«ابن ابی شیبه» کیست و ماجرای «هجوم اول» را چگونه نقل می کند؟
عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن ابی شیبه، مشهور به: «ابوبکربن ابی شیبه»، از حدیث نگارانی قرن سوم هجری است. او نزد اهل سنت، از آموزگاران برجسته حدیث (مشایخ حدیث) به شمار می رود و مشاهیری چون: بخاری (متوفای ۲۵۶ ھ)، مسلم (متوفای ۲۶۱ھ)، ابن ماجه (متوفای ۲۷۳ ھ) و احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ ھ)، در ردیف شاگردانش قرار دارند.
تنها کتاب باقی مانده از ابن ابی شیبه، «المصنف» نام دارد که یکی از اقسام کتابهای حدیثی اهل سنت، «المصنف» به کتابهایی گفته می شود که بر اساس شیوه «باب بندی احادیث»، تدوین گردیده است. این سبک از نگارش، در دهه های پایانی قرن دوم هجری رواج یافت و کتاب «المضف فی الأحادیث والآثار» تألیف: ابن ابی شیبه (متوفای ۲۳۵ ھ)، یکی از مشهورترین کتابهایی است که با اسلوب «مصنف نگاری» به رشته تحریر درآمده است.(1) که علاوه بر روایت های نبوی، مشتمل بر فتواهای صحابه، تابعان و فقهای پس از تابعان نیز می باشد.
هرچند مطالب این کتاب به صورت «موضوعی» و بر پایه «ابواب فقهی» تنظیم و طبقه بندی شده است؛ اما نقل های مندرج در آن، از تنوع چشم گیری برخوردار می باشد؛ به گونه ای که باید گفت:
مطالب مندرج در این کتاب، اختصاص به موضوع خاصی، از جمله فقه، ندارد. از این رو می توان کتاب «المصنف»، تألیف: ابن ابی شیبه را از «جوامع کهن حدیثی» نزد اهل سنت، به شمار آورد.(2)
ابن ابی شیبه ماجرای هجوم به خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) را چنین نقل می کند:
أنه حین بویع لأبی بکر بعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) کان على (علیه السلام) و الزبیر یدخلان على فاطمه بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فیشاورانها و یرجعون فی أمرهم. فلما بلغ ذلک عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمه فقال: یا بنت رسول الله ! (صلی الله علیه وآله و سلم) والله ما من أحد أحب إلینا من أبیک و ما من أحد أحب إلینا بعد أبیک منک! و أیم الله ما ذلک بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندک إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت. قال: فلما خرج عمر جاءوها، فقال: تعلمون أن عمر جاءنی و قد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیکم البیت؟ وأیم الله لیمضین لما حلف علیه، فانصرفوا راشدین، فروا رأیکم و لا ترجعوا إلى. فانصرفوا عنها فلم یرجعوا إلیها حتى بایعوا لأبی بکر.(3)
هنگامی که پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)، افراد با ابوبکر بیعت کردند (بیعت و با ابوبکر رخ داد)، امام على علیه السلام و زبیر نزد حضرت فاطمه (علیها السلام) – دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)۔ می رفتند و از وی راهنمایی می گرفتند و باز به کار خود و (استنکاف از انجام بیعت با ابوبکر) ادامه می دادند. اما وقتی خبر به عمربن خطاب رسید، بیرون آمد و نزد حضرت فاطمه (علیها السلام) رفت وگفت: ای دختر رسول خدا!(صلی الله علیه و آله و سلم) والله هیچ کس نزد ما از پدرت محبوب تر نیست و نیز هیچ کس – پس از پدرت (صلی الله علیه و آله و سلم) – نزد ما از تو محبوب تر نمی باشد و من به خدا سوگند میخورم که این محبت مرا بازنمی دارد که اگر باز این جماعت، نزد تو، گرد هم آیند؛ فرمان دهم که خانه بر سرشان به آتش کشیده شود. راوی گفت: وقتی عمر بیرون رفت، تحصن کنندگان نزد آن بانو گرد آمدند؛ آن حضرت فرمود: دیدید که عمر نزد من آمد و به خدا سوگند خورد که اگر پیش من بازگردید، خانه را بر سرتان به آتش میکشد. و قسم به خدا که او به آنچه برایش سوگند خورده – عمل میکند. از تحضن دست بردارید و این عملکرد شما، در حالتی از رشد یافتن باشد و به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید. آنها از وی فاصله گرفتند و نزدش بازنگشتند تا زمانی که با ابوبکر بیعت کردند.
پینوشتها:
1- جوامع حدیثی اهل سنت (دکتر مجید معارف)، صص ۲۲ – ۲۴
2- همان، صص ۴۱ – ۴۲.
3 – المصنف، ج ۷، ص ۴۳۳
منبع: راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 67-64