازه داده بود، امام (ع) این گونه انکار نمی کرد. پس هیچ شبهه ای نیست که این روایت بر حرمت «غناء» دلالت دارد مطلقاً ( چه در کلام حق باشد یا باطل.) (24)

نتیجه

از مجموع مطالبی که در این فصل نقل شد، به دست می آید: در قرآن کریم آیاتی است که طبق تفسیر مفسران قرآن و روایات منقول از پیشوایان معصوم (ع) بر زشتی و حرمت «غنا» و «موسیقی» دلالت می کند.
نیز از نزول این آیات در سوره های مکی (اسراء، انبیاء، مؤمنون، فرقان، قصص، لقمان و نجم) و سوره های مدنی (حج و جمعه) این نکته به دست می آید که، قرآن کریم از ابتدای نزول تا آخر، با این عمل زشت و گناه خطرناک مبارزه کرده و آن را عملی منفور و مطرود اعلام کرده است.

پی نوشت ها :

1. اسراء (17) آیه 64.
2. ر. ک: مفردات راغب؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 183.
3. مجمع البیان، ج 5-6، ص 426.
4. ایسر التفاسیر، ج 3، ص 210- 211.
5. ج 8، ص 69.
6. ج 12، ص 184.
7. نجم (53) آیات 56- 61.
8. ج 3، ص 454.
9. ج 10، ص 5582.
10. ج 5، ص 203.
11. ج 8، ص 68.
12. ج 4، ص 310.
13. المیزان، ج 19، ص 51و 54.
14. همان.
15. جمعه (62) آیه 11.
16. المیزان، ج 19، ص 274.
17. المیزان، ج 19، ص 277؛ تفسیر برهان، ج 5، ص 380 و تفاسیر دیگر.
18. المیزان، ج 19، ص 277.
19. ج 24، ص 129.
20. انبیاء (21) آیه 16 – 18.
21. شاید راوی، سخن اهل سنت را نقل به معنا کرده است، زیرا از جمله دروغ هایی که آنان به پیامبر اسلام نسبت داده اند و خواسته اند حلیت غنا را از آن برداشت نمایند، همان است که در سنن ابن ماجه آمده است:
دختر یکی از خویشان عایشه، با یکی از انصار ازدواج کرد، پیامبر وقتی که به منزل تشریف آورد و فرمود: دختر را به خانه شوهر بردید؟ گفتند: آری. فرمود: کسی را همراه او فرستادید که آواز خوانی کند؟ گفتند: نه. فرمود: انصار قومی است که «غزل» در میان آنان رواج دارد، اگر یک نفر را می فرستادید این کلمات را برای آنها می خواند [بهتر بود ]: « اتیناکم اتیناکم اتیناکم فحیانا وحیاکم» (ج 2، ص 545، حدیث 1900).
نزدیک به همین مضمون از عقد الفرید، ج 6، ص 10 در میراث فقهی 1، ج 3، ص 2188 نقل شده است.
22. انبیاء (21) آیه 16- 18.
23. وسائل الشیعه، ج 17، ص 307، ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 15.
24. المکاسب المحرمه، ج 1، ص 322.

منبع: موسیقی وغنا از دیدگاه اسلام.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید