آیا خانه های مدینه در داشته است؟

آیا خانه های مدینه در داشته است؟

حکایت برخی که از حل مسئله ای عاجز شده اند و به پاک کردن صورت مسئله اقدام می کنند را تا به حال شنیده اید؟ حکایت کسانی است که برای پاسخ به چرایی حرمت شکنی درب خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) درمانده شده اند و چاره ای جز پاک کردن صورت مسئله ندیده اند. وقتی به این جماعت میگوییم ایا در کتب و اخبار ندیده اید که درب خانه دختر رسول خدا را آتش زده اند میگویند: خانه های مدینه در صدر اسلام از اساس درب نداشته و تنها پرده ای نصب می کردند.

این توهم که گاهی از طرف غیرمتخصصین درون مذهبی نیز تکرار می شود،‌ سؤالی در ذهن ایجاد می کنند که اگر خانه های مدینه بدون درب ورودی بوده و تنها پرده ای جلو ورودی خانه نصب می کردند. پس ماجرای آتش زدن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) چیست؟ برای پاسخ به این سوال به سراغ قرآن، احادیث و منابع تاریخی می رویم.

اسناد وجود درب در مدینه
وجود درب منزل در صدر اسلام به نص صریح قرآن:
دو آیه در قرآن گویای وجود درب در ورودی منازل صدر اسلام است که عبارتند از: آیه اول عبارت است از آیه شریفه لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها- وَ لکِنَ‏ الْبِرَّ مَنِ‏ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها (سوره بقره، آیه189). کارِ نیک، آن نیست که از پشتِ خانه‏ها وارد شوید؛ بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید! و از درِ خانه‏ها وارد شوید. آیه دوم نیز عبارت است از آیه مبارکه أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ (سوره نور61) بنابر دستور قرآنی انسان از ورود به برخی از خانه ها منع نشده است، این خانه ها عبارتند از منازل خود انسان، پدر، مادر، برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله و-«أَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ»- یا خانه ای که کلیدش در اختیار شماست.

در این دو آیه به وضوح از درب سخن گفته شده است، از شبهه افکنان باید سوال کرد در آیه دوم کلید داشتن خانه به چه معناست؟ آیا می توان تصور کرد که خانه ای درب ورودی ندارد اما برای ورود به آن خانه باید از کلید استفاده کرد. برخی کلید را به معنای اذن ورود گرفته اند؛ بر چه مبنایی صریح آیه قرآن را به تأویل می برند؟ چگونه مفتاح که به معنای کلید است بر معنای مجازی آن حمل می کنند؛‌آنگونه که علمای بلاغت گفته اند حمل به مجاز نیازمند قرینه حالیه و یا قرینه مقالیه است که در آیه موجود نیست.

وجود درب منزل در صدر اسلام به گواهی احادیث:
عبدالله بن مسعود نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از خانه زینب بنت جحش خارج شد و تا به خانه ام سلمه رسید،‌تا آنکه کسی آمد و «دق الباب» کرد. حضرت فرمود ام سلمه بلند شو درب را باز کن(1) آیا اگر خانه های مدینه در نداشت دق الباب و باز کردن در معنایی داشت؟! و یا در مورد شب ازدواج حضرت علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل شده،‌ پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و «دق الباب کرد»،‌ام ایمن گفت چه کسی است،‌ فرمود من رسول خدا هستم،‌ سپس ام سلم درب را باز کرد.(فتحت له الباب)(2)

شیخ صدوق در من لایحضره روایتی نقل از امام صادق(علیه السلام) نقل می کند که روزی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) خانه نشسته بود شخصی از شکاف درب به درون خانه نگاه کرد و پیامبر(صلی الله علیه وآله) وی را ملامت کردند(3)» نیز در همین ازدواج حدیث دیگری روایتی نقل شده که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) به زوجین دستور دادند که وارد منزل شوند سپس برای آنها دعا کرد و درب را بست(4)

این روایات در منابع حدیثی شیعه بود در منابع حدیثی اهل سنت نیز احادیثی دیده می شود که گویایی وجود درب برای منازل صدر اسلام است.

از جمله پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید هر کس عهده دار مسئولیتی از امور مردم شود سپس درب را به روی فقیر و ستمدیده و نیازمندی ببیند خداوند نیز درب های رحمتش را هنگام فقر و نیازمندی به روی او بی بندد(5) و یا پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حدیثی به مردم امر کرد که شب ها ظرف های آب را در گوشه ای قرار دهند و همچنین دستور داد که شبها دربهای منازل را ببندید.(6) شبیه به این، روایت دیگری است که حضرت امر فرمود درب منزل را ببنید و نام خدا را جاری کنید، بدرستیکه شیطان درب بسته را باز نمی کند(7)

بنابر روایتی که در مسند احمد آمده، پیامبر(صلی الله علیه و آله) مادر ابوهریره را دعا می کند و ابوهریره دوان دوان خود را به مادر می رساند تا این خبر را دهد هنگامیکه به مادرش می رسد مادرش درب را بسته است.

می توان در منابع حدیثی عناوین«طرق الباب»، «دق الباب»، «ضرب الباب»، «قرع الباب»، «افتتح الباب»، «الاجابه من وراء الباب»، «خلف الباب»، «حرک الباب»، «الباب المقفل» و «کسرالباب» جستجو کرد.

وجود درب منزل در صدر اسلام به گواهی تاریخ:
گزارش های تاریخی که اشاره به وجود درب در خانه های مردم مدینه در صدر اسلام بسیار است بیان همه آن ها در این مقال نمی گنجد اما به برخی از آنها بیان می شود.

ابوبکر به در خانه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) رفته و دق الباب کرد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) به وی اجازه ورود داد.(7) روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به حجره ام حبیبه آمد،‌ شخصی دق الباب کرد،‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود ببینید کیست؟ گفتند معاویه(8) هنگام دفن پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) شخصی به حاضرین گفت بروید بیرون تا درب حجره را ببندم. (9) بنا بر نقلی بانویی به نام اسماء بنت نعمان پس از ورود پیامبر(صلی الله علیه و آله) درب خانه را بست.(10) پیامبر(صلی الله علیه وآله) با عمر به درب خانه شخصی به نام «ابوالهیثم بن التیهان» می رود درب خانه وی را می زنند زنی از پشت در می گوید چه کسی در را می زند. عمر پاسخ می دهد رسول خدا(صلی الله علیه وآله)(12) عایشه نقل می کند هنگامیکه که به پیامبر(صلی الله علیه وآله) خبر رسید جعفر بن ابی طالب و عبدالله بن ابی روحه به شهادت رسیده اند آثار حزن بر صورت حضرت ظاهر شد و به زمین نشست، و من از شکاف درب نگاه می کرد.(12)

برخی این تصریحات را به تأویل برده و با استعانت از معنای مجازی، چنین می پندارند دق الباب و موارد مشابه لزوما به این معنا نیست که دربی بوده و کوبه ای و زدنی و باز کردنی! بلکه منظور این است که جلو مدخل ورودی یا پشت پرده نصب شده در مدخل ورودی خانه ایستاده و صدا می زدند. عجبا آیا اینان در گزارش های فوق،‌ باز کردن را نمی بینند؟ بستن درب را نمی بینند؟ برای این توهمات و تصورات نابجا در ذهن برخی تأثیر نگذارد به گزارش های اشاره می کنیم که نمی توان چنین برداشت غیر معقول را از آنها کرد.

مستندات تاریخی خانه عایشه را توصیف می کنند که مدخل ورودی به طرف شام بود و درب آن دولنگه نداشت بلکه تک لنگه بود و جنس آن از چوب عرعر یا درخت ساج بود(13) تنها خانه عایشه چنین نبود بلکه درب خانه عثمان نیز از این دو جنس از چوب ساخته شده بود(14) عرعر چوب درخت سرو و ساج و چوب سیاهی بزرگ که از هند تهیه می شد(15) چوب عرعر آن قدر محکم بود که در حمله منصور دوانقی به روم، هنگامیکه مسلمانان از منجنیق استفاده می کنند رومیان بر دژ خود چوب عرعر نصب میکنند تا از سنگ منجنیق مصون بماند(16) بئر ادیس دربی داشته که جنس آن از جریب نخل بود(17) خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله) از شاخه و عرعر بود و در خانه را با انگشتان و ناخن ها دق الباب می کردند ، یعنی حلقه نداشت.(18)

درب به معنی واقعی کلمه نه پرده
برخی این تصریحات را حمل به وجود پرده می کنند اما درب به معنای پرده نبود چرا که در برخی از گزارشها به تصریح تفکیک بین این دو است. در روایتی ابوذر از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل می کند اگر شخصی از کنار منزلی گذشت که درب آن بسته بود و پرده نیز داشت، با اینحال باز نگاه به داخل خانه افتاد گناهی نکرده بلکه صاحب منزل مقصر است.(19) بنا بر نقلی بانویی به نام اسماء بنت نعمان پس از ورود پیامبر(صلی الله علیه و آله) درب خانه را بست. در این گزارش از وجود پرده نیز سخن به میان آمده که به خوبی به تفکیک بین درب و پرده کمک می کند. (20)

خانه حضرت علی(علیه السلام)
محل زندگی اصلی حضرت علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) خانه ای بود متعلق به حارثه بن نعمان انصاری که خانه ای نسبتا بزرگ بود او خانه خود را در اختیار این دو بزرگوار قرار داد تا به خانه حضرت رسول خدا(صلی الله علیه و اله) نزدیک باشند(21) شرحی که از زندگی وی به دست می آید دارای حجره های زیادی بوده(22) طبیعتا از فقرا نبوده و خانه هایش اقلا در و دیواری داشته است.

