مفهوم عمل صالح در نظام اخلاقی قرآن

مفهوم عمل صالح در نظام اخلاقی قرآن

نویسنده:پرفسور سیدحسین محمّدجعفری
ترجمه: مینا اسکویی

 

چکیده:

مسلمانان ادّعا می کنند که مفاهیم اخلاقی قرآن، برای همه ی زمانها و همه ی مکانها و تمام جوامع، مفید است، در حالی که قرآن در زمان و بافتی خاصّ نازل شده است.
نگارنده برای پیوند میان این دو گزاره، ارزش های اخلاقی را به دو گونه – اخلاق توصیفی و اخلاق عرفی- تقسیم می کند. وی کلمات اخلاقی ارزیابی کننده را« فرا زبان اخلاق» می نامد. نویسنده به عنوان نمونه، کلمه « عمل صالح» را بررسی می کند و جاودانگی آن را نشان می دهد.

کلیدواژه: قرآن/ اخلاق/ عمل صالح.

درباره ی نویسنده*

پرفسور سیدحسین محمد جعفری متولد لکهنو در هندوستان دارای دو درجه دکترا می باشد. یکی از دانشگاه لکهنو و دیگری از لندن. در خلال سالهای متمادی تدریس که از سال 1962 آغاز شده است. در دانشگاه مالایا در کوالالامپور، دانشگاه آمریکایی بیروت، دانشگاه های استرالیا، تدریس کرده اند. وی سپس در سال 1983 به عنوان مدیر و بنیانگذار مرکز مطالعات پاکستان به دانشگاه کراچی پیوست و در 1998 از همان دانشگاه باز نشسته شد. سپس به سمت ریاست دفتر مطالعات اسلامی پاکستان در دانشگاه آقاخان در کراچی پیوست. ایشان در کنفرانس ها، و سمینارهایی فراوان که در دانشگاه های آمریکا، اروپا، آسیا و آفریقا برگزار می شد، سفر کرده اند.
علاوه بر چاپ کتاب ها و مقاله های فراوان، ایشان مقالات متعددی را به دائره المعارف اسلام در لیدن، دائره المعارف جدید جهان اسلام ( از منشورات انتشارات آکسفورد)، دائره المعارف ادیان جهان و نیز فرهنگ لغت المنجد ارائه داده اند.
ایشان در نجف با مرحوم آقابزرگ تهرانی صاحب الذریعه مکرراً ملاقات داشته اند و انگلیسی و عربی را به خوبی می دانند و فارسی را در حدّ خواندن آشنا هستند.
یکی از ویژگیها و صفات ایشان علاقه دینی و رویکرد شیعی صحیح در مقالات ایشان است.
مسلمانان بر این باورند که قرآن- صرف نظر از مرزهای زمانی، مکانی و جغرافیایی- نظام اخلاقی ای را برای همه جوامع بشر به ارمغان آورده است. قرآن، خود نیز بارها به این مسئله اشاره می کند که اگرچه این پیام از طریق پیامبر اسلام و آن هم به زبان عربی و در زمان و مکان خاص نازل شده، امّا هدف و مخاطب آن همه ی بشریّت در همه اعصار هستند. بدین منظور می توان شواهد مختلفی را در قرآن یافت. مثلاً:« و ما تو را نفرستادیم مگر بشارت دهنده و انذار کننده ی همه ی انسانها»(1)( سبأ(34)/28)« بگو: ای انسانها، به حقیقت من پیامبر خدا به جانب شمایم.»( اعراف(7)/158)
چگونه قرآن این ادّعای خود را توجیه می کند در حالی که زبانش و نشانه هایش و همه ی کلمات گرانبهایش متعلّق به ساختار زبانی خاص و در جامعه ای خاصّ در بافت تاریخی و جامعه شناختی خاصی است؟ این دقیقاً همان پرسشی است که من خود را مخاطب آن قرار داده ام و برای یافتن پاسخ آن به بررسی مفهوم قرآنی عمل صالح پرداخته ام. در اینجا توجّه به این نکته ضروری است که عمل صالح در کنار ایمان، پربسامدترین کلمات بکار رفته در نظام اخلاقی قرآن است، اما پیش از آغاز مطالعه معنای این لغت، کاربرد و دامنه اش، ملاحظاتی چند مرتبط به طبیعت و ماهیّت کلمات اخلاقی( بطور کلی) ضروری است.
این حقیقت آشکار است که هیچ مسئله ی اساسی در مورد اخلاق را تنها با تکیه بر تفکّر و بدون ارتباط با حقایق موجود- که ناشی از تجارب بشر است- نمی توان بطور رضایت بخشی حل کرد. با نگاهی گذرا بر تاریخ نظریه های اخلاقی( چه نظریّات غربی و چه شرقی)، که طی 200 سال اخیر ارائه شده اند، می توان به تبیین این مسئله کمک کرد. مسائل بنیادین اخلاقی همیشه از جایگاه های پایین تر تجارب
عملی و حقایق تجربی برخاسته است و دقیقاً در همین نقطه و در میان حقایق ملموس زندگی بشر در جامعه، بستر معنایی هر عبارت اخلاقی شکل می گیرد. همین حقایق تجربی جوامع مختلف در دوره های گوناگون، نظریّات جهانی و کلّی اخلاق را پدید می آورد. به همین سبب، ارزشهای اخلاقی به دو گروه تقسیم می شوند: اخلاق توصیفی و اخلاق عرفی.
اخلاق توصیفی یعنی اینکه« مفاهیم اخلاقی» در گروه و یا جامعه ای خاصّ و در زمانی و مکانی خاصّ مصداق داشته است.
این نگرش به اخلاق، همچنین به عنوان شاخه ای از انسان شناسی فرهنگی نیز قلمداد می شود که اکنون از آن برای فهم علل رشد و گسترش سنّت های مذهبی استفاده می شود.
اخلاق عرفی، از سویی دیگر، با اصول کلی سر و کار دارد، با « چه باید کرد»ها . و دستورالعملی برای تکامل بخشی صحیح اخلاق و رفتار ارائه می دهد. در کنار دو نام ذکر شده، دو عبارت دیگر نیز هستند که به اخلاق توصیفی و اخلاق عرفی اشاره می کنند: عبارات اخلاقی اوّلیّه و عبارات اخلاقی تکاملی.
عبارات اخلاقی اوّلیّه نشان دهنده ی کلمات توصیفی اند که اشاره به ویژگی های ملموس دارد. منظور ما از عبارات اخلاقی تکاملی، آن کلمات اخلاقی است که هدف و کارکرد اصلی شان، گروه بندی است تا توصیف.
از این عبارات، اکثراً برای دسته بندی موقعیّت های توصیفی مختلف به کار می رود که کلمات توصیفی به آن اشاره دارند، مانند خوب، بد و …
در این مفهوم، کلمات اخلاقی ارزیابی کننده را می توان «فرا زبان اخلاق» نامید. البتّه مفهوم و معنای فرازبان، هنوز بطور کامل و به عنوان یک شاخه از فلسفه بسط نیافته است، اما برای درک رابطه بین احساسات و کلمات، یا پیوند میان نیّت و عمل بسیار ضروری است.
دسته بندی کلمه ی اخلاق کمک می کند تا قرآن از لحاظ عبارتی( عبارات اخلاقی) بررسی شود، بفهمیم که آیا عبارات توصیفی به عنوان طبیعی قابل استفاده است یا خیر، و اینکه آیا عبارات اخلاقی اولیه، قابل استفاده برای ارزیابی رفتار و اخلاق ( بطور کل) هستند.
اگر آنها قابلیت ارتقاء از سطح ملموس به مجرد و انتزاعی و از یک مفهوم خاصّ به مفهومی جامع و جهانی داشته باشند، در این صورت، مفاهیم اخلاقی ذکر شده در قرآن را می توان به عنوان مفاهیم اخلاقی در همه ی اعصار و قابل استفاده و اطلاق برای همه جوامع بشری دانست. به این شیوه، مفهوم اخلاقی ارائه شده با قرآن را می توان ابتدایی، توصیفی و ملموس دانست؛ تا آنجا که این مفهوم اخلاقی نخستین بار در آنجا( عربستان) مصداق یافته و سپس برای آن چهارچوب و اصول طبیعی بخشید که این مفهوم اخلاقی را قابل اطلاق به همه جوامع و برای همه اعصار کند.
برخی از عبارات اخلاقی قرآن را می توان ارزیابی کننده دانست تا توصیفی . در این دسته بندی، می توان از کلماتی مانند معروف و منکر، خیر و شر، حسن و سوء، طیب و خبیث، صدق و کذب، عدل و ظلم، فساد و برّ، احسان و تقوی نام برد. بنابراین کلماتی مانند خیر و شر( خوب و بد) برای مثال، و یا کلماتی که به معنای گناه است مانند ذنب و اثم را می توان در ماهیّت و کارکرد، ارزیابی کننده دانست تا توصیفی محض. با این همه، آنها نمی توانند دسته بندی شده باشند، مگر اینکه از مرحله ی توصیفی( و مرحله ی خاصّی که در آن، گروه های خاصّی تحت این کیفیت و ویژگی) و یا آن کیفیّت طبقه بندی می شوند گذراند.
به همین دلیل، مکانیزم حقیقی الگوی اخلاقی قرآنی در مفهوم عبارات اولیه اخلاقی قابل تعریف است. این ها کلمات توصیفی اند که برای انتقال یک ویژگی حقیقی قابل استفاده اند، اما برخلاف کلمات توصیفی رایج و معمول، آنها معنایی
بش از مفهوم توصیفی و یا حقیقی خود و فراتر از آن را منتقل می کنند. به این دلیل، آن مفاهیم را مفهوم ارزیابی کننده می دانیم.
برای مثال، کلمه ی کفر را در نظر بگیرید. همانطور که می دانید، یکی از مهمترین عبارات و واژگان اخلاقی در قرآن همین واژه ی کفر است. این واژه، به معنای ناسپاسی در برابر نعمت دریافت شده است. بدین سان، این معنا، واژه ی توصیفی اصلی است که دارای معنا و محتوای صرفاً واقعی و ملموس است. با این حال، آشکار است که این واژه، مفهومی ارزیابی کننده را در خود برگرفته و آن را چیزی فراتر از یک واژه ی توصیفی گردانیده است. این معنای ارزیابی کننده یا معانی حاشیه ای آن است که واژه ی کفران را تبدیل به واژه ای اخلاقی و اصلی با ویژگی های طبیعی می کند. مقایسه ی این لغت با سایر لغات- مانند « ذنب»، که به لایه ی دیگری از موارد فرازبانی تعلّق دارد- به سادگی به تأیید آن می پردازد.
در پرتو آنچه تاکنون بیان کردیم، می توانیم به توصیف قرآنی عمل صالح بپردازیم. هیچ واژه ای به خوبی « صالح» با مفهوم قرآنی« خوبی اخلاقی» در هر دو مفهوم توصیفی و طبیعی آن وجود ندارد. این واژه یکی از متداول ترین واژه های به کار رفته در قرآن با مفهوم کمال اخلاقی است.
واژه صالح معمولاً در زبان انگلیسی به عنوان « درستکاری» یا « تقوا» ترجمه می شود که تنها بخشی از معنای گسترده ی این کلمه را در برمی گیرد. این ترجمه، حتّی معنی خاص متنی را که این لغت در آن استفاده شده، محدود می کند. صالح از ریشه ی عربی « صلح» گرفته می شود. این لغت، معنایی در بر دارد فراتر و پرکاربردتر از آنچه مترجمان برای آن به عنوان مترادف برگزیده اند. ما معمولاً آن را به معنای « خوب بودن»، « صادق بودن»، « مفید بودن»، « متناسب بودن» یا « خاصّ بودن»، و یا « باتقوا بودن و پاکدامن بودن» ترجمه می کنیم. مثلاً در زبان عربی، عبارتی مانند « هو صالح لکذا» یعنی این برای آن متناسب است، « صالح» یعنی چگونگی کیفیت یک فرد یا
عمل یک فرد مثلاً « رجل صالح»، یعنی: یک مرد خوب، و یا « عمل صالح»، یعنی: یک عمل درست و مناسب.
بنابراین، برای تعریف اعمال انسان، اعمال ( مفرد آن عمل است) در معنای مثبت و قابل تحسین، قرآن همیشه از لغت صالح برای کیفی کردن این صفت استفاده کرده است. امّا از آنجا که عمل همواره در پی خود، کیفیت جدایی ناپذیر صالح را دارد، واژگان ترکیبی« عمل صالح» همیشه از جانب خود یک ویژگی ذهنی دارد که بدون آن هیچ عملی را نمی توان صالح شمرد. ضرورت آن ویژگی، همان است که قرآن، ایمان یا اعتقاد به خدا می داند.بنابراین،
باید به دقّت توجه داشت که قرآن همیشه ایمان را در کنار عمل صالح جای داده و در واقع آنها یک واحد و ترکیب جدایی ناپذیرند. همانگونه که سایه همواره با شیء است، پس هرجا ایمان باشد، پسوند صالحات یا اعمال نیک نیز در پی آن خواهد بود. همین گونه می توان اوّلی را براساس دومی و دومی را براساس اوّلی تعریف کرد.
بطور خلاصه، « صالحات» عقایدی هستند که بطور کامل در رفتار خارجی نمود می یابند. بنابراین، ترکیب کیفی عبارت« الذین آمنوا و عملوا الصالحات»، یکی از پرکاربردترین واژگان بکار رفته در قرآن است. « آنها که ایمان دارند»، نه تنها ایمان آورندگان اند بلکه ایمان درونی خود را در عمل مناسب و رفتار مناسبی بروز می دهند که شایسته ی اطلاق واژه ی صالح باشند. و « آنها که عمل صالح انجام دادند»، یعنی اعمال آنها صالح نخواهد بود، مگر اینکه در هماهنگی کامل و مطابقت با یقین به حقیقت جاودان و محض یعنی خداوند باشند.
واژه ی « صالح» در ذات خود، تقسیم پذیر است و واژه ای صلب نیست. بنابراین کارکرد حقیقی آن، صحّه گذاردن بر کارهایی است که باید انجام پذیرد. بنابراین، قرآن برای ایجاد و ارائه ی چهارچوبی برای اعمال صالح که مفید فایده برای فرد و جامعه باشد – چه در این دنیا و چه در جهان آخرت- واژگانی با ارزش منفی و مثبت
آورده که قابل مصداق برای اعمال خوب و یا بد باشد. این واژگان با در نظر گرفتن محتوای معنایی و بافت تاریخی خود، جزو واژگان محض طبقه بندی می شوند. و با توجّه به مفاهیم ارزش گذارنده ی آنها که معنایی و موقعیتی فراتر از بافت تاریخی و معنایی محض خود ارائه می کنند، دیگر می توان آن را در مقوله واژگان ارزیابی کننده جای داد. اما از آنجا که واژه ی صالح تمامی ارزشهای مثبت را در بر دارد، بنابراین ضرورتاً باید واژه ای معادل این واژه( واژه ای جامع و کامل) برای شمول صفات منفی وجود داشته باشد. در حقیقت، معنای حقیقی صالحات در دیدگاه انسانها و رفتار آنها را بدون توجّه به واژه متضادّ آن نمی توان دریافت. زیرا همواره درک یک مطلب با لحاظ کردن متضادّ آن، سهل تر است.
بنابراین قرآن، دو عبارت جامع و کلّی متضاد را برای اطلاق به صفات و اعمال مطلوب و نامطلوب نشان داده و تحت این دو واژه، تعدادی دیگر از عبارات و واژگان گنجانده شده اند. در نگاه کلی به ویژگی های همه ی اعمال انسانی، قرآن آنها را به دو دسته ی صالحات و سیّئات تقسیم کرده است.
بنابراین می خوانیم که:
آیا می پندارند آنان که مرتکب سیّئات شدند، با آنان همانند آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، رفتار خواهد شد، در حیات و در ممات؟ چه بد قضاوت می کنند.(جاثیه(45)/20)
پیداست که اگر معادل« عمل خوب» را برای صالحات برگزینیم، پس برای سیّئات نیز ناگزیر به انتخاب « عمل بد» هستیم. در سراسر قرآن، می یابیم که سیّئات در برابر « عمل صالح» آمده است. به این آیه دقّت کنید:
آنان که عمل زشت مرتکب شوند، دقیقاً همان عمل را دریافت خواهند کرد. اما آنانکه عمل صالح انجام دادند- چه زن و چه مرد- و به خدا ایمان آوردند، به بهشت وارد خواهند شد و بی حساب روزی داده می شوند.( غافر(40)/40)
در قرآن چنین آیه هایی بسیارند که در آنها سیّئات به عنوان واژه ای تقسیم پذیر بکار رفته که در برگیرنده ی تمام وجوه منفی رفتار انسانها می شود.( همان طور که واژه ی صالح به اعمال مثبت اطلاق می شود.) تحت عنوان واژگان ارزش گذارنده ی مثبت، می توانیم به بحث در مواردی بپردازیم مانند:« معروف»، « خیر»، « حسن»، « طیب»، « صدق»، « عدل»، « برّ»، « احسان»، « تقوی» و مانند آنها؛ همان گونه که در جنبه ی متضادّ آنها درباره ی «منکر»، « شر»، « سوء»، « خبیث»، «کذب»، « ظلم»، «فساد» و مانند آنها می توانیم سخن گفت.
قرآن، از آغاز تا پایان، به توضیح این واژگان ( گاهی به شکل توصیفی) و بیشتر به مفهوم و شکل طبیعی پرداخته است. بنابراین چهارچوبی را برای رفتار انسانها در موقعیتهای گوناگونی ارائه داده که به آن وسیله، بشر می تواند تصمیم بگیرد که چه کاری درست و چه کاری نادرست است. اگرچه مقاله کوتاه پیش رو، حتی برای ذکر نمونه هایی از آیاتی که به توصیف این ویژگی ها می پردازد، مجال نیست. بنابراین، باید تنها بر روی این نکته تمرکز کنیم که در قرآن، واژه ی عمل صالح به صورت واژه ای کلّی آمده است.
به این دلیل، مکانیزم( ساز و کار) قرآن، همان گونه که اشاره شد، در تبیین عمل صالح، هم به صورت محض عمل می کند و هم توصیفی. از طرف دیگر نیز صورت طبیعی و ارزیابی کننده می یابد. آیاتی هستند که می توان از آنها برای توضیح این نکته بهره برد. برای مثال[ « کارهای خوب» با مفهوم محض] در آیات سوره بقره 83-82 آمده است، آنجا که می خوانیم:
کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آنان اهل بهشت اند که در آن جاودانه اند. و زمانی که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خدا را نپرسید، و به والدین و به خویشاوندان و یتیمان و نیازمندان نیکی کنید، و با مردم به خوبی سخن گویید، و نماز برپا دارید، و زکات بدهید. سپس جز
اندکی از شما، همگی روی گردانید، در حالی که اعراض می کنید.( بقره(2)/ 82 و 83)
در اینجا پنج ویژگی « عمل صالح» با معنای محض( صرف عمل صالح) آمده است، که عبارتند از:
الف) عدم پرستش غیرخدا و تنها پرستش خدا
ب) خوش رفتاری و مهربانی با والدین، خویشان نزدیک، یتیمان و نیازمندان
ج) خوش گفتاری( گفتار نیک) با تمامی انسانها
د) اقامه ی نماز
ه) دادن صدقه
این پنج مصداق عمل صالح، در ذات خود، هم معنای توصیفی و هم معنای محض دارند. از طرفی دیگر نیز معنای ارزیابی کننده و طبیعی دارند.
در این آیه نکات بسیار مهمی درج شده که بذل توجه ویژه ای را می طلبند. ما در اینجا به سه نکته از آنها اشاره می کنیم.
اول اینکه مخاطب این نصایح، بنی اسرائیل بوده اند که نشان می دهد آنچه که قابل اطلاق به آنها بوده و آن هم هزار سال پیش، اکنون قابل اطلاق به پیروان حضرت محمد (ص)نیز می باشد و همین سان برای ملّت های آتی نیز قابل اطلاق خواهد بود.
دوم، برای نماز از واژه « صلاه» استفاده شده، عملی که بنی اسرائیل انجام می دادند. به این معنا که اسلام شیوه های عبادی دیگر ادیان را نیز- که برای عبادت و به هدف پرستش خدا بود- به رسمیّت شناخته است.
سوم، در عبارت« به نیکی با انسانها سخن گفتن»، از عبارت ناس( مردم) بطور کلی استفاده شده و منظور، هیچ گروه مذهبی و عده ی خاصی از مردم نبوده است. کلمه ی صالح همیشه برای کیفیت سنجی رفتار انسان استفاده نشده است. ما
اغلب می توانیم آیاتی را بیابیم که کلمه صالح در آن به یک مرد از گروهی خاص اطلاق شده است. آیه ی ذیل به ما کمک می کند تا دریابیم معنای محتوایی و ارزش گذاری کننده ی مفهوم صالح چیست و به ما معنای ( کلامی) مرد صالح را نیز می دهد.
( گروهی) از اهل کتاب، جمعی برپا و استوارند که آیات خدا را در لحظات شب تلاوت می کنند، در حالی که در سجده اند. آنان به خدا و روز جزا ایمان می آورند، به معروف امر می کنند و از منکر باز می دارند، و در خیرات شتاب می ورزند. و آنان از صالحان هستند.( آل عمران(3)/113 و 114)
در اینجا چهار ویژگی اساسی افراد شایسته که قابلیت اطلاق عنوان صالحان را دارند، آمده است:
الف) خواندن آیات قرآن
ب) ایمان به خدا و روز حساب
ج) امر به معروف و نهی از منکر
د) سعی در سرعت گرفتن از یکدیگر در کارهای نیک
در کنار اعتقاد به خدا و روز معاد، از عبارتهایی مانند« معروف»، « منکر» و « خیرات» که در ذات خود واژگانی طبیعی هستند، استفاده شده است. در اینجا البته میسر نیست که در این باره به شرح و تفسیر پردازیم، زیرا این واژگان بدان جهت بکار رفته که برای انسانها، دسته بندی هایی از خوبی در بافت های گوناگون اجتماعی و تاریخی ارائه دهد و مابقی را به وجدان ما واگذارده است. ( و تصمیم گیری در مورد بافت( مصداق) حقیقی و روزمره ی آن را به وجدان انسان وانهاده است).
کافی است بگوییم که در سرتاسر قرآن، تقریباً در همه ی متن ها( بافت ها) می توانیم آیاتی را بیابیم که کلی هستند و مصادیق گسترده دارند و در آنها انسانها به دو گروه مختلف( براساس اعمالشان) تقسیم شده اند. برای نمونه مثال ذیل:
کسانی از اهل کتاب که کافر شدند و مشرکان، در آتش دوزخ جاودانه اند. آنان بدترین مردمان اند( شرّ البریّه). کسانی که ایمان آوردند و کارهای صالح انجام دادند، آنان بهترین مردمان اند.( خیرالبریّه). ( بینه(98)/ 6 و 7).
در اینجا همه بشریّت به دو دسته یا گروه، براساس معیار کفر و شرک یا ایمان و عمل صالح تقسیم بندی شده اند. ابتدا آن گروه که بدترین انسانها هستند و مردمی که بهترین انسانها هستند.
به این آیه نیز دقّت شود:
کسانی که ایمان آوردند، و یهودیان و مسیحیان و صائبین، کسانی که ایمان به خدا و روز جزا آورند و کار نیکو کنند، اجر آنها نزد خدایشان محفوظ است، آنان ناامنی و اندوه ندارند.(بقره(2)/62)
این آیه نیز یکی از بسیار آیاتی است که در آن، قرآن به صورتی صریح بیان داشته که اعمال صالح تنها با محک ایمان سنجیده می شوند و نه با دین و یا گروه بندی های حزبی. معیار، تنها و تنها ایمان به خداست . قانون الاهی هرگز به سمت و سوی صحه گذاشتن بر نژاد یا گروه های مختلف مذهبی حرکت نکرده و نمی کند. شکل خارجی یک عمل می تواند از زمانی به زمانی دیگر، از مکانی به مکانی دیگر و از نژادی به نژادی دیگر تغییر کند. اما اگر آنها تحت کنترل ایمان و یا یقین باشند، آنگاه عمل آنان، صالح است و فردی که عمل صالح انجام می دهد، شایسته ی رستگاری می شود. بنابراین تمامی واژگان ارزشی قرآن که به ارزیابی کیفی اعمال انسانی می پردازد، چه اعمال نیک و چه زشت، باید در معنای کنایی خود ارزیابی شوند و نه همیشه در معنای صرف، اوّلیّه و دایره المعارفی خود.
در پایان، به سوره ی عصر اشاره می کنم که در (ترتیب نزول) یکی از نخستین سوره های قرآن بود و ویژگی های اخلاقی انسان را به تصویر کشیده است.
به نام خداوند بخشاینده ی بخشایشگر. سوگند به عصر، که انسان همواره در زیان است، مگر کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، و به حقّ توصیه کنند و به صبر سفارش کنند.( والعصر(103)/1-3)
کسی که این سوره را می خواند، چه در قرن هفتم میلادی در عربستان و چه اکنون در قرن 21 و بعد از گذر هزاران سال، می تواند نیروی طبیعی و ارزیابی کننده ی آن را دریابد که قابلیت مصداق به هر زمان و هر مکان و هر فرهنگی را دارد.

نتیجه

می توان ابراز کرد که شاخص های قرآنی در ارزیابی، توان توجیه منطقی دارند، به این معنا که قادرند براساس اصول برتری و ارزشمندتری توضیح داده شوند، اگرچه در درون مرزهای خاصّ و تعریف شده ی توحید باید گام بردارند.
قرآن به ارائه استاندارد فکری قابل اتکایی از مجموعه قوانینی خاص( به عنوان توصیفی و یا محض) می پردازد. این قوانین میان حق با ناحق و درست با نادرست تمایز می دهد. معنای کارکردی تمامی واژگان- که ارزش گذاری کننده ی منفی و مثبت است- البتّه از زمانی به زمانی و جامعه ای به جامعه ای تفاوت می کند. اما مفهوم ذاتی و ریشه ای و روح آنها همواره ثابت است. و در نهایت، رستگاری در اعمال صحیح و خوبیها نهفته است. البتّه این عمل صالح باید در بسته اعتقاد و ایمان به خدا انجام گیرد. و این ایمان، ورای مذاهب و اندیشه های گروهی و حزبی است.

پی‌نوشت‌ها:

*از استاد محقق جناب دکتر محمدرضا فخر روحانی که اصل مقاله ی انگلیسی (قبل چاپ و نشر) و شرح حال نویسنده را در اختیار ما قرار دادند، و نیز از نویسنده ی دانشور که اجازه ی نشر ترجمه ی فارسی این گفتار را به فصلنامه ی سفینه دادند، سپاسگزاریم.(سفینه)
1.از اینکه آیات قرآن در معرفی پیامبراکرم(ص)، عبارتهایی همچون« کافه للناس» آورده و بدون محدودیّت زمانی می باشد، معلوم می شود که مراد خداوند تمامی انسانها تا قبل از قیامت مخاطب بوده و ارسال آن حضرت برای همه ی انسانها است.

منبع:نشریه سفینه، شماره 25.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید