نویسنده: اعظم پورپونیه
توکل در اصل از ماده «وکالت» به معنای انتخاب کردن است، و می دانیم که یک وکیل خوب کسی است که حداقل دارای چهار صفت باشد: آگاهی کافی، امانت، قدرت و دلسوزی.
توکل یعنی اعتماد و اطمینان دل در همه امور به خداوند و بیزاری جستن از هر قوه و قدرتی. و این منوط بر این است که در عالم هستی جز خداوند فاعلی وجود ندارد؛ و هیچ کس قوه و قدرتی ندارد مگر به واسطه او، تمامی علم و قدرت امور بندگان در دست اوست، و به هر یک از بندگان عطوفت و عنایت و رحمت تام دارد، فوق علم او علمی نیست و فراتر از عنایت او عنایتی، پس هر کس چنین اعتقادی داشته باشد البته به خداوند اعتماد دارد و به غیر او به کسی حتی به خودش هم توجهی ندارد.
مقام توکل
توکل درجه ای از درجات دین و مقامی از مقامات مردم بایقین است.
اگر بخواهیم توکل را از راه علم ثابت کنیم، از مسئله مشکلی است که نمی توان به زودی به ان دست پیدا کرد. و از نظر عمل هم اگربخواهند به آن متوجه شوند کاری بس دشوار و پر مشقت، علت مشکل بودن آن از نظر علم این است که هرگاه بخواهیم اسباب را درآن دخیل بدانیم و به آنها اعتماد کنیم به طورمسلم راه شرکی برای خود ایجاد کرده ایم که با توحید سازگاری ندارد و شرع مقدس از چنین معنایی کاملاً جلوگیری کرده است. امّا توجه کردن به اسباب چنان است که در بحر بیکران جهل فرو رفته باشیم.
نقل است که در روزگاران گذشته زاهدی از شهر بیرون رفت و در غاری نشست و توکل کرد تا روز ی او برسد، یک هفته گذشت و نزدیک بود که از گرسنگی هلاک شود. به پیامبر آن زمان وحی شد که به وی بگوید به عزتم قسم که: «روزی ندهم تا به شهر نروی، و در میان خلق نایستی». وقتی به شهر آمد، از هر جایی چیزی آوردند، و این راز را در درون خویش مخفی داشت. وحی آمد که به وی بگو خواستی به زهد خویش، حکم من باطل کنی، ندانستی که چون روزی بندگان خویش از دست بندگان دیگر همدوست تر دارم از آنکه از دست خویش.
هرکس پروردگار خویش را باعظمت و کبریایی و قدرت مطلق که دارد بشناسد، به طور طبیعی خوف و خشیت او بر دلش چیره می شود و از اینکه کاری از او سر زند که اورا مطرود درگاه الهی گرداند، سخت بیمناک می شود. و هرچه به معرفتش افزوده می شود بر خوف و خشیت او افزوده می گردد. تا آنجا که بزرگترین خائفان مقرب ترین بندگان خداوند، یعنی انبیاء الهی هستند.
ثمره این خوف، توبه و بازگشت به سوی درگاه حق، زهد و بی رغبتی به دنیا و صبر و شکیبائی در مخالفت با هوای نفس است.حاصل و ثمره این فضائل، صدق و اخلاص ومواظبت بر افکار و اذکار است که، موجب پیدایش محبت در دل بندگان می شود.
هرچه محبت فزونی گیرد، همچنین بر شدت اخلاص بنده افزوده می شود و ریشه های شرک و نفاق با شعله های فروزان محبت می سوزد و از بین می رود. از این رو، رسیدن به اخلاص و درجات والای آن جز در سایه محبت امکان پذیر نیست.
نمونه هایی از توکل در قرآن
پیامبر اسلام(ص) و توکل:
(لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم فان تولوا فقل حسبی الله لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم) (سوره توبه، آیات 128 و 129)
«قطعاً شما را رسولی از جنس خودتان آمد که آنچه رنج می برید بر او گران است، و بر هدایت و راهنمایی شما حریص است و به مؤمنین رئوف و مهربان است. پس اگر روی برگرداندند بگو خداوند مرا بس است، معبودی جز او نیست، بر او توکل می کنم و او پروردگار عرش بزرگ است».
حضرت نوح(ع) و توکل:
(واتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یا قوم ان کان کبر علیکم مقامی و تذکیری بایات الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم و شرکاء کم ثم لا یکن امرکم علیکم غمّه ثم اقضوا الی و لا تنظرون)(سوره یونس، آیه 71)
«خبر نوح را بر اینها بخوان که به قوم خود گفت: اگر ماندن من (در میان شما) و یاد آوریم از آیات خدا بر شما گران (و سخت) است من به خدا توکل می کنم و شما هم با شریکانتان تصمیم خود را درباره من بگیرید (و آن را قطعی کنید) تا کار بر شما پنهان و پوشیده نماند، و کار مرا یکسره کنید و مهلتم ندهید».
منبع: نشریه بشارت شماره 76.