نقش‌ همسری‌ در خانواده‌1

نقش‌ همسری‌ در خانواده‌1

به‌ منظور آگاهی‌ از نقش‌ همسری‌ زن‌ در خانواده‌، ضرورت‌ دارد مقدمه‌ مسأله‌ازدواج‌ مورد مداقه‌ بیشتری‌ قرار گرفته‌ تا از ما حصل‌ آن‌ نقش‌ اساسی‌ زن‌ در خانواده‌و جایگاه‌ وی‌ در آن‌ مشخص‌ گردد.

ازدواج‌:
اگر ازدواج‌ را به‌ پیوند دو جسم‌ تعبیر کنیم‌ این‌ پیوند – که‌ بین‌ انسانها و حیوانات‌اشتراک‌ ظاهری‌ دارد – در جوامع‌ انسانی‌ پیمانی‌ است‌ مقدس‌ که‌ زمینه‌ رشد و تکامل‌و سعادت‌ زوجین‌ را هموار می‌نماید. و باید دانست‌ که‌ هدف‌ از ازدواج‌ تنها کامجوئی‌شخصی‌ و خوشگذرانی‌ جسمی‌ نیست‌ بلکه‌ زمینه‌ ساز انسانیت‌ بوده‌ و باعث‌ ایجادروزنه‌های‌ امید بسوی‌ مقاصد عالی‌ است‌. ازدواج‌ امری‌ بالاتر از شهوت‌ جنسی‌ است‌و فی‌ الواقع‌ در فرهنگ‌ اسلام‌ ازدواج‌ یگانگی‌ دو زوج‌ است‌. ازدواج‌ ساحل‌ سرسبز وخرمی‌ است‌ که‌ دو کشتی‌ پرتلاطم‌ و غوطه‌ور در امواج‌ خروشان‌ جامعه‌ را به‌ سوی‌خویش‌ دعوت‌ می‌کند و به‌ آن‌ التیام‌ و تسکین‌ داده‌ و طغیاتهایش‌ را آرامش‌ می‌بخشدو سبب‌ تعادل‌ و تکامل‌ دو فرد می‌گردد.
در سایه‌ ازدواج‌ زندگی‌ برای‌ زوجین‌ معنی‌ و مفهوم‌ واقعی‌ خود را پیدا می‌کند وسعادت‌ و امنیت‌ جامعه‌ را نوید می‌دهد.
ازدواج‌ پاسخی‌ به‌ ندای‌ فطرت‌ است‌ که‌ تمایلات‌ و مشتهیات‌ طبیعی‌ و غرایزجنسی‌ را از حالت‌ سرکشی‌ بیرون‌ آورده‌ و مهار می‌کند. و شخصی‌ که‌ به‌ این‌ ندا پاسخ‌می‌دهد باید در کمال‌ آگاهی‌ از هدف‌ ازدواج‌ و فرهنگ‌ آن‌ و وظیفه‌ خود در این‌ امرگاه‌ باشد تا از منافع‌ این‌ امر مهم‌ بهره‌مند گردد.
قرآن‌ مجید که‌ آئین‌ نامه‌ زندگی‌ هر مسلمان‌ را تنظیم‌ نموده‌ و به‌ دست‌ اومی‌سپارد در مسئله‌ ازدواج‌ در سوره‌ روم‌ آیه‌ 2 چنین‌ می‌فرماید: «وَمِن‌ْ آیاتِه‌ِ اَن‌ْ خَلَق‌َ لَکُم‌ْمِن‌ْ اَنْفُسِکُم‌ْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیه’ا وَ جَعَل‌َ بَیْنَکُم‌ْ مَوَدَّه‌ً وَ رَحْمَدً اِن‌ّ فی‌ ذ’لِک‌َ لاِیات‌ٍ لِقَوم‌ٍ یَتَفَکَّرُون‌َ». «یکی‌ازنشانه‌های‌ خدا اینست‌ که‌ برای‌ شما از جنس‌ خودتان‌ همسر آفرید تا هیجانهای‌خویش‌ را آرام‌ بخشید و در نهادتان‌ بذر رأفت‌ و محبت‌ افشانید تا مایه‌ بقاء زندگیتان‌باشد نشانه‌های‌ الهی‌ در این‌ امر بر اندیشمندان‌ آشکار است‌». به‌ جاست‌ در این‌قسمت‌ کلمه‌ لِتَسْکُنُوا را ازماده‌ سَکَن‌َ عمیقاً مورد بررسی‌ قرار داده‌ تا به‌ ارزش‌ علمی‌ وروانی‌ این‌ مسئله‌ پی‌ ببریم‌.
«السُکُون‌ُ ثبوت‌ُ الشّی‌ءِ بَعدَ تحرک‌…
والسّکین‌ سُمّی‌ لاِزاله‌ حرکه‌ المذبوح‌.»
«سکون‌ عبارت‌ است‌ از ثبوت‌ و قرار چیزی‌ بعد از هیجان‌ و اضطراب‌…، و چاقورا از این‌ جهت‌ در زبان‌ عرب‌ سکین‌ می‌نامند که‌ به‌ حرکات‌ و التهابهای‌ حیوان‌ پایان‌می‌بخشد».
در مصباح‌ المنیر ص‌ 384 اضافه‌ بر این‌ مسئله‌ می‌گوید:
المسکن‌ بفتح‌ الکاف‌ و کسرها البیت‌ و الجمع‌ ساکن‌ و سکن‌
«و ما تَسْکُن‌ُ الیه‌ من‌ اهل‌ٍ و مال‌ٍ و غَیرِ ذلک‌َ … وَ تسکُن‌َ المتحرک‌ سکوناً ذَهَبْت‌َّ حَرَکَتُه‌ْ»
خانه‌ را از آن‌ رو مسکن‌ می‌نامند که‌ محل‌ آسودگی‌ خانواده‌ و جایگاه‌ مطمئن‌اشیاء است‌… متحرکی‌ ساکن‌ شد. یعنی‌ حرکتهایش‌ تمام‌ شد.
گویی‌ ازدواج‌ حربه‌ برنده‌ ایست‌ که‌ حیوان‌ سرکشی‌ خشم‌ و شهوت‌ را رام‌ نموده‌و به‌ افسار گسیختگی‌هایش‌ پایان‌ می‌بخشد زن‌ و مرد دو موجود نیازمند به‌ یکدیگرآفریده‌ شده‌اند و هر یک‌ دارای‌ صفات‌ و روحیات‌ ویژه‌ای‌ هستند و به‌ گفته‌ قرآن‌ ازنفس‌ واحد آفریده‌ شده‌اند و این‌ واحد بدون‌ زن‌ نصف‌ و غیرکامل‌ و بدون‌ مرد نیزناقص‌ می‌ماند و با آمیختگی‌ و پیوند جسم‌ و روان‌ در این‌ مجموعه‌ یگانگی‌ جسم‌ وروح‌ حاصل‌ می‌گردد و زن‌ و شوهر به‌ واسطه‌ ازدواج‌ سکون‌ یافته‌ و به‌ خدا نزدیکترگردیده‌ و خود را تحت‌ نظام‌ الهی‌ می‌یابند.
دکتر الکسیس‌ کارل‌ می‌گوید: زن‌ و مرد متفاوت‌ ولی‌ مکمل‌ یکدیگرند فقط‌دستگاههای‌ جنسی‌ و شکل‌ خارجی‌ شخصی‌ آنان‌ نیست‌ بلکه‌ سلولها و هورمونها وحتی‌ خونشان‌ نشانه‌ عضوی‌ و شیمیایی‌ جنسی‌ آنان‌ را برخوردارند. مرحوم‌ علامه‌طباطبایی‌ صاحب‌ تفسیرالمیزان‌ پیرامون‌ جمله‌ «لتسکنوا الیها» این‌ حقیقت‌ را بازگونموده‌ و می‌فرماید «هر یک‌ از زن‌ و مرد به‌ گونه‌ای‌ هستند که‌ با پیوستن‌ به‌ دیگری‌کامل‌ می‌گردند و از آمیزش‌ این‌ دو به‌ هم‌ تکثیر نسل‌ و بقاء و نوع‌ تحقق‌ می‌یابد از این‌رو هر یک‌ از زن‌ و مرد به‌ تنهایی‌ موجود ناقصی‌ هستند که‌ به‌ دیگری‌ نیاز داشته‌ و ازترکیب‌ هر دو باهم‌ وجود کاملی‌ پیدا می‌شود که‌ شایستگی‌ زاد و ولد دارد».
در واقع‌ ازدواج‌ به‌ دنبال‌ حس‌ کمال‌ جویی‌ و تکامل‌ شخصیت‌ اصیل‌ انسان‌ به‌وجود می‌آید زیرا هر نیازمندی‌ در تکاپوی‌ یافتن‌ چیزی‌ است‌ که‌ خلاء و کمبودش‌را پر کند و به‌ سیر تکاپوی‌ خویش‌ ادامه‌ دهد.
بنابراین‌ ازدواج‌ نه‌ تنها ضامن‌ بقاء نسل‌ و ارضاء غریزه‌ جنسی‌ است‌ بلکه‌ نقش‌حیاتی‌ آن‌ آرامش‌ بخشیدن‌ به‌ آشفتگیها و ناآرامیهای‌ روان‌ است‌ و موجبات‌ رشدزوج‌ را در زمینه‌ مادی‌ و معنوی‌ فراهم‌ می‌سازد.

ثمره‌ ازدواج‌
در فرهنگ‌ اصیل‌ اسلام‌ ثمره‌ ازدواج‌ مودت‌ و رحمت‌ است‌. وَجَعل‌َ بینکم‌ مَودّه‌ ورحمه‌ً.
و این‌ رحمت‌ بین‌ زن‌ و مرد به‌ طور مساوی‌ تقسیم‌ شده‌ و نوعی‌ تساوی‌ در این‌زمینه‌ بین‌ آنان‌ برقرار است‌ آنچه‌ از لسان‌ روایات‌ برمی‌آید موّدت‌ و محبتی‌ است‌ که‌طرفین‌ نسبت‌ به‌ یکدیگر دارند که‌ هم‌ به‌ زبان‌ باشد و هم‌ به‌ دل‌ اما نیروی‌ درونی‌ آن‌برتری‌ داشته‌ باشد آنچنان‌ دوستی‌ که‌ در حضور و غیاب‌ به‌ قوت‌ خود باقی‌ بوده‌ ودلشان‌ نسبت‌ به‌ یکدیگر در سلامتی‌ باشد در واقع‌ مودت‌ مقدمه‌ رحمت‌ است‌همانگونه‌ که‌ وضو مقدمه‌ نماز می‌باشد.
و تا زمانیکه‌ زن‌ و مرد حضوراً و غیاباً نسبت‌ به‌ یکدیگر مملو از مهر و محبت‌نباشند محال‌ است‌ در منافع‌ عملی‌ و اجتماعی‌ پیوند خورند.
مودت‌ زمینه‌ کشت‌ بذر است‌ و محصول‌ آن‌ رحمت‌ می‌باشد. همانگونه‌ که‌ دراسلام‌ نبوت‌ به‌ شهر علم‌ و ولایت‌ به‌ در آن‌ شهر تشبیه‌ گردیده‌ «انا مدینه‌ العلم‌ و عَلی‌ٌبابها فمن‌ ارادالمدینه‌ و الحکمه‌ فلیاتها من‌ بابها». و هر کس‌ خواستار نبوت‌ است‌ بایدولایت‌ را پذیرا گردد. رابطه‌ بین‌ مودت‌ و رحمت‌ نیز به‌ همین‌ صورت‌ می‌باشد ورحمت‌ بدون‌ مودت‌ باور کردنی‌ نیست‌ و این‌ مودت‌ و رحمت‌ از وصلت‌ فرخنده‌دلهای‌ زن‌ و مرد شروع‌ شده‌ و به‌ مودت‌ بین‌ خالق‌ و مخلوق‌ منجر می‌گردد. البته‌لازمه‌ یک‌ چنین‌ مودتی‌ نخست‌ باور قلبی‌ و سپس‌ جاری‌ شدن‌ در مرحله‌ عمل‌ است‌.
بنابراین‌ ازدواجی‌ که‌ بر مبنای‌ اسلام‌ صورت‌ گیرد نه‌ تنها به‌ خاطر دورانهای‌عاشقانه‌ و آمیزشی‌ است‌ بلکه‌ علاقه‌ زن‌ و شوهر را به‌ یکدیگر ابدی‌ می‌سازد و سبب‌رشد و تکامل‌ آن‌ بلکه‌ تکامل‌ جامعه‌ای‌ که‌ یک‌ چنین‌ زوجی‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کنندمی‌گردد. یک‌ چنین‌ ازدواجی‌ وسیله‌ ادغام‌ زن‌ در اجتماع‌ می‌گردد، که‌ با جستجوی‌نقش‌ همسر در یک‌ مرد ثابت‌ کند نصف‌ اجتماع‌ است‌ و احساس‌ تنهایی‌ ننماید.
اسلام‌ در مسئله‌ ازدواجبرای‌ مسائل‌ مادی‌ کمترین‌ توجه‌ را قائل‌ است‌ و آنچه‌ راحائز اهمیت‌ می‌داند و برای‌ آن‌ ارزش‌ منظور می‌دارد مسائل‌ معنوی‌ است‌ که‌ بایدنسل‌ اندر نسل‌ مورد توجه‌ قرار گیرد و مرتباً در افراد تقویت‌ گردیده‌ و هر روز از روزقبل‌ نسل‌ بهتری‌ وارد اجتماع‌ گردد.
اگر بلوغ‌ اولین‌ کلاس‌ زندگی‌ انسان‌ در برابر خدا باشد – که‌ هست‌ – ازدواج‌می‌تواند تجربیات‌ این‌ دوران‌ را برای‌ زن‌ و مرد جهت‌ داده‌ تا هر یک‌ وظایف‌ وحقوقی‌ را که‌ نسبت‌ به‌ یکدیگر دارند شناخته‌ و آنرا مراعات‌ نمایند. قرآن‌ می‌فرماید:
«قُوا اَنْفُسَکُم‌ْ وَ اَهْلیکُم‌ْ ن’اراً». خود و خانواده‌ خود را از آتشی‌ که‌ در کمینتان‌ است‌برحذر دارید و حفظ‌ نمایید. زیرا درون‌ خانه‌ مسئولیت‌شناسی‌ را به‌ زن‌ و مرد تفهیم‌می‌کند و به‌ ادای‌ حقوق‌ اجتماعی‌ عادت‌ می‌دهد.
در بررسی‌ بین‌ مردان‌ زاهدی‌ که‌ تا آخر عمر تجرد را پیش‌ گرفته‌ و زیر بار زندگی‌خانوادگی‌ نرفته‌ بودند می‌بینیم‌ که‌ در همان‌ مسئله‌ تهذیب‌ نفس‌ هم‌ کاملاً موفق‌ نبوده‌زیرا زندگی‌ خانوادگی‌ خود کلاس‌ خودسازی‌ و سازندگی‌ است‌.
جهانگیرخان‌ و ملا محمد کاشی‌ از زهادی‌ بوده‌اند که‌ در عین‌ آنکه‌ تمام‌ عمرخود را وقف‌ تهذیب‌ نفس‌ نموده‌ بودند بازهم‌ نقایصی‌ در وحشان‌ وجود داشته‌ است‌.
در حدیث‌ نبوی‌ است‌ که‌ می‌فرماید:
«حُبِّب‌َ الّی‌ مِن‌ دنیاکم‌ ثلاث‌ الطیب‌ و النساءِ و قره‌ عینی‌ فی‌ الصلو’ه‌» «سه‌ چیز دنیای‌ شما برای‌ من‌دوست‌ داشتنی‌ است‌ بوی‌ خوش‌ و زن‌ و روشنی‌ چشم‌ من‌ در نماز است‌».
دنیای‌ مسیحیت‌ می‌گوید: عبادت‌ آری‌ اما نظافت‌ نه‌، نماز آری‌ ولی‌ بوی‌ خوش‌نه‌، نماز آری‌، ولی‌ زن‌ هرگز حتّی‌ می‌گوید ازدواج‌ دفع‌ افسد به‌ فاسد است‌ و برای‌جلوگیری‌ از زنا باید ازدواج‌ نکرد ولی‌ پیامبر اسلام‌ همین‌ دو اصل‌ را که‌ مسیحیت‌انحرافی‌ نفی‌ می‌کنند اثبات‌ می‌کند و با ایستادگی‌ کاملی‌ می‌فرماید روشنی‌ چشم‌ من‌نماز است‌ یعنی‌ زن‌ را هم‌ در کنار نماز وسیله‌ قریب‌ به‌ حق‌ دانسته‌ وجود را مانع‌پیشرفت‌ معنوی‌ نمی‌شناسد. لذا پیامبر از جهان‌ فیزیک‌ زن‌ و عطر را ذکر می‌فرمایندو از عالم‌ متافیزیک‌ نماز را.
در عین‌ اینکه‌ ممکن‌ است‌ پیامبر از جهان‌ مادی‌ چیزهای‌ بسیاری‌ دوست‌ داشته‌باشند اما دوستی‌ همه‌ آن‌ دوستیها در دوستی‌ زن‌ برای‌ آن‌ حضرت‌ جمع‌ می‌شود تاجبران‌ حقارت‌ زن‌ بلکه‌ احقاق‌ حق‌ او شده‌ باشد و نماز را به‌ عنوان‌ عطر مسائل‌متافیزیکی‌ دوست‌ داشته‌اند همانطور که‌: اِن‌ قُبِلَت‌ْ قُبِل‌َ ماسو’ایها و اِن‌ رُدّت‌ رُدّ م’اسوایه’ا «اگرنماز قبول‌ نشود سایر عبادات‌ هم‌ قبول‌ نمی‌شود و اگر قبول‌ شود همه‌ عبادات‌ قبول‌است‌».
همچنین‌ اگر محبت‌ و رأفت‌ و شفقت‌ نسبت‌ به‌ زن‌ نباشد محال‌ است‌ نسبت‌ به‌دیگران‌ باشد.

جایگاه‌ زن‌ در ازدواج‌
پس‌ از اعتقاد به‌ اصل‌ اصیل‌ ازدواج‌ می‌خواهیم‌ جایگاه‌ زن‌ را در این‌ زمینه‌بررسی‌ نموده‌ و به‌ نقش‌ حساس‌ و خطیر او در این‌ جهان‌ آشنا گردیم‌. از نظر قرآن‌کریم‌ با توجه‌ به‌ آیه‌ 20 سوره‌ روم‌ زن‌ موجودی‌ آرامش‌ بخش‌ لقب‌ گرفته‌ است‌، درقرآن‌ در مورد بهشت‌ هم‌ این‌ تعبیر آرامش‌ بخشی‌ را می‌نگریم‌ و می‌توانیم‌ دو معنی‌ رادر نظر بیاوریم‌:
1 – محصول‌ عمل‌ زن‌ نتیجه‌اش‌ بهشت‌ است‌ و آرامش‌.
2 – سنخیت‌ زن‌ و بهشت‌ یکی‌ است‌.
با توجه‌ به‌ کلمه‌ جهاد لزوم‌ سختی‌ و مبارزه‌ با هوای‌ نفس‌ در این‌ مسئله‌ بخوبی‌روشن‌ می‌گردد. زیرا اگر نقش‌ او در این‌ جهت‌ سهل‌ و آسان‌ می‌بود هرگز لقب‌ جهاد رانمی‌گرفت‌. جهاد یعنی‌ کوشش‌ و تلاش‌ خستگی‌ناپذیر و مبارزه‌ای‌ جدی‌ و بی‌ امان‌و مداوم‌. اصولاً زندگی‌ اجتماعی‌ نیاز به‌ قاعده‌ و ضابطه‌ دارد بر اعضاء واجب‌ است‌ ازقواعد پیروی‌ نمایند. اسلام‌ برای‌ تحکیم‌ حیات‌ خانواده‌ برای‌ هر یک‌ از زوجین‌ آئین‌نامه‌ خاصی‌ را تدوین‌ نموده‌ تا با پیروی‌ و اطاعت‌ آگاهانه‌ از این‌ دستورات‌ سعادت‌خویش‌ را تضمین‌ نمایند. البته‌ در این‌ گفتار ما خواستار روشن‌ شدن‌ نقش‌ زن‌ در این‌مقام‌ هستیم‌ اما مرد هم‌ آئین‌ نامه‌ و مقررات‌ خاصی‌ دارد که‌ ذکر آن‌ در جای‌ خودضروری‌ است‌. پیامبر اسلام‌ تنها در زندگی‌ بر دو دست‌ بوسه‌ می‌زند:
1 – دست‌ زنی‌ که‌ بهترین‌ شوهرداری‌ را انجام‌ می‌دهد و آن‌ الگوی‌ همه‌ زنان‌مسلمان‌، حضرت‌ زهرا سلام‌ الله‌ علیها است‌ و دیگری‌ دست‌ مردی‌ که‌ برای‌خانواده‌اش‌ زحمت‌ کشیده‌ و سعی‌ در فراهم‌ آوردن‌ آسایش‌ آنان‌ دارد و به‌ اومی‌فرماید: اِبَرءَ بما تَعُول‌ و الَکاد لعیاله‌ کالمجاهد فی‌ سبیل‌ اللّ’ه‌. رسول‌ گرامی‌ اسلام‌ گوشه‌ خانه‌ راجایگاه‌ استراحت‌ مرد و آغاز جهاد زن‌ شمرده‌ است‌. جهاد زن‌ خوب‌ شوهرداری‌کردن‌ است‌ و جهادالمرء خود را در صحنه‌ نبرد زندگی‌ انداختن‌، اگر زن‌ خوب‌شوهرداری‌ کند به‌ مثابه‌ سربازی‌ است‌ که‌ در راه‌ خدا شمشیر می‌زند، و اگر مرد برای‌آسایش‌ همسرش‌ خود را به‌ رنج‌ و تعب‌ اندازد همانند سربازی‌ است‌ که‌ در میدان‌جنگ‌ به‌ نفع‌ خواسته‌های‌ خدا می‌جنگد و در یک‌ چنین‌ زندگی‌ است‌ که‌ هر دو به‌حیات‌ طیبه‌ می‌رسند و کلمه‌های‌ طیبه‌ را پرورش‌ می‌دهند. قرآن‌ وقتی‌ سخن‌ از زن‌ وشوهر می‌گوید و هر دو را مخاطب‌ قرار می‌دهد مکانی‌ را که‌ آن‌ دو باید در آن‌ زندگی‌کنند مسکن‌ نام‌ می‌گذارد «یا آدَم‌ُ اسْکُن‌ْ اَنْت‌َ وَ زَوْجُک‌َ الجَنَّه‌َ» وقتی‌ زن‌ از خدا موضوع‌ وجایگاه‌ می‌خواهد کلمه‌ بیت‌ را در خور شأن‌ وی‌ قرار می‌دهد. آنچنانکه‌ آسیه‌می‌گوید: «رَب‌ِّ أبن‌ِ لی‌ عِنْدَک‌َ بَیْتاً فِی‌ الْجَنَّه‌ِ» و آنگاه‌ که‌ مرد طلب‌ مکان‌ می‌کند با کلمه‌ منزل‌آن‌ را بیان‌ می‌نماید: «رَب‌ِّ اَنْزِلنی‌ مُنْزَلاً مُب’ارَکاً».
مرد و زن‌ هر دو طالب‌ مسکن‌ می‌باشند و محل‌ آرامش‌، اما منزل‌ محل‌ مرد است‌و بیت‌ جای‌ زن‌، مرد باید نزد زن‌ منزل‌ کند یعنی‌ طریقه‌ زیستن‌ با زن‌ را بر خود هموارسازد و تمام‌ اعمال‌ عاطفی‌ او را بپذیرد و از آنها بهره‌ ببرد، و در برابر احساسات‌ زن‌خود را تنزیل‌ دهد و با وی‌ برابری‌ و همسوئی‌ نماید. وزن‌، بیت‌، لازم‌ دارد یعنی‌محل‌ بیتوته‌، جائیکه‌ با عاطفه‌ سازگار می‌باشد و به‌ مرکز موجودیت‌ عاطفه‌ نیازمنداست‌ و منزل‌ و بیت‌ آنگاه‌ مایه‌ سکونت‌ و آرامش‌ می‌شوند و نام‌ مسکن‌ به‌ خودمی‌گیرند که‌ هر دو سبب‌ کمال‌ یکدیگر و عروج‌ بسوی‌ خدا می‌گردند و باعث‌ طی‌صراط‌ مستقیم‌ می‌باشند که‌ در این‌ صورت‌ نور چشم‌ یکدیگر می‌شوند. «رَبَّنا هَب‌ْ لَن’ا مِن‌ْاَزْو’اجِن’ا وَذُرِی’اتِنا قُرَّه‌َ اَعْیُن‌».
در یک‌ چنین‌ مسکن‌ زن‌ آرام‌ بخش‌ شوهر، نور چشم‌ شوهر، مودت‌ آفرین‌ برای‌شوهر، تکامل‌ دهنده‌ شوهر در تمامی‌ ابعاد می‌گردد. اگر بیت‌ برای‌ زن‌ مسکن‌ باشدافرادی‌ که‌ از آن‌ بیت‌ به‌ جامعه‌ تحویل‌ داده‌ می‌شوند لقب‌ مهاجر الی‌ اللّ’ه‌ را می‌گیرندکه‌ قرآن‌ می‌فرماید: «وَ مَن‌ْ یَخْرُج‌ْ مِن‌ْ بَیْتِه‌ مُه’اجر اِلَی‌ اللّه‌ِ وَ رَسُولِه‌ِ ثُم‌َّ یُدْرِکُه‌ُ الْمَوْت‌ُ فَقَدْ وَقَع‌َ اَجْرَه‌ُ عَلَی‌ الله‌ِ».
و محمد و علی‌ و فاطمه‌ و حسن‌ و حسین‌ اهل‌ یک‌ چنین‌ بیتی‌ می‌گردند «اهل‌البیت‌» پس‌ بیت‌ خانه‌ زن‌، مکان‌ برکت‌ است‌ و مکان‌ شروع‌ هجرت‌ است‌ و محل‌آرامش‌ است‌ یعنی‌ بیت‌ خانه‌ای‌ نیست‌ که‌ زن‌ درون‌ آن‌ محدود گردد بلکه‌ بیت‌ مکانی‌بی‌ انتها است‌ و محیطی‌ به‌ وسعت‌ همه‌ جامعه‌ است‌. بیت‌ مکانی‌ است‌ که‌ سیر تکاملی‌زن‌ را هموار می‌سازد و می‌تواند مرکز موفقیت‌ یا شکست‌ زن‌ باشد پس‌ خانه‌ زن‌مسلمان‌ اسلام‌ و حریم‌ خانه‌ او قرآن‌ است‌.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید