حضرت زهرا (ع) و ولایت مداری(1)

حضرت زهرا (ع) و ولایت مداری(1)

نویسندگان:
سیده شیدا سالاری*
زهرا امی**

چکیده
ولایت از معانی حقیقی است که در طول تاریخ بشر جریان دارد؛ چرا که ولایت بالذات مختص پروردگار سبحان است و اوست که سر پرست کل عالم هستی است، و از آن روی که باید اوامر و نواهی حضرتش اطاعت شود تا دین الهی حیات جاودان یابد و بشر به سعادت و کمال حقیقی اش دست پیدا کند، انبیا و اولیای الهی (ع) را به عنوان مصداق و مظهر ولایت خویش قرار داده است.
وجود نازنین بانوی دو عالم حضرت زهرای مرضیه (ع) که ملک و ملکوت ستایشگر کمالات، فضایل و وجود نورانی اویند، مدافع حقیقی ولایت و والاترین مقتدا برای اطاعت و دفاع از حریم مقدس ولایت است. دفاع آگاهانه، جانانه و همه جانبه او در واقع، دفاع از ولایت خداوند و دین حق بود، اما خفتگان و نامردمان از این مهم سرباز زدند. از این رو، بر هر کس که داعیه اسلام و مسلمانی دارد، لازم و ضروری است که با نگاهی- هر چند کوتاه- به مشی سیاسی حضرت زهرا (ع)، حقیقت والای حریم مقدس ولایت در عالم هستی را دریابند، تا مسیر پر فراز و نشیب پذیرش، اطاعت و دفاع از ولایت را با اقتدا به بزرگ بانوی آفرینش، دلاورانه و با بصیرت بپیماید.
آشنایی با حقیقت ولایت (به طوری کلی) و اهمیت آن و آشنایی با چگونگی دفاع حضرت صدیقه (ع) از مقام ولایت، و الگوگیری از ایشان در دفاع از این حریم مقدس، اهداف این پژوهش می باشد. پژوهش حاضر از طریق جمع آوری اطلاعات مبتنی بر مطالعه کتابخانه ای و تنظیم آنها به روش بنیادی، و با تحلیل منطقی بر متون موثق روایی و تاریخی تدوین گردیده است.
کلید واژه ها: ولایت، پیامبر (ص)، علی (ع)، فاطمه زهرا(ع)

مقدمه
ولایت امری الهی است که بالذات مختص حق- جل و علی- است، و انبیاء و اولیای الهی (ع) از سوی خداوند متعال نشانه و مظهر ولایت الهی اند؛ از این رو؛ پذیرش اطاعت و دفاع از آنان امری واجب و ضروری است.
پذیرش ولایت معصومان(ع) و جانشینان ایشان در عصر غیبت و اطاعت و دفاع از آنان که مبین و مجری حقیقی فرامین الهی هستند، تنها راه دوام و جاودانگی آیین سعادت بخش اسلام در جهان است؛ امری که دشمنان دیروز و امروز اسلام از آن هراسناکند. از آن رو که معصومان (ع) الگویی جامع هستند و چگونگی دفاع از ولایت زمان، در زندگانی حضرت زهرای مرضیه (ع) به خوبی پاسخ داده شده است، موظفیم ایشان را اسوه خویش قرار دهیم تا از مدافعات حقیقی دین و ولایت گردیم.