شبهه کنندگان برای معقول جلوه دادن سخن خود به حدیثی از امام باقر(علیه السلام) پناه برده که در آن مکالمه ای بین بزرگ و یهودیان و حضرت علی(علیه السلام) در کوفه صورت می پذیرد در قسمتی این مکالمه حضرت علی می فرماید« نَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ مُحَمَّدٍ ص لَا سُقُوفَ‏ لِبُیُوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُتُورَ إِلَّا الْجَرَائِدُ وَ مَا أَشْبَهَهَا»(23) خانه‏هاى ما خاندان محمد (ص)، سقف و در و پیکرى جز شاخه‏هاى خرما و مانند آن نداشت‏. در صورتیکه این حدیث به برهه خاصی از زمان زندگی خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر می گردد نه همه دوران رسالت و بعد از آن. و نیز قطعا شامل خانه های می شود که خودشان ساخته باشند نه خانه حارثه بن نعمان که از اشراف مدینه است.

در مورد خانه حضرت علی(علیه السلام) داریم که پیامبر(صلی الله علیه و اله) درب خانه آنها را بست(24) در گزارش دیگر آمده رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حضرت علی،‌ فاطمه زهرا و حسنین (علیهم السلام) را در خانه جمع کرد و درب را بست و آنها را اهل خانه خود خطاب کرد(25). در روایتی دیگر سلمان فارسی بیان می کند که به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) رفتم و درب را کوبیدم(26)

این همان دری است که به آتش کشیده شد، همان دری که به تصریح ابن قتیبه گروهی به آن هجوم آورده «دق الباب» کرده ماجرای پشت در پیش آمد. خبر می دهدکه دربش از چوب عرعر و ساج بود. (27)

سخن پایانی
بنا بر شواهد و مویدات قرآنی، تصریح بسیاری از احادیث فریقین و نیز گزرش های متعدد و بسیار در منابع تاریخی، خانه های مدینه درب به معنای واقعی کلمه داشته است. حتی درب برخی از خانه ها از چوب محکم عرعر و ساج ساخته می شد. خانه حضرت علی (علیه السلام) از این امر مستثنی نبوده است زیرا این خانه ابتدا متعلق یکی از اشراف مدینه به نام حارثه بن نعمان از بنی نجار بود بدیهی است چفت و بند محکمی داشته باشد. لذا کسانی که به دنبال شبهه افکنی و از بین بردن مدارک هجوم به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) هستند بهتر است مانند سلف خود به حذف مدارک و اسناد بپردازند زیرا پاک کردن صورت مسئله رسوایی بیشتری برایشان به دنبال دارد. البته تأثیر آنان در اندکی از افراد که تخصصی در این زمنیه ندارد دور از انتظار نیست اما تلقی آگاهان به منابع حدیثی و تاریخی از این اقدام شبهه افکنان، ترس از برملا شدن واقعیت و پاک کردن صورت مسئله می دانند.

پی‌نوشت:
1.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج39،‌ص267
2. اربلی،‌ کشف الغمه فی معرفه الائمه،‌ج1،‌ ص371
7. ابی داود، سنن، ج2، 339؛ احمد بن حنبل، مسند، ج3، ص386؛ ابی ماجه، سنن، ج2، ص1129
3. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4، ص101
4. خوارزمی،‌ مناقب خوارزمی، ص243؛ علامه مجلسی،‌ بحارالانوار، ج43، ص142
5. احمد بن احنبل، مسند، ج3، ص441
6. مسلم نیشابوری، صحیح، ج3، ص1593
7. ابن کثیر،‌ البدایهوالنهایه،ج‏6،ص:204
8. ابن کثیر،‌ البدایهوالنهایه،ج‏8،ص:120
9. ابن سعد،‌ طبقات، ج2، 231
10. طبری، تاریخ‏ ،ج‏11،ص:614؛ ابن سعد،‌ طبقات، ج8، ص115
11. متقی هندی، کنزالعمال، ج7، ص194
12. متقی هندی،‌ کنزالعمال، ج15، ص74
13. بخاری، الادب المفرد، ج1، ص272؛ وفاء الوفاء ــ ج2، ص459 و 456 و 542
14. مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص332
15. صالحی شامی، سبل الهدی، ج12، ص76
16. بلاذری، فتوح البلدان، ص184
17. مسلم،‌ صحیح مسلم، ج7، ص188؛ بخاری،‌ صحیح بخاری، ج2، ص187
18. طبری،‌ تاریخ‏، ج‏11، ص:614؛ ابن سعد،‌ طبقات، ج8، ص115
19. مسنداحمد، ج 5، ص153
20. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج3، ص221
21. ابن سعد، طبقات کبری، ج8، ص19
22. ابن سعد،‌ الطبقات‏الکبرى،ج‏3،ص:372
23. شیخ صدوق، خصال، ج2، ص373
24. صنعانی، المصنف، ج5،‌ص،489،‌ طبرانی،‌ المعجم الکبیر،‌ج22،‌ ص412؛‌ قاضی نعمانی،‌شرح الاخبار،‌ ج2،‌ص359
25. مجلسی،‌محمد باقر،‌ ج24،‌ص219
26. طبری شیعی، محمد بن جریر بن رستم،‌ دلایل الامامه،‌ص107
27. ابن قتببه، الامامه و السیاسه، ج1، ص12-16

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید