نخستین گامِ خداشناسى، معرفتِ اهل بیت (علیهم السلام)
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام این دعا را به زراره اینگونه آموزش دادند: “اللّهُمَّ عَرِّفنِی نَفسَکَ فَإنَّکَ إنْ لَم تُعَرِّفنِی نَفسَکَ لَم أعرِف نَبِیَّکَ! اللّهُمَّ عَرِّفنِی رَسولَکَ فَإنَّکَ إنْ لَم تُعَرِّفنِی رَسولَکَ لَم أعرِفْ حُجَّتَکَ! اللّهُمَّ عَرِّفنِی حُجَّتَکَ فَإنَّکَ إنْ لَم تُعَرِّفنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَن دِینِی!”، “خدایا! خود را به من بشناسان؛ که اگر تو خود را به من نشناسانى، پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا! رسول خود را به من بشناسان؛ که اگر رسول خود را به من نشناسانى، حجّت تو را نخواهم شناخت. خدایا! حجّت خود را به من بشناسان؛ که اگر حجّت خود را به من نشناسانى، از دینت، به کژ راهه خواهم افتاد”. [1]
در این حدیث نورانی انسان فقط از خداوند متعال معرفت طلب می کند و فقط خداوند متعال قادر به اعطای معرفت به انسان است، اما از آنجا که خداوند سبحان امور را به وسیله اسباب انجام می دهد، معرفت خود را نیز از طریق اسباب به انسان اعطا می نماید. آن وسایل کدامند که از طریق آنها به انسان ها معرفت داده می شود؟
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) می فرمایند: “بِنَا عُبِدَ اللّهُ وَ بِنا عُرِفَ اللّهُ وَ بِنا وُحِّدَ اللّهُ ـ تَبارَکَ وتَعالى”، “به سبب ما، خدا پرستیده شده و به سبب ما خدا، شناخته شده و به سبب ما، خداوند ـ تبارک و تعالى ـ ، یگانه شمرده شده است”.[2]
بدیهی است که خداوند سبحان از هر چیزی و از هر کسی بی نیاز است، او احتیاج به کسی ندارد، بلکه تمام جهان هستی نیازمند اوست. خداوند متعال در هر موردی که اهل بیت (علیهم السلام) را به عنوان وسیله قرار داده است، براساس حکمت اوست، زیرا اگر خداوند متعال می خواست می توانست به طور مستقیم و بدون وسیله، امور را انجام دهد و خود را مستقیماً به بندگان بشناساند، همانگونه که حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “إِنَّ اللّه َ ـ تَبارَک و تَعالى ـ ، لَو شَاءَ لَعَرَّفَ العِبادَ نَفسَهُ، وَ لکِنْ جَعَلَنا أبْوابَهُ وَ صِراطَهُ وَ سَبیلَهُ وَ الوَجْهَ الَّذى یُؤتى مِنهُ”، “خداوند ـ تبارک و تعالى ـ ، اگر مى خواست، خود را به بندگانش مى شناسانْد؛ امّا ما را دروازه [شناخت] خود و مسیر و راه و جانبى که از آن وارد مى شوند، قرار داده است”.[3]
در نگرش شیعى، اهل بیت علیهم السلام، بنا بر حکمت الهى، راهِ شناخت حقیقى خدا، تعیین شده اند و به دیگر سخن، معیار و آزمونِ ورودى یگانه پرستى، ره نمودهاى اهل بیت علیهم السلام است و خداوند توانا، این راه را به عنوان معیارِ شناخت توحید حقیقى از توحید ساختگى، برگزیده است.[4] ارتباط عمیق بین سه معرفت
ارتباط بین این سه معرفت به گونه ای است که هیچ انسانی تا به معرفت سوم نرسد نمی تواند بر یکی از معرفت های قبل از آن متوقف شود. به تعبیر دیگر هیچ کس نمی تواند بگوید همین که من خدا را شناختم، کافیست یا خدا و پیامبر (ص) را شناختم، پس کسب معرفت کافیست، بلکه باید معرفت حجت را نیز به دست آورد و اگر قبل از معرفت حجت در مرحله ای توقف کند، او هیچ کدام از معرفت ها را کسب نکرده است، نه معرفت خدا را و نه معرفت پیامبر (ص) را، نه فقط معرفت او ناقص است بلکه در واقع او هیچ معرفت و شناختی به دست نیاورده است و از دین نیز گمراه است چه رسد به اینکه نسبت به خدا و پیامبر (ص) معرفتی داشته باشد.
معرفت خداوند منوط به معرفت اهل بیت (علیهم السلام)
معرفت اهل بیت (علیهم السلام) به اندازه ای ارزشمند و گرانمایه است که معرفت خداوند سبحان منوط به معرفت و شناخت اهل بیت (علیهم السلام) است، لذا نمی توان معرفت اهل بیت (علیهم السلام) را جدای از معرفت خداوند متعال دانست، بلکه ارتباطی عمیق و ناگسستنی بین آنها وجود دارد چنانکه حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) می فرمایند: “مَن عَرَفَهُم فَقَد عَرَفَ اللّهَ، وَ مَن جَهَلَهُم فَقَد جَهلَ اللّهَ”، “هر که ایشان را بشناسد، خدا را شناخته است، و هر که ایشان را نشناسد، خدا را نشناخته است”.[5]
به وسیله اهل بیت (علیهم السلام) است که انسان ها می توانند معرفت نسبت به خداوند متعال را کسب کنند و معرفت الهی به وسیله این حجج الهی به انسان ها اعطا می شود. هنگامی که حجت الهی بخواهد خدا را به مردم بشناساند، این شناساندن به اذن و اجازه خداوند متعال است، لذا درحقیقت خداوند سبحان معرفت خود را به انسان ها عطا می فرماید اما از طریق حجت خود. چنانکه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرمایند: “بِنا عُرِفَ اللّهُ”، “به وسیله ما خداوند شناخته شد”،[6] و حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “مَنْ عَرَفَنِی وَ عَرَفَ حَقِّی فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ لِأَنِّی وَصِیُّ نَبِیِّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى خَلْقِهِ لاَ یُنْکِرُ هَذَا إِلاَّ رَادٌّ عَلَى اَللَّهِ وَ رَسُولِهِ”، “هر کس مرا بشناسد و حقّ مرا بشناسد، پروردگارش را شناخته است؛ چون من وصىّ پیامبرش در زمین او هستم و حجت او بر مخلوق او هستم، این (مقام) را انکار نمی کند مگر کسی که خدا و پیامبرش را ردّ می کند”.[7] مدح خدا و پیامبر (ص) بدون معرفت حجت، چون کلماتی بی معنا
انسان وقتی کسی را مدح می کند، آن مدح از محبت نشات می گیرد و علامت محبت اطاعت و پیروی از آن شخص است. مدح بدون اطاعت مانند کلماتی بی معناست که هیچ پشتوانه معنایی ندارد.
یکی از مهم ترین دستورات خدا و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای همه مردم این است که از دوازده خلیفه و جانشین پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) که همگی ائمه و معصومند، به کسب معرفت آن بزرگواران بپردازند و به دستورهای آنان عمل کنند، لذا صرفاً مدح آنها کافی نیست، بلکه کسب معرفت آنها نیز لازم و ضروری است. یکی از نشانه های این معرفت آن است که هر مقدار بر این معرفت و شناخت افزوده شود مدح نسبت به آنها نیز افزایش می یابد، چون این مدح از معرفت نشات می گیرد.
کسی که به مدح خدا و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می پردازد اما به کسب معرفت حجت نمی پردازد، او از دین گمراه است، لذا او فرد دیگری را مدح می کند نه مدح خدا و پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، زیرا اگر معرفت حجت خدا را کسب نمی کند و به پندار خود به دو معرفت نخست اکتفاء کرده است، او در واقع آن دو معرفت را نیز به دست نیاورده و از دین گمراه است، بنابراین چگونه می تواند به مدح خداوند سبحان و پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بپردازد؟!
پی نوشت ها:
[1] الکافی، کلینی، ج۱، ص۳۳۷، ح۵. [2] الکافی، ج۱، ص۱۴۵، ح۱۰. [3] الکافی، ج۱، ص ۱۸۴، ح۹. [4] تفسیر قرآن ناطق، محمدی ری شهری، ص۶۰۳. [5] الکافی، ج۴، ص۵۷۹، ح۲. [6] التوحید، صدوق، ص۱۵۲. [7] توحید صدوق، ص۱۶۵، باب ۲۲، ح۲.