1.سلاله یاسین (ع) سر چشمه فضیلت
مخدره دو عالم، صدیقه کبری (ع)، اسوه کامل مدافعی حقیقی از ولایت می باشند که بهره مندی از نحوه دفاعی حضرتش نیازمند شناخت ایشان است؛ و تنها کلام نور قادر بر بیان وجود نورانی زهرای مرضیه (ع) است، اما صد اندوه که این مقاله را گنجایش شناسایی حضرتش از منظر آیات و روایات نیست؛ لکن گذری بر کلام وحی، گویای آن است که منظور از آیات: تطهیر، مودت، نور، لیله القدر، ذی القربی، شجره طیبه، مباهله و کوثر و نیز مفاهیم: احدی الکبر، البحرین، کلمات و عالین، وجود مقدس حضرت زهرای اطهر (ع) می باشد. و پاکی نیاکان، شرافت سلاله، هم سرشتی با رسول خدا (ص)، طینت بهشتی داشتن، نورانیت، مایه افتخار حضرت حق، عصمت، سروری زنان عالم، هم سخنی با قدسیان، بهره مندی از وحی، برتری بر اهل زمین، عالم به علم ربانی، روشنی بخش بهشت، شفیع دوستان اهل بیت (ع)، نخستین شخصی که وارد بهشت می شود و …اندک فضایلی است که روایات از اقیانوس وجودش بیان کرده اند. خداوند عزوجل، جبرئیل، حضرت رسالت و ائمه طاهرین (ع)، بسیار او را ستوده اند. فضایل و کمالات حضرتش چنان چشمگیر و گسترده است که نه تنها در کتب روایی شیعی نقل گردید. بلکه در کتب عامه هم از این دست روایات بسیار به چشم می خورد؛ به گونه ای که پژوهشگران و دانشمندان اهل سنت را به تعجب و تکریم حضرتش وا داشته است.
دفاع چنین مقامی از حریم مقدس ولایت، دفاع سطحی زنی از یک جایگاه اعتباری حکومتی دنیایی نیست، بلکه دفاع یک مقام ولایت و انسان کامل آگاه از کنه و حقیقت ولایت، از مقام ولایت است. از این رو، سزاوار است چنین بانویی را مقتدای خویش قرار دهیم.

2.ولایت و جایگاه آن
واژه های ولی، ولایت، ولاء، اولیاء، اولی و امثال آن، از ماده «ولی»-و، ل، ی- اشتقاق یافته. و از پر استعمال ترین واژه های قرآن کریم می باشد که به صورت های گوناگون به کار رفته است. کثرت استعمال این واژه در قرآن از جانب بازی تعالی، دلیل بر اهمیت آن است.

1-2، ولایت در لغت
ولاء و توالی بدین معناست که دو چیز یا بیشتر، حصولی پیدا کنند که چیزی غیر از جنس خودشان بین آنها قرار نگیرد. این کلمه برای نزدیکی از حیث مکان، نسبت، دین، دوستی، یاری و اعتقاد به استعاره گرفته می شود.(راغب اصفهانی، 1421ق، ماده «ولی»)از این رو، ولایت به معنای اتصال و قرب است. این کلمه گاهی در امور معنوی به کار گرفته می شود و گاهی در امور مادی و جسمانی؛ دو امری که پس از یکدیگر واقع شوند و بینشان توالی وجود دارد. وجود ارتباط بین امور متوالی ضروری است، به گونه ای که اگر بین دو شیء هیچ گونه ارتباطی وجود نداشته باشد، رابطه ولایی بین آن دو بی معناست. از آن رو که ولایت امری اضافی است، اگر به فتح «واو» باشد، ارتباط و تأثیر آن یک جانبه است و از کسی که ولی است به عنوان «والی» یاد می شود. اما اگر دوجانبه بود، از آن به «ولایت» به کسر «واو» تعبیر می شود، و خدا ولی و والی است؛ یعنی خدا سر پرست است و موجودات و مخلوقات تحت ولایت و سرپرستی او قرار دارند. (نک: جوادی آملی،1381 ، ص36-37)

2-2ولایت در اصطلاح
ولایت عبارت است از یک رابطه نزدیک بین ولی و مولی علیه که سبب و مجوزی است که ولی در امورات مولی علیه تصرف کند و سرپرستی و تدبیر امر او را بر عهده بگیرد.(طباطبایی، 1391، ص12)

3.اقسام ولایت
ولایت از جنبه ای به دو قسم تقسیم می گردد: ولایت تکوینی و ولایت تشریعی «ولایت تکوینی»یعنی: سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج وتصرف داشتن در آنها؛ مانند ولایت نفس انسان بر قوای درونی خودش، به گونه ای که هر گاه چیزی را اراده کند و بخواهد باشد، آن چیز با همین اراده در حیطه نفس، موجود و محقق شود؛ و «ولایت تشریعی» یعنی: نوعی سرپرستی که در محدوده تشریع و تابع قانون الهی است و طبق قانون، کسی ولی دیگری است.(نک:جوادی آملی،1381، ص92)

1-3، ولایت انبیا و اولیای الهی
مقتضای برهان عقلی در نیازمندی انسان به قانون الهی، که قرآن کریم نیز آن را تأکید می کند، آن است که کمال انسان، در اطاعت از کسی است که او آفریده و بر حقیقت او و جهان (دنیا و آخرت) و ارتباط متقابل این دو مرحله، آگاه است و او کسی جز ذات اقدس باری تعالی نیست. بر این اساس، عبودیت و ولایت، منحصر به «الله» است؛ یعنی انسان به حکم عقل و فطرتش موظف است فقط عید خداوند باشد و تنها ولایت او را بپذیرد.
قرآن کریم، در عین حال که عزت، قوت، رزق، شفاعت و ولایت را به خدا و غیر خدا اسناد می دهد. در نهایت و در جمع بندی، همه آن اوصاف کمالی را منحصر به ذات اقدس خداوند می داند. برای نمونه، درباره عزت می فرماید: «والله العزه و لرسوله و للمؤمنین»(منافقون:8)؛ عزت از آن خدا و از آن رسول او و از آن مؤمنان است. اما در جای دیگر می فرماید: «فان العزه لله جمیعا»(نساء:139)؛ به یقین، هر چه عزت است از آن خداست. یعنی تمام عزت از آن خداوند است و با اسمیه آوردن جمله، عزت را منحصر در خداوند می داند. در بقیه اوصاف هم به همین صورت بیان فرموده است.
در مورد ولایت نیز می فرماید: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»(مائده:55)؛ ولی و سرپرست شما تنها خدا و رسول اوست و کسانی که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند. این آیه کریمه، ولایت را برای خدا و پیامبر اکرم (ص) و برای اهل بیت (ع)- به استناد روایات- اثبات می نماید و در آیه ای دیگر بیان می فرماید که ولایت وجود مبارک پیامبر (ص) بر جان و مال مؤمنان، از خود آنان بالاتر است: «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم»(احزاب:6)؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان مقدم تر است. از این رو، درکریمه ای دیگر می فرماید: وقتی که خدا و رسولش درباره مطلبی حکم کردند، احدی حق سرپیچی از این دستور را ندارد: «ما کن لمؤمن و لا مؤمنه أذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیره»(احزاب:36)؛ و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد (نسزد) که چون خدا و رسولش به کاری فرمان دهند، برای آنها در کارشان اختیاری باشد؛ و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی کند، قطعاً دچار گمراهی آشکاری گردیده است. اما در عین حال که ولایت بر مردم را به پیامبر اکرم (ص) و وجود مبارک امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع) نسبت می دهد، در مقامی دیگر، ولایت را در ذات اقدس خداوند منحصر می داند و می فرماید: «فالله هو الولی»(شوری:9)؛ خداست که ولی (حقیقی) است.
بر این اساس، معنای آیاتی که خدا و رسول و ائمه (ع) را ولی دانسته اند این نیست که انسان ها چند سرپرست متفاوت دارند که یکی از آنها و یا برترین آنها خداوند است، بلکه با توجه به آیه حصر ولایت (فالله هو الولی)، تنها ولی حقیقی و بالذات، خدای متعال است و پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، ولی بالعرض و مظهر ولایت خداوند هستند و به تعبیر لطیف قرآن کریم، آیه و نشانه ولایت الهی اند. از این رو، ولایت انان نمی تواند در عرض ولایت خداوند که اصیل و مستقل است قرار گیرد. همچنین ولایت آنان در طول ولایت خداوند هم نیست؛ چرا که ولایت خداوندی که احد و صمد است، نا متناهی و خارج از حد و حصر است، و چون نا متناهی است، به مقطع خاصی محدود نمی شود تا از آن مقطع به بعد نوبت به ولایت دیگری برسد.
ولایت در غیر خدا را این گونه می توان تبیین نمود: «ولایت تکوینی یا ولایت در تصرف» کمال و واقعیتی است اکتسابی و راه کسب آن به روی همه باز است؛ و در سایه عمل به سنن دینی و قوانین شرعی و اخلاقی، به اذن خداوند در درون انسان پدید می آید. مقصود از «ولایت تشریعی»، مقام و منصب قانونی است که از طرف خداوند به فردی از افراد به عنوان یک مقام رسمی عطا شده است. این مقامات همگی موهبت خداوندی است که جز خواسته خدای متعال چیزی در آن دخالت ندارد.(نک: جوادی آملی، 1379، ص122-134/سبحانی، 1377، ص187-204/جوادی آملی، 1381، ص91-106)

پی‌نوشت‌ها:

* طلبه سطح سه حوزه حضرت عبدالعظیم (ع)
** دانشجوی دکتری رشته فلسفه و کلام دانشگاه علامه طباطبائی (ره)
منبع:فصلنامه علمی- ترویجی مباحث بانوان شیعه شماره-24

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید