بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیّع در مورد حضرت مهدی (عج)

بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیّع در مورد حضرت مهدی (عج)

نویسنده: آیت الله محمّد مهدی آصفی1
منبع: کتاب، گفتمان مهدویّت

بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
الحَمدُاللهِ وَ الصَّلوهُ و السّلامُ عَلی رَسولِ اللهِ و آلهِ الطَّیِبیِنَ الطّاهِرِینَ.2
در این جا ما دو مسأله در پیش داریم:
یکی مسأله انقلاب جهانی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) است که خداوند در کتاب های آسمانی پیشین و نیز در قرآن ، این انقلاب عظیم جهانی را وعده داده است: ( وَ لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ)؛3 در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد. و این که، این انقلاب به دست یکی فرزندان رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم رهبری و هدایت می شود. مسأله ی دوم این که مهدی موعودی که مسلمین در انتظار او هستند، فرزند بزرگوار امام عسکری ، محمّد بن الحسن العسکری علیهما السلام است که در سال 255 هجری در سامّرا خورشید وجود آن حضرت درخشید و جهان را روشن کرد. در مسأله ی اول اخلاقی نداریم. همه مسلمین در این مسأله متفقند که مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) یکی از فرزندان رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم است. امّا مسأله ی دوم مورد اختلاف است که در این گفتار به صورتی فشرده و کوتاه، بدان خواهیم پرداخت. شیعیان اثنی عشری بر آنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) تولد یافته، غیبت کرده و ظهور خواهد کرد. در این جا، برای پیش درآمدبحث، به چهار دسته از روایات اشاره می کنیم. این چهار دسته روایات ، فقط منطبق بر نظریه ی شیعه ی اثنا عشری می شود؛ یعنی چنان چه بر فرض ، نظریه ی شیعه ی اثنا عشری را نادیده بگیریم، این چهار دسته از روایات هیچ معنایی نخواهند داشت. یعنی اگر کسی ایمان به نظر شیعه ی اثنا عشر در مسأله ی مهدویّت نداشت برای این چهار دسته از روایات نمی تواند تفسیری بیابد. این روایات فقط منطبق بر امامان دوازده گانه ی شیعه اند و در تاریخ اسلام هیچ مورد دیگری برای انطباق ندارند که این قهراً دلیل صحت نظریه ی شیعه است. اولین دسته از این روایات ، حدیث معروف ثقلین است. این حدیث از نظر سند کوچک ترین جای تردید ندارد و ثِقات و محدّثین شیعه و سنّی این روایت را با سندهای عالی ذکر کرده اند4 و همین کافی است که ما بگوییم این حدیث را مسلم، از محدّثین اهل تسنّن در صحیح خود نقل کرده است.5 تِرمذی، دارَمی ، احمد بن حنبل در مواضع متعددی، نسائی در خصایص، حاکم در مستدرک الصَّحیحین ،أبوداوود ، ابن ماجه در سنن و عده ی زیادی از محدّثین اهل تسنّن به خصوص صاحبان صحاح ، به جز بخاری، این حدیث را نقل کرده اند.6 از نظر شیعه هم نیازی نیست من تفصیل بدهم. محدثان شیعه ، این حدیث را بالاتفاق قبول دارند. پس بنابراین، در سند این حدیث بحثی نمی کنیم. متن حدیث متعدد است و گویا رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم ، این حدیث را در چندین موقع ذکر کرده اند و از این رو، متون گوناگونی دارد. متنِ نسبتاً جامع این حدیث چنین است که مقداری از آن از صحیح مسلم گرفته شده: أیُّها الناسُ إنَّما أنَا بَشَرٌ یوشَکُ أن اُدعی فَاُجیبُ و إنّی تارِکٌ فیکُم الثِقلَینِ و هُما کِتابُ اللهِ و عِترَتی أهلُ بَیتی ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا بَعدی و أنّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلیَّ الحَوضَ…؛7 ای مردم! من یک آدمی زاد هستم و نزدیک است که برای مرگ فرا خوانده شوم و دعوت حق را اجابت کنم. من دو چیز گران بها نزد شما به امانت می سپارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیت من که تا وقتی که شما به این دو تمسّک بجویید، بعد از من هیچ وقت گم راه نخواهید شد، و این دو تا روز قیامت که نزد من وارد حوض می شوند، از هم جدا نخواهند گردید… .
در این حدیث ، سه نکته را خیلی روشن می بینیم. این حدیث به سه مطلب اشاره می کند:
1. این که رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم بعد از خود، دو دلیل و راهنما برای امت باقی گذاشته است: یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیت علیهم السلام.
2. نکته ی دوم این است که این دو راهنما از هم جدا نخواهند شد تا روز قیامت؛« … لَن یَفتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ…».8
3. نکته ی سوم این که ما دستور داریم به این دو راهنما و دلیل تمسّک بجوییم و تمسّکِ به آن ها باعث هدایت و نجات از گم راهی است؛« … ما إن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا بَعدی… .9 وقتی این سه مطلب را کنار هم دیگر می گذاریم، به این نتیجه می رسیم که از وفات رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم ، تا روز قیامت ، پیوسته و همیشه امامی و حجّتی از اهل بیت علیهم السلام، در مسیر تاریخ هست و هیچ روزی در تاریخ بشریّت از وفات رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم تا روز قیامت نیست که امامی و حجّتی از اهل بیت پیغمبر علیهم السلام در روی زمین نباشد. ابن حَجَر هیثمی خوب متوجه نکته ای که حدیث ثقلین متضمّن آن است شده و در صواعق این طور می گوید: و فی أحادیثِ الحَثِّ عَلَی التَّمَسُّکِ بِأهلِ البَیتِ إشارَهٌ إلی عَدَمِ انقِطاعٍ متأهّل مِنهُم لِلتَّمَسُّکِ إلی یَومِ القیامَهِ کَما أنَّ الکِتابَ العَزیزَ کَذلِکَ و لِهذا کانوا أماناً لِأهلِ الأرضِ کَما سَیَأتی؛10 در احادیثی که به تمسّک جستن به اهل بیت تشویق می کند، اشاره ای است به یک وجود مستمر از آنان برای تمسّک جستن تا روز قیامت. همین طوری که قرآن این چنین است، و از این رو آنان مایه ی ایمنی برای اهل زمین شدند همین طوری که خواهد آمد. این حدیث یک چنین دلالت قطعی دارد و ما اگر دقت بکنیم، این حدیث به جز امامان دوازده گانه ، بر هیچ مورد دیگری قابل انطباق نیست و هیچ مذهبی از مذاهب اسلامی دیگر ، تا به حال، حتی ادّعا هم نکرده اند که در طول تاریخ، از وفات رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم تا روز قیامت، همیشه امامی و حجّتی از اهل بیت علیهم السلام ، در روی زمین بوده است. این فقط شیعه ی اثنا عشری است که می گوید از ساعت وفات تا قیامِ قیامت ، همیشه امامی از ذرّیّه ی رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم و حجّتی از ذرّیّه ی آن حضرت در مسیر تاریخ بوده است. این یک دسته از روایات ، که به دلیل وضوح آن، زیاد در این مورد درنگ نمی کنیم. دسته ی دوم از روایات، حدیث معروف زیر است: مَن ماتَ و لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَهً جاهِلیّهً؛11 کسی که از دنیا برود در حالی که امام زمان خود را نشناخته است ، هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است. این حدیث، از لحاظ سند مورد اتفاق شیعه و سنّی است. در صحیح مسلم،12 باب « الأمرُ بِلُزومِ جماعهٍ عِندَ ظُهورِ الفِتَنِ» از رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم آمده است: « مَن ماتَ وَ لَیسَ فی عَنَقِهِ بیعهٌ ماتَ میتَهً جاهلیّهً؛ کسی که از دنیا برود و پیمان و بیعتی نداشته باشد، هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است». بُخاری در صحیح13 خود روایت کرده : « مَن خَرَجَ مِن السُلطانِ شِبراً ماتَ مِیتَهً جاهِلِیَّهً؛ کسی که به حد یک وجب از زمام دار و سلطان خارج شود، هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است». احمد در چندین جای مُسند14 روایت کرده: « مَن ماتَ و لَیسَت عَلَیهِ طاعَهٌ ماتَ میتَهً جاهِلیّهً؛ کسی که از دنیا برود و بر او طاعت و فرمان برداری نیست، هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است». طیالسی در مُسند15 همین مضمون را روایت کرده است. حاکم نیشابوری در مستدرک صحیحین 16 همین روایت را نقل کرده است. ذَهَبی در حاشیه ی مستدرک 17 این روایت را تصحیح کرده است. با تمام سخت گیری هایی که ذَهَبی در تصحیح روایات مستدرک دارد، این روایت را ایشان تصحیح کرده است. هیثمی در مجمع الزوائد18 این روایت را با الفاظ متعدّدی روایت کرده است. طُرق این روایت در مسانید اهل تسنّن بسیار است و نیازی به توقف بیش تری در این روایات نمی بینم.در کتاب های شیعه مرحوم علّامه ی مجلسی در جلد 23 بحارالأنوار، فقط چهل حدیث را به عنوان تیمّن و تبرّک انتخاب کرده، ذکر می کند. طُرق و سند بسیاری از این احادیث ، صحیح است. من فقط به دو روایت اشاره می کنم:
1. برقی در محاسن19 ، از امام صادق علیه السّلام چنین روایت کرده است: … إنَّ الأرضَ لا تَصلُحُ إلّا بإمامٍ و مَن ماتَ و لَم یَعرِف إمامَهُ ماتَ میتهً جاهِلیّهً؛ …زمین، بدون امام درست نمی شود، و کسی که از دنیا برود و امام خود را نشناخته است، هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است.سند این روایت معتبر است. یکایک رُوات آن مورد وثوق علماء جرح و تعدیل می باشند.
2. کشّی در رجال20 از ابوالیسع روایت می کند که: قُلتُ لِأبی عبدِاللهِ علیه السّلام حَدِثنی عَن دَعائِمِ الإسلامِ الّتی بُنِیَ عَلَیها و … فَقالَ علیه السّلام : شَهادَهُ ألّا إلهَ إلّا اللهُ ، و الإیمانُ بِرَسولِ اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم و … قالَ رسولُ الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم : مَن ماتَ لا یَعرِفُ إمامَه ماتَ میتهً جاهِلیَّهً؛ به امام صادق علیه السّلام گفتم: از ارکان اسلام برای من سخن بفرمایید. امام فرمود؛ گواهی بر این که معبودی جز الله نیست؛ ایمان به رسول خدا… پیامبر صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم می فرماید: هر کس از دنیا برود در حالی که امام خود را نمی شناسد، هم چون اهل جاهلیت از دنیا رفته است. سند این حدیث نیز معتبر است. این روایت از لحاظ سند، روایت تامّی است و اشکالی در سندآن ، نه در طُرق ما و نه در طُرق اهل تسنّن به نظر نمی- رسد. حال من در دلالت های این حدیث صحبت می کنم. این حدیث متضمّن چند نکته است:
الف) زمین با غیر امام اصلاح نمی شود؛ فقط با امام اصلاح پذیراست ؛
ب) در هر زمانی بدون استثنا، انسان باید امام خود را بشناسد و شناختن امام عین دین است و نشناختن امام عین جاهلیت؛
ج) هر کسی بمیرد و بر ذمّه ی او بیعتی از امام زمان خودش نباشد، مرگ او یک نوع مرگ جاهلیّت است.
ما وقتی این مطالب را با هم ضمیمه کنیم و کنار هم بگذاریم، به راحتی به این نتیجه می رسیم که برای همیشه در همه ی مسیر تاریخ ، در روی زمین حجّتی باید باشد که اطاعت و شناسایی او عین دین ، و نشناختن و اطاعت نکردن از او، عین جاهلیت است. حال کسی ممکن است این اشکال به ذهنش برسد که این قضیه ای است حقیقیه ، و قضیه ی حقیقیه ، موضوع ساز نیست، یعنی قضیه ی حقیقیه موضوع خودش را اثبات نمی کند؛ بنابراین، معنای روایت این می شود در صورتی که امام باشد ، اطاعت او لازم است. این روایات ناظر به وجوب اطاعت و شناسایی امام است، در صورتی که امامی وجود داشته باشد؛ ولی وقتی که امام نباشد این حکم هم نیست؛ یعنی ، موضوعی نیست که حکمی باشد. در پاسخ به این اشکال باید بگوییم که این روایت ، نه فقط متضمّن این حکم است، بلکه متضمّن یک سنّت ثابت الهی نیز هست که آن سنّت را ما از متن همین حدیث می فهمیم که اگر کسی امام خودش را نشناسد، به مرگ جاهلی می میرد؛ چرا که شناخت او عین دین است و نشناختن او، عین جاهلیت. از متن حدیث فهمیده می شود که این سنّت الهی ایجاب می کند که همیشه در مسیر تاریخ، امامی و حجّتی باشد و هیچ زمانی از او خالی نباشد. این امامان ، ائمه ی ظلم و جور هم نیستند. خداوند می فرماید: (وَلَا تَرکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّار…)؛21 و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد… . نمی توان گفت امامی که شناختنش عین دین است و نشناختنش عین جاهلیت، از ائمه ی ظلم و جور است. (… یُریدُونَ أَن یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّغُوتِ وَ قَد أُمِرُوا أَن یَکفُرُوا بِه …)؛22 … ولی می خواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با این که به آن ها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند… . این احادیثی که قبلاً ذکر شد، کاملاً بر امامان دوازده گانه ی شیعه ی اثنا عشری منطبق است. ما در تاریخ هیچ مورد دیگری نداریم که بتوانیم این روایت را بر آن ، به طور دقیق ، منطبق کنیم. دسته ی سوم از روایات، حدیث « إِنَّ الأرضَ لا تَخلو مِن حُجَّهٍ»23 است. این حدیث را من در منابع سنّی ندیدم ولی در منابع خودمان این حدیث زیاد روایت شده است. مرحوم کلینی، در کتاب حجّت این حدیث را آورده است. علامه ی مجلسی نیز بابی تحت این عنوان دارد: « الاضطِرارُ إلیَ الحُجَّهِ».24 ایشان در آن باب صد و هجده حدیث به این مضمون روایت می کند و بعضی از روایات آن هم از نظر سند صحیح است. حال من به یکی – دو مورد از روایاتی که سندش تمام است، اشاره می کنم.
1. اسحاق بن عمّار از امام صادق علیه السّلام روایت می کند: … قالَ سَمِعتُهُ یقول انَّ الأرضَ لا تَخلوا إلّا و فیها إمامٌ … .25
2. کلینی از عبدالله بن سلیمان عامری، از امام صادق علیه السّلام روایت می کند: … ما زالَت الأرضُ إلّا و لِلّهِ فیه حُجَّهٌ …؛26 … برای خدا همیشه، در زمین حجّت و راهنما وجود دارد… . چند روایت به همین مضمون هست که اشاره ای به آن ها نمی کنیم. مرحوم شریف رضی این سخن را به طور مرسل در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین علیه السّلام روایت می کند: … اللّهُمَّ بَلی ! لا تَخلوا الأرضُ مِن قائِمٍ لِلّهِ ، بِحُجَّهٍ إمّا ظاهِراً مَشهوراً و إمّا خائِفاً مَغموراً …؛27 …خدایا، آری، زمین از بر پا کننده ای که حجّت خدا را به دست گرفته است، خالی نمی ماند که یا نمایان و آشکار است و یا ترسیده و پنهان… . این روایت و روایات مشابه از نظر ما قطعی است و به حد تواتر هم رسیده است. «… لا تَخلو الأرضُ مِن حُجَّهٍ…».28 و فقط بر عقیده ی شیعه ی امامیه در ولادت و غیبت و ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) منطبق می شود و هیچ مورد دیگری در تاریخ برای انطباق ندارد. دسته ی چهارم از احادیث، احادیث ائمه ی اثنا عشر است. این احادیث از نظر منابع ما و از نظر منابع اهل تسنّن ، کامل است و همین مقدار کافی است که من به طور خلاصه اشاره کنم که در منابع اهل تسنّن هم بخاری و هم مسلم و هم ترمذی و دیگر محدثان اهل تسنّن ، این احادیث را روایت کرده اند. غالب این روایات از جابر بن سمره بن جندب است. روایاتی که در صحیحین است، بیش تر از جابر است و پدر جابر (سَمُره). روایاتی که ما داریم زیاد است. من روایت مسلم را برای شما می خوانم:
سَمِعتُ رسولَ الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم یَقولُ: لا یَزالُ الإسلامُ عَزیزاً إلی اثنی عَشَرَ خَلیفَهً ثُمَّ قالَ کَلِمَهً أفهَمها… ؛
از رسول خدا صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم شنیدم که فرمودند: اسلام، تا دوازده خلیفه و جانشین عزیز می ماند. پس از آن سخنی فرمودند که متوجه آن نشدم… . پسر (جابر) چنین می گوید: … فَقُلتُ لِأبی ما قالَ صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم فَقالَ کُلُّهُم مِن قُرَیشٍ؛29 … از پدرم پرسیدم که چه فرمودند ، گفت: همه ی آنان از قریش هستند. روایات از منابع اهل تسنّن زیاد است، در منابع ما این حدیث به طور متواتر نقل شده است. مرحوم حرّ عاملی در کتاب بسیار ارزش مند خود إثبات الهداه، 927 روایت به این مضمون نقل می کند که 95 روایت از این روایات را مرحوم کلینی در کتاب حجّت کافی30 نقل می کند. 53 تا را شیخ صدوق در عیون أخبار الرضا،31 22 تا را در معانی الأخبار،32 92 تا را در إکمال الدین،33 22 روایت را أَمالی ، نقل می کند.34 هجده روایت را شیخ طوسی در غیبت،35 یازده روایت را در مصباح المتهجّد آورده اند. بنابراین احتیاجی به بحث سندی در روایات ائمه ی اثنا عشر نداریم. شکی نیست که این روایت از رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ و آلِه و سَلَم صادر شده است. و کسی که ارزشی برای علم و درک خودش قایل باشد، نمی -تواند در این روایت تشکیک کند. ظاهر این حدیث، این است که این امامان ، باید امامان حق باشند، نه امامان جور؛ چون مرتبط به عزّت اسلام است. « … لا یَزالُ الإسلامُ عَزیزاً …»؛36 اسلام با ائمه ی حق هستند. نکته ی دیگر این که عدد امامان ، عدد نقبای بنی اسراییل است؛ یعنی دوازده نفرند. (وَ لَقَد أَخَذَ اللهُ مِیثَقَ بَنِی إِسرَءِیلَ وَ بَعَثنَا مِنهُمُ اثنَی عَشَرَ نَقِیباً…)؛37 خدا از بنی اسراییل پیمان گرفت. و از آن ها، دوازده نقیب[= سرپرست] برانگیختیم… . و مطلب آخر این که هیچ زمانی خالی از این امامان نیست. اگر این نکات را کنار هم بگذاریم، صحّت اعتقاد شیعه ی امامیه ی اثنا عشری در مورد امامان دوازده گانه و ولادت و غیبت و ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) آشکار خواهد شد. بدون هیچ تکلّف و حذف و اضافه و … . بعضی علمای اهل تسنّن مرتکب تَمحّلاتی شده اند از جمله سیوطی که یک تمحّل و تکلُّف عجیبی دارد و می خواهد دوازده امام را از خلفای اربعه به اضافه ی چند تا از خلفای بنی امیه و بنی عباس معرفی کند. و سعی فراوان می کند تا دوازده تا را از این ها تکمیل کند. محمود أبوریه در کتاب خودش می گوید: « رَحِمَ اللهُ مَن قال فی السیوطی أنَّهُ حاطَبَ اللیل».38 کسی که بخواهد شب، هیمه جمع کند، معلوم است که چه جمع می کند! این تکلّفات هیچ انسانی را به جایی نمی رساند. هیچ مذهبی تاکنون نتوانسته است یک مصداق قابل انطباقی برای این چهار دسته از روایات نشان بدهد، غیر از مذهب شیعه ی دوازده امامی. چه آنان که قایل به غیبت و انتظار باشند و چه قایل نباشند. این روایات فقط بر عقیده ی شیعه ی امامیه قابل انطباق است و بر هیچ مصداق و مورد دیگری در تاریخ اسلام قابل انطباق نیست؛ بنابراین اگر انسان، درست در این چهار دسته روایات تامّل کند، به طور قطع به این نتیجه می رسد که نظر شیعیان دوازده امامی در مورد امام زمان در مسأله ی ولادت، غیبت و ظهور بدون شک صحیح است. این مسأله بدون نیاز به مراجعه به روایاتی که بزرگان و محدثان مثل شیخ طوسی درباره ی تولد و غیبت و ظهور امام زمان-عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ الشریف- نقل می کنند، قابل فهم است. از خداوند می خواهم که به ما آن قدر عمر بدهد و در فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) آن قدر تعجیل کند که این چشمان گناه کار ما به چهره ی نورانی آن بزرگوار روشن گردد.
وَ الحَمدُلِلّهِ رَبَّ العالَمینَ و صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ و آلهِ الطَیِّبینَ الطاهِرینَ.
وَ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمهُ الله وَ بَرَکاتُه

پی نوشتها:

1. محقق، نویسنده و استاد حوزه ی علمیه قم.
2. بحارالأنوار، ج94، ص306.
3. أنبیا(21) آیه ی 105.
4. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 27، ص33، ح 33144.
5. صحیح ، ج7، ص122و 123.
6. سنن ترمذی، ج5، ص329؛ سنن دارمی ، ج2، ص432؛ مسند احمد، ج3، ص14؛ و ج4، ص367؛ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه ، ص15 و 22؛ نسایی ، خصایص امیرالمؤمنین علیه السّلام ، ص93؛ حاکم نیشابوری، مستدرک، ج3، ص109و 148؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1025؛ صحیح ابن خزیمه، ج4، ص63؛ صحیح مسلم، ج7، ص123؛ صحیح این حیّان ، ج1، ص329-331.
7. ج7، ص122 و 123.
8 و9. وسایل الشیعه ، ج27 ، ص33، ح33144.
10. صواعق المحرقه، ص149.
11. بحارالأنوار، ج32، ص331؛ شیخ صدوق ، کمال الدین، ج2، ص409.
12. ج6، ص22.
13. ج8، ص87.
14. ج3، ص446.
15. ص259.
16. ج1، ص117.
17. ج1، ص117.
18. ج5، ص218.
19. ج1، ص154.
20. ص424.
21.هود(11)آیه ی 113.
22. نساء(4) آیه ی 60.
23. محمد بن یعقوب کلینی، کافی ، ج1، ص178، ح9 : زمین، از راهنما و حجّت خالی نمی ماند.
24. بحارالأنوار، ج23، ص25.
25. کافی، ج1، ص178، ح2: از او شنیدم که می گفت: زمین از مال و پیشوا خالی نمی ماند.
26. همان، ح3.
27. حکمت 147.
28. به عنوان نمونه: بحارالأنوار، ج36، ص386و 396؛ إحتجاج ، ج2، ص317؛ وسایل الشیعه، ج16، ص246و … .
29. صحیح، ج6، ص3.
30. به عنوان نمونه: ج1، ص529 و 531.
31. به عنوان نمونه: ج1، ص46 و 47.
32. به عنوان نمونه: ص126.
33. به عنوان نمونه: ج1، ص311و 313.
34. به عنوان نمونه: ص310.
35. به عنوان نمونه: ص128و 129.
36. بحارالأنوار، ج36، ص266: … پیوسته اسلام عزیز می ماند… .
37. مائده(5) آیه ی 12.
38. خدا رحمت کند کسی را که در مورد سیوطی گفته است: « او هم چون کسی است که در شب هیزم جمع می کند.

 

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید